پیشگفتار
در سراسر تاریخچه سفالگری، از میان همه شیوههایی که برای تزیین آن به کار میرفتهاست، نقاشی زرینفام، در روزگار و دوران خود، شاید قویترین و عمیقترین حس کنجکاوی و تحسین را برمیانگیخت. تنوع رنگ و نمایش رنگینکمانی آن، که در اکثر موارد بهطرز آشکاری بر اثر فعلوانفعالات کوره به وجود میآمد، این شیوه را یکی از جذابترین و غیر کلیشهایترین تدابیر تزیینی ساختهاست.تا اواسط قرن نوزدهم میلادی، با توجه به احساسات رمانتیک نسبت به اشیای شرقی، این شیوه بهنظر بینهایت جذاب میآمد، از جمله بدین سبب که تا آن زمان اطلاعات فنی در مورد چگونگی ساخت آن در جهان از میان رفته بود؛ هرچند سفالگران استافورد شر، در اوایل قرن نوزدهم میلادی، به شیوه معمولی خودشان، عمدتاً در سطوحی با رنگ ساده، از آن استفاده کرده بودند. رقابت در زمینه کشف مجدد آن به وسیله چنین سفالگران هنرمندی چون ویلیام دو مورگان در انگلستان و کلمان ماسیه در فرانسه بر پا شد که در آنجا اصطلاح سفال با درخشش فلزی بهنظر جاذبه و گیرایی خاصی را به این شیوه افزوده بود بههرحال، تاریخچه این فن، تا آن مقدار که از روی سفالگری ایسپانو مور اسپانیا شناختهشده بود و، به میزان کمتر، از روی مایولیکا ی زرینفام دروتا و گوبیو در ایتالیا، مبهم و گنگ بود. از این شیوه، بهطورقطع در ایران دوره صفوی استفاده میشده است، و از اواخر قرن نوزدهم میلادی، که باستانشناسی گام بیشتری در خاور نزدیک برداشت، روشن شد که ظروف زرینفام، آشکارا، قدیمی ترند؛ اما چقدر قدیمیتر؟نمونههایی از مصر، سوریه، بینالنهرین و مخصوصاً ایران سر برآوردند. اما همه این ظروف مختلف چه ارتباطی با یکدیگر دارند، و چگونه تاریخ آنها را تعیین میکنند؟ این معما تقریباً یک قرنی است که حلنشده ماندهاست، و قطعا تمام ماجرا هنوز گفته نشدهاست. بههرحال، با همین قطعیت، نقش ایران در این تاریخچه، اهمیتی کلیدی دارد، و درباره سفالینه سازی زرینفام در ایران و بهخصوص در کاشان است که دکتر الیور واتسون، نویسندهی این کتاب، توجه خود را متمرکز کردهاست. این اثر، در آغاز، یک پایاننامه علمی بوده و برای اینکه مطالب کلی بیشتری را بیان کند، بسط یافت. عرضه آن نهتنها در زمینهای که سابقا تا حدودی گمراهکننده و آشفته بود، دقت نظر جدیدی را موجب میشود، بلکه، به طرزی موفقیتآمیز، اطلاعات دقیقی در خصوص سفالینه سازی به خواننده میدهد.
فصل اول
مقدمه
طی سده گذشته، موضوع سفال زرینفام ایرانی به ۳ دلیل عمده کتابنامه وسیعی را به خود اختصاص دادهاست: اول بهسبب تجملی بودن، که غالبا با تزیینات منقوش پیشرفته و پیچیدهای همراه است؛ دوم اینکه تعداد زیادی از آنها را میتوان در موزههای غربی یافت؛ سوم اینکه، در اکثر موارد، دستنوشته ها غالباً نام سازنده و تاریخ ساخت اثر را دارند. کمتر دانشپژوهی در مقابل این ۳ مزیت عمده کیفیت بالا، قابلیت دسترسی، و فراوانی مدارک مستند قادر به مقاومت بودهاست. درستی نتایج بررسی حاضر بر پایه مدارک مستند و موثق بیشتری نسبت به مطالعات قبلی اثبات شده است کار ما مبتنی بر گردآوری اطلاعات منتشر شده و نیز مقدار قابل توجهی اطلاعات تازه است.
این کتاب فقط به شیوه زرینفام میپردازد و به سایر شیوههای تزیینی دارای ارتباط تنگاتنگ با آن کاری ندارد؛ گو این که در مراحلی به آنها هم اشاره شده است. و این بدان سبب است که با این کار میتوانیم شرحی مفصل تر از این سفال ارائه دهیم. ویژگیهای رنگآمیزی، طبقهبندی دقیق سبک شناختی را ممکن میسازد؛ درحالیکه تاریخگذاری ها و امضاها، تقسیمبندیهای زمانی و مکانی ساخت اثر را نشان میدهند شناسایی بناهایی که کاشیها را برای استفاده در آنها ساختهاند، از این نظر اهمیت دارد که به ما امکان میدهد کاشیها را در بافت مورد نظرشان بررسی کنیم این بررسی حتی با پیچیدهترین ظروف همان دوران هم بهشدت در تضاد است؛ یعنی ظروفی که، حداقل تعدادی از آنها، توسط همان سفالگران و در همان کارگاهها ساخته شدهاست که از این نوع ظروف، سفال منقوش زیر لعاب مینایی را میتوان مثال زد بههمین دلیل، درحالحاضر ما فقط میتوانیم طبقهبندی تقریبی سبکشناختی را ارائه دهیم، و به تعدادی کمی از اشیای تاریخدار و از آنها هم کمتر، آثار امضاشده، اشاره کنیم.
ظروف و کاشیهای متعلق به اواخر سده ششم تا اواسط سده هشتم، قسمت عظیمی از مدارک مستند ما را تشکیل میدهند. این آثار به ۲ دسته تقسیم میشوند: آثار دورهی پیشاز مغول، که از اواسط قرن ششم، یا قبلاز آن، تا تأثیر ویرانگری های حمله مغول بر ایران مرکزی در ۶۱۷ هجری قمری ادامه دارد، و ظروف دوره ایلخانی که بر اساس نام این سلسله مغولی، که از اواسط قرن هفتم به بعد در ایران تأسیس شد، اینگونه نامیده میشود برای تکمیل تاریخچه این شیوه، آثار متعلق به سدههای بعدی هم گنجانده شدهاست؛ هرچند مقدار کمی از آنها باقیمانده است و مدارک مستند کمی، این آثار را تأیید میکنند.
پیچیدگی شیوه سفال زرینفام، توجه خاصتری را به خود جلب میکند؛ بههمینجهت، ناچاریم فرآوردههایی از ایندست را در طی قرنها بهعنوان حاصل ۱ شیوه سنتی مستمر و جداگانه، و با همان ترکیب دقیق رنگها و همان شیوه منحصر به فرد سفال پزی در نظر آوریم که نسلهای متمادی استادکاران به شاگردان آموزش میدادند. تلاشهای ناشیانه سفالگران جدید حاصل پیروی از دستورالعمل شیوهای است که یکراست و بیوقفه به گذشته و به شاهکارهای قرن هفتم برمیگردد.
در این کتاب سعی شدهاست که فقط تاریخچه سفالگری بررسی شود. بههرحال، نکاتی هم هستند که اندکی به آنها پرداختهایم این قبیل نکات شایسته بررسیهای عمیقتری هستند که در اینجا مجال آنها نیست. یکی از این مسائل، که در فصل یازدهم بهاختصار درباره آن بحث شدهاست، مفهوم نگاره ها و کتیبههای روی کاشیها است. توضیح بیشتر، بسیار ضروری است. زیرا برای اولینبار است که این نگارهها و نوشتهها را میتوان در بافت اجتماعی دقیقی، که برای آن ساخته شدهاند، مشاهده کرد؛ بناهای تدفینی متعلق به یکی از اقلیتها از این جملهاند. تحقیقات بعدی احتمالاً چیزی بیشاز تصوری مبهم را به ما عرضه خواهند کرد که تا این زمان، در مطالعات تصویر نگاری اسلامی، بسیار شناخته شدهاست. بررسی تولید سفال زرینفام و ارتباط آن با تاریخ سیاسی کشور نیز مسائل جالب توجهای را مطرح میسازد. در گذشته، نویسندگان تاریخ هنر، به تبعیت از رسمی که نام سلسله حاکم بر آثار هنری ساختهشده در قلمرو حکومت آن سلسله مینهادند، اغلب اصطلاح سلجوقی را برای آثاری بکار میبردند که در اینجا ما از آنها با عنوان آثار پیشاز مغول یاد میکنیم چنین جسمی نشان میدهد که جوامع ثروتمند، که تولید کالاهای تجملی و آنها متکی بود، به وسیله نیروی سیاسی متمرکز و پایداری به وجود آمده بودند. این مسئله اگرچه ممکن است واقعیتی را بهطورکلی در بر گیرد، بیشک در مورد دوره پیشاز مغول چنین نیست سلجوقیان ترک در اواسط سده پنجم بر ایران تسلط یافتند، و بر ۱ پادشاهی گسترده بود که از شرق تا بلخ و از غرب تا بغداد امتداد داشت، حکمفرمایی کردند بههرحال میبود تا دهه ۵۶۰-۵۷۰، که اولین سفالهای زرینفام ساخته میشد،این پادشاهی سقوط کرد و به دولتهای کوچک بسیاری تقسیم شد که دائماً درحال درگیری با یکدیگر بودند بنابراین، به شمار آوردن این دوره بهعنوان دوره سلجوقی نادرست و گمراهکننده است. بهعلاوه، این دوره، شومترین دور برای گسترش کالاهای تجملی بهنظر میرسد بااینحال، به افزایش چشمگیری در تولیدات فلزی، و به همان اندازه در فرآوردههای سفالی، پی میبریم که با خلاقیت خارقالعادهای در زمینه ایدههای جدید تزیینی و فنی همراه است. چنین رونق هنری بینظیری، در دورانی از آشفتگی سیاسی آشکار، پدیدهای است که تابهحال توجیه نشده است.
خصلت تکراری بودن نقوش و نوشتهها، و فقدان واقعی اهدانامه به اشخاصی خاص نشان میدهد که سفالها، جز در معدودی از موارد استثنایی، طبق سفارش ویژه حامیان بلندپایهای ساخته نشدهایم، بلکه فرآوردههایی تجاری و متکی به ۱ بازار طبقه متوسط بودند. شکوفایی و رونق اقتصادی کشور، درمجموع، بدان حد بود که برای چنین کالاهای تجملی، بازارهایی را تدارک ببیند. موقعیت سیاسی نمیتوانست به آن اندازه ناآرام و آشفته بوده باشد که از رفتوآمد بازرگانان میبود در اطراف اکناف کشور و برای پاسخگویی و کسب رضایت مشتریانشان، ممانعتی به عمل آورد؛ و این واقعیت، بهوضوح، پاسخگوی این پرسش است که چرا، تقریباً در هر محدوده باستان شناختی، قطعاتی زرینفام یافت میشود. حمله مغول یکی از چشمگیرترین دوران ابداعات سفالگری را، که تاکنون دنیا با آن روبه رو شده است، دچار آشفتگی ساخت. درابتدا، اعدام نابجا و ناعادلانه فرستادگان و بازرگانان مغول، توسط یکی از حکام محلی، آنها را تحریک و وادار به حمله به ایران کرد. مغولان حمله خود را از غرب به شرق کشور شروع کردند و در مسیر خود به ویران کردن شهرها، قتلعام مردمان، و از بین بردن کشتزارها دست زدند. تاثیر سریع این یورش را بر زندگی تجاری میتوان از روی قطعات زرینفام تاریخدار مشاهده کرد: سطح بالای تولید تا سال ۶۱۶ ادامه داشت، اما، از چهلساله بعد از آن، فقط ۴ ظرف تاریخدار و شمار معدودی کاشی باقی ماندهاست.
بعد از این وقفه و رکورد، تولید فراوان دوره ایلخانی، که ادامه فعالیت کارگاههای هنری دوران پیشاز مغول بود، عملاً در ۷۴۱ متوقف شد. در اینجا، ناچار این فروپاشی دولت ایلخانی را در همین زمان خاطرنشان سازیم. اندک اثر باقیمانده، این دوره را به دوره صفوی، در قرن یازدهم، مرتبط میسازد و نشان میدهد که همان شیوههای فنی ادامه داشتهاست. این آثار از نظر کیفی نامرغوب اند و حتی آثاری که نام ابوسعید، سلطان تیموری ، بر روی آنها نوشته شدهاست، ظاهر ناهنجار و سادهای دارند بهنظر میرسد که رواج سبک ظروف زرینفام در قرن دوازدهم، یعنی در دورهای که سلسله صفوی بر ایران حکمفرمایی داشت، در احیای فراگیر سفالگری در آن دوران، یک اقدام تقریباً متأخر بودن باشد که متعاقب تحول شگرف ظروف سفید و آبی صورت گرفتهاست.
کاهش تولید این دسته از ظروف، امکان دارد که با افول بخت و اقبال کشور در قرن سیزدهم و آشوبهای ناشی از حمله افغانان همراه بوده باشد. در اواخر قرن سیزدهم، یعنی در دوره قاجاریه، شیوه ساخت چنین آثاری برای آخرینبار احیا شد، که بخش عمدهای از آن ممکن است بهعلت علاقه و توجه ای بوده باشد که اروپائیان نسبتبه آثار باستانی ایران، بهویژه سفال زرینفام، نشان دادهاند.