واژه نامه معماری سنتی ایران

واژه نامه معماری سنتی ایران

با این که امروزه اکثر بناهای سنتی ما غیر از مسجد و بازار و پاره ای دیگر از این گونه بناها، ارزش کارکردی خود را از دست داده و در شمار میراث فرهنگی در آمده اند ولی می توانند روزی دوباره مورد استفاده قرار گیرند. به سبب این که سازه های سنتی ما بیشتر با محیط ما وفق دارند تا ساختمان هایی با نقشه غربی، برای نمونه نورگیر خانه های غربی ساز، بیش از اندازه تولید نور کرده، در زمستان سرما و در تابستان گرما با خود به درون می آورند. در و پنجره های چوبین قدیم نیز برخلاف در و پنجره های فلزی امروزین، در تابستان و زمستان باعث سرما و گرما نمی شدند؛ همچنین در معماری گذشته ما مستراحها را در دورترین بخش خانه و در حیاط های بزرگ آن روزگار می ساختند و مانند معماری غربی آن را به درون خانه ها نمی آوردند! خوشبختانه پس از انقلاب از سوی برخی رسانه ها مثل نشریه ها و صدا و سیما کوشش هایی برای شناساندن معماری سنتی ما صورت گرفته، ولی کافی نبوده است. به نظر این نگارنده، شهرداری ها با یاری صدا و سیما و سازمان های دولتی دیگر می توانند در این جهت بیشترین اطلاع رسانی را بکنند. صدا و سیما مردم را تشویق به ساختن بناهای سنتی کند، بانک ها مزایایی برای این گونه بناها در نظر بگیرند و شهرداری ها نیز به کمک مهندسان و معماران، نقشه هایی بر بنیاد معماری سنتی ما و نیازهای جامعه ایرانی طرح کرده، در دسترس مردم قرار دهند. علاوه بر داشتن خانه ای خوب و مناسب، بازگشت گروهی مردم به سوی معماری سنتی می تواند یکی از جنگ افزارهای جلوگیری از دستیابی فرهنگ غربی به جامعه ما باشد. معماری با این که در زمره صنعت و فن قرار دارد، هنر نیز به شمار می رود. چنان که می دانیم از ویژگی اصلی هنر، آفرینش زیبایی است و هنر معماری با خلق سازه های زیبا و درخور، برای آدمیان آسایش و آرامش پدید می آورد.

معماری سنتی و اصیل ما باز گونه شیوه «هنر برای هنر» و هنرهای برآمده از سرسیری و به گفته شادروان استاد محمد کریم پیرنیا، پدر معماری ایران، هنری «مردم دار» بوده است؛ زیرا حتی امروزه نیز بناهای با شکوه شاهان و بزرگان به صورت گنجینه های دیدنی برای مردم در آمده اند. از گفتار نغز درباره مردمی بودن هنر معماری، سخن جناب محمد حسین خوش نویس در پیش گفتار نایین شهر هزاره هاست شاید به ندرت بتوان هنری یافت که به اندازه معماری با زندگی مردم پیوند داشته باشد. هنر معماری از بارزترین جلوه های فرهنگی هر قوم در هر دوره تاریخی و نمایشگر گویای فضای زیست آدمی است.» پژوهش و گردآوری جستارهای این دفتر از سوی این کمینه، به سبب دلبستگی ام به معماری سنتی مان بوده است. جای یک فرهنگ معماری که جستارها، واژه ها، اصطلاح ها و صنعت های وابسته بدان را در ایک جا گرد آورد، خالی بود. جستارها به یاری نویسندگان آگاه به معماری نوشته شده و نگارنده کوشیده است واژه ها و اصطلاح ها را نیز از زبان استادان في نقل بکند، مگر اصطلاحها و واژه ها و تعریف هایی که تاکنون پژوهشی در آن باره صورت نگرفته است؛ هر چند زبان و بیان این کمترین که دانش کمی در این زمینه دارد، نسبت به استادان فن خام و نارساست در پایان دست شما خوانندگان گرامی را میفشارم و آماده سخن سنجی های درست و سازنده شما هستم تا در چاپ های بعدی از آن بهره بجویم. شایسته است از دوستان ارجمند عباس جدیدیان به سبب بررسی عالمانه این اثر و اصغر قبادی به خاطر ویراستاری سپاسگزاری بکنم. 

آب انبار:

نمای آب انبارها را به دو شکل می ساختند: با پایه ای به شکل مکعب مستطیل و طاق ناوی و یا به شکل مخروط (کله قندی) و طبقه طبقه. آب انبارهای ناحیه گرم و کویری دارای بادگیر هم بوده اند. ولی آب انبارهای ناحية معتدل و کوهستانی بادگیر نداشته اند. گونه دیگری از آب انبارهای ساده و ابتدایی و بی نمای بیرونی وجود داشته که بی شباهت به گودالهای سنگ چین شده نبوده اند. این نوع آب انبارها به ویژه در قلعه های کوهستانی و در بخش شمالی ایران فراوان دیده می شده اند. به خصوص آب انبارهای شهری را به صورتی زیبا با آجر می ساختند و سردرهای آنها را با کاشیهای هفت رنگ می آراستند. این گونه انبارها «از یک ناو طولانی یا ایوان با طاق آهنگ تشکیل می شدند و از طريق پلکان به پاشيرها مستقیما به آب منتهی می گردیدند» . پاشير محلی بود که شیر هایی داشت و مردم برای استفاده از آب بدانجا می رفتند: «پاشیر به صورت اتاق کوچکی است و شیر برنجی بزرگی در بدنه مخزن آب انبار نصب شده است و زیر آن گودالی است که آبهای زیادی در آن می ریزد و به چاهی فرو می رود.» آب گیر یا خزانه (خزینه) آب انبار در پشت پاشير واقع بود و «بر زمینه دایره و یا مربع و یا مستطیل ساخته می شد ». آبگیر آب انبارها را بیشتر به صورت مستطیل یا مربع می ساختند. «آندره گدار» درباره ساخت آبگیرها چنین نوشته است: آبگیر آب انبارها عموما از سنگ لاشه ای موجود در محل و بعضا با آجر بنا می شوند. پوشش آنها گنبدهایی است که بعضی هم سطح خاک و بعضی از خاک سر برآورده اند. به کمک پلکانی که مدخل آن معمولا مجهز به درهای مربع شکل است می توان به پایین رفت و به (آبگیر) آب انبار رسید. پاره ای از آب انبارها توسط بادگیر یا هواکشهای مخصوص، تهویه و خنک می شوند. برای جلو گیری از نشت آب، کف و بدنه آبگیرها را باساروج میاندودند. طاق آب انبارها ضربی بوده و برای ساختن آن از قالبهای گچی بهره می گرفتند، و میان قالب ها را با احر می پوشاندند و اجر چینی آن به صورت رگه ای انجام می گرفته و یک بار چه نبود. نویسنده ای آب انبارها را از دیدگاه دیگری بررسی و بخش بندی کرده است، از این دیدگاه آب انبارها به سه بخش همگانی عمومی، خصوصی و تک بنا تقسیم می شوند.

آب بند (بند):

دیوارهایی از سنگ و آجر که با بستن آن در پشت رودخانه ها باعث بالا آمدن آب و ذخيره آن شده و در هنگام لزوم به مصرف کارهای کشاورزی و غیره می رسید. آب بندها دارای دریچه هایی برای تنظیم آب نیز بوده اند. برای جلو گیری از نشت آب دیوارهای بندها را با ساروج می انداپیدند.

آبراهه (راه آب):

حوض ها، استخرها و آب گیر ها دارای سوراخی بودند که به راه آب وصل بوده و آبهای مانده را به وسيله لوله هایی سفالی به نام اثنیوشه یا گنگ، به بیرون هدایت می کردند.

آبریزه (آریچه):

 فضای بین دو سقف هلالی و گنبدی بر فراز بام که آب باران را به سوی ناودان هدایت می کند. در پشت بامهای تحت این فضا را می پوشانند

آبشکن :

بخشی از بدنه (پل) است که به صورت هرمی و دو مثلث مماس بر هم به صورت آبخور کنی فشار آب را شکسته، تقسیم و به دو طرف آن هدایت می گرداند ، به نظر می رسد آبشکن ها را با سنگ و آجر و ساروج می ساخنتداند دکتر گلزاری شکل اب شکن را مثلث(هرم) یا نیم استوانه آورده تعریف ایشان نیز در مجموع به شناخت بیشتر آب شکن یاری می رساند. آب شکن: «قسمتهای مثلث یا نیم استوانه شکلی است که در دو طرف پایه های پل ها یا حداقل در یک طرف آنها جهت تغییر یا مخالف آب می سازند تا پایه پل بتواند به راحتی فشار آب را شکسته و خنثی نماید.

آبگیر:

آبگیر در اصطلاح به خزانه آب انبار گفته می شد که در پشت نمای آب انبار واقع شده بود و به وسیله شیری که در بخش پاشير قرار داشت، آب آشامیدنی مردم را تامین می کرد. آبگیرها به صورتهای گرد، مکعب و خصوصا مکعب مستطیل ساخته می شدند. برای جلوگیری از نشت آب به بیرون معمولا دیواره ها و کف آبگیر را با لایه ای از ساروج می پوشاندند. گذشته از آن، آبگیرها یا استخرهایی برای ذخیره آب در برخی از روستاها وجود داشت که به مصرف کشاورزی با باغداری و غیره می رسید.

آپادانا:

 آپادانا، بارگاه یا تالار بزرگی بود که شاهان هخامنشی در آنجا مردم را به حضور می پذیرفتند. یکی از باستان شناسان آپادانای تخت جمشید را چنین توصیف کرده است: «تالار آپادانا شامل اجاق مربعی است که هر طرف آن ۷۵ متر طول دارد و سقف آن روی ۳۹ ستون قرار گرفته است. سه ایوان در سه طرف این تالار قرار گرفته که هر کدام ۱۲ ستون داشته اند. در جنوب این تالار مرکزی تعدادی از اتاقهای کوچک و بزرگ وجود دارد که تابع اتاقهای مرکزی بوده است. در گوشه های تالار اتاقهای کوچکی برای سربازان نگهبان شاهنشاه ساخته بودند. برای بالا رفتن به تالار آپادانا باید از پله هایی بالا رفت. آپادانا دو پلکان اصلی دارد، یکی در شمال و دیگری در مشرق ). همچنین در این تالار نقشهای تزیینی و کتیبه ای هم وجود داشته است: «دیوارهای پیش بست سطح اعلی به نقوش مزین است و در اینجا کتیبه ای از خشایارشاه دیده می شود. جدا از آپادانای تخت جمشید آپادانهای دیگری هم بوده اند، از جمله تالار آپادانای شوش در خوزستان و تالار آپادانای مداین در کاخ خسرو در تیسفون که از آپادانای دیگر بزرگتر و بلندتر بوده است.

آجر:

خشتهایی از گل پخته به اندازه های مختلف که از آن در بناهای آجری استفاده می کنند. آجر عربی شده « آگور» یا «آگر» است. به نظر می رسد اصل این واژه مادی باشد؛ چه در زبان کردی که به احتمال واژه هایی از زبان مادی در آن به جا مانده به آتش «آگر» می گویند. علت استفاده بیشینه آجر در معماری سنتی ایران نسبت به ساخت ابزارهای دیگر، گذشته از زیبایی این است که «آجر پردوام تر از سنگ است، هزینه آن بسیار کمتر است. ساختمان به سرعت بیشتر به پایان می رسد .

آجر پیشبر:

 تکه هایی از آجر به شکل ها و اندازه های گوناگون که بیشتر در نمای سر در خانه ها از آن بهره می جستند. این آجرها به فرمهای هندسی مثل مخمس، لوزی، ذوزنقه، هشت وجهی و غیره بودند.

آجر تخت:

چیدن آجر به صورت پهنا در آجر کاری.

آجر تراشی :

در گذشته در میان رسته آجرکاران گروهی پیشه شان آجر تراشی بود. «آجر تراشی زاییده اندیشه معماران ایرانی است. آجر تراشی غیر از ایران در هیچ کجای عالم رایج نبوده است» و «هنر آجر تراشی و تزیین ابنیه به وسیله آجر تراشیده از قرن پنجم هجری در ایران معمول گردیده است. ایران دارای بناهای زیبا و خوب آجری در دورانهای مختلف بوده است.

آجرختایی :

آجری به اندازه یک چارک در یک چارک (چهار سانتی متر).

آجرجوش:

نوعی از آجر مقاوم که با حرارت زیاد به وجود می آید و در برخی از سازه ها مثل «ساختن پلکان» و غیره از آن بهره می گیرند. از گونه های آجرجوش، آجر «چله» است.

آجر چله:

به آجرجوش ذوب شده، گفته می شود.

آجرچینی:

 شیوه هایی در چیدن آجر و ایجاد بنا که دارای نوع های مختلفی است. ضرورت و ایجاد زیبایی از اصلهایی است که در یک سازه خوب آجری باید به کار بسته شود. اصطلاح آجر چینی بیشتر در باب آجرکاری هایی به کار می رود که جنبه آرایشی و زیباگرانه داشته باشد، مانند نماسازی های آجری، شیوه هایی به نام قطار بندی، گلچینی و ..

گونه های آجرچینی:

چیدن و کار گیری آجر به شیوه های زیبای هندسی همچون آجرچینی ساده، صندوقه چینی، برجسته چینی، خفته راسته، بادبزنی، حصیری، هزارباف، جناغی، گلچین، قطار بندی در گذشته در بناهای سنتی ما صورت می گرفته است.

آجرفرش:

 بهره گیری از آجر در کف حیاطها، راهروها، اتاق ها، دالانها، ایوانها، هشتی ها، پله ها و ........

آجر کاری:

استفاده از آجر در بنا به کمک ملاط و ایجاد ستونها، جرزها، دیوارها، طاق ها، طاقنماها و گونه ای ظریف کاری یا آجرکاری تزیینی به نام آجرچینی و ....

آجر مهری:

نوعی آجر دارای نقش و نگار یا گونه هایی ازآجر کوچک منقوش.

آجرها (نوع آجر):

آجر گونه های بسیار دارد؛ مانند آجر نظامی، سالداتی، مهری، پیش بر، مخروطی (بازودار)، خشتی، لعابی، توپی، خطایی، شتری، یخ، نیم تراش، سبز ماش ( آجری سبز رنگ)، نادری، سینه کفتری، بازوبندی، نیم گرد (فلکه) و ....

آجر لعابدار:

آجری است که در موقع پختن خشت یا سفال بر روی آن نمک طعام پاشیده می شود.» لعابدار کردن آجر از این جهت صورت می گیرد که آب در آن اثر نکند. لعاب دادن آجر پدیده ای نو نیست و شیوهای است که از دوران باستان انجام می گرفته است، کهن ترین آجرهای لعابدار ایران متعلق به دوره عیلام میانه و در دور و بر محل باستانی شوش و چغازنبیل کشف شده اند.»"

آجر نر:

در اصطلاح معماری، آجری را که عمودی در کار بچینند گویند.

آجر نظامی:

آجری بزرگتر از اندازه های معمولی و به قطع 60*30

آتشکده:

بنای آتشکده شامل یک آتشدان و تالاری بزرگی ویژه نیایش است. از راهرویی که سه سو دارد، می توان به اتاق مربعی که آتشدان در آنجاست، رفت. این محل بر روی «مهراب» قرار گرفته است. آسمان آتشکده های امروزی صاف و تیر و چوب و لمبه بندی شده است. ولی آسمان آتشکده های دوران اشکانی و ساسانی خمیده و دارای طاق کمانی بوده و بر روی آنها گنبدی قرار داشته است، مهراب آتشکده ها طاقنمایی هلالی شکل است. طاقنماهایا پوششهای کوتاه کمانی کهن ترین طاق یا پوششی است که تاریخ به یاد دارد و وابسته به دوران پیش از تاریخ است و در آن دوران ها و پس از آن «مهرپرستان از این نیم حجمها که مهرابه نامیده می شد، استفاده می کرده اند.

آذری:

 شیوه ای در معماری که خاستگاه آن آذربایجان بوده و از آنجا به شهرهای دیگر ایران و حتی به کشورهای همسایه راه یافته است. از ویژگیهای این شیوه یکی قوس و پوشش معروف به «کلیل آذری» است که در مجموعه مزار و خانقاه شیخ صفی در اردبیل و همچنین در گنبد خدابنده بیش از هر جای دیگر به چشم می خورد. از دیگر گونه های این شیوه ستاوندهای چوبین و شبستانها و نهانخانه های دور بسته و کوشک مانند» بوده است که گروه پارس یا هخامنشیان آن را «نخست به انشان و بعد به پارس بردند.» البته این تراوش فرهنگی تنها در دوران پیش از اسلام صورت نپذیرفته و پس از آن در دوره صفویان هم روی داده است: «درست شاهنشاهان صفوی، ستاوندهای بناب و مراغه را عینا به اصفهان بردند و در پیش کاخهای تازه ساز خود در چهل ستون و عالی قاپو نهادند.» ستاوندهای چوبی و نهانخانه های دور بسته و کوشک مانند که به احتمال زیاد دومی همان «کلاوه» است، هر دو سازهای مادی است و این سازه ها در غرب و شمال غربی ایران رواج داشته است. به خصوص ستاوندها که «دیاکونف» پژوهشگر برجسته روسی از آنها به نام دستاوردهای مادیان سخن گفته و حتی تصویرهایی هم از آن به دست داده است.

آژند:

آژند یاملاط مخلوطی از چند چیز که در معماری برای ساختن سازه ها از آن استفاده می کنند. از گونه های آژند می توان از ساروج، گل و آهک، گچ و ماسه، کاهگل، سیم گل و ... نام برد.

آسباد (آسیای بادی):

استون ها و دیوارهای این آسیاها را از سنگ و خشت ساخته اند، طوری که باد مثل پرچ به میان آن فرو می رود و با تمام قدرتش سه بال از هشت بال پرهای آن را که کثیرالاضلاع شکل است به حرکت در می آورد.... بال ها به دیر کی عمودی کار گذاشته شده نشسته اند، در بالای این دیرک و در سوراخ آن یک قطعه چوب افقی می چرخد و پایین دیرک، داخل آسيا سنگ رویین آسیا را روی زیرین به حرکت در می آورد، و باعث خرد شدن و تبديل به آرد شدن آنها می شود. محل این آسیاهای بادی بیشتر در ناحية بادخیز سیستان و خراسان است.

آستانه (آستان):

آستانه یا «پیشگاه» همان فضای جلوی در هاست که چهار چوب درها» در آن قرار دارد. سر در آستانه ها گاه راست ولی بیشتر به صورت کمانی و به نام نعل درگاه (نال درگاه) معروف است.

آسمانه:

آسمانه (سقف خانه ها در ایران بنا به موقعیت آب و هوایی متفاوت ساخته می شود. در ناحیه ی ساحلی گاه سقف خانه ها را با پوششی از حصیر یا بوریا با تیر و چوب می پوشانند. در بیشتر جاها به خصوص در شهرها و منطقه های دارای آب و هوای معتدل آسمانه خانه ها را تیروچوب گردن و زیر آنها تخته می اندازند و روی بام را با کاهگل می اندایند. در کرانه های دریای خزر به سبب بارش بارانهای سیل آسا پس از تیر و چوب کردن بر روی پشت بام ها از پوششهای سفالی بهره می گیرند و در بخشهای جنگلی گیلان و مازندران خانه ها را گالی پوش می کنند. گاه در بسیاری از جاها پس از تیر و چوب کردن آسمانه به جای کاهگل بام آن را با لایه ای از شیروانی می پوشانند. از برتری های شیروانی بر کاهگل این است که این بام ها نیازی به گل اندود کردن ندارند. با وجود این، شیروانی پدیده ای غربی است و باز گونه کاه گل بر بنیاد اقتصادی اقلیمی کشور ما نیست به همین جهت تابستان ها گرما و زمستان ها سرما را به درون می آورد. برای کار گذاشتن شیروانی نیاز ابر نشاندن چوبهای ایستاده به نام «خر پا» در زمینه بام هست که ورقه های شیروانی با میخ بر آنها کوبیده می شوند و به منزله ستونهای شیروانی به شمار می روند و بر آنها استوارند. برخی از بناها مانند مسجد، بازار، حمام و ... دارای پوششهای برآمده و قبه ای هستند، و روی آنها را با طاقهای مختلف مثل طاق ضربی، عرق چین، آهنگ و ... می پوشانند. از ویژگیهای این گونه طاق ها ایجاد هوای خنک در تابستان و هوای نسبتا گرم در زمستان است.

آسيا:

در ایران به دو گونه ساخته می شود، آسیای تنوره ای و آسیای ناوی آسیای تنورهای عمقی بیش از ده متر داشت و در انتهای آن سوراخی باریک به نام اندا] بود. آبی که در این تنوره داخل می شد با فشار پرههای چرخ چوبین را که در برابرش بود می گرداند و با گردش چرخ، سنگ عظیم که بر بالای میله وسط آن چرخ کار گذارده شده بود، به چرخش در می آمد و این سنگ گردان بر سنگی ثابت که زیر آن قرار گرفته بود مماس بود و دانه ای که از سوراخ سنگ گردان بین این دو سنگ قرار می گرفت آرد می شد و از اطراف سنگ زیرین فرو می ریخت و در محفظه ای قرار می گرفت. تنوره آسیا را که درون آن آرد می ریختند با سنگ و گل می ساختند. آسیاها دارای یک اتاق نسبتا بزرگ برای استقرار آسیابان بود. این اتاق از خشت خام درست شده و آسمانه تخت و تیر پوش بود. در این اتاق طاقچه هایی نیز جهت وسایل مورد نیاز آسیابان قرار داشت.

آسیای ناوی:

 چرخ با پره آسيا «به وسیله میله آهنی که از وسط سنگ زیرین که ثابت است، گردش را به سرعت تمام به سنگ زیرین منتقل نموده و دانه های غلات و حبوبات و غیره را به وسیله ناودانی از محل مخزن به نام دول به تدریج از سوراخ وسط سنگ بالایی ریخته و تبدیل به آرد شده از کنار سنگ در محلی کته جمع می گردد».

اسیاهای دیگری هم وجود داشته از جمله دستاس (آسیای دستی) و نیز آسیابهای دیگری که با نیروی حیوانی مانند خر (خراس) و یا «گاو و شتر»، اسب و غیره کار می کردند.

آشپزخانه:

از ویژگیهای خوب آشپز خانه ها در معماری سنتی این بود که در بیرون از اتاقهای نشیمن ساخته می شدند و در تابستان سبب گرما نمی گردیدند. از همه بدتر آشپز خانه های «باز» (بی در) یا گويه فرنگی اپن » هستند. نویسنده ای درباره آشپز خانه و محل آن نوشته است: «این فضا را در پشت بدنه اصلی، مجاور حیاط و بیشتر در کنج ها و گوشه های فضای خانه می ساختند. برای نورگیری و تهویه آشپز خانه بیشتر از یک یا چند روزن که در سقف تعبیه می شد، استفاده می کردند. چون پخت غذا با هیزم صورت می گرفت به همین جهت فضای آشپزخانه زود تیره و سیاه می شد) در بخشهای گرمسیری و کویری ایران بنای «آشپز خانه معمولا در نزدیکی زمستان نشین ساخته می شد.»۲ از این جهت که از گرمای آن برای اتاقهای مجاور استفاده کرده و در تابستان هم بر خلاف آشپز خانه «باز»، مورد یورش گرما قرار نمی گرفتند. نام قدیمی تر این سازه «مطبخ» و قدیمی تر از آن «دار الطبيخ» است. این واژه در بخشهایی از ایران و در گویش عامه مردم واگشت و تعریف کاهش یافته و به صورت «دالتبی» در آمده بود. در گويه قدیم مردم اصفهان به خصوص به این صورت به کار رفته است.

آغشغه:

واژه ای ترکی است، درهای چوبی دوره قاجار که دارای جامهای بزرگ شیشه ای بودند.

آلت و لغدسازی:

نوعی از کارهای تزیینی چوبی که بیشتر در تزیین ارسبها و منبرهای چوبی به کار برده شده است.

آویز:

 نوعی تزیین درهای چوبین است. پاره چوبی کنده کاری که از کلگی چهار چوب در حدود ۲۰ سانتی متر پایین آمده و در بالای در ورودی قرار می گیرد. این شیوه خاص تزيين درهای چوبی در شمال ایران رواج داشته از جمله در «امامزاده زیاد در شکر کرد کلار دشت» به کار رفته است.

آوگون:

در اصطلاح معماری به " انحنای پای "، برخی از گنبدها می گفتند و این کجی پایه گنبد برای جلوگیری از رانش طاق و گنبد بوده است. پدر معماری سنتی ایران، مهندس پیرنیا در این باب آورده است: «در فرود (قاعده) گنبدهای گسسته گریودار گاهی آوگون می گذاشتند، یعنی منحنی گنبد را متمایل به درون می ساختند.» نام دیگر آوگون «خود» است.

آهک ولویی (لوخ):

گونه ای آژند یا ملاط از ترکیب آهک و لوخ (نوعی پوشال یا جگن) که برای سفید کردن دیوار اتاق ها از آن بهره گرفته می شد.

آهنگ:

نوعی طاق به صورت نیم استوانه ای مجوف است.

آهیانه (آهانه):

به پوسته داخلی گنبد در گنبدهای دو پوش گفته می شود.

آیینه کاری:

نوعی تزیین داخلی ساختمان که به وسیله آیینه های کوچک و نشاندن آنها بر دیوار و سقف، اشکال هندسی و گل بته های مختلف ایجاد می کنند. آیینه کاری در سقف زاید است و آیینه کاری در سقف نوعی گره بندی شیشه ای یا مقرنس کاری با آیینه است که برای انجام آن «قطعات آیینه در ابعاد کوچک بریده شده و به وسيله ملاط گچ و با مخلوط سریشم گرم به صور مقعر یا محدب در پهلوی یکدیگر نصب می شود. آینه کاری دارای طرحهایی بود که یکی از رایج ترین طرحهای آیینه کاری مشهور به گره است و دیگری قاب بندی می باشد.»

ابرو:

ابرو در اصطلاح معماری «به پشت بغل» نمای محراب گفته می شده است، پوششی کمانی با پهنای کم.

ابر و باد:

نام نوعی موزاییک خاص دوره قاجار که به سفید و آبی ساخته می شد و برای پوشش بنا به کار می رفت. یا به صورت دقیق تر از این گونه موزاییک برای «فرش کف اتاق» سود جسته می شده است. باید بگویم فرش کف بنا با موزاییک پدیده ای غربی است و به احتمال زیاد از دوران قاجار در ایران باب شده است و در گذشته برای فرش از آجر، سنگ، گچ، گل و گچ و غیره استفاده می کردند.

ابزارهای معماری:

ابزارهایی که در ساختن بنا به یاری آنها نیاز است، ابزارهایی مانند شاقول، هنجار، چوب، نی، قالب گچی، شمشه، ماله، ناوه، نخ، تراز و غیره.

اتاق:

 اتاق یا نشیمن از نگرۀ کوچکی و بزرگی، شیوه معماری و غیره دارای گونه هایی است؛ از گونه اتاق می توان از تالار یا اتاق پذیرایی و اعیانی سخن گفت که برخی دارای ستونهای زیبای گچبری شده و دیگر ویژگیهای معماری سنتی ایران مانند طاقچه، رف، دوال، و در و پنجره هایی با شیشه رنگی و گاه دیواره های آینه کاری است. از نوعهای دیگر اتاق مثل سه دری، پنج دری، هفت دری، تنبی (طنبی)، اتاق نشیمن، اتاق تهرانی و اتاقهای کوچک و بزرگ دیگری مانند دستان، فرواره یا غرفه و ... می باشد. بیشتر اتاقها دارای آسمانهای تخت بوده و گاه مثل تنبی خمیده و بر آمده داشته اند

ارچین:

ارچین به گنبدهای مخروطی مطبق و پله پله و لانه زنبوری مثل «گنبد دانیال نبی شوش» گفته می شود. البته گنبد دانیال به شکل مخروط دقيق نیست. این گونه گنبدها بر «یک بنای چهار گوش» " یا مربع قرار دارند. برای ساختن گنبدهای ارچین تکه های سنگ یا آجر را روی هم می چینند.»

ارسی:

نام پنجره هایی است با مشبک چوبی که لته های آن بالا می رود و به طور معمول در حدفاصل دو تالار یا نمای تالار به طرف حیاط قرار دارد و با شیشه های رنگی و نقش و نگار منبت کاری آن را زینت میدادند. نویسنده و پژوهشگر دیگری ارسی را چنین توصیف کرده است: درهای بزرگ کشوی که لنگه درهایش خلاف دیگر درها با بالا و پایین کشیدن باز و بسته می گردید و با شیشه خورهای کوچک و آلت چینی ها و شیشه های الوان و آیینه های قدی جاسازی شده و با تصاویر و نقش و نگارهای دلنشین زینت یافته بود.

ارگ:

 ارگ از مجموعه هایی است که محل زیست شاهان و فرمانروایان بود و شامل عمارتها و اتاقهای بسیاری می شد که عمارت حکومتی یا دیوانخانه ها هم در آنجا قرار داشت. ارگ از چهار سو دارای برج و باروهایی بود و نگهبانان در برجها به پاسداری می پرداختند. در پیرامون آرکها خندقهایی وجود داشت که هنگام حمله دشمن آنها را به آب می بستند . چنین پیداست که آنها در مسیر رودخانه ها واقع بوده اند. مجموعه بنای ارگ را از خشت خام، گر و گچ و مصالح دیگر می ساختند. از معروفترین ارگهای ایران ارگ بم در کرمان است که آن را وابسته به دوران ساسانی می دانند.

ازاره:

بخش زیرین دیوار که از جهت زیبایی «یا برای استحکام دیوار» آن را با ساروج، سنگ، کاشی و گاه چوب می پوشانند. معمولا در ازاره ها از سنگی به نام «گندمکی) یا گندمی استفاده می کنند.

استخر:

استخر را با آرد آهک می سازند و لب آن را سنگ تراش می اندازند و آن را به وضع مدور یا مربع و یا مستطیل بنا کنند، سطحش را با ساروج می اندایند». در دوران پیش از اسلام استخر گرد معمول بوده

اسپر (طاق):

 دیواری است که بنا بدان تکیه دارد و باربر (حمال) نیست، در بیشتر موارد تمام سطح دیوار به خصوص در داخل هشتی ورودی ها، دارای پوششی از کاشی با تزیینات گچبری است، این دیوار به شکل نیم دایره است و بر تارک آن طاقی کمانی قرار دارد. به « پایه های دو طرف ایوان » نیز اسپر می گویند.

اسپون در پاره ای جاها از جمله گناباد «به گچبری در متن قاب» اسپو گفته می شود.

اسلیمی (بوته نگاری):

نوعی از نقش و نگار که عبارت از خطهای پیچیده است و در کتیبه ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی ترسیم می کنند. می توان گفت: طرح اسلیمی اساسا نمودار طرح درختان است؛ همه پیچ و خمهای رگشان که تجرید یافته - خلاصه شده و به صور قراردادی در آمده است. در واقع «بوته نگاری» یا اسلیمی نقش و نگارهایی طبیعت گرایانه (ناتورالیستی) است که غربیان به آن استلیزه» یا «ارابسک» (عرابسک) می گویند. این پیچ و خمهای گیاهی بر بنیاد نگرش پاره ای چون اندرونی در گذشته خانه های اعیانی دارای دو بخش جداگانه به نام اندرونی و بیرونی بودند. اندرونی در دل خانه جای داشت و زن و فرزندان در آن می زیستند. این بخش بزرگترین قسمت بنا را تشکیل می داد و شامل حیاط، سفره خانه ، آشپزخانه، طویله، زیرزمین، حوضخانه و ... بود.

انواع گچبری:

 گچبری در معماری سنتی ایران دارای گونه هایی است مانند «برهشته» با برجستگی خیلی زیاد، شیر و اشكر با برجستگی کم، گچبری برجسته با برجستگی بیشتری از شیر و شکر و گچبری «زبره» با برجستگی زیاد بدون سایندگی در اطراف آن و گچبری «پته» که بر روی کرباس آهار گچ زده و آن را در زیر گنبد وصل می کردند.

اصول معماری ایرانی: از دیدگاه استاد محمد کریم پیرنیا، اصول معماری ایرانی عبارت است از مردم داری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی، درون گرایی» جفت یا قرینه سازی نیز از این اصول است که استاد در جاهای دیگر از آن سخن گفته اند.

اوزير:

اوزیر عبارت است از قالبهایی از نی و گچ که از آن برای ساختن طاق و گنبد استفاده می شود

ایوان:

فضایی است سرپوشیده ولی بی در و پنجره که پس از گذشتن از دالان یا هشتی، صحن حیاط و پیمودن چندین پله به ایران می رسیدند، بلندی ایوان به این سبب است که اتاق ها بالاتر از سطح حیاط قرار داشتند. سر در بیشتر ایوان ها دارای طاق کمانی یا آهنگ بودند. نمای ایران را با آجر می ساختند. گاه ایوان ها دارای ستونهای آجری، گچی، سنگی و چوبی بودند. سرستونهای گچی با گلبوته هایی زیبا گچبری شده و ستونهای سنگی نیز گاه نقش و نگارهایی از سنگ داشتند. سر در بیشتر ایوانها با کاشیهای هفت رنگ خوش نما تزیین یافته بودند. با این که ایوان جلوه و زیبایی خاص و خیال انگیزی به حیاط می داد، کار کردهای دیگری نیز داشت. از جمله از گرما و سرمای ناگهانی جلو می گرفت. خانه های دو پوشه نیز دارای ایوان و ستون بودند و از چهار سو دارای راهرو بودند و تارمی های سنگی یا چوبی جلوی آنها رونده را از گزند افتادن در امان می داشت. ایوان سازی در ایران از پیشینه درازی برخوردار است و به دوران معماری اشکانی می رسد. ساسانیان فن ایوان سازی را از آنها فراگرفته و خود به گسترش و تکامل آن پرداختند. ایوان مداین یا طاق خسرو شاهکاری از هنر ایوان سازی دوران باستان به شمار می رود. به ایوان با نوعی از آن «تارمه» نیز می گویند. ایوان دارای بخشهایی نیز هست، چنانکه به جلو ایوان یا قسمت بیرونی آن «پیشانی ایوان» و به کنار و پایین ایوان «یخ ایوان» گفته می شد. همچنین «سر تيره قوس ایوان و قسمت قاب گرفتگی بالای آن به چکاد و یا یک چکه معروف بود.

ایوانها (گونه های ایوان):

 ایوان ها از لحاظ کوچکی و بزرگی و بلندی با هم تفاوتهایی دارند. ایوان مداین از گونه ایوانهای بزرگ | به شمار می رود. ایوانچه به ایوانهای باریک و کم ارتفاع گفته می شود که در بسیاری از خانه ها، مسجدها، مدرسه ها و زیارتگاه ها دیده می شود. ایوان گرده که ایرانی دراز با طاق آهنگ می باشد و در بنای تریال | شهر گور یا «جور» در استان فارس وجود داشته است. تارمه نیز نوعی ایوان کوچک و باریک ناوی شکل است یعنی ایرانی با طاق کمانی یا آهنگ. صفه، رواق، پشکین، گیری، پیشان نیز از گونه های ایوان محسوب می شوند (نگاه به هر کدام).

بائو:

تخته قطور دو طرف در را گویند.

بادبر:

گونه ای سنگ نیمه تراش که از آن برای ساختن برجهای سنگی استفاده می کردند. برای نمونه از این نوع سنگ در گورگاه برج مانند توران پشت استفاده شده است.

بادگیر:

 بادگیر بنایی است آجری با نمای مربع شکل به پهنا و درازی دو سر که با گرفتن هوا و بردن آن به درون سرداب ها و آب انبارها هوای خنک تولید کرده و از راه روزنهای بادگیر به درون اتاق ها هدایت می کرد. هر خانه دارای چهار بادگیر بود که در هر سوى آن واقع بود . همچنین در روزنها و مجرای بادگیر دری برای قطع و وصل جریان هوا وجود داشت. بادگیر پیش از اسلام هم وجود داشته ولی از چگونگی آن اطلاع دقیقی در دست نیست، اما درباره تاریخچه آن در دوران پس از اسلام آمده است: «بادگیرهای بلند که پس از فتنه مغول تجارت و رونق خود را از دست می دهد، با روی کار آمدن صفویه مجددا برقرار می شود .

بارانداز:

سکویی بود با بلندای کم، ساخته شده از سنگ و آجر و محلی برای خالی کردن بار که در صحن کاروانسرا و یا بیرون آن قرار داشت.

باربر (حمال):

هر سازه یا بنا که به بخش دیگری تکیه داشته باشد. مانند طاقها که به پایه ها و تیرها به جرزها متکی هستند، باربر یا حمال گفته می شود.

باره (بارو):

دیوار بلندی که دور شهر یا ارکهای دولتی می کشیدند تا آنها را از گزند دزدان و بیگانگان در امان دارند. این دیوار گلی و چینه ای بود. حصار، سور، قصیل و «شهر بند» از نامهای دیگر آن است.

باری:

 بنایی از سنگ و گل آمربع شکل مانند بقعه امامزاده فخر الحصوصی در دهکده فشکو کوهستان کلارستان مازندران.» باری لغتی است که در شمال ایران کاربرد دارد.

باریکه:

بخش تشکیل دهنده طاق یا گنبد. هر گنبد از شماری تکه های آجری تشکیل می شود که به آن باریکه می گویند.

بازار:

راسته و گذرگاهی که دکان ها و حجره ها در دو سوی آن ساخته شده است. بازارها به طور معمول سر پوشیده اند. ولی ممکن است برخی از آنها سر پوشیده نباشند، بازارها با آجر می ساختند و آسمانه آنها را بیشتر با طاق ضربی می پوشاندند. نمای بام ها برآمده و قبه ای است و روزنی جهت تولید نور و پالایش هوا به نام «دهانه» یا «چشمه» دارند. خاصیت این طاقهای برآمده خنک کردن هوا در تابستان و دور داشتن بازاریان از باد و باران و سرما در زمستان بوده است. در هر سوی بازار، رسته ها و صنفهای متفاوت به داد و ستد مشغولند. از برخورد راسته ها چهار سوک» یا «چهار بازار» پدید می آید. سقف بازارهای پوشیده از شیروانی، ظریفی و زیبایی بازارهای آجرپوش را ندارند و نیز فاقد خنکی هوا در تابستان و گرمی در زمستان هستند. در گذشته بازارها نقش و کارکرد خیابان را نیز داشته اند. در شهرهای بزرگ جز چندین خیابان کوتاه وجود نداشت و به جای آن بازارهایی بود که چندین کیلومتر درازا داشته است. در واقع بازارهای شهری در دل شهر بوده اند و مجموعه ای بوده اند که مردم را از هر گونه احتیاج بی نیاز می گرداندند. نویسنده ای در توصیف بازار اصلی شهر اصفهان سخنانی آورده است که می توان آن را درباره بازارهای تمام شهرهای بزرگ گذشته ایران عمومیت داد: «خیابان اصلی شهر قدیم اصفهان سرپوشیده است. عريض و سنگ فرش است. قدم به قدم سه راه و چهار راه و میدانک به آن تنوع می دهد. این راه سر پوشیده نام دارد. مسجد، مقبره، مدرسه، حمام، آب انبار و انواع سرا و کاروانسرا در طول این خیابان اصلی جمعند. بازار اصفهان شهری برای عابر پیاده است. بازار دارای نوعهایی است؛ از یک الحاظ بازارها به سرپوشیده و ناسر پوشیده بخش می شوند. مهندس حسین سلطان زاده بازارها را به دو گونه متمرکز (به شکل میدان) و خطی تقسیم کرده و نوشته است: «بیشتر بازارهای ایران به ویژه بازارهای دایمی غالبا به شکل خطی هستند نامهایی که مهندس حسین زاده به بازارها داده است، تاثیر پذیر از غرب به نظر می رسد. مردم ما از نوع اول آن به نام میدان یاد می کنند، مانند میدان علافخانه، میدان بارفروشها و ... که در واقع این گونه بازارها کاهش میدان بازار است. میدان بازار بازاری است که در پیرامون یک میدان قرار دارد. نوع دوم بازارهایی هستند که در یک ردیف قرار دارند و در زبان مردم به راستا بازار معروف هستند. نوع سومی از بازار هم مانند سراها، تیمچه ها، قیصریه ها وجود دارند که چون به طور معمول دارای در هستند و شب ها برای نگهداری از آنها بسته می شوند، می توان آنها را «بازار بسته» یا بازار دردار» نامید.

بازارچه: بازارهایی کوچک که نیازهای اصلی مردم محله را بر می آورند: «این بازارچه ها معمولا نیمه سرپوشیده هستند و بخشی از آنها سرپوشیده است» آنها از مغازه هایی مانند نانوایی، بقالی، عطاری، کفاشی، میوه فروشی و غیره تشکیل شده اند. این بازارچه ها در برخی از شهرها مانند تهران، شیراز، کرمانشاه و غیره در دوران قدیم تر به «گل» معروف بوده اند. بازارچه ها با مصالحی مانند خشت و آجر و گل و سنگ ساخته می شدند.

بازو:

در اصطلاح معماری به هر سوی سازه های دارای تقارن «بازو» گفته می شود. این اصطلاح بیشتر درباره بناهای مانند پل و یا بند به کار رفته است.

بازودار:

گونه ای آجر مخروطی شکل که به ریشه دار ، هم معروف است و به آجرهای دیگر متصل و قفل و بست می شود. این واژه از اصطلاحهای مردم گنبد کاوس (قابوس) به شمار می رود.

باغ:

درخت زارهایی در یک محیط بسته که در مرحله نخست از جهت استفاده از میوه آن پدید آمده اند. اباغهای ایران از زیباترین و دل انگیز ترین باغهای جهان به شمار می رفته اند. هر باغ از بخشهایی مانند خیابان (سواره رو)، استخر و ... تشکیل شده بود. سواره روها سنگفرش یا شن ریزی شده بودند. استخرها گاه دارای آب نماهایی بودند که جدا از ایجاد زیبایی باعث خنگی و تصفیه هوا خصوصا در تابستان می گردیدند. برخی باغها دارای چشمه نیز بودند و حتی در پاره ای از آنها رودخانه جریان داشته و بعضی از آنها در مسیر قنات واقع بوده اند. برخی از باغها دارای زمین صاف و برخی دیگر مثل «باغ هزار جريب» اصفهان به صورت طبقه طبقه ساخته می شدند. گاه در میان باغها کاخها یا خانه هایی زیبا بنا می کردند که به آن «کوشک» می گفتند.

بافت:

عبارت از ویژگیهایی است که وجود آنها باعث ماهیت بخشیدن به چهره یک مجموعه بنا می گردد. برای نمونه در بافت معماری سنتی ایران ویژگیهایی هست که آن را از بافت معماری غربی جدا می کند. برای مثال در بافت سنتی ایران سازه هایی مانند دالان، طاق ها، طاقچه، رف و ... وجود دارد که در معماری غربی به کار برده نمی شوند. از شناسه (تعریف) هایی که برای بافت شده: « بافت عبارت از مجموعه عوامل معماری و شهرسازی است که تحت عناوین مختلف، یک شهر و یا روستا را تشکیل می دهد.»

بالاخانه:

اتاقهایی که در پوشه دوم ساخته شده و بر روی بنای زیرین قرار دارد. برای رفتن به بالا خانه می بایست از پله ها، ایوان و راهرو گذشت. برخی از بناها، مانند مسجد دارای اتاقهایی در طبقه دوم بودند که «غرفه نامیده می شدند. در پاره ای از خانه های قدیم گونه ای تالار به نام فرواره وجود داشت که مانند غرفه در آشکوب دوم ساخته می شد، ولی بزرگتر از غرفه بوده و بر خلاف آن در نداشته و مانند ایران تالاری تابستانی به شمار می رفته است، چنانکه این بی در و پیکری فراوره و برواره در شعر پاره ای از شاعران گذشته ما آمده است:

فروار:

یکی از گونه های دیگر بالاخانه، اتاقی است که بر روی سابات میان کوچه قرار دارد و به اتاق سر رهگذر» هم معروف بوده است و برای رفتن آن بایست از روی پشت بام گذر کرد تا بدانجا رسید.

برج:

 برج بنایی است استوار به شکلهای استوانه ای و یا کپی (مکعب) و ساخته شده از سنگ و آجر و گاه گل. بر روی برجها اتاقهایی برای دیدبانی و شکافهایی برای انداختن سنگ و یا تیر وجود داشته است که به آنها تیرکش یا مزغل می گفته اند. برجها دارای کنگره هایی بوده است. در ارکها، دژها و دروازه ها برجهایی به چشم می خورده است. به برجهای دژها یا قلعه ها «برج سر دروازه» گفته می شده است. معمولا چهار برج در چهار جهت دژها وجود داشته است. ساختمان برخی از برج ها یکپارچه نبوده و از تکه هایی به نام «گم، " ساخته می شده است. به سازه های برج مانند نیز در اصطلاح برج گفته می شود، مانند برج رادکان در مشهد و برج و مقبره علاء الدين در ورامین و ..

برجسته:

برجسته به گونه ای از آجر چینی گفته می شود که «آجرهای آن بیشتر از حد معمول از جرز بیرون زده شده باشد.

بردنشانه (بردنشانده):

 سنگ مکعب شکل چهار گوشه ای است که از سنگ سرخ تراشیده شده و سر پا ایستاده است». آنها نشانه ها یا علایمی هستند که به دورانهای گذشته مثل دوران اشکانی و غیره تعلق داشته پاسکویی بزرگ سنگ چین شده ای می باشند که ممکن است در روزگار گذشته معابدی در روی این سکوها وجود داشته است.

برونگرا:

 گونه ای از خانه که ما از آن به نام مستور یا پوشیده سخن گفته ایم، چون این واژه و واژه مقابل آن درونگرا از اصطلاحهای خاص روانشناسی هستند. نگاه واژهای مستور و مشکوف.

بلخی:

 نوعی طاق بر روی فلیپوشهای ابتدایی (نگاه به فليپوش)

بلغمی:

گونه ای از سنگ مرمر که در پاره ای بناها مانند بنای مسجد کبود تبریز به کار رفته است.

بند:

مقصود از بند بالا آوردن سطح رودخانه ها به منظور سوار شدن به سواحل چپ و یا راست باشد.» ساختن بند به کمک سنگهای تراش و ساروج و ملاط گچ صورت می گرفت. بندها دارای بخشهای مختلفی مثل آب شكن ، «دریچه های هواگیری و تنظیم آب» و حوضچه ها یا خزینه ها و غیره بوده اند. نام دیگر بند، آب بند یا سد می باشد.

بند کشی:

 پر کردن شکاف ها و درزهای دیوارها بند کشی نامیده می شود. در گذشته بین شکافها را با ملاط گچ و آهک و گل و گاه ساروج پر می کردند. بندکشی باعث محکمی و زیبایی دیوارها می گردید، همچنین راه انفوذ سرما و گرما را به داخل خانه می بست. بند کشی دارای گونه هایی چون بند کشی افقی، بندکشی عمودی، بندکشی مهری و ... بوده است.

بناهای خشتی :

در گذشته عموم مردم در بیشتر ناحیه ها خانه های خود را از خشت خام می ساختند و از آجر معمولا برای نمای سردرها و غیره استفاده می کردند، به خصوص در ناحیه گرم و خشک و منطقه کویری ایران. حتی در این بخش از میهنمان به جای تیرپوش کردن، سقف ها را با طاقهای خشتی می پوشانیدند. از جمله «سقفهای کاهگلی معروف به یزدی بنادی و کار بندی و سقف معروف به خوانچه که در کلیه بناهای یزد و اطراف آن معمول بوده است.» به ویژه به نگرش برخی از کارشناسان فن معماری، شهرهای کویری ایران به جهت اقتضای اقلیمی بیشتر با خشت و گل سازگاری داشته تا آجر و مصالح دیگر: «در بناهای خشتی به علت هموژنیته و یکپارچگی آنها بسیار در مقابل زلزله و نیروهایی از این قبیل مقاوم تر از بناهای آجری هستند . سیل در چنین شهری کمتری جاری شده است. گذشته از خانه ها، در قدیم بیشتر «کاروان سراها، قلعه ها، آب انبارها، يخچالها با خود برج و باروها و حصار شهر و تاسیسات نظامی و دفاعی» را با خشت خام و گل می ساختند.

بنارش:

 در اصطلاح معماری به معنای « میزان کردن، مرتب کردن» است. «بنار» هم گفته شده است.

بناهای سنگی:

در ایران به ویژه در دوران باستان بناهای سنگی بسیاری وجود داشته و دارد. از جمله بناهای با شکوه و تاریخی متعددی مانند تخت جمشید قارس، طاق بستان کرمانشاه، نیایشگاه آناهیتای کنگاور، معبد یا بنای نذورات پیشابور، مسجد داراب فارس معروف به «مسجد سنگی». برای نمونه دیوارها، چهار چوب پنجره ها و درها، سکوها، پله ها، ستونها و تخت گاهی که بنای تخت جمشید بر آن استاده همه از سنگ است، ولی «سقف آن تیر پوش و کاهگلی بوده که توسط ستونهای شیارداری بر پایه ها و سرستونها ماهرانه بر پا نگاه داشته شده است.»

بنیاد:

بنیاد یا پی را مانند ریشه های درختان جهت محکمی و پایداری بنا ایجاد می کنند. برای این کار ابتدا دور تا دور زمین را به بلندی یک متر و گاه بیشتر می کنند. پس از پایه گذاری (کرسی چین) به وسیله تخته سنگهای محکم و گل و آهک پوشاندن درزها، بنا را برای ساخت و ساز آماده می کنند و ساختمان روی این پمپ ها بنا می شود.

بهاره بند (بار بند):

جای نگهداری چهار پایان در بهار و تابستان و فصلهای گرم. در واقع بهار بند، طويله يا اسطبل روبازی است که جلوی آن فضای ایوان مانند وجود دارد.

بیرونی:

 واژه ای که برابر «اندرونی» به کار می رود. بخش بیرونی خانه شامل اتاق ها و قسمتی از بنا که در ابتدای آن واقع بود مثل راهرو، اتاق پذیرایی، آشپز خانه، غلام در گردش، طویله و ... بیرونی به وسیله راهرو یا اتاقهای دیگر به بخش اندرونی خانه راه می یافت.

بیز:

 گنبد بیز که به آن «هلو چین » نیز گفته اند، گنبدی بیزی (بیضی شکل یا نیمه تخم مرغی است و این گونه گنبد از استوارترین نوع گنبد به شمار می رود: «چنانکه طاق ها و گنبدها و چغادها را که همه روبری از تقاطع تخم مرغ و تاب است و همه نام خود را از آن گرفته اند.)، ماننا۔ مرغانه، هلو چین، آهنگ، خاگی و ناری و جز آن به علت محکمی چون به قول معمارها تخم مرغ را اگر راست نگهداری شتر هم اگر بر آن پا بگذارد نخواهد شکست.» دکتر محمد یوسف کیانی تعریف دقیق تری برای بیز آورده است: «بیز نوعی چغد یا طاق بیضوی است.»

بیمارستان (مارستان):

بیمارستان بزرگ دارای بناهای بسیار است. بسیاری از تالارهای بزرگ دارد که درازی هر کدام ده یارد پهنایشان چهار یارد است و هر کدام را فرش کرده اند.»؛

پاباریک:

بخشی از کاربندی زیر گنبد که به صورت یک مثلث دو پهلو برابر (متساوی الساقین) در کاربندی و یزدی بندی روی ترنبه ها و سینه بازها به وجود می آید.» البته پاباریکه ها تنها مثلث نیستند، بلکه لوزی هم هستند. همچنین پاباریک از جزوهای مقرنس هم به شمار می رود.

پاطاق ( پاطاغ):

بخش فرودین طاق که پایه طاق به شمار می رود و به آنان پاکار هم گفته می شود. به عبارت دیگر پاطاق محلی است که پایه قوس سقف و گنبد از روی آن آغاز می شود.»

پاتوپا:

 قوس پاتوپا، برای پوشش چهار طاقی (فضای مربع شکل کوچک) از چهار قوس کمانی استفاده می نمایند. این نوع قوس که پاکار هر کدام از دو طرف بر روی دو ستون از چهار ستون قرار دارد، هم بار وارده را تحمل می کند و هم در مقابل زلزله بسیار مقاوم است.»

پاجفت:

پا جفت ضد قرینه است و از این شیوه برای بر هم زدن یکنواختی و سنگینی بنا استفاده می کنند.

پاچلاقی:

پاچلاقی ترکیبی از در و پنجره است که قسمت در آن تا پایین باز می شود و بقیه آن به صورت پنجره باقی می ماند.

پا چنگ:

پا چنگ یا باجه پنجره هایی مشبک (بوده که از زمین فاصله داشته است.» برای ساختن این گونه پنجره از نوعی آجرهای لعابدار آبی بهره می جسته اند که بسیار شفاف بوده و تولید نور می کرده، این گونه پنجره ها در برخی جاها مانند زیرزمین به کار می رفته و در دوران قاجار مرسوم بوده است. امروزه هم از جهت روشنایی زیرزمین ها گاه از نوعی آجر شیشه ای شفاف سفید استفاده می کنند. این آجرهای شیشه ای در سقف زیرزمینهایی به کار می رود که بام آنها در خیابان واقع است.

پارکی:

گونه ای استخر دراز و کم عمق است.» از نامهایی است که در مشهد به این گونه استخرها داده اند.

پایاب:

پایاب ها در آبرو کاهریزها (قناتها) واقع بوده اند. برای رسیدن به آب و ساختن پایاب زمین را چند گرمی می کنند، به همین سبب پایاب ها دارای پله هایی بوده اند. دیوارها یا پایه های پایاب را با سنگ و آهک و یا «آجر و آهک» می ساخته اند. پاره ای از پایاب ها دارای طاق، درگاه، پنجره و دیوارهای آراسته به کاشی بوده اند. حتی برخی از آنها کتیبه ای هم داشته که نام بنیانگذار پایاب بر آن نقش بسته بوده است: در میان مسجد پایابی حفر کرد و به خشت و کاشی مزین گردانید و پنجره هایی آهنین بر سر پایاب ساز کرد.» و یا «كتابه کاشی تراشیده بر درگاه پایاب نصب نمود. همچنین در پایاب ها جایی برای شست و شوی جامه و غیره وجود داشته است، که در گویه مردم کاشان به آن «سی پک» می گفته اند. آن چنان که عبدالرحيم ضرابی» نویسنده «تاریخ کاشان» نوشته است: «پله های زمینی حفر کرده اند به مجرای قنات رسانیده اند و در آنجا حوضخانه کننده و با آجر و آهک ساخته اند و برای رختشویی زنان در زمستان، چه که آبهای قناتی به مقتضای طبیعت از زمستان گرم است و هر یک از آن سی پکها، شصت، هفتاد پله می خورد.»

در تهران به سی پک «پاگنه» گفته می شده، چنانکه جناب «ایرج افشار یزدی» درباره آن آورده است: «پایاب اصطلاحی است برای راهروی که به قنوات کنده می شد. از آنجا آب بر می داشتند و ظرف می شستند. در تهران به آن پاکنه می گفته اند.» در شهرهای گرم و کویری ایران پایاب کاربرد دیگر هم داشته است؛ پایابهای خانگی فضایی جهت استفاده تابستان پیش بینی شده است و ساکنینی خانه روزهای تابستان از گرما بدان پناه می بردند.

پادیاو:

همان پایاب و در واقع گویش محلی آن و گویه مردم یزد است. زنده یاد مهندس کریم پیرنیا این واژه را به معنای «جایی برای دست نماز گرفتن به کار برده است و نوشته است «پاسیو» و پانسیو از این لغت گرفته شده است و برای شستشوی قبل از رفتن به نیایشگاه وجود داشته ولی نام آن پادیا و یا پایاب نبوده بل مهرابه و مهراب نام داشته. به احتمال زیاد در دوران باستان به آن «خورا پات» نیز می گفته اند که پس از اسلام خرابات، خورآباد و خرابه (خورابه) می گفته اند و عارفانی مانند حافظ در آنجا به نیایش امی پرداخته اند، بیت حافظ در سر آغاز جستار نیز اشاره به شستشو در این مهرابه های مهری دارد. به نگرش استاد پیرنیا پایابها که جانشین همان خرابه ها یا مهرابه های آیین مزدیسنای پیش از زرتشت است و از راه دین زرتشت در کیش دوازده امامی و میان ایرانیان مسلم راه یافته و زیارتگاه ها و مسجدها نیز دارای پایاب یا پادیاو بوده اند: «پادیاو چهار دیوار کوچکی بوده است. جوی باریک با برکه ای در میان رختکن ها و طاقنمایی در پیرامون داشته است و همین پادیاو با همه ویژگیهایش بعد از اسلام در پیش مساجد و زیارتگاه ها به نام وضوخانه جای گرفته است. استاد پیرنیا درباره معماری پادیاو گونه ی دیگری هم بسیار کوتاه و فشرده سخن گفته و گاه از آن به نام «حیاط گرد بسته کوچک» یاد کرده است. در شهرستان کرمانشان، زادگاه این قلمزن هر دو گونه این پادیاوها وجود دارد که ما به طور گسترده تر از آنها سخن می گوییم. از نوع «گرد بسته آن هم در مسجد عمادالدوله موجود است، این وضوخانه و مثال آن بر بنیاد معماری ایرانی بیرون از مسجد و در سوی غربی آن واقع می باشد. برای رفتن به آنجا باید از یک هشتی گذشت. این هشتی دارای طاق ضربی است و به وسیله چندین پلکان با سنگ سفید بزرگ تراشیده به فراز یک حیاط گرد کوچک سربسته» می رود. پوشش آسمانه این حیاط نیز دارای طاق ضربی است با دهانه گرد آن که هم نورگیر و هم پالانه به شمار می رود. بر سر دهانه طاق جام خانه ای گرد قرار دارد. که دارای غاب (قاب) گرد شیشه ای باز شونده ای است که در فصل گرم سال برای پالایش هوا آن را می گشایند. گونه دیگری از پادیاو نیز در مزگت (مسجد) های دو گونه شافعيان (پیروان اهل سنت) هست. یکی در مسجد شافعیان زردویی در کوچه شاکری و نزدیک میدان آزادی که در جنوب صحن مسجد یک غاب سنگ (سنگ مکعب شکل) میان تھی یا یک سنگاب سر پوشیده از مرمر سفید چند تکه به درازا و پهنای ۳* ۲ متر به چشم می خورد. در بخش پایینی سنگاب شیرهایی وجود دارد. اما سنگاب مسجد جامع شافعی واقع در بازار شافعی ها تفاوت اندکی با آن یکی دارد. اندازه این سنگاب مره است و باز گونه آن یکی رو باز است و نشان می دهد در گذشته و پیش از لوله کشی آن را با آب چاه و آب باران و غیره پر می کرده اند.

پالکانه:

پالکانه دریچه ای است که از آن پنهان بیرون را نگرند.» این دریچه یا پنجره دارای میله های چوبی مورب و مشبک است که با وسیله آن می توان بیرون را دید، ولی درون اتاق دیده نمی شود. فرهنگ عمید درباره آن نوشته است، پالکانه پنجره ای [است] که از میله های فلزی درست کنند.» به نظر می رسد در گذشته های دورتر از نوع چوبی آن استفاده می کرده اند و گونه فلزی آن وابسته به دوران تازه تسر است. چنانکه هنوز هم در زادگاه این قلم زن در کرمانشان و محله قدیمی فیض آباد» از این گونه پنجره و کرکره چوبی آن دیده می شود. گویا در گذشته، به اتاقی که دارای چنین دریچه هایی بوده اند، پالکانه می گفته اند و این اتاق ها معمولا در پوش دوم قرار داشته و به احتمال زیاد لغت «بالکن» غربی از این واژه مشتق و از ایران به جاهای دیگر رفته است.

پاسار:

 در اصطلاح و گویش مردم کرمانشان و پاره ای از مردم غرب کشور به آجرهای لبه بام «پاسار» گفته می شود که در اصطلاح معماری تهران و بیشتر مردم فارسی زبان «رخبام» نامیده می شود. پاسار ابه تخته هایی که در سوی درهای چوبی قدیم به صورت خوابیده (افقی) کار گذاشته می شد، می گفتند.

پاستون :

به پایه های ستون یا بخش پایینی آن گفته می شود نام دیگر آن «شال ستون» است.

پاشنه :

درهای چوبی قدیم دارای «پاشنه » یا چالهای گود و فلزی بود که میله ای همجنس در آن فرو رفته بود. با افشار دادن در، میله روی پاشنه می گشت و باعث باز و بسته شدن در می گردید.

پاشير:

قسمتی از آب انبار که بر دیوار آن شیر کار گذاشته شده است و عمق آن معمولا از عمق آبگیر بیشتر است. این محل در انتهای پله های آب انبار قرار دارد.» (نگاه آب انبار).

پاشویه :به لبه سنگی حوضها، خصوصا حوض مسجدها گفته می شود که نمازگزاران هنگام وضو پای خود را برای «مستح» روی آن می گذارند. استاد پیرنیا درباره پاشویه داخلی و خارجی حوض آورده است: پاشویه، مجرای باریکی است که در بیرون لبه حوض قرار، و پاشویه داخلی حوض به صورت سکویی می باشد.

پا کار:

همان پاطاق (نگاه به این واژه)

پاکنه:

پایاب اصطلاحی است برای راهرویی که به قنوات کنده می شد. از آنجا آب بر می داشتند و ظرف می شستند. در تهران به آن «پاکنه» می گفته اند.

پاگرد:

یا گردش دو ردیف پلکان که انتهای یک ردیف را به ابتدای ردیف دیگر متصل می کند. معمولا برای تغییر جهت پلکان ساخته می شود.

پایه گنبد:

دریای مدور و استوانه ای زیر گنبد از داخل بنا که در بیشتر موارد دورتادور روی آن کتیبه ای حاکی از نام صاحب کار و سازنده و زمان بنا وجود دارد.

پالانه (پالونه):

 روزنه ها با دهانه های گرد و کوچک آسمانه طاق بازارها، مسجدها، گورگاه ها، امامزاده ها و غیره که جهت پالایش هوا تعبیه می شود. به آن هواکش، هواگیر نیز گفته می شود.

پایه:

نام دیگر بنیاد و پی است که بنا بر آن نهاده شده است، و نیز ابتدا و آغازه پاره ای از بناها مانند پل، طاق، ستون، گنبد و ...

پتکانه:

 گونه ای طاق معلق یا نوعی سه کنج و یا مجموعه ای از قوسچه های سردرهم گذارده که سبب گوشوار سازی زیر گنبد می شود.

پتکین:

زائده ای که با پیش کردن آجر در نمای داخلی و خارجی بنا به وجود می آید

پتکفه:

چسباندن آجر بر روی دیوار به طور عمود به منظور پر کردن جای خالی»؛

پخ:

در اصطلاح معماری، به معنای صاف، مدور و ضد تیز است و در مورد کاشی و آجر به کار برده می شود.

پرورسته:

 نوعی متداول از حصار بیرونی خانه های بوشهر به شکل نرده های چوبی یا فلزی و یا شبکه های سنگی بوده و در مواردی نیز از کرکره بین دو ستون کوچک استفاده شده است.»۱

پردو:

 به لغت کوهپایه های تهران به چوبهای دسته بیلی گویند که از داخل بر سقف می کوبند.

پرویس :

دیواری که بعد از در ورودی برای جلوگیری از دید مستقیم می گذاشتند.

پره:

« برای ساختمان گنبدهای گریودار ( دارای گردن) از دیواره هایی به نام پره استفاده می کردند. این دیوار درون گریو جای می گرفت.»

پشت بند:

دیوار یا نیم طاقی که پشت ساختمان یا دیوار به منظور استوار داشتن آن بسازند.» چنانکه دکتر ورجاوند نوشته اند، پشت بند «برخی از قلعه ها به عرض یک یا دو متر بوده و در پشت آن بنا می کرده اند.» گذشته از قلعه ها، برخی از کاروانسراها و رباط ها، مسجدها نیز دارای پشت بند بوده اند. پشت بندها به شکلهای مختلفی ساخته می شدند و دارای نوعهایی بودند که «پشت بند شمشیری» یکی از نوعهای آن به شمار می رود.

پشت بغل:

از دو طرف بالای قوس را، هم لوکی و هم بت بغل می گویند. منظور از اقوسی ، پوشش کمانی سردر هاست که از یک نیم دایره تشکیل می شود. اگر این تیم دایره را از وسط به دو بخش تقسیم کنیم دو الجک یا مثلت پدید می آید که در اصطلاح معماری به آنها پشت بغل می گویند.

پشنه:

لبه های برآمده ام که برای جلوگیری از برخورد باران به دیوار و پنجره ساخته می شود، به نظر می رسد، پشنه نامی است که در شمال ایران به این سازه داده اند. امروزه به آن «آب پرا می گویند.

پشکم:

ایوانی که از سه طرف بسته و از یک طرف باز است

پل:

پل سازه ای است که معمولا از آن جهت گذر از آب استفاده می کنند. در گذشته پایه های پل را که به مانند ریشه های آن به شمار می رفت، از سنگ و ملاط گچ و ساروج می ساختند و بدنه پل را نیز با سنگ و آجر و گچ و غیره بالا می آوردند. علاقهای نما با پیشانی پال ها را بیشتر به شکل کمالی با جماعی می ساختند. هر اجلمه بل دارای یک دهانه بود. پلهای بزرگ نزدیک به ۳۰۰ دهانه داشتند، برای نمونه بل الله وردیخان اصفهان که به سی و سه پل معروف است، دارای ۳۳ دهانه است. کوچکترین پل یک چشمه و یک دهانه داشت. برخی از پل ها که در جاهای سراشیب کوهستانی واقع بودند، دیوارهایی از سنگ و آجر به نام و جان پناه و با دست افکینه داشتند که بلندی آنها در حدود یک متر بود، گاه دیواره های پیشانی بلها را به صورت شیب دار می ساختند، به هر سوی این سطح شیبدار «بارو» می گفتند گذرگاه پل در اصطلاح به اسواره رو معروف بود، که گاه آن را سنگ فرش می کردند. پل ها را در زمینهای سفت و سنگلاخ بنا می نهادند. و سلم آنها را برای جلوگیری از نفوذ آب با لایه هایی از باروح می پوشاندند و سپس سنگ چین کرده و بنای پل را روی این پی ها بنیاد می نهادند. پلهای مهم، جدا از دریچه تراز آب، دارای آب شکن نیز بودند که آب را به شاخابه هایی بخش می کردند و بدین وسیله از پیدایش سیل جلو می گرفتند. همچنین پلهای مهم و بزرگ دارای اتاقهایی برای پاسداری و نگهداری از آن بوده است. پلها گذشته از قسمتهای اصلی، دارای قسمتهای فرعی نیز بوده اند از جمله به بلندترین بخش پل تاج می گفتند. برخی از پلهای بزرگ مانند پل الله وردیخان با سی و سه پل دارای دالان هستند و پلهای کوچکتر گاه دهلیز داشتند، قدیمی ترین ایل ایران و جهان ) پلی است که امروزه ایجاد آن را به اوراتویی ها نسبت می دهند و بر روی رود ارس بین ایران و شوروی (روسیه) بسته شده است.»

پل بند:

پل بند یا شادروان گونه ای از پل بود که بر روی آب رودخانه ها بسته می شد و کاربرد سه گانه ای داشت. گذشته از نقش گذر از آن، به کمک دیوار بلندی از سنگ و آجر به نام «بند» سبب ذخیره آب در موقع ابالا آمدن آن می گردید و در وقت لزوم به مصرف کشاورزی و ... می رسید. همچنین چندین آسیا در مسیر شاخانه های آن قرار داشت که به آسیا کردن گندم و دانه های دیگر می پرداخت. از جمله این پل بندها شادروان یا پل بندی است که در دزفول و شهرهای دیگر خوزستان وجود داشته است.» بند امیر بر روی رودخانه کر در فارس نیز یکی از همین پل بندها به شمار می رفته است.

پله:

پله سازه ای است ارتباطی که به یاری آن می توان از بخش پایینی بنا به بخش بالایی آن راه یافت. در گذشته برای ساختن پله از سنگ تراش، سنگ مرمر و سنگهایی از گونه های دیگر و نیز آجر با کمک گل و آهک و گچ استفاده می کردند. در معماری سنتی ایران پلکان به چند صورت ساخته می شد؛ پلکان معمولی یا سکویی، پلکان گرد با دورانی (گردان)، پلکان مارپیچ یا حلزونی. نویسنده ای درباره نقش یا کارکرد پلکان نوشته است: «گرچه پله یک اثر معماری مهم به حساب نمی آید ولی کاربردهای سودمندی در معماری دارد. در بعضی از بناها پله ها علاوه بر کاربرد ارتباطی، وسیله سبک کردن حجمهای ساختمانی نیز هستند.» در خراسان به پله «زینه» می گویند.

پنجدری:

 تالار پذیرایی که دارای پنج بخش پنجره بوده که به بیرون و صحن حیاط باز می شده و از بیشتر اتاقها بزرگتر بوده است. پنجدری ها دارای درهای مخصوص موسوم به ارسی بوده اند. در داخل این اتاق تورفتگی کمی بالاتر از سطح زمین به نام «شاه نشین» قرار داشته که در آن مهمانهای بزرگ یا بزرگان می نشسته اند.»

پنام:

 پنام یا عایق کاری در معماری قدیم ایران دارای گونه هایی بوده است. برای نمونه یکی از نوعهای آنها دو پوسته کردن بنای یخچالها بوده است: «دیوار يخچالها دو پوسته بوده و بین دو پوسته را برای ایجاد عایق حرارتی با خاکروبه سرند شده، خاکستر و ریگ پر می کنند. این نوع از پنام باعث می شد نور و گرما به انبارهای یخچالها نفوذ نکند و بدین وسیله مردم می توانستند در فصلهای گرم سال از یخ یخچالها استفاده کنند. بهره گیری از ساروج در دیواره حوضها، استخرها، گرمابه ها، آب انبارها نوعی عایق کاری برای جلوگیری از نشت آب بود. در ناحیه کویر ایران برای جلوگیری از نشد آب در آبریز زیر طاقهای پوش اول به جاهای دیگر بامها را به صورت سطحی شیبدار می ساختند و تخت آن را با نوعی از عایق بندی به نام «غوره گل» یا شفته بی آهک می پوشاندند. این آب از راه ناودانها به درون آب انبارها می رفت تا از آن در فصلهای گرم سال استفاده کنند.

پنجره:

پنجره وسیله ای است که از آن به عنوان نورگیر و گاه تهویه هوا استفاده می کنند. پنجره را در گذشته مانند درها با چوب می ساختند. نام دیگر یا نوعی از آن دریچه است. البته پنجره با دریچه تفاوتی هم دارد. با این که دریچه در لغت به معنای در کوچک است، ولی از پنجره کوچکتر می باشد. پاره ای از پنجره ها ممکن است از درهای ورودی هم بزرگتر باشند، ولی در آیگاه نیستند و رفت و آمد از آنها صورت نمی پذیرد. پنجره از نظر شکل دارای نوعهایی است: پنجره معمولی به شکل مربع یا مستطیل است، از گونه های دیگر پنجره مشبک، ارسی، خفنگ و دربند است.

پنجه پی :

در اصطلاح معماری به «بیرون زدگی پی از دیوار» گفته می شده است.

پوش:

در معماری «پوش» به معنای آشکوب و طبقه است، یک پوش به معنی خانه یک طبقه و دو پوش به خانه دو طبقه می گویند. این اصطلاح گاه درباره گنبدها، یک جداره و دوجداره، هم به کار برده می شود. در بناهای قدیم ایران خانه ها بیشتر یک پوشه و گاه دو پوشه بود، البته آن هم وابسته به بزرگان بود و خانه های چند طبقه مثل عمارت کلاه فرنگی هم به شاهان و شاهزادگان وابستگی داشت. ارزانی زمین یکی از عاملهایی بود برای ساختن خانه های یک پوشه. به نظر می رسد ساختن خانه های چند پوشه بیشتر زیر تاثیر بناهای غربی صورت گرفته باشد.

پوشش: به هر گونه طاق، از چند وجب «چفد» تا سر پوشش کامل (سقف)، پوشش گفته می شود.

پوشش بالای رهگذر:

سقفی که زیر آن معبر ورود به خانه و سرای باشد. یا به عبارت دیگر اتاقی که بر روی سات یا کوچه سازند. (نگاه سابات).

پوشش گوشه ها:

معماران ایرانی برای پوشش گوشه ها و ایجاد طاق و گنبد دو روش پدید آوردند که یکی را شکنج و دیگری را تربنه می نامیدند، شکنج یا کنج بیرون جسته و تربنه یا چفده پیش آمده است. نخست به یاری چوب پس از آن با طاقهای بیضی و شیپوری اریب به صورت فیلپوش و پتکانه و پتکین پدید آمد.»

پوشه (پوسته):

اصطلاحی است که درباره گنبد به کار برده می شود. گنبد یک لایه را گنبد یک پوشه و گنبدهای دوجداره را دو پوسته یا دوپوشه می نامند.

پهنا:

نوعی از خانه خاص جنوب و ناحیه گرم، مانند شکم دریده. پهنا با ساخت فضایی در دو جبهه ساخته شده است. این نوع خانه دارای اتاقهایی است که هم برای فصل گرم و هم برای فصل سرد در نظر گرفته شده است.

پیشان: به «ایوان اصلی جلو گنبد خانه» اطلاق شده است

پیشانی :

جلوی برخی از بناها گفته می شد، پیشانی ایوان، پیشانی طاق، پیشانی پل

پیش طاق:

فضایی سرپوشیده و نیمه باز مانند ایران است که در جلوی درگاه ورودی طراحی و ساخته می شد و فضای دسترس را از فضای معبر متمایز می کرد.»؟

پیشگاه:

درگاه، آستانه

پیشبر: به کاشی یا آجرهای از پیش تراشیده شده گفته می شود که نیازی به برش و آماده سازی ندارد. نام دیگر آن مورق (معرق) است.

پیش و پس :

طاقها با دیوارهایی که از جمله در شهر دزفول می ساختند: «طاق پیش و پس مرکب از سه طاق پیش و سه طاق پس است

پیشکم:

اتاقی مسکونی برای ایام زمستان از ویژگیهای آن این که در یکی از زاویه های جلوی آن کندویی برای هیزم در وسط اجاق و در کنج آن جایگاهی برای قرار دادن کرسی و احیانا گنجه ها و دولابچه هایی در اطراف داشت.» چنین پیداست که نویسنده نوع روستایی این گونه از اتاق را بررسی کرده و به نظر می رسد نوع شهری آن کندو نداشته و تفاوتهای دیگری نیز با گونه روستایی آن داشته است. از واژه پیشکم پیداست که «آفتاب رو بوده و از هر سو در و پنجره داشته است.

پیلیا:

در لغت به معنای پای فیل. (نگاه فیلیا).

پیمون (مدول) در معماری:

عنصری به نام پیمون وسیله ای برای سهولت در کار و جهت دادن به تمامی اندازه ها در نیارش بوده است. پیمون سبب می شد تا یک معمار از یک اندازه و مقیاس استفاده کند. پیمون به این صورت در معماری تنوع ایجاد کرده، به همین دلیل در هیچ کدام از بناها اثری از تقلید مشاهده نمی گردد.» پیمون یا مقیاس ساخت و ساز در معماری ایرانی سه گونه است: «پیمون کوچک - پیمون بزرگ و خرده پیمون.»

پیچ:

هر خط غیر مستقیم» پیچ نامیده می شود. پیچها در خطهای اسلیمی نقش بسته بر دیوارها و به ویژه به زیبایی ستونهای سنگی می افزاید. پیچها از رویش و پیچش گیاهان الهام گرفته و بودن آنها در ستونها در

بیننده حرکت و پویایی را القا می کند. پیچ در بسیاری از ستونها از جمله در سرستونهای تخت جمشید و کاخ شوش در خوزستان» دیده می شود. پیچ دارای گونه هایی است از جمله پیچ فنری» که در سرستونهای تخت جمشید و کاخ شوش به کار رفته و پیچ جفتی یا دوقلو که وابسته به دوران اسلامی، به خصوص دوره صفوی است.

پیچ و خم خانه ها:

 در معماری سنتی ایران در آیگاه خانه ها بیشتر به صورت راهرو، دهلیز، دالان یا هشتی ساخته می شد و به صورت مستقیم به حیاط خانه ها راه نمی یافت. بلکه پیچ و خمی در آن وجود داشت که باعث شده بود تا صحن حیاط و ساکنان آن به خوبی دیده نشوند و نیز خانه در محاصره باد و بوران و گرمای شدید تابستان نباشد.

پیلک:

پیلک نام دیگر نیم ستون است.» (نگاه نیم ستون)

پیلی: در اصطلاح معماری و کنده کاری روی چوب به ایجاد نقش صلیب شکسته پیلی» می گویند

تابش بند:

آفتاب گیر، تیغه های عمودی بین درها» که برای جلوگیری از تابش مستقیم آفتاب به ویژه در تابستانها به کار می رود. نویسنده دیگری در تعریف تابش بند می نویسد: «تیغه های نازکی که در جهت جلوگیری از تابش مستقیم آفتاب در جلوی اتاقها قرار می گرفته است.»

تاج:

بخش بالایی و سر برخی از سازه ها مثل پل، مناره، ستون و ... که شبیه تاج شاهان بود و جنبه زیباسازی داشت. همچنین تاج از اصطلاحهای درودگری است: «جزو زینتی درها و گنجه ها و دولابها و مانند آن که نجاران بر بالای آن نصب کنند

تارم یا تارمی:

نرده های چوبی، سنگی و فلزی که در پیشانی ایوانها، به خصوص ایوانهای پوش دوم نصب شده بود. این اتار میها جدا از نگهداری جان گذرندگان، به زیبایی ایوان نیز می افزود.

تار کئ:

در اصطلاح مردم قدیم به نوک منارها و برخی از سازه های دیگر گفته می شد و سبب نامگذاری به جهت خمیدگی و گردی سر این سازه بود

تاس و نیم تاس:

 به طاقهای کوچک و بزرگی می گویند که به وسيله آن می توان شکل هشت ضلعی بالای گوشوار را تبدیل به دایره کرد

طاق (تاق):

 به هرگونه پوشش با پهنای کم تا پوشش کامل (سقف)، طاق گفته می شود. برای پوشش کامل، سقف یا آسمان مناسب تر است و برای پوشش دارای پهنای کم، چفد (چفت). تعريفهای متفاوتی از این سازه شده از جمله: طاق سقفی است خمیده که بر روی خانه، در گاه، پل یا جاهای دیگر سازند. این سازه دارای گونه های بسیاری است از جمله عرقچین، پاتوپا، چهاربخشی، گردپوش، رک، چهار ترکی، تویزه، کجاوه ضربی، جمیله، چمانه، کلیل، ارجین، گهواره ای، نالی (نعل اسبی)، کشکولی و ... طاق در ایران دارای پیشینه درازی است که حتی قدمت آن به دوران پیش از مادها و قوم عیلامی می رسد. از قدیمی ترین اقوام اریایی که به ساختن طاق چپیله دست زده اند ، مادها هستند که سازه های آنها در تیه نوشیجان در جاده میان ملایر و همدان به چشم می خورد. طاق بلخی انوعی طاق ساده بر روی فلیبوش ابتدائی» می باشد. چنین پیداست که این گونه طاق بسیار قدیمی و از طاقهای باستانی به شمار می رود، زنده یاد مهندس پیرنیا درباره این نوع آورده است: «ترنبه های پیش از اسلام بسیار ساده و به صورت فلیپوش بوده است.»

طاقچه (طاقچه):

طاقچه طاقی کوچک با تارک کمانی و گودی کم بود که در سازه های سنتی ایران (در اتاقها) به تعداد زیاد ساخته می شد. کف طاقچه به صورت پخ و پهنای بین ده تا پانزده سانتی متر (یک چارک) بود که از آن به عنوان جایگاهی برای ظرفهای مورد نیاز خانه استفاده می شد. در واقع کار بوفه امروزی را که گونه ای آذین بندی (دكوراسيون) به شمار می رود، انجام می داد.

طاقنما (طاقنما):

اطاقنما طاق کوچکی است با پوشش و گودی کم که از جهت زیباسازی بنا پدید آمده و به همین سبب از آن چنین یاد شده است: «طاقنما نمایش طاق است» و یا «نقشی که به صورت طاق دیوار سازند، برای خوشنمایی» سر طاقنماها را بیشتر به صورت کمانی می ساختند. حیاط یا صحن سازه هایی مانند مسجدها، مزارها، سراها، کاروانسراها دارای طاقنما بودند و در ساختن آن بیشتر از اصل جفت یا قرینه سازی استفاده می کردند. با این که طاقنما در بنا نقشی زیباگرانه دارد، ولی در آن اصلهای دیگری مانند محکمی و پایایی نیز در نظر گرفته می شود. می توان گفت: «دو نوع طاقنما وجود دارد، طاق نمای تزیینی، و طاقنمای استحکامی در حالی که طاقنماها هر دو جنبه را دارند. آنچه که درباره طاقتما باید گفت این است، با این که بیشتر جنبه نمایشی و تزیینی دارد، اما از دیوارها و جرزها و سازه های مانند اینها دارای پایندگی بیشتری هستند، چون چفدهای سر آنها باعث می شود، از رانش زمین جلو گیرند. طاقنماها از نظر کوچکی اور بزرگی و گودی به گونه هایی مانند اشکفت، صفحه و طاقنمای معمولی تقسیم می شوند.

تابخانه:

تابخانه، اتاقی بود که در آن شیشه بندی و آینه کاری» وجود داشت و به آن «آینه خانه» نیز می گفتند، و اتاق آینه خانه «در مرکز» بنا قرار داشت و بودن آن در این بخش از ساختمان باعث پخش روشنایی به تمام قسمتها می شد. به احتمال زیاد، کاخی که سینمار از معماران رومی در هاماوران (حيره) عربستان برای بهرام ساخته و خورنگ (خورنق) نامیده می شد، گونه ای آینه خانه یا خورنگاه بوده است.

تاسه (تاس):

گونه ای از نغول است به شکل «تاس"). این اصطلاح بیشتر از سوی مردم خراسان به کار برده می شود: «تاسه در اصطلاح خراسان به نغولها یا سوراخ تزیینی طاقنماهای قدیم گفته شده است.» همچنین این اصطلاح در مورد مقرنس کاری در خراسان هم به کار برده شده و به «فرورفتگی سطحی و کم عمق مقرنس کاری در اصطلاح معماری خراسان» «تاسه» گفته می شود و نیز «تاسه» «کاسه تو گود جهت ساختن رسمی بندی ها و غیره) است.

طاق ضربی (یا زخم):

قسمتی از طاق که از برای ساختن آن آجرهای به هم پیوسته استفاده می کنند و آن را از بهتان به طوری که قطر طاق قطر اقصر (کوتاه) آجر است.» از این طاق در بازارها، مسجدها، مزارها و ... استفاده می کنند. نام فارسی این «طاق» زخم است. طاق ضربی دارای گونه هایی مانند ضربی کوهان شتری ضربی جناغی، ضربی خوانی و ضربی مدور» می باشد.

طاق عرقچین:

 به نوعی «پوشش کم خیز گنبدی شکل» گفته می شود، طاقی که شبیه کلاه عرق چین می باشد. به این گونه طاق، طاق حبابی نیز گفته اند و در تعریف آن آمده است: «گنبدهایی شبیه و حبابهای شیشه ای که هنوز هم در ایران ساخته می شوند و غالبا با خشت خام ساخته می شوند.» نام دیگر آن طاق تشتی است. این طاق یا گنبد به کلاه عرق چین یا «حباب» بیشتر می ماند. گدار از این گونه طاق چنین توصیف کرده است: قبه ای مدور متشکل از حلقه های متحدالمركز» " طاق عرق چین طاقی است باستانی و مربوط به «دوره اشکانی و اوایل دوره ساسانی»

طاق گلو در هم:

پوششهای طاقی که از چهار سو شروع شده و در ناحیه وسط دهانه میانی رجها فاقد تکیه گاه (کیز) بوده و از تو با قرار گرفتن رجها با شیب دور مشترک در ناحیه وسط دهانه به نقطه ای ختم می گردد.»

طاق و نیم تاس:

به طاقهای کوچک و بزرگی می گویند که به وسیله آنها می توان شکل هشت ضلعی بالای گوشوار را تبدیل به دایره کرد.» این طاقهای کوچک یا طاقنماها در زیر گنبد قرار دارند.

طاقهای دوره ایلخانان:

 در این دوره ساختن طاقهایی مانند طاق ضربی، طاق روی جرز مربع و مستطیل، نیم گنبد و طاق مقرنس رواج داشته است.»»

تالار:

فضایی است بزرگ و مرتفع (ارتفاع آن تقریبا برابر با ارتفاع ساختمان دو طبقه) است که عموما در وسط ایک یا دو جبهه از حیاط ساخته می شد و مهم ترین فضای یک خانه به شمار می آمد.» تالار دارای گونه هایی است؛ از تالارهای دوران هخامنشی می توان از تالار آپادانا، صد ستون، چهل ستون و ... نام برد. تالار چهل ستون پس از اسلام و به خصوص در دوران صفوی مورد استفاده قرار گرفت. از تالارهای پس از اسلام می شود تالار آینه، تالار چفته، تالار تنبی (طنبی)، شکم دریده، تالار قلمدانی، تالار پنج دری، هفت دری، ارسی و ... را ذکر کرد.

تالار تنبی:

تالار تنبی (طنبی) «محل بزرگی [تالاری برای اقامت ایام تابستان بود.» نام دیگر آن «بادغر» يا عمارت بادگیر است. تالار تنبی «دارای سقفی بلند بوده و بام طنبی به قد نيم زرع یا سه چهارک پیش گرده داشت که آن را «تیره بند» می نامیدند. از دو طرف طنبی از چپ و راست دو در به راهرو باز می شد، در بالای درهای راهرو مشبک ارسی نصف شده بود که از آنها جریان هوا تامین می شد. قسمت عقبی طنبی، صدر مجلس و شاه نشین نامیده می شد.» چنین پیداست که «شاه نشین» تنبی بلندتر از کف آن بوده و در واقع سکویی برای نشستن داشته است. به خصوص گذشته از طاق خمیده تنبی که به خنکی هوای آن در تابستان کمک می کرد، برخی از تنبیها دارای بادگیر هم بوده اند، همچنین «درهای دو سوی تالار طنبی نیز که به راهرو باز شده، باعث هوا می گردیده است. در جلو تالار طنبی ایرانی هم وجود داشته است.»" شادروان محمد کریم پیرنیا در این باره نوشته است: اتاق «طنبی با شکل صلیبی بنا می شده و در کنار آن بادگیر قرار می گرفته است. سقف تالار مضاعف (دو جداره بوده و در بعضی از جاها از ارسی های بزرگ سه لنگه ای استفاده می شده است. به نظر می رسد، دوجداره بودن سقف تنبی از این جهت بوده که به سبب تم آسانة آن ناچار به تخت کردن آن بوده اند، تا رفتن به پشت بام آن راحت باشد. به سبب داشتن بادگیر و خنکی آن چنین پیداست که مهمانخانه هم بوده است، اما استفاده های دیگری هم از آن می شد طنبی ، اتاق خواب و استراحت و اتاق واقع شده بین دو اتاق تالار و بادگیر است.»

تاوه:

از دوران یک منحنی با خیز کم، طاقی به نام تاوه به وجود می آید، که معمولا در پوشش زیر زمینه مورد استفاده قرار می گیرد.»

تچرا (تچر):

بر خلاف ساختمانهای دیگر تخت جمشید، کاخ تچرا رو به جنوب است. مجموع این کاخ یک تالار مرکزی مربعی است که یک ایوان ستوندار در مقابل آن قرار دارد و سه اتاق کوچک در آن واقع شده است. سقف تالار مرکزی روی سه ردیف چهار ستونی قرار گرفته و خود تالار شش در دارد. این کاخ دارای نقشهای برجسته ای است که بر روی دیوارهای آن قرار داشته است تالار مرکزی این کاخ را «آینه خانه» نام نهاده اند. چون گنبد آن مجلس را منعکس می نماید. در مغرب تچرا پلکان کوچکی وجود دارد. به این کاخ در پارسی باستان تچرا و امروزه تچر یا تزر می گویند و آن گونه که در فرهنگهای فارسی هم آمده به معنای «کاخ یا خانه زمستانی» است. سبب جنوبی بودن این کاخ که «لویی واندن برگ» از آن یاد کرده به جهت استفاده از نور خورشید و بهره بردن از آینه خانه آن بوده است. «ایوان این بنا هشت ستونی و نیز دارای یک حیاط در سمت جنوب است. چنان که آورده شد، امروزه به این بنا تچر یا تزر می گویند ولی دیگر از صورت کاخ بیرون آمده و مردمی شده و اتاقی برای استفاده در زمستان می باشد

تخت:

زمین بلند و مسطحی است که بر روی آن عمارت و معبدی بر پا سازند.» نمونه این نوع تختها سازه هایی باستانی مانند تخت جمشید و تخت سلیمان و ... است که بازمانده از دوران باستان می باشد. همچنین

تخت به معنی سازه های دیگر نیز آمده است: «در وسط حیاط [کاروانسرا سکوی وسیعی است که آن را تخت می گویند و دو متر از زمین ارتفاع دارد و اطراف آن خندقی است پر از آب تا حشرات نتوانند از آن عبور کرده به بالای تخت بیایند. همچنین در اصطلاح معماری تخت در برابر «سغ» که سقف بر آمده و اگنبدی است می آید و سقفی صاف و تیر و چوب شده است.

تخت بام:

به کف صاف و هموار پشت بام گفته می شد که در گذشته شبهای تابستان به سبب خنکی هوای آنجا محل استراحت، خوردن شام و خوابیدن بود.

ترازبندی:

هم سطح کردن کف بنا برای سنگ فرش یا آجر فرش و...

ترب (تربه):

برج مقبرهای» که گرد چین نیز نامیده شده: «معمولا تربه ها طرحی مدور داشته ولی گاهی پیشرفتگیهایی ستاده مانند گرداگرد برج دیده می شود که در ادوار بعد گاه چند پهلو شده است. غالبا بدون توجه به طرح نقشه و به گونه ای مرسوم باریکه ای نوار مانند و زینتی با کتیبه ای در بخش بالایی آن می ساخته اند.» از بناهای برج مانند می توان از گنبد کاووس در استان گلستان کنونی و گنبد علویان در همدان نام برد.

ترک: (بر وزن برگ):

 به هر بخش از گنبد عرق چینی و برج و بنای برج مانند گفته می شده است.

ترکشی (ریسمان کشی):

کشیدن ریسمان در دو سوی یک فضا از جهت هموارسازی سنگ فرش و آجر فرش و ....

ترنج:

نوعی کاشی کاری با کاشی پیش بر (معرق) به شکل ترنج و نیز گونه ای گچبری زیبا و ظریف و همچنین نوعی آجر چینی به شکل میوه ترنج است.

تربال (طربال):

اینایی دارای ایوان که بر تخت یا سکویی قرار داشته است. این ایوان دارای چهار دیوار از سنگ خارا بوده است. ایوان و سكو سقف نداشته و تنها سایه بانی آن را می پوشانده است. بر فراز دیوارهای سنگی گنبدی بزرگ به نام «تیر مان» واقع بوده است. به این بنا گذشته از «تربال» کياخوره و ایوان گرده هم می گفته اند . در پایه های این بنا از ساروج استفاده شده است. در این بنا برج و آتشدانی هم وجود داشته است. به نظر می رسد تربال در واقع گونه ای چهارطاقی به شمار می رفته و آتش بر فراز آن شعله ور بوده است. در دو سوی ایران آن پلکانی مارپیچ به پشت بام راه می یافته است. این بنا را منسوب به دوران ساسانی دانسته اند، ولی به احتمال زیاد بایستی وابسته به دوران اشکانی بوده باشد. یکی از روشهای پوشاندن گوشه های اطاق گنبد برای تبدیل پایه های مربع به هشت ضلعی و هشت ضلعی به شانزده ضلعی و تبدیل آن به دایره» است. در واقع تربنه «حفره پیش آمده» و یا طاقنمایی کوچک یا یک نیم طاقی با پوشش گهواره ای است که کار آن ایجاد طاق و گنبد است.

تره (طره):

تره عبارت است از «کنگره ای بر دیوار که از آجر و کاشی سازند.» همچنین به البه دندانه دار بالای کاخها، تره گفته اند. نام دیگر آن کنگره است در تهران به آن کلاغ پر و «هره» می گویند. امروزه «تره» را صاف و بی دندانه می سازند و نقش آن در بنا گذشته از اصل زیبایی، به سبب «باران گیر و آفتاب گیر» بودن آن می باشد. امروزه در کرمانشان به این گونه از تره، «آب پر» می گویند. همچنین در گذشته در این شهر به گونه ای پله سنگی بزرگ که در عمارت «دیوانخانه» یا حکومتی سابق وابسته به دوران قاجار وجود داشت، تره (طره) می گفتند.

تکیه:

تکیه در لغت به معنای جای «تکیه زدن» است و در اصل محل برگزاری مراسم درویشان بوده است. این الغت امروزه گاه به معنی خود به کار می رود و هنوز هم در آیین برخی از درویشان به خصوص درویشان قادری همین نقش را دارد. بعدها از تکیه برای محل اجرای مراسم تعزیه استفاده شده است. در کرمانشان تکیه در لفظ مردم شیعه معنایی هم تراز با حسینیه دارد. درباره تفاوت این دو نوشته اند: «از نظر فرم و اشكل معماری، تکایا کاملتر از حسینیه ها هستند.»(نگاه به حسينيه)

تیمچه:

تیمچه در لغت به معنای سرای کوچک است و در واقع نسبت به سرا دارای فضای کوچک تری است، در حالی که سراها مانند کاروانسراها دارای فضا، صحن یا حیاط بزرگی هستند. نویسنده ای در توصیف تیمچه آورده است: «تیمچه ها فضاهایی سرپوشیده اند و غالبا شکلی خطی، مانند یک مستطیل باریک و کشیده دارند و سقف بسیاری از آنها توسط طاق و کاربندی ساخته و تزیین شده است. برخی از تیمچه ها بین دو راسته اصلی با دو راسته فرعی قرار گرفته اند، و به این ترتیب به دو فضا و مسیر دسترسی دارند.» توصیف نویسنده از تیمچه تقریبا درست است. باید بگویم گاه فضای بیرونی برخی از تیمچه ها سرپوشیده نیستند. برای نمونه در میان دو تیمچه موجود در شهر کرمانشان فضای بیرونی هیچکدام اسر پوشیده نیست. توصیف دقیق تری هم از تیمچه شده است که در آن به روبازی فضای بیرونی برخی از آنها اشاره شده است: «تیمچه ها - فضاهای سرپوشیده ای هستند که به عرضه یک نوع کالا اختصاص دارند و به ندرت، تیمچه های روباز دیده می شوند که بسیار محدود و کوچک هستند. تیمچه واژه مناسبی برای لغت غربی پاساژ می باشد.

تلار:

تلار در مازندران بر چهار پایه ای بر روی سکویی به بلندی نیم متر قرار دارد. پایه های آن چوبی هستند. اتاق رو بازی در دور تا دور «تلار» وجود دارد. ستونهای چوبی تلار به سقف متصل است. سقف تلار گالی پوش است. یعنی از چوب و برگ درختان پدید آمده است. در پشت بام «تلار» چهار شیب نیم متری در چهار سوی آن وجود دارد. تیرکهایی نیز به طور افقی به ستونهای تلار وصل کرد.» گذشته از مازندران، در گیلان و دیگر استان جنگلی ایران «تلار» ساخته می شود.

تنور:

فرورفتگی های عمقی مقرنس کاری در اصطلاح معماری خراسان تنور خوانده می شود

تنبوشه:

لوله هایی از سفال پخته که برای آبراهه به کار برده اند. یک سر آن باریکتر و سر دیگر آن گشادتر بوده است و هر دو نر و ماده خوانده می شوند.» تنبوشه از جهت کوچکی و بزرگی دارای نوعهایی مانند اشغال رو، گربه رو، موش رو» و... هستند.

تنبی (طنبی):

نگاه تالار تنبی

توفال:

نوعی «سقف کاذب که اسکلت آن چوبی است.» کاربرد این اصطلاح در مورد سقفهای تیر و چوب به کار گرفته می شد. برای ایجاد توفال نخست درودگران تیرهایی حمال به طور خوابیده به سقف کوبیده و سپس آن را با تخته های نازک می پوشاندند و گچکاران روی تخته را با لایه ای از گچ می اندودند و بدین وسیله نازیبایی سقفهای تیر پوش را از بین می برند. نام دیگر توفال «لاپه» است.

توغ (توق):

 به گوی های فلزی پاره ای از گنبدها» توغ گفته شده است. توغها تنها به شکل گوی نیستند، بل برخی دراز و نوک تیز و برخی دیگر پنجه ای هستند. به توغ «سروک» نیز می گویند.

تونگان:

 به نقش و نگارها و کنده کاری های سر ستونهای چوبی «تونگان» گفته می شود. این کنده کاری های سر ستونها گونه ای مقرنس چوبی به شمار می روند.

توییزه:

توییزه با قالب قوس و طاق» می باشد که «به صورت پیش ساخته است، و آن را با گچ عسلی می سازند.»" در واقع «توییزه» از سقف یا کاربندی است که آن را از «تو» یا درون بنا می سازند: «به کمک توییزه ها و سقفهای کاهگلی بامی به صورت خوانچه یا به صورت کاربندی و یزدی بندی تعبیه می کنند که از داخل بتوانند اندود بکنند و ارتباطی با سقف بالا نداشته باشد.» توییزه یا قالب طاق در هر شهری به اسمی خوانده می شود. چنانکه در کاشان به آن «گچی لنگه» در خوزستان «باریکه» و «در آذربایجان و یزد اوزیر» (به جای قالب) در خراسان خود هوی» همچنین در برخی از شهرهای دیگر «لنگه و بند و الاسبان» می گویند

تهرانی:

در شمال خانه، اتاق زمستان نشین یا تهرانی جای داشته است. این قسمت آفتاب گیر و بزرگترین اتاق زمستانی بوده است. تهرانی در اتاق کوچک با ارسی هم داشته و در کنار آن آشپز خانه واقع بوده

تهرنگ (تهرنگ):

از کاربردهای استاد پیرنیا به جای پلان، بهتر است مهندسان و دیگران که با ساختمان سروکار دارند، به جای واژه بیگانه پلان، نقشه با تهرنگ به کار برند. (نگاه نقشه)

ته ستون :

در اصطلاح معماری و باستان شناسی به بخش زیرین ستونهای سنگی « ته ستون» گفته می شود. نامهای دیگر آن شال ستون و پایه ستون است.

تیر حمال:

شاه تبر سقف، فرسپ، تیر بزرگ و ستبری که در پوشش خانه های تیر و چوب پوش به کار ببرند. دو سر آن را روی دو دیوار یا دو پایه قرار بدهند و سر تیرهای سقف را روی آن بگذارند و آن را حمال و سرانداز هم می گویند.

تیرریزی:

 اصطلاحی در مورد انداختن تیر برای پوشش بخش زیرین سقف خانه. نویسنده ای تیرریزی را چنین توصیف کرده است: «تیرهای چوبی که قبل از ساختن سقف بنا به فواصل معینی در عرض بنا می اندازند و سپس روی آنها را با قرار دادن چوبهای باریک در جهت مخالف با انداختن حصیر ونی، سقف بنا را به صورت مسطح می سازند.

تیر کش:

اورخنه ای در زیر بارو، سوراخی که در شکاف آن تیر می اندازند.» بیشتر دروازه ها و باروهای قدیم دارای تیرکش یا مزغل» بوده اند.

تیزه:

در اصطلاح فن معماری به نوک گنبد و تیغه و پوششهای (چفدهای دندانه دار مانند «کلیل» گفته شده است. (نگاه به كلیل)

تیغه:

دیوار یک لابی نازک که به قطر یک آجر است.» نویسنده ای آشنا به معماری از آن به نام حایل بادی و در توصیف آن نوشته است: «تیغه و یا حایل دیواری است که وسط دو فضا واقع شود. برای صرفه جویی در کاربرد آجر، آنها را به صورت «نره» یا پهنا کار می گذارند و زیر و لای درزهای آجرها با ملاط گچ می پوشانند.

تیشه ای:

ابه سنگهایی گفته می شود که به وسیله تیشه تراشیده شده و آماده برای کارگذاری در بنا باشد. نام دیگر آن سنگ تراش است.

جاده (راه):

ایران زمین از دوران باستان دارای راههای معروف و معتبری بوده که آن را به بسیاری از کشورهای مهم جهان پیوند می داده است. در گذشته جادهها سنگ فرش و مجهز به میلها (میله ها) یا ستونها، فرسنگسارها، رباطها، راهدارخانه ها، چاپارخانه ها و ... بوده است. میله ها و ستونهای میان راهها جهت شناسایی و منحرف نشدن از جاده اصلی و فرسنگسارها برای تعیین مسافت راهها و رباطها یا کاروانسراهای سر راهی و جایی برای بیتوته و استراحت کاروانها و سفر گران و چهار پایان آنها است. راهدارخانه و چاپارخانه نیز محلی برای استراحت و در اختیار قرار دادن چهار پایان تازه نفس و نگهداری از راهها و تعمیر و نگهبانی از آنها بوده است.

جامخانه یا گلجام:

شیشه هایی گوژ و برآمده و کوچک که در لابلای هر گنبد ساخته می شد و روزنهای کوچکی داشت. اگر مایه های قدیم و برخی از قصرها دارای این گونه از نورگیر بوده اند. نام دیگر آنها «روشندان» است.

جان پناه:

دیوار کوتاهی که در دو طرف سطح پلها با آجر بالا آورده می شد که انسان و مال را از پرت شدن در رودخانه حفظ می کرد.» البته جان پناه، تنها مختص پلها نبوده، همچنین پشت بامها و برخی از جاهای دیگر دیوارهایی به نام «دست افکن» و «حفاظ» داشته اند.

 

جرز:

پایه های ساختمان که از سنگ و یا آجر قطورتر از دیوار بالا آورده می شود و معمولا از یک جهت رو به دیوار است. نام دیگر جرز «مجردی» است. جرزها، ستونهای باربری هستند که بر پیها تکیه دارند. نویسنده ای درباره کارکرد آنها نوشته است: «مجردی عضو قایم به زمین است که وظیفه دارد بار وارده از بالا را از دو طرف به پیها منتقل کند.

جفت یا قرینه :

از ویژگیهای معماری سنتی ایران جفت یا قرینه سازی در سازه هاست. برای نمونه طاقنماها، پنجره ها، مناره ها، رفها، طاقچه ها، خواجه نشین ها و ... به صورت جفتی ساخته می شده اند. (نگاه پاجفت).

جلوخان:

 فضای بیرونی جلوی خانه های اعیان و بزرگان که محل جای گرفتن کالسکه و دیگر وسایل نقلیه بود. همچنین فضای جلوی برخی از بناها مانند مسجد، بازار، جلوخان به شمار می رود. مهندس سلطان زاده در شناخت آن آورده است: «جلوخان به عنوان یک فضای ارتباطی به شکل یک میدانچه است که از چهار یا اسه طرف محصور و دارای فضای ساخته شده و به عنوان یک فضای ورودی، مکث و تجمع مورد استفاده قرار می گرفت.»

جلوگیری از رانش :

در ساخت و ساز بناها برای جلوگیری و رفع رانش، راهها و روشهای متعددی به کار بسته می شد، از جمله «در فرود (قاعده) گنبدهای گسسته گریودار گاهی «آوگون» می گذاشتند، یعنی منحنی گنبد را متمایل به درون می ساختند تا رانش آن را به درون برانند (مانند گنبد مسجد شاه اصفهان).» و یا «برای جلوگیری از رانش تویزه ها از پشت بندهای شمشیری (با پیل پد پیل) استفاده شده و تعداد آن به اندازه ] تعداد تویزه ها» بود. همچنین طاقهای خمیده و چفدها یا پوششهای کم پهنا و طاقنماها به سبب خم (انحای خود دوام بیشتری نسبت به سقفهای تخت و دیوارهای درای طاقنما داشته اند: «فایده های طاق قوسی شکل یا سقف ضربی و یا رومی در این است که فشار یا بار ساختمانی به طور مستقیم بر آن تحميل نمی گردد، بلکه فشار بار وارده به دو طرف طاق می رود و از طریق کو نالها یا پاکار به زیر زمین منتقل می شود.» و نیز برای جلوگیری از نیروی رانش دیوارها و جرزها از چوب استفاده می کردند معمار بنا، در فواصل مختلف و در لابه لای جرزها و داخل این بنا برای خنثی کردن نیروی رانش، قطعاتی از چوب به کار برده و برای جلوگیری از موریانه خوردگی اطراف چوب را کاهگل نموده و داخل کاهگل مقداری نمک ریخته است.» همچنین مناره ها نقش مهمی در جلوگیری از نیروی رانش داشته اند: «البته نقش و عمل این مناره های جفتی را که بر روی دو مجردی (جرز) می سازند نباید ساده گرفت، زیرا این نوع مناره ها صرف نظر از یک عامل تزئینی، رل مهمی [هم] در خنثی نمودن نیروی رانش بازی می کنند و بنا را از خطر خرابی دور نگه می دارند. همچنین «کوتاه تر کردن ستونها در برخی از بناها مانند شبستانها نسبت به بلندی افراز یا خیز آنها نیز موجب جلوگیری از رانش می شود. این فن در شبستان جنوبی مسجد امام اصفهان به کار برده شده است.»

جمخانه:

جمخانه بنایی است مستطیل که دری کوتاه و سر گیر دارد. متاسفانه نویسنده از درون جمخانه چیزی ننوشته است. امروزه جمخانه را مانند حسینیه می سازند و تالار مردانه را در بالا و تالار زنانه را پایین قرار می دهند. بنای جمخانه به مردم «یارسان» یا «اهل حق» تعلق دارد.

جناغی:

به قسمت قوسی نوکدار روی سردر ورودی خانه و غیره جناغی گفته می شود. این گونه «چند» یا پوششها، کم پهنا و به شکل جناغ سینه هستند. پوشش جناغی دارای گونه هایی است، مانند جناغی تند و جناغی کند.

جهاز یا پالانه:

برای جلوگیری از وارد شدن بار به صورت مستقیم بر درگاه ها، طاقی دیگر روی آن می زنند، تا بار را به جرزها منتقل کنند.

چاپارخانه:

در همه جای ایران ساختمان چاپارخانه به صورت یکسان است. چهار بنای گلی و یک حیاط چهارگوش در کنار آن. در چاپارخانه به جاده باز می شود و سر در آن به شکل گنبد بیضی مانند است، که در بالای آن بالاخانه قرار دارد. برای رفتن به توی بالاخانه باید از پلکانی که شیب کم و پیچ تندی دارد، بالا رفت. در دو طرف در ورودی اتاقهایی ساخته اند که هر کدام در یک لنگه ای دارد.» بنای چاپارخانه را بیشتر با خشت خام و چینه ای می ساختند.» این ساختمان از یک طبقه تجاوز نمی کرد، و هیچ پنجره ای در بنای آن به کار نمی رفت. برای رفتن به حیاط می بایست از دالان بزرگی عبور کرد. در دو سوی دالان سکوهایی از سنگ به ارتفاع یک متر وجود داشت که به برخی از اتاقها راه داشتند. در حیاط آخورهایی برای فصل گرم سال وجود داشت که چهار پایان را در حیاط می بستند. همچنین اصطبلهایی برای زمستان که در آنها به حیاط باز می شد. بنای چاپارخانه ها از سازه های دوران ساسانی تاثیر پذیرفته بودند.

چپیله:

 نوعی «طاق رگ چین» با خیز کم که با خشت خام صورت می گیرد، به طوری که در آن «سطح خشت نمایان» است. این طاق بسیار قدیمی است و پیشینه آن به دوران مادها می رسد و نمونه کهن آن در تپه نوشیجان دیده شده که در آنها دایره هر قوس طاق به وسیله دو قطعه خشت که به صورت نیم دایره قالب گیری شده» ساخته شده است. از این گونه طاق خشتی امروزه هم در ناحیه گرم کویری ساخته می شود.

چشم افکن:

 اتاق یا اتاقهایی از قلعه که معمولا بر سردر قلعه بنا می شد

چلیپایی:

 نوعی طرح به شکل چلیپا (صليب) در آجرچینی و گچبری

چفد:

قوس یا چفد که تاریخ و قدمت آن در ایران به دوران ایلامی ها می رسد، به پوششی می گویند که بالای ورودی ها و درگاه ها و ایوانها و پنجره ها و دالانها و ... به اشکال مختلف تعبیه می گردد.» چند دارای گونه های بسیاری است مانند چفد نالی (ناوی)، جناغی، چمانه، شیدری، شاخ بزی، کلیل، بستو، سهمی تند و کند)، پاتوپا، پنج و هفت و ..

چشمه:

به دهانه طاق بازارها، مزارها، مسجدها و... گفته می شود که از جهت تولید نورو پالایش هوا تعبيه می شوند

چمانه:

در اصطلاح به چفدها یا پوششهای خمیده کم پهنای جفتی (قرینه) که در کنار یکدیگر ساخته می شود، گفته می شود. زنده یاد مهندس محمد کریم پیرنیا درباره آن گفته است: «چمانه، نوعی قوس است که از تقاطع دو بیضی به دست می آید.»

چنگ:

در پنجره هایی که تا کف کشیده نمی شود و زیر آن دست انداز بسته اند

چوب:

 چوب از مصالحی است که در معماری کاربرد زیادی دارد و برای پوشش سقفهای تخت، در و پنجره، کلافها، شمعها (شمعها)، ستونهای چوبی، توفال سقف، لمبه بندی، نرده های جلوی ایوانها، در گنجه ها و دولابچه ها، قالب بندی طاقها و غیره از آن بهره می گرفته اند. چوب سرو و کاج که در بنای باشکوه تخت جمشید از آن استفاده کرده اند. یا کنار سدر چوبی بسیار محکم و کاج چوب بادوامی است که موریانه آن را نمی خورد. از دیگر چوبهای مورد استفاده در معماری چوب گردو، ساج، چندل (صندل)، آبنوس چوبی سیاه و محكم ]، تارون، نوش و صنوبر، تبریزی، سپیدار، چنار و ... هستند

چهارباغ:

چهارباغها گونه ای خیابان بندی خاص ایرانی بوده اند که به احتمال زیاد بلوارهای غربی از آنها مایه گرفته اند. در گذشته هر شهر کوچک یا بزرگ دارای این گونه خیابان بندی بوده است. در روزگاران قدیم چهارباغ شهرهای خراسان بزرگ مانند بلخ، بخارا، سمرقند، نیشابور، مرو و دیگر شهرهای ایران مثل اصفهان، شیراز و غیره معروف بوده است. چهارباغ از چهار خیابان بزرگ سنگ فرش تشکیل می شد که در وسط آنها جوی بزرگی وجود داشته که شاخابه هایی از آن چهار ردیف درختهای کنار خیابانها را سیراب امی کرده است. آندره گدار درباره خیابان چهارباغ اصفهان نوشته است: «چهار ردیف چنار غول آسا و پنج اشعبه خیابان پهن. در شعبه وسطی کانالی که تمام عرض خیابان را گرفته، هر دویست قدم به داخل حوضهای بزرگ می ریزد»

چهار بخش:

 نوعی پوشش (طاق) که از تقاطع دو طاق آهنگ به وجود می آید.

چهارطاقی :

سقف یا گنبد ای که بر روی چهار پایه بنا شده و چهار طرف آن باز باشد.» چهارطاقیها بر روی نقشه مربع ساخته می شد. پایه های آن از سنگ و بر سر آنها گنبدی واقع بود. این بنا پارهای وابسته به دوران اشکانی و بیشتر آنها مربوط به دوران ساسانی می باشد. نام دیگر آن چهار کپی است و در قصر شیرین به آن چهارقاپی می گویند.

چهارصفه :

اصطلاح چهارصفه را می توان برای اتاق یا چهارطاق (صلیبی شکل) یا تالار مستطیل به کار برد که با چند اطاق پوشیده شده است. چهارصفه های ساده معمولا در گوشه های عمارتی که در وسط حیاط قرار دارد ساخته اند. (مانند مدرسه خرگرد خراسان.» چهارصفه خاص شهرهای جنوبی و کویری ایران است و نمونه ای از آن در جاهای دیگر ایران ساخته نشده است.

چپیره:

مراحل تبديل مربع به دایره در ایجاد گنبد، البته گنبد سازی از نوع مخروطی یا رک مورد نظر است.

چهل ستون :

در توصیف یکی از چهل ستونهای موجود در ایران، یعنی کاخ چهل ستون اصفهان آمده است: «چهل ستون در روی سکو قرار دارد و دارای بیست ستون است که عکس آنها در آب استخر جلو آن منعکس می شود و جمعا چهل ستون را نمایش می دهد. این تالار از سه طرف شمال، جنوب، شرق باز می شود و در واقع به صورت یک ایوان ستوندار است. سقف این تالار را ستونهای چوبی شیاردار تحمل می کند.» تالارهای چهل ستون از ستاوندهای چوبی دوران هخامنشی الهام گرفته که خاستگاه آن آذربایجان و در واقع سرزمین ماد بوده و در اصل از شيوه معماری مادی مایه گرفته است.

چیله:

پوشش زیر گنبدها همیشه به شکل نصف تخم مرغ و در گنبدها بر دهانه به شکل تابوهای بزرگی است که به آن چیله با چيلو می گویند. منظور از پوشش زیر گنبد، گنبدهای دورویه است که گنبد زیرین به شکل چیله یا تابو است.

چینه ای:

 دیواری است که با خاک رس و بافشار پا روی هم چیده می شود.» در خراسان به این گونه از دیوارهای چینهای ادای» گفته می شود.

حجره:

اڅجره» به محل کار سوداگران و تاجران گفته می شد و این حجره ها بیشتر در سراها و بازارها قرار داشت. نویسنده ای در توصیف حجره ای در بازار شیراز آورده است: «دكانها هر کدام ایرانی در جلو داشته که سه متر عرض دهانه آن می باشد. در کهای سابق حجره در جوف سقف بین ایران جلو و حجره تعبیه شده بود. این درهای حجرهها کوچک چوبی مربع شکل بوده و به صورت کشوری باز می شدند. برخی از این حجره ها دارای ایوان نبودند. به طور معمول فضای حجرهها پنج متر درازا و سه متر پهنا داشته و دارای طاق ضربی و خمیده بوده و روزنی شیشه خور یا مشبک آجری داشته اند. برخی از حجره ها در بازار و در پوشه دوم واقع بوده اند. همچنین مدرسه های قدیم دارای اتاقهایی به نام «حجره» جهت استراحت و بیتوته «طلبه ها» بوده است. این حجره ها در سکویی که در صحن حیاط قرار داشت، سکوهای مزبور در واقع نوعی ایوان کوچک به شمار می رفتند که در جلوی حجره ها ساخته می شدند. حجره ها که گاه یک طبقه و گاه دو طبقه بودند، در مدرسه ها و مسجدها قرار داشته اند. همچنین حجره ها دارای پستو هم بوده که «شکلهای گوناگونی داشته است. گاهی اوقات پستوها دو طبقه در اصطلاح کمریوش بوده اند.»

حسینیه:

حسینیه ها را یک پوش یا دو پوش می ساختند. در تکیه های دو پوش مردان در پوشه پایین و زنان در پوشه بالا به انجام مراسم سوگواری می پرداختند. محل اصلی حسینیه تالار بزرگی بود که سوگواران در آن می نشستند. این تالار دارای ستونها، طاقنماها، طاقچه ها (طاقچه ها)، درها و پنجره های بسیاری بود. درها و پنجره های حسینیه های قدیم دارای شیشه رنگی بودند. تالار حسینیه ها گاه دارای آرایشهایی مانند آیینه کاری، مقرنس کاری بود. در دیوار و سقف چلچراغها و آویزهایی وجود داشته و نقاشی ها و دیواره نگارهایی آنجا را زینت می بخشیده است. حسینیه ها گذشته از تالار اصلی، اتاقها، ياغرفه های جنبی دیگری هم داشته اند. آنها دارای صحن یا حیاطی وسیع با حوضی بزرگ بوده اند. نویسنده ای در شناخت نوعی از حسینیه نوشته است: «صحن وسیعی است به نام حسینیه به ابعاد 45.70×23با سردری زیبا با دو منار آجری مزین به کاشی کاری و مقرنس کاری و خطوط بنایی و ایوانهای متعدد و تعدادی اتاق که برگرد آن شکل گرفته است.»

حصار:

حصار، سازه ای است حفاظتی که بیرون از بنای اصلی قرار داشت و از سنگ و آجر و خشت و غیره ساخته می شد. (نگاه به بارو و پرورسته)

حمام:

حمام یا گرمابه، شامل در آیگاه (مدخل)، سربینه، میاندار، حمام گرم، حمام سرد و غیره است. حمام گرم خود به بخشهایی مانند صحن حمام، خزینه، نوره خانه (واجبی خانه) خلوتی، چاله حوض تقسیم می شود سربینه یا حمام سرد فضایی است هشتی مانند با طاقی خمیده که از جام روی سقف و در ورودی نور می گیرد و از چهار سو دارای سکوهایی برای نشستن و در آوردن و پوشیدن لباس است و رختکن در این محل قرار دارد و گرمایه بان نیز در همین محل مستقر است. در این قسمت طاقنماهایی وجود دارد. در وسط سربینه، حوض آبی به شکل های مربع یا لوزی به چشم می خورد که مخصوص آب کشیدن پاها هنگام بازگشت به حمام گرم است. پس از گذشتن از سربینه فضای کوچکتری به نام میاندر وجود دارد که آن هم مانند سربینه دارای طاقی خمیده و جام نور گیر و حوض در میان می باشد. اینجا محل تعویض النگ و آب کشیدن پاها است، صحن حمام تالار بزرگی است ویژه شست و شوی بدن که خزینه و حمام و بخشهای دیگری در آن وجود دارد. خزینه، آبگیر کوچکی بود با آب گرم و عمق دو یا سه متر که با پیمودن دو سه پله سنگی بزرگ به آن داخل می شدند و تن خود را در آن می شستند. «تون» یا گلخن حمام در زیر حمام قرار داشت. نوره خانه (واجبی خانه) نیز برای زدودن موهای زاید بدن بود که در اتاقی کوچک و نیمه تاریک چهار گوش در قسمت پرت حمام قرار داشت. خلوتی نیز جایی برای استراحت و خواندن نماز و غیره بوده است. چاله حوض، استخر سرپوشیده ای است در حمامها جهت شناور بازیهای درون آب استخر چاله، حوض مستطیل شکل و گودی آن در حدود ۳-۵ متر است و نیز یک اسکو برای جهش در آب در کنار آن می باشد. در چهار دور صحن یا تالار بزرگ حمام سکوهایی برای نشستن و شستن بدن وجود داشت. همچنین حوض یا حوضهای هم در آن موجود بود. سقف آن دارای جامخانه شیشه ای بود و این سقف بر ستونهای بزرگ سنگی تکیه داشت.

حوض:

حوض، گونه ای آبگیر کوچک به شکلهای مربع، لوزی، دایره، مستطیل و ... است و گاه نیز از حوضهایی از سنگ یکپارچه که به وسیله سنگتراشان ساخته شده بود و کار گذاشته می شد. حوضها از چهار سو دارای پاشویه هایی از سنگ بودند. در میانه حوض سوراخی برای عوض کردن آب حوض وجود داشت. گاه حوضها دارای آب نمایی هم بودند که به زیبایی و خنکی و پالایش فضای خانه کمک می کرد.

حوضخانه:

حوضخانه ها فضایی تابستان نشین داشته و معمولا دارای شکلی هشت گوش بوده اند.» و به سبب حوض آب و طاق خمیده و بادگیر آنها محلی خنک برای استراحت و خواب در روزهای گرم تابستان بوده اند. آنها دارای سکوها با شاه نشینهایی برای نشستن بوده و نیز طاقنماها و طاقچه ها، سردرها، ستونها و آذین بندی های دیگر داشته اند. ناصرالدين شاه قاجار در توصیف حوضخانه عمادیه کرمانشان نوشته است: عمارت عمادیه «به خصوص حوضخانه ای دارد که ستون زیادی دارد. در میان آن حوضی است بسیار خوش وضع و با ترکیب ساخته شده است. از جهت خنکی هوای حوضخانه ها معمولا آنها را در سطح زیرین بنا می ساختند

حیاط:

به معنی خانه و زمین جلو ساختمان که دور آن دیوار باشد. حیاط خانه ها به شکل مستطیل یا مربع و گاهی به شکل هشت گوش ساخته شده اند.» دیوار حیاطها در گذشته بلند و قطور و دارای دوام بوده و خانه را از چهار سو از دید بیگانگان در امان نگه می داشتند. آنها بیشتر از خشت خام ساخته شده و تنها اجرزهای نزدیک سردرها آجری بودند و گاه با نقش و نگارها و گلچینهای آجری زینت می یافتند. درزهای دیوارهای آجری را از جهت محکمی و زیبایی بند کشی می کردند. آشپز خانه ها و مستراحها را در حیاط می ساختند، به خصوص مستراحها در دورترین نقطه حیاط ساخته می شدند. حیاطها دارای حوضهایی به شکل های مربع، لوزی، مستطیل، دایره و... بودند. گاه در پیرامون حوضها، باغچه هایی با خرندهای آجری وجود داشت که باغچه را از صحن حیاط جدا می کرد. در باغچه ها درختها و گلهای زیبایی خودنمایی می کرد. روی دیوارهای خشتی را با گچ می پوشاندند. در حیاط طاقنماهایی وجود داشت که در آن سکوها با شاه نشینهایی برای نشستن به چشم می خورد.

حیاط خلوت:

حیاطی که در بخش اندرونی خانه قرار داشت و محوطه ای مستطیل شکل بود با اتاقها، راهروها، ایوانها، تار می ها، رواقها و حوض کوچکی در وسط حیات خلوت به طور معمول قرار داشت. حیاط خلوت از احباط اصلی خانه که در بخش بیرونی قرار داشت، کوچکتر بود.

حصیری:

 عبارت است از یک سطح آجر کاری که جابه جا در آن قطعات کاشی به کار رفته است. نوعی از آجر چینی شبیه حصیر که تکه هایی از کاشی در آن محصور بود.

خاکجای یا مزار:

محل دفن امامان، امامزاده ها، شخصيتها، فرمانروایان، پیران، عارفان و ... ، همچنین با نامهای دیگری مانند بقعه، مقبره، آستان و غیره به کار رفته است. گاه پاره ای از این خاکجاها مثل «آستان قدس رضوی مجموعه گسترده ای را در بر می گیرد که شامل گورگاه ها (مقبره ها و بناهای بسیاری است و حتی مغازه ها، روستاها، زمینهای کشاورزی و غیره وقف آن می باشد. یک مزار یا خاکجای کامل ممکن است کمابیش دارای سه درها، مناره ها، رواقها، گنبدها، ایوانها، صحنها، حوضها، طاقها، طاقنماها، طاقچه ها اصفه ها (سکوها)، راهروها، دالانها، هشتی ها، حجره ها (غرفه ها)، زیرزمین، سردابه و حرم (محلی که

ضریح در آن قرار دارد) و ... باشد. و گاه ممکن است تنها شامل یک اتاق ساده که ضریح هم در آنجا واقع است، بشود. در اینجا به توصیف یک مزار متوسط می پردازیم: بقعه شیخ جبرئیل در روستای کلخوزان اردبیل در بنای مقبره (که در میان باغ بنیان نهاده شده، ساختمانی است هشت ضلعی به همراه دو ایوان و گنبد آجری و رواق و حرم و متعلقات دیگر که بر گرد آن طاقنماهایی هم برای کاهش وزن بدنه و هم برای سکونت زائران در نظر گرفته شده است. ایران آن به ابعاد (

 

4.2×2.30) متر است که به وسیله یک در چوبی دولنگه به ارتفاع (2.40متر) ارتباط باغ و ایوان را به داخل رواق فراهم می کند. رواق آن مستطيل شکل است که با در دیگری به حرم راه می یابد. حرم که پوشش اوليه آن فروریخته و پوشش دیگری بر فراز آن برپا گردیده، ساختمانی است زیبا و شکیل که با ازارهای از کاشی «خشتی» و گوشه سازی ها و نقش و نگار شاه نشین ها آذین شده است. به زیر مقرنس گوشه شمال غربی حرم این عبارت» نوشته شده است: «عمل کمترین بندگان شاه طاهرین (سلطان محمد نقاش ۱۰۳۰).»

خان:

واژه ای است فارسی که گاه به معنای کاروانسرا به کار برده شده است. امروزه این لغت در پاره ای از کشورهای اسلامی مانند ترکیه و دیگر کشورها به کار می رود. لغت خان با این معنی امروزه در ایران استعمال نمی شود، ولی زمانی با این معنی به کار برده می شده است. (نگاه کاروانسرا).

خانگاه (خانقاه):

بنای خانقاه مشابه بنای مدارس علوم دینی است و عناصر تشکیل دهنده آن عبارتند از حیاط مربع و یا مربع مستطیل بزرگ که حوضی در وسط و چهار باغچه باصفا در چهار گوشه آن وجود دارد. طرح بنای بعضی از خانقاه ها، دو ایوانی است که شامل ایوان شمالی و جنوبی می باشند. و طرح برخی دیگر، چهار ایوانی است. اطراف حیاط و در فاصله ایوانها، حجره یا اتاقهایی در یک و یا دو طبقه ساخته شده است.» به خانگاه، النگر نیز گفته اند و به احتمال زیاد اصطلاح کنگر خوردن و لنگر انداختن!» ابتدا در این مورد به کار رفته است.

خانه:

خانه، زیستگاه و جایگاه دائمی مردمان است. خانه دارای گونه هایی مانند کاخ، کوشک، کلیه، خانه کوچک، خانه بزرگ، خانه یک پوشه، خانه چند پوشه، خانه چهار صفهای، خانه ی شش صفهای، خانهی کویری، خانه شمالی (گالی پوش - سفال پوش)، خانه مستور (درونگرا)، خانه خشتی، خانه آجری، خانه سنگی، خانه کاهگلی و ... است و ما در این نوشته به چندین گونه از این خانه ها می پردازیم.

خانه های کویری:

این خانه ها معمولا از خشت ساخته شده اند و سقفشان را به شکل نیم استوانه ای افقی با خشت خام ضرب زده اند. این خانه ها که برای جلوگیری از نفوذ گرما و سرما دیوارهای بسیار قطور دارند، بدون پنجره اند. فقط پنجره کوچکی در قسمت بالای در ورودی قرار دارد، که بیشتر ورقه ای از گچ مشبک است، با اشکلهای هندسی گوناگون.» توصیف یک خانه، کویری دیگر از زبان همین نویسنده: «یک حیاط چهار گوش با کردوهای انار و خرزهره در دور تا دور حیاط. ساختمان سمت شمالی برای فصل سرما و سمت جنوبی برای فصل گرما. در سمت جنوبی ایرانی رواق مانند با سقف ضربی استوانه ای و بلند. در وسط دو اتاق که دیوارهای قطور دارند ساخته شده است که شب و روز هوای نسبتا خنکی دارد. از وسط طاق رواق یا ایوان چنبرهای آویزان است.»

خانه مکشوف (برونگرا):

نام و کاربرد دقیق این واژه در معماری سنتی مشکوف یا ناپوشیده است. در توصیف خانه مشکوف

برونگرا) مهندس حسین سلطان زاده نوشته است: «ساختمان این نوع خانه را به گونه ای می ساختند که پیرامون آن باز و اغلب فضای سبز، باغچه و حوض آن را در جبهه متعلق به نمای اصلی احداث می کردند و بیشترین سطح فضای باز و سبز متعلق به همین جبهه و کمترین مقدار متعلق به جبهه واقع در پشت ساختمان بود.

خانه مستور:

 حیاط و اتاقهای این گونه از خانه ها از بیرون دیده نمی شد، چون راهروی ورودی خانه ها دارای پیچ بود و دیوارهای حیاط نیز بلند بودند، حتی پشت بام آنها نیز دارای حریم بود و از چهار سو، دیوارهایی پوشیده شده بودند که هنگام خوابیدن و استراحت در پشت بام ساکنان آن دیده نشوند.

خرپشته (یا به صورت کاهش خرپشت):

 سقف کج، شیبدار و کاهگلی بام، خرپشت نام داشت. این سطح شیبدار به جهت عبور آسان آب باران ساخته می شد. سقف خرپشتها را با تیر و چوب می پوشاندند و زیر آن را حصیر انداخته و رویش را با کاهگل می اندودند. «خرپشت» از واژه هایی است که نام خود را به راه پله های آجری امروزی داده است.

خرستو (خرستوک):

در اصطلاح معماری به «گنبدهای مخروطی شکل» گفته می شد و گنبد کاووس (قابوس) در گرگان نمونه ای از آن است.

خرطومی :

عبارت است از ساختن خرندهایی به شکل خرطوم در یک شبستان مربع

خرند یا هره:

نوعی از آجرچینی کنگره ای با دندانه دار در لبه بام است. همچنین به آجرهای کنگره دار باغچه نیز خرند گفته می شود، خرند باغچه را از صحن حیاط جدا می کند.

خشت:

خشت از مصالح اصلی معماری سنتی ایران است. برای ساختن خشت از قالب چوبی استفاده می کنند و آن را به شکل و اندازه های متفاوت به ویژه به شکل مربع می سازند. برای ساختن آن از گل و کاه و گاه ریگ و ... استفاده می کنند. خشتها به سبب حزءهای تشکیل دهنده آن دارای گونه هایی مانند خشت مونری، خشت شتری، خشت معمولی (از کاه و گل)، سازو و ... است.

خشتی:

 نوعی از کاشی چهار گوش با هفت رنگ متفاوت که از پیوند آنها در کاشیکاری نقش و نگارهای زیبا پدید می آید. نام دیگر آن کاشی هفت رنگ است.

خشخاش سازی:

اجرزهایی که در گنبد دو پوسته گسسته، دو پوسته را به هم متصل می کند.» خشخاشی ها در مقابل واکنش نیروهای فشاری، کنشی، پیچشی، خصوصا رانشی» ساخته می شوند و بدین وسیله نیروهای ضدسازه ای را خنثی می کنند.

خشکه چین:

 نحوه بنای برخی از دیوارها و پایه ها که به کمک سنگ لاشه و بدون ملاط صورت می پذیرد.» در بسیاری از کارهای باستانی ایران از خشکه چین استفاده شده است

خفته:

گونه ای از آجرچینی تزیینی که آجرها به صورت افقی یا خفته (خوابیده) کار گذارده می شدند.

 

 

خفته راسته:

 شیوه ای از آجر چینی که به صورت «یک رج افقی و یک رج عمودی» ساخته می شد. نام دیگر آن «خفته رفته» است

خفنگ:

 پنجره هایی مشبک و چوبین بدون شیشه یا شیشه دار ثابت است که باز و بسته نمی شوند.» جدا از خفنگهای چوبین، «خفنگ گچی» هم ساخته می شد که بی شیشه و ثابت بود.

خلوتخانه (خلوتی):

اتاق کوچکی در گوشه حمام گرم که برای استراحت و یا برای «موقع اضطراری و خواندن نماز» از آن استفاده می کردند.

خط بنایی:

 با ترکیب پاره ای از مصالح مانند آجر و کاشی، شکلهایی تزیینی پدید می آمد که به «خط بنایی» معروف است و به طور معمول کلمه هایی مثل «الله، محمد و علی» را به نمایش می گذارد. این نوع خط در نمای دیوارها، کاسه گنبدها پدید می آوردند. این خط دارای گونه هایی چون «خط بنایی ساده و خط بنایی مارپیچ بوده است.»

خط معقلی :

نام دیگر خط بنایی، معقلی است: «بنایی یا معقلی، نوعی خط کوفی با زوایای هندسی است. با به عبارت دیگر «زوایای آن به صورت قائمه و نوشته آن همواره به جانبی مایل است.» این خط «دارای نوعهایی است، از جمله خط معقلی بیاض، خط معقلی ترنجی، خط بنایی کوفی و ... .

خط نوشتاری:

 این خط به صورتهای مختلف در دیوار خانه ها، مسجدها، مدرسه ها، گورگاه ها، گنبدها، مناره ها از جمله به صورت خطهایی مانند نستعلیق، نسخ، ثلث، رقاع، ریحان و خط کوفی و ... دیده می شود.

خواجه نشین:

 سکوهای جفتی (قرینه) که در دو سوی آستانه در خانه های قدیم ساخته می شد که گاه صاحبخانه در آن جا می نشست و آیند و روند رهگذران را نظاره می کرد.

خوانچه =خانچه

گونه ای کاربندی سقف که به کمک «توییزه یا قالب گچی» صورت می گیرد. در واقع خانچه قطعات مختلف کاربندی است که بین در توییزه را می پوشاند» این کار بندی از ترکیب سه طاق کمانی کم خیز با کمک خشت و گل تشکیل می شود. خانچه «از داخل اندود می شود و ارتباطی به سقف» بیرون ندارد.

خور:

در اصطلاح [مردم] جنوب کشور به روزنه گفته می شود

خمیر سازو:

 نوعی ساروج با ترکیبات گل و آهک و پشم شتر و ترکیبات دیگر» است

خیابان:

در معماری سنتی و شهر سازی ما بازارها نقش خیابان را نیز داشته اند و سطح بازارها را آنچنان پهن امی ساختند که وسایل نقلیه آن روزگاران مانند چهار پایان، درشکه ها و ..... بتوانند از آن به خوبی بگذرند و به سبب جمعیت کم آن زمان ازدحام (ترافیک) زیادی در بازارها وجود نداشته است. همچنین در باغها سواره روی سنگ فرش یا شن ریزی شده ای به نام «خیابان» وجود داشته که گذرگاه انسانها و چهار پایان بوده است. گذشته از بازارها یا خیابانهای سرپوشیده که درازی آن گاه به فرسنگها می رسیده، گونه ای هم از خیابان خاص ایرانی به نام «چهار باغ » ساخته می شده است. چهار خیابان که در راستای آن درختان سایه دار و تناوری می کاشتند. در وسط این خیابانهای سنگفرش شده جوی آب هم می گذشت که درختان را سیراب می کرد. هر شهر کوچک و بزرگ به طور معمول دارای یک چهارباغ بوده است. جدا از این گونه خیابانها که نام بردیم، خیابانها (جاده ها یا راههای برون شهری هم وجود داشته که با شهرهای دیگر یا کشورهای جهان پیوند داشته و کاروانها برای داد و ستد هر روزه از آن می گذشته اند. باید بگویم، با این که بلوارسازی زیر تاثیر چهارباغ ایرانی قرار داشته و از آن مایه گرفته، ولی در کل پدیده ای غربی به شمار می رود.

خياره:

 به شیارهای روی ستونهای سنگی خیاره گفته می شود. در واقع خياره نوعی از پیچ به شمار می رود.

خیز:

 به بلندی طاق گنبد با پوشش کمانی چفدخیز گفته می شود.

خیزاب (خیز او):

 به نقش و نگار درگاه های گچبری شده در اصطلاح معماری خیزاب می گویند. این نقش و نگارها در بیننده حالت موج دریا را القا می کند.

دار افزين:

نوعی «تارمی که جلو اتاق یا ایوان درست کنند.» تارمی ها نخست از چوب بوده، ولی بعدها برای ساختن آنها از فلز هم استفاده می کردند. استاد فرزانه مهندس پیرنیا آن را برای دیوار چوبی پاراوان» یا اتاقک اتاقک چوبی هم به کار برده و نوشته اند: «دار افزین یا دارایزین کار کیوسکهای کنونی را انجام می دادند نیز دارایزین کارهای مشبک چوبی مثل پاراوان می کرده است.

دالان :

دالان راهرویی بوده که در آغازه خانه ها، سراها، کاروانسراها، زیارتگاه ها و ... قرار داشت و چنان که از نام آن بر می آید، نخست دارای طاقی خمیده بوده است، ولی در دوران پسین تر آسمانه آنها را با تیر و چوب و به صورت هموار (صاف) ساخته اند. دالانها از نگره اندازه متفاوت بوده است؛ دالانهای پاره ای از سازه ها مانند سرا و کاروانسرا و ربات (رباط) بزرگ و گسترده ساخته شده و در ازایی در حدود هشتاد گزو پهنایی نزدیک به چهل گز داشته و سقف آنها خمیده و دهانه نورگیرهای ( پالانه) آنها بین یک گز تا نیم گز بوده است. در دالان سراها، کاروانسراها، رباتها اتاقی مخصوص نگهبانی و سرپرستی هم وجود داشته و به این نگهبان و سرپرست «دالاندار» می گفته اند. دالان خانه ها و پاره ای از زیارتگاه ها، کوچک و بیش از چند گز درازا و پهنا نداشته است. این گونه دالانهای کوچک و باریک دهلیز نامیده می شده است. در دالان پاره ای از بناها مثل سراها، تیمچه ها و مسجدها حجره هایی وجود داشته که محل کسب و کار عده ای بوده و در واقع این دالانها تشکیل بازار چه ای را می داده اند.

در:

در محلی برای ورود به فضای سرپوشیده و گاه ناسرپوشیده مانند حیاط است. کارکرد دیگر آن نگهداری و حفظ فضای مربوط و نظارت بر ورود و خروج افراد از فضایی به فضای دیگر» است. درها در معماری سنتی ایران و بر بنیاد نیازهای اقلیمی ما چوبی بوده اند. در به جهت کوچکی و بزرگی و جنس دارای گونه هایی بوده است؛ درهای ورودی خانه ها نیز چوبی و برای تزیین دارای گل میخهای فلزی بوده و دو کوبه جهت اعلام خبر داشته اند که یکی دارای چکش و سندان و دیگری حلقه داشته است. نوع چکشی آن مخصوص مردان و حلقه ای خاص زنان بوده است. درها کلونی چوبی یا فلزی و یک مادگی از جنس چوب داشته که در هم چفت و بست می شده اند. بخش خوابیده لنگه های در را «پاسار» و ایستاده را «باعو» می نامیده اند. در اتاقها یک لنگه ای با دولنگه ای و پاره ای شیشه خور و برخی ناشیشه خور بوده اند. از انواع در اتاقها می توان از آرسی، آغشغه و درهای معمولی نام برد.

دروازه: 

دروازه ها درهای چوبی بزرگ و محل ارتباط شهر و بیرون شهر با یکدیگر بوده اند و به جهت حفاظت از شهر شبها بسته می شدند. در دروازه ها برج و باروهایی هم برای نگهداری و نگهبانی از دروازه ها وجود داشته است. دیوار دروازه ها دارای طاقنماهایی بوده و بر سر دروازه ها طاقنمایی خمیده از آجر آراسته به کاشی خودنمایی می کرده است. در آنجا اتاقی برای استراحت نگهبانان موجود بوده است. «اتاقهایی را که بر بالای در خانه یا قلعه می ساخته اند، «سر دروازه» یا «سر دری» می گفته اند. دروازه ها دارای چندین در آیگاه یا ورودی برای آیند و روند آدمها، چار پایان و گذر گردنده ها (وسایل نقلیه) بوده است، جعفر شهری درباره دهانه های متفاوت دروازه ها و در کل درباره معماری دروازه آورده است: «دروازه ها سوای شش دروازه بقیه از دو دهانه کوچک مساوی در دو طرف و یک دهانه بزرگ میانی آن ارابه و مانند آن عبور می نمود با دو اتاق جهت ماموران و عوارض بگیران. در دهانه های مقوس و جرز و بدنه های کاشی کاری شده مزین به اشکال ماموران و گل بوته و سردرهایی با تصاویر شیر و خورشید و منارهای کوچک متعددی که جهت زینت از دو طرف بالا رفته بود. همچنین درهای چوبی بزرگ کاروانسراها، سراها، تیمچه ها و برخی از بازارها که شبها بسته می شوند، در اصطلاح دروازه خوانده می شوند.

در آیگاه :

در آیگاه به معنی مدخل و محل ورود است و در معماری سنتی ما بیشتر پیوسته (با واسطه) است و با یاری دالان، هشتی، راهرو و ایوان صورت می گیرد و گاهی هم بی واسطه عمل کرده و پس از گذشتن از آستانه در یکسره به فضای دلخواه راه می یابد.

دربند:

 دریچه ها یا پنجره های کوچکی که در زیر سقف بقعه برای روشنایی» ساخته می شدند. البته در بندها نقشی هم در پالایش هوا داشته اند.

در غلبكين:

 در اصطلاح درودگری و معماری به «در پنجره دار» و یا دری که غاب (قاب) شیشه خور داشته، می گفته اند

مهراب:

 مهراب یا مهرابه، طاقی کمانی است که درون غارها وجود داشته و نیایشگاه پیروان آیین مزدیسنای پیش از زرتشت بوده و سپس از آن به آیین زرتشت و سرانجام به دین اسلام راه یافته است. مهراب در معماری اسلامی به صورت محراب» در آمده و نمای پیشین خود را همان گونه نگه داشته ولی با کاشی یا نقش و نگارهای گچبری شده آذین یافته و به صورت سازه ای برای نشان دادن قبله در مسجد به کار می رود.

درونه:

 به گفته نویسنده کتاب تویسرکان، در گویش مردم تویسرکان و آنسوی ها به اتاقی گفته می شود که از آنجا به پشت بام می روند.» ولی پژوهشگر گرامی این جستار ننوشته اند این اتاق چه تفاوتی با راه پله با خرپشت دارد، زیرا راه پله یا خرپشت اتاق نیست، بلکه راهرو یا گذرگاهی برای رفتن به پشت بام می باشد.

دریچه :

دریچه، روزنی است که دارای قاب و شیشه باشد. با این که دریچه در لغت به معنای در کوچک است، ولی از پنجره کوچکتر است. دریچه ها بیشتر به شکل مربع، مستطیل یا دایره هستند.

دژ (قلعه) و کلات:

پناهگاهی [است] که بر فراز کوه یا جای بلندی ساخته می شود. این بنا دارای باروها یا دیوارهای سنگی است. گاه از دیواره های طبیعی کوه برای «بارو» استفاده می شده است. دژها دارای برجهایی برای دیدبانی یا دفاع هستند. برخی از دژها تجهیزات دیگری هم دارند: «در میان قلعه ها، گاه زندانهایی ساخته می شد و گاه ساختمانی مدور به نام کلاه فرنگی که محل مخصوص مهمانان محترم بوده است. در حمل دروازه یا محل ورود قلعه، در بزرگ چوبی دولنگه وجود داشت. در این قلعه چاه و اصطبل و یا طویله هایی هم ساخته می شده» است. در درازای دوران خانخانی یا (فئودالیسم) ایران آبادی ها یا روستاهای خان نشینی وجود داشته که به کلات و کلاته معروف بوده، این آبادیها دارای دژ یا قلعه ها (باروج و باروهایی) هم بوده است و در بلندی و بخشی از کوه یا تپه ساخته می شدند. روان شاد استاد سعید نفیسی به کوتاهی درباره کلاتها چنین قلمزده است: «کلاتها نخستین آبادی های آریاییان ایرانی، قلعه کوچکی با برج و بارو و خندق بوده است.» می توان گفت کلاتها روستاهای کوچکی بوده اند که برای مصون ماندن از دست بیگانگان از چهار سو محصور و به همین جهت ناچار به خودکفایی بوده و دکان و بازار و برخی تجهیزات دیگر داشته اند. همچنین بر بنیاد «اوستا»، کتاب مقدس ایرانیان باستان در دوران پیش از تاریخ در ایران نوعی دژ یا پناهگاه زیرزمینی به نام «وره» (=باور فارسی) وجود داشته که مجهز به استحکاماتی بوده است.

دست انداز:

دیوارهای که به ارتفاع حدود یک متر در دو طرف و در جلوی پل به منظور جلوگیری از سقوط اگذار کنندگان به جای تارمی می سازند. این دیوارها بیشتر از سنگ و گاه از آجر بوده است. همچنین دیوارهایی جهت جلوگیری از دید دیگران یا «برای حفظ تعادل در کنار بام احداث شده است.

دستک:

پایه های کوتاه چوبی باریک که برای زدن طاق از آن استفاده می کردند. همچنین دستکها «حوضچه های کوچکی بودند که در بعضی از حمامها به جای خزانه عمل می کردند

دم چلچله ای:

گونه ای بست فلزی که در دوران باستان تخته سنگها را به یکدیگر پیوند می زده است: «سنگ چین دیوارهای عظیمی بوده است و اتصالات آن با اتصالات دم چلچله ای آهنی صورت گرفته است. این بستهای فلزی در دوران هخامنشی در تخت جمشید و پس از آن در دوران ساسانی به کار گرفته شده است

دندان موشی:

نوعی آجرچینی به صورت هره چین که در بخش بالای بنا (رخبام) صورت می گیرد و نام دیگر آن «زه و زنجیر» است

دندانه:

دندانه به «کنگره بالای دیوار و مانند آن گفته شده است. همچنین این سازه را هره، خرند، شرفه و ... نامیده اند. برای ساختن دندانه بامها آجرها را به گونه ای کنار هم می چیدند تا به صورت «دندانه دار » در آید.. نگاه کنگره

دوال:

عنصری که بعد از کلاف بندی پای طاقها بر روی پنجره ها، جرزها، بالای طاقچه ها و با گچ به شکلی ساده، برجسته تر از دیوار می سازند.» یکی از نوعهای دوال پیش آمدگی ای از دیوار بالای اطاق بود که بر روی آن آیینه و شمعدان با چراغ و اسباب زینتی جای می دادند. در واقع این گونه از دوال همان نقش رفها و طاقچه ها را داشته است. این نوع از دوال یک پیشامدگی به شکل تاج بود که روی آن گچبری شده و بر آن گل بوته هایی نقش بسته بود. یکی دیگر از نوعهای آن برآمدگی روی اجاق یا بخاری بود که به آن پیش بخاری می گفتند.

دو نوع نظام معماری:

 پرفسور آندره گدار معتقد است نظام معماری ایران تنها بر بنیاد ساخت طاق و گنبد قرار دارد و استفاده از قالب، ویژه معماری اروپا و شیوه معماری گوتیک است. اما پاره ای از معماران و مهندسان دانشمند و آشنا به معماری ایران باور دارند که معماری سنتی ایران گذشته از طاق و گنبد از قالب نیز بهره گرفته است و حتی معماری گوتیک زیر تاثیر معماری ایران پیدایش یافته است

دو نوع کاربند:

 استاد گرامی مهندس پیرنیا از دو نوع گوشه سازی برای ایجاد گنبد سخن گفته است: «معماران ایرانی برای پوشش گوشه ها، دو روش پدید آوردند که یکی را شکنج و دیگری را تربنه می گویند. شکنج یا گنج بیرون جسته و تربنه یا حفره پیش آمده است. نخست به یاری چوب و پس از آن با طاقهای بیضی و شیوه ای اریب به صورت فلیپوش و پتکانه و پتکین در ایران پدید آمده و از نام آنها پیداست که از کشور ما به سراسر جهان راه یافته اند. در انگلیسی طاقهای گوشه گنبد را اسکوینج و در فرانسه اکسوان و در فرانسه جديد ترومپ» به کار می برند

دهانه: اور اصطلاح به روزنه طاقهای بازارها، مسجدها، زیارتگاه ها، مدرسه ها و ... گفته می شود که برای بالایش هوا و استفاده از روشنایی پدید آمده اند.

دیوار:

دیوار سازه ای است امنیتی که از سنگ، آجر، خشت، گل و ... ساخته شده و به همین سبب نیز دارای گونه هایی مانند آجری، سنگی، خشتی، گلی (چینه ای بوده است. در گذشته دیوارهای بیرونی خانه ها را قطور و بلند می ساختند تا از نفوذ گرما، سرما و دید بیگانگان در امان باشند. دیوار در معماری ایران | به صورتهای جرز، اسپر، تیغه، حصار (بارو) و ... جلوه گر می شود.

دیوارنگاره :

دیوارنگاره یا نقاشی دیواری که در غرب به آن «فرسگ» می گویند. ترسیم این گونه نقاشی پیروی از نقاشی غربی نیست، چه از قدیم در برخی از بناهای ایران مانند گرمایه، امامزاده، چایخانه و ... نقاشی دیواری دیده شده است و تصویرهایی از صحنه رزم پهلوانان و یا امامان در آنها به چشم می خورد. در دیواره نگاری «سطوح گچی توسط استادان گچبر یا بنا انجام می گرفت و فقط مرحله بوم نمودن سطح گچی تابلو توسط استادان نقاشی انجام می شد.»

دیوارنوشته: از کاربردهای شادروان پیرنیا. (نگاه كتابه یا کتیبه).

راهداری: دروازه قوس داری به نام راهداری، راهدارخانه بنایی قدیمی با سر قوسی به سبک ساسانی است. جاده از دروازه میانی می گذرد که دو طرف آن حجره های گنبدی دیده می شد.»

راسته: راسته ها مسیرهای اصلی بازار هستند. و در معماری سنتی ما به دو صورت شکل یافته اند: «موازی» و یا «متقاطع »

 

رباط (ربات):

 رباط، مهمانسرا و کاروانسرای میان راه» است. رباتها از جهت آسایش سفر گران و کاروانیان بر سر راهها ساخته می شدند. در واقع «ربات، کاروانسرای بیرون شهری بوده است و همه ویژگیهای کاروانسرای درون شهرها، مانند دالان، حیاط، حجره یا اتاقهای مخصوص سفرگران، انبار، طویله، بارانداز، آب انبار، بازار و ... را داشته است. به نظر می رسد تنها تفاوت آن با کاروانسرا وجود برجهایی در چهارسوی آن همراه با باروهایی بلند و محکم بوده است. این برج و باروها به سبب دوری از شهر و فقدان نیروی انتظامی ایجاد شده بوده اند و شبها در آن نگهبانان به پاسداری و مراقبت از کالاهای کاروانیان می پرداخته اند.

ربع رشیدی:

ربع به معنای محله است و ربع رشیدی یا «رشیدیه» محله ای بوده است که تا دوران صفوی در تبریز وجود داشته ولی امروزه اثری از آن برجای نمانده است: «ربع رشیدی را جداران (دیوارها)، حصارها و سر ایها تا به روزگار سلاطین صفوی بر پای بود.» محله رشیدیه (ربع رشیدی) به دست «رشیدالدین فضل الله همدانی»، طبيب و وزیر ساخته شده و در دوران صفوی نیاز به تعمیر یافته و «شاه عباس به تعمیر آن پرداخت، مثل اغلب شهرهای قدیم بارویی دور تا دور آن کشیده شده بود و پنج قریه دور آن احداث گردید. همچنین در آن ۲۶ کاروانسرای بزرگ و ۱۵۰۰ دکان، ۳۰ هزار خانه، حمامها، باغهای متعدد، انبارها (آب انبارها)، آسیابها و کارگاه های پارچه بافی و کاغذی و یک کارگاه رنگرزی و یک ضرابخانه بنا شده بود. هزار طلبه در دارالعلم آن به تحصیل مشغول بوده اند». درباره نمای بناها و آرایش آنها نوشته اند: «خانها (کاروانسراها) و طاقها و دیوارها بیشتر مقرنس و سنگها همه یک رو تراش کرده و به اصل دیوارها به کار برده شده بود.

 

رخام:

سنگی [است] آهکی تا حدی شفاف و قابلیت صیقل دار شدن را دارد. از آن سنگ و قبر و لوحه می سازند.» رخام یا سنگ مرمر به رنگهای سیاه و سفید دیده می شود و رنگ سفید آن از سیاه بهتر است و بیشتر به کار برده می شود.

رخبام:

حاشیه واقع در بالاترین قسمت نمای اصلی بنا و لبه بام، جایی که نماسازی به پایان می رسد.» نمای رخبام با پایه بام از آجر ساخته می شد. به احتمال زیاد رخبام در کشورمان دارای نامهای دیگری نیز می باشد، چنانکه در استان کرمانشان به آن «پاسار» می گویند.

رزاس:

 نوعی آجر لعابدار دوران هخامنشی با طرحهای گوناگون از جمله طرح معروف رزاس ایرانی هخامنشی و نیم رخ نقش جمشیدی است که با قرینه سازی در کنار هم قرار داده شده اند. از طرحهای دیگر رزاس در کاشی لعابی با نقش گل در آثار سنگی تخت جمشید» دیده می شود.

رسمی بندی:

اقسمت بالای کاربند وزیر گنید که بر اثر تقاطع چندقوس به وجود آمده و بر روی ترینه ها و پا باریکها قرار دارد و در حد فاصل طرح هشت ضلعی و پایه مدور گنبد واقع است.» در واقع رسمی بندی طرحها و تقسیمات هندسی دوردار» آی است که در زیر گنبد به چشم می خورد. این طرحها را از جهت زیباسازی نمای درونی گنبد پدید می آورند.

رصدخانه:

در توصیف رصدخانه مراغه آمده است که این رصدخانه دارای حصار سنگ چین شده بوده و نیز دارای هفت واحد بوده، در وسط راهرو [أن] یک سکو یا ناوسنگی (ربع جداری) وجود داشته است. در دو سوی راهرو مرکزی شش اتاق» واقع بوده است. همچنین این رصدخانه دارای کتابخانه و به احتمال زیاد «دارای کارگاه ریخته گری و یک آموزشگاه (مدرسه)» نیز بوده است.

رف:

عبارت است از فرورفتگیهای کوچکی که در بالای طاقچه های اصلی می ساختند. گاه داخل آنها را با کمک گچبری و نقاشی و آینه کاری زینت می دادند. این نغول یا فرورفتگی به شکل مستطیل یا مربع بود او برای ساختن آن از تخته استفاده می کردند. رف محلی برای گذاردن وسایل خانه بود و کار غاب آیینه

ویترین داخلی خانه را انجام می داد. فرق رف با طاقچه این بود که سر یا بخش بالایی آن کمانی ساخته می شد. همچنین بلندی طاقچه به یک تا یک و نیم گز می رسید، ولی بلندی رف کوتاه بود و از نیم گز بیشتر نبود.

رک:

 رک به «گنبدهای مخروطی» گفته می شود که «نوک تیز یا قیفی شکل» هستند. گنبدهای رک نخست در شمال ایران ساخته شده و سپس به مرکز ایران انتقال یافته است. بهترین نمونه گنبدهای رک، گنبد قابوس است. به گونه ای از گنبد رک که از چند بخش درست شده باشد، ترکین گفته می شود.

رگ چین:

ساخت و سازی که به شیوه رج رج صورت پذیرد، یا به عبارت دیگر چیدن ساده آجر، سنگ و خشت لایه لایه به روی هم رگ چین گفته می شود.

رواق:

راهرو برخی از بناها در معماری سنتی ما به صورتهای گوناگون جلوه گر شده است از جمله در راهرو و مدخل سقف دار داخل عمارت.» و یا «فضاهای سرپوشیده واقع در ورودی و چهار جانب حرم امامزاده ها و مقابر و نیز ایوان یا صفه ای است که پیرامون حیاط ساخته می شدند. همچنین، «پیشگاه، پیشخانه، ایوانی که در مرتبه دوم ساخته می شوند. گاه رواق به صورت راهروی باریک، گرد و دورانی که برای رفتن پشت بام و غیره در مزارها از آن استفاده می شد. «راهرو و مدخل سقف دار داخل عمارت» که در فرهنگ عمید از آن نام برده شده، گاه به صورت سر پوشیده و گاه به گونه ناسرپوشیده در برخی از حیاطها وجود داشت. نوع دارای طاق آن به «زیر طاقی» معروف بود. زیر طاقی ها جایی خنک و سایه گیر برای نشستن در فصلهای گرم سال به شمار می رفتند. با این که در اصل رواقها نقش راهرو یا گذر را داشته اند، ولی گاه پاره ای از آنها جنبه کار کردی خود را از دست داده و به سازهای تزیینی بدل شده اند.

رون:

جهت قرار گرفتن خانه یا هر بنا» و «یکی از مسایل مهم معماری به شمار می رود.» این مسایل در ارتباط با «آب و هوا، طرز تابش جهت (باد، توفان، گردباد و غیره) و مکان قرار گیری، جنس زمین و ........ می شده است».

روسازی:

 شگرد ساختن رویه یا نمای بنا. در روسازی بیشتر از سنگ، کاشی، گچ و مصالح دیگری مانند کاهگل، سیمگل و ... استفاده می کردند.

 

روشندان:

 عنصری شبیه به کلاه فرنگی با شکلهای مختلف جهت نورگیری که بر روی طاقها می گذارند.» این عنصر گرد و بر آمده بود و در آن شیشه های رنگی به کار می رفت و در بنای حمامها و قصرها و بناهای دیگر وجود داشته است. نام دیگر آن گلجام است. (نگاه گلجام).

رو کار:

نما و سیمای بیرونی بنا. نویسنده ای آشنا به معماری از «روکا» یا نمای بنا چنین سخن گفته است: «اکنون روکار بنای امامزاده از کاشی و سنگ و آینه کاری و در ضریح داخل جرم گچکاری دیده می شود.»

رومی:

 قطار چینی در راستای حرکت قوس را رومی می گویند.» همچنین نوعی طاق معروف به طاق رومی که در ظاهر وابسته به کشور «روم» است. البته می تواند روم، «ارزنه الروم»، بخشی از سرزمین ترکیه کنونی باشد که زمانی پاره ای از سرزمین روم بوده است. برخی از مهندسان این طاق را طاقی ایرانی دانسته و رومی بودن آن را درست نمی دانند. در شیوه طاقزنی رومی از قالب چوبی استفاده می کنند و پس از ساخته شدن طاق آن را بر می دارند، این طاق کمتر در منازل مسکونی مورد استفاده بوده و بیشتر در اماکن عمومی نظیر مدارس و مساجد و غیره» بهره گرفته می شده است. همچنین در شناخت این طاق نوشته اند: طاق رومی «پوششهای طولی به شکل رجچینی» است

ریشه های ایرانی بوتیک:

پاره ای از مهندسان ایرانی به این ریشه ها اشاره کرده اند، اما بازگویی آن از زبان برخی از نویسندگان

مغرب زمین و این که در معماری سنتی ایرانی برای ساختن طاق و گنبد از قالبهای چوبی استفاده امی کرده اند، جالب است و جایی برای انکار این ریشه باقی نمی گذارد: «برای اجرای چنین کاری (ساختن طاق)، اتاقکی مربع شکل را با گذراندن بازوهای چوبی مسقف می کردند تا به صورت یک هشت ضلعی ادرآید و سپس باز هم چوب بندی از گوشه ها تکرار می شده تا با زوارهای قوسی آجر همانند بازوهای چوبی سراسر اتاقک را می پوشانده و مانند نخستین الگو از روی یکدیگر بگذرد، روشی که زهوارها را به عنوان قاب یا چهارچوب به کار می برده اند و به عنوان طاقنمای اول نگاه داشته می شد، [این قالب بندی )، چند سال بعد مورد استفاده جهان بوتیک قرار گرفته است.» شگفت این که آندره گدار فرانسوی در کتاب آثار ایران خود تصویر همانند این قالب بندی را به صورت مشخص تر، ولی با قالب گچی برای ساختن آب انبار آورده، اما به سبب تعصبی که داشته، استفاده از قالب در معماری ایرانی را هرگز نپذیرفته است.

زخم:

زخم نام فارسی ضربی است، طاقی که با پهنا زده می شود». این نام بیشتر در خراسان به کار برده شده است. (نگاه ضربی)

زغره:

حاشیه و نواری که دور درگاه می گردد.

زرین فام:

نوعی کاشی دوران سلجوقی دارای نوعهای ستاره ای و صلیبی به قطر ۲۰ سانتی متر .

زورخانه:

از یک اتاق تشکیل شده. اتاقی که کف آن دو پا پایین تر از سطح زمین است و نور و هوا از طریق پنجره های مشبکی که روی طاق قرار دارد به داخل اتاق راه می یابند. در وسط اتاق زمین چهار گوش خالی مسطحی وجود دارد که خاک نرم کف آن کوبیده شده است. در طرفین این زمین سکوهایی به بلندی دو پا ساخته شده است که نوازنده (مرشد و تماشاچیان روی آن می نشینند.» تالار زورخانه دارای طاق ضربی آجری است و گاه مانند گرمابه های قدیم دارای نوعی نورگیر گرد به نام روشندان است. این محل دارای دری کوچک و کوتاه است که گذرنده ناچار برای وارد شدن باید سر را خم کند که نشانه احترام و فروتنی است. این آیین و مراسم نواختن زنگ در آن جا به احتمال زیاد از دین مزدایی پیش از زرتشت (آیین مهر) مایه گرفته و سپس در شیوه ایاری (=عیاری) و پهلوانی راه یافته است. جالب این که برخی از پژوهشگران مانند دکتر مهر بهار باورمند هستند که «زورخانه ها شباهت بسیار به معابد مهری دارند.»

زندان:

بر خلاف زندانهای مجهز امروزی، در گذشته از بدترین جاها برای زندان استفاده می کردند: زندان با دو ساقخانه، در وسط آن چاهی به نام چاه ویل وجود داشت که زندانیان را به کام خود می کند؟ همین نویسنده از آن به نام «سیاهچال» یاد کرده است. جایی تاریک که نور خورشید به درون آن راه نمی یافته است، «سیاه چال: جای گود و تنگ و تاریک در [دل] زمین» است. در دوران پهلوی پدر و پسر بیشتر از کاخهای دودمان منقرض گشته قاجار به جای زندان استفاده می کردند که دارای اتاقهای بی شماری بودند، البته دیگر جلال گذشته را نداشتند، بل اتاقهایی نمور با درهایی پوسیده و موریانه خورده و گاه فضایی تاریک بودند که تعداد زیادی زندانی را در دل خود جای می دادند.

زیردالان:

 در پاره ای از شهرها زیر دالان به گونه ای از سابات (شابات) گفته می شود که از آن به نام «کوچه سقف دار » یاد شده است. این گونه از ساباتها گذرگاهی است در کوچه که اتاقی بر آن قرار دارد. در کرمانشان به این گونه از سابات ، «زیر دالان» می گویند که از نام سابات برای آن مناسب تر است.

زیر زمین:

طبقه ای از خانه که پایین تر از سطح زمین قرار دارد. زیرزمینها را از سنگ، خشت و گاه آجر و مصالح دیگر می ساختند. به طور معمول اتاقهای زیرزمین بزرگ بودند و مانند پوششهای بالا دارای ستون، طاقنما، طاقچه و ... بودند. آنها به وسیله روزنها یا پنجره هایی از حیاط نور می گرفتند. زیرزمینها در زمستان گرم و در تابستان خنک بودند، خصوصا در دوران گذشته جایی مناسب برای استراحت و خواب روزهای گرم تابستان به شمار می رفتند، به ویژه این که پاره ای از زیرزمینها در مسیر آبراه قنات قرار داشتند و در آنها تالاری به نام حوضخانه هم وجود داشت. (نگاه به حوضخانه).

زیرطاقی:

در اطراف صحن حیاط یک ردیف ستون یا جرز قرار دارند و روی آنها را پاسقف افقی یا طاق هلالی می پوشانند و به این طریق در ایام تابستان سایه ای ایجاد می نمودند و در زمستانها از باران در امان بودند.» زیر طاقی ها گونه ای از رواق به شمار می روند. (نگاه به رواق)

زیگورات :

 زیگورات عبارت از چند حجم ساختمانی است که روی هم قرار دارند و به طوری که هرچه به طرف بالا رویم حجم ها کوچکتر می شود . تنها زیگوراتی که در ایران هست، «چغازنبیل» در خوزستان است که یادگاری از دوران عیلامی ها به شمار می رود.

سابات:

اسابات یا شاپات از سازه هایی است که در دورانهای مختلف در جلوه های گوناگون پدیدار شده و چنان که از بن شناسی و گزارش پاره ای از تاریخ نویسان بر می آید، اصل آن به احتمال زیاد باید همان تالار عام ویژه شاهان بوده باشد. یعقوبی، از کاخ خسرو یا ایوان مداین به نام ساباد یاد کرده است: «ساباد مداین در یک فرسخی بهر سیر واقع شده است. البته پیشینه تالار عام به دوران هخامنشی می رسد و چنین پیداست که «آپاداناها» نمونه و سرمشق شاپاتها بوده اند. به نظر می رسد، آپاداناهای هخامنشی و شایاتهای ساسانی دارای «شاه نشین» یا سکوهایی مخصوص برای نشستن دربار عام بوده که پس از آن به شاه نشین و سابادهای دوران اسلامی راه یافته است. در این دوران ساباتها جلوه های مردمی تری یافته و در برخی از بناها که همگی سابات تام دارند، جلوه گر شده است. مانند «مهمانخانه سر راه»، «کوچه های طاقدار دالانها و ورودی خانه ها، طاق گل، باغها و سکوهایی که در خانه ها، همچنین در چایخانه ها، و دكانها به نام «شاه نشین» معروف بوده است. نخست از مهمانخانه یا قهوه خانه سرراه که به سابات شهرت دارند و بیشتر در جنوب و بخشهای کویری ایران وجود دارند، سخن می گوییم: «امروزه ساباط به طور اخص برای بناهای سر پوشیده به کار می برند که در کنار جاده های بیرون شهر ساخته شده است و منحصر است به چند تختگاه (سكو) و یک آب انبار و گاهی دو اتاق کوچک که تنها به منظور رفع خستگی و اندکی آسودن پس از پیمودن راه»، اما آندره گدار دقیق تر و گسترده تر از این نمونه سابات سخن گفته است: «نقشه بنای قهوه خانه ساده می نماید- طرحی است بسیار منطقی: گنبدی نهاده بر چهار پایه که بر سر طاق مضاعف بر آمده تکیه دارند، سر طاقهای مضاعفی که خود بر طاقهای کوچک زوایا تکیه زده اند و همه اینها در محوطه ای با شکل مستطیل جای گرفته اند. تالار داخلی، یعنی محوطه زیر طاقها حالت عجیبی از وسعت و شاید بتوان گفت عظمت را القا می کند. در سه طرف تالار صفههایی تعبیه شده که بر آنها مسافر می نشیند و می خوابد.» می توان گفت، ساباتها در اصل ویژگی به شهرهای کویری و جنوبی ایران داشته است. در غیر این گونه شهرها، تنها از گونه ای سابات «کوچه طاق دار» به چشم می خورد که در آنجاها بیشتر به زیر دالان معروف هستند. و طاقهای آنها خمیده نیست و در این کوچه ها هیچ گونه اسکو یا شاه نشین دیده نمی شود. اما کوچه های سرپوشیده جنوب و بخشهای کویری دارای چنین ویژگیهایی است: «ساباط یا کوچه های سرپوشیده که به واسطه کوران هوا در تابستان هوایی خنک دارد، محلی برای آسودن مردم و گریز از گرمای تابستان بوده است. معمولا در دو سوی ساباط سکوهایی برای آسودن می ساختند.» آنچه در این سخن نگفته مانده، طاق خمیده آن می باشد: «سابات در معماری صفحات یزد و کرمان و دیگر شهرهای جنوبی عبارت است از سقفی مدور و ضربی که بر سر کوچه می زنند، تا کوچه را از گرما و آفتاب مصون سازند.» البته گاه طاق پاره ای از ساباتها از نوع دیگری است در امتداد دیوارهای قدیمی یک «سابات» با سردر بلند آجری و در مرتبه و طاق سقف شش ترک وجود دارد. همچنین به چوب بست خمیده که بر سر آنها شاخ و برگ درختان قرار داشته نیز سابات گفته اند: ساباتی از چوب و آهن ساخته و درختهای انگور بر رویش و چند نوع انگور از آن آویخته است.»

ساخت:

مصالح و آنچه برای ساختن بنا به کار گرفته می شود، از قبیل گچ، آهک، ساروج، گل، آجر، کاشی و .......... از کاربردهای روانشاد مهندس پیرنیا).

ساخلو (پادگان):

در سر ایالت قلعه هایی ساخته اند که ساخلو دارد در منازل آن اسبهای تندرو تدارک شده است. به نظر می رسد پادگان نیز مانند بنای راهداری، دارای همان شیوه معماری دوران باستانی باشد.

ساروج :

ساروج که معرب آن صاروج است از ترکیب کلوخه گچ و آهک و گل رس و ماسه به دست می آید» و برای این که اساروج جمع نشود و نتر کد [در آن از لویی (گل جگن) هم استفاده می کنند. همچنین برای این که خود را بگیرد، گاه تخم مرغ نیز به آن می افزایند. مهندس پیرنیا اصل این واژه را «چاروگ» دانسته است. در گذشته از ساروج به جای سیمان استفاده می شد و کاربرد آن برای جلوگیری از نشت آب بود و از ساروج در بناهایی مانند حوضها، آب انبارها، گرمابه ها و آب بندها بهره می گرفتند. به نظر می رسد در هر محل ساروج را به روش خاصی می ساخته اند. چنان که روش ساختن آن در فرهنگ عمید چنین آمده است: «ساروج خمیری از آهک و خاکستر درست کنند.»

ساروج بری:

 به ویژه «از ساروج برای فضای مرطوب و گرم به مانند حمام در ناحیه داخلی و به خصوص خارجی یعنی هم در ناحیه گرمخانه و هم در قسمت سرینیه در طرحهای گل و گیاه، گل و مرغ، گل و حیوان و نقوش گوناگون استفاده می کردند.»

سازودار:

مخلوطی از خاک رس با الیاف خرما با آن خشتی به این نام تهیه می شود.»ه

سازه:

 در اصطلاح معماری نوین ایران، سازه» به معنای ساختمان است یا برای بخشی از آن مانند، راهروه حیاط، تالار، اتاق، دیوار، ستون و ... به کار برده می شود.

ساقه گنبد:

پایه مدور و استوانه ای زیر گنبد» که به طور معمول نام بنیانگذار و نام سازنده آن و تاریخ ساختمان بر آن نوشته شده است.

ستاوند:

ستاوند به «چهل ستونهایی که در سه طرف دیوار ندارند» گفته شده است. این چهل ستونها، دارای استونهای چوبی هستند و به نظر می رسد پارسها آن را از مادها گرفته باشند مهندس پیرنیا آنها را با شیوه آذری مربوط دانسته است. از این گونه ستاوندها در روستاهای آذربایجان به وفور ساخته می شد. چنین اپیداست که پاره ای از ستاوندها در پوشه بالا قرار داشته اند: «ستاوند، نوعی بالاخانه [است] که جلوی آن باز و در پیش آن ستونهایی برپا کرده باشند، برای نگاه داشتن سقف ستاوند.» با این تعریف از ستاوند، به نظر می رسد «چهل ستون» نیز گونه ای از ستاوند باشد که دارای ستونهای بسیار است. طرح چهل ستون به ویژه در برخی از مسجدها نیز به اجرا درآمده است.

ستون:

اجرز استوانه ای (یا چهار گوشه و غیره که سقف و اجزای بنا را گاه در خود حمل می کند. با این که ستون بار آسمان بنا را بر دوش دارد، نقش آرایشی نیز داراست و به زیبایی بنا یاری می رساند. این سازه از دیدگاه شکل به ستون استوانه ای، مکعب مستطیل و پای فیلی (فیلیا) بخش می شود. همچنین بر بنیاد جنس ساخت آن به ستونهای سنگی، ستونهای آجری، ستونهای گچی و ستونهای چوبی نامگذاری می شود. نیم ستون و ستون نما نیز از گونه های ستون به شمار می روند. نیم ستون نوعی ستون باریک و استوانه ای است که نقش آرایشی دارد و ستون نما ستونی است که دارای هیچ گونه بر نیست و تنها از جهت زیبایی و نماسازی پدید آمده است. ستون نماها آجری و استوانه ای و آجرچینی آنها بیشتر دارای طرح «خفته است و به صورت رگ چین» ساخته می شوند. ستونهای گچی دارای شیارها و نقش و نقش و نگارها به چشم می خورد و هر ستون به سرستون، میان ستون و پایه ستون پخش می شود. همچنین در قسمت سرستونهای چوبی نقش و نگار و کنده کاری هایی به گونه مقرنس به نام «تونگان» وجود دارد.

سرا:

سرا در لغت به معنای خانه و در اصطلاح، محلی برای داد و ستد در بازار است. ابتدا کاروانسراها هم جایی از جهت بیتوته و استراحت کاروان و هم محلی برای ورود و خرید و فروش کالا بوده اند. به گذشت زمان، سراها از کاروانسراها جدا شده و تنها به محلی برای داد و ستد تبدیل گردیده اند ولی همچنان شکل و اندام پیشین خود را نگه داشته اند. قیصریه و تیمچه نیز گونه ای از سرا به شمار می رود. سراها مانند کاروانسراها دارای درهای چوبی بزرگ برای محافظت آن در شب بوده است. همچنین دارای اندامهای دیگری مثل دالان، حیاط و حجره هایی برای خرید و فروش کالا هستند. دالانهای اصلی برخی از سراهای بزرگ در حدود صد گز درازا دارند و بر فراز سقف آنها قبه هایی با طاق خمیده با نورگیرهایی برای روشنایی و تهویه هوا وجود دارد. در حیاط بزرگ سرا گاه باراندازی جهت خالی کردن بار دیده می شود. حجرهها درای درهای چوبی و طاق ضربی خمیده و روزنی در دیوار می باشند.

سر بند:

به «چوب افقی بالای دماغه در» می گویند.

سرطاق:

الأسطوح موربی که بایستی بر آنها طاقهای هماهنگ کننده قرار بگیرد

سردری:

 به «اتاقی که در بالای در خانه یا قلعه ساخته شده باشد» می گویند

سرسرا:

آغازه بنا که بدان وسیله می توان به بخشهای دیگر آن راه یافت و در معماری سنتی ما به صورتهای راهرو، هشتی، دالان و گاه آستانه (پیش طاق) تجلی می کند. همچنین می توان این واژه را به جای واژه غربی «هال» به کار برد. آندره گدار از نوعی سرسرا چنین توصیفی بدست داده است، اندازه آن «در یک متر یا دو متر دارای طاق، زیر طاق. مقرنس کاری شده و دارای دری است برای ورود و دیوارهای آن کاشیکاری می باشد.»

سرسایه:

نوعی از تابش بند یا وسیله ای برای جلوگیری از ورود نور شدید خورشید به درون اتاق. در واقع سرسایه، تیغه هایی بود که آن را با کمک گچ و نی می ساختند.

سرگشاده:

در اصطلاح معماری به «فضای بدون پوشش» گفته می شود، بناهایی مانند حیاط و صحن که دارای سقف و پوشش نیستند.

سغ:

این واژه در اصطلاح معماری قدیم در برابر تخت (سقف هموار) به کار می رود و می توان آن را برای هرگونه «طاق خمیده یا گنبدی» به کار گرفت.

سقاخانه:

 بنایی بسیار کوچک شامل یک طاقچه (طاقی کوچک با سر کمانی) است. دیوار سقاخانه ها آراسته به کاشیهای زیبای آبی و تصویری از «عباس دلاور» است که بر کاشی و بر پیکر سقاخانه نقش بسته است. این بنا به یاد شهادت تشنه کامان دشت کربلا از سوی شیعیان و از جهت ثواب بنا شده است. در گذشته در زیر بیشتر سقاخانه ها آب انباری وجود داشت که آب آن از این آب انبار تامین می شد. حقیر در بنای سقاخانه حکمتی ایرانی و مزدایی (مهری) می بینم که پس از اسلام آوردن ایرانیان و در کیش شیعه راه یافته است. چنانکه روشن کردن شمع در سقاخانه نیز بایستی نمادی از آتش فروزان باشد که از آتشکده های ویران به سقاخانه های آباد راه یافته است.

سکتی:

 بنایی را گویند که چهار دیوار آن از چوبهای قطور بلند ساخته شده است.» این گونه بنا بیشتر مصالح آن منشا گیاهی و چوبی دارد و خاص کرانه های دریای خزر و ناحیه پرباران شمال ایران است.

سکنج (=سه کنج):

کنج بیرون جسته و «طاق بند و کاربند روی تربنه وزیر گنبد» است و در واقع، «سه کنجها طاقهایی هستند که بر چهار گوشه مربع قرار می گیرند تا آن را به هشت وجهی تبدیل نمایند، بر روی این هشت وجهی گنبد» نهاده می شود. استفاده از سه کنج در گنبدسازی ایران نه تنها به کشورهای مشرق زمین، بلکه به کشورهای غربی نیز راه یافته و هنوز هم در انگلیسی طاقهای گوشه گنبد را اسكوینج و فرانسه اکس کوان» می گویند. یکی از پژوهشگران غربی درباره این پدیده سترگ ایرانی چنین نوشته است: «سه کنج یکی از کشفیات مهمی بود که معماری ایران به خاطر آن اعتبار پیدا کرد.»

سگدست :

به اطاقچه هلالی محدبی که بین هر ربع گنبد وجود دارد، سگدست می گویند.

سنگ:

«ماده سخت و مقاومی که به شکلهای گوناگون و با ترکیبها و رنگهای متنوع در طبیعت وجود دارد و به صورتهای مختلف از آن در ساختمان سازی استفاده می شود.» کشور ایران به سبب قرار داشتن بخش بزرگی از آن در منطقه کوهستانی از بزرگترین معدنهای سنگ جهان به شمار می رود و هر نوع سنگی در این سرزمین یافت می شود. سنگ در معماری کاربرد زیادی دارد. گاه از جهت مقاومت و محکمی آن را در پی و بنیاد خانه، دیوار سدها، پلها و دیوارهای حفاظتی به کار می گیرند و گاهی برای آرایش بنا در نماسازی استفاده می کنند. همچنین برای ساختن سازه های دیگری مانند حوض، استخر، پله و .... از آن بهره می گیرند. از سنگهای مورد استفاده در معماری می توان از سنگ لاشه، سنگ پارسی، سنگ یشم گونه ای سنگ سبز، سنگ سماق، خاقانی، مرمر سیاه و سفید، میخکی، باربر، سنگ خلج، گندمکی، سنگ لوله، سنگ سلیمانی (آلباتر) و «سنگ مهره، اتابکی، جگری، خاکستری، سیاه، داغون (نوعی سنگ سخت)، مها ( گونه ای یاقوت نامرغوب و صلابه (سنگی سخت و سنگهای لاشه، لوکه، کلنگی و ..) نام برد.

سنگ پا تراش:

سنگی که خیلی تراشیده شده باشد.

سنگ لاشه:

 نوعی سنگ طبیعی تخت به قطر سه چهار سانتی متر.» این سنگ «بدون آن که هیچ کاری برای شکل دادن روی آن بشود همان طوری که از معدن استخراج می شود، مورد استفاده قرار می گیرد.

سوسنی :

نوعی پنجره ناوی شکل است. همچنین سوسنی «پاباریک لوزی ضلع پایین آن بلندتر از دو ضلع بالا باشد، مانند گلبرگ سوسن

سیل برگردان:

 تخته سنگهایی بزرگ به منظور جلوگیری از سیلابها به درون شهر و استفاده منطقی از آبهای واصله. این سیل بر گردانها در کنار رودخانه ها ایجاد می شد

سیمگل:

ملاطی از ماسه و گل رس و اندکی گچ نیمکوب ؛ البته در این ملاط کاه هم می ریزند و برای عمل آوردن آن خاک و کاه را می شویند. سیمگل را در نمای بنا به کار می برند. سیمگل از ملاطهایی است که بیشتر در شهر های یزد و کرمان به کار می رود.

سینه باز:

 قسمتی از کاربندی به شکل طاقنماهای کوچک زیر گنبد که از چهار سو پایه های گنبد بر آن قرار گرفته است.

سینه کفتری:

سینه کفتری نوعی مقرنس» به شمار می رود. مقرنس سینه کفتری مانند سینه کفتر برجسته و بر آمده است.

شاه نشین:

اشاره نشین در اصطلاح معماری ایران هم به معنای اتاقی به این نام و هم به معنی سکو و جایی بلند برای نشستن بوده است. تالاری که شاهان و بزرگان در قدیم و بزرگان و عامه مردم در دوران بعد برای

پذیرایی داشته اند، شاه نشین نامیده می شده است: «قسمتی از سالن یا اتاقی بزرگ که سطح آن از قسمتهای دیگر بلندتر است و بزرگان و امرا در آن نشینند.» نویسنده دیگری شاه نشین را چنین توصیف کرده است: ایک فضای تورفته با سقف نیم گنبدی یا فضایی مانند یک طاقچه با گود، آن را نشیمن نیز می خوانند). این قلمزن احتمال می دهد در اصل اتاق شاه نشین از تالاری دوران هخامنشی و شاباتهای ساسانی گرفته شده و این سازه نخست در معماری بزرگان و پس از آن در معماری مردم راه یافته است. به نظر می رسد تالارهای شاهان هخامنشی و ساسانی تختگاه یا سکوهایی برای نشستن شاه و بزرگان داشته اند و این تالارها هم از همین سکوها نام گرفته باشند. همچنین بسیاری از سازه ها مانند کاروانسراها، مسجدها، مزارها، خانه ها و دكانها سکو یا تختگاهی به همین نام داشته اند: «شاه نشین کاروانسراها روبه روی دروازه کاروانسرا قرار داشته است. البته شاه نشین برخی از کاروانسراها در میان صحن حیاط واقع بوده اند. فرهنگ عمید درباره شاه شانشین یا سکوهای واقع در حیاط نوشته است: «در بخشی از اتاق که شبیه ایوان است، اما در ندارد و به طرف حیاط باز می شود. به این نوع شاه نشین که بیشتر شبهای گرم سال در آن امی نشستند، یا شام می خوردند و یا می خوابیدند، «مهتابی» نیز می گفته اند. نویسنده دیگری درباره شاه نشین یا سکوی دکانهایی مانند کبابی، چلویی، چای خانه و .... آورده است: «حمامها و تالارها و تکیه ها و قهوه خانه ها هم جایی به اسم شاه نشین داشتند که محترمین را در آن پذیرایی می کردند.»

شبستان:

دقیق ترین تعریفی که از این سازه شده، تعریف مهندس سلطان زاده است: شبستان: «فضایی بزرگ و سر پوشیده است که برای ساختن آن غالبا از شماری ستون یا جرزها استفاده می شود. سطح بزرگ سقف به بخش کوچکتر تقسیم شود.» وی درباره شبستانهای پیش از اسلام نوشته است: «تالار صد ستون با داشتن صد ستون در فضای مربع شکل محصور و شانزده ستون در ایران واقع و در جلوی آن، بزرگترین شبستان در مجموعه تخت جمشید به شمار می رود. شبستان را از لحاظ کارکردی به عنوان فضایی برای بخش تشریفاتی کاخها، برای حرم سراها و برخی دیگر از فضاهای معماری مورد استفاده قرار می دادند به نظر می رسد، چهل ستونها نیز جزو همین شبستانها به شمار می رفته و از نقشه آن برای ساختن شبستان مسجدها و حمامهای چهل ستون و... استفاده کرده اند. تعریف دیگری از شبستان شده که تعریف لغتی است در این معنا و شبستان تالاری است که شبها بیشتر مورد بهره برداری قرار می گیرد، و فردوسی شبستان را به معنی حرم سرا یکی از کاربردهای آن به کار گرفته است. به احتمال زیاد شبستان مسجدها هم در آن زمانها کاربرد مردمی تری داشته و محل بیتوته غريبان و آوارگان و مسکینان بوده و به همین جهت این نام را به خود گرفته است. از تعریفهایی که برای شبستان مسجد شده یکی این است: «قسمتی از مسجد که دارای سقف است.» که تعریف رسا و دقیقی نیست، چون بیشتر بخشهای مسجد مانند ایوان، غرفه، رواق، راهرو و ... همه دارای سقف هستند. شبستان مسجدها دارای طاقی خمیده با روزنهایی برای ورود نور و هوا و همچنین ستونهایی سنگی یا آجری است. در برخی از شهرها مانند شهرهای شمالی و شمال غربی ایران بیشتر ستونهای چوبی هستند. در شبستانها آرایشها و هنرهای معماری مانند مقرنس کاری، گچبری، کاشی کاری، نقش بندی (کتیبه نگاری و هنرهای دیگر به چشم می خورد.

 شرفه (شرفی):

 واژه شرفه هم به معنای کنگره و هم گونه ای از کنگره سازی به کار رفته است. فرهنگ عميد شرفه (با پیش اول) را به معنی «گنگره قصر» آورده و به نظر می رسد این واژه با هر دو معنی به کار رفته است؛ چنانکه آجرچینی دارای گونه هایی متفاوت بوده و کنگره سازی نیز که با آجر صورت می گرفته دارای نوعهایی بوده است از جمله نوع متداول دیگر آن به نام شرفه است که زیر آجرهای بیرون زده، آجرهای هلالی شکل کار گذاشته شده است.» همچنین نوشته دیگری نیز از شرفه سخن گفته و آن را گونهای کنگره سازی و یا آجرچینی به شمار آورده است: شرفه که گره سازی آجر بوده، مثل گره سازی رخ بام خانه نواب رضوی در یزد.

شمع (شم):

 وادار یا نوعی پشت بند چوبی (تیر درخت) که برای جلوگیری از فروریختگی دیوار به طور موقت از آن استفاده می کنند.

شفته آهک:

مخلوطی از شن و آهک و خاک که آن را در پی بناها و کف مجاری آنها و غیره به منظور استحکام و بستن راه نفوذ آب می ریزند.

شکرسنگ:

 سنگی است میان سنگ شیشه و سنگ گچ و ریزه های آن به خرده های چینی شکسته می ماند.

 شکم دریدہ:

 فضایی به نام شکم دریده با دو صفه در دو طرف شمالی و جنوبی آن است. در این حالت صفه رو به آفتاب در زمستان و صفه پشت آفتاب در ساعاتی از روزهای تابستان قابل استفاده است.» شکم دریده مخصوص ناحیه گرم کویری است.

شکنج:

 به چین و شکن طاق بند زیر گنبد» گفته می شود، نام دیگر این چین و شکن ها رسمی بندی است. (نگاه به رسمی بندی)

شکنج رسمی:

طاق نماهای حدفاصل بین دو ترینه که کم کم از دیوار پیش می نشیند و به کمک آنها چهار ضلعی به هشت ضلعی تبدیل می شود.

شنگه:

اشنگه یا شنگرف به معنی علم است که در اصطلاح معماری چوبهای کوچکی است که به صورت عمودی در دیوار می گذارند تا خر پا را به آن ببندند. ستونکی که بر روی آهیانه گنبد گذاشته و خود گنبد نیز به آن می چسبد و ستونی وسط آن میله قرار می دهند.

شنب:

به بنا و ساختمان دارای گنبد گفته می شود

شنب غازان:

 این بنا که به دستور غازان خان مغول در تبریز ساخته شد: «ساختمان جدید عبارت بود از کاخ و ایوانی برای امور اداری. یک کتابخانه، یک رصدخانه و یک مدرسه فلسفی و یک بیمارستان و یک فوارهی عالی و اقامتگاهی برای سادات و یک باغ اعلا موسوم به عرديليه. مقبره غازان خان هم در این محل (واقع) بوده است.» جدا از این بناها «یک زاویه و نیز حمام و حوضخانه ای برای مسافرین و ابن سبیل احداث گردیده و همچنين «بازاری آراسته به سنگ کاشی و کله طاق آن از سنگ رخام» پوشیده بود. دور تا دور این مجموعه بارویی محکم کشیده شده و آن گونه که بر می آید، دارای طرحی گرد بوده است؛ در وصف آن نوشته اند که «مدار آن دایره به چرنداب و سرخاب و بلیانكو (ویلانکوه) بساتين و باغات محیط. باید عرض دیوار حصین ده زرع بود و طول آن چهار هزار قدم و پنج دروازه بزرگ و هشت دروازه کوچک بين الابواب داشت.»

شوادان:

زیرزمین خانه ها در برخی از شهرهای خوزستان مانند دزفول، شوشتر، مسجدسلیمان که نورگیر و تهویه آن توسط روزنی به سطح زمین» ارتباط می یابد. این زیرزمین در ارتفاع حدود یک متر و نیم پایین تر از سطح حیاط» قرار دارد، شوادان به جز استفاده سکونتی، در جهت انبار غلات خانواده و یا مصرف تجارت مورد بهره برداری بوده است که در چنین شرایطی استفاده از بادکش (در بام) برای تهویه لازم و ضروری می نماید.» همچنین «شوادان با نمای آجر و دارای دری با سر کوتاه با پوشش کلیل که درش در حیاط باز می شود و با گذشتن از چندین پله به درون آن راه می یابند.» ساختن «شوادان» در شهر دزفول بیشتر از دیگر شهرهای خوزستان رواج دارد و بنای آن نیز از بنای شوادان در شهرهای دیگر گسترده تر است: «ساختمان شوادان یک واحد مسکونی در دزفول به شمار می رود و به صورت دو بخش مجزای بیرونی و اندرونی است. نکته دیگری که به این سازندگی رنگ خلاقیت می دهد، مساله استفاده از این هوای معتدل و مطبوع در دیگر طبقات بناست، حفر کانال برای رساندن هوای خنک به طبقات بالا» می باشد.

شیار:

 شیار شکافهایی است باریک که در ستونهای سنگی به مانند پیچ از جهت زیبایی ایجاد می گردد. در تعریف شیار آمده است: شیار «خطوطی است که حجاران در اطراف ستونهای سنگی می اندازند. شیار کوچک یا خط حفر شده از بالا تا پایین در سطح یک ستون مدور یا ستون چهار گوش باشیی دیگر» ایجاد می گردد. شیار دارای گونه هایی مانند شیار «دنده ای (خیاری)، قاشقی، شعاعی (شمسه)، حلزونی (پیچی) و شیار «خش» یا غیره است.

شیر و شکر:

 دو نوع گچکاری است که در کرمانشان و کردستان به ظریفکاری معروف هستند. شیر انوعی گچکاری ظریف و کم ضخامت» و شکر گونه ای دیگر از گچکاری است که از اولی ضخیم تر است. پژوهشگری در این باره نوشته است: اولی (یعنی شیر)، دارای ضخامت کم و نقوش ظریف و دومی عکس اولی» است.

شیشه :

از شیشه «برای تامین روشنایی و تزیین در و پنجره و قابهای گنبد خانه و شبستانها استفاده می شده است. شیشه دارای گونه هایی مانند شیشه جام، شیشه تار، شیشه رنگی، شیشه اره ای (منشوری) و .. بوده است. از میان دولتهای کهنسال در ایران، (عیلامیها با این صفت آشنا بودند و در معبد چغازنبیل واقع در خوزستان از شیشه استفاده شده است).

صحن:

حیاط بزرگ و چهار گوش امامزاده ها، مسجدها، زیارتگاهها و ... به این گونه از حیاطها از این جهت صحن گفته شده که در واقع نوعی میدان هستند، می دانیم میدانهای ایرانی به جای گرده (دایره) چهارگوش بوده اند.

صفة:

اصفه در اصطلاح معماری سنتی ما به سازه های متفاوتی گفته شده است؛ از جمله به مهتابی یا بهاره خواب که امروزه در گویش پاره ای به لفظ غربی «تراس» نامیده می شود. نویسنده ای در توصیف صفه آورده است: «این واژه به جای کلمه تراس که به معنی سطحهای صاف و هموار» است، به کار برده می شود. کاربرد «صفه» به جای «تراس» درست نیست، زیرا «صفه» عربی شده «چفته» فارسی است و چفته بنایی است که دارای طاق خمیده باشد در حالی که ساختمانهای دارای تراس دارای هیچ گونه طاقی نیستند. لغت صفه در شعر شاعران قدیم ما نیز به همین معنی به کار رفته است. از جمله خاقانی در شعر معروف خود ایوان مداین صفه را به معنای ایوان به کار گرفته است. برای واژه غربی تراس لغت مهتابی و یا بهاره خواب مناسب تر است. می دانیم مهتابی سکویی است که در پشت اتاق و در حیاط قرار دارد و گاه به وسیله دری به اتاق راه می یابد. به این گونه از صیفه ها «شاه نشین» هم گفته اند. استاد عبدالحمید مولوی درباره صفه آورده است: «طاق نمای تو گود و پشت بسته» این گونه صفه یا شاه نشین در بسیاری از مسجدها، کاروانسراها، آرمگاه ها، زیارتگاه ها وجود دارد. نویسنده ای بلندی این انوع از صفه ها را حدود یک متر» دانسته است.

الانه تعریفی که استاد مولوی از صفه به دست داده، نوعی از صفه را می نمایاند، زیرا گونه ای دیگر از ایوان بازرگ مانند «ایوان مداین» و ایوانهای بزرگ دیگر وجود دارد که پشت آنها بسته نیست و آن چنان هم بلند نیستند. مهندس پیرنیا درباره صفه (چفته) نوشته است: «در خراسان به هر سرپوشیده ای اعم از پوشش سغ یا تخت می گفتند و در جاهای دیگر به ایران و تالارهایی که با طاق پوشیده باشند، اطلاق می شده است.»

صندوقه:

 صندوقه که «کندو» هم نامیده شده «شیار بین پوسته اول و دوم گنبد» است. همچنین حفره هایی که در داخل دیوار [وجود دارد و با قرار دادن آجر به دست می آید.»

صندوقه چینی:

 نوعی از آجرچینی یا خشت چینی با دو نوع مختلف؛ طرز بنای دیوار یا تیغه (اغلب تیغه و اسپر) که با آجر و خشت به طور عمودی و افقی میان تهی ساخته می شود. (صندوقه چینی به گونه ای دیگر نیز اجرا می شود، به این ترتیب که هر قطعه سنگ در بین چهار اجر محصور می گردد. )

صنعتهای یاور معماری:

معماری ناچار است برای به کامل رساندن هنر خود از صنعتهای دیگری که مکمل آن هستند یاری می جوید. صنعتهای دیگری مانند نقاشی، درودگری، چوب تراشی (خراطی) سنگ تراشی، تندیس گری، نقش بندی و خوشنویسی، آجر تراشی، گچبری، کاشی کاری، آهنگری، منبت کاری و ... هنر نقاشی و رنگ آمیزی بهره می جوید. هنر نقاشی و رنگ آمیزی در کشیدن تصویرها و رنگ در و دیوارها تجلی می کند. درودگران کار ضریح، پنجره ها، تارمی ها، مشبکها، لمبه بندی ها و ... را به پایان می رسانند. سنگ تراشان، سنگهای صاف و صیقل شده برای پوشاندن از ارهها، ستونها و ایجاد حوضها و استخرها آماده می کنند. خوش نویسان خطای دیوارها را نوشته و نقش بندان آنها را بر دیوارها حک می کنند. دیگران نیز هر کدام گوشه هایی از کار بنا را به پایان می برند تا یک سازه زیبا و بی نقص ایجاد کنند که ساکنان آن در آنجا احساس آرامش و آسودگی خیال کنند. ضربی (نگاه طاق ضربی).

ضریح:

 پوشینه ای است که پیکره امامان، امامزاده ها و پیران را در خود نگه می دارد؛ «ضريحها دارای صندوقی مشبک هستند و آنها را قفل می کنند.»۱ طبره (=تبره) در اصطلاح فن معماری به ضخامت گنبد» گفته می شود همچنین «تبر» نیز گفته اند ..

عرق چین :

گنبدی که «از چند ترک یا بخش تشکیل شده است.» این طاق (گنبد) شبیه کلاه عرق چین است. (نگاه به طاق عرق چینی)

عظمت گرایی:

 یکی از ویژگیهای معماری سنتی ما القای عظمت به بیننده است. این عظمت گرایی در شکوه و وقار گنبدها، کاخها و «در ارتفاع بلند سردر مساجد و ایوانهای بلند معروف به شاه نشین یا تخت حسینیه ها و سازه های دیگر خودنمایی می کند. البته عظمت گرایی خاص بناهای بزرگان و توانگران است. این ویژگی از معماری دوران باستان سرچشمه گرفته و در دوران پس از اسلام نیز ادامه یافته است. القای عظمت در بناهای دوران باستان به خصوص در ویرانه های تخت جمشید و ایوان مداین (طاق خسرو) به چشم می خورد.

غرفه:

بالاخانه کوچکی که در پاره ای از مسجدها و بناهای دیگر دیده می شود. فرهنگ عمید آن را با «فرواره» یکی دانسته است: در صورتی که «فرواره مانند ایوان سرپوشیده است ولی در ندارد.» اصطلاح غرفه امروزه در سازه های غربی هم به کار می رود و گاه به تالاری گفته می شود که نمایشگاه کارهای هنری در آن برگزار می شود.

غلام در گردش:

 راهرو با پاگردی که پیرامون گنبد یا حیاط می گردد»، «غلام گردشی» یا «مردگرد» هم می نامند. این راهرو معمولا به صورت ایرانی سرپوشیده» می باشد.

فخر و مدینی:

 نوعی آجر لعابدار یا کاشی کوچک برجسته آبی که به صورتهای جفتهای نر و ماده در هم چفت و بست شده و از آنها در ساختن دیوارهای مشبک، پنجره و نرده مشبک و غیره استفاده می کردند. درباره پارهای از سازه های مشبک آمده است: «گاهی حصار و باره باغها و اماکن مذهبی را مشبک می ساخته اند تا از بیرون درون زیبای آن را بتوان نگریست.» همچنین «حصار کوتاه بام در بعضی از خانههای یزد شبکه ای از فخر و مدینی می باشد

فرسب:

 نگاه تير حمال

فرسنگسار:

علامتی که در کنار جاده در سر هر فرسنگ با سنگ چین یا ستون سنگی یا چیز دیگری درست کنند.» از این نشانه ها مانند میلهای سر جاده برای ردیابی و تعیین مسافت استفاده می شده است

فرش:

ماسه نرم را گویند که معمولا با آهک مخلوط کنند و فرش اهک می خوانند و جادار دیوار از داخل و خارج با این مخلوط می پوشانند.»

فرواره :

فضایی در بالای خانه که «مانند ایوان سرپوشیده است ولی در ندارد.» از این فضا در تابستان و فصلهای گرم سال استفاده می کردند. پاره ای از کاروان سراهای دو طبقه دارای چنین فضایی بودند. استاد پیرنیا محل فرواره در خانه را روی هشتی یا دالان خانه دانسته و نوشته است که محل ورود به آن همان جا و پله ای بوده که در هشتی قرار داشته است.

فصیل:

 دیوار کوتاه درون حصار یا درون باره شهر

فیلپا (پیل پا):

پایه ها یا ستونهای بار (حمال) که بار پاره ای از بناها مانند شبستان مسجدها، امامزاده ها چهارطاقی ها، گنبدها و ... بر آن استوار است. فلیپاها را معمولا از سنگ و آجر می ساختند، ولی در شمال ایران به سبب فراوانی چوب بیشتر فیلپاها در آن منطقه چوبی هستند. پژوهشگری در توصیف فلیپا آورده است: «فلیپا ستونهایی از آجر که قطر دایره آنها به ۷۰-۸۰ سانتی متر می رسد و در وسط بناهای عریض در یک ردیف می سازند و سرکش (حمال) را بر آن استوار کنند.» تفاوت فیلپا با ستون در این است که فیلپا کلفت و زمخت و باربر بوده، ولی ستون بر خلاف آن زیبا و ظریف ساخته شده و نقش باربری آن کمتر از فیلیا می باشد و پاره ای از ستونها مانند ستون نما یا نیم ستون کار کرد باری ندارند و تنها از جهت زیبایی پدید آورده می شوند.

فیلپوش :

طاقهای کوچک و چهارگانه زیر گنبد که مثل سکنج کارشان تبدیل نقشه مربع به چندضلعی و سپس دایره است که بدین وسیله ایجاد گنبد کنند. در واقع فیلپوش «نوعی ابتدایی از تربنه یا طاق بیرون جسته» است. در این فن «گوشه های فضای زیر گنبد را با پوشش ساده ضربی پیش می کردند. تا نزدیک به دایره شود، بدون هیچ شکنج (طاق بند، کاربند روی تربنه و زیر گنبد.»" تربنه یا فیلپوش یادگاری از دوران باستانی ایران به شمار می رود. گاه به جای این واژه فیل گوش نیز به کار رفته است.

قاب (=غاب):

به چهار چوبه دور کتیبه با رنگهای مختلف و یا به سطحه های تزیینی چهار گوشه واقع در داخل طاق نماهای اول بنا» گفته می شود. قاب بندی به شکل مربع و یا مستطیل صورت می پذیرد. به قاب پرورز» نیز گفته شده است

قاب و آلت:

درها و صندوقها آیی که از تخته و آلت ساخته شده اند. تخته ها دارای شکلهای هندسی به ویژه چهار و یا پنج ضلعی هستند که حاشیه آنها زبانه دارد و داخل كمهای آلت قرار می گیرد.»

قبه:

عربی شده کپه و به معنی طاق برآمده و گنبدی است: «فضایی با سقف گنبدی شکل، گنبد»

قبه سری :

همان نورگیرهای برجسته حمام باشد، چه در سربینه و چه در گرمخانه.» این اصطلاح در غرب کشور و استانهای همدان و کرمانشان به کار می رود. امروزه هم این واژه در معماری غیرسنتی در مورد خانه ها به کار می رود. این نورگیرها که بر روی آنها شیشه قرار دارد، در قابهای مربع یا مستطیل فلزی بر روی جامها یا گلخانه ها واقع است.

قرنیز:

هر نوع سایبان را که در بالای پنجره ها یا ساختمان با آجر، سیمان و غیر آن می سازند.» گاه قرنیر در «لبة اطراف بام یا پوشش سر دیوار» قرار می گیرد. در قرنیز کاری از آجر، سنگ، کاشی و سفال استفاده می کردند. امروزه در معماری جدید، قرنیز با سنگ انجام می گیرد و آن را درون بنا و در پایه های دیوار به کار می گیرند.

قرینه یا جفتی سازی:

 از اصلهایی است که در معماری سنتی ایران به کار برده می شود. از این اصل برای زیباسازی با استفاده شده است. برای نمونه مناره های مسجدها، زیارتگاه ها با طاق نماها حیاط، پنجره ها و ... به صورت جفتی یا قرینه ساخته می شدند.

قصر (کاخ):

قصر در اصطلاح قدما به عمارتی گفته می شده که محصور و فقط از نقطه معینی داخل و خارج می شد و بسیار استوار ساخته شده و مشرف به ساختمانهای دیگر باشد.» قصر یا کاخ به شاهان و بزرگان وابسته بوده و دارای ویژگیهای دیگری نیز مانند وسعت زمین، شکوه بنا، داشتن اتاقهای بسیار و ویژگیهای دیگر بوده است. قصر یا کاخ دارای گونه هایی مانند هشت بهشت، چهل ستون، صد ستون، کوشک و ...» است.

قطار:

مثل دوال است با این فرق که در زیر آن پایه ها و یا مقرنس کاری داشته باشیم.

قطار بندی:

حاشیه تزیینی که دور تا دور پایه گنبد و یا پاکار طاقها با طرحهای مختلف اجرا می گردد.» قطار بندی با کمک آجر و یا گچ صورت می پذیرد.

قلعه:

پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود. قلعه عربی شده «کله» است. نامهای دیگر آن اكلات» و «کلایه» است. قلعه ها را با سنگ می ساختند و دور تا دور آنها دارای بارو یا دیوارهای بلند و محکم بوده و از چهار سو محلهایی برای دیدبانی داشته اند. (نگاه به دژ)

قهوه خانه:

عبارت است از تالارهای بزرگ و وسیع با سقف بلند و دارای حوض آبی در وسط می باشد. این تالارها در دورادور خود دارای مصطبه با سکوهایی است به ارتفاع سه پا و پهنای سه تا چهار پا و در آن چوب بستی وجود دارد که به شیوه مشرق زمین در روی آن می نشینند» طاقهای این قهوه خانه آجری و ضربی و دارای روزنه هایی برای ورود نور و هوا بوده اند.

قیصریه:

 به ساختمانهای بزرگ عمومی که دارای حجره های سرپوشیده در پیرامون یک حیاط باز بودند، گفته می شد.» قیصریه دارای یک ورودی به نام دالان بود و در وسط حیاط آن باراندازی برای خالی کردن بار وجود داشته است. در واقع قیصریه گونه ای از سرا به شمار می رفته است، سرایی که غالبا به عرضه کالاهای لوکس و گرانبها به ویژه برخی از منسوجات عالی اختصاص داشت.» از نام قیصریه بر می آید این گونه سرا ابتدا از سوی عثمانیها که خود را وارث فرمانروایان رومی می دانسته اند، باب شده و ساختمان آن هم به احتمال زیاد از سوی شاهان ایران به تقلید از سلطانهای عثمانی صورت گرفته باشد.

قناس (کاس):

بنایی که دارای کجی باشد، یا زمین آن چهارگوش کامل نباشد

کاربات:

 کاربات چنان که پیداست خانه کاروان است و پیش از اسلام به جای کاروانسرا به کار می رفته و آن نیز مانند رباط دارای اتاق و حوض و پایاب بوده است، ولی گاهی فقط دو یا سه اتاق دارد و در آبادیهای کنار شاهراه کهن فارس خودنمایی می کنند.»

کاروانسرا:

جای بیتوته و استراحت کاروانیان و سفر گران در روزگاران قدیم بوده است. کاروانسرا دارای دری بزرگ و چوبی به نام «دروازه» بود که شبها برای نگهداری از جان و مال به سر آوردگان آن بسته می شد. بیشتر کاروانسراها یک ورودی به نام «دالان» داشتند، راهروی دراز با طاق ضربی آجری که از روزنهای آن نور می گرفت. تاورینه درباره کاروان سراهای دوران قدیم نوشته است: «بنای آنها مربع است، بیشتر یک طبقه هستند. یک در بزرگ مدخل آن است. در ضلع وسط یک تالار بزرگ ساخته شده که مخصوص محتر مین است، در دو سوی تالارهای وسط اتاقها و حجرات کوچکی است، برای عامه مردم. طویله ها در عقب و در پشت اتاقها هستند، گاه به اتاقهای کوچک راه دارند. در زمستانها به علت گرمی هوای آنجا پاره ای در سکوهای طویله می خوابند. کاروانسراها دارای یک حیاط بزرگ بوده که سکویی به نام «بارانداز» در وسط آن جهت خالی کردن بار و همچنین در حیاط کاروانسراها سکوها یا شاه نشینهایی برای استراحت و خواب کاروانیان در هوای مناسب وجود داشت. بنای کاروانسرا از آجر و گاه نمای آن از کاشی بوده است. در دالان یا حیاط کاروانسرا نیز محلی برای خرید و فروش کالاهای مورد نیاز کاروان موجود بوده است. کاروانسراها برای آب مصرفی کاروان آب انبار یا چاهی هم داشته اند. این بنا یادگاری از دوران باستان به شمار می رود، چنانکه در دوره ساسانی کاروانسراهایی وجود داشته، از جمله آنها کاروانسرای دروازه گچ است.» استاد گرامی مهندس پیرنیا از گونه ای کاوانسرای باستانی به نام کاربات سخن گفته است. نوع دیگری از کاروانسرا رباط (ربات) یا کاروانسراهای سر راه یا بیرون شهری است. گونه دیگری از کاروانسرا، کاروانسرای کوهستانی است. این نوع کاروانسراها «معمولا شامل اتاقهای کوچکی هستند که به آسانی گرم می شوند و در شبهای سرد زمستان پناهگاه خوبی به شمار می روند. غالبا نیمی از این پناهگاه ها سایه بانی برای جلوگیری از نفوذ برف و آب باران دارند. داخل پناهگاه بسیار ساده است. این پناهگاه شامل یک تالار است که دارای طاقچه هایی برای وسایل و گاه نیز دارای یک اتاق کوچک به نام صندوق خانه هستند. به ندرت در کنار این نوع پناهگاه ها حیاط قرار دارند.» در گذشته ها به کاروانسرا «خان» هم می گفته اند، این واژه در بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله ترکیه هم راه یافته است. در یزد گاهی به جای کاروانسرا «تیم» به کار برده می شود. چنان که تیم در فرهنگ های فارسی هم به جای کاروانسرا و تیمچه که در لغت به معنای کاروانسرای کوچک است به نوعی از سرا گفته می شده است.

کاسه:

 هر قسمت از مقرنس را کاسه گویند

کاشی:

کاشی «نوعی خشت ظريف است که لعاب شفاف دارد و در کوره پخته می شود.» از کاشی نیز مانند سنگ و گچ و آجر برای آرایش نمای ساختمان استفاده می شد بهره گیری از کاشی در نمای گنبدها مناره ها، دیوارها جدا از ایجاد زیبایی از این جهت بوده که «کاشی در برابر حرارت و برودت مقاوم است.» کاشی دارای گونه هایی مانند «زرین فام، معرق، هفت رنگ یا خشتی و یکرنگ و کاشی غاز مغازی، کاشی تغاری، فخر و مدین و ... می باشد. زرین فام از کاشیهای وابسته به دوران سلجوقی است و دارای زنگ زرد با زمینه سفید...» است و دارای گونه های ستاره ای و صلیبی (چلیپایی) به قطر ۲۰سانت بوده است، کاشی معرق یا پیش بر نوعی از کاشی است که از پیش به اندازه های معین بریده می شد. کاشی هفت رنگ چنان که از نامش پیداست دارای هفت رنگ است که با کنار نهادن آنها در کنار یکدیگر طرحها و تصویرهایی زیبا ایجاد می شود. کاشی تغاری مانند تغار گود و گرد بود. فخر ومدین گونه ای از کاشی برجسته بود که بیشتر از آن برای ساختن پنجره های مشبک استفاده می شد. در گذشت کاشی کاری به شیوه سنتی رواج زیادی داشت و در بسیاری از شهرهای ایران مانند اصفهان، یزد، کرمان و کاشان و برخی از شهرهای آذربایجان کاشیهای زیبا و بادوام ساخته می شد.

کاشی غاز مغازی:

نوعی کاشی کبود که غازه دارد و طلا در آن موج می زند.

کانه پوش:

 طاق کوچکی که پشت طاق اصلی، جهت شیب دار کردن آن می زنند و به آن کوره پوش نیز می گویند. کانه پوشی از جهت گذر آب در پشت بام صورت می گرفته است.

كالنبار یا خانبار:

محل انبار و کار روی جنس، محل کار صنعتگران و پیشه وران ظریف کار مانند زرگران، گوهریان، سوزن دوزان، بزازان و ...... این محل در خان یا سرا قرار داشته است.

کاهگل:

ملاطی مرکب از مخلوط خاک رس و کاه که با ریختن آب و به هم زدن آنها به صورت ملات در می آورند.

کاهگل ارزه:

کاهگلی است که علاوه بر خاک رس، مقداری ریگ روان و خاک گاه شسته دارد و در نماسازی به کار میرود.

کاربندی :

باریکه های طاقهای موربی است که از تقاطع آنها جهت زدن طاق یا پوشش استفاده می کنند.» به احتمال زیاد اصل این واژه «گاربندی» و به معنای ایجاد نیم دایره است.

کبوترخانه:

بناهایی به شکلهای متفاوت برای کبوتران از جهت استفاده از کود آنها در کشاورزی. در بسیاری از شهرهای ایران مانند خراسان، گلپایگان و . اصفهان کبوتر خانه های زیادی به چشم می خورد. «بیشتر کبوتر خانه ها برج مانند هستند که در این بنای برج مانند روزنه هایی برای آمدن اکبوترها» وجود دارد. پاره ای از کبوترخانه ها در به صورت مکعب مستطیل» ساخته میشوند. بنای کبوتر خانه ها را با آجر ساخته و گچ اندود می کردند.

كتابه (= کتیبه):

 نوشته هایی به فارسی یا عربی با شیوه های گوناگون خط نویسی که بر روی سنگ، آجر، گچ، گل، کاشی در پاره ای از کاخها، مسجدها، حسینیه ها، زیارتگاهها و ... وجود دارد و بر پایه جنس آن به کتیبه سنگی سنگ نوشته، کتیبه آجری، کتیبه گچی، کتیبه گلی و سفالی و ... بخش می شود. همچنین کتیبه از نظر شکل دارای گونه هایی مانند کتیبه گلوبندی (گرد و حلقه وار) و کتیبه کمربندی (سراسری) است.

کتابی:

ایوانی کوچک و باریک یا به گونه دقیق تر «ایوانی است که عرض آن کمتر از یک متر است

کجاوه (کژاوه):

پوشش بین دو تویزه که از دو طرف از چفدها (طاقها) تبعیت می کند.

کرسی چینی:

حجمی که با عرضی کمتر از عرض پی در سطح روی پی ساخته می شود.» کرسی چینی دارای نوعهایی است از جمله کرسی چینی بلند «کرسی چینی بلند از سطح زمین در حدود یک متر بالاتر می سازند و گاهی زیر آن را خالی می کنند تا رطوبت به بالا نفوذ نکند.»

کرسی خانه:

 اتاقی است که در و پنجره ندارد و متصل به اتاق زمستانی است و اختصاص به جای کرسی دارد.

کریاس:

 کریاس همان هشتی یا راهرویی بود که از بخش بیرونی به درون حیاط خانه راه می یافت: «بعد از سردر وارد هشت یا هشتی یا کریاس می شدند. منظور از هشت چیزی است از فضاهای داخلی خانه بیرون آمده و تنها حایلی است که با بیرون خانه ارتباط دارد. این فضا و راهروهای پیچ در پیچ منتهی به حیاط اندرونی و بیرونی و مانع دیدار افراد غریبه به داخل حریم مقدس خانواده می شد. ایجاد مکث، تقسیم فضایی و فضایی جهت انتظار از عملکردهای جالب این عنصر می باشد. داخل هشتی عناصر مختلفی مثل سكو، چراغدان برای بالا رفتن به فروار، (اتاق) بالای هشتی پله ای در نظر گرفته می شد. پوششهای هشتی نیز بسیار متنوع و معمولا با کاربندی های بسیار زیبایی پوشیده شده است.»

کشه:

گودی وسط دو بام خشتی» را کشه گویند. این واژه در دامغان به کار می رود.

کلاغ پر:

 تیغه ای که در بالای دیوار حیاط جهت جلوگیری از دید همسایگان و رخنه دزد می گذاشتند. به شیوه ای که رج اول آن آجر سه گوش قرار می دادند. به این ترتیب آجرها به صورت لنگره قرار می گرفتند. نام ادبی و رسمی این واژه کنگره است و در تهران به آن «هره» نیز می گویند.

کلاف:

چوبهای کوتاه، که بر روی پایه ها و دیوارها» که برای زدن طاق و یا کوبیدن شیروانی و ... استفاده می شود. همچنین به گونه ای از کلاف بندی که «آجرها در هم رفته و قفل می شوند.» کلاف آجری گفته می شود.

کلاه فرنگی (كل افرنگ):

 به بنایی چند پوشه و تاج مانند» با روزن و پنجره های بسیار که در میان باغ قرار داشتند، گفته می شد. در واقع کلاه فرنگی» نوعی از کوشک به شمار می رود. از نام واژه پیداست که این سازه تا اندازهای زیر تاثیر معماری غربی نیز قرار دارد. البته مایه های معماری ایرانی نیز در آن بی تاثیر نبوده است. می توان گفت که در عمارت کلاه فرنگی اصل همسازی (تلفیق) صورت گرفته است. چنین پیداست پوشه های چند مرتبه و پنجره های بسیار آن از اصلهای معماری غربی مایه گرفته اند و قرار گرفتن آن در میان باغ اصلی ایرانی به نظر می رسد. این نام در دوران قاجار به این گونه بنا گفته شده و به احتمال زیاد گشت و گذار شاهان قاجار به شهرهای غرب در ساختن این گونه بنا دخالت داشته است.

کلاله:

به سر یا نوک گنبد گفته می شده است.

کلپا:

 کلیا یا دستکهای چوبی یا فلزی.

کلوک:

 بخشی از آجر که از «چار» که با یک چهارم آجر گفته می شود کوچکتر باشد. این اصطلاح در مورد کاشی هم به کار می رود.

کلوک بندی:

اصطلاحی در آجرچینی که در بین حرکات خفته و راسته از قطعات کلوک مانند خط زنجیر استفاده می شود.

کلاوه:

نوعی از خانه که به نظر می رسد از دوران مادها به یادگار مانده است: «کلاوه خانه های روستایی در منطقه کردستان و آذربایجان غربی که به صورت برج بوده است. همچنین این خانه ها ارتفاع زیادی داشته، از طبقه همکف آن استفاده نمی شده است. ساکنان آنها برای در امان بودن از حیوانات وحشی و رطوبت (مثل آنچه در خانه های شمال دیده می شود) با قرار دادن نردبان به طبقه بالا می رفته اند. این نردبان بعد از استفاده برداشته می شده است.» هخامنشیان (پارسها) این شیوه معماری را از مادها گرفته و آن را در شهرهای قلمرو خود به کار می بستند. «کلاوه را به شکلی دیگر در شيوه پارسی در منطقه فارس می بینیم. در کعبه زرتشت که به روایتی محل نگهداری اوستا بوده، تقلیدی از آن نوع ساختمانهای ساده می بینیم.» چنین پیداست هنوز هم این گونه از خانه ها در ناحیه گردنشین و روستایی کردستان، آذربایجان و کرمانشاه وجود داشته باشد.

کلمبو:

این واژه در بخش جنوبی ایران به معنی «گنبد کوچک» به کار برده می شود.

کلون:

نوعی «قفل چوبی که سابقا پشت در حیاط کار می گذاشتند و در را با آن می بستند.» برخی از بناهای دیگر، مانند سراها، کاروانسراها، دروازه ها و ... دارای کلون بوده اند. کلون عبارت بود از یک فرورفتگی چوبی (کام) که میله ای چوبی یا فلزی (زبان) در آن فرو می رفت و باعث چفت و بست در می گردید. کلون دارای نوعهایی مانند کلون ساده و کلون دانه دار بود.

کنه:

به فرورفتگی کنار در حیاط گفته می شد که سر آن کمانی و به صورت نیم دایره بود. مهندس پیرنیا درازی آن را دو برابر پهنا ذکر کرده و نوشته است که بیشتر به صورت نیم گنبد بوده است. در بخش پائینی «کنه» یک جفت سکوی به نام خواجه نشین وجود داشت.

کنگره:

کنگره در اصطلاح معماری به «دندانه سر دیوار» و «دندانه دار بالای کاخها» گفته می شده و دارای طرحهای مختلفی بوده است، از جمله طرحهایی مثل «بر گرد و واگرد.» ساختن کنگره با آجر و با کمک گچ صورت می گرفته است.

کور:

بخشی از بنا که نخست کارا بوده ولی بعد کارایی خود را از دست داده باشد، مثل بستن یا کور کردن درها، پنجره ها، طاقنماها و ...

کوردر:

در اصطلاح به «پنجره گرفته شده» گفته می شده است.

کوربندی:

 پر کردن شکاف و درزها «و فواصل بین آجرها» که امروزه به آن بندکشی می گویند. چنان که آندره گدار نوشته است: «بند کشی در آخر کار، یعنی پس از پایان گرفتن بنای آجری صورت می گیرد و برای پر کردن آجرها بیشتر از ملات گچ استفاده می شود.»

کوره:

 زنده یاد دکتر غلامحسین ساعدی درباره کوره های تبریزی نوشته است: «کورهای اطراف تبریز دو نوعند دودکش دار و تنوره ای که «زوت» نام دارد و بی تنوره که «تندير» می گویند. ساختمان کوره ها جالب بوده است. اسکلتی دارد بزرگ با معماری خاص که بی شباهت به آتشکده نیست. نصف ساختمان کوره زیرزمینی است که دو مدخل دارد با طاق هلالی شکل که آینه می گویند. یکی از آیینه ها پایین تر است.»

کوشک:

بناهای منفردی را که در میان باغها برپا می کردند و اغلب از چهار جهت دارای نما بودند و اطرافشان منظره های زیبایی قرار داشت و در اواخر به نام کلاه فرنگی معروف بودند. برخی از کوشکها به جای قرار داشتن در باغ در میان «مزارع اربابی و یا تپه ها» واقع بودند. نما و ساختمان کوشک چنین توصیف شده است: «کوشک عبارت است از بنایی که یک فضای مرکزی و چهار ایوان در اطراف و چهار برج در شیشه های آن واقع شده و اطراف را راهروی مسقف و ستون دار احاطه کرده است، دارای دو طبقه است.

کوفی:

 از خطوط اولیه اسلامی که نسخ خط را می نوشتند»؛ خط کوفی در مسجدها، حسینیه ها، مزارها و ... به کار برده می شد و دارای گونه هایی بود.

کوکبی:

 نوعی کاشی به شکل ستاره با رنگهای متفاوت است.

گچ:

ماده سفید رنگی که «از حرارت دادن سنگ گچ به دست می آید.» و در گچکاری و اندود کردن دیوار و آجرکاری و مصرفهای دیگر به کار برده می شود.

گچبری:

 هنر تزیین ساختن نقش و نگارهای گچی گود و برجسته را گچبری می گویند. در گچبری سنتی ایران طرحهای زیبای جورواجوری مانند طرح «مداخل، بنائونه، زعر، آبشار خیزگ، خوشه گندمی» و ... به کار می رفته است.

گچ تراش:

نوعی معرق گچی است که آن را «در قطعاتی می بریدند، و روی کار سوار می کردند.»"

گچکاری:

در ایران سفید کاری با گچ برای پوشاندن دیوارهای خشتی در زمان ساسانیان معمول بوده، انواع گچبری، کنده کاری، قالب زنی، نقاشی دو هزار سال در ایران سابقه دارد.» آندره گدار پیشینه گچکاری در ایران را بیشتر و آن را مربوط به دوران اشکانی می داند. در گچکاری اصطلاحهای خاصی وجود دارد، برای نمونه در غرب کشور به پر کردن لبه های دیوار با گچ را قاشقی و پر کردن گوشه ها و صاف کردن آن را «گلویی می گویند. همچنین در گچکاری شیوه هایی وجود دارد که «شیر و شکر» دو شیوه از آن است.

گردنی:

 قسمت استوانه ای شکل پایه گنبد را گردنی گویند.» نام دیگر آن «گریو» است.

گره:

در اصطلاح معماری گره به «طرحهایی هندسی» گفته می شود. به بیان دقیق تر «گره، به شکلهای هندس گفته می شود که در آن نقوش مختلف در کنار یکدیگر قرار گرفته و طرحی کلی را ارائه نماید

گره کشی:

ایجاد گره را در برخی از صنعتهای معماری را گره کشی گویند. برای نمونه گره کشی با کاشی را «گره معرق» و گره سازی با آجر را «گره آجری» و گره کشی با کاشی و آجر با هم را «گره کشی درهم یا معقلی» می گویند. گره کشی با آجر دارای طرحهای بسیاری است که «هشت بند رومی» یکی از جمله آن طرحها است. همچنین گره سازی با گچ نیز صورت می گیرد و در اصطلاح گچبری به این گونه گره، «گره گچی» گفته می شود در تعریف گره گچی آمده است: «نوعی گچبری با نقش ریز». این واژه در اصطلاح منبت کاری هم به کار برده می شود و گره سازی با چوب را «گره چوبی» می نامند. نیز گونهای گره سازی با تکههای آینه انجام می شده که می توان از آن به نام «گره سازی شیشه ای» یاد کرد.

گلجام:

نوعی نورگیر در پاره ای از بناها که مانند گل گرد است. روی گلجام خرک پوشها یا چفدهای جناغی و مقرنسها یا کاربندیهای پرکار گچی جای گرفته است و همه این مجموعه با یک قاب بسته میشده است.

گلچین:

 طرحهایی از آجر به شکل گل در گونه ها و نامهای متفاوت؛ «صدها نوع گل چین آجری وجود دارد، مثل گلچینهای خفته و راسته، کلوبندان، حصیری، جناغی، سم آهویی، گلبرگ دان، گل اندر گل.» و .... برای نمونه گلچینهای سم آهویی نقشهایی حاکی از آلت طبل را دارا می باشند.

گلچین حصیری:

حرکات قطعات رجهای متقاطع هستند. از این جهت حصیر گفته شده که طرحی شبیه حصیر دارد.

گلویی:

 سوراخ یا شیاری در میان تخته سنگ [که و به وسیله راه آب ) به محل خاصی هدایت می شود.

گلمیخ:

میخهای آهنینی که بر آنها یک نیم کره بزرگ، مشبک و حاشیه دار وصل است و برای تزیین در خانه های قدیمی کاروانسراها، [دروازه ها و... به کار می رفته است.

گنبد:

سقفی است نیم کروی یا مقعر که معمولا در بالای پلانهای مدور یا مربع و کثیر الاضلاع که به کمک گوشوار مدور می شود، تعبیه می گردد. گنبد زاییده تراوش اندیشه ایرانی و پاسخی به کمبود چوب در کشور ما بوده است. چنانکه گدار در این باره نوشته است: «سبک معماری گنبد با توجه به عدم چوب، معماری واقعی ایرانی است.» گنبد بر بنیاد شکل خود دارای گونه هایی مانند اهلیجی، شلغمی (شلجمی)، پیازی، گردچین (گنبد برج مانند)، رک (مخروطی یا هرمی شکل)، حبابی (عرق چین)، هشتار (هشت پهلو)، در چین، سبویی (به شکل گوزه)، کشکولی، نار اناری شکل) و ... می باشد. همچنین گنبد از جهت پوشش به دو گونه ساده و دو پوشه (دوجداره) بخش می شود. گنبد ساده، گنبدی است که تنها از یک پوشه یا لایه ساخته شده باشد و گنبد دو پوشه، دارای دو پوسته یا جدار است: «گنبد دو پوسته به گنبدی گفته می شود که از دو گنبد تشکیل شده باشد، یعنی یکی گنبد درونی که به شکل تخم مرغ می باشد و آن دیگر گنبدی خارجی که آن را با خیز نسبتا زیاد بر روی گنبد داخلی برپا می سازند. فاصله بین این دو گنبد عایقی است که سبب می شود سرما و گرما به فضای زیر گنبد نفوذ نکند.» گنبدها را بیشتر با آجر می سازند، ولی پاره ای از آنها مانند گنبد حبابی یا عرق چین» از خشت و گل ساخته می شوند. اتاقهای زیر گنبد، به گنبد خانه معروف بودند. این اتاقهای زیر گنبد در درون مسجد به نام «مقصوره» موسوم هستند. هر گنبد بر آمده از بخشهای مختلفی مثل پایه، ساقه یا کمربند، کاسه، گلویی، شانه، شکرگاه، افراز و ... تشکیل می شود.

گنگ:

تنبوشه های باریک و بلندی که برای لوله کشی از آن استفاده می کردند. این تنبوشه ها به صورت جفتی بودند و به همین جهت سر یکی از تنبوشه ها کمی باریکتر از دیگری بوده که بتواند در آن یکی فرو برود و این دو با هم چفت و بست شوند.

گورگاه صخره ای:

گورگاه دارای گونه هایی است از جمله گورگاه صخره ای که با سنگ یکپارچه در دل کوهها کنده شده و یادگاری از دوران باستان به شمار می روند، به ویژه از دوران مادها گورگاه های صخره ای چندی برجای مانده است. از این نوع گورگاه ها، گورگاهی به نام «دكان داود» در سر پل زهاب و «دخمه کیکاوس» در «صحنه» کرمانشاه می توان نام برد. درباره بنای این گونه گورگاه نوشته اند: «آرامگاه هایی که در داخل تخته سنگهای کوه کنده اند، نمایی دارند که به منزله در ورودی آنها محسوب می شود و سقف آنها روی ستونهایی قرار گرفته است. نمای آن شباهت به ایرانی دارد که در تابستان ایجاد سایه ای می نماید و مانع ورود آفتاب به درون ساختمان می گردد و در زمستان بر عکس نور خورشید به علت متمایل خود وارد ساختمان می شود و این ایوان به صورت پناهگاهی برای جلوگیری از برف و باران است. این آرامگاه ها شامل یک ورودی و یک، دو اتاق بوده اند.»

گوشوار:

 گوشوار اصلی است باستانی و در دوران ساسانی مورد استفاده قرار می گرفته است: «گوشوار یا طاق روی گوشه در قبل از اسلام اساسا برای تسهیل تعبیه یک گنبد مدور در روی پلان مربع به کار می رفته است. گوشوار دارای گونه هایی مانند گوشوار لچکی، گوشوار معمولی، گوشوار کروی یا طاقچه ای است؛ گوشوارها معمولا به شکل مثلث هستند. اگر راس (سر) مثلث در بالا باشد گوشوار معمولی و اگر سر آن پائین باشد، گوشوار لچکی نامیده می شود. گاه اتاقها یا طاق نماهایی را که در دو طرف سردر ورودی یا دو جانب ایوان مرتفع قرار دارند، نیز گوشوار می خوانند (به خصوص در طبقه بالای بنا).

گهواره ای:

نوعی طاق گرد شبیه گهواره است که در سردر اتاقها، ایوانها، پلها و بناهای دیگر وجود دارد. نام دیگر آن آهنگ است. به این گونه «طاق ناودانی» نیز گفته اند ولی نام دقیق تر آن «ناوی» می باشد.

گیلویی:

نوعی تزیین و نقش و نگار آجری (سفالی) است که نزدیک به پوشش بنا «بين طاق و دیوار» قرار دارد. آندره گدار گیلویی را چنین تعریف کرده است: «گیلویی ها نقش و نگارهایی سفالین هستند که در نمای بیرونی دیوارها به چشم می خورند.» به نظر می رسد این واژه وابسته به گیلها (گیلگها) باشد و به احتمال زیاد از سرزمین گیلان به جاهای دیگر رفته است. برخی اصل واژه را «گیلویه» دانسته اند. نقش و نگارهای گیلویی باستانی هستند و پیش از اسلام نیز به کار می رفته اند. برای آن واژه «افزیر» نیز به کار برده اند که این واژه با لغت «ازار» و ازاره از یک ریشه است و در واقع ازره در پایه دیوار و افزیر (گیلویی) در پایه سقف قرار می گیرد.

گیری:

 از گونه های دیگر ایوان «گیری» است؛ «گیری یا ایوان تابستانی در سوی نسارو پشت به آفتاب ساخته می شد.» چنین پیداست که این گونه ایوان خاص ناحیه گرم کویری باشد و در ناحیه های دیگر چنین ایوانی ساخته نمی شده است.

لاچسبان:

 این اصطلاح در معماری با دو معنی متفاوت به کار می رود، به معنای چسبانیدن به صورت رج و ردیف و همچنین لاچسبان را، هم لنگه و هم تویزه نیز می گویند» (نگاه تویزه).

لایه چینی:

عبارت از ساختن و نقاشی گل بته های موردنظر به قطر زیاد با رنگهای قرمز روشن در دیوار . استاد نقاش برای جلوگیری از ترک خوردن زیاد اقدام به کار کردن لایه به لایه روی یکدیگر می کند. در واقع لایه چینی ساختن غابی است گچی و رنگ آمیزی شده با گل بوته هایی بر آن که نقاشی در درون آن صورت می گیرد، زینت شده است.

لچکی :

در سطح مثلثی شکل که در جانب هر قوس قرار دارد و معمولا با کاشیهای رنگارنگ و نقش اسلیمی زینت می یابد.» لچکی ها گاه در سردر اتاق و گاه در قاب رخبام قرار داشتند، پژوهشگری درباره الجکی های این مکان نوشته است: «قسمت زیرین رخبام به صورت لچکی با سه گوشه که معمولا دو لچکی هم قرینه در زیر قاب مستطیل رخبام قرار دارد.»

لغاز :

 به «برجستگی عمودی کنار دیوار» گفته می شود.

لمبه بندی:

درودگران برای پوشاندن نازیبایی ها و برآمدگی های بناهای تیرچوپ پوش، قاب هایی چوبی پر نقش و نگاری «به اشکال هندسی مانند مربع، لوزی، مستطیل و غیره) بر روی سقف توفال شده می کوبیدند و آن را به صورتی زیبا و دلپسند در می آورند

لوحه:

غابی از کاشی یا آجر که فرمان و نوشته هایی در میان آن نقش بسته بود.

لونه:

ترکیبی است از نخاله، گچ، خاک و ماسه که برای کف فرش استفاده می شود.

لولی دار:

طاقنماهای کوچک در نزدیک سقف که به جای هلال از سه قوس تزیینی به صورت برگ گشنیز تشکیل شده باشد.

مالبند:

فضایی دالان مانند که پشت اتاقها و صفحه های کاروانسراها ساخته می شد و چهار پایان بارکش را در آن جای می دادند.» این گونه مال بندها در خانه های اعیانی و در بخش بیرونی آن نیز وجود داشت.

ماهرخ:

 به توغ (توق) یا نوک گنبد گفته شده است.

مجردی:

جزر با پایه های باربری که گنبد بر آن قرار دارد.

محجر:

حفاظ فلزی نصب شده بر روی پنجره های چوبی با اشکال پیچشی.» در معماری سنتی ایران ابتدا محجرها (نرده ها) نیز چوبی و به صورت «نر» یا ایستاده بود. این نرده ها یا حفاظ کار دیگری نیز انجام می دادند و طوری ساخته شده بودند که از تو بیرون به خوبی دیده می شد، ولی درون اتاق دیده نمی شد. نام فارسی محجر النرده» و «پادگانه» است. محجر از نظر نوع جنس دارای گونه هایی مثل محجر سنگی، چوبی یا فلزی می باشد. (نگاه به نرده).

محراب:

محراب طاقنمای کمانی درون شبستان اصلی مسجد است که در سوی قبله قرار دارد و «جهت قبله را معلوم می دارد.» بنای محراب (مهراب) نشان می دهد، طاق با چفد کمانی (هلالی) کهن ترین طاق یا چفدی بوده که تاریخ به یاد دارد، یا بهتر است بگویم این طاق وابسته به دوران پیش از تاریخ است.

مهرابه ها :

ستایشگاه ایین زدایی پیش از زرتشت بوده و در آن وجود چنین طاقی وجود داشته و این طاق از سوی ایرانیان مسلم به جهان اسلام راه یافته است. در دوران اسلامی محراب سازی به اوج و تکامل خود رسیده و دیوارهای آن به شیوه های گوناگون آرایش یافته است. دیوارهای پاره از مسجدها کاشی کاری شده و به کاشی پیش بر (معرق) و کاشی هفت رنگ آرایش می یابد و گاه این کاشی کاری به صورت مقرنس کاری است. در محرابها کتیبه ها و نوشته هایی وجود دارد که گاه بر روی کاشی و یا به صورت گچی دیده می شود و گذشته از آن گچبرهای زیبایی به گونه نقش و نگار و گلبوته خودنمایی می کند. نمای برخی از محرابها نیز از آجر است از جمله مسجد گز اصفهان، دارای محراب آجری» است. می توان گفت برای تزیین محراب تا قبل از ایلخانان از گچبری استفاده می شده ولی از اواخر آن این تزیینات به سفال لعابدار (کاشی) تبدیل گشته و سپس در عصر صفویه کاشی تکامل یافته و برای پوشش دیوارهای محراب از آن استفاده شده است.

مدرسه:

مدرسه های قدیم بیشتر در میان مسجدها واقع شده بوده اند و گاهی هم محلی جداگانه در کنار مدرسه و با جدای از آن به گونه مستقل وجود داشته است. به مدرسه هایی که در کنار مسجد واقع بوده اند مسجدمدرسه » گفته اند. از نمونه معروف مسجدمدرسه، مسجد مدرسه آقا بزرگ در کاشان است. نویسنده ای در توصیف مدرسه «شاهرخیه بستام» چنین نوشته است. این مدرسه در دو طبقه آجری قرار دارد، به طور کلی صحن مدرسه تقریبا مربع مستطیل شکل است که دور تا دور آن را حجرات در دو طبقه احداث گردیده است. در جبهه شمالی و جنوبی در ایران وجود دارد که در طرفین ایوانها حجرات دو طبقه ساخته شده است. جبهه شرقی مدرسه [نیز] دو طبقه شامل پنج حجره با ایوانی کوچک در جلو می باشد. اتاقها هم اندازه به ابعاد ۳ / ۳۱۵ متر و دهنه ایوانهای جلو آن نیز ۳ متر است. طاق این ایوانها در طبقه پایین کلیل آذری و طاق ایوانهای طبقه دوم جناغی می باشد. برخی از مدرسه ها یک طبقه بوده اند و همه سازمان مدرسه در همان طبقه قرار داشته است. در مدرسه های آن روزگار تالار یا تالارهایی به نام «مدرس» یا آموزشگاه واقع بوده که طلبه ها و دانش پژوهان بر گستره فرشی بر زمین می نشستند و به درسهای استاد گوش می دادند. این مدرسه ها معمولا دارای حیاطی بزرگ با درختهایی در پیرامون آن بوده است. همچنین در این مدرسه ها حجره هایی برای بیتوته و زندگی آموزگاران و دانش پژوهان وجود داشته است. بعضی از مدارس مثل مدرسه خان پنج مدرس (کلاس) داشت که یکی متعلق به ملاصدرا و چهار عدد برای دیگران بوده است. غیر از این هر مدرسه یک مسجد، نماز خانه و یا کتابخانه داشته است.

مسجد:

مسجد در ایران دارای گونه هایی چون مسجد کوشک، مسجد یک ایوانه، مسجد دو ایوانه، مسجد چهار ایوانه است. آندره گدار درباره مسجد چهار ایوانه نوشته است، این گونه مسجد دارای چهار ایوان بوده که از معماری آتشکده یا چهار طاقیهای آن استفاده شده است.» مسجد دو ایوانه چنانکه از نامش پیداست، دارای دو ایوان است. بیشتر در خراسان رایج است. نویسنده ای مسجد کوشک را به کوتاهی چنین توصیف کرده است: «مسجدی بی ایوان شبیه کوشک (قصر) باشد. چنین پیداست این گونه مسجدها در فضایی سبز و پر دار و درخت قرار داشته اند، حتی به این گونه فضا که با حوضی نیز همراه بوده، «روضه» می گفته اند و «روضه» یاد آور گلستان و باغ بهشت و حوض آن به مثابه «حوض کوثر» می باشد. همچنین برخی از مسجدها نیز گذشته از فضای باغ مانند آن آب روان جاری و دارای پایاب یا «پادیو» هستند. نمونه مسجدهای دارای «پایاب» «مسجد کبیر یزد» است. یک مسجد ممکن است دارای اندامهایی همچون ایران، مقصوره (گنبد خانه)، ستون، شبستان، محراب، طاق، گنبد، مناره، طاقنما، زیرزمین، رواق، غرفه و ... باشد. دیوارهای مسجدها معمولا آراسته به کاشی کاری، آجرکاری، گچکاری و گچبری، مقرنس سازی و کتابه نویسی با آیه های قرانی یا هنرهای دیگر است.

مستور:

 نگاه خانه، برونگر یا پوشیده

مشبک:

 گونه ای دیوار شبکه دار که نقش نورگیر را نیز دارد. البته پاره ای از مشبکها به صورت پنجره دیده می شوند. دیوارهای مشبک هم مانند دیوارهای معمولی حایل میان دو فضا هستند و هم نورگیرند. مشبکها در بسیاری از ساختمانهای قدیمی مثل مسجد، خانه، حجره، مدرسه و ... به چشم می خورند. آنها از نظر جنس سازه دارای گونه هایی می باشند و به صورت مشبک گچی، چوبی، سنگی، آجری و کاشی (فخر و مدینه) خودنمایی می کنند.

مشكوف:

نوعی از خانه که بخشی از آن برخلاف خانه های مستور در دید نگاه بیننده قرار دارد. نگاه خانه برونگرا

مصطبه:

 سکو، تخت (نگاه به این سازه ها)

مصلا:

فضایی باز برای برگزاری نماز در اعیاد مذهبی مصلا با «نمازگاه» در واقع سکوی پهن و گسترده ای است که در آن بناهای دیگری هم دیده می شود. ساختمان این بنا در هر شهر به صورتی ساخته می شود، چنان که مصلای طرق در خراسان «مرکب است از یک تالار چهارگوش که بر فراز آن گنبدی بنا کرده اند و جلوی آن ایوانی است مرتفع در انتهای ایران نیز محرابی دیده می شود.» اما مصلای یزد «مرکب از یک چهارطاقی است که در مرکز صحنی وسیع قرار گرفته است. این چهار طاقی شبیه آتشکده های قلبی می باشد و دارای یک معماری کاملا ایرانی است.»

مطب (شفاخانه):

نویسنده ای درباره یک پزشک خانه در قم نوشته است: «مطب شفا الدوله دارای درگاه، راهرو، غرفه هایی هست. بالای این درگاه در ترنجی به خط نستعلیق نوشته ای دارد و بیتهایی از سروده حکیم به چشم می خورد. پنجره ها دارای شیشه های رنگی است. مطب در طبقه دوم واقع می باشد.»

مطبخ یا دارالطبيخ (دار تبی)::

نگاه به آشپز خانه

مصنعة:

نگاه به آب انبار

معرق (پیشبر):

 استفاده از برشها ورقه هایی از کاشی، سنگ، گچ در بنا می باشد. به خصوص این لغت در کاشی کاری کاربرد بیشتری دارد و «معرق کاشی به کار بردن تکه هایی از کاشی و چسباندن آنها در کنار یکدیگر با گچ و ایجاد تصویرها و نقش و نگارهایی زیبا می باشد. معرق کاری به ویژه در اصفهان و در مسجد شیخ لطف الله بسیار به چشم می خورد. هنر معرق بر بنیاد بهره گیری از برخی از مصالح دارای گونه هایی چون معرق سنگی»، «معرق کاشی، معرق گچی، معرق لغتی و ... است. پژوهشگری درباره معرق سنگی نوشته است: «معرق سنگی این است که کتیبه ای را روی سنگ گذاشته اند، آنگاه دور خط را در آورده اند، به طوری که کتیبه به طور برجسته نموار گردد. سپس جاهای خالی شده را با قطعات ریز کانیهای فیروزه و گلهای اسلیمی از کاشیهای رنگین پر کرده اند. نمونه معرق سنگی تنها در مسجد جامع عتیق شیراز دیده می شود. اما «معرق لغتی، معرقى [است] که از سطوح منحنی و فتیله کاشی استفاده می شود» معرق گچی نیز به وسیله گچهای رنگی در ابنیه تاریخی استفاده می شود.

معقلی:

 گونه ای از کاشی کاری که کاشی در «پناه» آجر قرار می گیرد. یا به عبارت دیگر معقلی ترکیب قطعات آجر و کاشی است. معقلی دارای نوعهایی مثل معقلی یک رگی و معقلی حصیربندی یا شترنجی است درباره این نوع از معقلی آمده است: «طرحی در معماری که از خانه های شطرنج نقش می گیرد.»

معماری باستانی ایران:

 شامل چهار دوران؛ معماری مادها، عیلامیها، هخامنشی ها، ساسانی ها و معماری پارتی ها است.

معماری مادی:

 از نمونه های معماری دوران ماد می توان از «ستاوندهای چوبین و شبستان های دور بسته و کوشک مانند سخن گفت که هخامنشیان آن را از معماری مادها گرفته و «نخست به انشان و بعد به پارس بردند.»" دیاکونف، پژوهشگر روسی نیز در تاریخ ماد از دستاوردهای معماری مادها سخن گفته و تصویری نیز از ستاوندهای مادی ارائه داده است. پژوهشگر دیگری درباره این سازه مادی چنین سخن گفته است: «سقف مسطح تیر پوش و قرار گرفتن آنها بر روی ستونها برای ایجاد ایوان و یا تالار آپادانا، احتمالا از کلبه های مادی گرفته شده است.» بنای «کلاوه» نیز یادگاری از دوران مادهاست که هنوز به خصوص در جاهای کردنشین ایران مثل غرب و شمال غربی ایران مورد استفاده قرار می گیرد: «کلاوه خانه های روستایی در منطقه کردستان و آذربایجان است که به صورت برج بوده است. همچنین این خانه ها ارتفاع زیادی داشته و از طبقه هم کف استفاده نمی شده است، ساکنان آنها برای در امان بودن از حیوانات وحشی و رطوبت (مثل آنچه در شمال ایران دیده می شود)، با قرار دادن نردبان به طبقه بالا می رفته اند. این نردبان بعد از استفاده برداشته می شده است. به نظر می رسد، شکل دیگری از «کوه» در دوران باستان در استان فارس وجود داشته است: «در کعبه زرتشت که به روایتی محل نگهداری اوستا بوده، تقلیدی از آن نوع ساختمانهای ساده می بینیم.» و نیز در میان قومهای ایرانی مادها نخستین قومی هستند که در بناهای خود به ساختن «طاق» دست زدند و این طاقها نوعی طاق ساده برآمده خشتی و به صورت رگ چین بوده است: در «دوران مادها هم از یک نوع از طاقهای هلالی یافت شده که در آنها دایره هر قوس از طاق را به وسیله دو قطعه خشت که به صورت نیمدایره قالب گیری شده است به وجود آورده اند. این گونه طاق در بنای خشتی تپه نوشیجان در روستایی میانه ملایر و همدان دیده می شود. همچنین مادها از قدیمی ترین قومهایی هستند که در گورگاه های صخره ای خود که در دل کوهها کنده شده، ستون به کار برده اند.

معماری عیلامی:

 پیش از آمدن آریایی ها به ایران قومهای دیگری در این کشور می زیسته اند که قومهای ایرانی گاه از آنها تاثیر پذیرفته اند. از جمله عیلامیها که در خوزستان و استان ایلام کنونی زندگی می کرده اند. از بناهای به جا مانده از عیلامیها تنها «زیگورات چغازینیل» در خوزستان است که بنایی است هرمی و طبقه طبقه که «مصالح ساختمانی این برج از گل و خشت بوده و نمای بیرون آن با آجر ساخته شده بوده است. هر طبقه برج نه تنها از حیث وسعت و ارتفاع با طبقات دیگر متفاوت بوده بلکه از حیث رنگ آمیزی نیز با طبقات دیگر اختلاف داشته است.» در بنای این زیگورات گذشته از مصالح نامبرده شده از «کاشی و به خصوص از چوب» هم استفاده شده است در ساختمان معبد چغاز بنیل برای جبران خمیدگی سقفهای چوبی، در صدد برآمدند در فاصله بین دیوارها زیر تیرهای سقف ابتدا تیرهای حمال در جهت عمود بر چوبهای سقف به کار برند و برای نگاهداری این تیرهای حمال تیرکهای چوبی بریا نمایند. (ستونهای بعدی).» هخامنشیان پس از تصوف سرزمین عیلام به نظر می رسد فنهایی در معماری از آنها گرفته باشند و به احتمال زیاد ستون سازی و استفاده از کاشی از جمله این فنها است.

معماری هخامنشی :

هخامنشیان دارای دو نوع معماری هستند که در هر دو نوع آن ستون به کار رفته است. نوع ساده معماری آنها ستاوندهایی است؛ دارای ستونهای چوبی که آنها را از مادها اخذ کرده اند. اما بزرگترین نوع معماری آنها گونه ای معماری تلفیقی است. هخامنشیان توانسته اند بخشهایی از فن معماری کشورهای زیر سلطه را گرفته و هماهنگ کرده و در آن روح ایرانی بدمند، چنانکه کسانی که به دیدن ویرانه های تخت جمشید رفته اند با دیدن آن احساس عظمت و سرگشتگی کرده و هرگز احساس نکرده اند که هنری نا ایرانی می بینند، چنانکه نویسنده ای هنرشناس بیگانه در این باره نوشته است: «ساختمانهای هخامنشی ملهم از خارجیان است ولی هنرمندانی که نامشان در فهرست نیامده معماران ایرانی هستند که طرح کل (بنا) را ریخته اند و توزیع ملتهای مختلف را به عهده داشته اند و از ترکیب شیوه های ناموزون بابلی، مصری، مادی، یونیک، ساردی، شیوه ای جدید و هماهنگ پدید آورده اند.» می توان گفت هنر معماری هخامنشی از معماری عیلامی نیز متاثر است، چه پس از تصرف «انشان» به دست آنها، کاخ آپادانای شوش نمی تواند از هنر معماری این قوم بی تاثیر باشد. دو ویژگی معماری دوران هخامنشی ساختن پوششهای تخت در آسمانه خانه ها و بهره گیری از ستون است. این ویژگی ها در تمام آثار به جا مانده از هخامنشیان مانند تالار آپادانا (تالار بار عام) و تالار صد ستون و ... به چشم می خورد. اما جالب ترین بنای ساخته شده در این دوران تالار آپاداناست که بسیاری از پژوهشگران ایرانی و نا ایرانی جستارهایی درباره آن نوشته اند، از جمله: «چشم گیر ترین آثار داریوش و خشایارشاه کاخ آپادانا است که برای بار عام ساخته اند. این کاخها بر روی سکویی بنا شده اند که از دو طرف پله می خورد و ستونهای کوچک بسیار مزینی دارد و نقش برجسته هایی از سربازان دو طرف آن حکاکی شده اند. پله ها از خشت خام ولی چهار چوب تمام پنجره ها و درها از سنگ تراشیده و سقف آن تیر پوش و کاهگل بوده که توسط ستونهای شیارداری بر پایه ها و سرستونها ماهرانه برپا نگاه داشته شده است.... از دیگر ویژگی های آن دوران، نقاشی و رنگ آمیزی است و آنان «تیرهای چوبی و طاق را رنگ و نقاشی می کرده اند. در دوران هخامنشیان از کاشی نیز استفاده می کرده اند و به خصوص طرحی در کاشی کاری به نام «رزاس» به کار می رفته است هخامنشیان در بناهای خود از آجر هم بهره می برده اند.

معماری اشکانی:

معماری دوران اشکانی را می توان از دورانهای چشمگیر معماری ایران به شمار آورد، چه در این دوران ایرانیان به کشف گنبد که پدیده ای خاص ایرانی است دست یافتند، چنان که آندره گدار در این باره نوشته است: «تاریخ ساختمانهای طاقدار که سبک حقیقی ایرانی است از زمان سلسله اشکانی شروع می شود ساختن ایران نیز در همین دوران پدید آمده است و ساختن بناهای دارای ایوان با «طاق گهواره ای» یا آهنگ در این زمان آغاز شده است. آنها در بناهای خود از سنگ و آجر و گچ استفاده می کردند و به ساختن گونه ای از خانه دست یافتند که در دوران ساسانی مورد توجه قرار گرفته و رواج یافته است در آن دوران بعضی از سراها مزین به ایران بوده است. طرح اخیر به وسیله ساسانیان رواج زیاد یافته است. دیوارها از سنگ یا آجر ساخته می شده است. سنگها را حجاری می کرده اند و روی گچ دیوار گچبری می کرده اند.»" اشکانی ها در سازه های خود گذشته از ایوان و طاق همچنین به طاق نما و نغول و ریزه کاری های دیگر توجه داشته اند. و به احتمال زیاد ستایشگاه آناهیتای کنگاور که به گفته باستان شناسانی چون گریشمن از معماری دوریک یونانی متاثر است مربوط به دوره سلوکیان است نه دوره پارتی». این نکته نشان می دهد که بر خلاف نگرش برخی از هنرشناسان، معماری اشکانیان بیش از هر چیز زاییده اندیشه ایرانی بوده و در این زمینه از معماری یونانی زیاد پیروی نکرده است.

معماری ساسانی:

 چنان که گفته شد، ساسانیان فن ساختن طاق را از اشکانیان فراگرفته و به گسترش آن پرداخته و به از بین بردن نقصهای آن کوشیده اند: «یکی از انواع طاق سازیهای جالب عصر ساسانی طاقهایی است که به وسیله پوششهای گهواره ای به وجود می آمد. این نوع پوشش مرکب است از یک سلسله طاق و تویژه که در طول یکدیگر قرار می گیرند و بر روی نقاط معینی از قوسهای مستحکم تر تقسیم می گردد. این شیوه پوشش به معمار اجازه می دهد که فاصله میان دو قوس پنجره را تعبیه نماید و روشنایی طبیعی بنا را تامین کند. گنبدهایی که بر روی طرح چهارضلعی ساخته شد. در آن صورت شکل داخلی بنا از بنیاد به صورت مدور در می آید و در درون آن چهار سکنج تعبیه می گردد. معماری عصر ساسانی از تیرها و قطعات چوبی خاصه به عنوان کلاف کشیده و همچنین برای نرمش بخشیدن بیشتر به اجرای ساختمان در نقاط تكيه طاق بر جرز استفاده می نمود. از ویژگیهای دیگر شیوه ساسانی در معماری ساختن قوسهای دو تيزه و قوسهای نعلی شکل و همچنین اشکال چند بخش است که به احتمال زیاد الهام دهنده مقرنس کاری هایی است که در دوران اسلامی رواج تام یافته است.» دیگر این که ساسانیان فن ایوان سازی را که در زمان اشکانیان رواج داشت گسترش داده و به ساختن بهترین و بزرگترین ایوان آن روزگار، «ایوان خسرو» معروف به ایوان مدائن پرداختند و نیز در گچکاری و گچبری به پیشرفتهایی دست یافتند که نمونه و سرمشق دورانهای بعدی گردید: «همچنین گچکاری بعد از اسلام چه از نظر تکنیک و نحوه کار برد و اجرا و چه از نظر بخش عمده از نگاره ها و نقشها بر هنر گچبری غنی و وسیع دوران ساسانی متکی است.» ساسانیان در شهر سازی نیز به پیشرفتهای بسیاری رسیدند و در آن دوران «شهرها با طرح مستطيل یا مدور ساخته می شدند.»

مقرنس:

قناس بندی های قوسی» هستند و نقش زیباگرانه دارند و تنها برای آرایش بنا ساخته می شوند.» مقرنسها بیشتر از شکلهای موجود در طبیعت گرفته شده و کهن ترین گونه آن به احتمال زیاد «مقرنس اشکفتی مقرنسهایی به شکل استلاکتیت) است که «قندیلهای داخلی غار را تداعی می کنند.» همچنین مقرنس لانه زنبوری» که از لانه زنبور گرفته شده است، و برخی از مقرنسها هم مانند گیاهان ساخته می شوند» مقرنسها از نظر شکل دارای گونه هایی چون «مقرنس اشکفتی»، «سینه کفتری»، «لانه زنبوری»، «بر آمده (مقعر)»، «کشکولی» (به شکل کشکول درویشان)، «آویزان» (معلق) یا «پتکانه»، «مقرنس صاف»، روی هم قرار گرفته و ... هستند. اما مقرنسها از دیدگاه ابزارهای ساخت به نوع هایی مثل مقرنس گچی، مقرنس آجری، مقرنس سنگی، مقرنس کاشی، مقرنس چوبی، مقرنس شیشه ای و ... بخش می شوند. هر مقرنس دارای جزهایی نیز هست، چنان که «فرورفتگی هر قسمت مقرنس را کاسه می نامند.» در اصطلاح معماری خراسان، اگر فرورفتگی مقرنسها «سطحی و کم عمق باشند» تاسه و هرگاه عمیق باشند تنوره خوانده می شوند. برجستگی مقرنس کاری پر خم اگر نوک تیز باشد «پاباریک» و اگر نوک پهن باشد «سینه باز» و اگر دارای برجستگی مضاعف باشد رکابی می گویند.» نویسنده دیگری از جزوهای مقرنس چنین سخن می گوید: «عناصر مقرنس عبارت است از پرکها، شاپر کھا، کچلی ها، پاباریکها، تاسها و نیم تاسها (نغولها)» مقرنس کاری آرایه ای نوین نیست و به همین سبب هم در آثار باستانی دوران گذشته مانند دکان داود» وابسته به لولوبیان در سرپل زهاب کرمانشان، در گورگاه کوهستانی سکاوند در هرسین کرمانشان مربوط به دوران مادها، یا «آتشگاه پاسارگاد» فارس از آثار هخامنشیان و یا در سرستونی در آثار تاریخی طاق بستان وابسته به دوران ساسانی به چشم می خورد. می توان گفت مقرنس کاری در دوران صفوی به اوج تکامل خود می رسد و آن دوران را «عهد طلایی هنر معماری ایران می گویند» و «این نامگذاری در مورد هنرهای تزیینی از جمله مقرنس هم مصداق دارد. در اینجا به دو نمونه از مقرنسها می پردازیم:

مقرنس روی هم قرار گرفته:

این نوع مقرنس «از مایه اصلی بنا و یا قطعات دیگر ساخته می شود» و «غالبا در چند ردیف روی هم قرار می گیرند

مقرنس صاف:

 گونه ای مقرنس گچی «که به صورت گچکاری و رنگ آمیزی و خطوط و اشکال هندسی» دیده می شود.

مقصوره:

 فضایی است مربع شکل که بر فراز آن گنبد قرار گرفته است. در واقع مقصوره به گنبدخانه مسجد گفته می شود که «جای ایستادن امام در مسجد، جایی از مسجد خاص خلیفه یا امام می ساختند که در نماز گزاردن در آنجا بایستد و از دسترس بدخواهان دور باشد.»

مناره:

مناره «بناهای ستون مانند تزیین شده از کاشی و مقرنس» است. بنای مناره در پاره ای از مدرسه ها، مسجدها، مزارها و ... به کار رفته است. این سازه دارای گونه هایی مانند جفت منار (مناره دوقلو) مثل منارجنبان اصفهان و تک منار مانند «منار على» در اصفهان است. به سبب اصل قرینه سازی در معماری ایران، تک مناره ها هم نخست جفتی بوده اند. منار توپر و منار پایه دار و منار بی پایه نیز گونه هایی از منار هستند. منار توپر «مثل «منار عون در آذربایجان منار دارای گونه هایی دیگر هم چون «منار میل مانند یا برج های مدور، منار مدور، منار مکعب شکل و منار چند وجهی است.» مناره ها کارکرد متفاوتی دارند؛ برخی مثل مناره یا اگلدسته، مسجدها برای اذان و برخی دیگر برای تعیین جهت ساخته می شدند. نمونه این نوع میلهای میان راه هاست و از پاره ای از مناره ها هم برای خبر رسانی به وسیله روشن کردن آتش استفاده می کرده اند مانند برج آتش در فیروزآباد در فارس، نقش دیگر مناره ها ایجاد تعادل و توازن در بنا بوده است: «مناره ها با منطق ریاضی درست خود بر دوش درگاه ها و تکیه های مسجدها در برابر رانش طاق پاسنگ بوده است مناره سازه ای نیست که با آمدن اسلام در ایران وارد معماری ما شده باشد، چنان که همین مناره برج آتش در فیروزآباد مربوط به دوره ساسانی» است. هر منار از جزهایی پیوند یافته و دارای اندامهایی مانند پایه (بخش پایینی آن) میله (قسمت بالایی منار) و «تاج» که در نوک منار قرار دارد و گاه آراسته به هنر مقرنس کاری است. «میله منار دارای لوحه و کتیبه است» گاه در این بخش منار از نوعی آجرچینی «خفته راسته» استفاده می شود که به «هزارباف معروف است.» مناره دارای بخشهای دیگر چون «راهرو، پله، روزن (نورگیر) و ... است. راهرو همان درایگاه مناره است. به وسیله پله های منار می توان از بخش زیرین به پوشه های بالایی منار راه یافت: «پله های منار به شکل حلزونی است، یعنی مارپیچ و گردان هستند. از ویژگیهای مناره های ایرانی جفت و قرینه بودن آنها و تزئینات کاشی کاری و تذهیب است.» نورگیرهای مناره ها از بخشهای مختلف آن وجود دارند و بیشتر به صورت روزن هستند و گاه «مثل منار چهل دختران اصفهان، دارای پنجره هستند.» نورگیرها در مناره ها مانند سازه های دیگر برای تولید روشنایی و پالایش اهوا پدید آمده اند. بیشتر منارها با آجر و ملاط گچ ساخته شده، منار خشتی هم وجود دارد. در استانهای مانند سیستان منارهایی از خشت خام هم به چشم می خورد. برای ساختن منار در این استان از خشتهای گلی محکم که به احتمال زیاد شن و ماسه در آن به کار رفته استفاده می کنند. به منار مسجدها «موذنه) و با گلدسته هم گفته می شود.

موزاییک:

در دوران باستان و پس از آن از گونه هایی موزاییک استفاده شده، ولی این موزاییکها هرگز به مصرف کف بنا نمی رسیده است. استفاده از موزاییک برای کف بنا از زمان قاجار آغاز شده و در دوران پهلوی رواج یافته و موزاییک فرش عملی غربی است. در دوران قاجار از موزاییکهایی به نام «ابر و باد» استفاده می شده که گاه از آن برای کف فرش هم بهره می جسته اند. در معماری سنتی ما کف بناها را با آجر یا سنگ فرش می کرده اند و کارشناسان ما خصوصا آن را هرگز در بناهای باستانی توصیه نکرده اند: «موزاییک در یک اثر باستانی بی مورد و غلط است و بهتر است کف ایوان را با آجر سبز و محکم یا سنگ بادوام مفروش سازند.» در دوران ساسانی از موزاییک مانند کاشی برای آرایش نمای بناها استفاده شده و از آن زمان موزاییکهایی به جا مانده که تصویرهایی بر آن نقش بسته است: «در موزاییکهای ساسانی صورتها به جزء چند مورد همه سه ریع نشان داده شده اند.

مهتابی:

 سگو یا صفهای از سنگ و یا آجر در حیاط محلی برای استراحت، خواب، خوردن غذا در فصلهای گرم سال در روز یا شب است، پاره ای از پشت بامها نیز دارای مهتابی بوده است که از چهار سو با دیوارهای

جان پناه محاط بوده تا ساکنان آن از چشم بیگانه در امان باشند. نامهای دیگر آن شاه نشین و بهاره خواب است. این واژه ها لغتهایی مناسب به جای لغت غربی «تراس» هستند.

مهمان خانه:

در روزگاران پیشین کاروانسرا محلی برای بیتوته و استراحت کاروانیان و سفر گران بوده و مهمانخانه به احتمال زیاد از دوران قاجار به پیروی از غربیان و آن هم ابتدا برای سفیران خارجی و جهانگردان و ... پدید آمده است. در اینجا به توصیف یک مهمانخانه دولتی در قزوین از دید یک جهانگرد می پردازیم: یک ساختمان دو طبقه بزرگ، دور تا دور آن را یک ردیف ستون احاطه کرده و در مقابل آن باغچه ای پرگل قرار دارد. ایرانی ها با ظاهری آراسته، گرداگرد فواره حوض نشسته بودند به غیر از طبقه همکف، در طبقه اول تعداد زیادی اتاق است. بزرگترین قسمت مهمانخانه تالار وسیعی بود که به وسیله ارسی های بزرگ که شیشه های ایران آن با ظرافت و اشکال زیبای هندسی پهلوی هم چیده شده، از بیرون نور می گرفت.» سر در این مهمانخانه دارای طاق کمانی است. علامت شیر و خط در آن نمایان است. نشان می دهد مهمانخانهای دولتی است. پشت بام دارای نرده است. دو ساعت سنگی به قرینه یکدیگر در دو سوی طاق در طبقه بالا به چشم می خورد. در این بنا ایوان و شاه نشین قرار دارد که دارای نرده ها و ستونهایی است. طبقه پایین نیز دارای ایوان می باشد. سردر ورودی نیز دارای طاق کمانی و چهار ستون در این ایوان به چشم می خورد و یک پله دو سو به حیاط می رود

مهراب:

چنان که گفته شد، بنای «محراب» مسجدها از پیروان آیین مهر گرفته شده و در دین زرتشت راه یافته و پس از آن هم به اسلام. آندره گدار از «مهراب شریف آباد یزد»، از مکانهای مقدس زرتشتیان چنین یاد کرده است: «تخته سنگی هشت ضلعی که هر ضلع آن 40 سانتی متر و بر پایه اش هشت ضلع قرار دارد. هر پله ۲۰ سانتی متر و ارتفاع مجموع محراب از سطح زمین 1.20 متر در وسط تخته سنگ حفره ای به قطر ۲۰۰ سانتی متر. در حجره مجاور آتش نگهداری می شود.»

میانسرا:

 در اصطلاح معماری به «حیاط مرکزی ساختمان» گفته می شو.د

میدان:

 فضایی چهار گوش که در بخش میانی محله شهرها قرار داشت. میدانهای ایرانی هرگز مانند میدانهای غربی گرد ساخته نشده بودند چون ساخت آنها مربوط به دوران ماشین نبود و نیازی هم به دور زدن اسب و استر در آن میدانها وجود نداشت. در گذشته هر محله دارای یک یا چند میدان بوده است. از میدانهای معروف ایران «میدان نقش جهان اصفهان است که به نظر می رسد مربوط به دوران صفوی باشد. از نوع میدانها، دیگر میدانی به نام سبزه میدان» است، که در آن حوض و درختانی وجود داشته است، همچنین در برخی از شهرها میدانی به نام «میدان توپخانه» دیده می شد. میدان توپخانه برخی از شهرها مثل میدان توپخانه تهران شکل و وضعیتشان تغییر کرده است. میدان توپخانه کرمانشان که میدانی چهارگوش بود، نزدیک کهندژ و روبروی حکومتی و عمارت آن معروف به دیوانخانه» واقع بود. از کنار این میدان خیابان اصلی و مرکزی شهر می گذشت. در سه سوی این میدان مغازه هایی ساخته شده بود و درختهایی هم در پیرامون آن وجود داشت. تصویری از میدان توپخانه کرمانشان در «دیوان غیرت» به چشم می خورد که در سال ۱۳۲۶ هجری قمری برداشته شده و حکایت از اعتصاب و اعتراض بخشی از مردم کرمانشان به سلب آزادی در این شهر دارد. ناصر الدين شاه قاجار در سفر عتبات خود نیز از این میدان سخن گفته ولی بسیار فشرده و کوتاه: «به میدان توپخانه وارد شدیم، میدان خوبی است. اطراف حجرات و جای توپ دارد.» این میدان بعدها به سبزه میدان تغییر نام یافت و در آن حوض بزرگی ایجاد شد.

میل:

برج یا بناهایی آجری که بر سر راه ها واقع بود و از آنها برای راه یابی، اعلام خبر و ... استفاده می کردند یکی از فواید این میلها و برجها و مناره ها استفاده از آتش خبر بوده است.» یعنی برای دادن خبر در آنها آتش روشن می کرده اند. برجها از نظر شکل به دو نوع تقسیم می شدند: «استوانه ای و هرمی» به نظر می رسد میلها یا برجهای سر راه گونه ای فرسنگسار هم به شمار می رفته اند. واژه غربی «مایل» به احتمال زیاد از میل فارسی گرفته شده است. در واقع در جاده ها هر چند فرسنگ از این میلها وجود داشته که سفرگران با شمردن آنها در ازای راه را معین می کرده اند.

نار:

از انواع گنبد و «گنبدی کروی و پیازی شکل» است.

ناو:

به سازه های ناوی شکل گفته می شود. این ناوها دارای پوشش کمانی یا آهنگ می باشند. مانند ناوهای سنگی «مسجد تاریخانه دامغان» که از مجموعه چند طاق ناوی تشکیل شده است.

نال درگاه:

 نگاه به نعل درگاه

ناودانی (ناوی):

به پوششهای کمانی پاره ای از پلها، آستانه درها، ایوانها و ... گفته می شود. نام دیگر آن «گهواره ای است.

ناوه:

گونه ای تبغ (طبق) گود چوبی بزرگ پایه دار ناوی شکل که برای بردن ملاط و ساز ابزارهای دیگر استفاده و به وسیله کارگر نیرومندی به نام «ناوه کش» حمل میشد.

نر:

به قرار گرفتن آجر، کاشی، خشت به حالت ایستاده گویند. این حالت بیشتر در مورد آجر به کار می رود.

ترولاس:

 به میله های نر و ماده ای که برای چسباندن تکه ستونها به یکدیگر، از آنها استفاده می شود، نرولال هم می گویند.

نره کردن:

کار گذاری آجر، کاشی و خشت به صورت ایستاده.

نرده:

گونه ای حفاظ برای جلوگیری از افتادن در جاهای بلند از نرده به خصوص در جلوی ایوانها در پوشه اول یا دوم استفاده می شد. نرده ها بر بنیاد نوع جنس به نرده های سنگی، آجری، چوبی، فلزی تقسیم می شدند.

نسخ:

 نسخ از خطهایی است که در کتیبه نویسی از آن استفاده می شود. این خط از عربی گرفته شده و «شبيه ثلث است که بعد از خط کوفی مرسوم گردیده». نسخ از خطهایی است که در فن کتابت هم از آن بهره گرفته می شود.

نعل درگاه:

در اصطلاح معماری به پوشش کمانی آستانه درها گفته می شود که تشکیل یک نیم دایره می دهد.

نغول:

 نغول به فرورفتگی مصنوعی سطح دیوار اطلاق می شود. چنان که نوشته اند: انغول با طاق نما فرقی ندارد و می تواند شامل جای پنجره یاقاب مشبک نیز باشد.» نغولها در سازه ها به شکلهای متفاوت دیده می شوند به شکلهای مربع، مستطیل، مخروطی، نیم دایره و .... پژوهشگری از نقش نغول در سازه های ایرانی چنین سخن گفته است: «نغول یا نغل لوحی است تزیینی که هم برای کم کردن بار بنا و هم در نمای بناها و سطوح مجردی با اشکال مربع و مستطیل به کار می رود.

نقش تزیین در معماری ایرانی:

تزیین تنها به زیبایی {بنا] نمی افزاید، بلکه به خودی خود یک اصل کامل متشکله نیرومند است.»" همچنین «تزیین در اینجا در معماری ایران به واسطه در هم آمیختن تمام عوامل مانند نوای موسیقی به بلند ترین اوج خود رسیده است کلمات قادر نیست تا به توصیف آن بپردازد. باید آن را دید.» می توان گفت «در هیچ نوع معماری دیگری چنین نقش خلاقی که تزیین در معماری ایران داشته دیده نمی شود.» گاه در معماری ایرانی «یک ستونک کوچک، یک گنبد، اسپرهای دیوار، قوسها (چفدها)، واژه ها هر یک به طور وضوح شیوه تزیینی جداگانه ای دارند.»

نگاره:

مرادف موتیف (در معماری غرب است که شامل طرح و نقشهای تزیینی» می باشد. نماسازی به «فن روسازی ساختمان» گفته می شود «نگاه به روسازی».

نورگیر:

نورگیر در معماری ایران نامهای متفاوتی دارد. این سازه در بناهای گنبدی به صورت روزنی در میانه طاقها بروز می کند: «سوراخی که معمولا در کمر گنبد مساجد و بقاع یابر وسط سقف گنبدی جامها و حجره های کاروانسراها ایجاد می گرد، تا قسمت زیر سقف روشن شود.» به این گونه از نورگیر پالايه چشمه و هورنو نیز می گفتند. شکل این روزنها گرد یا چهار گوش بودند. نورگیرها گذشته از تامین نور به پالایش هوا هم یاری می رساندند و به همین جهت پالایه نیز نامیده می شدند. همچنین درها و پنجره های شیشه ای و مشبکهایی از کاشی، آجر، گچ، چوب، سنگ و ... نیز در بنا باعث تولید نور و پالایش هوا می گردیدند. برجها و مناره ها هم دارای شماری روزن یا پنجره بودند. برخی از مسجدها و مزارها دارای پنجره هایی در بخش بالایی بنا به نام «دربند» بودند. درباره نورگیرهای قدیم می توان گفت که بر خلاف نورگیرهای معماری نوین، نور و هوا را به اندازه به درون می آوردند و مانند نورگیرهای امروزی در تابستان باعث تولید گرمای زیاد و در زمستان ایجاد سرما نمی گردیدند. پاره ای از روزهای گرمایه ها، کاخها و بازارها دارای سرپوشهای شیشه ای به نام گلجام و یا روشندان بودند.

نهانخانه:

در این روزها زنده کردن نام نهانخانه به جای حرم سرا از روانشاد مهندس کریم پیرنیا است که همواره به آوردن واژه های نغز و زیبای فارسی دلبستگی داشته است. نهانخانه در دوران هخامنشی شامل مجموعه های ساختمانی مرکب از یک تالار ستوندار و تعداد زیادی اتاقهای کوچکتر بوده است. تالار ستوندار عبارت از اتاق بزرگ مربعی است که سقف آن روی چهار ردیف سه ستونی قرار گرفته است.»" در دورانهای بعدی نیز نهانخانه ها مجموعه بزرگی به شمار می رفته که اتاقهای زیادی داشته و بسیاری از نیازمندی های آن جا را بر می آورده است. همچنین نهانخانه «قلاعي استوار و بارویی عظیم جهت دفاع داشته است. نام دیگر این سازه آن اندرون است که در دوران پسین تر به کار برده شده است.

نهبن:

در اصطلاح معماری به کلاف آجری گفته می شد.

نیارش:

 عبارت از «شناخت کمیت و کیفیت نیروی مصالح ساختمانی است و معماری سنتی ایران در نیارش «از عنصری به نام پیمون [که] وسیله ای برای سهولت در کار و جهت دادن به تمامی اندازه های نیارش بوده است»، استفاده می کرده است.

نیم ستون:

ستونهای کوچک و باریکی که به خاطر زیبایی ساخته می شوند. نیم ستونها یا ستونهای نما بیشتر آجری هستند و در بیرون بنا احداث می گردند و مانند ستونهای اصلی که در تالارها، شبستانها و ... قرار دارند، باربر نیستند.

وادار:

تیرهای عمودی که در ساخت و ساز بنا از آن استفاده می شود.

وادادن:

جدا شدن گچ یا کاهگل از دیوار. «از اصطلاحهای معماری»

ورده:

 برجی که کبوتران در آن خانه کرده باشند. (نگاه کبوترخانه).

ویژگیهای معماری اسلامی:

 آندره گدار درباره این ویژگیها چنین سخن گفته است: «معماری بناهای اسلامی در ایران یک معماری تزیینی است، با روشهای ابتکاری، دقیق و باعظمت و جذاب، حتی در حقیر ترین دهات، ولی بادوام و بقا نمی باشد.»

ویژگیهای معماری اشکانی:

استفاده از «طاق گهواره ای» در بناها و کاربرد ایوان در برخی از سازه ها می باشد.

ویژگیهای معماری ساسانی:

از ویژگیهای خاص و مهم دوران ساسانی «پیدایش طاق و گنبد است این پدیده ها در دوران اشکانی اختراع و در دوران ساسانی کامل شده و پس از اسلام به اوج تکامل خود رسیده است.

ویژگیهای معماری مادی:

 استفاده از ستاوند، بنایی با آسمانه تخت با ستونهایی چوبی در پیشانی بنا و نیز سازهای برج مانند به نام کلاوه. (نگاه به کلاوه)

ویژگیهای معماری هخامنشی:

 از ویژگیهای دوران هخامنشی، ساختن پوششهای تخت در آسمانه خانه ها و استفاده از ستون می باشد. از دیگر ویژگیهای این دوران ایجاد عظمت در بناهاست.

هره :

در اصطلاح معماری به «آجرهای کنگره دار بام خانه» هره گفته می شود. به این آجرها مردم ناحيه خراسان خرند» می گویند. به «هره»، کنگره و «کلاغ پر» هم گفته می شود. «کلاغ پر» از اصطلاحهای این سازه در تهران است.

هر نو:

روزنی گرد یا چند وجهی در سقف برای نورگیری». از این روزنهای گرد «در جنوب ایران، خصوصا یزد» استفاده می شود.

هزار باف:

گونه ای از آجرچینی که «آجرها از طرف باریک آن و به صورت عمودی و افقی (یعنی مارپیچ) کار گذاشته می شوند. این اصطلاح بیشتر در اصفهان به کار برده می شود و پاره ای از مناره ها دارای چنین آجر چینی می باشند.

هزاره:

به آرایشهایی از گچ (گچبری) و یا از کاشی و سنگ گفته می شود که در زیر آسمان بنا به چشم می خورد، گفته می شود. نمایش هزاره گچی در یک طاق ضربی: «گچبری های لوزی شکل که پایین روزنه ها و انورگیرهای طاقهای ضربی دیده می شوند. این گچبری ها در بازارها، حمامها، زورخانه ها به چشم می خورند. نمونه ای از یک هزاره کاشی در یک بنا: «در هزاره دیواره های داخلی بنا کاشیهای بسیار نفیسی دیده می شود.)

هديش:

 هدیش باز گونه تچر سازهای تابستانی است. در وصف بنای یک هدیش در مجموعه بنای تخت جمشید آمده است: «این قسمت از تختگاه مشتمل بر یک تالار ۳۹ ستونی در مرکز و یک ایوان دوازده ستونی در شمال و تعدادی اتاق در دو جانب شرقی و غربی و یک ایوان باریک و بلند در جنوب داشته است.»

هشت بهشت:

هشت بهشت گونه ای از کاخ به شمار می رود. درباره عمارت هشت بهشت تبریز آمده است: «این کاخ را به زبان فارسی هشت بهشت» می گویند. زیرا به هشت بخش تقسیم می شود. در هر

بخش چهار غرفه بیرونی و چهار غرفه درونی بنا گردیده و بقیه کاخ در زیر گنبد فیروزه فام باشکوهی قرار گرفته است. این بنا همه یک اشکوبه است و فقط یک ردیف پلکان تا صفحه کشیده شده، که انسان را به غرفه ها می رساند.»۱

هشت و چهار (هشت نقش داره):

 نوعی فرش نمای آجری دیوار و نزدیک به رخ بام که آجر چینی آن به صورت جناغی صورت می گرفته

هشتی:

هستی نوعی از سرسرا با ورودی به شمار می رود. پژوهشگری در این باره نوشته است: «هشتی ها دارای نقشه های هشت ضلعی، نیم هشت، مستطیل یا شکلهای دیگر مشابه موارد فوق هستند.» به هشتی های خانه ها کریاس هم می گفتند، درباره این گونه از هشتی آمده است: «سرپوشیدهای چهار گوش و شش گوش که چند در از آن مجزا شده و به بیرونی و اندرونی و بالاخانه یا خانه های دیگر می پیوست.»" معمولا هشتی ها دارای طاق عرق چین (حبابی) و دارای یک روزن یا هواکش بودند و بیشتر با آجر ساخته می شدند.

هشت و گیر:

نوعی گره سازی تزیینی و فرورفته

هفت رنگ:

گونه ای از کاشی در هفت رنگ جورواجور که از ترکیب آنها تصويرها، گل بوته ها و نقش و نگارهایی زیبا پدید می آمد

هلو چین:

گنبدی به شکل هلو یا بیز (تخم مرغی) که در واقع این گنبد دارای طاق «نیمه تخم مرغی» است.

هواگیر (هواکش):

روز نهایی به شکلهای گرد، چهار گوش، شش پهلو (مسدس) و ... برای پالایش هوا. گاه از جهت زیبایی دوروبر هواگیرها گچبری یا کاشی کاری می شد. درباره هواکشی با آرایش کاشی آمده است: «دو شبکه هواگیر از کاشی با منفذهای مسدسی

یخچال:

 بنای یخچال شامل سه قسمت اصلی بوده است؛ اول: حوضچه های بزرگ و کم عمق یخچال با ژرفای

۰ - ۳۰ سانتی متر» که در زمستان آب بندی شده و تولید یخ کرده و فصلهای گرم در انبار نگهداری شده

تا به مصرف برسد. قسمت سوم نمای بیرونی یخچال است که شامل دیوارهای بلند و پوشش مخزن یا انبار یخ می باشد. برای ساختن نمای یخچال بیشتر از سنگ و خشت و گل استفاده کرده و روی آن را با کاهگل می پوشانند و گاه در طاق انبار از آجر هم استفاده می کردند. از این جهت در ساختن يخچال بیشتر از گل بهره گرفته می شد بدین سبب که «خاک و کاهگل خصوصیاتی دارند که مانع نفوذ هوای گرم در یخچال می شوند. برای جلوگیری از نفوذ گرما و تابش آفتاب دیوارهای انبار یخچال را دوجداره یا دو پوسته می ساختند و در اصطلاح از آن پنام سازی یا عایق بندی به عمل می آوردند: «دیوار يخچالها دو پوسته بوده و بین دو پوسته برای ایجاد عایق حرارتی با خاکروبه سرند شده، خاکستر و ریگ پر می کردند.» انبار یا مخزن يخچال به صورت دالان درازی بود که جز در ورودی هیچ در و روزنی نداشت. نمای بیرونی و طاق یخچال به دو صورت ساخته می شد. اولی ناوی شکل و دارای طاق آهنگ بود و دیگری مخروطی شکل» و تاپو مانند و دارای طاق کلنو بود. این نوع یخچالها دارای سقف گنبدی مخروطی شکل بودند و ارتفاع زیاد داشتند. پوشش این نوع یخچال از خشت ساخته شده است

یزدی بندی:

یزدی بندی گونه ای از کاربندی یا پوشش اسمانه برخی از سازه ها است و چنان که از نامش پیداست خاستگاه آن شهر یزد بوده است و ساختن آن بیشتر در بخشهای کویری و جنوبی ایران صورت می گیرد. دکتر ورجاوند در تعریف آن آورده اند: «یزدی بندی، نوع خاصی از نحوه کار بندی زیر گنبد و پوشش قوسی شکل ورودیها را یزدی بندی نامند که به طور معمول از نظر تزیینی جلوه ای خاص به فضایی که در بر گرفته می بخشد.» استاد روانشاد پیرنیا در این باره نوشته اند: «یزدی بندی نوعی سقف کاهگلی بوده که مثل سقفهای توییزه و خوانچه آن را از داخل بنا اندود می کرده اند و ارتباطی به بام نداشته است.» ساختن این گونه کاربندی به دو شکل صورت می گرفته است: «سه لنگه (مثلث) و چهار لنگه (ستاره چهار پر)». از کار بندی های خوب یزدی بندی در فارس می توان از «سه در نزدیک و گوشه جنوب غربی مسجد جامع عتیق شیراز» نام برد.

 منبع کتاب جلوه هایی از هنر معماری ایران تالیف صادق شمس.