کاشی عبارت از صفحات گل پخته لعاب دادهشده که در تزیین سطوح داخلی و خارجی بناها بهکاررفته و میرود و از لحاظ مواد اولیه و فن ساخت با سفال خویشاوند است. کاشی، همانطورکه از نامش پیدا است، منسوب به شهر کاشان میباشد ولی این وجه تسمیه بهعلت شهرت آن شهر در سفالسازی قرون اولیه اسلامی حاصل شدهاست و حال آنکه گل پخته لعابدار از هزاران سال قبل در خاورمیانه مورد استعمال داشته است.
قدیمیترین نمونه گل پخته لعابدار که در ایران بهدستآمده مربوط به زیگورات چغازنبیل، منسوب به عهد ایلام میانه (۱۵۰۰-۱000 هزار قبلاز میلاد) ، میباشد که در دشت شوش باستان ساخته شدهاست، به این معنی که بعضی از مدخلهای حیاط مرکزی آن با صفحات گل پخته لعابدار، به رنگهای سبز یا آبی و یا سفید و آبی درخشان، مزین بود و بعضی از این صفحات نام اونتاشگال بانی زیگورات را دربرداشته است. از دوره ایلامی چند قطعه نیز از شوش بدست آمدهاست. یکی از آن قطعات که منسوب به عهد ایلام میانه مورخ قرن ۱۱-۱۲ قبلاز میلاد است، دارای نقوش گیاهی و هندسی است و بهخصوص نقش یک پالمت سه لبی در متن و دو رشته بههم تابیده در حاشیه جالبتوجه است. رنگ نقوش آن زرد و شیری و سیاه است که در یک زمینه آبی صورتگرفته است.
قطعه دوم و قطعه سوم منسوب به عهد ایلام جدید و مورخ قرن ۹-۱۰ قبلاز میلاد است و نقوش حیوانی و گیاهی و هندسی در آن دیده میشود.
مقارن همین عهد و در دوره سلطنت آشوریها در بینالنهرین و بعداً در دوره هخامنشی در ایران گل پخته لعابدار بهکاررفته و در دوره اشکانی نیز لعاب دادن گل پخته، بهخصوص در تابوتها، معمول بودهاست.
در دوره ساسانی کاشی معرق و یا موزاییک مرغوبیت فوقالعادهای پیدا کرد. مواد اولیه و فن موزاییک سازی نیز خویشاوند سفالسازی است و مانند کاشی سنتی بیشتر در تزیین بناها بهکار میرود ولی طرز کار قدری متفاوت است و به این معنی که در این طریق قطعات کوچک به شکل و اندازههای مختلف بریده و در سطح موردنظر و در کنار هم نصب میشود.
موزاییک در بناهای ساسانی بهخصوص کاخ بیشاپور و کاخ تیسفون بهکاررفته است. در کاخ بیشاپور کف سه ایوان که بروی حیاط آن باز میشده سنگفرش بود و حاشیهی آن را موزاییک های رنگارنگ، که به قول پروفسور گیرشمن احتمالا یادآور قالبهای ایرانی بود، تشکیل میدادهاست.
نقوش این موزاییکها، که قسمتی در موزه لوور پاریس و قسمتی در موزه ایران باستان میباشد، عبارت از زنان بافنده و حامل گل و چنگزن و غیره و مردان پیر و متعین است که با قطعات ریز موزاییک به رنگهای نارنجی، قهوهای، قرمز، زرد، شیری، گلی، سیاه، آبی، یشمی و خاکستری صورت گرفته و دلیل کار دقیق و تنوع رنگهای معمول در دوره ساسانی میباشد.
در کاخ تیسفون اضافه بر تزیینات غنی استوک و گچبری شده، و احتمالاً پلاکهای مرمر، موزاییک نیز بهکاررفته بودهاست. بر طبق نوشتهی خانم ادیت پرادا در کاوشهایی که توسط آلمانها در این کاخ بهعملآمده است چهارگوش های موزاییک، که قسمت بالای دیوار را زینت میداده و عده زیادی از آنها با طلا پوشیده بود، بدست آمدهاست.
یکی از قطعات موزاییک بدست آمده از کاخ بیشاپور ساسانی
کاشی و موزاییک سازی، مانند سایر هنرها در دوران اسلامی بهاحتمال قوی ادامه یافته است ولی آثار این هنر، مانند نقاشی دیواری، با خراب شدن بناها ازبینرفته و مدارک مشهودی در داخل مرزهای فعلی ایران، در قرون اولیه اسلامی، که بتوان با ارائه آنها تأثیر هنر ساسانی را در این رشته از هنر مدلل نمود وجود ندارد ولی بهطوریکه در تزیینات معماری اموی مشاهده میشود موضوعات تزیینی ساسانی بهخصوص اسلیمیها و بالهای برافراشته و پالمتها در موزاییکهای قبه الصخره و مسجد بزرگ دمشق مورد استفاده قرار گرفته است.
کاشی این عنصر مخصوصاً شرقی، که در دوره آشوری و هخامنشی استعمال شده، در سامرای خلفای عباسی دوباره ظاهر شد و ایران قبلاز اسلام ساسانی را به عالم اسلامی پیوست و فصلی بین این دوره باقی نگذاشت. کاشیهای سامرا ازنظر ترتیب تاریخی بسیار مهم است و جای خالی آثار قرون اولیه اسلامی داخل مرزهای فعلی ایران را پر میکند.
بههرحال استعمال کاشی در معماری ایران از دوره سلجوقیان معمول و دارای شواهد است. آثار این هنر در بالای منارهی مسجد دامغان مورخه ۵۰۰ هجری و در کتیبه مسجد علی اصفهان مورخ ۵۲۵ هجری و در نمای گنبد سرخ مراغه مورخ ۵۴۲ هجری دیده شدهاست. در دو مسجد فرومد استان سمنان شهرستان میامی و مسجد ملک زوزن شهرستان خواف ، نیز کاشی بهکاررفته است. در ته ایوان بزرگ مسجد زوزن مورخ ۶۱۶ هجری یک حاشیه بزرگ تزیینی به طول ۱۳ و عرض ۵ متر وجود دارد و در آن حاشیه کاشی های لعابدار با رنگهای آبی و فیروزهای و لاجوردی که از رنگهای معمول در سفالها و موزاییکهای دورهی ساسانی است، صورتگرفته است.
کاشی در دوره مغول رواج یافت و بهتدریج از کاشی معرق نیز استفاده شد و بعدها یعنی در دوره تیموری و صفوی این هنر به تکامل رسید.
بهترین آثار دوره مغول در تزیین داخل مقبره سلطان محمد اولجایتو (۷۰۳-۷۱۶ هجری) در سلطانیه بهکاررفته است. در این تزیینات آجر لعابدار و کاشی معرق مورد توجه قرار گرفته و تنوع جالب توجهی در رنگ به وجود آورده است.
اضافه بر نمونههای فوقالذکر قطعات دیگری که بهصراحت خویشاوندی با آثار دوره ساسانی را نشان میدهد وجود دارد. یکی از آن قطعات، به مساحت ۲۰ در ۲۰ سانتیمتر، نقاشی شده و دارای نقوش برجستهی مطلا است که از کاشان بهدستآمده و مورخ قرن هفتم هجری است.
نقش اصلی این کاشی شترسواری درحال انداختن تیر از کمال است و در پشتسر او زنی دیده میشود و زمینه حاشیه و متن آبی را شاخ و برگهای استیلیزه و پالمتها و اسلیمیها پر کردهاست. نقش شترسوار موضوع شکار بهرام پنجم ساسانی (۴۳۸-۴۲۱ میلادی) و چنگ زن او آزاده را بهخاطر میآورد. و نقوش اسلیمی و پالمتها نیز با نقوش دوره ساسانی خویشاوند است. مطلب جالب توجه در این کاشی پالمتهای سه لبی است که در دوره ساسانی و حتی قبلاز آن مورد استعمال بوده و عیناً در قطعهای گل پخته لعابدار منسوب به عهد ایلام میانه ملاحظه میگردد. نظیر این صحنه در یک قطعه کاشی مورخ حدود قرن هشتم هجری، که در همین شهر ساخته شد، دیده میشود. نکته جالبتوجه این قطعه در بالهای برافراشته تاج شترسوار است که خاطره تاج شاهان ساسانی را زنده میکند.
کاشیهای دیگر در محراب مسجد میدان کاشان، مورخ ۶۲۳ هجری بهکاررفته است. این محراب که توسط حسن بن عربشاه ساختهشده دارای کتیبه های متعدد، با خطوط مختلف، است که ازنظر نقوش برجسته درخشان و ستونهای کور و اسلیمیها و پالمتها، بهخصوص پالمتهای سه لبه پایین آن، خویشاوند آثار دوره ساسانی بهنظر میرسد.
در کاشان قطعات کاشی صلیبی و ستاره شکل بهطور فراوان ساخته میشده است. این کاشیها در کنار هم نصب میشده و مجموعههای خوشایندی صورت میگرفتهاست. نقوش این قطعات را گیاهان استیلیزه و اسلیمیها، پالمتهای دهن باز (نظیر آنچه در گچبری مسجد نائین دیده میشود) ، پرندگان و حیوانات مختلف چون اردک و شیر و خرگوش و آهو و غیره و همچنین زنان و مردان تشکیل میدهند.
در یکی از این قطعات که مورخ ۶۲۴ هجری است شترسواری درحال انداختن تیر از کمان میباشد و نقش کاشی کاشان و خاطرهی بهرام پنجم را یادآور است.
در قطعات مورخ ۶۶۵ هجری است حیوانات، دو بدو و بطور روبرو و یا پشتبهپشت، در طرفین درخت سرو و یا گیاهان دیگر قرار گرفتهاند و بالاخره در بعضی از قطعات صلیبی شکل شاخههای پیچ و خمدار، پالمتهای سه لبی میدهد.
همهی این قطعات، صرفنظر از شکل خود که در ایران قبلاز اسلام مورد استعمال فراوان داشته است، ازنظر نقوش متقارن و متقابل و اسلیمیها، نقوش معمول در دوره ساسانی را بهخاطر میآورد.
مردم ایران و هنرمندان و هنر کارانی که از بین آنان برخاستهاند همواره علاقهمند به حفظ سنتهای قدیمی بودهاند و موضوعات هنری و تزیینی قبلاز خود را بهکار بردهاند. این رویه از دگرگونیهایی که در هنر سایر ملتها دیده میشود، در هنر ایران جلوگیری کرده و شاید با توجه بههمین ویژگیها است که داوید تالبوت ریس دانشمند انگلیسی میگوید: «یکی از خصوصیات بسیار برجسته هنر اسلامی در آن است که یک روش کاملاً مشخص، یک مجموعه تزیینی کامل و یک شیوه معماری کاملاً خاص از آغاز هجرت دستبهدست شده و یک ایدهآل و عقیده مذهبی میدهد. از این لحاظ هنر اسلامی اساساً باهنر مسیحی که تنوعش بیشاز وحدتش میباشد، تفاوت دارد» .
البته این مسئله بدان معنا نیست که هنرمندان ایران ذوق و ابتکار نداشتهاند و یا اینکه هنر ایران از آسیب و نفوذ روشهای بیگانه فارغ بودهاست. بلکه میباید یادآور شد که تحول هنرهای ایران بهآرامی و اغلب در عناصر فرعی صورتگرفته و روشهایی که در نتیجه تهاجم بعضی از مهاجمان چون اسکندر و چنگیز و تیمور وارد شد دیر یا زود رام گردیده و راه اصلی و محلی را در پیش گرفته است.
پساز دوره سلجوقی سه دورهی مهم، مغول، صفوی و قاجار در معماری ایران وجود دارد. آثار ساختمانی مغول مرحلهای از تاریخ پیوستهی معماری این کشور است و طرح و فرم و جزئیات آن بر طبق روشهای دوره سلجوقی بهعملآمده است به این معنی که:
اولاً در هر دو دوره، سلجوقی و مغول، بناهای مذهبی چون مساجد، مدارس، زیارتگاهها و مقبرهها بر بناهای غیرمذهبی ارجح بوده و بههمین جهت از کاخ های مجلل و خانههای معمولی که با مصالح کمدوام ساخته میشد اثری در دست نیست.
ثانیاً در دوره سلجوقی معماری در مرحلهی تحول بود و در دوره مغول تلفیق و ترکیب اشکال ساختمانی و تزیینی موجود مورد توجه قرار گرفت بهنحوی که میتوان گفت معماری سلجوقی شکل ابتدایی روش مغول میباشد.
ثالثاً در دوره مغول به خطوط عمودی و ظرافت فرمها اهمیت بیشتری داده شد و قدرت ساختمانی بنا از دیوارها و جرزها و گوشهها منتقل گردید.
رابعاً نوع و فرم گنبد ادامه یافت و گوشواره برای تسهیل تعبیه آن مورد توجه بود ولی مقرنس که در دوره سلجوقی بیشتر در خارج بنا بهکار میرفت به داخل منتقل گردید و گوشوارهها نیز جنبه تزیینی به خود گرفت.
خامساً معماری دوره مغول، مانند دوره سلجوقی، هم جنبه عمومی داشت و هم جنبه محلی، و همانطورکه بناهای اصفهان دوره سلجوقی برای معماران اردستان و زواره و قزوین و گلپایگان و غیره سرمشق بود، معماران دورهی مغول روشهای مراکز بزرگ مثلاً سلطانیه را اقتباس میکردند و در جنب سنتهای محلی بهکار میبردند.
معماری دورهی صفوی نیز ازنظر پلان و فرم عناصر تازهای خلق نکرده و اختلاف قابلملاحظهای که در معماری این دوره با دورههای قبل جلب توجه میکند عبارت است از:
۱- شکل و طرز تعبیه گنبد به این معنی که نمای گنبدهای سلجوقی و مغول چون قوس شکسته ولی گنبدهای صفوی پیازیشکل و دو پوشی است. گنبد دو پوشی نیز کاملاً تازه نیست و در دوره سلجوقی نمونههایی از آن در برجهای لاجیم و رزگت در جنوب مازندران و مقبره سلطان سنجر در مرو وجود دارد. بعضی گنبدهای اواخر دوره مغول نیز، چون گنبد ایوان بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد، دو پوشی است. البته روکاری و تزیین بناها در دوره صفوی قویتر از قبل بوده و در این دوره انواع کاشی و آجر لعابدار بهطور فراوان استفادهشده است.
۲- توسعه مقرنس و طرز گوشواره به این معنی که در دوره صفوی مقرنسهای پرکار و مفصل مورد توجه بودهاست و گواینکه نوع خوب آن در مسجد ورامین و مسجد کبود تبریز قبل آن بکار رفته است ولی هیچکدام به پرکاری مقرنسهای مسجد شاه اصفهان و آستانه حضرت رضا علیه السلام نمیرسند. راجعبه طرز بهکار بردن گوشوار میباید گفت این عنصر که برای تسهیل تعبیه گنبد مدور در روی پلان مربع تالارهای ساسانی بهکار میرفت در دوره سامانی و سلجوقی و مغول با تفصیل بیشتر و وضع کاملتری مورداستفاده بود و بخصوص در ارتفاع گنبدهای رفیع دوره سلجوقی مقام ضرور و قابلتوجهی داشت ولی در دوره صفوی، که برای نمای خارجی و عظمت بنا، گنبدهای بلند دو پوشی بهکار رفت، منطقه بین مربع و مدور در سقف تالارهای چهارگوش از تفصیل خود کاست و در نتیجه گوشواره معمولی اهمیت سابق خود را از دست داد و در جوار گوشواره لچکی، آنهم اکثر به شکل تزیینی، بهکار برده شد.
۳- توجه به روشهای هخامنشی به این معنی که در دوره صفوی در عین رعایت سنتهای دوران اسلامی و ساسانی به روشهای قبلاز آن نیز توجه شد و گویی این سلسله میخواست همهی عظمتهای گذشته را احیا کند و شاید بههمین منظور بود که در بنای ایوان عالیقاپو و چهلستون اصفهان پلان و فرم ستوندار بناهای هخامنشی انتخاب گردید.
در دورهی قاجار دو فصل مشخص معماری به چشم میخورد. در فصل اول، از آغاز تا شروع سلطنت ناصرالدینشاه، همان روشهای زمان زندیه و افشاریه، که خود دنباله معماری دوره صفویه و دورههای پیشتر بود، مورد توجه قرار داشت و بناهای مهمی که امتیاز مخصوصی داشته باشد ایجاد نگردید. در فصل دوم، از شروع سلطنت ناصرالدینشاه به بعد، ارتباط ایران با اروپا و روسیه موجب گردید بعضی عناصر فرعی معماری مغرب زمین و روسیه، چون پلکانها و پاگردها، برجهای ساعت و شیروانی و شیشههای رنگی در معماری ایران وارد گردد ولی عوامل مهم معماری سنتی ایران همواره مورد عمل بود.
بههرحال با توجه دقیق به تحول کلی معماری ایران، پساز قرن هفتم، متوجه خواهیم شد که: اولاً چهار طاق ها و بناهای صلیبیشکل تا قرن حاضر مورداستفاده بودهاست و میتوان در این مورد به امامزاده جعفر قم مورخ ۶۷۷ هجری، مسجد کاج اصفهان مورخ اوایل قرن هشتم هجری، مسجد کبود تبریز مورخ ۸۷۰ هجری، مصلای یزد و مشهد مربوط به دوره صفوی، مقبره کریمخان زند مورخ اواخر قرن ۱۲ هجری و تالارهای اصلی کاخ های دیگه قاجار ازجمله کاخ صاحبقرانیه اشاره کرد. گاهی این بناها، مانند مصلای یزد، قرابت فوقالعاده باچهار طاقهای ساسانی دارد. در مصلای یزد ترکیب چهار طاقهای قبلاز اسلام حفظ شده و حتی بهعلت وجود چهار درگاه، محرابی در آن وجود ندارد.
ثانیاً ایوان و شکل ترکیبشده آن با چهار طاق درضمن بناهای بزرگ چون مسجد ورامین مورخ ۷۲۲ هجری، مسجد شاه اصفهان مربوط به زمان شاه عباس کبیر، مسجد کبود کلات مربوط به زمان نادرشاه افشار، مسجد سپهسالار تهران مورخ اواخر قرن ۱۳ هجری بهکاررفته و اضافه بر آن از تالار مستطیل گنبددار و مساجد دو ایوانی صرفنظر نشده است. میتوان در اینمورد ایوان بزرگ مسجد گوهرشاد مشهد مورخ ۸۲۱ هجری و مسجد جامع بلوچستان مورخ ۸۲۷ هجری را یادآور شد.
ثالثاً مساجد چهار ایوانی در تمام دوران اسلامی مورد توجه شدید و استعمال فراوان بودهاست و مثالهای بارز به این قرار است:
مسجد جامع ورامین مورخ ۷۲۲ هجری.
مسجد جامع گوهرشاد مشهد مورخ ۸۲۱ هجری.
مسجد شاه اصفهان مورخ ۱۰۲۱ الی ۱۰۲۵ هجری.
مسجد کبود کلات مربوط به زمانی نادرشاه ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ هجری.
مسجد سپهسالار تهران مورخ اواخر قرن ۱۳ هجری.
مسجد امام حسین تهران مورخه ۱۳۸۵ هجری.
این هنر در سراسر دوران اسلامی مورد توجه بوده و دقت و ریزه کاری های بیشتر در آن بهکاررفته است. نقوش گچبری شده بعد از دوره سلجوقی بهتدریج مفصلتر و پیچیدهتر و پرکارتر شده و تقریباً سادگی دوره ساسانی را از دست داده است ولی همیشه نقوش اسلیمی و پالمتها، کاجی شکلها و و گل بوتههای کوچک و بزرگ، که قبلاً مورد استعمال بوده بهکاررفته است.
در دوره مغول بهترین گچبریها در محراب شبستان غربی مسجد جمعه اصفهان در تاریخ ۷۱۰ هجری و مقبره بسطام و مقبره سلطانیه مربوط به حدود همان تاریخ صورتگرفته است. در این گچبریها موضوعات تزیینی دوره ساسانی بهخصوص گلابی شکلهای محیط بر پالمتهای سیلابی، لوتوس ها و کاجی شکلها، شاخههای اسلیمی با پیچوخم های چپ و راست بهروشنی جلوه میکند.
در زمان سلاطین آل مظفر (۷۱۳-۷۹۵ هجری) گچبری مورد توجه شدید بود و حتی بههمینجهت مکتب معماری خاصی بهنام مکتب یزد مشخص گردید. سطوح داخلی بناهای این مکتب از یک پوشش ضخیم گچ پوشیده شده و در روی این پوشش طرحهای شعاعی و گل و بوته ای و سایر نقوش زیبا اجرا میشده و دنباله این کار در بناهای بعد، ازجمله مسجد گوهرشاد مشهد، مورد توجه بودهاست.
در دوره صفوی، باوجود رواج کامل تزیینات موزاییکی، گچبری هم مقام خود را حفظ کرد و یکی از کارهای پرارزش آن دوره در عالیقاپوی اصفهان مورخ ۱۰۰۶ هجری بهعملآمده است و هرچند که تفکیک موضوعات تزیینی مشابه روی اینکه گچ کاریها و گچبریهای دوره ساسانی مشکل بهنظر میرسد درعینحال بعضی از شرایط چون تقارن و بعضی نقوش چون بالهای برافراشته و حیوانات واقع در طرفین یک گیاه، که در روی گچ مصور گردیده است، وجود رابطه بین هنر دو دوره، ولو معالواسطه، قابل تصدیق است.
بعد از دوره صفوی نیز گچبری و گچکاری ادامه یافت و هماکنون در بناهای شخصی و عمومی، از جمله شبستان شرقی مسجد سپهسالار تهران، اجرا میشود و تداوم روشهای باستانی را نشان میدهد.
میتوان گفت هنر فلزکاری دوران اسلامی، ازنظر جنس و طرز کار و نقوش و حتی فرم، با قرون گذشته اسلامی و حتی دورهی ساسانی تفاوت فوقالعادهای نکرده و تحول و تکامل آن به طوری آرام و ملایم صورتگرفته است که هر بیننده ای بهآسانی میتواند تداوم روشها را در سراسر دوران اسلامی و قبلاز آن دریابد.
یکی از موضوعات تزیینی فلزات دورهی آل بویه و قبلاز آن دوایری بود که از حلقههای مجزا و با تداخل و بههم پیچیدگی نوارها حاصل میشد و در داخل آنها نقوش حیوانی و گیاهی القا میگردید. این نوع نقوش در عدهای از ظروف فلزی قرون مختلف دیده میشود:
در یک ظرف دستهدار حکاکی شده منسوب به قرن ۶ و ۷ هجری و موجود در موزهی آرمیتاژ است.
در یک آیینه فلزی با نقش برجسته مورخ ۵۴۸ هجری و موجود در یک مجموعه خصوصی.
در یک ظرف حکاکی شده منسوب به قرن هفتم هجری قمری و متعلق به موزه کاخ گلستان تهران.
در یک فانوس فلزی حکاکی شده منسوب به قرن ۱۲ هجری.
موضوع تزیینی دیگر، حیوانات روبرو و یا پشتبهپشت، در طرفین یک درخت بود. این موضوع نیز در روی فلزات دوران اسلامی ادامه یافته است و میتوان در این مورد به مثالهای زیر اشاره نمود.
دو شیر پشتبهپشت، در طرفین یک پالمت و در روی یک آینه فلزی منسوب به قرن ۶ یا ۷ هجری که در یک مجموعه شخصی وجود داشته است.
دو خرگوش پشتبهپشت، در طرفین یک پالمت و در روی یک قوطی فلزی منسوب به قرن هفتم هجری.
دو طوطی روبرو، در طرفین یک پالمت و در روی یک صراحی گردنبند منسوب به قرن ۵ و ۶ هجری که در یک مجموعه خصوصی وجود داشته است.
موضوع حمله شیر به گاو و یا حیوان دیگر از موضوعات مورد پسند و استعمال در دوره ساسانی و قبلاز آن بود که نظیر آن در موزاییکهای دوره اموی ملاحظه میشود. این نقش در روی بعضی فلزات دورهی اسلامی نیز دیده میشود.
در روی یک تنگ حکاکی شده مورخ قرن ۶ و ۷ هجری.
در روی یک شیء فلزی شبه مخروط مورخ قرن ۱۲ هجری.
در روی یک دسته خنجر مورخ قرن ۱۱ هجری.
جلوس از روبرو، که در مورد پلاک آل بویه ملاحظه گردید، در عده زیادی از اشیاء فلزی صورتگرفته است.
بر روی یک ظرف مورخ قرن هفتم هجری و امضاشده توسط سازند.
در روی یک ظرف منسوب به قرن هشتم هجری.
در روی یک قوطی منسوب به قرن هفتم هجری.
موضوع شکار با تیر و کمان نیز در عدهای از اشیاء فلزی قرن هفتم هجری، از جمله یک طشت امضاشده توسط محمد بن زین و موجود در موزه لوور پاریس و طشت مشابه ظرف اول، متعلق به موزه کاخ گلستان تهران، دیده میشود.
هنر بافندگی نیز نقوش بافته های دوره ساسانی و قرون اولیه اسلامی را حفظ کرده و بهکار بسته است و حتی بر طبق نظر بعضی از مورخین هنر «تأثیر هنر ساسانی بههیچوجه در طی دوران ضعیف نشده است، این تأثیر نهفقط پذیرفتهشده بلکه مورد تقاضای دربار بسیار ملی و ایرانی خالص صفویه بودهاست» و میتوان در این مورد نمونههایی ارائه کرد ولی چون تقریباً یک عده نقوش معروف و معمول در دورههای قبلاز قرن هفتم هجری، در اکثر رشتههای مختلف هنری بهکاررفته در اینجا به ذکر چند مثال اکتفا میشود.
دو حیوان در طرفین یک درخت- این موضوع در پارچههای قرون مختلف اسلامی بهکاررفته و زیباترین آن در روی یک پارچه ابریشمی کار اصفهان و منسوب به قرن دهم هجری است. در این پارچه دو پرنده زیبا با تقارن کامل در طرفین دو برگ و سه شاخه گل نقش شدهاند و اضافه بر آن دو پرنده، کلیه نقوش طرفین پارچه، گل و برگها، پرندگان درحال پرواز، حواشی و اسلیمیهای مختلف نیز در حالت تقارن و تقابل کامل میباشند.
منظرهی شکار و حمله شیر- پرتحرکترین این دو صحنه را میتوان در یک قطعه مخمل دایرهشکل مورخ نیمهی دوم قرن دهم و کار کاشان ملاحظه کرد. در این مخمل نقوش مختلف حیوانی و انسانی و گیاهی صورتگرفته است. یکی از نقوش اسبسواری را نشان میدهد که با چالاکی فوقالعاده تیر از کمان میکشد و دو آهوی قرمز و خاکستری چهارنعل از جلوی او میگذرند میگریزند. نقشی دیگر روی این پارچه حمله شیر به گاو است که در دو جا دیده میشود. در هر دو جا شیر با منتهای خشونت گاو را از پشت به خاک کشیده و انگار استخوانهای او را درهم میشکند.
جلوس از روبهرو- این نقش در روی یک اطلس منسوب به قرن دهم هجری وجود دارد. جالس دست راست خود را در جلوی سینه نگهداشت و دست چپ را روی زانوی چپ گذارده است و دراینحال خدمتگزاری میوه و یا مشروب به او تقدیم میکند. وضع کلی این نقش شبیه نقش شاه آلبویه و بهرام پنجم ساسانی است با این تفاوت که در دست راست جالس صفوی جامی نیست و سر خود را نیز اندکی به چپ متمایل کردهاست.
برگهای برافراشته و متقارن- یکی از موضوعات تزیینی روی پارچهها و گچبریهای دوره ساسانی برگهای برافراشته بود که جسم گردی چون انار و غیره را در بر میگرفت. این نقش به فراوانی در بافندگی صفوی بهکاررفته و بهخصوص در دو مورد خویشاوندی روشنی با نقوش دوره ساسانی نشان میدهد و نظر مورخ فرانسوی، ژ. میژون، را تقویت میکند.
یکی از نقوش در روی یک پارچه ابریشمی کار یزد و مورخ قرن یازدهم هجری است که مانند پارچههای دوره ساسانی به دوایری تقسیم شدهاست. در هر دایره سه جفت برگ برافراشتهی متقارن یک پالت پنج لبی لوزیشکل را دربرمیگیرد.
نقش دیگر در روی یک پارچه ابریشمی منسوب به قرن یازدهم هجری است. این نقش بهصورت دو برگ برافراشتهی لبهدار است که جسمی به شکل پرتقال یا انار را در بر میگیرد.
در آغاز دوران اسلامی، در ایران، مجسمههای عظیم یا نقوش برجسته مجلل و قابلمقایسه با آثار ساسانی واقع در کوهستان های فارس و یا طاق بستان کرمانشاه به وجود نیامده است ولی موضوع نقوش آن دوره بخصوص حجاریهای طاق بستان و همچنین گچبریها و کارهای روی ظروف فلزی الهامبخش گچساران دوران اسلامی بودهاست و تشابه بین نقوش حیوانی و گیاهی این دو دوره را در نماهای کاخ عمان و قصر المشتی و سامرا می بینیم و متوجه میشویم که هنر کاران اسلامی با بهکار بردن موضوعاتی چون سیمرغ، بالهای برافراشته، برگهای مو، گل و بوته ها و اسلیمیها و غیره بهخوبی تأثیر هنر ساسانی را آشکار کردهاند.
استوک بدست آمده از کاخ تیسفون با نقش نیم پالمتهای سه لبی
در داخل مرزهای فعلی ایران نیز مثالهای بارزی از این تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، درمورد گچبری، بدست آمدهاست.
از جمله اینگونه مثالها ۱۰ قطعه استوک بدست آمده از نظامآباد تهران و شوش است که در اتاق شمارهی ۱۲ موزه لوور پاریس چند سال پیش به نمایش گذارده شد و در یکی از آنها که مربوط به شوش است کتیبه کوچک کوفی به چشم میخورد. همه این قطعات که بعضی در اینجا بررسی میشود، دارای خصوصیات معمولی مربوط به روشهای ساسانی است.
جفت بالهای برافراشته- یکی از قطعات جالبتوجه نظامآباد، به ارتفاع ۲۴ طول ۲۶ سانتیمتر برگهای برافراشته، که یک انار را دربرمیگیرد و کنایه از آبادانی است، معرفی میکند. همین ترکیب یعنی دو برگ برافراشته که اناری را دربر میگیرد در یک استوک بدست آمده از حدود ورامین و مربوط به دوره ساسانی دیده میشود. استوک های بدست آمده از ورامین که توسط پروفسور گیرشمن بهعنوان ساسانی معرفی گردیده مثالهای دیگری در رابطه بین گچکاری و گچبری دوره ساسانی و دوران اسلامی میباشد.
برگهای استیلیزه- یک قطعه که از شوش بهدستآمده طرح برگ استیلیزه ای دربر دارد. این طرح بهصورت یک پالت ۵ لبی، یکی در وسط و دو جفت در طرفین، است. این پالمت شبیه پالمتهای حجاریشده و استوکهای ساسانی میباشد. برای مثال میتوان پالمتهای سه لبی روی سرستون سنگی بهدستآمده از حدود طاق بستان و کالبدهای ۵ لبی روی استوک های بهدستآمده از کاخ بیشاپور و کاخ تیسفون و کالبدهای ۶ لبی بهدستآمده از کاخ دامغان را یادآور شد.
برگهای پیچیده- این نقش در یک استوک بدست آمده از شوش به ارتفاع ۱۵ و طول ۱۶ سانتیمتر وجود دارد. نقشه مزبور در داخل یک دایره شیاردار بهصورت دو برگ پیچیده است که در داخل آن ۲ برگ کوچک دندانه دار دیگر وجود دارد. این نقش استوک کاخ ساسانی دامغان را، که از ۲ برگ پیچیده و گل وسط در داخل یک دایره تشکیل میشود، بهخاطر میآورد.
گچبریهای مسجد جمعه نائین- این بنا صرفنظر از پلان و فرم و مصالح خود، ازنظر تزیینات گچی مهم و الهامیافته از روشهای ساسانی میباشد. تزیینات گچی این مسجد را میتوان به ۳ گروه مشخص: گیاهی، هندسی و خطی تقسیم نمود.
اول-تزیینات گیاهی
محراب مسجد جمعه نائین از ۳ طاقنما، که قوس هر یک در بالای قوس دیگری است، تشکیل میشود. یکی از این طاق نماها در ته محراب واقع و بهسادگی از گچ پوشیده شدهاست. این طاقنما را ۲ ستون کور که قوس طاقنمای دوم را تحمل میکند دربرگرفته است. سرستونهای این ستونها و ستونهای کور دیگری، که قوس طاقنمای سوم را تحمل میکند، با پالمتهای متفاوت دم بلند مزین شدهاست و پالمتهای طاق بستان و کاخ کیش را بهخاطر میآورد و از طرف دیگر با تزیینات گیاهی روی یک ظرف نقرهی ساسانی که در موزهی آرمیتاژ لنینگراد است مشابه میباشد. در روی بدنه این ظرف ساسانی چند راهبه، هر یک در زیر یک طاق نما، معرفیشدهاند و سرستونهایی که قوس طاق نماها را تحمل میکند، مانند مورد محراب مسجد نائین، مزین به پالمتهای برافراشته است.
در ته طاقنمای دوم محراب ۳ نقش نامساوی به شکل کاج، یکی روی دیگری، قرار گرفتهاست. این نقوش کاجی با ۲ بازوی گیاهی، که متقارن برگها و پالمتها و نقوشی به شکل سر ماهی میدهد دربرگرفته شدهاست.
این کاجیها با نقوش روی یک پارچهی ساسانی موجود در موزه ویکتوریا و آلبرت قابلمقایسه است و بازوهای دربرگیرنده کاجیها نیز برگهای کنگر طرفین نمای طاق استان را بهخاطر میآورد. از طرف دیگر برگهای کوچک پیچیده، در چپ و راست محراب، عیناً مشابه برگهای پیچیده بالای بدنه ظرف نقرهی ساسانی موزه آرمیتاژ است.
محراب گچبری شده مسجد جمعه نایین
قوس دوم محراب با یک کتیبه مزین به گلها و دوایر تزیینی معمول در دوره ساسانی مشخص است. در ۲ گوشه خارج این قوسها ۲ گل حلزونی دیده میشود که هر یک با ۲ برگ پیچیده، که در دوره ساسانی فراوان بکار رفته در برگرفته شدهاست.
ستونهایی که دومین طاقنما را دربر میگیرد، و سومین قوس را تحمل میکند، با نقوش گیاهی و هندسی مزین شدهاست. حاشیه قوس سوم با یک شاخه، که پالمتهای لوله شده را نشان میدهد، مزین است. در ته نمای سوم محراب و روی محور آن ۷ جفت نیم پالمت پیچیده یکی روی دیگری دیده میشود و برای رسیدن به یک نقشه بیضوی، که درست در زیر کلید قوس واقع است، صعود میکند. در میان هر جفت نیم پالت یک ساقه نازک عمودی، که به ۲ شاخه کوچک تقسیم میشود، در جهت عمودی جستن میکند و در چپ و راست تا بال قوس، درحال دادن برگهای مو و خوشههای انگور، ممتد است. در نقطهی تقسیم این جفت شاخههای کوچک یک پالت ۵ لبی میروید و جفت نیم پالت بالا را تحمل میکند. ساقه ای که برگهای مو و خوشههای انگور میدهد یک نقشه مورد استعمال ایران قبلاز اسلام است. این نقش در تزیین کاخ حیره متعلق به شاهزادگان لخمی و مربوط به دوره ساسانی و همچنین در تزیین بناهای سامره بهکاررفته است ولی با وضع متقارن خود بیشتر نقش یک ظرف ساسانی موجود در موزهی آرمیتاژ را بهخاطر میآورد. در لبه این ظرف یک شاخه پیچ و خمدار متناوباً نیم پالمتهای ۵ لبی میدهد و در ۲ پهلوی آن یک جفت ساقه وجود دارد که متقارن به چپ و راست میرود و برگ مو و خوشهی انگور میدهد.
در بالای ۲ جناح سومین قوس ۲ دایره، هر یک متشکل از ۲ نوار نازک با پالمتهای خمیده ۳ لبه، وجود دارد. در وسط دایره یک ساقه نازک که برگهای مو و خوشه های انگور میدهد دیده میشود.
در بالای قوس زمینهای محدود به ۲ ردیف نوار، که ادامه دوپهلوی آن محراب را در میان میگیرد، وجود دارد. این زمینه شامل ستارههای ۸ پر محدود در ۲ جفت طناب بههم پیچیده است. در داخل و انتهای این ستارهها شاخههای کوچک و نازک با برگهای مو و خوشههای انگور، مشابه نقوش کاخ حیره در دوره ساسانی دیده میشود.
دوم-تزیینات هندسی و گیاهی
زیر قوسهای نزدیک محراب گچبری شده و دارای نقوش هندسی و گیاهی است. این نقوش با یک جفت کثیر الاضلاع مستطیل واقع در زیر کلید قوس شروع میشود و از ۲ جهت متناوباً با گلهای متشکل از ۱۲ دالبر و کثیر الاضلاع های ۶ ضلعی، که حاشیه آنها با جفت طنابهای بههم پیچیده مشخص میشود، ادامه مییابد. این بهم پیچیدگیها در آثار دوره ساسانی فراوان است و یکی از آنها در یک سینی ساسانی و موجود در موزه برلین است. این سینی به شکل کثیر الاضلاع است که در روی آن ۸ دایره با ۲ نوار بههم چسبیده مشخص شدهاست.
در مرکز هر یک از گلهای قوس مزبور یک گل کوچک ۴ پر و یک شبه لوزی، که خود محاط در یک نقشه موجدار گیاهی استیلیزه است، وجود دارد. در اطراف این مجموعه ۱۲ شبه گل کوچک، که هر یک از آنها با یک جفت پالمت به شکل T انگلیسی شروع میشود، نقش شدهاست. این شبه گلهای کوچک قویا نقوش روی یک پارچهی ساسانی را که در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن است بهخاطر میآورد.
در بالای جناحهای یکی از قوسهای نزدیک محراب ۲ گل که هر یک با ۲ دایره در میان گرفته شده به چشم میخورد و در بالای این تزیینات کتیبه بزرگ و در بالای کتیبهی بزرگ یک صفحه گیاهی مشتمل بر جفت پالمتهای دهن باز وجود دارند.
حاشیه قوس دیگر دارای کتیبه دیگری است که در بالای آن ۲ لوتوس (گل نیلوفر استیلیزهی متقارن و واقع در خمیدگی سه برگهای کنگر است که ۲ برگ آن محدود به ۲ ساقه میباشد. هر دو انتهای خمیدگی های سه برگهای کنگر به یک پالمت نوکتیز خم میشود.
نقوش هندسی و گیاهی زیر قوس نزدیک محراب مسجد جمعه نایین
این تزیینات با طرز روشنی تأثیر هنر ساسانی را در هنر دوران اسلامی ایران نشان میدهد:
۱- با لوتوس ها که مشابه لوتوس های مورد استعمال در هنر ساسانی است. یکی از مثالهای ساسانی لوتوس است که در روی یک سینی ساسانی موجود در موزه بریتانیا دیده میشود.
۲- با پالمتهای نوک تیزی که شبیه پالمتهای دوره ساسانی است. مثال این مورد در روی دو سینی ساسانی موزه آرمیتاژ دیده میشود. سینی اول نقرهای و شامل نقش سیمرغی است که در ابتدای بانوان یک پالمت نوکتیز دیده میشود. سینی دوم نقرهای و شامل یک بز کوهی است که در پایین آن یک جفت پالمت بزرگ نوکتیز وجود دارد.
۳- با سه برگهای کنگر خمیده که قویاً سه برگهای روی یک آفتابه ساسانی موجود در موزهی آرمیتاژ را بهخاطر میآورد. روی پایهی این آفتابه نقرهای، به ارتفاع ۳۳ سانتیمتر، با ۳ برگهای کنگر کاملاً مشابه با نقوش مسجد نایین دیده میشود این نقوش در روی گویهای مواجه ساز و برگ بعضی اسبان دورهی ساسانی نیز دیده میشود.
محراب نقوش زیر قوس و نقوش روی ستونهای مسجد جمعه نایین
ستونهای گچبریشده نزدیک محراب
این ستونها توسط آندره گدار فرانسوی با ستونهای کاخ ساسانی دامغان مقایسه و مشخص گردیده است. در هر ۲ بنا ستونهای آجری با گچ پوشیده و گچبری گردیده است با این تفاوت که در دامغان اکثر پالمتها در ناحیه ساقه و برگ مو و خوشههای انگور انتخاب گردیده است.
در روی ستونهای نزدیک محراب مسجد نایین، نوارهای بههم پیچیده با یک ردیف مروارید واقع در بین ۲ قیطان مزین شدهاست. تزیین با مروارید یک روش ساسانی است و میتوان ۲ پلاک استوکی بهدستآمده از کاخ بیشاپور و کاخ دامغان را مثال آورد.
نقوش ستونهای مسجد جمعه نایین
از بههم پیچیدن این نوار شکلهای هندسی خمیده چون ستارههای ۸ پر، مربعها، مثلثها ایجاد میشود و در محور عمودی ستارههای هشتپر ساقهی باریکی می رویند و در چپ و راست شاخههای کوچک مو و خوشههای انگور میدهد.
این نوع برگ های مشابه و مکرر و خوشههای انگور نقوش کاخ حیره مربوط به دوره ساسانی و همچنین نقوش بناهای سامره را بهخاطر میآورد.
سوم-تزیینات خطی
دو کتیبه کوفی گلدار، یکی بهاندازهی بزرگ در سطوح زیر گنبد بالای محراب و دیگری به اندازهای کوچک در نبش قوس روی محراب وجود دارد. در کتیبه اول عناصر گیاهی ساده مانند برگهای قلب شکل، در بالای «عین» ، و نیم پالتهای سه لبی، در انتهای دستههای «ن» و «واو» به چشم میخورد.
این برگهای قلبیشکل و پالمتهای سه لبی، و همچنین دستههای سایر حروف مانند (الف) و (ل) منتهی به نیم پالمتهای سه لبی، نقوش روی استوک های تیسفون ساسانی را بهخاطر میآورد.
فواصل بین حروف مزین به گل و بوتههای ۶ لبی و پالمت دهن باز، به شکل T است که از کنار بالای حاشیه کتیبه شروع میشود، گل بوته ها و همچنین پالمت های دهان باز در هنر ساسانی از نقوش معمولی بود و در این مورد نیز مثالهایی در روی استوکها و ظروف فلزی مربوط به آن دوره وجود دارد.
یک تزیین مرواریدی، متناوباً گرد و مستطیل در بین دو نوار باریک، کنار این کتیبه را مشخص میکند و کناره مرواریدی استوکهای بهدستآمده از کاخ تیسفون ساسانی را بهخاطر میآورد.
کتیبه کوچک نیز عدهای پالمتهای دهن باز در پشت بعضی حروف القا گردیده که مانند نظایر خود نقوش روی پارچهها و برخی مهرهای ساسانی را یادآور میشود.
منبع: کتاب تاثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی دکتر عباس زمانی.