قبل از پرداختن به تحلیل هنر در معماری مساجد، بد نیست كه راجع به اصل مسجد و قداست آن و جایگاه خاصش در اسلام و فرهنگ الهی مسلمین، قدری بحث شود.
مسجد، محل سجود و خضوع و كرنش بندگان خدا در پیشگاه«الله»است، جایی برای ایجاد رابطه با پروردگار و اظهار عبودیت و كوچكی در برابر ربوبیت و عظمت خالق هستی.
قداست مسجد، در عبودیت عبد و ربوبیت رب نهفته است. بنابراین، عظمتش هم در معنویت آن است، نه در ساختمان و بنای رفیع.
تلقی و قضاوت سطحی نگران، و استنباطشان از مسجد، این است كه مسجد«ماذنهای است برای اذان گفتن، و شبستانی برای نماز و حوضی برای وضو و محرابی جهت پیشنماز و منبری كه واعظ بر آن بنشیند...»
ولی، واقع امر اینست كه مسجد، كانون گرم زندگیساز و سعادت آفرینی است كه جنبشهای انقلابی از آنجا ریشه میگیرد و وسیله و جایی است برای اصلاح باطن اجتماع، مسجد، مجلس شورای هر محل است، محل عبادت است، مدرسه و اندرزگاه و كانون خیریه و مركز تربیت و تعاون اجتماعی است.پایگاه بسیج مردم و آگاه كردن آنانست. محل آشنا شدن به اسلام و كسب اعتماد مردم نسبت به یكدیگر است.
در مسجد، روحانی با چشم دل، در گوشه محراب، مردم را به خدا میخواند و زندگیها را پاك میسازد.علماء دین، از این نهاد، بعنوان یك شبكه بی نظیر و عظیم و گسترده و مردمی، جهت ارتباط و تبلیغ و پیام رسانی، با رنگ و محتوایی مذهبی، استفاده می كنند.
مسجد، مقدسترین، پاكترین، سرنوشتسازترین و اجتماعیترین مكان و موقعیتحضور مسلمین است و به تعبیر امام خمینی مساجد سنگر است و باید این سنگرها را حفظ نمود.
«...مسجدها، اثری روشن در توجیه عمومی مسلمین دارد. مجمعهای اسلامی است كه مردم را در سایه شعار «انما المؤمنون اخوة» جمع میكند و مظهر وحدت و برابری مردم است. جائی كه برتری فقط با «تقوا» است. مسلمین در مساجد، كنار هم در یكجا مینشینند و به نصایح اسلامی در خطبههای نماز جمعه و نماز عید گوش میدهند و یكدیگر را میشناسند. چه بسا كه مسلمانی برادر دینی خود را جز در مسجد، جای دیگری نمیبیند. اجتماع مسجد، سبب محبت و الفت دلها و تحكیم پیوندها و روابط و آگاه شدن از حال یكدیگر و تبادل افكار در مسائل دینی و دنیائی و همدردی در غم و شادی یكدیگر است. احكام اسلام و شرایع دین را در مسجد میآموزند. پایگاه علم و عبادت و امر بمعروف و نهی از منكر و دمیدن روح اخوت بین مسلمین است.»
با توجه به اهمیتیاد شده، ساختن مسجد و آباد كردن و پرداختن بامور آن در اسلام، مورد تاكید فراوان است.
از میان انبوه روایات اسلامی، فقط این نمونه را از رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم نقل كنیم كه فرموده است:
«من اسرج فی مسجد من مساجد الله سراجا لم تزل الملائكة و حملة العرش یستغفرون له ما دام فی ذلك المسجد ضوء من ذلك السراج»
یعنی: هر كس در مسجدی از مساجد خدا چراغی بر افروزد، تا وقتی كه در آن مسجد، پرتوی از آن چراغ میتابد، فرشتگان و حاملان عرش، برایش استغفار میكنند.
از این رو، هر كاری كه به رونق و جلای مسجد بیفزاید و مركزیت آنرا تثبیت كند و به نظافت و طهارت و تمیزی آن كمك كند و محتوای آموزشی و تربیتی آنرا غنیتر سازد مورد تشویق اسلام است، و هر چه كه به آلودگی و بی اعتنائی و بی حرمتی بیانجامد و عامل غفلت و سرگرمی و دنیا زدگی گردد، مورد نهی و نكوهشمیباشد.دستورات و احكام مربوط به مسجد، به خوبی این مسئله را روشن میكند.
مسجد آباد كدام است؟
اولین مسجدی كه در اسلام ساخته شد مسجد «قبا» بود كه پس از هجرت پیامبر از مكه به مدینه، احداث گردید.
زیر بنای اساسی این مسجد، «تقوا» بود. (لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم...)
در قرآن كریم، نسبتبه آباد كردن مساجد و ساختن آنها، آیهای است كه میفرماید:
«مساجد خدا را، تنها كسانی آباد میكنند كه به خدا و قیامت ایمان داشته و نماز را برپا میدارند، زكات میپردازند و جز از خدا، از احدی نمیترسند» . (انما یعمر مساجد الله من آمن بالله و الیوم الآخر و اقام الصلوة و آتی الزكاه و لم یخش الا الله...)
امام صادق _ علیه السلام _ هم در حدیثی بیان فرموده است كه از جمله سه چیزی كه روز قیامت به خداوند شكایت میكنند، یكی هم مسجد خراب و ویرانی است كه اهل آن، در آنجا نماز نمیخوانند.
نماز نخواندن در مسجد، خرابی مسجد است، در مقابل، عمران و آبادی آن، به حضور فعال مردم برای عبادت و سیاست در مسجد است.
پس، عمارت مسجد مورد توجه اسلام است و «مسجد معمور» و آباد، مطلوب دین.
ولی چه مسجدی آباد است و كدام مسجد، ویران؟
آبادی مسجد، به نقشه مهندسی و مصالح ساختمانی خوب و خرج زیاد و شكوه ظاهری نیست، بلكه به اثر بخشی آنست، به استفاده صحیح از مسجد است. مهم، شكوه معنوی و جلالت و عظمت عرفانی و الهی آنست، نه كاشیهای معرق و درها و رواقهای بلند و سنگفرشهای ظریف و قیمتی و در و پیكرهای منبت كاری شده!...
آبادی مسجد، به آنست كه مركز معنویت و عبادت برای خدا و ایجاد رابطه با خالق باشد، آموزشگاه دین و حكمت و كانون برپائی شعائر دین باشد. مسجد، به پایگاه بودن برای امور مسلمین و معبد و مصلا بودن آباد است، و به علم و عبادت، به تواضع و عبودیت، به مركزیت حضور دینداران، به تدریسها و تعلیمها، به حلقههای آموزشی و درسی، به محافل ادبی و بلاغت و نقد، و به مجمعهای علمی و اخلاقی بودن، معمور است.
آبادی مسجد، به نماز و به دعاست عمران وی از همت و اخلاص شماست آباد كن از نماز، تو خانه حق شكرانه نعمت كه خدا داده تو راست
آبادی مسجد، به بیان فقه و علوم اهلبیت در آنها، به ارشاد و امر بمعروف و نهی از منكر و دعوت به خیر است، نه به كاشی و گنبد و تزئینات.
امام علی _ علیه السلام _ می فرماید: «زمانی بر مردم میآید كه در میان مردم، باقی نمیماند از قرآن مگر نشانهاش، و از اسلام، مگر نامش، در آنروزگار، مساجدشان از جهتساختمانی آباد است ولی از جهت هدایت، خراب است».
پس، آبادی از نظر معماری، در حال خراب بودن محتوائی از جهت هدایت، سود و ارزشی ندارد.آنروز كه مسلمین به مساجد روی میآوردند تا خدا را عبادت كنند و آداب اسلام را بیاموزند و دین را فرا گیرند، مساجد، كوچك و ساده بود با دیواری به ارتفاع امتیك انسان.
مساجد امروزی در جهان اسلام، گر چه هم از جنبه تعداد، افزایش یافته و هم آبادتر است و خرجهای زیاد و هزینههای بیشتر دارد، ولی«مسجد رو»كم است و مساجد، كمتر در خدمت اهداف عظیم اسلامی میباشد.یكی از محققان مینویسد:
«...مساجد، كاخهائی برای افتخار نیستند، بلكه برای خضوع و خشوع و عبادت و بیان آداب اسلامی و مناجات و نیایشاند.عظمت مساجد، به زنده نگهداشتن آنها، با یاد خدا و امر بمعروف و نهی از منكر و ارشاد مردم براه مستقیم است، نه به دیوارهای بلند و قبههای رفیع و ستونهای برافراشته و گلدستههای سر بفلك كشیده...از همینجاست كه گرچه شكوه ظاهری و هنری و معماری مساجد افزایش یافته ولی در جان بیننده، آن هیبت و زیبائی و جلال را بر نمیانگیزد.مسجد پیامبر در صدر اسلام، با آن وضع سادهای كه داشت، آن هیبت و عظمت معروف را دارا بود، بدون اینكه سادگی، از قدر و جلال آن بكاهد.در عین حال، هنر و زیبائی و تزئینات و شكوه معماری و عظمتبنای مساجد دیگر هم باعثبالا رفتن ارزش مساجد دیگر نشده است...»
البته، نباید فراموش كرد:تقدس و محتوای مسجد بوده كه باعث میشده است تا مسلمین به شكل ظاهری آن هم اهمیت داده و در بنای مساجد با شكوه جهت استفادههای خوب، همت گمارند و اگر خراب و فرسوده، یا تنگ و كم ظرفیت میشد، تجدید بنا و تعمیر كنند یا بر وسعتش بیفزایند.خود عقیده دینی، بخصوص در زمینه ساختن و آباد كردن و بنای مساجد، نقش مهمی ایفا كرده است.
تزئینات هنری در معماری مساجد
مسجد الحرام و كعبهای را كه حضرت ابراهیم _ علیه السلام _ بنیان نهاد، در آغاز، ساده بود و با گذشت زمان، به حالت امروزی تبدیل شده است.
مسجد«قبا»و«مسجد النبی»هم كه در زمان حضرت محمد _ صل الله علیه و آله و سلم _ ساخته شد، یك چهار دیواری ساده، با ارتفاعی متوسط و حتی بی سایهبان بود سادگی از ویژگیهای مساجد اولیه بود و مسجدهای ساخته شده در مدینه و بصره و كوفه و مصر، از محرابهای فرو رفته در دیوار، و از منبرها و ماذنهها به شكلی كه بعدا رواج پیدا كرد خالی بود.
مسجد النبی، با گذشت زمان، رفته رفته وسعت پیدا كرد و تجدید بنا شد تا به صورت فعلی در آمد.
بساطت و سادگی در بنای مسجد، چیزی است كه از آغاز مورد توجه و تاكید اسلام بوده است.
علی _ علیه السلام _ مسجدی را در كوفه مشاهده كرد كه كنگره دار ساخته شده بود فرمود:گویا این، كنیسه یهود است!.و فرمود:مساجد بصورت ساده ساخته میشود نه كنگرهدار. كنگرهدار بودن بنای مسجد در آن دوره، نسبتبه وضعیتساختمانها، نوعی تجمل و تزئین محسوب میشده است.
و نیز، در حدیث است كه:«بما دستور داده شده كه شهرها، مزین و كنگرهدار ساخته شود ولی مساجد، ساده.»
حدیث دیگری است كه: «مساجد را بسازید و آنها را ساده قرار دهید.» و در احادیث دیگری، از علائم آخر الزمان، تزئین و آرایش مساجد بیان شده و آمده است كه:وقتی امام زمان قیام كند، مساجد كنگره دار را خراب میكند.
البته منظور از تزئین و آرایش مسجد، كه ممنوع است، طلا كاری و زر اندود كردن است، نه معماری و كاشیكاری و بكار بردن دقت و هنر در بنای مساجد (آنگونه كه در طول قرنها در معماری مسلمین در مساجد معمول بوده و رایج است) .
مسجد، نباید به صورت یك نمایشگاه عكس و نقاشی و موزه تزئینی در آید.چرا كه این، با روح عبادت خالص و قرب به حق، به سختی سازگار میشود.
از امام صادق _ علیه السلام _ در باره مساجدی كه در آنها تصویر است، سئوال شد.حضرت پاسخ دادند كه:«آنرا خوش نمیدارم، ولی امروز، برای شما زیان و اشكالی ندارد.» شاید اشاره به رواج و گسترش معماری و تصویرهای آن در مساجد باشد، كه در آن دوره، گسترش پیدا میكرد و امام شرایط خاص آنروز را بیان میكند.وقتی امر دائر باشد بین ترك مساجد و خالی شدن آنها یا رفتن به مساجد با آن خصوصیات و شرائط مكروه، طبیعی است كه ائمه، راضی به ترك مسجد و دوری از اجتماعات بخاطر یك مكروه نمیشدند.در عین حال، در این حد كه در مساجد، نقش و نگار و هنرهای ترسیمی و تجسمی بكار رود، مورد منع اسلام نیست، بخصوص اگر در زمینه آیات قرآن باشد.
در حدیثی، نقوش پدید آمده با گچ و رنگها در طرف قبله مسجد بلا مانع بحساب آمده است.
از امام موسی بن جعفر _ علیه السلام _ میپرسند از نماز خواندن در مسجدی كه در طرف قبله، قرآن یا چیزی از ذكر خدا نوشته شده، حضرت پاسخ میدهد: «اشكالی ندارد.»و همچنین از مسجدی كه با گچ یا رنگ، در قبلهاش نقش و نگار شده باشد سئوال شد.فرمود:«مانعی ندارد.»
كار برد نقوش و خطوط در زمینه آیات قرآن، بصورت غیر مستقیم، عبادتگاه را به یك كانون تبلیغ و ذكر تبدیل میكند.لطف این قضیه در این است كه بوسیله این هنر ساده، قرآن و یاد خدا در متن زندگی و عبادت مردم مسلمان، همواره مطرح است و این، اثر تربیتی دارد و پیوند زندگی و مذهب را میرساند.
اظهار نظر«تیتوس بوركهارت»، هنرمند سویسی در این باره چنین است: «تكرار كتیبههای ماخوذ از آیات قرآن كریم بر روی دیوارهای مساجد و سایر ابنیه، انسان را یاد آور این حقیقت میسازد كه تارو پود حیات اسلامی از آیات قرآنی تنیده شده و از لحاظ معنوی متكی بر قرائت قرآن و نیز نماز و اوراد واذكاری است كه از آن كتاب آسمانی اخذ شده است.اگر بتوان فیضی را كه از قرآن كریم سرچشمه میگیرد یك ارتعاش معنوی بخوانیم-و كلامی بهتر از این برای تفسیر آن نداریم-از آنجا كه این نفوذ قرآنی، هم معنوی و هم مسموع استباید بگوئیم تمام هنر اسلامی باید بالضروره اثر این ارتعاش را داشته باشد..»
بی شك، تاثیر معنوی این گونه خط نوشتهها و كتیبهها را نمیتوان انكار كرد.نوعی تذكر و یاد آوری در اینگونه خطها نهفته است.در حدیث موسی بن جعفر _ علیه السلام _ هم، حضرت، نماز خواندن در مسجدی را كه بر دیوار قبلهاش آیات قرآن یا«ذكر الله»-هر چه كه یاد آور خدا باشد-نوشته شده باشد مجاز دانسته
حتی در روایات است كه:در خانه امام صادق _ علیه السلام _ دور تا دور خانه، همچنین در طرف قبله سجده گاهش«آیة الكرسی»نوشته شده بود. و این نوع نوشتن آیة الكرسی بر دورادور ساختمانهای بلندتر از هشت ذراع، بعنوان یك دستور از طرف ائمه، مورد تاكید و تشویق بوده است.
شاید این توصیه، روی این نكته باشد كه با یادآوری وجود یكتا و زنده و حی و قیوم خدائی بر هستی، سیطره و احاطه و مالكیت دارد (مفهوم آیة-الكرسی) بناهای مرتفع، انسان را مغرور نسازد.
نقش عشق و محبت در این معماری
با توجه به اینكه در آنچه بنای مساجد، نهی و تحریم شده، تذهیب و طلاكاری و«زخرف»است نه ظرافتكاریها، بنابراین مسلمین در مورد پرداختن ظریفانه به بنای مساجد و آفرینشهای هنری در معماری آن، مورد نكوهش نیستند.
محبت و ایمان و عشق مردم چنین خلاقیت و هنرنمائیها را به ظهور و بروز میرساند.این نتیجه عقیده و ایمان است.تاریخ نشان میدهد هر جا كه مذهب راه پیدا كرده و مردم با ایمان و خلوص كار كردهاند و چیزی را بعنوان اعتقاد دینی ساختهاند.سرشار از زیبائیها و ظرافتهای شگفت است.
گر چه ممكن است معمار و هنرمند به فرمان صاحب قدرت و امیر و حاكمیكار كند، ولی عقیده قلبی او این است كه«مسجد»میسازد و«خانه خدا»بر پا میكند.طبیعی است كه هنرمند مسلمان و خدا جوی نسبتبه ساختن مساجد بعنوان اماكن مقدس و معبدهای الهی از ذوق و احساس و هنر و ابتكار و خلاقیتخویش مایه میگذارد و به هر صورت كه بتواند، در رونق و شكوه آن میكوشد.در اینجا نقش انگیزه ایمان مذهبی، بسیار قوی و كارساز است.
عشق و ایمانی كه بعنوان مثال نسبتبه اولیاء دین و پیشوایان مذهب در دل شیعیان و پیروان ائمه اطهار _ علیه السلام _ وجود دارد چه كارها كه نمیكند؟!...
وقتی كه مسلمانان، به پیشوایان دین و پرچمداران انسانیت و فضیلت و هادیان خلق به حق و خیر و آزادی و طاعتخدا، آن اندازه ارج میدهند كه برای بارگاهشان از جان و دل مایه میگذارند و هر چه در توان دارند خرج مرقد پاكشان میكنند، برای معبد و مسجد چرا نكنند؟!كه آنجا را خانه خدا میدانند و مقدسترین جا بشمار میآورند.
این، تجلی زلال ترین عشق و معرفت و خلوص بندگان در پیشگاه والای«الله»و«اولیاء الله»است.مردم مؤمن و حق باور، نسبتبه هر چه كه خدائی باشد و در مسیر پروردگار، ارزش و كرامت قائلند و عملشان عملی احترام آمیز و ایثار گرانه و عاشقانه است.
به قول شهید سید رضا پاك نژاد:
«اگر به قریههای دور و دههای كشور ایران و بعضی نقاط دیگر بروید، از دور خانههائی چند، خراب و خشتی، و در آن میان، یك عمارت قشنگ و تمیز میدرخشد، اگر بپرسید از كیست؟جواب خواهید شنید:از حسین، و بنام«حسینیه».
و درباره عشق مردم به حسین _ علیه السلام _ مینویسد:
«...مردم، عطشان ستایش آنكسی هستند كه لب تشنه با خود مقدار بسیاری انرژی معنوی در دل خاك جای داد و امروز، گنبدش چون آئینه میدرخشد كه درخشش آن چشم هر ستمگری را بسوزاند و هر ستمدیده را مرهمی بر دل باشد.
در آنجا تربتی است گویا معدن مغناطیس كه افراد عاشق را كه قابل جذبند مانندذرات كوچك آهن بسوی خود جذب میكند، آنجا مضجع مقدس سرباز فداكاری است كه رؤسا جمهور و پادشاهان، قبل از اینكه رسم سرباز گمنام و نهادن دسته گل معمول گردد، عصاره گل، بهترین عطر را آوردند و بوسیدند و بوئیدند و پاشیدند و آرزوی این كردند كه كاش در برابرش جنگیده و اسلام را یاری میكردند و كشته میشدند....»
تلاقی«دین»و«هنر»در بنای مساجد
مسلمین، خود را نسبتبه ارزشهای مجسم شده در وجود ائمه، اینگونه وظیفه مند احساس كرده و از اولیاء الله و بندگان خوب خداوند، تجلیل و تكریم میكنند، چرا كه تعظیم این شعائر و تجلیل از این والا مردان و پیشوایان و شهیدان، گرامیداشتحق و فضیلت و صدق و راستی است و تكریم عدل و آزادی و شرف و انسانیت...و چه كسی شایستهتر از آنان، برای نثار عاشقانهترین و صادقانهترین اخلاصها و تواضعها و تكریمها؟!
در مورد خدا و خانه خدا نیز چنین است و پاكترین احساسها و زیباترین ایثارها نثار بارگاه او میشود.
ما با این واقعیت روبرو هستیم كه هنر توسط مسلمین، در بناهای مقدس مساجد تا اندازه گسترده و عمیقی جا گرفته و به كار رفته است و ذوقها و خلاقیتها در جهت رونق بخشیدن به مساجد، استخدام شده است.
بالاخره مساجد، خانه خدا است (و ان المساجد لله بنا بر یكی از تفاسیر) و حدیث امام صادق _ علیه السلام _ در این باره گذشت.بنابراین، تا وقتی كه آباد ساختن و حلال بخشیدن به معبد مسلمین و مسجد اسلام، به روح توحید و توجه به خدا ضرر نزند، نه تنها مذموم و نكوهیده نیست، بلكه تشویق هم شده است.
و از همینجاست كه مساجد، محل تلاقی هنر و مذهب و میعادگاه بروز این دو عنصر میباشد.
در مورد نقش ایمان و احساس مذهبی و نثار زیبائیها به آستان خداونددر بنای مساجد، به این نقل توجه كنید:
«....معمار مسلمان در روزگاران گذشته هر زیبائی را كه در اطراف خویش میدید، آنرا در خور عظمت و جلال خدا مییافت.سعی میكرد تا به هنگام فرصت، برای آن در مسجد، جائی باز كند.در بنای بسیاری از مساجد، هنرهای مختلف به هم در آمیخته است. معماری، در توازن اجزاء كوشیده است نقاشی به نقوش و الوان كاشیها توجه كرده است، و خوشنویسی، الواح و كتیبهها را جلوه بخشیده است، شعر، موعظهها و ماده تاریخها را عرضه داشته است و موسیقی هم برای آنكه از دیگر هنرها باز نماند، در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ، مجال جلوهگری یافته است.حتی صنعتهای دستی هم برای تكمیل و تزئین این مجموعه الهی به میدان آمدهاند.فرشهای عالی، پردههای گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبت كاریها و ملیله دوزیها در تكمیل زیبائی و عظمت مسجد، نقش خود را ادا كرده.بدین گونه مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز، چنان در بنای مسجد، مجال ظهور یافته است كه امروز، یك مورخ دقیق روشن بین میتواند تنها از مطالعه در مساجد، تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم كند. در طول نسلها و قرون، در فاصله آفاق مختلف، هنر اسلامی ملجائی پاكتر و نمایشگاهی امنتر از مسجد نداشته است و اشتراك مساعی اقوام و امم مختلف اسلامی در تكمیل و تزئین مساجد، با وجود حفظ خاصیتهای ملی و محلی، نوعی بی تعلقی را در معماری اسلامی سبب شده است كه البته با تمدن و فرهنگ پر تسامح اسلامی مناسبت تمام دارد و به هر حال، از مفاخر معنوی مسلمین بشمار است.البته غیر از مساجد، ابنیه و آثار بسیار از تمدن اسلامی مانده است....»
با توجه به آنچه قبلا نسبتبه سادگی مساجد گفتیم و اینكه مساجد، موزه و نمایشگاه نیست، شاید این سؤال به ذهن بیاید كه مركزیت مسجد برای پرستش بی پیرایه خداوند، چگونه با این هنر آفرینیها توافق دارد؟
باید گفت:عبادت، تجسم عملی عقیده است، نماز هم همینطور.نماز كه شعاری از شعائر دین است، نمودار خارجی عقیده درونی به اسلام و بندگی خدا است.بنابر این مساجد كه محل عبادت است، از عمق نهاد دین سرچشمه میگیرد و اسلوب كلی آن باید با متن مكتب، ناهمگون نباشد.
بی جهت نیست كه مسجد، «خانه خدا»بحساب آمده است.و بی سبب نیست كه ساختن و آباد كردن«مساجد خدا»، كار كسانی شمرده شده كه به خدا و روز قیامت، باور داشته و عمل صالح كنند انما یعمر مساجد الله...توبه-18) پس مسجد، به متن مذهب و عقیده مرتبط است.
در واقع، این اسلام نبود كه دعوت به تزئین مساجد و ساختن بناهای مرتفع و معماریهای شگفت و پر شكوه بنام مسجد كرد.چرا كه با توجه به فلسفه وجودی مسجد (خانه خدا، خانه عبادت و...) شكل مسجد اسلامی روشن است.
بلكه این هنر بود كه مسجد را بعنوان ظرفی مناسب و زمینهای مستعد برای بروز و تجلی و نمود پیدا كردن یافت.
و این هنرمندان بودند كه روح تفاهم آمیز مكتب را، در رابطه با هنر متعهد شناختند و به استقبال آن رفتند.
معماری مسجد
آنچه از مطالب گذشته بدست میآید، اینستكه مسجد در اسلام، بر مبنای سادگی و دوری از تجمل و تزئین استوار است و عظمت آن در سادگی است.درست است كه مساجد، سنگ زیر بنای تمدن مسلمین است و با آئین جدید اسلام، همراه و هم جهت پدید آمده و شكل گرفته است، لكن تمدن مسلمین هم ویژگیهائی داشته و دارد كه به برخی از آنها در بحث«مدنیت و معنویت»اشاره شد. این خصوصیات، در كیفیت و سبك ساختن مساجد هم اثر گذاشته است.
بعنوان مثال، از مستحبات مسجد، روباز بودن و نداشتن سقف است.مسجد پیامبر در آغاز چنین بود و بعدا بخاطر مقابله با ریزش باران یا تابش خورشید، بر سر و روی نماز گزاران، سایه بانی از شاخ و برگ نخل زدند.
بعضی از فقهاء، در بیان حكمت این استحباب گفتهاند:از جمله اسباب قبول نماز و استجابت دعا، نبودن حائل و مانعی بین نمازگزار و آسمان است.
گر چه بین خدا و بنده، هیچ چیزی حائل نیست و خداوند همه جا حضور دارد، ولی طبیعی است كه عبادت و دعا در زیر آسمان، با دعای در زیر سقف فرق دارد و در فضای باز و زیر آسمان، انسان احساس قرب و معنویتبیشتری میكند.
آنچه كه در ابتدا معمول بوده، داشتن حداكثر سایه بان و داربست مانندی همچون یك كپر یا خیمه بوده است و در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس، سقفهای تزیین شده پیدا شد، چیزی كه مورد كراهت ائمه بود و اشاره میكردند كه:اگر قائم ما قیام كند اینگونه مساجد را از بین میبرد و در برخی از احادیث، بعنوان نكوهش از كار افراد دوره آخر الزمان و بیان اوصاف آن عصر، آمده است كه:خانهها میسازند و قصرهای محكم بر پای میدارند و مساجد را آرایش میدهند: (یبنون الدور و یشیدون القصور و یزخرفون المساجد)
آنچه كه در اینگونه احادیث، با تعبیر«زخرف»بیان شده، منظور، تزئین به طلا و جواهرات است، نه هر تزیین دیگر.
از جمله مستحبات مسجد، مسطح بودن مناره با دیوار و سقف مسجد است.چرا كه مناره برای آن بوده كه مؤذن بر فراز آن رفته و اذان بگوید.بطور طبیعی بلند بودن مناره، با توجه به وضع خانههای آن روز-و امروز هم-موجب اشراف داشتن بر خانههای اطراف و در نتیجه، سلب امنیت و آسایش از همسایگان مسجد میشده است و با بالای دیوار و مناره رفتن، مردم در خانههای خود تامین نداشته و ندارند.
به یك نقل، توجه كنید: «از جمله مكروهات، بالا بودن مناره از سطح مسجد است، زیرا بخاطر اشراف مؤذنها به خانههای همسایگان، موجب اذیت اهل خانه میشوند...»
آنچه روشن است اینكه مساجد اسلامی در آغاز، فاقد چیزی بنام مناره بوده و احداث آن، یك پدیده ثانوی است و به صورت مرتفع و بر افراشته، كه از دور نمایان باشد، از جای دیگر اقتباس شده است.
«مناره از بنای آتش پرستان است كه در بالای آن، آتش میافراختند، تا اهل شهر درخشش آنرا بنگرند و پرستش نمایند.سپس آن مكان را مسلمین برای اذان گفتن اختصاص دادند و نظیر آنرا در مساجد ساختند.» بنا به نقلی دیگر:«در زمان پیامبر، مناره نبود و اذان بر بام مساجد گفته میشد.حتی قبل از آنكه مسجد ساخته شود، اذان توسط بلال حبشی، بر پشتبام بلندترین ساختمان گفته میشد.بعدا برای مسجد و اذان، مناره ساخته شد.»
شاید در همین رابطه اشراف بوده، آنچه كه از امام باقر _ علیه السلام _ در باره حضرت امیر، نقل شده كه:به مناره بلندی گذر كرد و دستور به خراب كردن آن داد و سپس فرمود:مناره بالاتر از سطح مسجد نباشد. (ان علیا مر علی منارة طویلة فامر بهدمها، ثم قال:لا ترفع المنارة الا مع سطح-المسجد) .
در زمان«عمر بن عبد العزیز»، توسط او برای مسجد پیامبر، چهار مناره در چهار گوشه مسجد ساخته شد و ساختن مناره از زمان«ولید بن عبد الملك»به بعد، زیاد شد.
به نقل همان كتاب:«اسلام از تزیین مساجد نهی كرده، زیرا هدف از ساختن مساجد، حفظ مردم در مقابل سرما و گرماست و تزیین مساجد، دلها را از روی آوردن به طاعت، باز میدارد و خشوعی كه بمنزله روح عبادت است از بین میرود.و از«البحر الزخار»نقل شده كه:تزیین حرمین (مدینه و مكه) با رای و نظر موافق علماء نبوده بلكه دولتمردان جبار، بدون اجازه گرفتن از اهل فضل، آنرا انجام دادهاند و مسلمین و علماء هم، بدون رضایتسكوت اختیار كردهاند.و فقهاء گفتهاند كه:صرف موقوفات در آرایش و تزئین مساجد با طلا و رنگ آمیزی جایز نیست.»
بر بنای ساده و خشتی و چوبی مسجد زمان حضرت رسول، پس از وی، دگرگونیهائی افزوده گشت و نقش و نگار بر سنگ در دیوارها، و همچنین احداث ستونهای سنگی دارای نقوش و سقفهائی مزین و آراسته پدید آمد.گر چه این، جزء آن تزئینهای ممنوع نبود، ولی در عین حال با اعتراض بعضی صحابه مواجه بود.و صاحب كتاب«فتح العلام»نقل كرده كه:«اولین كسی كه مساجد را تزیین كرد، «ولید بن عبد الملك»بود و بسیاری از اهل علم بخاطر ترس از فتنه و آشوب، سكوت كردند.»
احداث«مقصوره»و محراب
به تدریج، مساجد از حالتسادگی خود بیرون رفت و از جمله چیزهائی كه در بنای مساجد احداث و ابداع شد، ساختن اطاقكها و غرفههائی بود بنام«مقصوره»یا«محراب»، برای نماز یا خطبه و سخنرانی.
شكل آن غیر از محرابهائی بود كه در مساجد كنونی موجود است.ساختن این اطاقكهای مخصوص خطیب و امام جماعت، كه اكثرا جنبه ایمنی داشت و هنگام نماز و خطبه، نوعی فاصله با مردم ایجاد میكرد، بدعتی بود كه حتی امیر المؤمنین _ علیه السلام _ با آن مخالفت و مقابله میكرد و حتی در احادیث آمده است كه آنحضرت، هنگام برخورد با چنین موضعهائی در مساجد، آنها را میشكست و میفرمود كه اینها شبیه قربانگاههای قوم یهود است! (عن علی علیه السلام انه كان یكسر المحاریب اذا راءها فی المساجد و یقول:انها كمذابح الیهود.)
آنچه كه در احادیث مكرری با عنوان محراب یا مقصوره آمده است و نهی شده، از این قبیل بوده است.
محراب، كه به معنای محل جنگ، صدر مجلس و محل ایستادن امام جماعت در مسجد است، به معنای غرفه و اطاقك هم میباشد. و محراب به این معنی، در زمان پیامبر نبوده و در عهد خلفای بعد، از زمان عمر بن عبد العزیز به بعد ساخته شده است.و اگر در برخی روایات هم تعبیر«محراب النبی»بیان شده، منظور محل نماز و مصلای اوست.
«مقصوره»هم، اطاقكی است كه دارای یك دریچه است و مردم، از آنجا به پیشنماز نگاه میكردند و عثمان، اولین كسی بود كه در مسجد، مقصوره ساخت.و این، بدنبال كشته شدن عمر بود.و هنگامیكه عثمان خلیفه شد، مقصورهای كوچك ساخت كه داخل آن جای میگرفت و نماز میخواند.
در این رابطه بعنوان مثال، عمل«مروان بن حكم»، خلیفه اموی، قابل ذكر است.وی، بدنبال حادثه سوء قصدی كه به او شد و كسی با چاقو به او زد و قصد ترورش را داشت و بالاخره دستگیر و زندانی و پس از مدتی، اعدام شد، به فكر ساختن مقصورهای محكم افتاد و مروان، اولین كسی بود كه در مسجد، مقصوره را با سنگهای نقش و نگاردار ساخت و برایش دریجه قرار داد.معاویه هم بعد از ماجرای سوء قصدی كه به او شد، در مسجد، مقصوره درست كرد.
ظاهرا در مورد برخی از اینان، همچون معاویه، سبب اختیار این مقصورهها، شهادت علی _ علیه السلام _ و بعضی دیگر در مسجد و در اثناء نماز بوده استیا بخاطر نوعی اظهار بزرگی و جبروت بوده، بخاطر دور ماندن و پوشیده ماندن از مردم، كه این مقصورهها را ساختند تا هنگام نماز، داخل آن شده و از مردم، پنهان بمانند. در مورد اینگونه اطاقكهای مشبك، به این نقل هم توجه كنید:
«...محراب و محاریب و مقاصیری در شرع، نهی شده كه بنای جبارین از ترس بوده و مامومین، آنرا درك نمیكنند.نخستین محراب را عثمان از خشتساخت.بمنظور جلوگیری از خطر...گفتهاند:مروان بعد از اینكه با كارد، مضروب شد، مقصورهای مشبك در مسجد ساخت.همچنین معاویه در شام، پس از مضروب شدن از خارجی، برای حفظ خود مقصوره ساخت...
اینگونه محاریب و مقاصیر و اطاقكهای دربسته كه خلفا میساختند، حتی موجب بطلان نماز میشود، در این باره امام باقر _ علیه السلام _ ضمن بیان احداث آنها نظر داده است كه نماز اقتدا كنندگان به چنین كسانی در اینگونه موارد، صحیح نیست:«هذه المقاصیر انما احدثها الجبارون و لیس لمن صلی خلفها مقتدیا بصلاة من فیها صلوة»
از كتب فقهی دیگری از جمله«مفتاح الكرامه»نقل شده كه اینگونه محرابها مكروه است، چرا كه بگونهای است كه بین نماز گزاران و امام جماعت از دو طرف فاصله و جدائی میاندازد و مثل مقصوره میشود.
گرچه این بحث، مسئلهای فقهی است و چه بسا در شرائط مختلف، احكام متفاوت داشته باشد ولی از آنجا كه به كیفیتبنای مساجد و معماری آنها مربوط میشد در اینجا عنوان گردید.
در زمینه تحولات دیگر در معماری مساجد و تحلیل ابعاد هنر اسلامی در این مورد، مباحث دیگری هم وجود دارد كه به فصل آینده موكول میگردد.
تحولات تجمل گرایانه در بنای مساجد
با شكل گرفتن امت اسلامی در مدینه و تاسیس دولت اسلامی، پایههای مدنیت مسلمین روز به روز مستحكمتر شد و روی آوردن به«سواد اعظم»و شهرنشینی و خانه سازی و زیستن در كنار تودههای عظیم مردم، مورد تشویق قرار گرفت و با گذشت زمان و گسترش دامنه اسلام و فتوحات مسلمین و تحكیم روابط با دیگران، هنر معماری اسلامی از كشورها و ملتهای مختلف هم اقتباس كرده و از شیوههای بنای آنان بهره میگرفت.
همچنانكه قبلا هم اشاره شد، نوع زندگی و شیوه حیات مردم، زمینه مساعدی برای شكوفائی هنرهای معماری نبوده است.آثار سنگین ساختمانی، به صورت چشم گیری وجود نداشته است.بنابر نقلها:«قبل از اسلام، بعضی از قریهها و شهرها و قلعهها، در یمن، حجاز، حضرموت، بحرین و...برج و بار و وحصار داشته و حداكثر اینكه در داخل بعضی از خانهها و قصرها و معبدها تصاویری بكار میرفته است.گاهی هم در جاهائی چون یمن، سدهائی برای مشروب ساختن اراضی زراعتی یا آشامیدن مردم، احداث میشده و افراد هم در شهرها بصورت قبیله قبیله میزیستند.»
در دوره امویان، با رشد روحیه تجمل پرستی و كاخ نشینی حاكمان و امیران، نوعی رقابتبا كلیساهای غرب مسیحی و قصرهای حكومتی بیزانس و روم ایجاد شد و خلفای بنی امیه در ساختن قصرها و كاخها و قلعهها و حتی مساجد، با استفاده از ابزار و امكانات و معماران، بناهای عظیم و مجلل ساختند، با ایوانهائی بزرگ و ستونهائی كوتاه و بلند و محرابهائی شگفت و تزئیناتی اسرافی....هنر بیشتر در خدمتحاكمیتها و اطرافیان حكومتها بود و فرمان خلفا و امرا در استخدام معماران هنرمند، هتساختن مدارس، مساجد و قصرها نافذ بود و در ساختن مدارس و مساجد هم، انگیزه غالب، حك نام خلیفه و امیر و والی بر پیشانی ساختمان بود.
آن سادگی زندگی و بساطتحكومت و بی آلایشی مساجد، پس از چندی تغییر یافت و خلافت اسلامی به«سلطنت موروثی»مبدل گشت و روحیه عیاشی و خوشگذرانی و رفاه طلبی كه بر خلفای نا لایق و حاكمان دنیا زده مستولی شده بود، آنان را به تقلید از تجملات دیگران واداشت.تا آنجا كه برخی از خلفای اموی و عباسی، برای ساختن قصرها و معماری بناهای پرشكوه، از ابزار و مصالح و سنگهائی كه از جاهای دیگر میآوردند و معماران و مهندسان و هنرمندانی از مصر و ایران و كشورهای اروپائی آن روز را بكار میگرفتند.
«...تا وقتی خلافت اسلامی در مدینه بود، خلفای چهارگانه، مانند پیامبر، از اسراف و اتراف و هر چه كه مظهر اشرافیتباشد پرهیز میكردند ولی وقتی خلافت در زمان معاویه به«دمشق»منتقل شد، معاویه دید كه نیاز به برپائی مساجدی پر شكوه و شامخ است كه از معابد بت پرستان و كلیسای مسیحیان كمتر نباشد.»
به اعتراف و تصریح دیگر مشابه همین، در مورد نقش خلفا در عظمت دادن به بنای مساجد و قصرها، از زبان«ارنست كونل»توجه كنید:
«...روی آوردن به ساختن مساجد بزرگ و قصرهای بلند برای فرمانروایان مسلمانان، از زمانی شروع شد كه خلافت اسلامی از مدینه به دمشق بدست معاویه، سر سلسله امویین منتقل شد.خلفاء چهارگانه پیش از او، به پیروی از پیامبر اسلام، از اتراف و اسراف و تجمل خودداری میكردند.معاویه كه دمشق را پایتختخود قرار داد تصمیم گرفت كه مساجدی پر شكوه بسازد كه از معابد بت پرستان و كلیساهای مسیحیان كمتر نباشد و قصرهائی بنا كند كه درخشش و جلال آن در رقابت، از كاخهای بیزانس عقب نماند.از این رو، طبیعی بود كه یك حركت پر شتاب و پر نشاط معماری شروع شد و مواد و مصالح و كارگر و معمار و هنرمندان را از همه جا دعوت كردند و استاد كارانی از سوریه و روم و ایران در آرایش و تزیین بناها به كار گرفته شد...و پس از سقوط بنی امیه هم، جریان همچنان در روزگار بنی عباس ادامه یافت، بخصوص در اسپانیا...»
نقلی دیگر:
«تاریخ هنر اسلامی نشان میدهد كه پادشاهان و امیران زیادی از بزرگترین رواج دهندگان تصویر و نقاشی بودهاند.خلفای اموی و عباسی، در قصرهائی كه در شام و سامرا میساختند از تصاویر و نقوش زیبا و رنگارنگ در دیوارها و سقفها بكار میگرفتند.» البته اینها بیش از آنكه نشانه تمدن متعالی مسلمین باشد، دلیل دنیا زندگی و رقابت قدرتمندانی است كه بنام خلیفه، مقدرات مسلمانان را در دست داشتند و«بیت المال»را به گونه دلخواه، خرج میكردند.
به این نقل قول هم دقت كنید:
«...شیوه و اسلوب مسجد، بر اساسی كه در زمان پیامبر و خلفاء راشدین بود، باقی نماند بلكه همپای شكوفائی تمدن اسلامی، دگرگون میشد و دولت اموی بر این مسئله همت گماشت كه ارزش و بها و جلوه مساجد، از معابد یهود و نصارا كه در مصر و شام بود، كمتر نباشد.این بود كه اسلوب بنای مسجد، با سابق فرق كرد و به تناسب شرائط دولت جدید و ملتهای صاحب تمدن و هنرهای شكلی كه به اسلام رو میآوردند، از عناصر جدیدتری برخوردار میشد...»
در مجموع، این نقل قولها نشان دهنده آن«تحول تجمل گرایانه»است كه در بنای مساجد بخصوص از طرف خلفاء و حكومتها اعمال میشد.
ابعاد ماورائی در هنر مسلمین
همچنانكه قبلا هم اشاره كردیم، گرچه عوامل گوناگونی در پدید آمدن آثار شگفت و پر شكوه معماری در جهان اسلام، دستبه دست هم داده و این عظمتهای خیره كننده را آفریده است، ولی ذوق و ابتكار و عشق و محبت و انگیزه مذهبی مسلمین را نمیتوان نادیده گرفت.این بعد، از ورای همه این عوامل، كه احیانا مورد تایید هم نمیتوانند باشند، خود را مینمایاند.
مهم، كشف آن راز نهفته در بطن این آفرینشهاست.آن اندیشههای ماورائی و احساسهای عمیق كه در ساختمان معابد و مساجد و كلیساها و قبر سربازان گمنام و مزار اولیاء الله و بناهای كهن دینی وجود دارد، هرگز در خانههای ارزانقیمتبساز و بفروش، نیست. شناخت این اندیشهها و احساسها ارزشمند است.گاهی در یك بنا، یك تاریخ، تجسم پیدا میكند.
بدون شك، آثار هنری مسلمین در زمینههای تصویری و تجسمی و معماری و خطوط هندسی و نقش و نگارها، از یك مایه غیر مادی بر خوردار است و این، از متن تفكر مذهبی و مایههای مكتب سر چشمه میگیرد.چرا كه نگاه هنرمند مسلمان به هستی، با نگرش یك انسان مادی فرق میكند.از این رو، این بینش معنوی، در«اثر»او هم اثر میگذارد.در قسمتهای آغازین، به این مسئله مهم، یعنی نگاه هنرمند و دید او نسبتبه آفرینش و خدا و انسان و تاریخ و زندگی و فلسفه حیات، و زاویه خاص نگرش به هستی و موجودات، اشاره كردیم.در اینجا مقصود اشاره به ظهور جلوههای معنوی و ماوراء مادیات در آن آفریدههای هنری مسلمانان است.
در فصلهای سابق، جملهای را از«هربرت رید»نقل كردیم كه گفته بود هنر شرقی راز خود را آهسته فاش میكند.و نیز گفته بود كه برای درك كامل آن، باید چشمان تازهای بدست آورد و با نگاه تازهای به دنیا نگریست.
شاید تعبیر«آهسته فاش كردن»دقیق نباشد.زیرا مشخصههای هنر اسلامی و فضای معنوی حاكم بر آن، در اولین برخورد، خیلی روشن، خود را مینمایاند.مقایسه حالتی كه برای یك تماشاگر و باز دید كننده از«موزه آستان قدس مشهد»با یك موزه علمی و تاریخی در كشورهای اروپائی و غربی ایجاد میشود، روشن كننده مسئله است.در اولی، انسان، احساس محیطی گرم و با صفا و پر از معنویت و خلوص میكند و در دومی، خود را در محیطی سرد و بی روح، حس میكند.
تبلور این بعد در بناهای دینی
این مسئله است كه هنرمند در معماری خود، چه حالی و احساسی داشته، و در صدد بوده كه در بیننده اثر، چه احساسی را بیافریند؟ !
آیا میخواسته كه ساختمان و بنا، بصورت یك شیئی تو خالی جلوه كند؟یا فضائی فراخ و گسترده و غیر عادی به بیننده ارائه دهد؟! بیننده را در برابر یك شیئی مرموز و مبهم قرار دهد، یا كه او را با چیزی آشنا و فضائی روشن و مانوس مواجه سازد؟ و مساحت و زوایا بدانیم (كه البته چنین نیست) در مورد هنرمند مسلمان نمیتوان این را پذیرفت. فرض كنیم مسلمان هنرمندی در كار هنری یك مسجد مشغول است.تصور ذهنی و احساس قلبی او این است كه در محضر خدا است و روی خانه خدا و معبد مسلمین، كار هنری میكند.طبیعی است كه اندیشههای مذهبی و بعد دینی او در ساختن شكلها و پرداختن نقشها اثر میگذارد و سبك هنر او، از باورها و اعتقادات دینیاش متاثر گشته و از آنها الهام میگیرد.
در یك مقایسه میتوان گفت:اگر نقاش غیر مسلمان، كه نسبتبه خدا، تصور خاصی داشته، سعی میكرده كه آن تصور ذهنی خود را در قالب یك مجسمه یا تصور یك چهره ابراز كند.از این رو هنر تجسمی در معابد غیر مسلمین دیده میشده است.
ولی هنرمند مسلمان، به خدائی معتقد است كه یگانه و متعالی و ازلی و ابدی است، صاحب كمال مطلق است، بی مثل و مانند است، قابل توصیف و ادراك ذات نیست.
نتوان وصف تو گفتن كه تو در وصف نگنجی
نتوان شبه تو جستن كه تو در وهم، نیائی
«سنائی»
بنابراین، چنین خدائی، قابل تصویر و تجسیم نیست.در عین حال، این خدای بزرگ و بی همتا، در ذهن هنرمند مسلمان جا دارد.این باعث میشود كه در نقوش ترسیمی خود، به صورتهای ابداعی و شكلهای انتزاعی روی آورد تا بتواند در قالب نقش و نگارها، یك مطلق را به شكلی هر چند ناقص، ابراز كند.البته كه غیر ممكن است ولی زبانش و قلمش و هنرش، مطلق را آواز میدهد و چنین رنگ و بوئی و چنین حال و هوائی دارد.
چنین ابدیت و فضای لا یتناهی كه شاید از مشخصههای هنر اسلامی باشد بی حساب و بدون توجه بوجود نیامده است، بلكه در ضمایر مسلمان هنرمند وجود داشته كه متاثر از باورهای الهیاش بوده است و آن ذات وحدت بخش و واحد مطلق را فریاد میكرده است.حتی با زبان بی زبانی.... مشخصه معماری اسلامی چیست؟
«معماری هندو، در عین حال كه خشن و پیچیده است، ساده و غنی است، مانند یك كوه مقدس پر از غارهای مخفی.در حالیكه معماری اسلام متمایل به روشنی و وضوح و اعتدال و متانت است.»
«در معماری اسلامی، ماده سنگین و بی شكل، با حكاكی طرحهای تزئینی و زخرفی و اسلیمی و حجاری به اشكال مقرنس و مشبك، سبكی یافته، شبیه اشیاء حاكی ماوراء میشود و بدین وسیله نور بر هزار جهت تابیده و سنگ و گچ را مبدل به یك جواهر قیمتی میسازد.طاقهای مسلسل حیاط«الحمراء»و برخی مساجد مغرب (مراكش و الجزیره و غیره...) یك احساس آرامش و صفای كامل میبخشد و بنظر میرسد كه آنها از اشعههای درخشان نور، بافته شده است و در واقع، نور است كه به بلور مبدل شده است. انسان فكر میكند كه ماده درونی اطاقهای پیوسته، اصلا سنگ نیست، بلكه نور الهی است و آن عقل خلاق است كه بصورت اسرار آمیزی در همه چیز منزل دارد.»
بر چسبی كه بر پیشانی آثار هنری و معماری و صنایع مسلمین مشاهده میشود، علیرغم اختلاف مناطق و قرون، «اسلام»است و عامل مذهبی، نقشی چشمگیر و مؤثر دارد.نقل آیات قرآن و تزئین دیوارهای مساجد و مساكن خاص و حتی گاهی كاخها و همچنین ترسیم زیبای اسامی مقدس خداوند و اولیاء دین و جملاتی از احادیث در بناهای دینی و مساجد و مدارس، و نیز در جامهها و سلاحها و ظروف و...نمودار این تاثیر گذاری عمیق مكتب، در اثر هنری است.
كتیبههای پیرامون محرابها و دیوارهای داخلی مساجد، یاد آور-مضامین و مفاهیم نوشتههاست و تداعی كننده جلال خداوند و فیضان قدرت و رحمت و ربوبیت اوست.
در آثار مسلمین، روح توحید، و اندیشه وحدت گرا را به عنوان سرچشمه فیاض و الهام بخش هنرمند مسلمان، میتوان یافت و مشاهده كرد.
همچنانكه قبلا هم اشاره شد، معماری هر قوم، جلوه گاه افكار و عقاید و فرهنگ آنان میتواند باشد و آثار خلق شده هنری، آمیختهای از فنون گوناگون است و«آئینهای از طبیعت و علم و اخلاق و تاریخ»است.به نقل یك نویسنده:«روسكین»، كلیسای«سنت مارك»و نیز را كتاب معبد، و كاتدرال، «آمی نیس»را تورات سنگی مینامد...مانند آنست كه ما نیز مسجد گوهر شاد را قرآن كاشی بنامیم.آری اینها كلمات قصاری هستند كه یك دنیا معنی و خاطره تاریخی را تجدید میكنند...»
در مورد دخالت احساس و ایمان در آفرینشهای هنری معماری، برای نمونه به مقبره«تاج محل»در هندوستان میتوان توجه كرد:
«....انواع زیبائیها در این مقبره گرد آمده است.مثلا یك زیبائی این بنای عظیم در ظرافتستونها و هلال طاقهای آنست كه سنگینی و احساس وزن زیاد را از بین برده است.آنرا سبك و آسمانی نشان میدهد.دیگر زیبائی خطوط مستقیم یا منحنی یا شكسته و یا دندانه دار آنست كه بطرزی هماهنگ تربیتیافته، یعنی هر یك، جواب دیگری را میدهد.زیبائی مرمرهای صاف و سفید، لطافت و ریزه كاریهای بسیار دقیق، كه برای ترسیم و تزئین آثار مذهبی بكار رفته، مانند گوهرهای درخشانی كه بكار بردهاند، دندانهها و نوارهائی كه از مرمر بیرون آوردهاند، گلهائی كه به تناسب از صدف، از مرجان، از عقیق یمانی، از یشم بلغمی، از لعل كبود و از فیروزه خراسانی با ظرافتخاصی ساختهاند، نمونههای بسیار جالب هنری میباشند.
طراوت باغ و سایه روشن آن، عطر آگینی گلها و گیاهانی كه بنا را محصور كرده و بر جلوهاش افزودهاند زیبائی خیره كنندهای دارد.
نمونههائی از افكار بلند و زیبای اسلامی كه بر روی سنگها حك گشتهاند در هر قسمتی نمایان است.مثلا بر در ورودی پر شكوه آن، چنین نوشته شده است:«پاكدلان میتوانند به بهشتیزدان در آیند»كه بقول خواجه، بهشت، نه جای گنهكاران است.و یا بر سنگ مزار شاهزاده خانم كه در نهایتسادگی، فقط یك«الله اكبر»حك شده است، همان تاثرات جاودانی زیبا را ایجاد میكند كه عبارت از شور انگیزی، عشق، زیبائی مرگ دلیرانه، والائی همت و صبر برای فداكاری و وفاداری و تحمل شدائد و كوششهای طاقت فرسا برای انجام دادن رؤیاهای مهر و محبت میباشد.اینهاست كه مردهای را در خاطر زندگان همیشه زنده و جاودان نگاه میدارد...»
در هنرهای تزئینی مربوط به معماری و كاشیكاری و نقوش بناها، اگر هم ما هنر را در این زمینه، صرفا مشغولیت هنرمند به بازی با خطوط و نقشها و رنگها
در اندرون من خسته دل ندانم كیست كه من خموشم و او در فغان و در غوغاست
در مجموع، نشانه حركتبه«لا یتناهی»و«مطلق»، خصیصه بارز هنرهای شكلی مسلمین شده است.
با توجه به این روحیه است كه یك هنر شناس فرانسوی گفته است:
«هنر اسلامی از شریفترین و اصیلترین كوششهای روح انسان است در راه غلبه بر آنچه كه«پایان»یا«متغیر» و«مشكوك»و« عبوری»میباشد.»
یعنی این از مشخصات زندگی دنیوی است و عقیده اسلامی در جهت ارائه«بی نهایت»و«جاودانگی»و«یقین»و«ثابت»گام بر میدارد و با شیوه انتزاعی در هنر، ذهن و زندگی را به«ابدیت گرائی»و«مطلق باوری»و«بی نهایت جوئی»میكشاند.
در زمینه اینكه هنرمند مسلمان در هنرهای تزئینی مساجد، سعی در ارائه یك معنویت و بی نهایت و جاودانگی دارد و میخواهد بر«ماده»و بر«مكان»و بر«خلاء»غلبه پیدا كند، به این نقل قول توجه كنید:
«...هنرمند مسلمان سعی دارد كه جاهای خالی مساحتی را كه در آن به كارهای هنری مشغول استبا خطوط و شكلها و رنگها پر كند.این پدیده، بخصوص در جایگاه قبله در مسجد (محراب) روشنتر است.فضای متعلق به قبله را میبینیم كه هر جزئی از آن به شكلی یا خطی یا رنگی پر شده است، چه در مورد نقاشیهای روی خود دیوار، یا آنجا كه با كاشی و سفال و صدف و نقره و....دیوار آراسته شده.حرص هنرمند بر این كه فضای خالی را پر كند، دلیل بر روحیه اینگونه اوست.هنرمند به این وسیله بر«مكان»یا بر«ماده»غالب میشود.باینصورت كه بجای آن، یك حركت دینامیكی قرار میدهد كه مخاطبش روح است.اگر بین این وحدتهای انتزاعیاش جای خالی بگذارد، ما را متوجه مكان میكند...احساسی كه در نفوس، هراسی عمیق و مبهم بر میانگیزد..»
خوب، درك این حالت، پذیرش روحی و استعداد خاصی را لازم دارد و همچنانكه قبلا هم اشاره كردیم، نگاهی خاص و دیدی تازه میطلبد، تا بعمق زیبائی معنوی موجود در اینگونه آثار، پیببرد.
فضای معنوی و ملكوتی مسجد
در یك مسجد، انسان چه احساسی دارد؟
با توجه به آن ابعاد ماورائی كه در بناهای دینی به آن اشاره شد، تجلی آن معنویتها و روحانیتها، به مسجد فضائی روحانی و ملكوتی میبخشد و انسان باریك بین و با احساس و دارای لطافت روح و ظرافت درك، آن را میبیند و لمس میكند.
به این اعتراف، توجه كنید:
«در یك مسجد، انسان احساس نمیكند كه از بالا نزول میكند، چنانچه در«ایا صوفیا»احساس میشود.و نیز میل به صعود كه در كلیساهای گوتیك دیده میشود وجود ندارد بدلیل سكون و عدم حركت است كه محیط مسجد از همه اشیاء فانی ممتاز است، در مسجد، انسان در بینهایت همینجا و هم اكنون زندگی میكند و از قید هر گونه تمایل و كشش آزاد است.آن یك آرامش و استراحتی است كه از هنر اشتیاق و میل، رهائی یافته است.»
قبول داریم كه عبارات فوق، قدری مبهم است و منظور گویندهاش، كاملا روشن نیست.برای نشان دادن اینگونه احساسها و دریافتها، ناچاریم باز هم نقل قولهائی كنیم، آنهم از زبان غیر مسلمانانی كه در زمینه هنر اسلامی، دقت و كنجكاوی داشتهاند. شاید در مجموع، بتوانیم آن احساس معنوی و راز روحانی نهفته در معماری اسلامی را توضیح دهیم:
«...رواقهای مسجد، حركت فضا را مسدود میسازد، بدون اینكه در آن ملاحظه كند و به این نحو، انسان را به آرامش و سكون دعوت میكند...
یك رواق ساده كه طبق اندازه گیریهای درستساخته شده باشد، این اثر را دارد كه فضا را از یك واقعیت صرفا كمی به یك واقعیت كیفی مبدل میسازد.
فضای كیفی، صرفا بعد و امتداد نیست.بلكه بعنوان مرتبهای از وجود، در حال وجد، تجربه میشود.معماری سنتی انسان را به مشاهده و شهود، سوق میدهد...
بین معماری یك مسجد و یك خانه شخصی اسلامی، در نقشه تفاوت وجود دارد، لكن نه در سبك.از آنجا كه در خانه اسلامی جایگاه نماز و نیایش وجود دارد و در آن، همان مراسم عبادی كه در مسجد انجام میگردد، عمل میشود. بطور كلی زندگی اسلامی به دو قلمرو دینی و دنیوی، یا شرعی و عرفی تقسیم نشده است....چه در داخل یك مسجد و چه در یك خانه شخصی، قانونی كه بر آن حكمفرماست، «تعادل»و«توازن»و«آرامش»و صفاست.تزئینات آن نباید هیچگاه، ناقص فكر«فقر معنوی»باشد...»
فرازی دیگر از جزوه فوق:
«...در یك مسجد، فرد مؤمن هیچگاه فقط یك شاهد و ناظر نیست بلكه میتوان گفت او در خانه خود قرار دارد.گر چه در اینجا خانه به معنای عادی آن نیست...
«....همه معمارهای اسلامی میكوشیدند تا فضائی به وجود آورند كه كاملا متكی به خود است و همه جا در تمام«مقامات»خود، كلمه صفات و كیفیات فضا را متجلی میسازد.
این هدف، توسط طریقی آنچنان متفاوت مانند اطاقهای افقی با ستون در مسجد قدیمی مدینه و گنبدهای متحد المركز تزكیه تحقق یافته است.در داخل هیچیك از این فضاها، انسان احساس نمیكند كه بسوی جهتی خاص كشیده میشود.نه به سوی جلو، نه بالا.نیز هیچگاه بواسطه محدودیتهای فضا، انسان خود را تحت فشار احساس نمیكند...
«...مسجد، دارای یك مركز برای مراسم آئینی نیست.«محراب»فقط نشان دهنده جهت قبله است.در حالی كه تمام نظام فضا آنچنان است كه حضور خداوند را در جمیع جهات و محیط بر انسان، خاطر نشان میسازد.»
شاید سخن فوق، اشاره به مفهوم این آیه قرآن باشد كه:
«شما هر كجا كه باشید، خدا با شماست»
(و هو معكم اینما كنتم حدید آیه 4)
و یا آیه دیگری كه حضور مطلق خدا را در همه هستی بیان میكند:
«مشرق و مغرب از آن خداست.پس به هر سوی، كه رو آرید، همانجا روی خداست....»
(و لله المشرق و المغرب، فاینما تولوا فثم وجه الله بقره آیه 115)
این احساس، هرگز در ساختمانهای معمولی نیست، در كاخها و آسمان خراشهای امروزی نیست، در معماری جدید هرگز نیست، چرا كه فاقد احساس معنوی و بعد غیر مادی است.
به این تعبیر ظریف دقت كنید:
«سیمان كه مانند آهن، همه جهان را فرا گرفته است، یكنوع سنگ تقلبی است كه پست و فقط دارای كمیت است.در آن، جنبه معنوی ابدیت جای خود را به یك سنگینی بی رحم و بی نام و نشان داده است.اگر سنگ مانند مرگ سخت است، سیمان، بی رحم است.مانند یك ویرانی مستغرق كننده.»
باز هم به خصیصههای غیر مادی كه در هنر معماری مسلمین بخصوص در زمینه مسجد و كتیبهها و محرابها تجلی یافته است اشارهای خواهیم داشت.
از كلیات فضای معنوی حاكم بر معماری مساجد كه بگذریم، نكاتی در باره تزئینات مربوط به محراب و كاشیكاری و مناره و خطوط و طاقها و گنبدها باقی میماند كه در فصل بعد، به آنها میپردازیم.
گنبد و محراب، طاق و رواق
پس از بیان كلیاتی در باره معماری مساجد اسلامی و فضای معنوی و ملكوتی حاكم بر این معابد مقدس مسلمانان، در این بخش، به بیان چند قسمتحساس و متمایز در بنای مساجد میپردازیم، كه معمولا بیش از سایر قسمتها و شئونات، هنر را به خود، اختصاص داده است، یعنی به مناره، محراب، گنبد، ایوان، طاق و رواق و...
مناره
درباره مناره و ماذنه در مساجد، در گذشته، هنگام بحث از تحولات و ابداعات پدید آمده در تاریخچه مساجد اسلامی، بحثی داشتیم و گفتیم كه در مساجد، مناره نبوده و بعدا پدید آمده است و صورت مطلوب آن هم، بنا بر آنچه در روایات آمده، آنست كه همسطح با دیوار و بام مسجد باشد، نه بلندتر كه موجب اشراف بر خانههای اطراف و اذیت همسایگان مسجد باشد، و به سیر تحولات آنهم اشاره كردیم.در باره منارهها و سبك معماری آنها، كه بصورتهای چهارگوش یا چند ضعلی یا استوانهای شكل و دیگر فورمهای گوناگون است، محققین تاریخ معماری اسلامی، تحقیقات فراوانی كردهاند كه در این گفتار، نیازی به پرداختن به آنها نیست.در اینجا ما بحثبیشتری درباره مناره نمیكنیم فقط با ذكر این نكته كه منارهها، یكی از ویژگیهای ممتاز و آثار برجسته معماری اسلامی در ساختمان مساجد گشته است، به یك نقل، اكتفا میكنیم:
شهید پاك نژاد گفته است:
«...اكثر مساجد اسلامی كه كانون بسیار گرم شهرند، دارای مناره میباشند كه نامهای مختلف«مناره».«گلدسته»، «گلبانگ»، ماذنه»و.. ..دارند.اغلب دو تا و گاه تعدادشان كمتر یا بیشتر است....
به هر صورت، اغلب مساجد اسلامی را، منارههائی استبا وضع ساختمانی مخصوص كه به كار تعیین قبله میآید.یعنی یا باید صفحه مار و مماس بر دو مناره از كعبه بگذرد، كه اگر از نوع اول، باشد، اهالی شهر، میدانند هر جهت كه دو مناره به ردیف، یكی دیده شود آن جهت قبله است.یا جهت عمود بر قبله.ناگفته نماند گنبدها، منارهها، ایوانها و...نشانی و نمایشی از این است كه اسلام، دین و سازمان زیر زمینی نبوده و هیچگاه بطور مخفی بر نفرات خود نیفزوده تا آنگاه كه به حد نصاب رسید آشكار و مسلط گردد...»
البته برای ماذنه، تعبیرات ادبی و سمبلیك هم بیان كردهاند مانند اینكه:«مناره، تنها قامتبلند و آزادی است كه از میان شهرها و شهریان...بر كشیده است، تنها قامت افراشته و كشیدهای كه هر صبح و ظهر و شام، فریاد آسمان را بر سر بردگان زمین فرو میكوبد. تنها اندامی كه در میان بوقلمونان هفت رنگ و هفتاد روی و هفتصد و هفتاد آواز، از آغاز حیاتش تا ویرانی و نابودی، تنها یك«ندا»را تكرار میكند و عمر را بر سر یك فریاد مینهد و بر آن وفادار و استوار میماند تا بمیرد، تنها قامتی كه قامت فریاد است و تنها هستییی كه هستیش را همه در ندایش ریخته و آن را بی هیچ چشمداشت و بی هیچ صلاحی، نثار مخاطب خویش میكند و این تنها كاری است كه«انسان»در زیر این آسمان كرده است.»
همانطور كه میبینید، بیان، بیان ادبی و قلمفرسائی است و از زاویه دید معماری مساجد چندان به بحث ما نمیخورد.
محراب و گنبد، و ایوانهای قوسی شكل
از مهمترین ویژگیهای مساجد و بناهای دینی مسلمین، میتوان به این سه امر اشاره كرد:
1-رواقها و ایوانهای محیط بر صحن مساجد.
2-بكار بردن خط كوفی و نقشهای نوشتاری برای تزئین دیوارها و كناره و لبه سقفها.
3-قوسی شكل بودن بالای درها و مدخلها و سقفها (اكثرا به شكل نعل)
حالت انحناء و قوسی بودن در معماری اسلامی معنای عمیق و خاصی میتواند داشته باشد.
این انحناء، بیشتر در شكل گنبدها، محرابها، سردرها، ایوانها و قسمتهائی از رواقها وجود دارد.
ركوع، حالتی ارزشمند برای انسان، و نشانه خضوع اوست.
و....«محراب»، خود، نشانی از ركوع و خضوع و فروتنی در یك معبد و مسجد است.چرا كه دارای یك خط منحنی است و این انحناء و خمیدگی هماهنگ با كل هستی و نظام آفرینش است.مدار حركت منظومه شمسی و حركت زمین برگرد خورشید و ماه برگرد زمین، و«الكترون»برگرد مركز اتم، بصورت منحنی است.و این نشان خضوع نظام آفرینش در برابر قدرت برتر الهی است و ركوع هستی را در معبد خلقت میرساند.
حتی افق منحنی آسمان بالا نیز، نشان دهنده خضوع در برابر«الله»است زیرا جهان، خود یك محراب وسیع است كه انسان در برابر آفریدگارش در این نیایشگاه، به خضوع و خشوع، عبادتگر اوست.
اگر سردر و ایوان مساجد منحنی است، اگر پیشانی محراب و سقف معابد، خمیده است، اگر گنبد بناهای دینی، حالت ركوع دارد، بیان كننده آن روح تعبد و تسلیم و انحناء در برابر خالق است.امام جماعت، در محرابی میایستد كه راكع است.
و گنبد هم محرابی است كه یك اجتماع راكع، در زیر آن تجمع كردهاند و این نشانه ایمان مردم است، چرا كه ركوع، نشانه ایمان و توحید است.
آنكس كه در برابر حق مطلق (كه خداوند است) خضوع نكند و در پیشگاه خدا راكع نباشد، در برابر هر كس دیگری خم خواهد شد.
محراب، در لغت و اصطلاح
محراب، بمعنای غرفه، جای امام جماعت مسجد و معبد است.
محراب نماز:«محراب از جنگیدن (حرب) گرفته شده است، زیرا نمازگزار، با یافتن حضور قلب، در عبادت، با شیطان و با نفس خود میجنگد.»
این نكته كه محراب، رزمگاه است، نكته بسیار عمیق و آموزنده است و مسلمان را حتی در حال نماز و عبادت هم، در حال جنگ با عوامل باز دارنده انسان از رشد معنوی و تكامل روحی میشمارد.آنكس كه در جهاد اكبر و مبارزه با نفس بتواند قوای نفسانی خود را كنترل كرده و با زمام«تقوا»نفس سركش را مهار زده و بر آن تسلط یابد، میتواند در كوران حوادث و بحرانهای اجتماعی و شدائد و حوادث هم بر سر ایمان و عقیده و مكتب و پاكی و فضائل اخلاقی، استوار و ثابت قدم بماند و انسان با خدا، میتواند در جهاد و مبارزه هم گامی بردارد و امت آشنا با مسجد و محراب و منبر، آن آگاهی و صلابت را دارند كه با شناخت دوست و دشمن، آینده و تاریخ و نظام متقن اجتماعی را بر اساس مكتب بنا نهند. پس محراب، خاستگاه جهاد است.
به تعبیر حضرت امام خمینی:
«محراب بهش میگویند.آنجائی كه«حرب»از آنجا شروع میشود، محل حرب....»
و نیر فرمود است:
«مساجد، سنگرهای اسلام است، محراب، محل حرب است، اینها سنگرند ابر اسلام....»
از اینها گذشته، محراب بنا به آن بعد معنوی و ملكوتیاش و قداستخاصش در یك مسجد، بیش از دیگر جاها مورد اهتمام هنرمندان مسلمان بوده است.
به نقل شهید پاك نژاد:
«محلی است كه امام جماعت در آن میایستد.به اشكال مختلف ساخته میشود.و به اقسام و انواع زینت میگردد.از كاشی، از عاج، طلا، آبنوس و غیره.و صنعتكاران، شاهكار صنعتخود را در محراب نشان میدهند.گاه سنگهای قیمتی در آن بكار میرود كه سراسر محراب را میپوشاند.معروفترین محرابها مربوط به سلاطین عثمانی در مدینه و در حرم مطهر نبی گرامی است...»
محراب، با توجه به نقوش و خطوط و آیات قرآنی و رنگهای زیبا و ترسیمهای هندسی و تزئینات حفاری شده و گچ بری و كاشیكاری و...یك«مجموعه»را تشكیل میدهد.«...محراب، در واقع گنجینهای اصیل و سراسر هنر و ظرافتبیادگار مانده در قلب خانههای خداست.سند گویائی از نهایت استعداد هنر هنرمندان مسلمان، مجموعهای از بسیاری هنرها و خلاقیتها، از گچبری تا خط و كاشیكاری و دیگر رشتههای هنر تزئینی.
به یقین، هنرمندان با ایمان و خلوص مسلمان، نیك آگاه بودهاند كه محراب را چونان دری گشوده شده به بهشت، در پیش چشم نماز گزاران بر پا نمایند و تزئین كنند.تا بدان وقت كه تمامی اندیشهها به خالق، و همه نگاهها به یكسو روان میشود...
محراب در طول دورههای مختلف، به شیوههای گوناگونی تزئین شده است.محرابهای گچبری شده با نقوش برجسته، گچ با سطحی هموار و تركیب با مقرنس كاری، استفاده از سفال لعاب دار، استفاده از كاشیكاری در تزئین محراب، استفاده از طرح آجركاری، و گاه محراب با زمینهای ساده از سنگ مرمر و یا گچ....»
البته كل سخنها نقل نشد.فقط یادی بود از جمع شدن هنرهای گوناگون در مجموعهای بنام محراب، كه تجلیگاه ذوق و ابداع هنر مسلمین است.
تركیب زیبای «خط» و «رنگ» و «كلام»
آنچه كه از ویژگیهای هنر مسلمین در بنای مساجد و تزئین گنبدها و محرابها و دیوارها و رواقهاست نوع تلفیق و تركیب خطوط هندسی و منحنی، با سایه و نور و رنگ در زوایا و سطوحی متناسب است.ظریف كاریهای بكار رفته در این تلفیق و مزج هنرمندانه، هم بعد معنوی و جذبه غیر مادی به آثار معماری اسلامی میبخشد و هم انسان را در دنیائی ژرف از زیبائیها و احساسهای فوق طبیعی قرار میدهد.به گونهای كه به یك اثر هنری معماری، نه یك بعد، بلكه ابعادی عمیق، میدهد.
در این زمینه، به این دو نقل توجه كنید:
«بر خلاف هنرهای غربی كه بعد سوم یعنی عمق را در نظر دارند، هنرهای اسلامی كوشش در دور شدن از آن را دارد.منتهی عمق دیگری را دنبال میكند و آن«عمق وجدانی است.در داستانهای«هزار و یكشب»مجموعهای از قصههائی را میبینیم كه هر كدام در دل دیگری است.همچنین در تزئین درها میبینیم كه یك تزئین، ما را به زینت دیگری در داخل آن، رهنمون میشود و همچنین آن، ما را به سومی منتقل میكند...»
نقل دیگر، باز از همان كتاب است، كه ضمن بحثی مفصل از ویژگیهای تزئین مساجد و بناهای اسلامی، با تكیه روی عناصر تشكیل دهنده این گونه هنر، یعنی«خط»و«رنگ»و نقوش دیگر، بیان مفصلی دارد كه چكیده آن باین صورت میباشد:
«...خط».
از مهمترین عناصر هنر«شكل گرا»است و نمایشگر نوعی حركت و رونق در بیان غرض.خط در آثار هنر اسلامی، «غالبا»به دو صورت بكار رفته است:
یكی: خط منحنی كه حالتی دورانی و جولانی دارد و بیانگر نوعی رهائی و آزادی در محدوده همان مساحت تزئین شده است.اگر چه از محدوده بیرون نمیرود ولی احساس اطلاق و استمرار و بی نهایت را در انسان ایجاد میكند.
تلاشی مستمر و حركتی مداوم و بی وقفه را القاء میكند.«و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله».
صورت دوم:خطوط هندسی است كه نقش محدود كننده مساحت را دارد و با رشد هنر، رو به دقت میرود.معمولا به این نوع خطوط، تزئینهائی از نوع اول ضمیمه میگردد.
این شكل از خط، غالبا بصورت شكلهای ستارهای و نجومی و چند ضلعی است، یا بصورت دائرهها.
خط هندسی احساس استقرار و آرامش و ثبات را ایجاد میكند و نوعی حركت قاطع و مؤكد در آن نهفته است، چونكه نظر را به داخل مساحت میكشد.
شگفتی هنر اسلامی در تركیب این دو نوع خط، در نهایت مهارت و تناسب است.دو خط است و از دو نوع، و هر كدام نوعی زیبائی را برمیانگیزند.«رنگ»:
رنگ، صفتی طبیعی در اشیاء است و آنرا در تاریكی نمیتوان دید.شدیدا با نور ارتباط دارد و زیبائی بسیاری از چیزها از رنگشان مدد میگیرد.زیبائی رنگ شكوفهها، آسمان، پرندگان، حشرات و صدف، شاهد آنست.
در هنر اسلامی، رنگهای كبود، سبز، و طلائی...و سرخ و زرد، زیاد بكار رفته است.رنگهای سبز و كبود، رنگهای سرد و رنگهای فضا هستند كه از اشیاء، جسمیت آنها را سلب كرده و احساس بی نهایت را ایجاد میكنند.رنگ طلائی نیز این تاثیر را دارد.
سایه و نور:
رنگ، غالبا نقش نور را ایفاء میكند، چونكه غالبا رنگها روشناند و رنگهای تیره هم بجای سایه و تاریكی به كار میرود و سایه ها، نوعی زیبائی و تنوع میانگیزد...
هنرمندان مسلمان در تزئین آثار خود، از هر چه كه به زیبائی و جذابیت اثر بیفزاید استفاده میكردند.مثلا گیاهان و شاخ و برگها و میوهها و ساقههای گیاهان، سهم عمدهای در تزئین آثار هنری داشت و جهان گیاهان یك منبع الهام به حساب میآمد و از هر گلستانی شكوفهای میچیدند...
عناصر هندسی هم سهم زیادی در اشغال سطوح و مساحتها داشته و یكی از مشغولیات ذهنی هنرمند مسلمان، تلاش برای نوآوریها و ابتكارهای جدید از برخورد زوایا با آمیختگی اشكال هندسی بود تا از این طریق، زیبائی سرشاری را پدید آورد.
از بارزترین این تزئینات، همان شكلهای نجومی و چند ضلعیهاست كه در قرنهای متوالی در آثار هنرمندان مسلمان مشاهده میشود...
عناصر خطی و كتابی، یكی از درخشانترین نوع تزئینی در هنر اسلام بود.با توجه به اهمیت دادن مسلمین به آیات قرآن، آنها را در مساجد و مراكز بجای نقوش دیگر بكار بردند كه هم جنبه تزئینی داشته است و هم تلاوت قرآن انجام میگرفت و عمدتا به دو صورت«خط كوفی»و«خط نسخ»مورد استفاده بود، (اولی بخاطر داشتن زاویههای قائمه، دومی به خاطر حالتهای دورانی و انحنای حروف) خود این حروف و خطوط كوفی و نسخ هم با نقشهای گیاهی ضمیمه میشد، كه غالبا در امتداد حروف بود...»
امید است كه هنرمندان مسلمان ما بتوانند در بالاترین و قوی ترین تكنیك و مؤثرترین شیوه و سبك، اسلام و ارزشهای مكتب و پیام قرآن را بیان كنند و رسالتخود را در قبال تاریخی عظیم، كه سرشار از حماسهها، عظمتها، و شهادتهاستبه شایستگی انجام دهند و دین خود را به شهدای عزیز و اسلام عزیزتر و انقلاب اسلامی، ادا نمایند.كه توفیق، از سوی خدای بزرگ است.
جواد محدثی- هنر در قلمرو مكتب، ص 221