گنبد سلطانیه

گنبد سلطانیه

بدون تردید، عملیات نظامی - سیاسی مغول در اوایل قرن هفتم هجری قمری و تبعات ناشی از آن را می توان در ردیف یکی از مهمترین حرکت های نظامی طبقه بندی نمود. اگر چه این پديده مخوف با تخریب مراکز جمعیتی آباد و قتال ساکنان متمدنشان، شرایط اقتصادی - سیاسی و فرهنگی جدیدی را به قسمت اعظمی از جهان تحمیل نمود، به طوری که ابن الأثير مورخ بزرگ عالم اسلام می نویسد: اگر می گفتند که از زمان خلقت آدم ابوالشر تا کنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده درست گفته بودند زیرا تاریخ چیزی که شبیه یا نزدیک به آن باشد نشان نمی دهد...» و اما علیرغم مصیبت ایجاد شده مطالعات دقیق نشان دهنده این واقعیت است که تشکیل یک حکومت مرکزی منسجم و سازمان یافته در محدوده جغرافیایی نسبتا وسیع و ارتباط یافتن فرهنگهای گوناگون مستقر در حوزه امپراطوری ایلخانی از شمال غربی چین تا تمدنهای مستقر در سواحل مدیترانه و شرق اروپا و آمیختگی فرهنگی قسمتی از ملل آسیایی با ملل اروپایی و رونق اقتصادی حاصل از ایجاد امنیت در جاده های مواصلاتی، به طور نسبی و تا حدودی موجبات توسعه و تعالی منطقه و ممالک مفتوحه را ا فراهم نموده است. اگر چه مطالعات نسبتا جامعی در پدیده های متعلق به این برهه از زمان انجام گرفته، اما سئوالات عدیده ای در ارتباط با این جریان هنوز بی پاسخ است. بنابراین با عنایت به حساسیت و اهمیت تاریخ مغول، مورد مداقه قرار دادن موضوع با متدهای جدید علمی توسط معماران، باستان شناسان و مورخین و حتی جامعه شناسان شایسته تحقیق خواهد بود.

منابع تحقیق این بحث به طور عمده به دو قسمت تقسیم می شوند:

 ١- متون تاریخی و سفرنامه ها

 2- اسناد و مدارک باستان شناسی و معماری

1-       متون تاریخی و سفرنامه ها

اهمیت یافتن مسئله تاریخ نویسی و ثبت و ضبط فتوحات مغول یکی از انگیزه های اصلی نضج تاریخ نویسی در این دوران می تواند باشد. متون تاریخی عصر مغول عموما دو خصوصیت را داراست. نخست این که تاریخ نویسان عصر مغول از تحلیل وقایع در سرزمینهای اشغال شده عاجز بوده اند. دوم این که محافظه کاری مورخینی که در خدمت دستگاه حاکمه بوده اند، به روشنی احساس می شود. به همین سبب، مطالب منابع مذکور با احتیاط تلقی می شود. مضاف بر این که تکرار مطالب یکسان در بعضی از منابع، عرصه مطالعه را به پژوهشگر تنگتر خواهد نمود. مشابهت مطالب منابع معتبری همانند روضة الصفا، تاریخ وصاف و نزهة القلوب از آن جمله اند. بهر تقدیر کتاب های ذیل جامع التواریخ، تاریخ وصاف، تاریخ مبارک غازانی و نزهة القلوب علیرغم محافظه کارانه نوشته شد نشان. مطالب آنها در زمره منابع معتبر طبقه بندی می شود. کتابهای جامع التواریخ رشیدی اثر حافظ ابرو و کتاب نفایس الفنون في عرايس العيون تأليف شمس الدين محمد بن محمود آملی، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از نظر مباحث این تحقیق اهمیت بسزایی دارند. آخرین بخش منابع مدون متعلق به مطالعات مثاخرین است که عمدتا در مورد گنبد سلطانیه بوده و در رسالات نسبتا متعددی منتشر شده اند. قسمت اعظم این منابع ذکر مختصات و مشخصات کلی آرامگاه اولجایتو بوده و حتی از نظر آمار و ارقام فیزیکی بنا اشتباهات فاحشی مشاهده می شود که همین اشتباهات در اکثریت قریب به اتفاق منابع تکرار شده و ارائه مطالب جدید متکی بر متدهای علمی تحقیق نسبتا اندک است. بویژه این که عظیم و پیچیده بودن آثار سلطانیه هم مزید بر علت بوده است.

2-      اسناد و مدارک باستان شناسی و معماری

على القاعده منابع و مدارک معماری و باستان شناسی از مطمئن ترین عناصر مطالعاتی، در روشن نمودن صفحات تاریک تاریخ به شمار می رود. این مدارک در تکمیل منابع و متون از ظرفیت بسیار بالایی برخوردارست. بررسی آثار هنری، ظروف سفالی، سکه ها، کتیبه ها و بناهای تاریخی در روشن نمودن مظاهر تمدنی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مربوط به دوران خود، نقش اساسی دارند.

ضعف کلی این بخش از منابع، قلت حفاری های باستان شناسی در محوطه های باستانی مربوط به این دوره است.آثار مکشوفه قابل مطالعه این دوران، به طور عمده تصادفی بوده، لاجرم اطلاعات مأخوذه از آنها با احتیاط تلقی خواهد شد. اما آثار و بقایای شهر سلطانیه - به مثابه پایتخت بزرگترین امپراطوری در عصر خود - از نظر ظرفیت مطالعاتی یکی از منابع متقن و با ارزش این دوره می تواند مطرح شود شهر سلطانیه علاوه بر پایتخت بودن، عناصر و اندامهای شهری آن امتیازات عدیده ای را داراست که آثار دیگر این دوره فاقد آن است.

اول : سلطانیه پایتختی است که شهریت آن آگاهانه و با طرح نقشه های دقیق و با مطالعه قبلی ساخته شده و از نظر شناسایی سیاستهای داخلی و خارجی بانیان و حامیان سلطانیه دارای اهمیت و ارزش فوق العاده است.

دوم: قابل مطالعه بودن عناصر و اندامهای شهر، و وجود مدارک باستان شناسی و معماری بسیار غنی و قوی در لایه زیرین شهر فعلی سلطانیه

سوم: بررسی برج و باروی ارک سلطانیه (کهندژ) می تواند تضادهای هیئت حاکمه با مردم را بازگو نمايد.

چهارم: بر پا بودن یکی از بزرگترین آرامگاه های این دوره و تحلیل حجمی آن از یک سو و ارتباط آن با عنصر جديد «ابواب البر» در حل مسایل مربوط به اعتقادات و گرایش های مذهبی دوران ایلخانی نقش مؤثری را خواهد داشت.

پنجم: آن که آرامگاه اولجایتو بمثابه یک بنای عظیم، نمونه ای منحصر بفرد، از حجم، سبک، فرم، رابطه فضاها، تزیینات ، تناسبات، ایستایی و بالاخره فلسفه، بینش، آرمان و مقولات متعددی از این تقبيل است و به عنوان یکی از منابع معتبر جهت روشن ساختن تاريخ مغول می تواند باشد.

در خاتمه شایان ذکر است دوستانی که در تهیه و تدوین این کتاب همکاری صمیمانه داشته و بدون همکاری های ارزنده ایشان کتاب حاضر به زیور طبع آراسته نمی شد، از جمله از زحمات بی شائبه فرزندم آقای هومن ثبوتی به عنوان دانشجوی معماری که در طراحی کتیبه ها نقوش موتیف های مربوط به کاشی کاری و گچ بری و دیزاین مجدد پلان ها و مقاطع، هنرمندانه همکاری نموده اند، سپاسگزاری می شود.

از دوست فاصل و همکار گرانقدرمان آقای مهندس نظرپور، مدیر مسئول پروژه های عمرانی وزارت علوم تحقیقات و فناوری که با اهداء تعدادی عکس ارزنده که موجب زیب و زینت کتاب شده اند، ابواب ، تشکر برای همیشه مفتوح است، از جناب آقای مهدی افضلی مدیر انتشارات زنگان که با تلاش مضاعف پیگیری چاپ کتاب بوده و به لحاظ سفر مطالعاتی ایشان به خارج از کشور ناتمام مانده بنابراین شایسته سپاسگزاری است. از دوست فاضل و پژوهشگر ارزشمند جامعه فرهنگیمان جناب آقای حاجی سید علی اصغر شریعت زاده که در رابطه با چاپ کتاب و بالا بردن کیفیت آن تلاش مضاعفی نموده سپاسگزاری می نماید.

همچنین به جهت بهره مندی از امکانات معنوی و مادی سازمان میراث فرهنگی استان و کشور از مدیریت میراث فرهنگی استان زنجان جناب آقای بهرام زاده و سایر همکاران گرامی سپاسگزاری نموده

و توفیق روز افزون ایشان را در پیشبرد اهداف عالیه میراث فرهنگی و صیانت و حفاظت آثار و اتلال تاریخی استان، از خدای منان مسئلت می نمایم.

نهایتا به پاس حق شناسی و حرکات و سکنات مؤدبانه آقای هومن ثبوتی، امتیاز مادی این اثر به ایشان هدیه می شود

اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه

الف. موقعیت:

شهر سلطانیه در محدوده سیاسی استان زنجان به فاصله ۳۷ کیلومتری شهر زنجان ( مرکز استان )قرار گرفته است. این شهر در فاصله ۴ کیلومتری جاده ترانزیتی (تهران، زنجان، تبریز، بارزگان) واقع شده و شبکه خط آهن نیز به لحاظ بعد مسافت (۵ کیلومتر) در شبکه تحرکاتی این شهر نقشی ندارد. عنوان شهر از سال ۱۳۴۴ اطلاق گردیده و به این ترتیب شهر سلطانیه، مرکز بخش به همین نام از توابع شهرستان ابهر محسوب شده است. این منطقه از شمال به بخش طارم عليا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود و ۹۴۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای ۷ روستای عمده با جمعیتی بالاتر از ۱۰۰۰ نفر و ۲۶ روستا با جمعیتی کمتر از ۱۰۰۰ نفر است و جمعا ۲۶۹۸۹ نفر جمعیت دارد.

ب. فعالیت های اقتصادی:

 بر اساس مطالعات سرشماری سال ۱۳۷۵ در بخش سلطانیه ۶۰ درصد در بخش کشاورزی، ۳۰ درصد در بخش صنایع و ۱۰ درصد در بخش خدمات، در فعالیت بوده اند، من حيث المجموع این منطقه علیرغم دارا بودن ظرفیت های لازم در توسعه اقتصادی، به لحاظ نابسامانی های حاکم بر امور مربوط به تولیدات کشاورزی، از نظر اقتصادی عقب مانده است. اراضی قابل کشت این منطقه عموما از زمینهای درجه ۲ و ۳ تشکیل گردیده و آب مورد نیاز از طریق ۵۴ حلقه چاه عمیق و ۱۰۷ رشته قنات تأمين می شده که امروزه تنها ۳۸ قنات قابل بهره برداری است و در وضعیت فعلی دامداری در سلطانیه با روش سنتی و با وجود چمن سلطانیه از رونق نسبی برخوردار است.

چمن طبیعی سلطانیه قسمتی از فلات زنجان را در بر گرفته و این فلات از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقي - غربي ممتد اند، تشکیل گردیده است

ارتفاعات شمالی شامل کوههای طارم از رشته جبال البرز در خط مستقیم و رشته ارتفاعات جنوبی واقع در این ناحیه که به رشته کوههای سلطانیه معروف است، از شرق به غرب از حدود صائین قلعه از کوههای شمالی فاصله گرفته و در طول ۳۰ کیلومتر در محل شهر سلطانیه به حاد، اکثر پهنای خود حدود ۱۷ کیلومتر می رسد. ادامه این حرکت در نزدیکی روستاهای یوسف آباد و بناب به حداقل و فاصله کوهها به ۳ کیلو متر رسیده است. معابر آذربایجان، قفقاز، گیلان، همدان و خراسان در این فلات به وسعت تقریبی ۳۵۰ کیلومتر مربع واقع شده است.

چمن معروف سلطانه با وسعت تقریبی ۳۵ کیلومتر مربع به طول ۲۰ کیلومتر و به عرض متوسط ۲ کیلومتر در قسمت جنوبی این فلات قرار گرفته است در وضعیت موجود شهر سلطانیه از طریق ۷ شاخه راه ارتباطی که اساسا منطبق بر راههای تاریخی می باشد، با اطراف و روستاهای حوزه نفوذ در قالب اموزشی، درمانی، خدماتی و اداری در حد ضعیف دایر و ضعف این رابطه به لحاظ وجود مراکز جمعیتی قویتر در اطراف از جمله شهرستان این در شرق به فاصله ۵۷ کیلومتر و شهرستان خدابنده در جنوب به فاصله ۴۰ کیلومتری شهر زنجان در غرب آن به فاصله ۳۵ كيلو متر تشدید شده است.

ج. موقعیت چمن سلطانیه در منطقه:

این چمن مرتفع ترین نقطه فلات زنجان و ابهر است. ( به ارتفاع ۱۸۰۰ متر) با وجود رشته کوههای واقع در جنوب و شمال آن و همچنین با مطالعه در دیاگرام های جوی، می توان این منطقه را در ردیف مناطق با آب و هوای استپی سرد قرار داد. به عبارت دیگر این ناحیه دارای تابستانهای معتدل، تا نسبتا گرم و زمستانهای سرد است.

متوسط باران در این منطقه ۳۲۰ میلیمتر در سال بوده و نزول آن در فصلهای پاییز و بهار است. مادت یخبندان در آن طولانی، و در حدود  ۵/۴ماه در سال گزارش شده است. وجود چمن مسطح سلطانیه، قرار گرفتن کوههای اطراف، ارتفاع محل، منطقه را در ردیف نواحی بادخیز قرار داده و جهت وزش بادهای غالب از جنوب غربی و شمال شرقی است که در ماههای مردادی شهریور، بهمن و اسفند شدت می یابد. (۱) اشیب عمومی ناحیه از جنوب به شمال و از شرق به غرب است. من حيث المجموع شیب شهر سلطانیه بسیار کم و در بعضی نقاط به حد صفر رسیده است. از طرف دیگر منابع آب منطقه به لحاظ ساختارهای زمین شناسی و میزان بارندگی، سطح آبهای زیرزمینی را در حد بالا نگه داشته، به طوری که ارتفاع آب در اراضی جنوبی سلطانیه در عمق ۵ متری و در اراضی شمال ۳ متر و چمن سلطانیه در ۱ متری قرار دارد. این وضعیت موجب ایجاد مراتع سرسبز و چمن در منطقه بوده است.

ه - مطالعات جمعیتی

در وضعیت فعلی بر اساس مطالعات نتایج سرشماری های عمومی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۶۵ روند تحولات جمعیتی شهر سلطانیه سیر نزولی داشته است.

لازم به توضیح است که درصد رشد جمعیت شهر سلطانیه در سالهای آماری در مقایسه با میانگین ارشد جمعیت در مناطق شهری بسیار ناچیز بوده است.

 

بررسی سلطانیه در متون تاریخی و سفرنامه ها

 بررسی نظریه مورخین، محققین، باستان شناسان و معماران مستند به متون تاریخی و همزمان با برپایی شهر از نقطه نظر جمع آوری نظریات و آراء مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل در کم و کی مسایل تاریخی می تواند در دستیابی به اهداف تحقيق کمک شایانی نماید. در این بخش نگارنده ضمن ارائه آراء مذکور، تقدم و تار نوشتارها را نیز مدنظر قرار داده است. حال با ذکر این مقدمه کوتاه به بررسی بعضی از متون پرداخته می شود.

تجزية الامصار و تزجية الاعصار

شهر له به نسیمه و نعیمه صفه                    تحاكى جنة الرضوان

 تمام عمارت قنغرالانگ را که پدر نیکوی پادشاه مؤسس فرمود بود چون به منزل موعود بی خیال و احول کوچ کرده ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر و ابل طل طلل آن نیز علل خلل خواست پوشیده، يرليغ موگد نفاذ یافت و آن را حوالت رفت على التفضيل و ایلچیان بر صهوات تعجیل تحصیل را روان گشتند و با یان حاذق و مهندسان چابک که بناء مهارت سنمار را به دست تخجیل عرصه شفا جرف هار سازند به عمل اشتغال نمودند و از اصقاع ممالک اصناف صاع و انواع محترقه با اهل و سکن برای توطن و تمدن به اسم قار توجی روان گشتند و قهرمانان کافی و قیمان داهی که بقیه دهاة و تتمة كفاة جهان بودند نصب رفت و بر ایشان معماران و سرکاران امین دقیقه بین نکته گیر و حرفه شناس مسارفت عمل و استدراک هر خلل بگماشتند و هر بامداد که معمار کره زمین استعمار ممالک خاک را بر سر دیوار افلاک قدم نهادی اهل حرف هر یک در عمال مخصوص شروع نمودندی و بر مثال فلک از حرکت نیاسودندی و به هنگامیکه کفه آفتاب زربار از عمود معیار و معدل النهار متمایل گشته على التدريج بر سطوح افق غرب نشستی ترازوی ادای اجرت بر ارزوی احراز مثوبت برداشتند و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر منصور به منازل خود رفتند و قلعه عذرا را که با فسحت او به چشمان صاف چون نقطه فاسد که قاف بی مقدار نماید این اقتباس از رحمت نامه مجید کرده ام .

نفایس الفنون في عرايس العيون:

...از آن جمله شهر سلطانیه که در شهور سنه اربع وسبعمایه (۷۰۴) بنیاد نهاد و در مدت ده سال به مرتبه ای رسانید که بلاد ربع مسکون معمورتر شد و در وسط سلطانیه قلعه ای بس عالی بمقدار شهری بنا فرمود، وجهة مرقد خود گنبدی بس عالی هشت مثار بر سر آن ساخته و در حوالی آن ابواب خیر ازجامع و خانقاه و مدارس و دارالسيادة که هرگز مثل آن در جهان کس نداده و نه شنیده بفرمود و بسیاری از املاک نفیسه بر آن جا وقف کرد چنانچه حاصل آن در عهد دولت او به صد تومان می رسد و چون این جمله به تعلیم و ارشاد وزیر عالم عادل صاحب سعید شهید خواجه رشیدالدین طاب مثواه بود نیابت اتولیت بدو داد و در آنجا ده مدرس و بیست معبد و صاد نفر از طلبه علم و بیست صوفی و دوازده حافظ و هشت مؤدن و چهار معلم فرمود. وجهة هر مدرس هزار و پانصد دينار موسوم کرد، و جهت هر معباد هفتصد و پنجاه دینار از جهت طالب علم و صوفی و حافظ و مودن و معلم صد و بیست دينار هر روز جهت آینده و رونده که در دارالضیافه آنجا صرف کنند سیصد دينار تعیین فرمود و از برای امراء که ملازم آنجا باشند و مجاوران و فراشان و خادمان خانقاه و خرج ایتام و مصالح دارالسیاده و دارالشفا زیاده از صد هزار دینار چنانچه در وقفيه مفصل مشروح است مقرر فرمود و جمعی که در تواریخ و سیر سلاطین و ملوک مهارتی داشته باشند، دانند که مثل این خبر در جهان از هیچ صاحب دولتی به ظهور نه پیوست. و هم در سلطانیه جامعی بس عالی و مدرسه با دارالشفا مطابق آن بنا فرمود که در ممالک هیچ یک رانظیر نیست.

تاریخ گزیده:

چون اولجایتو سلطان به عمارت مایل بود ارکان دولت در آن سعی نمودند و به اندک زمان شهری چون سلطانیه به عراق عجم که نسخه فردوس اعلی است به ساختند و در کردستان در پای کوه بیستون سلطان آباد چم چال بنا فرمود و در موغان در کنار دریا شهر اولجایتو سلطان آباد بر آوردند.

نزهة القلوب:

  سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی و طول از جزایر خالدات (فد) و عرض از خط استوا (لط) ارغون خان بن ابقای خان هلاکو خان مغول بنیاد فرمود، و پسرش اولجایتو سلطان تغمد الله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد، طالع عمارتش برج اسد و دور با روش که ارغون بنیاد کرده بود دروازه هزارگام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند. سی هزارکام و دور او قلعه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجایتو سلطان است و دیگر عمارت در آنجاست و ادور آن قلعه، دو هزار گام بود هوایش به سردی مایل است و آبش از چاه قنوات است و نیک هاضم وچاه آنجا از سه گزی است تا به ده گز و ولایت سردسیر و گرمسیر در حوالیش به یک روزه راه است و هر چه مردم را به کار آید و در آن ولایات موجود و بسیار است و علفزارهای به غایت خوب و فراوان دارد و شکارگاههای نیکو و اکنون چندان عمارت عالی که در آن شهرست بعد از تبریز در هیچ شهر دیگر نیست مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانشان هنوز یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج ما یلتر است.

ذیل جامع التواریخ :

 ذكر عمارت شهر سلطانیه و بنای آن: یک روز سلطان اولجایتو نشسته بود. اما و ارکان دولت حاضر بودند مثل امير قتلغ و دیگر امرای چویان و امیر فولاد جنکسان و امیر حسین و امیر سونج و امیر السين قتلغ و دیگر امرای بزرگ و وزرای نامدار در صنعت پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است سخن گفت. فرمود که: حق سبحانه و تعالی آدمی را از جمله مخلوقات به فضیلت و لقد كرمنا بني آدم مخصوص گردانیده است و باز در میان ایشان بعضی از مزیت حکم ارزانی داشته و به درجه ظا الله رسانیده امر ایشان در میان برايا نافذ و جاری گردانیده می باید که از ایشان آثار خیرات و مبراتی که به دست دیگران بر نیاید، به تخصیص پادشاهی که به داد و انصاف زندگانی کرده اند بعد از آن فرمود که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گي به داد و دانش ممتاز بود حاضر بودم او را داعية عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم می خواهم که شهری بنا کنم که آن پادشاه بلاد بود. جساعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب هنر دانستند باز نمودند. آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که یا ییلاقی بسیار مته است و قرای بسیار درحوالی این و مرغزار های خوب و هوای خوش و سردسیر و گرم نزدیک و علف خوار بسیار. فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند. و به بنای قلعه آن از سنگ تراشيده اشارت فرمود. اما چون بنیاد عمارت کردند زمانه فرصت نداد که به اتمام رسید. اکنون که آنچه پدر من بنا کرده بود اگر حق سبحانه توفيق بخشا به اتمام رسانم چه فرزند شایسته آن است که پیروی مادر و پدر کند و نام او زنده دارد. بیشتر از آن که سلطانی عالم به من رسد مرا در خاطر می آمد که اگر خدای تعالی توفیق دهان این عمارت که این پادشان بزرگ بنیاد کرد و به اتمام نرسیده به اتمام رسانم اکنون چون حق سبحانه و تعالی قوت و اختیار آن داد می خواهم که آنچه بر خاطر خطیر این پادشاه گذشته بود به اتمام رسانم و این شهر و قلعه نه از برای آن می سازم که اگر نعوذ بالله سختی پیش آید این موضع مرا امانی باشد، یا از آن مرا مالی حاصل شود و باعث اصلی بر این عمارت آن است که پادشاه ارغوان بنیاد کرده بود و می خواست که تمام کنا۔ روزگار فرصت نداد و در دل من می آمد که اگر توانم تمام کشم دیگر آن که من در این امر اعتماد بر قوت و اقدرت خود ندارم من نیز یک بنده عاجزم. خدای عزو جل می خواهد که در این موضع آبادانی پیدا شود او در آن حکمی باشد که فکر هر کسی به سر حد آن نرسد. این داعیه در خاطر من انگیخته است به سبب اعتقاد آن پادشاه در اندک زمانی شهر عالی معمور شد و قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر دیوار آن چهار سوار پهلوی یکدیگر توانند راند و اصل قلعه مربع نهاده اند، طول و عرض مساوی هر دیواری بگز شرع پانصد گز چنانچه دو هزار گو دور آن باشد و یک دروازه و شانزده برج دارد به غیر از دروازه و در اندرون قلعه هر کس از امرا موضعی عمارت کرده بودند، و سلطان اولجایتو از برای خود اندرون قلعه عمارتی ساخته است و آنرا أبواب البر نام نهاده و گنبدی مثمن بزرگ عالی که قطر آن شصت گز است در غایت تکلیف و ارتفاع آن ۱۲۰ گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن نمی دهند، پنجره های آهنکوب بسیار کرده و از آن جمله یک پنجره سی ارش طول در پانزده ارش عرض دارد و متصل آن گنبد اجنا عمارت عالی ساخته است، مسجدی به تکلف و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی بجهة خاصه خود در اندرون قلعه ساخت چنانچه صحن سرا را صد در صد نهاده اند و قلعه عالی بر مثال ایوان کسری و دروازه سراچه در حوالی آن متل سرا از هر یک پنجره دری به صحن سرای بزرگ گشوده و صحن آن را از سنگ مرمر فرش انداخته و دیوانخانه بزرگ که دو هزار آدمی در آن گنجد و آن را کریاس نام کرده و غیر این که ذکر شد پادشاه و امرا، عمارت بسیار در اندرون قلعه کرده بودند و خندق آنرا در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و کوفت بسیار ساخته اما مسجد جمعه که سلطان ساخت بتكلیفی هر چه تمامتر سنگهای مرمر و کاشیکاری بسیار و دارالشفایی دیگر با اطباء و ادویه و مجموع ما يحتاج و دیگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصرية بغداد در آن شهر ساخت و امراء و وزراء و اکابر و اشراف هر یک به نام خود در آن شهر عمارات عالی کرده اند و به تخصیص خواجه رشيد الدين محله ساخته است چنانچه در اینجا قریب هزار خانه بوده و عماراتی عالی، دو مناره بزرگ بر دو طرف ایوان آن و در عمارت مدرسه دارالشفا و خانقاه هر یک با موقوفات بسیار و تاکنون بعضی از آن عبارت باقی است که در آن خواجه صاحب همت کرده بوده است و الله اعلم بالصواب.

روضة الصفا:

ذكر عمارت سلطانیه که حسب الفرموده سلطان محمد خدابنده صورت پذير شد، در بهار سنه اربع او سبعمایه شهریار جهان اولجایتو سلطان خواست که در قنغور اولانگ شهری طرح افكند چه پدرش ارغون در اواخر حیات خویش در آن امر شروع کرده بود و در بدایت آن کار رخت از این مرحلة فانی به ابلد باقی کشیده و چون نوبت خانی به سلطان محمد خدابنده رسید، فرمود تا در آن مرغزار شهری بنا انهادند. و اشارت کرد تا قلعه آن را از سنگ تراشیده ساخته و آماده گردانند و وجوه عمارات و بهاء اجناس و ادوات و آلات آن بر متوجهات ممالک حواله رفت و بنا یان حاذق و مهندسان چایکاست که در فن خویش سنقار را در عرصه تختیل می آوردند. در هر بامداد که معمار کره زمین جهت استعمار عرصه خاک بر سر دیوار افلاک برآمدی عمله عمارت هر یک به کار خویش مشغول شد و بر مثال فلک از حرکت نیاسودند و به وقتی که کلمه زرپاش آفتاب از عمود عیار معدل النهار متمایل گشته على السبيل التدريج بر سطج عزت نشستی ترازوی اداء اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر به منازل خود رفتند و از اطراف ممالک اصناف محترفه وصناع با اهل و عیال از برای توطن و تمدن بنابر فرمان واجب الاذعان بأنصوب روان گشتند و در اندک زمانی شهری در غایت معموری ساخته و پرداخته آمد و عرض دیوار قلعه که از سنگ تراشيده مرتب شده بود چنان بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی هم اسب میزانند و اصل قلعه را هم تبع وضع کردند چنانچه طول هر دیواری پانصد گر بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و اندرون قلعه هر کس از امراء برای خود عمارتی کردند و اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و داراضیافه و دارالشفا نیز احداث فرمود و املاک فراوان و مستغلات مرغوب بر آن وقف کرد. تقبل الله منه و هم چنین جهت خاصه خود سرای بزرگ ساخته و ایوان او را مثال ایران کسری مرتنه گردانید و دیوان خانه بزرگ که گنجایش دو هزار کس داشت از قول بفعل آورد و آن را کریاس نام نهاد و خندق قلعه را در عمق پشت گاو ماهی رسانیده و فرمان داد تا دارالشفایی با جميع ما يحتاج ترتیب دادند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی بنیاد نهادند به تخصیص خواجه رشیدالحق و الذين فضل الله طبیب که عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دارالشفا مرتب ساخت و طلبا لمرضاته تعالی به وقف بسیار مدرسان و طلاب و اطباء را خشنود گردانید و به اشارت سلطان آن شهر به سلطانیه موسوم گشت.

تاریخ حبيب السير:

و في سنة ست عشر و سبعمایه در شب عید فطر سلطان محمد خدابنده رخت سفر آخرت بر بست امرا و ارکان دولت بعد از تقديم تجهیز و تکفین بر نهج شرع سيد المرسلین آن پادشاه با داد و دین را در بلده سلطانیه به گنبدی که از مستحدثاتش بود دفن کردند و به اطعام فقرا و مساکین پرداخته از جمله آثار آن خسرو جمشید اقتدار یکی بلدة سلطانیه است و آن شهر را مربع وضع نموده بودند و طول هر دیواری از ارکانش پانصد گز بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و دیوار قلعه از سنگ تراشیده و مرتب شده به مرتبه ای پهناور آمده که بر زبر آن چهار سوار پهلوی هم اسب می راندند و گنبدی که مقبره آن پادشاه عالیجاه است و در درون آن شهر ساخته شده قطر آن شصت گز است و ایضا؛ به اهتمام اولجایتو سلطان در سلطانیه مساجد و خوانق و دار القراء و دارالحدیث و دارالسیاده و مدرسه به تکلیف ساخته و پرداخته آمد و در آن بقعه شریفه شانزده مدرس و بیست معبد و دو پست طالب علم موطف بودند.

هفت اقلیم:

سلطانیه از مستحدثات اولجایتو خان است و آن را مربع وضع کرده و طول هر دیوار ارکانش را پانصد گز قرار داده و دیوار قلعه را از سنگ تراشیده نوعی عریض ساخته که چهار سوار بفراغ بال تردد می توانند کرد و مضجح آن پادشاه خیرخواه گنبدی است هرمان صورت که قطرش صد گز و ارتفاعش صد و بیست گز است این چنین گنبدی با نهایت تکلیف در عرض چهل روز به اتمام رسید.

تاریخ آل مظفر:

در سنه احدی و ثمانین عزیمت سلطانیه کرد و حال آن بود که سارو عادل در سلطانیه لشگری جمع کرده و بنیاد تسلط و تجهیز بدان دیار غالب شده، شاه شجاع خواست که او را ماشی دهد با لشگر فارس و عراق و لرستان عزم سلطانیه کرد تا به در سلطانیه در هیچ موضع قرار نگرفت سارو عادل نیز با لشگری بی کران مقابل شد و حربی اتفاق افتاد که وصف آن نمی توان کرد لشگر گاه شاه شجاع تمام متفرق شدند و پادشاه از اسب خطا شد با وجود آن که چند کس پیرامون او فرو گرفته بودند او پیاده به ضربه شمشیر دشمن را می راند، ملک با ورجی که یکی از بهادران لشگر بود او را بشناخت. اسب خود را بکشید تا شاه شجاع سوار شد چون لشگر خود را بر جای ندید و دشمنان مظفر شده و بغارت مشغول، خواست که بازگردد اخی کوچک که رستم روزگار بود نگذاشت که شاه شجاع منهزم گردد در این حالت ده پانزده هزار از دلیران لشگر برسیدند و پیش شاه شجاع جمع شدند.

سفرنامه کلاویخو:

شهر سلطانیه در دشتی واقع است و هيچ حصاری ندارد و در میان آن دژ بزرگی است که از سنگ ساخته اند و برجهای محکم دارد، برجها و دیوارهای آن با کاشیهای آبی آرایش شده و زیباست و هر یک از این برجها یک عراده کوچک توب قراد دارد. سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آن که از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهم تر است، بازار آن شهر، کم جمعیت تر است و در ماههای ( تابستان) ژوئن و ژوئیه و اوت مخصوصا کاروانهای بزرگی از شتران با بارهای کالا به این شهر می رسند، واژه کاروان را برای مفهوم گروهی بسیار از چهار پایان که بار می برند استعمال می کنند این شهر در این ماهها پر جنجال و شلوغ است و منابع هنگفتی به خزانه می ریزد. در روزگار پیشین سلطانیه و تبریز به همه قسمت های مغرب ایران زیر فرمان حکومت میرانشاه پسر ارشد تیمور بود اما اخیرا به علتی که خواهیم اگفت از آن مقام معزول شد میرانشاه چون به نیابت سلطنت ایران رسید گروه بسیاری از سپاهیان و نجبا را پدرش به همراه او فرستاد چون این شاهزاده به تبریز رسید همچنان دیوانگان این اندیشه در سرش راه یافت که همه خانه های شهر را ویران کند، فرمان داد که مسجدها و بسیاری از ساختمانهای مورد استفاده عموم را بکوبند که بسیاری از این گونه ساختمانها به فرمان اور ویران شد سپس از تبریز به سلطانیه آمد و همان عمل را در اینجا نیز معمول داشت آنگاه حصایر بزرگ سلطانیه که در آنجا پدرش خزانه های بسیار گرد آورده بود رفت و فرمان داد که خزاین را میان نجبا و ملازمانش بخش کنند (مسجد) و کاخ بسیار بزرگی در بیرون شهر قرار داد...

سفرنامه ديولافوا:

 او پس از تماشای اردو به راه افتادیم و مدت چند ساعت در دشت لم يزرعی راه پیمودیم این دشت متدرجة ارتفاع پیدا می کرد تا برسد به فلاتی که موسوم کنگرلند چراگاه عقابان پس از طی مسافت زیادی من در طرف مشرق لگه روشنی را دیدم و هر قدر نزدیکتر می شدیم رفته رفته این لگه به شکل گنبد مجلل و با شکوهی جلوه گری می کرد. این بنای عظیم مرتفع با پوشش کاشیهای آبی رنگ به دهکده فقیری که در پای آن واقع شده با نظر حقارت می نگرد. دهکده هم آخرین آثار خرابه های شهر سلطانیه را نمایش می دهد که در اواخر قرن سیزدهم توسط ارغون خان مغول سومین پادشاه سلسله چنگیز بنا شده و در زمان اولجایتو خدابنده بر وسعت آن افزوده اند، خدابنده این شهر را پایتخت خود قرار داد و برای خود مقبرهای ساخت که عظمت شهر قدیم را هنوز نشان می دهد، پس از مرگ خدابنده شهر سلطانیه مشهور از اهمیت و آبادانی افتاد.

 عاقبت تیمورلنگ در سال ۱۳۸۱ به غارت و ویرانی آن پرداخت و از آن تاریخ به بعد متروک ماند و تنها بنایی که تا کنون از آن باقی مانده همین این بنا تا کنون محفوظ مانده و اگر یکی از سلاطین صفوی به عنوان تعمیری دستی در آن نبرده بود عظمت و شکوه خود را بیشتر نشان می داد. این شاه که نمی دانم کدامیک از پادشاهان صفویه است، بنای بی اهمیتی به این مقبره ضمیمه کرده و غالب جاها روی زینت های آن گچ کشیده است در نتیجه این تعمیر، خاک و سنگ و مصالح دیگری اطراف آن را گرفته و منظره خارجی آن را تغییر داده و از شکوه طبیعی آن کاسته است عظمت بنا از داخل گنبد بهتر نمایان است. تماشای این بنای عالی تأثیر مخصوصی دارد و انسان خود را در حضور یک شاهکار صنعتی بسیار بزرگی می بیند که اجرای آن کاملا با مجموع بتا هم آهنگ است این تأثیر را نمی توان آن طور که باید و شاید به قلم آورد. تشريح آن کار بسیار مشکلی است چون با دقت به مطالعه این مقبره پردازنده بی اختیار در مقابل مهارت و هنر مندی معمار سازنده آن سر تعظیم فرود می آورند و خوب آشکار است که این استاد ماهر در فن خود بسیار خوب می دانسته است چندین بار وسعت و ارتفاع بنا را اندازه گرفتیم منتهی الیه گنبد از سنگ فرش کف آن ۵۱ متر ارتفاع دارد و عرض آن از هر طرف به ۳۵ / ۵ متر می رسد من مخصوص به ذکر این ارقام می پردازیم تا بتوان به اهمیت و ارزش بنا پی برد و به هنرمندی مهندس آن آفرین گفت. یک ساعت می گذشت که محو تماشا بودم و با نظر تمجید و تحسین به هر طرف می نگریستیم. این بنا با آجرهای مربع ساخته شده آجرها به این علت است که خاک را با شیر غزالان خمیر کرده اند، هزاره های محرابها و سطح ستونها از کاشیها و موزائیک استاره مانند محلوک پوشیده شده و از مینائی به رنگ آبی آسمانی ترصیع یافته و در روی زمینه ای از آجرهای سفید برجستگی و درخشندگی خاص دارند. پوشش خارجی گنبد از کاشیهای فیروزه ای مایل به رنگ آبی است. مناره ها و ستونها و گیلویی ها همانطور با مخلوطی از کاشیهای مینائی سفید و آبی تند تزئین شده اند. قسمتی از بنا بیشتر در آن استادی و هنرمندی و دقت به کار رفته و جلب نظر میکند اسقف گالریهای فوقانی بنا قرمز عنابی رنگ آمیزی شده است. این نقشه های ساده ممتاز گل و بته شالهای ترمهای هند را به خاطر می آورد اتصال دقیق کاشیهای براق و دلربای کیلویی های مرصع و ریزه کاری سقف را که مانند پارچه زردوزی شده است، نمی توان آنطور که باید و شاید با قلم تشریح کرد و تجسم داد. و در فاصله کمی از دهکده مقبره دیگری است که به اهمیت مقبره اولجایتو نیست ولی با آنهایت سلیقه و مهارت ساخته شده است. این به شکل کثير السطوح هشت ضلعی است و گنبدی هم به شکل ستاره های دوازده پر است که مانند طور مشبکی به کار رفته و از منافذ آنها داخل بنا دیده می شود.

سفرنامه اولئاریوس:

شهر سلطانیه بر دشتی هموار در حالی که هر دو طرف آن را رشته کوههایی از جمله در سوی راست کوه کیدر پیامبر فرا گرفته است، این شهر از دور دست به داشتن چند منزل برج و ستون بلند زیبا به چشم می آید لکن از درون خرابه ایست که حتی دیواره های آن نیز تقریبا به طور کامل فرسوده است سلطانیه گویا در قدیم یکی از شهرهای مهم و با شکوه مملکت با درازایی حدود بیش از نیم مایل بوده باشد زیرا درست نیم مایل مانده به شهر طرف راست جاده ای که به همدان منتهی می شود هنوز یک برج او دروازه سنگی که باید متعلق به این شهر باشد وجود دارد، سلطانیه به دست سلطان محمد خدابنده ساخته و پایتخت شده است. وجه تسمیه شهر نیز از آنجاست که پادشاهان قدیم خویش را شاه نمی خواندند بلکه مانند ترکها به خود سلطان اطلاق می کردند. بخشی از شهر به وسیله تیمورلنگ و بخش دیگر به دست یکی از حکام همانجا به سبب شورش اهالی شديدا منهدم و خراب شده است.

از بناهای دیدنی این جا که باید نام برده شود، اقامتگاه شاه است که مانند دژ مستحکمی با سنگهای مکعب دیوارکشی و برجهای چهار گوش شکلی که هنوز چند تا از آنها وجود دارد در محل تقاطع اضلاع بنا، دیده می شود زیباترین عمارت یا بنای مشایخ است که در آن سلطان محمد خدابنده آرمیده است این مسجد زیبا به طرزی جالب ساخته شده و دارای سه در است که ارتفاع آنها باید با در بنای مارکوس مقاس در ونیز برابر باشد اما بر خلاف آنچه که دیگران نوشته اند، درهای مزبور از برنز مذاب ریخته نشده بلکه با آهن و فولاد صیقا زده ساخته و نقره کوبی شده است.

بزرگترین این درها متوجه میدان شهر است که باز نمی شود. می گویند بسیاری از افراد کوشش در باز کردن آن داشته اند ولی موفق نشده اند اما اگر جمله « به عشق علی (ع) بگشا» را به زبان آورند آن وقت حتی کودکی ضعیف می تواند به آسانی این در را باز کند. گنبد مسجد را نوشته هایی بزرگ و اشکالی با کاشیهای زیبا به رنگ سفید و آبی پوشانیده بود. ارتفاع از کف مسجد تا سقف گنبد زیاد و سطوح سقف در نقطه وسط به هم رسیده و گنبد را درست کرده بودند. یک نرده آهنین قسمت بالای مسجد را از سایر بخشها جدا کرده و محراب را تشکیل داده بود. در این محراب تعداد زیادی کتب قدیمی به زبان عربی قرار داشت که درازای برخی از آنها پنج ربع ساعد و پهنایشان تقریبا برابر با یک ساعد بود حروف، یک انگشت درازا داشتند و سطور آن به وسیله آب طلا و مرکب سیاه به صورتی بسیار استادانه نوشته شده بود. من به چند برگ این کتابها دست یافتم و آنها را به کتابخانه دربار شاهزاده نشین هلشتاین برای مراقبت و نگهداری سپرده ام. این صفحات سوره ای از قرآن مجید است که با داستانی از چند شیطان آغاز می شود. در قسمت عقب مسجد به طرف محراب مقبره سلطان محمد خدابنده دیده می شود که دور تا دور آن را نرده احاطه کرده است این نرده ها اثری هنری و استادانه است زیرا مفصل با درزی بین میله های نرده که از فولاد خالص هندی و قطر آن حدود یک بازوی آدمی به همدیگر متصل شده است، دیده نمی شود. این میله ها را صیقل زده و بر روی آن نقره کوبی کرده اند. گلدسته مسجد هشت گوش است و از دور آن راهرویی می گذرد روی این گلدسته هشت منار کوچک مانند ستون دیده می شود که انسان می تواند از اپلکان مارپیچی به آن جا صعود کند جلوی مسجد حوض چهار گوش بزرگی وجود داشت که دور آن را با دیوارکی از کف زمین بالا آورده بودند، آب این حوض از کوه کیدر که به آنجا هدایت کرده بودند تأمین می شد. پشت مسجد باغی بود که در آن درختان بزرگ و کوچک را طرزی بسیار منظم کنار هم کاشته بودند و خانه زیبایی درون آن دیده می شد. اهالی سلطانیه که به زحمت تعداد آنها به شش هزار نفر می رسد به گفته چند نفر از آنها نمی توانند در زمستان به سبب سرمای شدید به جای دیگر بروند و اگر هم چنین کنند مناطق کوهستانی به قدری سرد و هیزم کمیاب است که مجبورند به زیرزمینها که کمی گرمتر است پناه برند و از آنجا خارج نشوند

سفرنامه تاورنیه:

سلطانیه قریه ایست که نيم ليو دور از جاده بزرگ واقع شده و نزدیک کوهی است. مسابقة مساجد قشنگ داشته و آنچه از آن باقی مانده دلالت بر آنچه خراب شده می کند فقط مخروبه از آنها باقی است که به مرور ایام به کلی معلوم می شوند. اغلب آن مساجد اوای کلیسای عیسوی ها بوده به مسجد، تبدیل یافته است و اگر به گفته ارامنه اطمینان کنیم می گویند یک وقتی هشتصد کلیسا و نمازخانه در سلطانیه داشته اند در سه لیو از سلطانیه یک کاروانسرا و قدری دور تر قصبه بزرگی مرسوم به ایژا دیده می شود که در آن هم کاروانسرای راحتی وجود دارد.

سفرنامه فریزر:

سلطانیه شهر فلک زده و محتری است که اهمیت آن بیشتر مدیون بنای باشکوه سلطان محمد خدابنده است که از اعقاب چنگیز و نخستین پادشاه ایرانی بود که به مذهب شیعه گروید. گنبد سلطانیه بنای چهار گوشی است با آجر کاری های مهم و گنبدی رفیع...

سفرنامه سولتيكف:

 از محل های دیدنی خرابه بسیار قابل ملاحظه ای را که در اطراف سلطانیه قرار دارد نباید فراموش کنم. این محل مسجدی بسیار بزرگ و عالی است و از کاشی آبی و سفید ساخته شده، بنا را به شاه خدا بنده که تقریبا ششصد سال قبل می زیسته نسبت می دهند...

یک سال در میان ایرانیان:

«جاده ای که از زنجان به سلطانیه می رود از فلاتی می گذرد که در طرف شمال و جنوب آن تپه های کوتاه دیده می شد و چیز قابل ملاحظه ای در آن فلات وجود ندارد. سه ساعت قبل از این که به سلطانیه برسیم گنبد بزرگ و سبز رنگ سلطانیه که به آن مناسبت شهر مزبور معروف است از دور پديدار بود وقتی که از دور منظره سلطانیه را از نظر می گذرانیم این طور تصور می شود که بنای مسجدی عظیم است ولی وقتی که نزدیک می شویم می فهمیم که مسجد خیلی بزرگ نیست بلکه عمارت دیگری در آن جا وجود دارد که در قسمت شمال غربی مسجد واقع شده است و از دور این طور به نظر می رسد که هر دو یکی هستند. به محض این که وارد سلطانیه شدیم، برای تماشای مسجد معروف آن رفتیم و سید سالخورده ای که زبان فارسی را می دانست راهنمای ما شد. بنای مسجد هشت ضلعی است و بالای آن گنبد بزرگ سبز رنگی وجود دارد که از اطراف به طوری که اشاره شد، نمایان می باشد. در یک طرف این بنای هشت ضلعی یک گوشوار چهار ضلعی که محراب در آن واقع و مدخل مسجد در طرف مشرق قرار گرفته و در داخل مسجد کاشی کاریهای گرانبها و کتیبه های عربی مشهود می باشد. چیزی که در آنجا جلب توجه می کرد این که در بعضی از نقاط ، کاشیها خراب شده بود، و با این وصف، زیر آن کاشیها کتیبه های بهتری به نظر می رسد. این مسجد چون دورافتاده می باشد و مردم کمتر به آنجا می روند بر خلاف مساجد دیگر که اروپائیان حق ورود به آن را ندارند از طرف بسیاری از مسافرین اروپایی که به ایران آمده اند، دیده شده است. و اما خود سلطانیه در گذشته شهر آبادی بوده و امروز بیش از یک قریه نیست و خانه های محقر قريه با مسجد باشکوه آن مناسبت ندارد. از سید سالخورده پرسیدم که این مسجد را چه زمان ساخته اند؟ در جواب گفت از تاریخ ساختمان اطلاع نداریم ولی می دانیم که شاه خدابنده آن را تعمیر کامل کرده است و بعد این شعر را ما قبل از ورود به سلطانیه در راه شنیده بودیم خواند.

ای شاه خدابنده ظلم کننده                ایکی تا اوک بیر کنده

یک معنی این شعر که مخلوط از کلمات ترکی و فارسی می باشد چنین است: ای شاه خداینده کسی که ظلم کند برای هر دهکده بیش از دو مرغ باقی نمی گذارد و نیز ممکن است آن را چنین معنی کرد ای شاه خدابنده کسی که ظلم بکند و از هر قریه دو مرغ می گیرد و خود کسانی که این شعر را می خوانند نمی توانند بگویند که معنی حقیقی آن چیست.

ایران امروز:

با شکوه و افول سلطانیه اولجایتو خان این که از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۶ میلادی ۷۰۳ تا ۷۱۶ هجری قمری با نام سلطان خدابنده در این سرزمین سلطنت نمود. هشتمین سلطان از دودمان مغول و از نوادگان خان بود او یا يتختهای قدیمی مغول را در تبریز و مراغه ترک گفت تا برای همیشه در سلطانیه مستقر گردد. قبلا پیشینیان وی برای گذراندن تابستانها در این محل چادر می زدند و ییلاق می کردند به طوری که تاریخ دانهای ایرانی می گویند، اولین روز سال ۷۰۵ هجری قمری یعنی در ماه ژوئیه سال ۱۳۰۵ میلادی پی ریزی بناهایی در محل سلطانیه آغاز شد و در مدت چهل روز نیز گنبد مسجد بزرگ به اتمام رسید، قرن چهاردهم هنوز به سر نرسیده بود که تیمور لنگ شهر جدید را با خاک یکسان کرد و تمامی | بازماندگان آن دودمان را از دم تیغ گذراند. شهرک کنونی سطانیه بر روی خرابه های آن شهر که روزی شکوه زودگذری داشت بنا شده و اکنون دهستان محتری است با پانصد خانه و از املاک سلطتني محسوب می شود. خانه ها در جایگاه بلندی در اطراف مقبرة بنیان گذار اصلی شهر بنا شده اند مسجد ساختمان بسیار معظمی است که تماما با آجر ساخته شده و قسمت بیشتر از رونمای کاشی کاری آن بسیار خوب مانده است.

شکل کلی بنا به شرح زیر است:

در سطح کاملا پایین یک محوطه چهار گوش با گوشه های بریاده روی آن بنایی به صورت هشت ضلعی و بعد یک گنبد بزرگ که اطراف آن را هشت ستاره کوچک احاطه کرده است از تزئینات داخل مسجد چیزی به جای نمانده است. از قبرهای خدابنده و فرزندش ابوسعید هم دیگر اثری نیست ملاهای دهستان خاطره بنیانگذار مسجد را که روزگاری از چهار سوی کشور برای برگزاری نماز در این گنبد به سلطانیه روی می آوردند، هنوز هم سخت گرامی می دارند و البته در آن ایام مردم این نواحی اسی ولی «ملانی به نام کاشفی از اصفهان به این شهر آمد. تصادف در آن زمان شاه مغول برای سومین بار همسرش را طلاق داده بود به خاطر علاقه زیادی که به او داشت سخت دلش می خواست برای سومین بار با او عقد ازدواج ببندد اما مطابق مذهب اهل تسنن برای این کار هیچ راهی در پیش نبود. ملا حسن فرصت را مناسب شمرد تا شمه ای از مزایا و آزاد اندیشی های مذهب تشیع در اینگونه موارد را به گوش سلطان بخواند و او را به حقانیت شیعه معتقده گرداند. قبر این روحانی مقدس که توفیق آن را داشت که یکی از اولین پادشاهان شیعی را در ایران بر تخت بنشاند، در امامزاده ای در مجاور آنجا قرار دارد و مزار او مورد احترام عموم مردم است. از این دست خاطره ها و یادبودها، همچنان دشت سلطانیه را بر سر زبانها انداخته بود که فتحعلی شاه نیز هوس کرد در آن محل قصری برای خود بسازد. در فاصله یک کیلومتری گنبد، نزدیک دهکدهای «قلعه» میدانگاهی است که در اطراف آن درختان بید و تبریزی کاشته اند. دو قطعه زمین مسطح و هموار به شکل مهتابی پشت سر هم قرار گرفته و به بالای کوه راه دارند. در آن بالا جایگاهی ساخته اند که از هر چهار سو بر مناظر اطراف مشرف و مسلط است و اشعاری نیز به افتخار شاه بر جبین جایگاه نوشته اند.

خانه های حرم سلطنتی در پشت آن جایگاه قرار داشت. فتحعلی شاه در هر سال تابستانها را در این دشت می گذرانید و افراد قشون نیز در پایین اردو می زدند. «آمره ژوبر» در سال ۱۸۰۶ برای دیدن شاه تا سلطانیه آمده بود اما اکنون همه آن آثار و آبادیها به ویرانه ای تبدیل شده است.

بستان السياحه:

سلطانیه از بلاد عراق و در دو منزلی قزوین اتفاق افتاده است، آنجا را سلطان غازان بنا نمود و سلطان محمد خدابنده تمام نمود. شهری خوش و مدينة دلکش بود، روزگارش چنان خراب نموده که جز قریه ای از آن نمانده. چمن به غایت دلکش است. مکرر دیده شده تفصيل احوال آن حواله به کتاب وصاف بود که در آن زمان بود و نوشته...

جغرافیای سیاسی کیهان:

سلطانیه در پانزده کیلومتری غربی خط مقسم المياه ابهر رود و زنجان رود واقع شده. اسم قدیمی آن شهر و باز بوده و جزء قزوین محسوب می شده و مغول آن را قورالان نامیده. هنوز هم قریه ای به اسم اولان در نزدیک سلطانیه دیده می شود. ارتفاع آن سبب اعتدال هوای تابستانی و فراوانی مراتع شده و اولجایتو در سنه ۷۰۵ هجری قمری برای جشن تولد پسرش ابو سعید شهر را توسعه داد و محیط حصار را به سی هزار قدم رسانیده و آن را پایتخت خود قرار داد، وزراء و اعیان هر یک قسمتی را در شهر بنا کردند و بنای آن را در سال ۷۱۳ هجری تمام شد ولی بر خلاف عقیده حمدالله مستوفی که محل سلطانیه را تمجید نموده موقعیت آن چندان خوب نیست و به همین واسطه خرابی و انحطاط آن سریع بود. بنای مهم آن مقبره اولجایتو مشهور به سلطان خدابنده است که در زمان صفویه قسمتی از داخل آن را تعمیر نموده و با گچ تزئینات آن را پوشانیده اند و در اطراف آن کم کم عمارت رو به خرابی رفته. منظره گنبد بسیار با شکوه و طرز معماری آن از روی اصول قدیمی ایرانی ساخته شده بسیار با سلیقه و مربوط به یکدیگر است. ارتفاع گنبد پنجاه و یک و قطر آن بیست و پنج متر و پنجاه سانتیمتر از این رو به اهمیت بنا می توان پی برد. در زیر گنبد بنای هشت ضلعی منتظم است که پوشیده از کاشیهایی آبی زیبا می باشد. شهر سلطانیه در زمان تیمور رو به انحطاط گذاشت و به کلی از اهمیت افتاد. در قرن نهم هجری جمعیتش به شش هزار نفر تقلیل یافت و در قرن سیزده هجری زلزله موجب خرابی عمده ابنیه گردیده...

تاریخ مغول:

بنای سلطانیه: در ۷۰۴ غازان خان در اواخر عمر خود خیال داشت که در محل چمن سلطانیه یعنی در سرزمینی که دو رود کوچک ابهر و زنجان در آن سرچشمه می گیرند و اولی به طرف قزوین و دومی ا به سمت قزل اوزن متوجه می شود، شهری بنا کند و به این کار نیز دست زد ولی حالیه سلطانیه را مغول قنغورالانک می گفتند و چمن آن مرتع احشام ایشان بود و غالبا ایلخانان و سرداران مغول در آن سرزمین ارحل اقامت می انداختند. غازان خان در این محل که به هیچ وجه آبادی نداشت اساس شهری را پی افکنده بود و اولجایتو همان را به نام سلطانیه در پنج فرسنگی زنجان و نه فرسنگی ابهر در تاریخ ۷۰۴ شروع و اتمام آن را در مدت ده سال به انجام رساند به طوری که در سال ۷۱۳ در محل قتغورآلانک که چمنی بیش نبود، یکی از اعاظم بلاد اسلامی مشرق ایجاد گردید و ابنیه بسیار از عمارات و مدارس و مساجد و حمامها و بازارها در آن افشاندند و جمعیت فراوان از هر طبقه در شهر مزبور مجتمع آمدند...

جغرافیای تاریخی ایران:

در دوره مغول مملکت ایران را پایتخت جدیدی به اسم سلطانیه به وجود آمد که بین ابهر و زنجان در نه فرسنگی اولی و پنج فرسخی دومی واقع شده بود. بنای شهر در قرن سیزدهم در عهد ارغون خان شروع و در اوایل قرن ۱۴ در زمان اولجایتو می خواست باروی بزرگی به دور شهر بکشد که سی هزار گام باشد ولی به گفته حمدالله قزوینی (۵۵) عمرش به اتمام این بنا وفا نکرد. کلاویخو (۱۷۶) در اوایل قرن پانزدهم گوید که شهر در جلگه واقع شده و بارویی ندارد ولی دارای قلعه ای است که به دور آن دیوارهای قطور کشیده و برجهای زیبایی ساخته اند. قلعه را از سنگ تراشیده ساخته بودند مطابق قول گلاويخو (۱۷۷ - ۱۷۹) سلطانیه از حیث وسعت کمتر از تبریز بود ولی اهمیت تجاری بیشتر داشت از گیلان که در قرون وسطی ابریشم کشی در آنجا رونق داشت و فقط در قرون اخیر رو به انحطاط گذاشت و همچنین از اشماخی ابریشم به سلطانیه می آورند و هكذا از جنوب ایران پارچه های ابریشمی و غیره و قالی و امتعه هند را از هرمز به سلطانیه حمل می کردند. از سلطانیه تا هرمز شصت روز راه و تابحر خزر از راه گیلان شش روز حساب می کردند حمدالله قزوینی (۱۶۳ - ۱۸۹) شاهراههایی از شهر سلطانیه که مرکز حیات سیاسی و تجارتی ایران بوده آغاز می کند به شرح ذیل: شاهراه جنوبی، راهی که همدان و آنجا به بغداد و مکه می رفته. شاهراه شرقی: راهی که قزوین و ورامین نزدیکی تهران به خراسان می رفته، شاهراه شمالی: راهی که از طریق زنجان به اردبیل و ولایت قفقاز می رفته و شاهراه غربی : راهی که از زنجان به تبریز و آسیای صغیر می رفته و شاهرا بين الشرق و الجنوب راهی که از طریق ساوه به قم و از آنجا به اصفهان و شیراز و بنادر خلیج فارس می رفته است بعداز تیمور شهر رو به انحطاط گذاشت و در اواخر قرن شانزدهم اهمیت سابق خود را از دست داده بود، قرن هفدهم جمعا قریب شش هزار نفر جمعیت داشت. در قرن نوزدهم در زمان کر پورتر که در آن ایام فتحعلی شاه قصر تابستانی و ارکی در اینجا ساخته و فکر تجدید عمارت شهر را به اسم سلطان آباد در خاطر خود پرورش می داد. جمعیت سلطانیه قریب به سیصد خانوار بود ولی بعد از جنگ روس و ایران (۱۸۲۶ - ۱۸۲۸) نقشه فتحعلی شاه متروک ماند و در این زمان فقط خرابه های قرن چهاردهم یعنی دو مسجد وسیع جالب توجه است. در مسجد بزرگ که از زلزله اوایل قرن نوزدهم صدمه های فراوان ديده قبر سلطان اولجایتو که بیشتر به اسم مسلمانی یعنی خدابنده معروف می باشد، واقع شده است. این بنا از قراری که حمد الله قزوینی می گوید درون ارک واقع بود. از عمارات ارک به طوری که از تصویر مندرجه در کتاب کر پورتر (ج ۱ ص ۲۷۸) دیده می شود فقط قسمت کمی از بارو با برجی در طرف شمال غربی آن محفوظ مانده است. وسعت ارک از روی خندق مربعی معین می شود که طول هر سمت آن سیصد یارد و یا نهصد فوت است. بنابر این محیط ارک قدری بیش از یک ورست است و این تقریبا دو هزار اگامی است که حمدالله قزوینی (۵۵) نوشته است. بهتر از همه، مسجاد بیرونی محفوظ مانده دارایگنبدی با ارتفاع ۱۲۰ فوت و چهار مناره و دو اطاق است. گذشته از اینها در اطلاعات تاریخی از مدرسه سخن می رانند که سلطان خدابنده در ردیف مسجد ساخته بود و شانزده نفر مدرس و دویست نفر طلبه داشت و همچنین از عمارات کثیری که وزیر علیشاه بنا کرده بود.

خلاصه «گزارش حفاری در گنبد سلطانیه»

در پاییز سال ۱۳۶۶ به منظور مطالعه در باب ورودیهای اصلی گنبد و تعیین کف اصلی ۱۰ واحد ترانشه توسط نگارنده در گنبد سلطانیه و محوطه آزاد شده باز، و مورد حفاری قرار گرفت. ترانشه شماره ا در وسط ضلع جنوب غربی در داخل گنبد، حفاری و در رقوم منهای ۱۱۵ سانتیمتر آثار دو کوره که احتمالا کوره های رنگرزی بوده است پدیدار گردید پلان کوره ها دایره ای شکل به شعاع ۹۰ و ۷۵ سانتیمتر اندازه گیری شده. در میان قطعات پراکنده سفالی و کاشی های شکسته، دو قطعه سفال شاخص دوران صفویه (سلادن) شناسایی گردیده است. به هر تقدير عناصر اصلی کف و لایه های ایلخانی در این اترانشه در دوران صفویه مضطرب شده است. ترانشه شماره ۳ در مقابل جزر مابین ایوانهای جنوبی وجنوب شرقی مورد حاری قرار گرفت. این ترانشه از ابتدای حفاری به لایه مضطرب شامل سنگهای لاشه برخورد نمود که در اجرای این سنگها کف اصلی از میان رفته بود. ترانشه شماره ۳ در وسط ایوان شمالی به ابعاد ۱* ۱ / ۵ متر ایجاد گردید و هدف آن مطالعه در باب نحوه ارتباط شمالی با داخل گنبد بوده است. ایوان شمالی گنبد که قرينة ایوان مشرف به تربت خانه است، دارای یک واحد پنجره بزرگ است که به لحاظ رعایت قرینه پنجره تربت خانه ایجاد شده است. کف این ایران به طور قرینه ۸۰ سانتیمتر از کف اصلی گنبد بالاتر است که علیرغم اختلاف ارتفاع نسبتا زیاد، هیچ نوع اثری از پله یا چیز شبیه به آن مشاهده نشد. در عوض، یک ردیف آجر همتراز با زیر اولین سنگ نما که به عنوان ازاره اجرا شده کارگزارده شده است. این ردیف آجرها در ترانشه های شماره ۴ و ۵ هم عینا و همتراز مشاهده گردید. از طرفی چون این آجرها با استفاده از ملات گچ به صورت ردیفی به لحاظ کیپ شدن آنها از قسمت بیرونی به هم دیگر چسبیده، بنابراین دلیل بودن (بنچ مارک)، این خط تراز محرز و مسلم می شود. در این ترانشه چهار لایه کف قابل رویت است. نخست کف فعلی آجر فرش است، لایه دوم در رقوم ۱۶۔ سانتیمتر از آجر فرش فعلی قرار گرفته. در این کف سنگهای پلاک از نوع سنگهای ماسه ای با رنگ تیره متمایل به قهوه ای به طور نامنظم و نا مرتب چیده شده است. کف سوم در رقوم ۳۴ - سانتیمتر از کف فعلی قرار گرفته، این کف از شفته کمپکت شده بسیار مقاوم است. به ارتفاع ۱۵ سانتیمتر قابل اندازه گیری می باشد. این کف به اصطلاح خاک یکر در ناحیه است. ترانشه شماره ۴ در مقابل حد فاصل جزر ایوان شمالی با ایران شمال شرقی در ابعاد ۱×۱ / ۵ متر ایجاد گردید. هدف از آن، مطالعه در باب پی سازی و تعیین کف های داخل گنبد در دوره های مختلف است. در این محل، همانند ترانشه شماره ۳ چهار لایه اقابل شناسایی است. باید این مطلب که، دلیل آجری، (بنچ مارک) هنوز ادامه دارد. در نمای جرز در این ترانشه ابتدا دو ردیف سنگ از رقوم همتراز با کف ایوان شمالی و شمال شرقی قرار گرفته. این سنگ تراشیده شده و به رنگ سبز است. ارتفاع هر دو ردیف ۵۴ سانتیمتر می باشد. لایه های ترانشه شماره ۴از بالا به پایین شامل خاک مضطرب زیر آجر فرش فعلی ۱۱ سانتیمتر ، خاک مضطرب زیر کف سنگ فرش ۱۴ سانتیمتر است محل ترانشه شماره ۵ در نزدیکی مرکز فضای داخلی گنبد انتخاب شده است و هدف آن لا یه نگاری و کنترل نهایی نتایج حاصله از ترانشه های ۱-۲-۳-۴ می باشد. لایه نگاری در این سونداژ همچنان که پیش بینی کرده بود، عناصر مشابهی از آن چه که در مقاطع ترانشه های قبلی وجود داشت مشاهده شد. در این ترانشه، بر روی خاک بکر نصف دهانه یک حلقه چاه قدیمی پر شده بود شناسایی و سپس تخليه شد. وجود این چاه پر شده در این محل که زمینه فکری سابقه داری در جهت بررسی پی سازی در گنبد سلطانیه، وجود داشت، پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین و معماران اگنبد را به ذهن القاء می کرد، ضمنا جهت ایجاد امکان مطالعه دقيق، خاکهای حاصل از تخلیه چاه به طور مجرا در یک محل جمع آوری گردید و تخلیه چاه تا عمق منهای ۹ متر از کف تا خاک یکر ادامه داده شد و در انتهای چاه، آب ۶۰ سانتیمتر بالا آورد.

 مقایسه خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ در آن وجود داشت، با نوع خاکهای موجود در مقطع چاه معلوم کرد که این چاه با همان خاک اولیه اندکی پس از حفر شدن، مجددا پر شده است. نبودن آثار و علائم استفاده از چاه، عدم طوقه چینی در دهانه و بالاخره ضعیف بودن دبی آب، هدف از حفر چاه را که همان آزمایش مکانیک خاک باشد، بیش از پیش روشن و مشخص می نماید.

ترانشه شماره در پای دیوار جنوبی تربت خانه در محوطه بیرون به ابعاد ۲*۱ متر حفر شده است. در این ترانشه سبه کف قابل شناسایی است، که نخستین محوطه پس از پاک سازی اطراف موقتا موجودیت یافته. این لایه شامل خاکهای مضطرب حاصل از ساخت و سازهای اخیر است که پس از تخریب بافت تاریخی انجام گرفته و در میان آنها قطعات تاریخی پراکنده وجود دارد، قابل رویت است. لایه دوم در عمق ۱۴۰ سانتیمتر از کف فعلی است، مقطع ضلع جنوبی این ترانشه از بالا به پایین شامل خاکهای مضطرب ۵۰ سانتیمتر بر روی کف قرن هشتم قرار دارد و سپس به ضخامت ۹۰ سانتیمتر شامل نخاله های ساختمانی است که در آن قطعات سفال و کاشی فراوان است و این نخاله ها به طور عمومی بر روی خاک بکر ریخته شده، تا رقوم محوطه در سطح مورد لزوم تثبیت گردد.

ترانشه شماره ۷ به ابعاد ۲*۱ متر در پشت باروی سنگی در جوار برج شماره یک ( برج جنوبی تربت خانه) با هدف دستیابی به عرض بارو انتخاب و حفاری شده است مقطع شمالی این ترانشه قابل مقایسه با مقطع جنوبی ترانشه شماره ۶ بوده و عرض حصار شناسایی شده در این ترانشه برابر ۳۸۵ سانتیمتر می باشد و بدون نماسازی از لاشه سنگ و ملات آهک ساخته شده، لیکن دیوار با دقت نسبتا بیشتری اجرا شده و این سنگ چینی تا خاک بکر به عمق ۱۶۰ سانتیمتر از خط تراز قرار گرفته است .

ترانشه شماره ۸ در حد فاصل ترانشه های شماره ۶و ۷ به منظور کنترل نهایی لایه ها، انتخاب و حفاری شده و نتایج حاصله قابل مقایسه با ترانشه های مذکور است.

ترانشه شماره ۹ به ابعاد ۲*۱ متر در خارج از محوطه برج بارو و به فاصله ۱۷ متر از آن در جبهة جنوبی تربت خانه ایجاد شده و هدف آن دستیابی به کیفیت و چگونگی خندق در جبهه جنوبی است. خاکبرداری در این ترانشه پس از جمع آوری آوارهای حاصله از ساخت و سازهای اخیر به ضخامت ۳۵ سانتیمتر آغاز شد. لایه دوم به ضخامت ۴۳ سانتیمتر که بسیار سخت است، شامل رسوبات سیلی است که پس از قرن هشتم هجری قمری در این منطقه جاری شده است.

لایه سوم به فاصله ۲۵ متر از بارو آثار و نشانه های خندق جنوبی ارگ، شامل خاکهای مضطرب دستی و گل و لای و زباله قابل رؤیت است. حفاری با شیب گل و لایی که در این ترانشه بود ادامه داده شده و به عبارت دیگر لجن برداری آغاز گردید، به طوری که در طول ۱۲ متری، عمق لجن به ۷ متر رسیده، و به طور تصاعدی شتاب شیب در ادامه ترانشه و برخورد آن با کوچه ای که از ترافیک نسبتا زیادی برخوردار است، موقتا تعطیل شد. ( مقطع شماره ۴)

به این ترتیب ملاحظه می شود خندق ضلع جنوبی با فاصله ۲۵ متر از باروی جنوبی قرار گرفته است. عمده نتایج حاصله از این حفاریها عبارت است از: مطالعات و تعیین کف و کف سازی در گنبد سلطانیه بود. براساس مشاهدات مزبور خصوصیات کفهای چهارگانه به این شرح مشخص می گردد کف نخستین که عبارت از آجر فرش فعلی باشد در سال ۱۳۳۷ توسط مرمتگران دانشگاه ملی انجام شده است. کف لایه دوم که سنگ فرش است، در رقوم منهای ۱۶ سانتیمتری از تراز کف فعلی قرار گرفته و متعلق به اوایل دوره قاجار است. و یا به عبارت دقیق تر کف سنگ فرش موصوف بر روی لایه مضطرب دوران صفوی قرار گرفته است. بنابراین لایه متأخر بر دوره صفوی است. لایه زیر سنگ فرش تا کف شفته آهک، لایه دوران صفوی است که آثار مطمئن تری از آن دوره ارائه گردیده به طوری که در جهت اعمال دخل و تصرف در دوره صفویه و تغییر عملکرد گنبد، کف شفته آهک متعلق به دوره ایلخانی در قسمتی از فضای داخلی گنبد برداشته شده است. از این مقوله می توان چنین استنتاج نمود که در دوره صفویه بنای گنبد سلطانیه نه تنها مورد توجه نبوده بلکه با نوعی تغییر کاربرزی از اهمیت فلسفی و هنری آن کاسته شده است. به این ترتیب انتساب بعضی از تزئینات و کتیبه های گنبد به دوران صفوی باطل اعلام می گردد. کما این که مطالعات اخیر نه تنها این فکر را قوت بخشیده، بلکه آن را مورد تأیید قرار داده است.

کف کوبیده شده لایه سوم در عمق ۵/ ۳۴ - سانتیمتر از کف فعلی قرار گرفته و ضخامت ۱۱ تا ۱۵ سانتیمتر است و آن زیر سازی کف اصلی گنبد است که در دوران بریایی با استفاده از سنگهای رخام سفید مفروش بوده است. امروزه تنها داغهای آن به ضخامت ۵ سانتیمتر در امتداد شفته آهک در محل اتصال آن با سنگهای سبز ازاره نخستین، قابل تشخیص است. فاصله کف مزبور با خاک بکر حدود ۹۰ سانتیمتر می باشد، که به منظور بالا کشاندن کف و تتثبیت آن در رقوم مورد نظر پر شده است

کف محوطه در ضلع جنوبی تربت خانه تقريبا همتراز با کف فضای داخلی گنبد است و از آثار کف سازی مطمئن در محوطه گنبد، ورودی سقاخانه می باشد. این اثر در سمت جنوبی گنبد قرار دارد و با استفاده از ۱۵ پله به عرض ۳۷ سانتیمتر و به طول ۱۰۰ سانتیمتر و ارتفاع ۲۸ سانتیمتر به فضای مدور برداشت آب منتهی می شود. از مدارک و اسناد ارزنده ای که از کف این سقاخانه به دست آمده ظروف اسبز رنگی است که وقف بوده و مزین به جمله «وقف ابواب البز» است. آخرین مرحله شناسایی کفها، درخارج از باروی سلطانیه است. باروی سلطانیه در قسمت زیرین، یک پیش آمدگی تزئینی دارد و کف دوران برپایی شهر سلطانیه را نشان می دهد. این کف در محل خاکبرداری که حدفاصل برجهای او ۲ (برج جنوبی تربت خانه و برج گوشه جنوب غربی است)، به اندازه ۳۲۷ سانتیمتر از کف اصلی ارگ پایین تر می باشد و در محل آوار برداری که قسمتی از آن سامان دهی شده. نشانه هایی از کف سازی از هر انوع که باشد، مشاهده نشد، به علاوه مشخص است که محل مذکور دارای سطح کافی نیست، فلذا چنین استنتاج می گردد که حد فاصل حصار و خندق جنوبی که ۱۷ متر می باشد، خاک طبیعی بوده و از آن در امر عبور و مرور روزمره استفاده نمی شده است.

مطالعات درباره ورودی اصلی گنبد:

با توجه به اختلاف ارتفاع سطوح صحن شرقی، غربی و شمالی نسبت به کف ایوان شرقی، غربی و شمالی و اختلاف ارتفاع کف ایوان های مزبور با کف اصلی گنبد به میزان ۸۸ سانتیمتر و تعبیه نشدن هیچ گونه پله در حد فاصل اختلاف ارتفاعات مزبور که آمد و شد عادی در آن امکان پذید نیست، بنابراین بر خلاف نظر بعضی از پژوهشگران ورودی بودن آنها را با شک و تردید مواجه می سازد. نحوه ارتباط فضاهای خارج از گنبد که در ضلع شمال شرقی، حقاری گردیده و قابل تشخیص است، ارتباط فضاهای مزبور با ورودی ایوان شمال شرقی و شمال غربی را تأیید می نماید. به علاوه، در این دو ایوان هیچگونه اختلاف ارتفاعی در کف گنبد خانه نبوده و تعبیه شدن درب های ورودی منتهی به دهلیزهای طبقه اول که محل نسوان در مراسم بوده در این دو ایوان، ورودی اصلی بودن آنها را اثبات می نماید. با ذکر این مطلب که ایوان شمال شرقی با داشتن تزئینات استثنائی و خاص درباریان و اندرونی، ورودی ضلع شمال غربی متعلق به مدعیون بوده است.

پیشینه تاریخی منطقه سلطانیه:

مهمترین مشخصه سلطانیه پس از مسایل مربوط به ارزشهای تاریخی، وجود چمن معروف سلطانیه است، در ارتباط با این چمن نقل قولهای فراوانی در کتب و نشریات مندرج گردیده است، حمدا... مستوفی مورخ قرن هشتم هجری معتقد است:

قبل از حمله مغول در سلطانیه فعلی هیچگونه اثر ساختمانی نبوده، این ناحیه به شکل مرغزار و چمنزار بوده و سلاطين مغول پس از استقرار در ایران و پایتخت قرار دادن تبریز، کم کم برای شکار و گذرانیدن ایام تابستان به آن سو روانه می شدند و با برافراشتن چادرها ایام استراحت تابستانی را در آنجا سپری می کردند، به همین جهت این محل قنغوراولانگ یا به قولى ايقرئولن یعنی چمنزار یا شکارگاه شاهین نامیده می شد.

این محل (سلطانیه) طبق کتیبه هایی که از پادشاهان آشور به دست آمده، در قرن هفتم قبل از میلاد محل سکونت طایفه جنگ آور (ساگاریتها) بوده و در عهد فرمانروایان ماد به اسم اریباد خوانده می شده است و پارتها آنرا به نام نخستین پادشاه خود آرساس نامیدند. از تاریخ سلطانیه تا حمله مغول اطلاع دقیقی در دست نیست لكن لازم به ذکر است تا پیش از تسلط مغول، سلطانیه به نام نیز آگامبی و شروباز معروف بوده است ذکر این نکته ضرورت دارد که نویسنده مزبور از منابع و مآخذ کتیبه های پادشاهان آشور، و مترجمین کتیبه ها ذکری به میان نیاورده. مع الاسف مطالب مذکور در کتب عينا تکرار شده است.

مادام دیولافوآ جهانگرد فرانسوی در سفرنامه خود از چمن سلطانیه این چنین یاد می کند؟: « پس از تماشای اردو به راه افتادیم و مدت چند ساعت در دشت لم يزرع راه پیمودیم، این دشت متدرجة ارتفاع پیدا می کند تا برسد به فلاتی که موسوم به کنگرلند ، یعنی چراگاه عقابان...

مؤلف کتاب سلطانیه: در ارتباط با چمن سلطانیه این چنین یاد می نماید:

در دشت وسیع و مرتفع کنگرلند مرتعی سبز و خرم و مرغزاری دلگشا و نزه و پر نعمت وجود اداشت که چرا گاهی مستعد برای تربیت احشام و محل مناسبی جهت سکونت اردوی سرداران و جهان گشایان بود.

و مقولات غیر قابل استنادی از این قبیل در کتب و رسالات قید و تکرار گردیده است. حال تلاش بر این است با مطالعات باستان شناسی و معماری بتوان به برخی از سوالات و پیشنهادات پاسخ داد.

در مبحث اوضاع جغرافیایی مختصرأ به فلات سلطانیه و وسعت آن اشاره گردید. در داخل این محوطه (چمن سلطانیه) شش محوطه باستانی به شرح زیر قابل تشخیص و بررسی است. این محوطه ها از غرب به شرق عبارتند از:

  • تپه تاریخی یوسف آباد
  • تپه تاریخی معروف به قلعه تپه
  • محوطه تاریخی شهر سلطانیه

۴-  تپه تاریخی ناوور

۵۔  تپه تاریخی واقع در قسمت شمالی چمن سلطانیه که تا کنون نامگذاری شده است .

6-  تپه تاریخی سنبل آباد

مطالعه در محوطه های باستانی تیه یونجه زار در روستای ده جلال و محوطه تاریخی دیزج آباد به شعاع ۷ و ۱۰ کیلومتری چمن سلطانیه و پیگیری ارتباط فرهنگی اقوام مستقر در محوطه های مذکور مسئله را تا حدودی از پرده ابهام خارج خواهد نمود.

تپه شماره ۱. تپه تاریخی یوسف آباد: در سمت جنوبی جاده ترانزیتی زنجان تهران در نزدیکی روستای یوسف آباد در مدخل چمن سلطانیه قرار گرفته است. این تپه تاریخی با وسعتی معادل ۱۱۵ به ۷۰ متر و به ارتفاع ۶ / ۳۰ متر آثاری از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد را معرفی می نماید. وجود سفالهای خاکستری با نقش داغدار و ظروف سفالی با لوله های بلند متعلق به آیین تدفین آریایی انتساب استفار اولیه و نخستین صاحبان آن را به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد روشن می نماید.

تپه شماره ۲. تپه تاریخی معروف به تپه قلعه: این محوطه تاریخی در روستایی به نام قلعه در ۳ کیلومتری شمال غربی سلطانیه و در قسمت جنوب غربی چمن سلطانیه به ابعاد ۱۴۰ بر ۷۰ متر و ارتفاع ا۱۵ متر قرار گرفته است. باستان شناسان و مستشرقینی که پس از حکومت قاجاریه (فتحعلی شاه) به ایران آمده اند، توضیحات مفصلی مربوط به قصر سلاطین قاجار که بر روی تپه قلعه احداث گردیده ارائه داده و تصاویر زیبایی را ترسیم نموده اند، که از جمله موریس دوکوتز بوئه اطلاعاتی را بازگو می نماید   ظاهرا سلطانیه نشان نمی داد که در اقامت آنجا به ما خوش بگذرد، قصر سلطنتی روی تپه ای واقع شده، اطرافش مختصری درخت است ولی ظاهر آن نمی رساند که اقامتگاه ییلاقی سلطان باشد. به علاوه نتوانستم باور کنم که شاه و همراهانش بتوانند در این عمارت منزل کنند. با تمام تفضيلات فضای بی فایده زیادی در اطراف باقی است. در عقب قریه ای به همین اسم قلعه وجود دارد بهر تقدیر محققین و باستان شناسان، تپه قلعه سلطانیه را بقایای قصر سوگلی فتحعلی شاه معرفی نموده اند. با اندکی مطالعه در لایه های زیرین این تپه عظیم، عوامل و عناصر پیش از تاریخ مین جمله وجود سفالهای با نقش داغدار که به وفور در لایه های پایین و اطراف آن پراکنده اند، انتساب نخستين لايه تمدنی آن را به اواخر هزاره دوم هم چنین فراوانی ظروف معروف سلطان آبادی و سفالهای مشخصه سلطانیه با لعاب فیروزه ای با نقش مشکی، ایلخانی بودن لایه دوم را قطعی نموده و بالاخره لایه سوم تپه متعلق به بقایای قصر معروف فتحعلی شاه است.

تپه شماره ۳. محوطه تاریخی سلطانیه: در ارتباط با این محوطه، که به طور کلی متعلق به دوران ایلخانی است، در صفحات آینده توضیحات مفصلی ارائه خواهد شد.

تپه شماره ۴. تپه تاریخی ناوور: محوطه تاریخی در قسمت جنوبی چمن سلطانیه به ابعاد ۱۵۰ *۱۵۰ متر و به ارتفاع ۱۷ متر قرار گرفته است، این تپه در منتهی الیه محل دار الشفاء واقع شده و در حقاری هایی که انجام گرفته حداقل در دوره ساختمانی شناسایی شده است. پلان و عناصر معماری مکشوفه از این لایه انتساب آن را به دوران ایلخانی قطعی می نماید. لایه نخستین این محوطه تاریخی با عنایت به پراکندگی سفالهای خاکستری تیره و مطالعه قبرستان پیش از تاریخ واقع در یک کیلومتری آن ساکنان این تپه را در ردیف تحاسنهای اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره قبل از میلاد قرار می دهد:

تپه شماره ۵: این تپه در سمت شمالی چمن به فاصله ۳ کیلومتری شمال شرقی گنبد سلطانیه درطرف راست ترانزیتی زنجان - تهران در داخل چمن قرار گرفته است و انجام حفاریهای علمی در این محل مسایل عدیده ای را به طور قطع روشن خواهد نمود، این محوطه تاریخی به طور عمده از دو تین بسته تشکیل یافته که در حد فاصل تپه ها آثار سطحی به وضوح قابل تشخیص است. تنه بزرگتر به ابعاد ۱۰۰× ۱۰۰ متر، به ارتفاع ۴ متر و تپه کوچکتر به ابعاد ۵۷ در ۶۳ متر، به ارتفاع 5/1متر واقع شده و حد فاصل تپه ها ۱۵۰ متر اندازه گیری می شود مطالعات و بررسی های سطح الارضی، استقرار تمدن ضعیفی را ارائه می دهد. به طوری که مدارک معماری و ساختمانی بسیار ناچیز است. و برعکس، وجود علائم و آثار زندگانی اردو یی قوت می گیرد. به علاوه وجود سفالهای نوع ناشناس و مشکوک (زرد متمایل به نارنجی با مخلوط ماسه و گیاه)، ایرانی بودن تمدن مستقر در این منطقه را با شک و تردید مواجه می سازد. از این نقطه نظر می توان فرضیه استقرار نخستین اقوام مغولی در این منطقه را مطرح و بر این اساس مطالعات سیستماتیک را انجام داد.

تپه شماره ٫۶ تپه تاریخی سنبل آباد: تپه سنبل آباد در سمت جنوبی جاده ترانزیتی زنجان - تهران، به فاصله ۷ کیلومتری شمال شرقی گنبد سلطانیه و در قریه سنبل آباد در مدخل شرقی چمن سلطانیه قرار گرفته است. این تپه تاریخی به وسعت ۷۵ × ۶۰ متر، به ارتفاع ۸ متر بر چمن سلطانیه و فلات منطقه اشراف دارد. بررسی های سطح الارضی عموما، مطالعه و مقایسه سفالهای پراکنده روی تپه و اطراف آن خصوصا، قدمت تپه را از اوایل قرون اولیه میلادی تا دوران تیموری نشان می دهد به عبارت دیگر در این تپه تمدنی در حدود ۸۰۰ سال قابل تعقیب و شناسایی است. محوطه تاریخی تپه یونجه زار در نزدیکی روستای ده جلال به فاصله ۷ کیلومتری جنوب سلطانیه در سمت چپ جاده سلطانیه - خدابنده قرار گرفته است.

محوطه تاریخی دیزج آباد در نزدیکی روستای دیزج آباد به فاصله ۱۰ کیلومتری غرب سلطانیه در سمت راست جاده ترانزیتی زنجان - تهران واقع شده. برخی از قبور محوطه های مذکور توسط عمال قاچاقچیان اشیاء عتیقه باز و اشیاء قبور خارج گردیده که خوشبختانه اشیاء و آثار مذکور توسط سازمان میراث فرهنگی ضبط شده است. ظروف و ادوات مختلف شامل سفالهای نخودی و خاکستری رنگ و ظروف با لبه های صاف، لوله های بلند و کاسه های دسته دار از این محل کشف و توسط نگارنده مورد مطالعه قرار گرفته است و علاوه بر آن، نوع تدفین و مسایلی از این باب ضمن قابل مقایسه بودن آثار ده جلال با دیزج آباد می توان محوطه های مذکور را به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد منسوب کرد.با توجه به آنچه که بیان گردید، چمن سلطانیه محققا قبل از استقرار اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری قمری، از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا دوران اسلامی مورد استفاده اهالی منطقه بوده است. در نتیجه این قول حمدا... مستوفی که سلطانیه را قبل از حمله مغول غیر مسکونی معرفی نموده و همچنین ارساس بودن چمن سلطانیه در دوره حکومت پارتها و قول نویسنده روزنامه رستاخیز با شک و تردید تلقی می شود.

چمن و شهر سلطانیه پس از حمله اردوی مغول

وجه تسمیه سلطانیه:

روشن نمودن وجه تسمیه سلطانتيه و اسم چمن با استفاده از ابزار و ادوات باستان شناسی مختص به مطالعه در متون تاریخی است، به استناد مدارک موجود، منطقه سلطانیه قبل از حمله مغول نام شهر و پاژ - شهر ویاز، شهر و یان نامیده می شده است. در این ارتباط فرهنگ نامه زنجان چنین اظهار نظر می نماید:محلی که امروز در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی زنجان به نام سلطانیه معروف است قبل از ۷۰۳ هجری ایعنی پیش از سلطنت خدابنده اولجایتو به این نام موصوف نبود، دارای نامی شبیه شهریار، یا شهریاز بوده است.

در تاریخ مغول می خوانیم: «باید و در جواب غازان اظهار تواضع کرد و امر داد که حاصل املاک فارس را به خزانه او بفرستند ولی امیر نوروز و امرای دیگر غازان را اجازه مراجعت نداد و با ایشان به ولایت شهر و یاز (محل سلطانیه حالیه) آمد و آن جماعت را محبوس کرد.

در کتاب جغرافیای سیاسی آمده است. «سلطانیه در پانزده کیلومتری غربی خط مقسم المياه ابهر رود واقع شده و اسم قدیمی آن شهر و باز بوده و جزء قزوین محسوب می شده و مغول آن را قورالان بالاخره شهاب الدين عبد الله بن لطف الله بن عبد الرشيد الخوافی ملقب به حافظ ابرو می نویسد: «.. بعد از آن صندوق سلطان سعید (ابو سعید بهادر خان) رحمة الله علیه را به مرقد و مشهدی که در حوالی سلطانیه که آن را شهر و باز خواننده با خواص حضرت روان گردانید و مراسم تعزیت اقامت نمود و روان او را صدقات فرستاد و آش معهود بداد. مناصب چنانچه بود برقرار مسلم داشت و هیچ تغیر نکرد.

چنین استنباط می گردد که قسمتی از منطقه فعلی شهر و چمن سلطانیه قبل از حمله مغول به نام شهر ویاژ یا اسمی شبیه به آن نامیده می شده، به طوری که امروزه روستایی نزدیک تلفظ به همین نام که به «وير» و یا «ویار» موسوم است در این محل وجود دارد. به احتمال قریب به یقین به لحاظ اشکال در تلفظ و استعمال کلمه شهر و بار در زبان ترکی، این کلمه به ویر یا ویار تبدیل گردیده است. ولی آن چه مسلم و روشن است پس از حمله مغول و مورد استفاده قرار گرفتن چمن توسط اقوام مزبور، که به طور ییلاقی و موقتی بود. آن را قنغورالنگ نام گذاری کرده اند.

در کتاب روضة الصفا می خوانیم: «... در قنغورالنگ که حالا آن را سلطانیه گویند به تقبيل بساط جلالت مناط سرافراز شده خزانه را به عرض رسانید...

جماعتی که حاضر بودند بسی مواضع نام بردند و هر یک را آن چه از عیب و هنر دانستند باز نمودند، آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که با پیلاقی به غایت منه است.

محل این در جایی بود که مغول به آن فنغورآلانگ می گفتند و الانگ مرتع و چمن را گویند.

چنانچه در مبحث پیش اشاره شد، این دشت در اوایل قرن هفتم هجری قمری به نام قنغورآلانگ نامگذاری شده است. هم چنین تعدادی از محققین نیز اسم قدیمی سلطانیه را «شروباز» دانسته اند در حالیکه شرو باز که امروزه «ویار» و «وير» نامیده می شود، ممنطقه مسکونی دیگری در حوالی سلطانیه است. به محل فعلی شهر سلطانيه  اما نام دیگر منطقه سلطانیه، قنغوراولانگ است. در مورد وجه تسمیه فنغوراولانگ نظریه های متعددی توسط پژوهشگران ارائه شده که فاقد وجاهت علمی است. تعدادی از پژوهشگران کلمه «قنغور» را «شاهین» معنی نموده و و تعدادی هم کلمه مزبور را منسوب به طایفه ای دانسته اند و «اولانگ» هم در زبان مغولی به معنای چمن آورده اند. اما راقم این سطور با مطالعاتی که به عمل آورده معتقد است که این کلمه از سه بخش «قون»، «قور» و «اولانگ» تشکیل یافته است و هر سه آنها ترکی می باشد. زیرا کلمه «قون» فعل امر از مصدر «قونماق» است که معنای نشستن بطور موقت را دارد و در اصطلاح به نشستن پرندگان و بویژه گنجشک اطلاق می شود، در حالیکه نشستن این پرنده بسیار موقتی است. کلمه دوم «قور» فعل امر از مصدر «قورماق» می باشد و معنای برپا نمودن چادر و خیمه را دارد و کلمه سوم «اولنگ» است که به معنای چمن می باشد. پس کلمه «قون قوراولنگ» به معنای چمنزاری است که قوم مغول هم چنانکه در ذیل جامع التورایخ نوشته شده لاقون قوراولنگ» باید باشد نه کلمه دیگردر آن خیمه ها را موقتا بر پا کرده و بطور موقت زندگی می نمودند. البته بعضی از مطالب متون همزمان با مغول نیز این نظریه را تأئید می نماید. زیرا چمن آن علف چرای احشام بوده و غالبا محل نزول ایلخانان و سرداران ایشان. بنابر این املاء کلمه نیزشهر جديد التأسيس (سلطانیه) در سال ۷۰۹ هجری قمری توسط سلطان محمد خدابنده اولجایتو و با حضور جمع کثیری از رؤسای لشگری و کشوری افتتاح و به نام سلطانیه که به سلطان محمد خدابنده منسوب است، نامگذاری شد. لازم به توضیح است که اولجایتو در پای کوه بیستون شهر سلطان آباد اچمجال و در موغان شهر اولجایتو سلطان آباد را ساخته و نام گذاری نموده است.

این منطقه به علل گوناگونی که ذیلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. ابتدا چمن مورد بحث، با آب و هوای مناسب جهت گذراندن فصل تابستان برای طوایف چادر نشین مغولی از نظر برگزاری بیلاق و تعلیف اسبان سحل بسیار مناسبی را عرضه می نموده است. به طوری که این منطقه «قون قوراولنگ» و مناطق آلاداغ، تبریز، او جان و بغداد پس از حمله اردوی مغول به ویژه هلاکوخان در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل برپایی ییلاق و بوده است. انتخاب شهری به عنوان پایتخت، از دوران اباقا آن، بود که با حفظ زندگی اردویی شهر تبریز را برگزیده. پس از آن ارغون خان (۶۸۳۔ ۶۹) سلطانیه را که مدتی در آن سرزمین در ییلاق به سر برده بود به پایتختی انتخاب نمود. چنانچه سعد الدولة ابهری مالیات سال ۶۸۶ هجری قمری را در سلطانیه به ارغون خان تقديم نموده است.

سیاستمداران ارغون خان در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند. زیرا موضع قون قوراولنگ نسبت به متصرفات غربی امپراطوری ایلخانی از نظر سیاسی - اقتصادی حائز اهمیت بوده و مرکزیت داشت. فلات واقع در منطقه که از نظر توپوگرافی مورد بررسی قرار گرفت، معلوم گردیده که معابر طبیعی شمال (گیلان) و جنوب ( همدان - باختران، بغداد) و مناطق غربی (آذربایجان و اران) از این محل عبور می نماید، که این پدیده در دوران حکومت ارغون خان مملوس تر بوده، به طوری که سیاستمداران این دوره بر آن صحه گذارده اند. مطرح شدن مسئله اقتصادی و بهره برداری از موقعیت های پیش آمده مسئله ای است که بررسی آن سیاست های ایلخانی را بهتر روشن خواهد نمود در بررسی این مقوله مقامتا ذکر این نکته ضرورت دارد، که پس از استقرار جانشینان هلاکو خان به اوبه اواخر دوران ارغون خان و به بعد و در سراسر دوره های غازان، اولجایتو و ابو سعید بهادر که به زور شمشیر بندان مغولی حکومت نسبتا واحدی در منطقه بسیار وسیع از چین تا اروپا عموما و از رود سند اتنا فلسطين خصوصا، تا ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روز تشکیل یافته بود خود موجبپیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی و ایجاد تأسیسات مربوط به راهدار خانه ها و ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری و تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطريق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته است حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت، از طریق امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای که از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگیهایی که بیان گردید، محلی به جز قون قوراولنگ که همانا سلطانیه است، نمی تواند باشد او با پیروی از این سیاست است که پس از ارغون در دوره های حکومت غازان خان و به ویژه سلطان محمد خدابنده اولجایتو این طرز تفکر جامه عمل پوشیده است.

اوصاف الحضره مورخ هم عصر سلطان محمد خدابنده می نویسد: «تمام عمارت قنغور لنگ را که بدر نیکوی پادشاه مؤسس فرموده بود چون به منزل موعود بی خیل و خول کوچ کرد ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر وابل طال طل آن نیز علل خلل خواست پو شید.

حافظ ابرو می نویسد: ...........بعد از آن فرمود ( محمد اولجايتو) یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گیتی به داد و عدل و دانش ممتاز بود حاضر بودم و او را داعيه عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من که پادشاه جهانم می خواهم شهری بنا کنم که آن شاه بلاد بود، جماعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب و هنر دانستند باز نمودند. آخر الامر موضع قنقوراولنگ اختیار کردند.

حمدالله مستوفی می نویسد: « سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی، طول از جزایر خالدات (فد) و عرض از خط استوا (لط) ارغون خان بن ابقای خان بن هلاکو خان مغول، بنیاد فرمود. پسرش اولجایتو سلطان تخمدالله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد.........

در این دوره پارامترهای سیاسی و اقتصادی مانع از مطالعات و مکان یابی مناسب از نظر شهر سازی شده است. به عبارت دیگر برخلاف پدیده های ملموس علمی که اکثریت تصمیمات براساس مطالعات و نظریه های مورد قبول (در زمان ایجاد) اتخاذ شده، از نظر مکان یابی برای احداث پایتخت، دچار اشكال شده که غیر عمدی بودن آن بسیار بعید به نظر می رسد. بلکه به میزان این مسئله اساسی، در مقایسه با پارامتراهای سیاسی و اقتصادی سبکتر بوده است. توضیحا به طوری که در مبحث اوضاع جغرافیای سلطانیه بیان گردید، این منطقه به لحاظ وجود بعضی از پدیده های مغایر با شهرسازی ظرفیت لازم را برای شهرسازی از این محل سلب نموده است. من جمله بالا بودن سطح آبهای زیر زمینی که احداث ساختمان در گسترش را با مشکل مواجه می سازد. هموار و مسطح بودن زمین که شیب آن گاهی به صفر درجه می رسد در دفع آبهای زاید و هجوم سيل، منطقه را نا امن نموده است. چنانچه پس از قرن هشتم حداقل دو بار سیل بنیان کن در محل شهر سرازیر شده است. در نهایت، خارج بودن شهر از محور اصلی جاده مواصلاتی شرق و غرب (در حدود ۵ کیلومتر) از مسایل و پدیده هایی است که گسترش و ادامه حیات در شهر سلطانیه را مختل ساخته، به طوری که می دانیم، شهر سلطانیه هرگز پس از بانیان و حامیان آنها قادر به ادامه حیات نبوده و زودتر از آنچه که تصور می شد متلاشی شده و از میان رفته است..

علی ای حال شهر سلطانیه در دروه بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده، به ویژه این که از نظر تجارت خارجی نخستین شهر به حساب می آماده است و راههای بازرگانی سابق که از اقصی نقاط هند، دریای مدیترانه، بندر طاهری و بندر هرمز به تبریز متصل می شد، پس از افتتاح پایتخت جدید کلیه مال التجاره ها به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیاتهای مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاويخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه در سال ۱۴۰۳ - ۱۴۰۶ میلادی (۸۰۶ - ۸۰۹) هجری قمری از آن بازدید نموده چنین اظهار می نماید:

<<... سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آنکه از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهمتر است، بازار آن شهر کم جمعیت تر است. در ماههای ( تابستان) ژوئن، ژوئیه و اوت مخصوصا کاریانهای بزرگی از شتران با بار های کالا به این شهر می رسند. واژه کاروان را برای مفهوم گروهی بسیار از چهار پایان که بار می برند استعمال می کنند. این شهر در این ماهها پر جنجال و شلوغ است و سالانه مبالغ هنگفتی به خزانه می ریزد، بنابر این هر ساله گروه عظیمی از بازرگانان از هند کوچک می آیند و همه گونه ادویه می آورند. بهترین انواع ادویه که در بازارهای سوریه برای فروش عرضه می شود، به این شهر می آورند و این ادویه عبارتند از: میخک و جوز هندی و پوست جوز و غیره، این ادویه هرگز به بازار اسکندرون نمی رسد. تا بتوان از مخازن آنجا خريد. هرگونه ابریشم از گیلان که در کنار ساحل جنوبی دریای خزر واقع است و در آن کالاها و محصولات بسیاری ساخته و تهیه می شود، به این شهر حمل می گردد. ابریشم گیلان از سلطانیه به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه «دکه» صادر می شوداز این گذشته همه گونه ابریشم محصول شماخی (واقع در شروان) نخ پارچه های ابریشمی در آن بسیار تهیه می شود به سلطانیه صادر می گردد و بازرگانان ایرانی و نیز بازرگانان ژن و ونیز به آنجا می آیند...

....کاروانهای که از سلطانیه میگذرند به هرمز می روند. این فاصله را در شصت روزه می پیما بينا.. مرواریدها و انجار با سایر اقسام صدف به شهرهای سلطانیه و تبریز آورده و در آنجا مدل به انگشتری و گوشواره می شوند...

به این ترتیب با توجه به آنچه که بیان گردید، خاصه بازرگانی بودن شهر سلطانیه محقق شده است و طبیعی است که تجهیزات شهری و شکل گیری آن بر اساس فلسفه وجودی شهر بوده است. این شهر از دو بخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته. مطالعات و بررسیهای باستان شناسی در شهر ویران شده سلطانيه مؤید این مطلب است که شارستان این شهر در بافت بر در حدود ۲۰۰ هکتار بوده است.

احمد الله مستوفی می نویسد: ... دور با روش (شهر سلطانیه) که ار غون بنیاد کرده بود، دوازده هزار گام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند سی هزار گام...

برج و باروی شهر سلطانیه که مورخين و جغرافی دانان از آن یاد نموده اند احتمالا قسمتی از آن در مراحل اولیه اجرا متوقف شده و قسمت اعظم آن هرگز ساخته نشده است. تنها برجستگی های ممتد در جبهه جنوب غربی شهر سلطانیه سمت شمالی آرامگاه شیخ براق بابا  قابل تشخیص است که می تواند بقایای باروی شهر سلطانیه باشد.

کلاویخو که هنگام برپایی شهر، آن را بازدید نموده سلطانیه را فاقد برج و بارو معرفی می نماید. نتیجه مطالعات باستانشناسی و مقایسه آن با متون تاریخی و مطابق بودن نتایج حاصله ناقص و نیمه تمام بودن باروی شهر سلطانیه را روشن می نماید.

عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی ، سیاسی ، از میان رفته، تنها با مدارک باستان شناسی و معماری می توان به بازشناسی آن توفیق یافت.

به استناد متون تاریخی، این شهر به کاروانسراهای زیبا. اقامتگاههای عمومی مجهز بوده است. تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید به طور کلی اطلاعات ما، از شهر سازی این شهر به لحاظ قلت مطالعات علمی بسیار اندک است، و مکان یابی عناصر شهری از حد حدس و گمان تجاوز نمی کند و تنها در کلیات، به استناد بعضی از اسامی اراضی که وجهه تاریخی دارند، می توانند مبدأ نظریه هایی باشند، من جمله اراضی معروف به مسجد جامع، از آنجایی که مسجد جامع در ایران عموما با قطب اقتصادی بازار در ارتباط تنگاتنگ بوده اند، محال بازار معروف سلطانیه را که پس از آتش سوزی سال ۷۱۲ هجری قمری مجددا توسط تاج الدین علیشاه ساخته و پرداخته شده می توان حدودة در قسمت شمال غربی شهر فعلی سلطانیه دانست. یا اراضی معروف به خرابه های تاریخی سلطانیه واقع در جبهه شمالی شهر فعلی، و اراضی پشت مسجد جامع را محله صنعتگران معرفی نمود. نهایتا در اراضی دارالشفا و خرابه های اطراف آن که هم اکنون قسمتی از ساختمانهای جدید شهر در آن حدود بنا شده، می توان محله معروف رشیدیه را جستجو کرد.

اطلاعات ما درباره ارتباطات و تحرکات داخل شهری و تعیین عناصر و اندام های آن، بافت و چگونگی ترکیب محلات با اطلاعات موجود در حد صفر است و حقاری های باستان شناسی آینده، آن را روشن خواهد نمود.

ارگ سلطنتی سلطانیه :

بخش دوم شهر که همانا کهندژ باشد، در این مقوله ارگ سلطنتی نامگذاری شده و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

محدوده ارگ سلطنتی در وسط شهر سلطانیه با ابعاد ۴۵۰*۴۵۰متر و مساحتی در حدود ۱۸ هکتار را اشغال نموده است. این محدوده از ۲ بخش خندق و حصار تشکیل یافته است. خندق این ارگ به فاصله ۱۷ متری از حصار قرار گرفته و پهنای آن در حدود ۳۰ تا ۴۰ متر بوده است. حافظ ابرو در باره خندق سلطانیه می نویسد:

«... خندق این را در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و گفت کاری بسیار کرده به جهت قلعه

چون این وضعیت حداقل در دو ضلع جنوبی و شمالی صادق است، به چهار طرف ارگ تعمیم داده می شود

احتمال دارد در جبهه جنوبی، در راستای دروازه ارگ، پل شناوری بوده باشد.

داخل این خندق، حصار و ارگ سلطنتی قرار گرفته است. این عنصر به شکل مستطیل به ابعاد ۳۱۵ × ۲۹۵ متر از سنگ تراشیده با ۱۶ برج و دو دروازه با زیبایی خاصی اجرا شده است.

ارتفاع حصار در حال حاضر به طور متوسط ۴ متر در زیر خاک و منازل مسکونی فعلی قرار گرفته، سنگها عموما از جنس ماسه ای و کم دوام انتخاب شده است. این دیوار عظیم، در پی یک پیش آمدگی به عنوان ازاره تزئینی دارد. چهار برج در چهار گوشه ارگ به قطر ۱۹ متر و بزرگتر از برجهای میانی که به قطر ۱۷ / ۵۵ متر است.

عرض این حصار در قسمت جنوبی تربت خانه ۳۸۵ سانتیمتر اندازه گیری می شود.

حافظ ابرو می نویسد: «قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر آن چهار سوار پهلوی یکدیگر توانند راند...

بلندترین ارتفاع باقیمانده این حصار در وضعیت فعلی واقع در کنار برج جنوبی تربت خانه ۵۸۷ سانتیمتر در ۱۲ ردیف سنگ است. در حفاریهایی که در پای برج جنوبی تربت خانه انجام گرفته سنگهای کشف شده از میزان واقعی بسیار کمتر است. از موثق ترین منابعی که در حاضر ارتفاع حصار را تعيين می کند، طرح سر رابرت کر پر تر است.......

وی ضمن بازدید از سلطانیه در سفرنامه خود برج شمال غربی ارگ سلطانیه را به ارتفاع ۴۰ فوت و عرض آن را ۱۲ فوت اندازه گیری نموده و طرح جالبی را تهیه کرده است در طرح مزبور ۱۷ ردیف سنگ قابل تشخیص است و با محاسبه میانگین ۵۰ سانتیمتر ارتفاع هي ردیف و در برابر بودن ردیف مربوطه به جان پناه او تفاعی معادل ۹ متر را به دست خواهد داد ذکر این نکته ضرورت دارد که محاسبات استاتیکی نسبت عرض به ارتفاع، ترسيم قواعد پرسپکتیو در نمای جنوبی تربیت خانه ارتفاع مشابهی را ارائه می دهد که در نتیجه ارقام به دست آمده اندکی کمتر از ابعاد کریر تر است. به هر تقدير مجهولات این حصار عظیم بیشتر از یافته های باستان شناسی است.

این قلعه که حدود ۱۰ هکتار می باشد، آثار ارزشمندی از معماری و شهرسازی دوران مغول را در خود جای داده است به طوری که متون تاریخی متذکر شده اند، این قلعه دارای عناصر شهری گوناگونی بوده است. در اندرون قلعه هر کس از امرأ موضعی عمارت کرده بودند...»

علی ای الحال، جالب ترین عنصر شهری ارگ سلطانیه مجموعه معروف ابواب البر است، پدیده احداث ابواب البر اختصاصا متعلق به دوره ایلخانی می باشد که دارای عملکرد خاصی بوده است.اولین مجموعه از این پدیده، ابواب البر تبریز متعلق به دوران غازان بوده که از بحث این مطالعه خارج است. سلطان محمد خدابنده اولجایتو به تقلید از برادر خود به ایجاد مجموعه ای به همین عنوان اقدام نموده است. ابواب البر سلطانیه شامل مدرسه، دارالشفاء، دارالضیافه، دارالسیاده، خانقاد، دار الكتب، بیت القانون، دیوانخانه ای به نام کریاس، مسجد جامع و بالاخره آرامگاه سلطنتی با موقوفات بسیار که دارای مدیریت خاصی بوده است. و خواجه رشید الدین با عنوان نایب التولیه مدیریت مجموعه را در اختیار داشته است.

مدرسه:

سلطانیه سومین شهری بوده که پس از بخارا و تبریز به تقلید از مستنصر به بغداد مدارسی در آن تاسیس گردیده، به استناد متون تاریخی حداقل سه باب مدرسه توسط سلطان محمد خدابنده، خواجه رشید الدین و خواجه تاج الدین علیشاه جيلانی در آن سامان ساخته شده است.

صاحب نفایس الفنون که خود از مدرسان مدارس سلطانیه در دوران شکوفایی بوده، اطلاعات جالبی از این مدارس ارائه می نماید و در آن چهارده ملاس و بیست معبد و صد نفر طلبه علم و بیست صوفی و دوازه حافظ و هشت مؤذن و چهار معلم تعیین فرمود و جهت هر مدرس هزار و پانصد دینار مرسوم کرد و جهت هر معبد هفتصد و پنجاه دینار. از جهت هر طالب علم و صوفی و حافظ و مؤذن و معلم دار الشفاء از دیگر عناصر شهری سلطانیه می باشد. مطالعه در متون تاریخی موید این حقیقت است که حداقل سه باب دارالشفا توسط سلطان محمد خدابنده و رشیدالدین فضل الله که خود اصلا طبیب بوده، ساخته شده است. می خواند می نویسد: .... فرمان داد تا دارالشفائی با جميع ما يحتاج ترتیب دادند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دار الشفاء مرتب ساخت... و همچنین حافظ ابرو معتقد است که « ... و دار الشفائی دیگر با اطبا و ادویه و مجموع ما يحتاج و دگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصرته بغداد در آن شهر (سلطانیه) بساخت...

دارالضیافه :

 ایجاد مرکزی به عنوان دار الضيافه در شهر تجاری و سیاسی سلطانیه امری لازم و ضروری بوده، این مرکز مسئولیت پذیرایی سفراء، مسافرین و مأمورین دولتی را به عهده داشته و ادای نذورات رسمی و مراسم آش پزی در این محل انجام می گرفته است صاحب نفایس الفنون مخارج روزانه دار الضيافه را ۳۰۰ دينار ذکر کرده. دارالسیاده، دارا کتب از عناصر شهری در ارگ سلطانیه بوده است.

اطلاعات فعلی در ارتباط با نوع پلان و خصوصیات معماری این عناصر بسیار ضعیف و به حدس و گمان استوار می باشد و آرامگاه سلطنتی تنها بنای باقی مانده از مجموعه ابواب البز است که مستقلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

حال با توجه به نتیجه بررسی های باستان شناسی عناصر معماری، مطالعه در متون تاریخی فر شواهد عینی، گویای این حقیقت اند که شهر سلطانیه در اوایل قرن هشتم هجری قمری یکی از شهرهای بسیار مهم کشور بوده است. پس مرگ اولجایتو و ابوسعید خان، که پایه های حکومتی مغول فرو ریخت به دلایل سیاسی جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی شهر سلطانیه متروک و متلاشی شد. هم اکنون اقسمت اعظم این شهر تاریخی به عنوان یک دایرة المعارف معماری ، شهرسازی در خاک مدفون شده و تمامی عمارات، مساجد، مدارس، دار الشفاء، دارالسیاده و کاخها در زیر شهر کنونی سلطانیه ، نهفته است. آرامگاه اولجایتو با گنبد سلطانیه یکی از آثار ارزشمند این شهر عظیم تاریخی است که ذیلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

گنبد سلطانیه:

در قسمت جنوب غربی کهندژ (ارگ سلطنتی)، آرامگاه اولجایتو یا گنبد سلطانیه به عنوان یکی از بناهای عظیم اسلامی و شاید باشکوهترین آنها همچون نگینی سر برافراشته و خودنمایی می کند.. این بنا در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده اولجایتو در مدت ۹ سال (از سال ۷۰۴ الی ۷۱۲ هجری قمری) احداث شده است. درباره این بنا، فرضیه های بی شماری در ارتباط با تناسبات، ترکیبات، تلفیقات، تنوع، ایستایی، محاسبات و... وجود دارد که از این رهگذر مورخین، جغرافی دانان، مستشرقین، باستان شناسان، معماران، محققین و حتی مردم عادی به چشم می خورد.( قسمت مختصری از آنها در بخش نظر مورخین و محققین بیان گردید...)

در این مقوله نگارنده تلاش دارد، سلطانه را با شیوه ای کاملا جدید و با بررسی های سیستماتیک باستان شناسی، معماری و یاری گرفتن از دیگر علوم معین و با توجه به اطلاعات و ابزارهای جدید معرفی نماید:

عملکرد و فلسفه وجودی گنبد سلطانیه:

در ارتباط با عملکرد گنبد سلطانیه دو نظر به ارائه گردیده، نظر نخست مربوط به مورخین و جغرافی دانان متقدم است، که بنای گنبد را آرامگاه سلطان محمد خدابنده اولجایتو معرفی نموده اند از آن جمله در کتاب نفایس الفنون چنین آمده . (اولجایتو سلطان) از جهت مرقد خود گنبدی بس عالی هشت منار بر سر آن ساخته ...

 در تاریخ گزیده آمده است: «... در غره شوال سنه ست عشر سبعمایه (۷۱۶ هجری قمری) اولجایتو سلطان رحلت کرد و به دارالبقاء پیوست و در ابواب البری که جهت خوابگاه خود ساخته بود مدفون گشت...

مولف روضة الصفا می نویسد: اه اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و دارالضیافه و دار الشفاء نیز احداث فرمود...

نظریه دوم، انتساب و اختصاص بنا از طرف اولجایتو به آرامگاه علی بن ابو طالب (ع) و حسین بن علی (ع) است، معتقدين بر این نظریه در توجیه این افکار به طور خلاصه با بیان این که اولجایتو برای ادامه حکومت، خود را مسلمانی متعصب جلوه گر ساخت و در این رابطه طرحی داد مبنی بر ایجاد بنای باشکوهی که قبور ائمه اطهار را به آن محل انتقال دهد و با تبدیل پایتخت به بزرگترین مرکز مذهبی تشیع، بتواند خلاء بین خود و توده های مردم را پر نماید. محققین وجود کلمات على (ع) و ترکیبات متنوع آن در تزئینات داخل گنبد را، یکی از دلایل محکم بر این نظریه میدانند و معتقدند که این مسئله به لحاظ ممنوعیت نبش قبر در اسلام جامه عمل نپوشیده است.

در کتاب اصول مبانی معماری و شهر سازی می خوانیم « و ... پس از آن که از تبدیل این مقبره به آرامگاه ائمه شیعه انصراف حاصل شد تزئین کلیه قسمتهای داخلی بنا تجدید گردید و تغییر داده شد...

کار ساختمان آن (گنبد سلطانیه) مدت ۱۰ سال به طول می انجامد، قصد از بنای چنین کنبد باشکوهی آن بود تا مرقد على (ع) را به آنجا منتقل سازند، علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و گرایش او به امام علی بود...

با آن که مادر سلطان مزبور مسیحی بود و در طفولیت نام او را نیکلا موصوف کرده بودند، بر حسب تمایل شخصی خود در بزرگی به دین اسلام تشرف حاصل کرد و در سلک شیعه در آمد و تصمیم گرفت انه تنها محل قبور ائمه اطهار بخصوص امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب (ع) و حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) و سایر بقاع ائمه را به این محل تغییر مکان دهد و اینجا را زیارتگاه کلیه شیعیان بسازد، بلکه از این راه به علما و پیشوایان شیعه در نجف و کربلا اعلام داشت ولی علما و دانشمندان نجف و کربلا با این نظر سخت مخالفت ورزیدند و برای این که در افواه موجبات ناراحتی فراهم نگردد، شایع کردند که پادشاه (حضرت امیر المومنین (ع) را خواب دیده است و حضرت به شاه فرموده اند ما بیشتر علاقمندیم در بین النهرین بمانیم و این رؤیا مانع انتقال اجساد ائمه اطهار به سلطانیه می شود.) ساکس در این مورد متذکر می گردد که سلطانیه را فقط برای قبور ائمه ساخته بودند و از این نظر کلیه تزئینات عالی از لحاظ کاشیکاری کتیبه، خطوط زیبا گچبری و و نظایر آنها را به همین مناسبت انجام داده اند...)

نگارنده نیز با توجه به اطلاعات و محفوظات سابق، نظرية مزبور را پذيرفته و در کتاب تاریخ زنجان آورده است ...... و خود را (اولجایتو) مسلمانی متعصب جلوه گر ساخت، در این رابطه طرحی داد ارتجاعی مبنی بر ایجاد بنای با شکوهی که قبور ائمه اطهار (ع) را بر آن محل انتقال دهد...

با بررسی های باستان شناسی و مطالعه در عناصر معماری نظریه انتساب و اختصاص بنای سلطانیه به قبور ائمه اطهار علیهم السلام به دلایل زیر مردود است: اولا گذشته از مطالب متون همزمان با برپائی شهر سلطانیه که گنبد را صراحتا مدفن سلطان محمد خدابنده معرفی می نماید، از نظر موقعیت مکانی، گنبد سلطانیه در داخل قلعه ای است که توسط خندق عمیقی محاط شده و دسترسی بر آن احتمالا از طریق پال شناور امکان پذیر بوده و تردد افراد معمولی در این قلعه بدون اشکال نبوده و با وجود گارد شاهی، از آمد و شد افراد عادی به طور یقین ممانعت به عمل می آمده است.

ثانيا ابعاد ورودی ها و حجم فضای گنبد به جهت کوچکی، فاقد ظرفیت لازم برای بنای های زیارتی مورد بحث است. ثانیا احداث ابواب التبر در دوره ایلخانی یکی از عناصر مهم شهری بوده و قابل مقایسه ابودن ابواب البر سلطانیه با ابواب البر همدان و تبریز، آرامگاه سلطنتی بودن بنا را تأیید می نماید. رابعا مطالعه در باب ورودی ها و شبکه ارتباطی گنبد سلطانیه و مشخص شدن نحوه ارتباط با با اندرونی و ابناهای جانبی، اختصاص یافتن بنا به قبور ائمه اطهار (ع) را با شک و تردید مواجه می سازد.

خامسا وجود کتیبه های متعدد، به ویژه در ضلع جنوب شرقی که جمله «سلطان محمد خدابنده اولجا بنو خالد بله، ملکه» نوشته شده، بنابراین نظریه اختصاص بنا به قبور ائمه اطهار مردود است. زیرا کتیبه ها مربوط به تزئینات دوره اول می باشد که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا اجراء گردیده، و بالاخره متون همزمان با بنای کنید. این مسئله را که آرامگاه اختصاص به سلطان محمد خدابنده اولجایتو داشته، به طور قطع به اثبات می رساند.

در کتاب نفایس الفنون می نویسد: «... و جهة مرقد خود گنبدی بس عالی با هشت منار بر سر آن ساخته...

صاحب نزهة القلوب می نویسد: «دور او قلعه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجايتو سلطان است...

در ذیل جامع التواریخ می خواهیم: «... دار الضيافه و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی به جهت خاصه خود در اندرون قلعه ساخت...

صاحب کتاب روضة الصفا می نویسد: «.. اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید...

در تاریخ حبیب السیر آمده: «... و گنبدی که مقبره آن پادشاه عالیجاه است و در درون آن شهر ساخته...

در کتاب هفت اقلیم آماده: (... و مضجع آن پادشاه خیرخواه گنبدی است هرمان صورت..» بنابر آنچه که بیان گردید آرامگاه اولجایتو بودن این بنا محرز و اظهار هرگونه نظر مخالف مردود خواهد بود.

مطالعات سیستماتیک در معماری دوران گذشته ایران گویای این حقیقت است که سنت آرامگاه سازی و احترام به مردگان یکی از اندیشه های کهن تمدن های فلات مرکزی ایران بوده است. کاوشهای باستان شناسی در محوطه های تاریخی همانند تپه زاغه سگز آباد واقع در بوئین زهرا و تپه سیلک کاشان و محوطه های تاریخی متعدد متعلق به هزاره پنجم و چهارم قبل از میلاد که راقم این سطور هم در بعضی  از محوطه های مزبور حفاری نموده مدلل می دارد که قبور مردگان در زیر خانه های مسکونی را می توان آرامگاه ابتدائی تصور نمود. در دوران تاریخی آرامگاه های متعددی بویژه در خوزستان کشف شده و برای نمونه آرامگاه پادشاهان عیلامی موسوم به اونتاش گال اور تپتی آهارمتعلق به هزاره دوم قبل از میلاد را می توان عنوان نمود. تفکر آرامگاه سازی و احترام به مردگان در زمان مادها، هخامنشی ها و ساسانی ها ادامه داشته است. بنابر این به نظر می رسد اندیشه آرامگاه سازی و احترام به مردگان اشخاص سیاسی و مذهبی یک تفکر کهن ایرانی بوده است. اما جالب ترین پدیده این که: این بنا نخستین آرامگاهی است که هرگز جسد بانی آن به دلایل سیاسی در آن دفن نشده است. توضیح این که نگارنده ضمن انجام کاوشهای دقیق علمی در سطح سردابه و محل قبر هیچگونه آثار و علایمی از وجود قبر در این محل مشاهده ننموده و اصولا خاک زیر کف فعلی سردابه خاک بکر بود. این پدیده از نظر نگارنده طبیعی و در غیر آن عجیب می نمود. زیرا بر خلاف نص صریح تمامی متون نه تنها اولجایتو، که هیچکدام از شاهان ایلخانی (ارغون، غازان، ابو سعید) مسلمان نشده اند، بلکه در حقیقت همه آنها دارای کیش مغولی «شمن پرست» بوده اند و تظاهر به اسلامیت آنها تنها یک حرکت سیاسی و استراتژیکی و در جهت تقویت پایه های حکومتی و تحکیم موقعیت خویش در جامعه مسلمانان بوده است. به همین مناسبت جسد پادشاهانی که تظاهر به مسلمانی نموده اند در هنگام دفن مخفیانه و طبق رسوم و آئین شمنی دفن شده و لذا جسد را با ملزومات زندگی و در قبوری که در اماکن کوهستانی تدارک شده بود دفن می نموده اند که محل قبور ارغون، غازان و ابوسعید بهادر سود این نظریه است.

هم چنین عدم پای بندی اولجایتو به مذاهب تشیع و تسنن در کتیبه های گنبد بخوبی مشهود است.

توصیف های عمومی بنا:

آرامگاه اولجایتو پس از کاتدرال سانتا ماریا دلفیوره ( کلیسای جامع مریم مقدس) در فلورانس ایتالیا و مسجد ایا صوفیای استانبول، سومین بنای عظیم تاریخی در جهان و اولین بنای عظیم تاریخی در ایران می باشد. با ذکر این مطلب که این بنا در دوران برپایی .اولین بنای مرتفع در سطح جهان بوده است. توضیحا این که بنای نخست یکصد سال جوان تر از بنای سلطانیه می باشد.

پلان این بنا در رقوم هم کف و طبقه اول با فضاهای اطراف مرتبط با گنبد، دارای پلان نزدیک به مستطيل و ادامه مجموعه در طبقه دوم و سوم دارای پلان هشت ضلعی متمایل به منتظم است. لكن فضای زیر گنبد (گنبد خانه) پلان هشت ضلعی دارد. ابواب بحث در مورد گنبد سلطانیه از نظر ترکیب فضایی و فرم مفتوح و قابل بررسی است.

در تحلیل فضایی این بنا چنین استنباط می شود که از نظر ترکیب فضایی این مجموعه حداقل از سه واحد حجم تشکیل یافته است. فضای هشت ضلعی زیر گنبد، فضای مستطیل شکل تربیت خانه بالاخره فضای سردابه که محل قبور شاهی در آن قرار دارند. سیستم و ترکیب این فضاها تقریبا با هيج کدام از مقایر مطالعه شده قبل از دوران اولجایتو قابل مقایسه نیست و به عبارت دیگر این نوع مقبره اسازی در این منطقه کاملا جدید به نظر می رسد و محتملا ریشه های این طرز تفگر در بینش مذهبی و عناصر مغولی به ویژه آیین شمنی می تواند قابل مطالعه باشد.

یکی از فرضیاتی که تأثیرات اساسی را به این شیوه مقابر قائل است، حرکت اقوام شمال و شرق آسیای مرکزی و اقوام ترک نژاد بیابانگرد است. این اقوام آیین تدفین مختص به خود را دارا می باشند که قسمتی از آنها تا امروز ادامه دارد، به طوری که دکتر «رابرت هلن براند» از مدارک و منابع کتبی یاد کرده که در مراسم تدفین بزرگان در مرحله عزاداری معمول بوده است. نخست جسد را در یک چادر تدفین در معرض دید همگان قرار می دادند و دسته عزاداران به دور آن می گردیدند. سپس مرده را در تپه ای به نام کورگان به خاک می سپردند. برجهای آرامگاهی دارای دخمه هایی بوده که جسد را احاطه می کردند گاهی اوقات مومیایی می شدو بر فراز آنها اطاقی خالی قرار داشت و محققین این مجموعه را به عنوان یک نوع معماری ترکیبی از مراسم تعبیر کرده اند. اگر صحت این فرضیه اثبات شود انتساب ترکیب فضایی از نظر معماری در مجموعه گنبد سلطانیه به طرز تدفین مغولی قطعی خواهد بود، زیرا در این صورت فضای زیر گنبد ا ( گنبد خانه) محل برگزاری مرحله اول آیین سوگواری و مراسم مشایعت بوده و محل سردابه یا دخمه به عنوان دخمه های تدفین و فضای تربت خانه دقیقا به مثابه فضای خالی بر فراز دخمه تدفین قرار داشته است.

نتیجه این که این سبک معماری و آیین تدفین قابل مقایسه و انطباق با رسوم شیوه معماری اقوام ترک نژاد می باشد.

در بررسی فرم معماری این بنا وضعیت اندکی ساده تر است. عده ای از محققین معتقدند که فرم و شکل معماری گنبد سلطانیه تقلیدی از چادرهای شاهانه و عشایری است. بررسی چادرهای مذکور، متون منابع تاریخ چین، به نفع این نظریه گواهی داده است.

در جواب این نوع نظریه پردازان قول مرحوم استاد مسلم، مهندس کریم پیرنیا کفایت بحث را در این زمینه اعلام خواهد نمود..... از کسانی که این عقیده را اظهار کرده اند به طور قطع گنبد مدرسه ضیائیه یزد را که به تصریح جامع جعفری در سال ۶۳۳ هجری مقارن ظهور چنگیز ساخته شده است، نديده اند او با زحمت آن را به خود نداده اند که مثلا گنبد سلطانیه را با گنبد هاروتية مقایسه کنند که معماری گشد مدرسه ضیائیه قابل توجه است و می توان شیوه ساختمانی آن را سرمشق و مرجعی برای ساختمان سایر گنبدهای دوره مغول دانست....

اما انتخاب طرح هشت ضلعی گنبد سلطانیه که تعدادی از محقین کو شش نموده اند آن را یک نوع سمبل عددی تلقی نموده و به یکی از پدیده های مذهبی منتسب نمایند، عمل بیهوده ای است زیرا به طور کلی برجهای مقبره ای با پلان مدور، ۸ ضلعی، ۱۶ ضلعی، ۳۲ ضلعی و کثیر الاضلاع در ابعاد مختلف ساخته شده که ذکر همه آنها سبب اطاله کلام می شود و علت تغییر فرم از پلان مربع به پلانهای مذکور پیشرفت طبیعی طرحهای مقابر است.

 مزایای پلانهای هشت گوش که فاقد پرت فضایی می باشد نسبت به پلان چهارگوش بیشتر است. با توجه به ارائه فضای مرکزی مناسب در انجام مراسم جمعی و قابلیت انجام تزئینات و نماسازی و سادگی اجرای گنبدهای بزرگ در بناهای نوع اخیر و بالاخره رعایت مسایل استاتیکی موجب انتخاب این نوع پلان شده است، و بناهای معروفی همانند برجهای خرقان ( مورخ به ۴۶۰ و ۴۸۶ هجری قمری) نمونه های متعددی از مقابر با پلان هشت ضلعی است. به عبارت دیگر از نظر پلان، معماران ایلخانی پدیده جدیدی بر طرحهای دوران سلجوقی ارائه نداده اند و گنبد سلطانیه تنها از نظر عظمت و ابعاد دارای جهش است و منحصر به فرد و نمونه بدیعی است از یک آزمایش موفق، این بنا دارای ۴۸متر ارتفاع، ۲۵ / ۶۰ متر دهانه قوس، ۶ / ۸۷ متر عرض جرزها (به استثنای جزرهای شمال غربی و شمال اشرقی که به عرض ۱۳ / ۴۰ متر است) و ۱۷ متر طول جرز از بیرون، ۸متر طول جرز از نمای داخل و در فضای مرکزی دارای ۸ ایوان مرتفع و نزدیک به ۵۰ اطاق و حجم و به طور کلی بنایی است عظیم، زیبا متناسب، سبک، و جذاب و...

قبل از بررسی اعضاء و اندامهای بنای اصلی، اشار های مختصر به فضاهای جانبی ضرورت دارد در وضعیت فعلی کلیه بناهای جانبی تخریب گردیده و تنها آثار آن، قابل شناسایی است و با حقاری هایی که اخیرا در جبه غربی تربت خانه توسط نگارنده انجام گرفته و قسمتی از دیوارها و کف بناهایی که داغ آجر و ملات آنها در هنگام برپایی بر جرزهای غربی و شرقی تربت خانه دیده می شود، کشف شده است، که با مطالعه متون تاریخی و آنچه که از توصیف ابواب البر و آرامگاه اولجایتو استنباط می شود، می تواند منشأ تصوراتی باشد. ذکر این مطلب ضرورت دارد که عده ای از محققین فضاهای جانبی حتی بنای تربت خانه را الحاقی دانسته اند و در تأیید نظرات خود عدم وجود هشت گیر و قفل و بست مناسب بین اندام مورد بحث با فضای تربت خانه را دلیل عمده ذکر نموده اند.

اما دو نکته اساسی و مهم نظرية مزبور را مردود اعلام می نماید. نکته نخست بررسی عملکرد فضاها و ارتباط آن با آرامگاه، همزمان بودن كليه آثار معماری در مجاورت گنبد را، با دوران سلطان محمد خدابنده اولجایتو، ثابت می نماید. به عبارت دیگر وجود قراء و مجاورین از پدیده هایی است که در متون همزمان با برپایی ابواب البر صراحت دارد، به ویژه این نظریه به پیدا شدن عنصری شبیه به محراب در بنای مجاور تربت خانه در جبهه غربی می تواند این نظریه را تقویت نماید، با این فرضیه و با توجه به شواهد موجود می توان فضای غربی را اطاق قاریان قرآن و تأسیسات واقع در ضلع شرقی تربت خانه را متعلق به مجاورین دانست. به هر حال آنچه که مسلم است، وجود سقاخانه ( محل برداشت آب در قسمت جنوبی، فضاهایی نظیر سرویسهای عمومی که اخیرا در ساماندهی اطراف گنبد سلطانیه پدیدار گردیده، می تواند پاسخگوی برخی از سؤالات باشد. از آثار و شواهد که در تعیین فرم گنبد نقش اساسی دارد، اثر داغ محدثات در جبهه شمالی است. به ویژه ای که در متون تاریخی از وجود ایوانی مرتفع در گنبد، سخن به میان آمده است و با وجود مسجدی از دوران صفویه به نام علامه حلی در جنب محل مزبور و تنگ بودن فضاهای مطالعاتی، در حال حاضر نمی توان درباره ایران شمالی اظهار نظر نمود. لیکن کتیبه های گچی و گچبری ها در محل اخیر و شواهد دیگر وجود طاق نما در ایوان شمالی را افزایش می دهد.

ورودی گنبد سلطانیه:

در ارتباط با ورودی ها و دسترسی های اصلی به فضای داخلی گنبد، نظریه های مختلفی توسط محققین اظهار شده است. و اکثرا ایوانهای شرقی و شمالی را به عنوان ورودی اصلی معرفی کرده اند و در تأیید نظرات خود وجود کتیبه های مفصل در ایوان شرقی و کتیبه هایی به خط ثلث در ایوان شمالی را مطرح نموده اند. در این باب ذکر این نکته ضرورت دارد که اصل قرینه سازی در بنای گنبد سلطانیه از اصول شناخته شده، قطعی و مسلم است و به طوری که در بعضی از موارد به لحاظ انحراف بعضی از سطوح از قرینه، مجددا با اندودی از گچ یا عناصر دیگر معماری، سطح و طرح مورد نظر را به قرینه رسانیده و سپس تزئینات را اجرا نموده اند.با این مقدمه وجود عناصری شبیه به درب، در ایوانهای جنوب غربی و جنوب شرقی، شمال، غرب و شرق به لحاظ قرینه سازی، تأمین روشنائی و سبک نمودن بنا اجراء شده است، بنابر این وجود آنها دلالت بر درب بودن آنها نخواهد داشت، زیرا ورودی بودن تمامی آنها به دلایل زیر مردود است:

اولا: اختلاف ارتفاع سطوح صحن شرقی با کف ایوان شرقی در حد ۳۸ سانتیمتر و کف فضای گنبد اخانه با رقوم کف ایوان شرقی به میزان ۸۸ سانتیمتر و عدم وجود پله در این دو قسمت که آمد و شد عادی را مختل می نماید، نظريه پنجره بودن این عناصر را تأیید می کند. از طرف دیگر تعبیه در ورودی از ایوان، مغایر با اصول شناخته شده در بناهای چهار ایوانی است. هم چنین همتراز بودن کف ایوانهای شمال غربی و شمال شرقی با کف گنبد خانه و وجود فضاهای مقدماتی برای داخل شدن به فضای مرتفع زیر گنبد به مثابه یک اصل معماری، در این دو دیوان، از دلایل محکمی به نفع این نظریه است.

ثانيا: وجود اطاقهای نگهبانی و مراقبت در بالای ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی و تعبیه پله ارتباطی طبقات همکف، اول و دوم در دین دو محل، فرضیه ورودی بودن آنها را ثابت می نماید. و با این توضیح که ورودی شمال شرقی با توجه به وجود تزئینات استثنایی در قسمت داخلی ایران و نحوه ارتباط آن با فضاهای خارج از گنبد که همانا محوطه های حکومت نشین باشد، ورودی شمال شرقی مختص درباریان و خواص و ورودی شمال غربی مختص مدعوین بوده است.

به علاوه مطابقت مدارک باستان شناسی و دلایل مذکور با متون تاریخی در جهت تأیید این تحقیق است. خواجه رشيد الدين فضل الله همدانی در جامع التواریخ رشیدی ضمن توصیف عمومی سلطانیه می نویسد: «... در اطراف بنای مزبور (گنبد سلطانیه) پنجره های آهنین قرار داشته است که یکی از آنها ۱۳۰ آرش ارتفاع و ۱۱۵ ارش عرض بوده است. ولئاریوس مستشرق آلمانی که به سال ۱۳۶۵ میلادی همزمان با حکومت شاه عباس دوم به ایران سفر نموده و سلطانیه را مورد بازدید قرار داده بود، اشاره به وجود سه در از فولاد صیقل یافته و نقره کوبی شده می نماید که بزرگترین آنها متوجه میدان شهر است که باز نمی شود.

باید دانست که منظور نظر اولئاریوس از توصیف درهای سه گانه ای که باز نمی شود، همان پنجره هایی است که در اضلاع شرقی، شمالی و غربی بنا تعبیه شده است. عبدالرشید خوافی در ذیل جامع التواریخ چنین نوشته «... پنجره های آهن کوب بسیار کرده، از جمله یک پنجره سی ارش طول و در پانزده ارش عرض دارد.

ورودی سوم یا آخرین ورودی مجموعه در ضلع غربی تربت خانه تعبیه گردیده، همچنان که می دانیم در حد فاصل فضای گنبد خانه و تربت خانه نرده های فولادی نصب بوده است، مضافا براین که گردش کاشی ازاره تزئینی در تربت خانه، ورودی بودن در غربی تربت خانه را را ثابت می نماید. نتیجتا در ایوانهای شمالی، شرقی و غربی پنجره های زیبایی که آهن کوبی و نفره کاری شده بود، وجود داشته است

کف گنبد و ایوانها تماما از سنگ رخام یا مرمر سفید بوده و در رقوم منهای ۳۴ سانتمیتر از کف آجر فرش فعلی با اجرای شفته آهک به ضخامت ۱۱ سانتیمتر زمینه اجرای سنگ مرمر (رخام) آماده شده به طوری که داغ کف سازی به ضخامت تقریبی ۵ سانتیمر بر سطح نمای جرزها به دشواری قابل تشخیص است. در ارتباط با سنگ فرش بودن كف گنبد خانه علاوه بر بررسی های معمارانه و باستان شناسانه در متون تاریخی نیز اظهار نظر صریح وجود دارد حافظ ابرو می نویسد: «... وصحن آن را (گنبد سلطانیه) از سنگ مرمر فرش انداخته و ایوان خانه بزرگ ...

جرزهای هشتگانه:

یکی از ویژگیهای معماری دوران ایلخانی تبدیل دیوارهای باربر به جرزهای حمال است. احتمالا گنبد سلطانیه نخستین بنایی است که تحول معماری دوران سلجوقی در آن به وضوح قابل تشخیص است. به عبارت دیگر، سنگینی عظیم گنبد و کلیه فشارهای ناشی از قوسها و المانهای معماری ، راجرزهای هشتگانه تحمل می نماید. با محاسباتی که به عمل آمده سنگینی گنبد ۲۰۰ تن محاسبه گردیده. عرض جرزها ۶ / ۷۸ سانتیمتر و سطح مقطع هر یک از آنها ۵۰ متر مربع است. با توجه به اعداد و ارقام ذکر شده بعضی از محققین همه جرزهای هشتگانه را تو پر دانسته اند، با خالی  نمودن فضای پر شده در طبقات اول، اطاقهای متعددی با عملکردهای مختلف در جرزهای مزبور کشف شده و در نتیجه جرزهای هشتگانه دارای مقاطع توخالی است و حال این کلیات با توصیفات ذیل قابل تبیین می باشد. براساس محاسبات استانی بارهای مردهایی که به جزرهای هشتگانه با مقطع ۵۰ متر مربع وارد می شود به مراتب کمتر از حد مجاز بارگذاری عادی است(80/3کیلوگرم بر سانتیمتر مربع) نتیجتا سطح مقطع جزرهای موجود در صورت پر بودن بیشتر از حد لزوم می بود و حجم آجر چینی را هم افزایش می داد.

و از طرف دیگر انتخاب عرض جرزها ( ۶ / ۸۷ متر) و به تبع آن سطح مقطع این عناصر الزاما بر اساس عبور مؤلفه های رانش گنبد در زاویه ۴۵ درجه انتخاب شده و محاسبان کنید با آگاهی کامل از رفتار مولفه های مزبور به منظور خنثی نمودن دانش، الزام داشته اند این همان پدیده ای است که علم استاتیک امروزی آن را به اثبات رسانیده. از طرف دیگر تو خالی بودن جرزها مقاومت برشی این عناصر را به شدت افزایش داده و مقاومت جرزها را در مقابل لنگرهای ناشی از زمین زلزله و فشارهای وارده از باد را افزایش می دهد.

به کارگیری تیرهای چوبی عاجدار در ابعاد و اندازه های مختلف در این باب حائز اهمیت است و وجود نیروهای کششی و رانشی در جای جای بنای سلطانیه امری طبیعی است. محاسبان سلطانیه با آگاهی از رفتارهای مکانیکی، اتصال اندامهای بنا را در مفاصل مزبور با تعبیه چوبهای عاجدار تقویت نموده و نیروهای کششی را خنثی کرده اند. در این راستا چوبهایی از نوع کاج با نوعی روغن اشباع و مسموم گردیده، کار گذاشته شده اند. حتی ابعاد این تیرها با نتیجه گیری از محاسبات، انتخاب و به کار گرفته شده به طوری که این عناصر با مصالح امروزی آماتور دقیقا قابل مقایسه است..

دو پوسته بودن کنید و کوچکتر کردن ضخامت آن از پایین به بالا به جهت سبک تر نمودن آن، نمودار رابطه محاسباتی در اجزای گنبد است. حال با عنایت به مطالعات باستان شناسی و معماری ذکر شده، چنین استنتاج می شود که عامل محاسبات ایستایی در همه ابعاد، عامل تعیین کننده در جهت طرح و اجرای عناصر و المانهای معماری در گنبد سلطانیه بوده است.

فضای گنبد خانه:

فضای گنبد خانه نخستین قسمت از آرامگاه اولجایتو است و در مباحث قبلی توضیحاتی از نظر عملکرد و فلسفه وجودی آن ارائه شد. این فضا از نظر پلان متمایل به هشت ضلعی منتظم است و طول هر یک از اضلاع از16/10 متر تا 06/10متر متغیر می باشد آکس ایوانها 40/24 متر از گوشه جرزهای متقابل

50/26متر است که جرزهای باربر قطوری در گرداگرد آن قرار گرفته، وجود این جرزها از عناصری است که مهم ترین وجه مشخصه تحول معماری از دوران سلجوقی به دوران ایلخانی را نشان می دهد. به عبارت دیگر تکامل و تبدیل دیوار قطور جانبی دوران سلجوقی به جرزهای باربر دوران ایلخانی به وضوح در این محوطه ملموس است. این جرزها به استثنای راهروهای شمال شرقی و شمال غربی که دارای 60/12متر ضخامت است. ابعاد بقیه جزر ها از 32/6تا25/7متر در نوسان می باشد متر ضخامت

فاصل این جرزها ایوانهای هشتگانه قرار گرفته. این ایوانها از نظر فیزیکی از دو قسمت طبقه همکف از رقوم آجر فرش فعلی 70/9 متر و ارتفاع ایوان طبقه اول از رقوم همکف ۱۹متر بوده و بقیه ایوانها با یکدیگر در سطح تراز ساخته شده اند.

از نظر کاربردی ایوان جنوبی مشرف به سردابه و تربت خانه است. ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی درب ورودی بوده و ایوانهای شرقی- غربی و شمالی پنجره های بزرگی به شمار آمده اند.

کف این فضا از سنگ رخام سفید به ضخامت ۵ سانتیمتر بوده که بر روی شفته آهک به ضخامت ۱۱ سانتیمتر اجراء شده و از رقوم فعلی آجر فرش 34سامتیمتر پایین تر است.

قوس ایوانها از نوع پنج او هفت تند و در منتهی الیه آنها، در رقوم همتراز، کتیبه ای که احادیث نبوی در آنها نوشته شده، پایان پذیرفتن ایران را اعلام می دارند. سپس مقرنس کاری زیبایی که وظایف ترمیه ها بر آنها محول شده با ظرایف خاصی پلان هشت ضلعی را به پلان دایره ای شکل تبدیل نموده و زمینه اجرای پا طاق گنبد را فراهم می سازند. ظرافت این تبدیل و تبدل در پلانها به حدی می باشد که تشخیص وجه تمایز آنها با اشکال مواجه است.

به کارگیری کتیبه های عمودی در جرزهای هشتگانه و حرکت خطوط اسلیمی در حاشیه باریکی در حدود ایران و قوس، عقب نشینی بالکن (طبقه اول) از سطح شاقولی ایوانها و ترکیب این فضا با حجم کروی گنبد و عواملی از این قبیل در هرچه بزرگتر و مرتفع جلوه دادن این فضا و تحقیر نمودن افراد با آن سهم بسزایی داشته است.

گنبد خانه دارای سه طبقه مشخص می باشد. پس از طبقه همکف طبقه اول شامل دهلیزهای ارتباطی است. این طبقه در ارتفاع 40/9متری قرار گرفته و از طریق سه واحد بله، دسترسی بر آن امکان پذیر است. این دهلیز دور تا دور بنا را احاطه کرده و یک پلان ۱۶ وجهی را به وجود می آورد. این دهلیزها با سقف های کم خیز پوشیده شده و در حد فاصل ایوانها فضاهای تنفسی و کاربردی ایجاد شده است. سقف این فضاها با فرمهای متنوع با استفاده از آجر، رنگ و گچ احداث گردیده است و فضاهای کاربردی بالکنهای هشتگانه ای است که از ایوانها پدید آمده و به نوبه خود دارای تزئینات زیبایی اعم از کاشی کاری، مقرنس کاری، تسمه کشی، گچ کاری و تلفیق آجر و کاشی و بالاخره کتیبه های متعدد می باشد با تعيبه دست اندازی به عنوان المان معماری و نصب دست اندازهای چوبی بلند در بالکن، از انظر کاربردی به نظر می رسد که این دهلیزها جهت حضور و شرکت نسوان در مراسم ساخته شده است و به ویژه آن که دسترسی به این دهلیزها از طریق پلکانهایی واقع در ایران شمال شرقی و شمال غربی ورودی های اصلی گنبد خانه، امکان پذیر بوده است. نزدیکی این پلکانها به ابتدای در ورودی پدیده ای است که صحت این نظریه را تقویت می نماید. مضاف بر این که آرایش و دکوراسیون دهلیزهای مشرف به ورودی اعضای حکومتی با نصب پرده های زیبا از اهمیت خاصی برخوردار است و هر یک از این ایو آنها به طور متقارن به سه واحد طاق و تویزه تبدیل شده و آرایش سقف آنها زیباترین و جذاب ترین تزئینات در هنر گچبری بناهای عالم را عرضه نموده است. از هر کدام از ایوانهای هشتگانه پنجره ای به داخل گنبد خانه باز می شود. از این طبقه پلکانهای مارپیچی مناره ها آغاز گردیده و ضمن ادامه تا بالای مناره، طبقه دوم را با طبقه سوم که پشت بام باشد، مرتبط سازد. ارتفاع طبقه سوم ( پشت بام) در رقوم80/27متری قرار گرفته.

در این طبقه پاطاق گنبد و پایه های هشت ضلعی مناره ها جای داده شده و دست اندازی که گیلویی های زیبا بر آن آویزان است اجراء گردیده، ارتفاع پاطاق40/1متر و ارتفاع گنبد ۱۹ متر از طبقه سوم است. و بدین سان با ۳۵ سانتیمتر پایین تر بودن کف اصلی گنبد خانه از کف فعلى ارتفاع دقیق و اصلی گنبد 50/48 متر خواهد بود.

تربت خانه:

تربت خانه یکی از سه فضای عمده در آرامگاه اولجایتو است. این فضا مشرف به ایوان جنوبی گنبد اخانه احداث شده و از نظر عملکردی در این مجموعه لازم الوجود بوده است. به عبارت دیگر با توجه به ارتباط ارگانیکی میان فضاهای سه گانه - که قبلا توضیح داده شده - بحث الحاقی بودن این فضا را بی مورد خواهد ساخت به ویژه آن که هشت گیرهای موجود بين اندامهای تربت خانه و اضلاع جنوب شرقی و جنوب غربی و وجود تزئینات دوره اول و دوم در اضلاع داخلی و خارجی آن، از عواملی است که اجرای همزمان تربت خانه با گنبد خانه را مسجل می نماید.

همچنین وجود سردابه به عنوان محل اصلی آرامگاه شاهی، ایجاد فضای خالی بر فراز قبور بزرگان اقوام مغول الزامأ واجب بوده است بنابراین، با عنایت به فلسفه وجودی مجموعه، این فضاها به طور تجریدی و مستقل فاقد مفاهیم لازم است، به این جهت بنای الحاقی نمی تواند باشد. بلکه ساختمان گنبد خانه قبل از ساختمان تربت خانه پایان پذیرفته، ليكن این فضا قبلا جزئی از طرحهای ساختمانی بوده است. تربت خانه از نمای داخلی فضایی است مستطیل شکل 60/17متر طول و 80/ 7متر عرض و ۱۶ متر ارتفاع دارد. در اضلاع شمالی و جنوبی رواقی به عرض ۱۶۰ سانتیمتر و ارتفاع ۳ متر به طور متقارن ایجاد شده و یکنواختی این فضاها توسط پایه تویزه های سقف، شکسته شده و عنصر محراب با خالی نمودن جرز جنوبی در قرینه ایران جای گرفته است. و در نتیجه در طرف غربی تربت خانه در قناسی موجود، اطاقی تعبیه شده است.

این مسئله مستلزم ارائه توضیحات میباشد. اولا شکسته شدن خط راست منتهى اليه ضلع جنوبی تربت خانه بر اثر انجام تعمیرات اشتباهی دانشگاه ملی صورت پذیرفته و شواهد و مدارک باستان شناسی بالاعم و مشخص شدن پی بنا بالاخص، ارائه هر نوع نظریه مخالف را منتفی مینماید. ثانيا خارج از خط گونیا شدن ضلع جنوبی تربت خانه، معلول تقدم در اجرای برج و باروی ارگ و کهندژ سلطانتيه بوده که به لحاظ موازی شدن خط حصار و ضلع جنوبی تربت خانه به ناچار از ازاویه ۹۰ درجه خارج گردید و به این سان زیبایی و پرسپکتیو حصار و گنبد تأمین شده است..

پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده و قطر طاق وسطی بزرگتر و به طول و متر و طاقهای طرفین به قطر ۳ متر است و در دوره دوم در المانهای تربت خانه تغییراتی داده شده که نوعی دخل و تصرف خشونت آمیز تلقی می گردد تا تغییر آرایش ساده. به هر حال این دخل و تصرف در جرزهای شمالی و جنوبی و محدوده رواقها به شدت قابل رؤیت است و تزئینات آن بر روی عناصر تغییر شکل داده شده اجرا گردیده. در ارتفاع  20/3 متری از کف، کتیبه زیبایی در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث آیات قرآن نوشته شده اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پر نموده است و تزئینات محراب فرو ریخته ولی هنوز اجزاء مقرنس کاری در آن دیده می شود. کاشی از مهمترین عناصر تزئینی در تربت خانه بوده است. این عنصر ابتدا از رقوم همتراز کف به ارتفاع ۲۰ سانتیمتر به شکل نوار تزئینی به سبک معرق کار گذاشته شده. رنگ کاشی سفید، آبی و مشکی است و نقوش آن محدود به تکرار یک واحد طرح اسلیمی می باشد. این نقش با گردش در رقوم مزبور، اطراف در اصلی تربت خانه در جرز غربی را دور زده و ادامه حرکت با حفظ رقوم کلی، محيط قاعده را به پایان برده است. ادامه کار با کاشی های شش گوش انجام پذیرفته. این کاشی ها دارای طرحهای متنوع از گل و بوته است که نقوش آن مطلی بوده و حدود آنها با رنگ متمایل به قرمز قلم گیری شده است و کل طرح در زمینه آبی روشن اجرا شده و فوق العاده نفیس می باشد. به لحاظ همین نيفاشت، این محل بیشتر از بقیه المانهای معماری گنبد، متحمل ضایعه شده است، و حدفاصل فضای تربت خانه و فضای گنبد خانه پنجره زیبایی قرار داشته. حافظ ابرو در این مورد اشاراتی به پنجره های آهنکوب نموده و اولئاریوس به توصیف دقیق پنجره ها پرداخته  و آنها را از جواهر و نفایس عالم دانسته است. به هر تقدیر درب اصلی تربت خانه در جرز غربی است که با فضای مخصوص قراء و مجاورین آرامگاه در ارتباط بوده و هرگز به اشخاص عادی اذن دخول در آن داده نمی شده است. در گاه قرینه در ضلع شرقی به لحاظ رعایت تقارن است و جنبه کاربردی ندارد.

سردابه:

سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور ( گنبد خانه و تربت خانه) جمع افادۂ معنی می نماید. به عبارت دیگر این زیرزمین مقر و محل اصلی قبور شاهی و وجود آن در این مجموعه کاملا ضروری بوده است.

ورودی سردابه در ایوان ضلع جنوبی تربت خانه قرار گرفته و با تعبیه ۹ واحد پله، رقوم مزبور را به منهای ۲۳۰ سانتیمتر و پس از عبور از پاگرد به طول ۱۶۵ سانتیمتر، در رقوم منهای ۲۵۰ سانتیمتر به کف سردابه منتهی می شود.

طرح معماری سردابه بسیار پیچیده و دارای فضاهای متعدد است و به عبارت دیگر حداقل ۷ واحد حجم وجود دارد که با یکدیگر ارتباط فضایی نیز ندارند. این کلی گویی مستلزم توضیح جزئیاتی به این شرح است:

پله ها به فضاهایی که نقش هال را دارد منتهی می شود. در این محل جرز قطوری که نقش سازهای دارد، در مقابل قرار گرفته و در طرفین آن معبر باریکی است که عبور و مرور عادی در آن امکان پذیر انمی باشد. این دو معبر به فضای مستطیل شکلی منتهی می شود که قرینه معابر مزبور در آن قرار گرفته و در وسط این فضا محل قبر از دو بخش به اصطلاح اندرونی و بیرونی تشکیل گردیده و قاعدتا جهت دفن اولجایتو ساخته شده است. در سمت شرقی هال با عبور از پله که رقوم آن به منهای ۳۲۰ سانتیمتر می رسد دور واحد فضا به ابعاد 20/4*20/1متر و دومی به ابعاد 20/3*20/9متر وجود دارد .

بررسی ترکیب فضایی این سردابه روشنگر این مطلب است که این روش مقبره سازی با هیچکدام از مقابر شناخته شده قبلی در ایران قابل مقایسه نیست. از طرفی با توجه به آنچه که قبلا بیان شد، این سردابه به احتمال قریب به یقین بر اساس بینش و طرز تفگر آیینهای مغولی به ویژه در ارتباط با مذهب شمن پرستی ایجاد شده با اطلاعات فعلی می توان اینچنین تحلیل و تفسیر نمود که با توجه به فلسفه و عقاید شمنی و وجود ارواح خبیثه و جادو دو فرقه مزبور و لزوم گماردن محافظان در حریم قبور به منظور انجام حراست و ممانعت از ورود و مزاحمت ارواح خبیثه، تعبیه مکانهایی به شکل آنچه که بیان گردید، امری ضروری بوده است.

علی ای الحال، تزئینات در این قسمت بسیار ساده بوده و طرح گچکاری آجری دیده می شود. سقف این سردابه ها از نوع خوزی، کلیل و عرقچین ساده است با ذکر این مطلب که سقف تربت خانه هنگام فروریزی، سقف سردابه را تخریب نموده بود و این خرابی در سال ۱۳۲۸ با اجرای قسمتی از سقف، مرمت شده است.

مناره:

در زوایای اضلاع هشت ضلعی در طبقه سوم ( پشت بام) هشت مناره تعبیه شده است و علیرغم توخالی بودن آنها، در وضعیت فعلی به استثنای یک مناره، قسمتهای اعظمی از آنها فرو ریخته است. این مناره ها از نظر فرم، اسکلت و ابعاد یکسانند .

پلان مناره از ابتدا تا رقوم ۲۰۰ سانتیمتری در قاعده ۸ ضلعی منتظم است که قطر آن40/2سانتیمتر او طول هر ضلع آن ۱۰۰ سانتیمتر است، پس از آن پلان به دایره کامل تبدیل شده و قطر دایره از نمای بیرونی متر، و ضخامت جدار مناره ۴۰ سانتیمتر می باشد و قسمت داخلی آن مجوف است، پلکان مارپیچی تعبیه شده. راه پله شش عدد از این مناره ها طبقه دوم را با ۷۲ پله به ارتفاع ۳۰ سانتیمتر و عرض ۶۰ سانتیمتر به بالای مناره متصل می نماید. حداکثر ارتفاع موجود این مناره 50/15متر است که با افزایش گلدسته های متناسب احتمالا ارتفاع اولیه آن ۱۸ متر بوده باشد

هیچ گونه شواهد و دلایلی مبنی بر چگونگی فرم گلدسته موجود نیست. ليكن گیلویی این عناصر تحقيقا با گیلویی های آرامگاه که مقرنس کاری است، قابل مقایسه می باشد.

مناره های این بنا علاوه بر داشتن جذابیت، یکی از عناصری است که در حل مسایل استاتیکی نقش فعالی را دارا بوده، به عبارت دیگر نیروهای فشاری این عناصر، نیروهای رانشی گنبد را خنثی کرده و آنها را به جرز و پی منتقل نموده اند.

گنبد:

مطالعه در بناهای دوران ایلخانی گویای این واقعیت است که پدیده گنبدسازی در دوره ایلخانی دقیقا متأثر از شیوه های دوران سلجوقی است. بنابراین گنبد سلطانیه همانند گنبدهای چپدری یا شپدری است او تغییرات حجمی آن معلول ازدیاد دهانه قوس است که در نوع خود نمونه منحصر بفردی می باشد. بههر تقدیر آرامگاه اولجایتو عنوان بزرگترین گنبد آجری در بناهای تاریخی ایران و جهان را دارا است و این عنصر5/48 متر ارتفاع و40/24متر قطر قاعده دارد که خود از ترمپه هایی که پلان هشت ضلعی را به دایره تبدیل نموده اند، تشکیل یافته، گنبد این بنا از نظر سازهای نمونه منحصر به فرد است که از تکامل تدریجی و طبیعی گنبدسازی خارج می باشد و آن، سیستم دو جداره بودن آن است. این گنبد ابتدا بر روی ساقه در وضعیت شاقولی اجرا گردیده و از رقوم طبقه سوم (پشت بام) 10/3سانتیمتر ارتفاع و60/1سانتیمتر ضخامت دارد. ادامه گنبد با اجرای قوس به عرض ۲۲۰ سانتیمتر آغاز گردیده و پس از رقوم 10/4متری اسکلت آن دو پوسته شده است و در میان پوسته ها، ۶۰ سانتیمتر فضای خالی وجود دارد. حد فاصل دو پوشش با طاقهای هلالی پر شده و ضخامت فضای مجوف و پوسته ها، به طرف تارک گنبد پیوسته کمتر شده و در منتهى اليه آن پس از اتصال پوسته ها به هم، ضخامت آن به ۹۰ سانتیمتر رسیده است. مطالعات اخیر، نظریۀ آندره گدار مبنی بر به کارگیری تیرهای چوبی در سیستم سازهای گنبد را مردود می شمارد.

سن پائولزی معتقد است که: «... از خصوصیات منحصر به فرد سلطانیه سیستم دو جداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا با پشت بندهای اجری بین خود به هم مربوط بوده و فرم واحدی را شامل می شوند، تشکیل شده است. و این تنها نمونه در مورد گنبدهایی با وضع ساختمانی فوق الذکر محسوب می شود و به نظر ایشان نمی توان نمونه ای با وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که متعلق به قبل از بنای مزبور باشد. از این رو گنبد سلطانیه اهمیت شایانی را در تاریخ معماری جهان دارا است.

سیستم دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسایل ایستایی قابل بررسی است. به طوری که به لحاظ بالا بردن مقاومت بنا در لنگرهای خمشی و برشی، آن را تو خالی نموده و بنا را در مقابل زلزله آسیب ناپذیر نموده است.

دکتر مهدی فرشاد می نویسد: «.. ضخامت آن (گنبد سلطانیه) نیز از قاعده به طرف تارک تغییر میکند. این تغییر ضخامت که از لحاظ فنی و مهندسی برای افزایش استقامت و نیز سبکی گنبد ضروری است نمایش دهنده درک حس سازندگان آن از اصول استاتیک پوسته ها و رفتار مکانیکی آنها بوده است. ساقه گنبد مزین به کتیبه های معقل بوده و بدن آن توسط کاشی های فیروزه رنگ پوشیده شده است.

سن پائولزی در گزارش دیگری گنبد سلطانیه را با کاتدرال سانتا ماریا دلفیوره (کلیسای جامع مريم مقدس) در فلورانس، که یکصد سال پس از سلطانیه احداث شده، مقایسه نموده و معتقد است که طرح گنبد کلیسای مزبور را برونلسکی و گیبرتی به تقلید از گنبد سلطانیه طراحی و اجرا نموده اند، چون گنبد سلطانیه تنها نمونه گنبد دو جداره موازی است که ایشان در تمام آسیا می شناسد. بنابراین، اثر آن بر روی تنها گنبد اروپایی از این نوع، انکارناپذیر است. به هر تقدیر نگارنده معتقد است که غیر از سبک و فرم گنبد تشابهات دیگری بین بناهای مذکور متصور نیست.

ارتباطات در گنبد سلطانیه:

از پدیده های پیچیده ای که در این بنای تاریخی قابل طرح و بررسی می باشد، مسئله نحوه ارتباطات در طبقات است و در ابتدای بحث سه طبقه بودن آرامگاه اولجایتو بیان گردید. این طبقات با استفاده از پله های مناسب، علیرغم پیچیدگی، با منطقی ترین متد با یکدیگر در ارتباط اند.

در این مقوله پله های ارتباطی از نقطه نظر عملکردی و فیزیکی گروهبندی گردیده و توضیح داده می شوند. ابتدا در رقوم ۰ / ۰۰ چهار واحد پله تعبیه گردیده و با شماره های ۱-۲-۳ و ۴ نام گذاری شده است. پله های واقع در جرزهای شمال شرقی و شمال غربی که ورودی های اصلی آرامگاه است، طبقه همکف ا را به ترتیب به کلیه طبقات متصل می نماید.

راه پله شماره1:

این راه پله در محل تقاطع جرزهای جنوب غربی تعبیه شده و ورودی آن از محدثات مربوط به مجاورین است. پلان این راه پله مدور بوده و هر پله ۹۰ سانتیمتر طول و ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارد، و این پله طبقه همکف را به طبقه دوم مرتبط می سازد. در منتهی الیه آن در طبقه دوم، گنبد مدوری روی راه پله را پوشانیده است.

راه پله شماره ۲ و ۳:

بنا بر ورودی بودن ایوانهای شمال غربی و شمال شرقی، راه پله به شماره های ۲ و ۳ در انها تعبيه شده، پلان این پله ها مدور و هر کدام از آنها از ۱۰۰ الی ۱۱۵ سانتیمتر طول و ۲۳ الی ۲۵ سانتیمتر ارتفاع دارد. این پله ها طبقه همکف را با ۳۶ پله به طبقه اول (دهلیزها) و با ۳۲ به طبقه اول را به طبقه دوم ایوانهای هشتگانه) متصل می نماید در منتهی الیه هر کدام از این پله ها در طبقه دوم، تراس نسبتا بزرگی تعبیه شده که پوشش گنبدی شکل راه پله ها در آن قرار گرفته است از نظر عملکردی به شماره ۲( پله ایوان شمال غربی) مخصوص بانوان مد عيون و پله شماره ۳( پله ایوان شمال شرقی) مختص بانوان رجال و درباریان بوده و آنان را به طبقه اول دهلیزها انتقال می داده است.

راه پله شماره ۴:

این راه پله در محل تقاطع جرزهای جنوب شرقی و شرق به قرينه راه پله شماره ۱ ایجاد شده و از نظر فیزیکی و عملکردی قابل مقایسه با پله مزبور می باشد که امروزه به کلی تخریب گردیده است.

راه پله شماره۵:

پله ارتباطی شماره ۵ در سمت غربی ایوان شمالی از طبقه اول (دهلیزها) شروع گردیده و به دو اطاق منتهی می شود. یکی از اطاقها ۲۷۵ سانتیمتر طول و ۲۲۰ سانتیمتر عرض دارد. فضای اولی فاقد هر نوع روشنایی است و تعداد ۲۸ پله موجود در این قسمت، ۶۵ تا ۷۰ سانتیمتر عرض دارد. ارتباطات کلی بنا اثر تعیین کننده ندارد احتمالا این پله ها و فضاها به لحاظ تو خالی نمودن مقطع جرزها تعبیه شده و از نظر عملکردی درارتباطات.

راه پله شماره6:

راه پله مزبور محل تقاطع جرزهای شرقی و جنوب شرقی در طبقه اول (دهلیزها) قرار دارد. این راه یکی از جالبترین و اساسی ترین ارتباط، در طبقات آرامگاه را به خود اختصاص داده است. بله مورد بحث ابتدا به دو اطاق به ابعاد265*240و265*250 متر که دارای پنجره و روشنایی می باشد، منتهی می شود.

پله ها پس از ارتباط با طبقه دوم به طبقه سوم رسیده تا انتهای مناره ها ادامه پیدا می کند، به عبارت دیگر راه پله شماره ۵ طبقه اول را به ترتیب طبقات به انتهای مناره واقع در ضلع جنوب شرقی متصل می نماید. از این نظر مناره مزبور از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

راه پله شماره۷:

این راه پله در طبقه اول در سمت چپ ایوان جنوب شرقی قرار گرفته طبقه اول را با راهروی باریکی به اطاقی واقع در جرز جنوب شرقی منتهی می نماید و سپس به اطراف پشت بام تربت خانه متصل می شود،

راه پله شماره ۸ و ۹:

این راه پله ها در ارتباط با پله های شماره ۶ مسئله ارتباطات در آرامگاه را کامل نموده اند. راه مزبور در طرفین ایوان شرقی تعبیه گردیده و پلان آن مدور است و ۹۲ واحد پله این مسیر ۶۰ سانتیمتر عرض و ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارند.

راه پله شماره ۹ در حد فاصل طبقات اول و دوم به اطاقی منتهی می شود که این اطاق را راه پله شماره ۳ در ارتباط است و تا انتهای مناره ادامه دارد.

بنا بر آنچه ذکر گردید، چنین نتیجه گیری می شود که مناره های طرفین ایوان شرقی روی اصول خاص عملکردی ساخته شده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

راه پله های شماره ۱۰-۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵ :این راه پله ها از ابتدای از ابتدای مناره ها در طبقه دوم شروع گردیده و این طبقه را به انتهای مناره امتصل می نماید. تعداد بله ها ۷۳ واحد به عرض ۶۰ و ارتفاع ۳۰ سانتیمتر است و از نظر عملکردی السبت به پله های شماره ۸ و ۹ از اهمیت کمتری برخوردار می باشد.

تزئینات در گنبد سلطانیه

در بنای سلطانیه، ابتکار و خلاقیت طراحان، معماران، مهندسان آن به معرض قضاوت عامه گذاشته شده و از جهت تزئینات می توان گفت مرحله کمال معماری ایران و دانشگاه هنرمندان است.

در ابتدای این بحث توضیح چگونگی لایه های آرایش ضرورت دارد. تزئینات در این بنا حداقل از دو لایه مشخص روشن تشکیل گردیده است.

بعضی از پژوهشگرانی که این بنا را بررسی نمودهاند، قسمتی از تزئینات لایه دوم را منتسب به دوارن انصراف اولجایتو از انتقال ابدان مطهر حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) می دانند. و برخی دیگر تزئینات و کتیبه های روی گچکاری را به دوران صفویه نسبت داده اند. در صورتی که براساس مطالعات اخیر کلیه تزئینات متعلق به اواخر دوران اولجایتو و اوایل دوران سلطان ابوسعید بهادر است.

این کلیات با ذکر جزئیات روشن می شود. می دانیم که ابواب البر و به تبع آن گنبد سلطانیه ابتدا با نظارت خواجه سعدالدین و سپس خواجه رشیدالدین فضل الله ساخته و پرداخته شده است. پس از قتل خواجه سعدالدین در سال ۷۱۱ه. ق، و معاونت خواجه تاج الدین علیشاه در امور حکومت، و بروز اختلاف مابین دو صدر اعظم و خانه نشین شدن خواجه رشیدالدین در سال ۷۱۵ و قبضه نمودن دارالحکومه توسط تاج الدین علیشاه که در پایان به قتل خواجه رشیدالدین منجر شد، صدر اعظم غالب ضمن کشتن وی آثار خواجه رشیدالدین را نیز از میان برد.

چنانکه به دستور وی محله رشیدیه را غارت نمودند. نتیجه این که تزئینات اولیه گنبد سلطانیه در اثر بینش سیاسی دستخوش دگرگونی و بعضا تخریب شده است.

تزئینات دوره اول به طور کلی هنگام افتتاح ابواب البر پایان پذیرفته بود. اما برای انجام تزئینات لایه دوم و ایجاد چسبندگی گچ در سطوح کاشیها، لعابها تراشیده شده اند.

تاریخ شروع تزئینات لایه دوم را سال ۷۱۶ هجری قمری پیشنهاد نموده و دلایل ذیل را در تأیید آن اقامه می نماییم:

ا۔ وجود اسم تاج الدین علیشاه در کتیبه های حاشیه ایوانهای هشتگانه که با کلمه (ا من عنایت الله تعالی) (کتیبه شماره ۱۶) شروع گرديده متعلق به تزئینات لایه دوم است. این کتیبه ها با کتیبه مكتوب به کلمه سلطان محمد اولجایتو در ایوان طبقه اول ضلع شرقی هم زمان و متعلق به زمانی است که مقدمات قتل خواه رشید الدین فراهم گردیده و از میان بردن آثار و بقایای وی لازم تشخیص داده شده

علی ای حال عوامل تزئینات در گنبد سلطانیه را به شرح زیر می توان تقسیم بندی نمود ا- تزئینات آجری ۲- تزئینات گچبری ۳- کتیبه ها ۴- کاشیکاری ۵- تزئینات رنگ و نقاشی - تزئینات سنگی - تزئینات چوبی

ا- تزئینات آجری:

به طور کلی عنصر آجر در بنای گنبد سلطانیه نقش اصلی و اساسی را ایفا نموده است. زیرا تار و پود و اسکلت بنا تماما از آجر اجرا شده و این آجرها از نوع ختایی 20*20*5و21*21*5/5سانتیمتر می باشد

این بنا دارای سه نوع آجرکاری تزئینی است:

 الف - اجرای تزئینات با آجرهای تزئینی

ب - آجرکاری تزئینی

 ج - تزئینات تلفيق آجر با کاشی

الف - اجرای تزئینات با آجرهای قالبی

این نوع اجرها در چهار ایوان جنوبی، شرقی، شمال شرقی، شمال غربی در گره های تند به کار گرفته شده اند، عناصر تزئیناتی این گره ها بسیار متنوع و پیچیده است. این آجرها در فرمهای شش و پنج یا شش بند، تکه، پاباریک، سورمه دون، سلی و ستاره ایرانی به کار برده شده و نقوش داخلی آنها را خطوط اسلیمی، گل و بوته با ترکیبات و تلفیقات متنوع تشکیل داده اند. ترکیب کلی این نوع تزئینات گره ای است از نوع شش و پنج.از تزئینات به سبک مزبور، در اضلاع ایوان شمال غربی دیده می شود با این تفاوت که در محل اخير عناصر تشکیل دهنده گره ها در مقیاس کوچکترند. در ایوان شمال شرقی سبک دیگری از این کار انجام گرفته با این تفاوت که ترکیبت کلی نقوش گره شش و چهار است. در ایوانهای جنوبی، شمال شرقی و شمال غربی نقوش عموما از عنصری به نام شمسه منشعب گردیده اما در طرفین ایوان شرقی ستاره های ۲۰ پر جای شمسه را گرفته و در آنها ترکیب كلمات محمد(ص) و علی(ع) که ۵ بار تکرار شده ظاهر می شوند. در حدود و ثغور تمامی عناصر تزئیناتی در این سبک، کاشی های فیروزه ای کار گذاشته شده. آنچه در این باب اهمیت دارد، تنوع در نقوش و دقت در اجرای کار است.

ا- آجرهای کنده کاری شده :

آجرهای تزئینی کنده کاری شده فقط در دوکنده کاری شده فقط در دو ایوان در دو جبهة شرقی و جنوبی دیده می شوند. روش و در اینجا به سبک آلت و لغت است، الت این تزئینات را آجرهای کنده کاری شده تشکیل داده اند، د بند آجرهای آلت به طور موزون، مساوی و موازی کنده شده و با اجرای آن صورت نقوش با دقت نام پدیده آمده است. ترکیب کلی تزئینات شمسه ای است از یک ستاره ۱۰ پر منشعب شده و سطح استاره را آجر قالب با نقوش اسلیمی پر نموده، در این سبک تزئینات، لغت این کار، کاشی فیروزه ای به کار رفته است.مجموع تزئینات مذکور در این ایران با حاشیه ای از کاشیکاری نوع معقل با نقوش اسلیمی محاط شده و با تلفیق در آن جذابیت خاصی بر این ایوان بخشیده است.

2- آجرهای تزئینی پیشبر

بخش دیگری از تزئینات آجری را کلمات و کتیبه های آجری تشکیل داده است و نوع این خطوط که به جلی معروف است، آیه های قرآن را با این خط و سبک نقش نموده اند. طریقه نوشتن این خطوط به این صورت است که پس از تهیه نمودن کل مخصوص آجر، آن را در محل همواری خوابانیده سپس کلمات مورد نظر را با ابزار نوک تیز از آن جدا می کنند و پس از پخته شدن، حروف و کلمات را با استفاده از گچ زنده در هر جا که لازم باشد، گذاشته و نصب می نمایند کما این که امروزه در بازسازی تزئینات سلطانیه عين از همین تکنیک استفاده می شود

3 - آجرکاری تزئینی:

اجزاء و اندامهای گنبد سلطانیه گویی محل نشو و نمای نبوغ هنری بنا یان و سازندگان آن بوده است و از این رهگذر هر کجا محلی یافته اند به هنر نمایی پرداخته اند. در این باب به کارگیری تزئینات آجری حائز اهمیت است.

مقرنس کاری آجری با استفاده از آجرهای نخودی، قرمز و تلفیق این دو رنگ در دو ایوان طبقه اول در ضلع شرقی و غربی، نقوش بدیعی را ایجاد نموده. این روش تزئینی در طبقه اول ایران شمال غربی در سطح صاف اجرا شده است. | از تزئینات آجری دیگر این بنا سبک معروف به، خفته بیدار است. و طبقه اول ایوان غربی با به کار گرفته شدن آجرهای قرمز و نخودی توسط معماران، زیبایی و جلوه خاصی را دارا می باشد.

4 - تزئینات آجری با تلفیق کاشی

ابداع و ایجاد خطوط و نقوش معقل یکی از پدیده های هنری در معماری دوران اسلامی است. و این روش تزئینی در گنبد سلطانیه در حد شکوفایی قابل رویت می باشد. تزئینات تلفيق آجر و کاشی به طور اکلی متعلق به تزئینات لایه اول است که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا، با مهارت خاصی اجرا شده اند. این روش تزئینی در طبقه اول در تمام ایوانهای هشتگانه دیده می شوند و تزئینات مزبور در ایوانهای جنوب غربی، غربی، شمال غربی در دوره دوم با کاشی های شش گوش پوشیده شده است و تزئینات ایوان شرقی را اندودی از گچ فرو پوشانیده، این روش در ایوانهای جنوبی، جنوب غربی، غربی و شمال شرقی نقوش تزئینی است و در ایوان های جنوب شرقی، شرقی و شمال غربی خطوط و متون می باشد. از این نوع تزئینات در ساقه گنبد نیز اجرا شده و کلمات و اسماء جلاله از آن پدیدار شده اند.

2- تزئینات گچی

 از دیگر عوامل تزئینی در گنبد سلطانیه، عنصر گچ را می توان نام برد که به وفور در نماهای داخل و خارج بنا به کار رفته است، این عنصر گاهی به صورت زنده و پخته و زمانی به حالت مرده و خام در پشت بند کاشی ها، ملات آجرها، گچبری ها، کتیبه ها و تزئینات قالبی و استامپی در ابعاد مختلف به خدمت گرفته شده است این ماده به دو دلیل اقتصادی و قابلیت شکل پذیری آن را نظر هنری مورد توجه معماران و نایان بوده است. کاربرد گچ در این بنا علاوه بر پشت بند کاشی ها در موارد دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته که با توجه به نوع کار و روش اجراء به گونه های زیر تقسیم می شوند:

الف - تزئینات گچی حکاکی

 ب - تزئینات گچی نقاری

 ج - تزئینات گچی الحاقی

د- تزئینات گچی وصله ای

ه - تزئینات گچی استامپی

الف. تزئینات گچی حکاکی

تزئینات گچی حکاکی شده در تمامی سقف ایوانهای ۲۴ گانه در طبقه دوم دیده می شوند. این نوع تزئینات با روشی که به استامپی شهرت دارد، کاملا متفاوت و مستلزم مهارت و دقت خاصی در حين اجرا است و علاوه بر رعایت نهایت دقت در حدود نقوش، کنترل عمق کار و سطح ایجاد شده و در قسمت زیرین الزامی بوده است..

این نوع تزئینات در سلطانیه موفق تر از تزئینات روش مشابه در مساجد جامع اشترجان، فریومد و مقبره تربت شیخ جام است. هر یک از سقف ایوانها را با حفظ روش کلی از نظر نقوش، هر یک طرح مخصوص به خود را دارد. و به طور کلی طرح سقف در کادر های زیبایی محاط گردیده که خود نقوش در آنها به روش حکاکی ایجاده شده اند، نقوش آنها از اسلیمی ها، گل بوته های و کتیبه ها و آیات قرآن تشکیل یافته و دارای طرح های متنوعی است. پهنای این حاشیه های تزئینی از ۱۰ تا ۲۰ سانتیمتر متغیر می باشد.

سقف ایوانهای غربی و شمال غربی با طرحهای هندسی و گل بوته، حکاکی و با اسماء الله تزئین شده است. این طرحها عموما از موتیفی به نام شمسه که در وسط قرار گرفته، منشعب می شوند. در ضلع غربی به جای اسماء الله، سطح تزئینات را طرحهای هندسی و گیاهی پر نموده است، با این تفاوت که زمینه در اینجا ناهموار بوده و نقوش به شکل ستاره شش پر در داخل کادر مسدس قرار گرفته به طوری که در قوسهای مرکزی، نقوش بدیعی را ایجاد نموده و با تلفیق رنگهای سفید و اخرایی، این جذابیت مضاعف شده است در سقف ایوان ضلع شمالی در بخش مرکزی کلمه (الله) به خط زیبای ثلث و کلمه «محمد(ص)» به خط کوفی که شش بار تکرار شده، نقش بسته است.

سطح تویزه و پشت بغل قوسها در این ایوان با به کارگیری آجرهای نخودی و اخرایی با بندهایی منقوش به نقوش استامپی اور تعبیه نقوش رنگی، شاهکاری از تلفیق گچ، آجر و رنگ را به معرض نمایش در آورده است. از تزئینات ایوان شمال شرقی در قوس وسط کتیبه ایی با متن « العز الدائم والاقبال» به خط کوفی مشجر نوشته و ۱۶ بار تکرار گردیده و در وسط هر بخش موتیفی شبیه به صلیب دیده می شود. در وسط این حاشیه تزئینی، دایره ای که در مرکز آن کلمه جلالة (الله) در گرداگرد آن کلمه د محمد (ص) هشت بار تکرار و هر دوی آنها به خط کوفی مشجر نوشته شده، دیده می شوند.

گردا گرد این نقش عناصر معروف به سرمه دان و یا باریک و مسدس به طور هماهنگ و یکنواخت قرار داده شده اند. و رنگ آنها اخرایی، قهوه ای و سفید است. پشت بغل این قوسها طرحهایی نظیر حصیری که بعد سوم نیز در آنها دیده می شود به همان سبک اجرا و من حیث المجموع نوع کار در این ایران، هشت پردی نام دارد.تزئینات سقف ایوان های جنوب شرقی و شرقی با ایران شمال شرقی قابل مقایسه بوده و با این تفاوت که وسط طرح، کلمه محمد (ص) به خط ثلث نوشته شده و از رنگ سبز چمنی، در موتیفهای داخلی طرح استفاده شده است. پشت بغل این طاقها گچکاری شده و با نقوش هندسی شکسته که در وسط آن گلهای شش پر واقع شده، مزین است.

در سقف ایوان های ضلع جنوبی برای جلوگیری از ریزش احتمالی تزئینات روی آنها با یونولیت پوشیده شده و در کادر تزئینات آن کلمه علی (ع) به خط کوفی معقل لا ينقطع تکرار شده و حاشیه طرفین آنها منقش به نقوش اسلیمی است و تزئینات ضلع جنوب غربی عموما از طرحهای هندسی تشکیل و در تقاطع این خطوط، ستاره و نقوش هندسی قرار گرفته و دارای موتیفهای تزئیناتی متنوع می باشد.

کل نقوش در کادرهای دایره ای و اسم جلالة (الله) به خط ثلث در وسط و در دور آن کلمه «محمد (ص)» به خط کوفی ۵ بار تکرار شده است. این نقوش در اطراف با حاشیه تزئینی در داخل کادر ستاره شش پر قرار گرفته و به وسیله کادری شش ضلعی محاط می باشد.

با توجه به آنچه که به طور مختصر مذکور افتاد سقف ایوانهای هشتگانه که خود با آهنگ خاصی به ۲۴ طاق تقسیم شده اند، از نظر هنر گچ کاری و استفاده از گچ رنگی یکی از شاهکارهای بی بدل گچ کاری تزئینی در معماری ایران را به معرض نمایش در آورده، روشی که از نظر تکنیک و تنوع در طرح و نقش، تلفیق رنگ و عواملی از این قبیل موفق بوده است.

ب - تزئینات گچی نقاری:

تزئینات گچی به سبک نقاری در بنای سلطانیه به استثنای کادر تزئیناتی سقف ایوانهای هشتگانه بسیار کم است. تنها در یک مورد در بالای ایوان طبقه هم کف در ضلع شمالی غربی دیده می شود، طرح مذکور را نقوش اسلیمی ساده تشکیل می دهند.

حاشیه های تزئینی در ایوانهای طبقه دوم شامل نقوش، خطوط اسلیمی و نقش معروف به میاندر که یکی از پدیده های هنری در یونان است، از نقوش غالب در این حاشیه های تزئینی می باشد. این طرحها به صورت دو خطی و یک خطی اجرا شده اند.

ج - تزئینات گچی الحاقی:

تزئینات الحاقی یکی دیگر از سبکهای تزئینی در این بنای تاریخی است و روش کار به این صورت این سطوح مورد نظر پس از کادر بندی با استفاده از گچ مرده، طرحها و کلمات لازم در محل خود نوشته و پرداخته می شوند. ضخامت تزئینات در این سبک بسیار کم و از چند میلیمتر تجاوز نیم نماید و به طور معمول زمینه گچبری با به کارگیری رنگ ضمن ایجاد جذابیت به برجسته جلوه نمودن طرحها کمک شایانی می نماید. از تزئینات این سبک کتیبه میانی داخل گنبد است. این کتیبه به خط ثلث جلیا سوره مبارکه فتح در درونتادور اضلاع و جرز ایوانهای هشتگانه نوشته شده است. در بالای این کتیبه ، حاشیه تزئینی وجود دارد که نقش معروف به رزت (نیلوفر آبی) در آن تکرار شده و در امتداد کتیبه، ادامه یافته است. این نقوش با حفظ سبک تزئینات به رنگ اخرایی نقاسی شده که حدود نقوش با رنگ سیاه قلم گیری شده است

از عناصر تزئیناتی دیگر این سبک موتیفهایی است که در منتهى اليه طرفین ایوانهای غربی، شمال غربی و جنوبی غربی در داخل گنبد دیده می شود این نقوش شامل دوائر متحد المرکزی است که دو وسط آنها ۶ موتیف از نوع سلی قرار دارد.

ترکیب کلی طرح به شش گردون معروف است. این نوع نقوش تزئینی در معماری ایران، عنصر شناخته شده و به گردونه مهر معروف بوده و نمونه های بدیعی از آن در مسجد جامع تط، مقبره منسوب به یعقوب لیث و... دیده می شود. زمینی این نقش در گنبد سلطانیه با استفاده از عامل رنگ و طرحهای هندسی کامل شده است. در پشت بغل، این نقوش با طرحهای اسلیمی به روش گچکاری الحاقی و استفاده از رنگ سبز، مزین می باشد.

کتیبه های عمودی در جرزهای هشتگانه که به رنگ سفید در زمینه آبی نوشته شده به سبک گچکاری الحاقی است و این سبک با کتيبة دور ایوان ها به طور دقیق قابل مقایسه است.

د- تزئینات گچی وصله ای:

این نوع تزئین از نظر تکنیک با گچکاری نوع الحاقی متفاوت است. روش کار به این ترتیب است که کلیات طرحهای مورد نظر در سطح مورد نیاز منعکس می گردد و سپس گجکار، گچ مرده را بر روی طرحها می خواباند در جایی که اندکی از نقوش و کلمات فرو افتاده طرح و خط اوليه ظاهر شده است ضخامت نقوش در این سبک، بیشتر از گچکاری نوع الحاقی است و به لحاظ جلوگیری از فرو ریختن النقوش، کلیات طرح پس از پیاده شدن در سطوح مورد نظر با استفاده از عناصر شبیه به میخهای آهنی و یا امیخهای چوبی محل کار و میزان چسبندگی عنصر تزئینی تقویت می شوند.از عناصر تزئیناتی با این روش ترنجهای بسیار بزرگی است که در رقوم ۱۴۰ متری در بخش میانی گنبد کار شده اند. نقش این تزئینات را که تعداد آنها ۱۵ عدد است، نقوش اسلیمی تشکیل داده و كلية سطوح این نقوش علیرغم برجستگیهای نسبتا زیاد با رنگ اخرایی تیره نقاشی شده اند. بالاتر از این تزئینات در منتهی الیه کنید از جبهه داخلی تزئیناتی مشابه گچکاری وصله ای به سختی قابل تشخیص است که به لحاظ عدم دسترسی به آن، بررسی میسر نشد. در سقف ایوان های طبقه دوم در جبهه شمال شرقی بقایای آثار تزئیناتی بسیار زیبا به سبک گچکاری وصله ای دیده می شود. سطح این تزئینات اسلیمی و ضخامت نقوش به 5/1سانتیمتر می رسد. در گچکاری به سبک وصلهای رنگهایی که به کار برده شده، عبارتند از: آبی روشن، سبز، طلایی قرمز، اخرایی و قهوردای روشن آخرین تزئین گچی در داخل تربت خانه ای که محراب در آن قرار گرفته، د پیاده می شود. در این محل  آثار و بقایای کتیبه ای که به شدت تخریب شده، وجود دارد. مجموع طرح در کادر مستطیل محدود شده که دور تا دور تربت خانه اجرا شده است.

ها - تزئینات گچی استامپی:

عمده ترین تزئینات این روش در حد فاصل آجرها قابل رؤیت می باشد و سبک کار به این ترتیب است که با خالی گذاشتن حد فاصل آجرها در ردیف های عمودی و افقی که به طور یکنواخت و هماهنگ است، ضمن انجام تزئینات، فضای خالی با گچ پر و نقوش مورد نظر را که قبلا به صورت برجسته حک شده در محل معین قرار داده و سپس نقر کرده اند. از این نقوش در اندامهای گنبد سلطانیه از این نوع تزئینات در جرز ایوانهای ۲۴ گانه در طبقه دوم و بدنه دهلیزهای ارتباطی در طبقه اول دیده می شود.

فراوان است و طرحهای مذکور اسلیمی و هندسی بوده که با کلمات «علی (ع)» و «محمد(ص)» به خط کوفی مزین شده اند

در این باب ذکر این مطلب ضرورت دارد که با توجه به اطلاعات فعلی احتمال قریب به یقین می رود که گنبد سلطانیه نخستین بنایی بوده است که با وجود امکانات لازم جهت انجام آزمایش و کسب تجربه های نخستین، در گچکاری رنگی در نظر گرفته شده و به نظر می رسد استادانی که از بنای گنبد فارغ شده و به دیار خود مراجعت نموده اند این تکنیک را با خود به محل سکونت انتقال داده اند. علی ای حال این روش تزئین در گنبد سلطانیه علیرغم تجربه های نخستین بسیار موفق بوده است.

تزئینات کاشی کاری :

  • عنصر کاشی یکی از دیگر از عناصر تزئیناتی در معماری ایران است زیرا به استناد فهارس موجود حداقل در ۱۷ بنای مشخص دوران سلجوقی به طور محدود از کاشی استفاده شده است.

پس از پایان دوران وحشیگیری مغول و تجدید حیات معماری در دوران ایلخانی (غازان خان) عنصر کاشی در بناهای آن دوره از عناصر تزئیناتی بوده است، به استناد طرحهای باقیمانده از شنب غازان او محله رشیدیه، استعمال کاشی در بناهای مذکور غیر قابل انکار می باشد. به هر تقاد بر این عامل تزئینی در دوران اولجایتو اولین مرتبه در بنای سلطانیه مفصل تر و پیچیده تر و برای نخستین بار در داخل و خارج بنا کاشی مورد استفاده قرار گرفته است و با ذکر این توضیح که از ۶۵ بنایی که در فهرست بناهای دوران ایلخانی به ثبت رسیده و تاریخ احداتشان متأخر از گنبد سلطانیه می باشد، تنها ۲۵ مورد کاشی کاری در آنها به نظر می رسد که بررسی این آمار نظرتيه مزبور را تأیید می کند.

تزئینات کاشی در گنبد سلطانیه به شرح ذیل قابل بررسی است:

در نمای اصلی گنبد در ساقه و قسمت میانی آن تا رقوم ۲ متری از کف پا طاق و عناصر تقویتی تزئیناتی از تلفیق کاشی و آجر پدید آمده و كلمات محمد(ص) و علی(ع) و اسم جلاله (الله) نوشته شده و در گرداگرد گنبد ادامه یافته است. مجموع این تزئینات با دو ردیف کاشی های سیاه رنگ از قسمت بالا او پایین محصور شده و حد فاصل این خطوط، کاشیها به صورت بیدار و آجرها به صورت خفته قرار داده شده و کلمات از ترکیب آنها به وجود آمده اند، فاصله کاشی و آجر به حداقل رسیده به طوری که انجام بندکشی در آنها به طور کلی امکان پذیر نیست. در جبهه غربی و شمال غربی به همین روش ۵ واحد نیم ترنج تزئینی اجرا شده که حدو د کلمات با دو ردیف کاشی که یکی سبز روشن و دیگری آبی تیره می باشد، محصور و در وسط این نیم ترنحها كلمات محمد(ص) و علی(ع) دیدگان انسان را نوازش امیدها.. رنگ کاشمی کلمات، آبی روشن و سبز و کاشی کنید به رنگ فیروزه ای است. ابعاد این کاشی ها از ۵تا ۲۰ سانتیمتر اندازه گیری می شود. مناره های هشتگانه در طبقه سوم با کاشی مزین بوده است و این مناره ها که هیچ کدام از آنها به صورت کامل باقی نمانده. شواهد موجود این مطلب را تأیید می کند که امناره ها کلا از کاشی پوشیده بوده است. با مطالعه ۴ مناره باقیمانده که هنوز تعدادی از کاشیها بر بدنه  آن باقی مانده، چنین استنباط می شود که روش کار و سبک تزئین در تمامی مناره ها یکسان و کاشی کاری به سبک خفته بیدار بوده و در لابلای آنها کاشیهای آبی تیره جهت ایجاد خطوط معقل به کار رفته است، ابعاد و رنگ کاشی مناره ها با کاشی خودگنبد قابل مقایسه می باشد. گیلویی بالای ایوانهای هشتگانه در طبقه دوم، پشت و بغل قوسهای ۲۴گانه مزبور و حاشیه های تزئینی آنها جذاب ترین پدیده، کاشی کاری را در گنبد سلطانیه به خود اختصاص داده اند.

گیلویی ها در این بنا از مقرنس کاری موزون تشکیل شده و با ایجاد زوایای باز و بسته، سایه روشن جالبی را ایجاد نموده، تناسب و ابعاد عناصر مقرنس نسبت به پرسپکتیو و ارتفاع کار، آگاهی و بینش سازندگان و طراحان را از پدیده های علم المرايا بیش از پیش روشن می نماید. حاصل این که، قسمتهای مزبور با استفاده از روش کاشی کاری معرفی و با استعمال رنگهای آبی روشن - سبز تیره و مشکی و ایجاد طرحهای هندسی یکی از زیباترین المانهای معماری را پدیدار ساخته است. این نوع تزئینات در جبهه های شرقی، جنوب شرقی و جنوب غربی آسیب فراوان دیده و تنها در جبهه شمالی و شمال غربی نسبتا سالم مانده است.

از جمله کاشی کاریهای فرو ریخته گیلویی ستاره های هشتگانه است. آثار و مدارک باستان شناسی و معماری نشان می دهد که در منتهی الیه مناره ها قبل از نشستن گلدسته گیلویی هایی به سبک مقرنس و قابل مقایسه با گیلویی گنبد وجود داشته است.

استعمال کاشی در بدنه هشت ضلعی مقبره اولجایتو در نمای خارجی تنها در ضلع شرقی و غربی بوده، ضلع شرقی به صحن وسیعی مشرف است که تأسیسات جنوبی آن قسمتی از عناصر ابواب البر را تشکیل می داده سرتاسر این ضلع را در رو قوم هم کف بالای آزاره های سنگی، گره سازی پر کاری از کاشیها که نوعی تسمه کشی تزئینی می باشد، پوشانیده است و گردش این تسمه کاشی ها در طاق نماهای موزون و رفيع و ترکیب آن با پنجره شرقی زیبایی توصیف ناپذیری را در سطح این دیوار پديد آورده است. در ضلع غربی در پشت بغل قوس پنجره، کاشی کاری مختصری به نظر می رسد.

در قسمت داخلی بنا کاشی کاری در دو لايه مشخص قابل بررسی است او به طور کلی کاشی کاری تزئینی دوره اول به سبک معرق در رنگهای آبی تیره، سبز روشن و مشکی، سفید و زرد دیده می شود و طرح آنها عمومأ هندسی پیچیده شبیه به اسلیمی زاویه دار و ترکیباتی از نقوش ستاره ای است. ذکر این کلیات با توضیح جزئیاتی روشن می شود.

در طبقه همکف در طرفین جرزهای هشتگانه ستون نماهایی به تعدا ۱۶ عدد نصب شده. این ستون اتماها با استفاده از تکنیک کاشی کاری معرق منقوش به نقش زنجیری به رنگهای آبی تیره، سبز روشن و سفید دیده می شوند. حاشیه ایوانهای طبقه همکف متعلق به دوره اول به سبک معرق کاشی کاری شده و این تزئینات را در دوره دوم گچ اندود نموده اند.

در وضعیت فعلی پشت بغل كتية قوسهای داخلی در طبقه اول با استفاده از کاشی کاری تزئین شده اند. در ضلع شمالی، نوارهایی به عرض ۲۰ سانتیمتر با روش کاشی کاری معرق با نقوش اسلیمی زاویه دار با رنگهای آبی، فیروزه ای و سبز، حدود پشت بغل را محدود نموده و آنها را پر کشی و تسمه بندی کرده اند. در پشت بغل ایران شمال شرقی (ورودی حکومتی) تسمه کشیهای ظریفی کار زیبای گره ۱۲ را به یاد آورده اند. در ایوان جنوب شرقی، جنوب غربی، غربی و شمال غربی تزئینات دوران اول گچکاری شده و موتیف های پشت بغل این ایوانها در وضعیت فعلی با تزئینات گچکاری دوره دوم مزین است و موتیف لوتوس زینت بخش این قسمت از بنا است با ذکر این مطلب که تزئینات این ایو آنها با طرح ایوانهای مزبور قابل مقایسه بوده است.

در سطح قوس در طبقه دوم ایوانهای شمال شرقی، شرقی، شمالی و جنوب غربی کاشی کاری زیبایی به سب معرق با استفاده از کاشی های به رنگ آبی، سفید، سبز و زرد اجرا شده. نقوش ایوان شمال شرقی در داخل کادر مثلث های معرق به رنگ سفید و آبی محاط و نقش 5/5 واحده ستاره ۸ ضلعی در سطح قوس ادامه و تکرار شده است نقوش ایوان جنوب غربی از تکرار ستاره های کوچک و بزرگ پدید امده و سبک کار و رنگ کاشی قوسها یکسان است.

نقوش ایوان شرقی شامل ستاره های ۱۲ پر و ستاره های ایرانی ( پنج پر) می باشد که با تلفيق آنها نقوش بدیعی فراهم آمده است. در ایوان جنوبی با تزئیناتی به سبک آلت و لغت نقوش پیچیده ای تشکیل شده که آلت کار از کاشی و لغت آن از آجر است.

باید متذکر شد که به لحاظ تأمین چسبندگی گچ تزئینات لایه دوم، لعاب روی کلیه کاشی ایوانها در هنگام تزئینات دوره دوم تراش داده اند. تزئینات لایه دوم منحصر کاشی های شش گوشی است که سطوح جانبی ایوانهای جنوبی غربی، جنوب شرقی و تربت خانه را می پوشاند. نفاست و زیبایی این کاشی ها موجب ویرانی و غارت آنها شده است.

قسمت اعظم تزئینات دوره دوم را طراحی های روی گچ و کتیبه های تزئینی تشکیل داده است، که همگی بر سطوح صاف اجرا شده و در ایوانهای هشتگانه در طبقه همکف و اول دیده می شوند.

5-     تزئینات رنگ و نقاشی

 رنگ و نقاشی از دیگر عناصر تزئینی در گنبد سلطانیه می باشد. این عنصر نخستین تجربه های خود در معماری ایران را در این بنا به مورد آزمای گذاشته و بسیار موفق بوده است. تزئینات حاشیه ایوان جنوبی مشرف به تربتخانه موتیف اسلیمی است که طرح مذکور با سه رنگ آبی، طلایی و قهوه ای نقاشی و تکرار شده است.

کلیه کتیبه های داخل گنبد در اضلاع ایوانهای جنوب غربی، غربی، شمال غربی و شرقی طبقه همکف ترنج ها و شمسه ها و کتیبه های عمودی ایوانها و کتیبه های بخش یا طاق گنبد در جبهه داخلی که کلا متعلق به تزئینات دوره دوم است به رنگ سفید در زمینه آبی روشن اجرا شده ترنجهای تزئینی بخش میانی گنبد و گچبری غرفه های طبقه اول به رنگ گل اخرایی است. همچنین قلم گیری حدود کلمات کتیبه میانی گنبد و نقوش روزت بالای آن با استفاده از رنگ پدیدار و به طور کلی کتیبه های دوره دوم در طبقات همکف و اول با استفاده از رنگ نوشته شده اند.

6-     تزئینات سنگی

در بنای مقبره اولجایتو به استثنای ازاره های سنگی سبز رنگ که بیشتر جنبه ایستایی دارند نه تزئیناتی. تنها یک مورد به چشم می خورد که آن هم عنصری کاربردی است هم تزئینی، و آن دست انداز ایوانهای طبقه دوم می باشد که در معرض عوامل جوی واقع شده است. این دست انداز ها در غرفه های طبقه اول به چوب تبدیل شده و هنوز سه دست انداز در غرفه های شمالی، شرقی و جنوب غربی باقیمانده و با کارگروهای هشت و دوازده تزئین شده اند.

بررسی مسائل ایستایی در گنبد سلطانیه:

 محققین و پژوهشگران به طور کلی معماری سنتی ایران را خارج از ضوابط و معیارهای محاسباتی دانسته اند و بعضی از اصول شناخته شده در مسائل مربوط به ایستایی بناها و تناسبات موجود در اجراء و المانهای معماری را مرهون ممارست بتایان در طی سالیان متمادی به حساب آورده اند.

پژوهشهای باستان شناسی و معماری در گنبد سلطانیه نظریه اخیر را با شک و تردید مواجه می سازد، این کلی گویی مستلزم ارائه توضیحاتی در این باب است.

قبل از بحث در این زمینه ارائه نتیجه کلیه نیروهای عمودی در این بنا که طی مقاله ای به نام بررسی چگونگی اوضاع گنبد سلطانیه منتشر گردیده می تواند جالب توجه باشد.

بررسی پی سازی در گنبد سلطانیه:

با عنایت به عظمت بنای سلطانیه، بدوا برای هر بیننده چنین متصور است که این بنا دارای پی سازی بسیار پیچیده و احيانا عريض و طویل می باشد در صورتی که چنین تصوری در این بنا حقیقت دارد.. بارهای این بنا از طریق جرزهای هشتگانه به پی هایی که تنها ۵۰ سانتیمتر از پیرامون جوزهای باربر بزرگتر است، منتقل می شوند. این پی با استفاده از لاشه سنگ و شفته آهک که اندکی هم گچ دارد، ساخته شده. قابل توجه است که این پی در حد فاصل جرزها که در آنها پنجره ها و درهای ورودی قرار دارد، قطع گردیده و خود یکی از پدیده هایی است که اطمینان و اطلاعات معماران و مهندسان را در ارتباط با نوع خاک روشن می نماید.

حداکثر ارتفاع پی ۹۰ سانتیمتر است. حال به لحاظ روشن شدن موضوع قسمتی از گزارش ترانشه شماره ۵ حقاری سلطانیه نقل می گردد.

. در این ترانشه بر روی خاک بکر نصف دهانه یک حلقه چاه قدیمی که پر گردیده بود، شناسایی شد و سپس نسبت به تخلیه چاه اقدام گردید. وجود این چاه پر شد در این محل که زمینه فکری سابقه داری در جهت بررسی پی سازی در گنبد عظیم سلطانیه وجود داشت، پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین و معماران سلطانیه در ذهن پدیدار گردید. فلذا به لحاظ ایجاد امکان مطالعه دقیق، خاکهای حاصله از تخلیه چاه، به طور مجزا در یک محل جمع آوری شا.. تخلیه چاه تا عمق منهای ۹ متر از کف فعلی گنبد که انتهای چاه بود، ادامه داده شد و در این سطح، چاه به آب رسید و پس از تمیز نمودن آن حدود ۶۰ سانتیمتر سطح آب بالا آمد.

مطالعه دقیق در خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ وجود داشت، روشن گردید که این چاه با همان خاک اولیه خود اندکی پس از حفر مجددا پر شده است. مضاف بر این که هیچ نوع آثاری از استفاده از چاه مشاهده نشد. همچنین ناچیز بودن دبی آب، بهره برداری عادی از چاه را با اشکال مواجه ساخته و بالاخره عدم طوقه چینی و عدم نصب تجهیزات بهره برداری، هدف از حفر چاه را که همانا انجام آزمایش مکانیک خاک باشد، بیش از پیش روشن و مشخص می سازد...

با پیدا شدن چاه آزمایش مکانیک خاک، به وضوح انجام مطالعات لازم برای نوع بارگذاری بر روی خاک توسط مهندسان گنبد سلطانیه مشخص و روشن بوده است و به عبارت دیگر مطالعات لازم در هنورد دانه بندی، درصد رطوبت، عمق آبهای زیرزمینی در نتیجه مقدار عددی تنش مجاز خاک برای محاسبان گنبد معلوم و براساس این اطلاعات نقشه شالوده گنبد طرح ریزی و اجرا شده است. ابا توضیح این مسئله، زمین طبیعی سلطانیه از مواد آهکی ممزوج با خاک رس و اندکی ماسه واجزایی به بزرگی حداکثر اسانتیمتر تشکیل شده و به طور طبیعی زمینی است بسیار فشرده و یکدست چنانکه کند و او را در این منطقه با مشکل مواجه ساخته است و وسعت آن از ابتدای جنوبی چمن اسلطانیه تا دامنه تپه ماهورهای جنوبی شهر ادامه دارد و این خاک حداکثر از عمق منهای ۸۰ سانتیمتر از رقوم فعلی قرار گرفته و تا عمق منهای ۷ متری که سطح آبهای زیرزمینی در منطقه است، ادامه دارد.

مقاومت مصالح:

بر اساس نتایج آزمایشگاه مصالح شناسی دانشگاه پیزا که قطعات مختلفی از گنبد سلطانیه به طور نمونه جهت انجام آزمایشات تجزیه شیمیایی و فیزیک و مکانیک به کار گرفته شده، چنین گرفته می شود که قسمت عمده ملات به کار رفته در بنا (به استثنای ملات گنبد) مخلوطی از گچ و مقدار اندکی آهک و به طور کلی مواد آلی در نمونه مشاهده نشده است. مقاومت فشاری ملات بین ۱۰ تا ۴۹ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع گزارش شده که احتمالا جذب آب در میزان مقاومت آن بی تأثیر می باشد، وزن مخصوص آنها حدود 9/1تن بر متر مکعب مشخص شده آجرهای گنبد سلطانیه از نوع سیلیکات است که سنگهای سیلیسی درشت دانه نیز با آنها مخلوط شده و مقاومت فشاری آنها بین ۳۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع و جذب آب آن ۲۰ درصد است.

علل و يراني بنای سلطانیه:

در بحث پیرامون حال مسائل استاتیکی و انجام محاسبات فنی، توضیحات نسبتا کافی در ارتباط با استفاده از فنون محاسباتی در اجزای بنای سلطانیه ارائه گردید، لیکن علل ویرانی با مقوله دیگری است که باید به آن پرداخت

به طور کلی ویرانی ها و علت آنها متفاوت از یکدیگر می باشد، بحث نخست ویران شدن محادثات و تأسيسات جانبی گنبد سلطانیه یا به عبارت دقیق تر عناصر ابوا البر است. از بررسی های به عمل آمده این چنین استنباط می شود که علت این ویرانی ها علاوه بر عوارض سیاسی، دخالت عامل تعیین کننده زلزله در این منطقه می باشد

در فاصله چهار و هفت کیلومتری جنوب سلطانیه دو واحد گسل به طول ۳۵ کیلومتر وجود دارد اهمية كسلا منطقه را از نظر زلزله أفعال نموده به طوری که از سال ۱۳۸۰ هجری شم تا سال مع۱۳ هجری شمسی در فاصله ۸۵ سال ۳۰ بار زلزله در منطقه ثبت گردیده که شدت ۱۵ بار آن بالای 4/4ریشتر گزارش شده است. در نتیجه این تحلیل می توان علت عمده تخریب بناهای جانبی گنبد را عامل زمین لرزه دانست. مضاف بر این که این عامل در ساختمان اصلی آرامگاه علیرغم تمهیدات و محاسبات موجب گسیختگی در حدود ۷ سانتیمتر در جبهه شمال غربی از بالا به پایین و ایجاد ترکهای موضعی در مفاصل و تکیه گاهها شده است.

عامل دیگری که در ایجاد ترکهای موضعی دخالت داشته همانا بارگذاری غیر مجازی بوده که بر اثر پر نمودن خلل و فرجی است که آگاهانه توسط سازندگان و طراحان خالی گذاشته شده، انجام گرفته است. این فضاها عمدتا شامل دهلیزهای طبقه اول و فضاهای حد فاصل طبقه اول و دوم اند که احتمالا در دوران ایلخانی همزمان با تزئینات دوره دوم به دلايل غیر اصولی پر شده اند و در صورت سبک نمودن سربارهای اضافی و دوخت و دوز شکافها ایستایی آرامگاه تأمین خواهد شد.

با توجه به آنچه که بیان گردید، هیچگونه اشکالی در طرح و اجرای عناصر و اندامهای گنبد متصور نیست. تنها محدودیت در مصالح و خواص آنها در اوایل قرن هشتم هجری را می توان مطرح نمود. درست در ارتباط با این مقوله است که مناره های هشتگانه در اثر حدوث زمین لرزه ها از یکدیگر گسیخته و فرو افتاده اند.

بخش دوم ویرانی ها مربوط به از میان رفتن تزئینات است. این پدیده علاوه بر آنچه که به طور عمومی در اواخر دوران حکومت سلطان محمد اولجایتو و اوایل حکومت سلطان ابوسعید بهادر انفاق افتاده . (۲) به طور عمده حداقل بررسی سه علت کفایت بحث را اعلام خواهد نمود.

الف. علل جوی:

یکی از عوامل، تغییرات درجه حرارت روزانه و سالیانه و تحميل تنشهای غیر مجاز به مصالح است. به عنوان مثال مطالعه دیاگرامهای جوی در ۱۰ سال اخیر اختلاف سالیانه نزدیک به ۶۰ درجه سانتیگراد را نمایش می دهد. تزئینات گیلویی ها، کاشیکاری های جبهه شرقی، کتیبه و گچبری های جبهه شمالی بنا در اثر همین عامل تخریب گردیده و از میان رفته اند.

ب. فقدان عملیات حفاظتی :

فقدان عملیات حفاظتی در طی سالیان متمادی و غیر قابل استفاده شدن بنا به طور عمده، فرسایش تزئینات داخلی بنا را شدت داده است. از این نوع تخریب تزئینات گره های به سبک آلت و لغت اجرا شده در ایوانهای جنوبی، شرقی و شمال شرقی، کاشی گره مسدس اجرا شده در ایوانهای جنوب غربی کتیبه ها و گچبری ها و کاشیهای مطلای تربت خانه ، گچکاری و گچ بری سقف ایوانهای طبقه اول و بالاخره قسمت اعظمی از پارچه های نصب شده در ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی طبقه اول را می توان نام برد.

ج. فقدان عوامل نگهبانی:

به یغما بردن مصالح و عناصر نفیس این مجموعه از عوامل دیگری است که این بنای تاریخی را از احتیز انتقاء ساقط نموده. عناصر به یغما رفته شامل کاشی های شش گوش مطلی، پارچه های نفیس، در وپنجره های آهنکوب شده و مصالحی از این قبیل بوده که عموما در دوران حاکمان و کارگزاران بی کفایت قاجاریه و بغض توسط خود آنها به غارت رفته است.

طوقه نفیس گنبد و قسمتی از کاشی های مطلای آن به دستور یکی از خوانین منطقه، از محل اصلی پیاده و به غارت برده شده است

بررسی کتیبه های گنبد سلطانیه:

کتیبه های گنبد سلطانیه یکی از منابع و عناصر موثقی است که در شناساندن این بنای تاریخی اهمیت خاصی را به خود اختصاص داده است. کتیبه های این بنا از دو جهت شایسته مطالعه و تحقیق است، جهت نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار دادن کتیبه ها از نظر هنری است، بویژه آن که عامل تزئینی خط به مثابه یک پدیده هنری در بناهای مذهبی مطرح بوده و عامل سوق دادن انسان به عالم بالا و ملکوت اعلى و تفکر و تعقل در فلسفه هستی جهان پهناور و اساس زندگی است به همین سبب هنرمندان کاربرد آن را به عنوان عامل پویای هنری نموده اند. خطوط افقی، عمودی و مورب فضا ساز بوده و از نظر روانشناسی هر خطی برای بیننده نوعی احساس را بر می انگیزند، چنانکه خطوط افقی آرام بخش، خطوط مورب محركند و زوایای تند در خطوط معقل خط بنایی ایجاد هیجان نموده از این جهت دارای حرکت و هدف است.

کتیبه نویسی در سلطانیه همانند سایر پدیده های هنری یکی از بدایع بی بدیل جهان خطاطی را عرضه می نماید. به طوری که در این بنا انواع خطوط رایج تا اوایل قرن هشتم هجری قمری شامل خط به سبک معقل، موشح، مشجر، مورق، محقق، ریحان و نسخ، نوشته شده که ضمن معرفی هر یک از کتیبه ها لزوما عوامل زیبایی آنها ذکر خواهد شد. هم چنین، بررسی کتیبه های سلطانیه از نظر محتوایی واجد اهمیت شایانی خواهد بود، زیرا مطالعه در مفاد کتیبه ها، گویای این واقعیت است که متن آنها بطور عام. آگاهانه و با اهداف خاصی انتخاب شده و با وقایع سیاسی - مذهبی دوران اولجایتو مطابقت دارد. به عبارت دیگر، با مطالعه این متون می توان به شناسایی زوایای مبهم و نکات تاریک حوادث تاریخی عصر الجایتو، توفیق حاصل نمود.

قبل از مورد مطالعه قرار دادن کتیبه ها ، ذکر این نکته ضرورت دارد، همانطوری که در بحث راجع به تزئینات، دو لایه بودن آرایش بنا بطور مبسوط تبیین و توجیه شد، کتیبه های گنبد سلطانیه نیز همانند تزئینات، به دور دوره مشخص منسوب است. دوره نخست کتیبه هایی است که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا انجام گرفته و تا سال ۷۱۳ به اتمام رسیده و در این مقال، با تحت عنوان کتیبه های دوره اول طبقه بندی می شوند و کتیبه های دوره دوم که عمدتا گچی و خطی است تزئیناتی است که پس از اتمام بنا و بعد از سال ۷۱۷ هجری قمری بر روی کتیبه های دوره نخست اجراء شده و در این مطالعه تحت عنوان کتیبه های دوره دوم مورد بحث بررسی قرار می گیرند.

کتیبه های دوره نخست:

- ایوان شرقی1

ا۔ ۱۔ کتیبه با متن «سبحان ا...» این کتیبه به مثابه یکی از شعارهای مهم اسلامی در سطح اصلی قوس با تلفیق آجر و کاشی به خط زیبای معقل نوشته و ۵ بار تکرار شده است. در این کتیبه حدود حروف کاشی فیروزه ای و متن اصلی، آجر انتخاب شده است. (عکس شماره  --- طرح شماره

-2-1-کتیبه با منتن «محمد» این کتیبه در سمت راست ایران از طبقه همکف در داخل ۸ یک شمسه تزئینی قرار گرفته و نام مبارک «محمد» به خط کوفی ساده ۵ بار تکرار شده است (طرح شماره --)

-3-1-کتیبه با متن «محمد علی» این کتیبه در قرینه متن (۱- ۲) و در سمت چپ ایوان در طبقه هم کف و در داخل دو ستاره پنج پر متداخل با عنصر آجرهای پیشبر نوشته شده است. به نظر می رسد کتیبه مورد بحث یکی عالیترین و زیباترین طرح های موجود و مطالعه شده در بناهای عالم باشد. طراح این متن ۵ بار نام «محمد» (ص) و ۵ بار نام «علی» (ع) را نوشته و تکرار نموده است. بطوری که هر یک از آنها همزمان هم کلمه «محمد» و هم کلمه «علی» خوانده می شود. به عبارت دیگر در هر یک از کلمات (م و ح) محمد (ی) على و (د) محمد (ع) على است.

-4-1- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد... (سوره ۱۱۲ - اخلاص) این کتیبه در غرفه طبقه اول به خط کوفی مشجر و با عنصر آجر و در زمینه کاشی معرق نوشته شده است.

۱۔ ۵۔ کتیبه با متن «الله لا اله الا هو الحى القيوم...» سوره مبارکه ۲ (بقره) آیات ۲۵۵ و ۲۵۶. این کتیبه با ذکر جمله (بسم الله الرحمن الرحيم) از سطح افقی پا طاق با عنصر آجر پیشبر و در زمینه کاشی معرق به خط کوفی تزئینی نوشته شده است. در این طرح انتهای حروف به همدیگر رسیده و ضمن تشکیل داده است. متن آیه با دو بار دور زدن سطح قوس در انتهای سطح عمودی با جمله (هو العلی العظيم) و سپس با جمله (اللهم صل علی نبی شفیع الامه محمد في سنة ثلاث و عشر و سبعمائه) ختم شده است. این کتیبه که آیت الکرسی است در بنای سلطانیه حداقل سه بار تکرار گردیده و هم چنین این آیه در بناهای اسلامی به میزان نسبتا زیادی مورد استفاده قرار گرفته است. این کتیبه از نظر هنری و مسایل زیبایی شناختی با کتیبه منقوش در مقبره شیخ عبدالصمد نطنزی و کتیبه مدرسه مرجانیه بغداد قابل مقایسه می باشد.

۱۔ ۶۔ کتیبه با متن «لا اله الا الله الواحد محمد رسول الله الصادق علی ولی الله وحی رسول الله» این کتیبه در نمای بیرونی در پشت بغل ایوان شرقی که مشرف به صحن شرقی است نوشته شده است. این متن علاوه بر این که دوباره در ایوان جنوب شرقی تکرار شده در بناهای متعددی از عصر ایلخانی مورد استفاده قرار گرفته همانند خانقاه نطنز مورخ به سال ۷۰۷ هجری قمری. محراب معروف مسجد جامع اصفهان مورخ به سال ۷۱۰ هجری قمری، مسجد جامع بسطام مورخ به سال ۷۵۶ از آن جمله اند. این کتیبه به سبک طراحی - خطاطی به خط کوفی نوشته شده سبک کار آلت و لغت وبا استفاده از آجرهای پیشبر اجراء شده است. این کتیبه تاریخ دار، هم از نظر تکنیک هنری و هم از حيث محتوایی یکی از کتیبه های ارزشمند گنبد سلطانیه به شمار می رود. هسته مرکزی طرح مکعبی است که اضلاع و سطوح آن از کلمات علی (ع) پدید آمده و مکعب های مزبور در داخل مثلث ها و سپس چند وجهي محاط شده اند که اضلاع و سطوح آنها از کلمات محمد (ص) به خط کوفی بوجود آمده بطوری که از نظر پرسپکتیو و نمایش بعد سوم کم نظیر به نظر می رسد. قابل مقایسه با این تکنیک کار در سر در ورودی مقبره شیخ عبد الصمد نطنزی در نطنز دیده میشود. در قسمت پایین سمت راست پشت بغل جمله «في سنة عشر» و در سمت چپ آن جمله افتاده با متن «سبعمائه » بوده است.

-7-1- کتیبه با متن «الب.ا» در گچبری های ایوان شرقی طبقه دوم در داخل خطوط اسلیمی نوشته شده است. با قراین می توان چنین استنباط نمود که کلمه مزبور با ید ( البقاء) بوده باشد. که در سال ۱۳۷۵ مرمت شده است.

2-ایوان جنوب شرقی

-1-2- کتیبه با متن «السلطان ظل الله خان اولجایتو» این کتیبه با ترکیب کاشی فیروزه ای و اجر در طبقه هم کف ایوان در سمت راست با خط کوفي معقل نوشته شده و کلمات کتیبه از کاشی است.

-2-2- کتیبه با متن «خلد الله ملکه و سلطانه» این کتیبه در قرینه کتیبه (۱۰۲) و در مقابل آن و در طرف چپ ایران و به سبک و سیاق کتیبه نخست و بدین سان معنای جمله هم تکمیل شده است.

-3-2- کتیبه با متن «لا اله الا الله - محمد رسول الله - علی ولی الله - وصی رسول الله» این کتیبه در طبقه هم کف ایران در سطح قوس با ترکیب آجر و کاشی فیروزه ای به خط کوفی معقل نوشته شده. تعدادی از جزئیات کاشی کاری این کتیبه افتاده بود.

-2-4-کتیبه با متن لا اله الا الله - محمد رسول الله - علی ولی الله . وصی رسول الله کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در وسط قوس مرکزی ایوان جنوب شرقی در طبقه دوم در میان گچبری های زیبا و در داخل یک واحد. شمسه کلمه «محمد» به خط ثلث نوشته شده است رنگ زمینه کتیبه سبز و شاخ و برگ های اسلیمی سفید آن را زینت داده اند

3-ایوان جنوبی

۳۔ ۱۔ کتیبه با متن «محمد» پنج بار تکرار شده . این کتیبه در سمت راست طبقه همکف ایوان جنوبی و مشرف به تربت خانه با عنصر آجر در زمینه کاشی فیروزه ای و در داخل شمسه نوشته و پنج بار تکرار شده است

2-3-کتیبه با متن احتمالا «محمد و علیه این کتیبه در وسط یک نیم شکسته با استفاده از آجر و در زمینه کاشی فیروزه ای نوشته و احتمالا سه بار تکرار شده است، کتیبه سمت راست ایران مشرف به ورودی تربت خانه نام «محمد» و در سمت چپ آن احتمالا نام «علی» نوشته شده است.

-4-3-کتیبه با متن «لملک» این کتیبه در سطح قوسی شرقی ایران طبقه دوم در حد فاصل دو اجر قرمز رنگ نوشته شده. متن این کتیبه طبق قراین احتمالا باید «الملک» بوده باشد که اسماء الله است. و در این محل » آن سهوا حذف شده است حاجت به تذکار است که این کتیبه در قسمت وسط کتیبه های تزئینی که در حد فاصل آجر با سبک استامپی (قالبی) نام (محمد) دو بار و نام (علی) دو بار نوشه شده، قرار گرفته است.

۳- ۵ – 3-5- کتیبه با متن «علی» این کتیبه در منتهی الیه سمت شرقی ایوان جنوبی در طبقه دوم به عنوان ایک حاشیه تزئینی با عنصر گچ به روش حکاکی با خط به کوفي معقل نوشه شده. ترکیب کلی آن به شکل صلیب شکسته که عناصر آن از چهار کلمه (علی) به هم پیوسته تشکیل یافته است.

۶ - ۳ – 3-6- کتیبه با متن «الملگ - الملک - الملک» در چشمه شرقی ایران در طبقه دوم نمای بیرونی اکتیبه ای با استفاده از سبک گچبری رنگی در داخل حاشیه تزئینی به خط کوفی ساده نوشته شده و در متن این کتیبه همانند بعضی از کلمات یک نقطه اضافی بر بالای حرف (م) وجود دارد.

4-ایوان جنوب غربی

1-4- کتیبه با متن «الله و محمد ( پنج بار)» ایم کتیبه در وسط قوس مرکزی ایوان جنوب غربی در طبقه دوم با استفاده از گچ و در داخل یک موتیف دایره که خود توسط ستاره ۶ پر محاط شده قرار دارد. کلمه «الله» به خط نسخ و کلمه «محمد» به خط کوفی تزئینی است. در این کتیبه در بالای حرف (ه) الله ایک نقطه بدون کاربرد قرار گرفته و در حد وسط حروف (م - موتیف تزئینی شبیه به (ع) وسط قرار گرفته.( طرح شماره)

2-4- کتیبه با متن «علی» این کتیبه در وسط قسمتی از شمسه ناقص در طبقه دوم با استفاده از گچ رنگی به خط نسخ نوشته شده و خطوط اسلیمی آن را محاط نموده اند. این کتیبه از نظر زیبایی شناسی با خطوط این بنا مطابقت ندارد.

3-4- کتیبه با متن «الملک» این کتیبه در فضای شرقی ایوان طبقه دوم به خط کوفی و با استفاده از عنصر گچ نوشته شده و از اسماء الله است.

4-4- کتیبه با متن «الم. (لک)» این کتیبه در منتهی الیه حاشیه تزئینی چشمه وسط ایران، در داخل نقوش گچبری اسلیمی به خط کوفی ساده نوشته شده که باید تکمیل شده آن کلمه «الملک» بوده باشد.

5-4- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحیم)» در طبقه اول ایران داخلی با استفاده از عنصر آجر بر زمینه کاشی نوشته شده ابتدا و انتهای کتیبه تخریب و از حير انتفاع ساقط شده است خط کتیبه کوفی تزئینی است.

 

 

 

5-ایوان غربی

۵۔ ۱۔ کتیبه با متن «الله» این کتیبه در قسمت جنوبی ایوان غربی در طبقه دوم و در داخل گچبری ها با نقوش اسلیمی با استفاده از گچ نوشته شده نوع خط نسخ و از نظر زیبایی شناسی و تکنیک نسبتا ضعیف است و بر بالای حرف «د» الله نقطه اضافی دیده می شود.

ا۵-۲- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در قسمت شمالی ایوان غربی در طبقه دوم و داخل گچبری با نقوش اسلیمی و با استفاده از گچ رنگی نوشته شده است.

۶۔ ایوان شمال غربی (ورودی)

1-6- کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در سمت راست ورودی در طبقه همکف به خط کوفي معقل با تلفيق کاشی و آجر نوشته و تکرار شده است عناصر تشکیل دهنده کتیبه کاشی فیروزه ای است

6-2- تکرار کلمه محمد (ص) به خط کوفی کتیبه با متن «علی» در قرینه کتیبه شماره (۱-۶) در سمت چپ ورودی طبقه هم کف به خط اكو في معقل کلمه علی نوشته و تکرار شده است، روش هر دو کتیبه مزبور در بناهای دوران سلجوقی و ایلخانی به وفور قابل رویت اند و به نظر می رسد این نوع کتیبه نویسی از دوران سلجوقی تا صفویه یکی از سنتهای کتیبه نویسی بوده است.

3-6- کتیبه با متن «الله» در سمت شمالی ایوان شمال غربی نمای بیرونی در محل به هم پیوستن حاشیه های تزئینی به خط کوفی مشجر و با استفاده از گچ حکاکی شده، اطراف کتیبه را خطوط و نقوش اسلیمی محاط نموده اند.

4-6- کتیبه با متن «الملک، این کتیبه در چشمه وسط ایوان طبقه دوم نمای بیرونی در وسط گچبری های به شکل شمسه با استفاده از گچ رنگی با خط کوفی مشجر نوشته شده است.

6-5- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در سمت جنوبی ایران طبقه دوم نمای بیرونی ضمن تزئینات گچ رنگی و نقوش اسلیمی به خط کوفی مشجر نوشته شده است.

7-ایوان شمالی

7-1- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحيم الله لا اله الا هو الحی...» این کتیبه در هم کف در اسمت راست ایوان با استفاده از آجرهای پیشیر در زمینه کاشی فیروزه ای و به خط کوفی ساده و از پائین به طرف بالا و بطور عمود نوشته شده و در حال حاضر قسمتهایی از کتیبه تخریب و یا با تزئینات دوره دوم پوشیده شده است.

7-2-  کتیبه با متن «الله» این کتیبه در وسط ایوان طبقه دوم نمای بیرونی ضمن گچبری های رنگی به خط نسخ با استفاده از عنصر گچ نوشته شده است.

3-7- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در فضای غربی ایوان شمالی در طبقه دوم با استفاده از عنصر گجر به خط کوفی مشجر نوشته شده

4-7- کتیبه با متن «الله لا اله الا هو الحي القيوم لا تاخذه سنته ... و هو العلی العظیم» این کتیبه در بالای گودی طاق ایوان شمالی با استفاده از گچ به رنگ آبی بطور نیمه برجسته و به خط ثلث جلی نوشته شده

۵ - ۷- 7-5- کتیبه با متن «اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق اليل... من لدنك سلطانا نصیرا» (قرآن كريم سورة الإسراء - ۱۷ آیات ۷۸ - ۸۰) این کتیبه در بالای پشت بغل قوس ایوان شمالی با استفاده از عنصر گچ و بطور نیمه برجسته و به خط ثلث جلی نوشته شده و کل کتیبه با یک حاشیه تزئینی گچ بری اشد منقوش به خط اسلیمی، محاط شده است.

۶ - ۷- 7-6- کتیبه با متن ... يطلب العم..لا.. این کتیبه در سمت راست ایوان شمالی از سمت بیرونی با استفاده از گچ و به سبک نیمه برجسته و به خط ثلث خفی نوشته شده و قسمتهای زیادی از این کتیبه تخریب و غیر قابل خواندن است. احتمال قریب به یقین متن اصلی کتیبه ، حدیث میتواند باشد.

۷ - ۷- 7-7- کتیبه با متن «قال النبي عليه السلام المصلي يناجي ربه» این کتیبه در سمت چپ ایوان شمالی در نمای بیرونی با خط کوفی تزئینی با عنصر گچ نوشته شده است. این کتیبه نیمه برجسته و برای نوشتن آن، خطوط پهن مورد استفاده قرار گرفته و کل کتیبه با حاشیه تزئینی با خطوط اسلیمی محاط شده است

8-ایوان شمال شرقی

1-8- کتیبه با متن «العز الدائم و الاقبال» این کتیبه به خط کوفی در چشمه وسط ایوان طبقه دوم در داخل حاشیه ۱۶ وجهی نوشته و ۱۶ بار تکرار شده است. در حد فاصل کتیبه ها یک واحد موتیف تکرار می شود

8-2- کتیبه با متن «الله و محمد» این کتیبه در چشمه وسط ایوان شمال شرقی در داخل یک واحد شمسه به خط کوفی تزئینی با استفاده از گچ نوشته شده نام محمد در این کتیبه ۸ بار تکرار و کلمه (الله) را در وسط گرفته است

8-3- کتیبه با متن «الع..(زه) الله» این کتیبه در سمت راست طبقه دوم این ایوان با استفاده از آجرهای پیش بر به خط کوفی تزئینی نوشته شده در وضعیت فعلی قسمتی از کلمه (زة) تخریب و از حيز انتفاع ساقط شده است

4-8- کتیبه با متن «الملک الله» این کتیبه در سمت چپ طبقه دوم ایوان شمال شرقی به خط کوفی تزئینی نوشته و از نظ سبک کتیبه نویسی با بقیه کتیبه های اسماء جلاله این بنا قابل مقایسه می باشد.

5-8- کتیبه با متن «الله - محمد - علی» این کتیبه ها در ساقه گنبد ضمن تلفیق کاشی با آجر به خط كوفي معقل نوشته شده است. کلمات در این کتیبه از کاشی فیروزه ای و در گرداگرد ساقه گنبد تکرار می شوند. این کتیبه نویسی در بناهای دوران اسلامی بویژه معماری مذهبی به شدت رایج بوده است.

6-8- کتیبه با متن «البقاء» این کتیبه در قسمت بالای ساقه گنبد در محل (شکرگاه) و در داخل مثلث ها به خط کوفی معقل نوشته شده و یکی از اسماء جلاله به شمار می رود

کتیبه های دوره دوم

در مبحث مربوط به تزئینات گنبد سلطانیه در باب دو لایه بودن تزئینات و کتیبه ها و تبیین آنها بحث نسبتا میسوطی مطرح گردید. در این مبحث تنها بیان این مطلب ضرورت خواهد داشت که کتیبه های دوره دوم عمدتا در داخل بنا و با استفاده از طرح گچ نوشته شده است. در سطح پوسته داخلی بنا شش ردیف کتیبه نوشته شده که متن آنها را از بالا به پائین به شرح ذیل است

ا - کتیبه با متن «الذين اتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته او لنک...» (قرآن سوره بقره آیات ۱۲۱ - ۱۲۷) این کتیبه در حد فاصل تر مپه ها و تزئینات ترنجی با استفاده از رنگ آبی سیر بر روی گچ و با خط کوفی تزئینی نوشته بطوری که انتهای حروف به همدیگر رسیده و خطوط مقطع متحد الشکلی را تشکیل داده است. در حد فاصل این عناصر تزئینی دو ردیف موتیف دایره ای شکل کل کتیبه را زینت داده است، حاجت به تذکار است که تزئینات شبيه با این کتیبه در بناهای یزد قابل رویت می باشد.

2-کتیبه با متن «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارخریر تھا...» (قرآن سوره انبیاء (۲۱) آیات ۱۱۲ تا ۱۰۵) این کتیبه در پایین ترمیه ها و با استفاده از قلم آبی بر روی گچ به خط ثلث جلی نوشته شده است. مطالعات به عمل آمده در کتیبه بناهای اسلامی گویای این واقعیت است که کتیبه مورد بحث از حیث عظمت و زیبایی نمونه ای منحصر بفرد بوده است. بویژه این که دو ردیف بودن حروف و کلمات جلوه مضاعف و خاصی به این کتیبه بخشیده. ارتفاع حروف نزدیک به ۳ متر قابل اندازه گیری می باشد.

3-کتیبه با متن «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهكم إله واحد فمن كان...» (سوره کهف (۱۸) آیه ۱۱ و سوره ۱۳۹ به ۷۳) این کتیبه در قسمت بالای کتیبه شماره ۲ و در فواصل حروف با قلم آبی بر روی گچ به خط کوفی ساده نوشته شده است.

4-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام المومنين يوم القيامه في ضل صدقته» این کتیبه در سطح بالای پشت بغل قوس ایوان شرقی با خط ثلث خفی و با قلم سفید بر زمینه آبی سیر نوشته شده است.

5-کتیبه با متن « صدق رسول الله الدنيا ساعه و اجعلها طاعه» این کتیبه در سطح بالای پست بغل قوس ایوان جنوب شرقی با خط ثلث خفی و با قلم سفید در زمینه آبی نوشته شده است.

6-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام من امنه بالله و رسوله و اقام الصلاة و صام رمضان فان حقا على الله ان يدخل الجنة» این کتیبه در بالای ایوان جنوبی با قلم به خط ثلث خفی نوشته شده است.

7-کتیبه با متن « قال النبي صلوات الله عليه وسلم بشر رالمشائين في ظلم اليل المسجد» این کتیبه در قسمت بالای ورودی غربی با خط ثلث خفی و به رنگ سفید نوشته شده است.

8-کتیبه با متن «قال النبي عليه السلام اذا دخل احدکم المسجد فلیرکن رکعین یدخل الجنه این کتیبه در قسمت بالای سر ورودی شمال غربی به خط ثلث خفی نوشته شده است.

9- و کتیبه با متن « قال رسول الله صل الله عليه و سلم ايها الناس اقبلوا على ما القيم... و اعرضوا عما المومنین >>این کتیبه در بالا پشت بغل ایوان شمالی به خط ثلث نوشته شده است.

10-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام ارحمو من في الأرض يرحمكم من في اسماء» این کتیبه در بالای ورودی شمال شرقی به خط ثلث خفی با قلم سفید نوشته شده است.

۱۱۔ کتیبه با متن «قال النبي الدنيا ساعة فاجعلهاطاعه» این کتیبه بطور عمودی در سمت چپ ورودی شمال غربی به خط ثلث جلی نوشته شده است.

12-کتیبه با متن «قال رسول الله صلى الله عليه وسلم طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمه» این کتیبه در دو ایوان جنوب شرقی و شرق تكرار شده است خط کتیبه ثلث و قلم آن به رنگ آبی می باشد،

13-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام الدنيا مزرعه الاخره این کتیبه با خط ثلث در بالای ایران جنوبی با استفاده از خط ثلث نوشته شده است.

14-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام القيام الى الامور و مصالح الجمهور الدام الله نصره...» این کتیبه در بالای پشت بغل فررودی شمال شرقی به خط ثلث و با قلم سفید بر روی زمینه آبی سیر نوشته شده است.

۱۵۔ کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحيم انا فتحنا لک فتحا مبينة ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبک...» قرآن سوره ۴۸ (سوره فتح) این کتیبه در ارتفاع تقریبی ۳ متر از کف فعلی گنبد و دور تا دور بنا به خط ثلث خفی با استفاده از عنصر گچ نوشته شده، کلمات این کتیبه اندکی برجسته و حدود کلمات با رنگ آبی قلم گیری شده است عرض کتیبه ۷۵ سانتیمتر و طول آن به طول پیرامون گنبد است که ابتدای آن در جرز غربی ایوان جنوبی پس از (بسم الله الرحمن الرحيم) آیه آغاز شده و در قرینه جرز همان ایوان با جمله اجرا عظما سوره تمام شده است.

۱۶۔ کتنه با متن «ان من عنايته الله تعالی و کمال الطاعة التي أفاضتها... تاج الدین علیشاه ادام الله نصره... این کتیبه با استفاده از قلم آبی و با خط ثلث و بطور عمودی از پائین به بالا نوشته شده و احد اقا به جهت اعتبار آن در ۱۳ یوان جنوب غرب، غرب، شمال غرب تكرار شده است

17-نه با متن «كل من عليها فانه این کتیبه به خط کوفی ساده و با قلم قرمز و در بالای دیوار سمت راست غرفه در ایران شمالی نوشته و تکرار شده است.

کتیبه متن<< بسيح ما في السموات وما في الأرض الملک القدوس العزيز و الحكيم... >>این کتیبه یکی از دو کتیبه موجود در تربت خانه است. کتیبه های تربت خانه همانند سایر تزئینات این قمت به علت نفاست تخریب و از حيز انتفاع ساقط شده است در این کتیبه سوره مبارکه جمعه با قلم ثلث خفی و با استفاده از عنصر گچ نوشته شده است سوره جمعه یکی از صور قرآنی است که در بناهای مذهبی و مساجد بكرات از آن استفاده شده است.

19-کتیبه با متن «لا اقسم بيوم القيامة ولا اقسم بالنفس اللوامه... این کتیبه در قسمت بالایی کتیبه (شماره ۱۷) با عنصر گچ و با خط کوفی مشجر تزئینی نوشته شده است. شدت تخریب در این کتیبه به حدی است که خواندن آن با مشکل مواجه شده است.

20-کتیبه با متن «محمد - علی - ابوبكر - عمر - عثمان - حسن و حسین» این کتیبه در سطح فوقانی ایوان جنوب شرقی با قلم سفید در زمینه آبی قابل رویت است و کتیبه مزبور در کلیات به شکل دایره خورشید طراحی و در سطح قوسی تکرار شده است. ابتدا کلمه «علی» به خط ثلث نوشته و ۱۶ بار تکرار شده سپس نام « محماس» به شکل شکسته و به خط کوفی ساده نوشته و ۱۶ بار تکرار شده است در منتهی الیه ۱۶ نیم دایره بهم چسبیده طراحی شده و در داخل هر نیم دایره دو کلمه از اسامی ابو بکر - عمر - عثمان - حسن اور حسین نوشته و تکرار شده است.

21-کتیبه با متن « محمد - علی» این کتیبه در سطح فوقانی قوس ایوان جنوب غربی و با قلم سفید در زمینه آبی نوشته شده کلمه «محمد» به خط کوفی ساده و کلمه «علی» به خط ثلث نوشته و هر کدام از آنها ۱۶ بار تکرار شده این کتیبه از نظر استنساخ، طراحی و کتیبه نویسی با کتیبه شماره ۱۹ قابل مقایسه می باشد.

22-کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در سمت راست پشت بغل ایوان جنوانسه شرقی با خط سفید در زمینه آبی و به خط کوفی ساده نوشته و ۶ بار تکرار شده است، وسط این کتیبه با موتیف لوتوس (نیلوفر آبی) با ۶ گلبرگ تزئین یافته است.حجت به تذکار است که این موتیف به گردونه مهر معروف بوده و یکی از موتیف های دبیر پای هنر ایرانی است

23-کتیبه با متن «علی» این کتیبه در سمت چپ پشت بغل ایوان جنوب شرقی با خط سفید در زمینه آبی و به خط کوفی ساده نوشته و ۶ بار تکرار شده است. همانند کتیبه شماره (۲۱) در وسط این کتیبه موتیف لوتوس با گلبرگ دیده می شود.

24-کتیبه با متن « سلطان محمد اولجایتو» این کتیبه از نظر املایی اشتباه دارد بطوری که حرف (ل) سلطان و حرف (ی) اولجایتو افتاده است. کتیبه مزبور در سطح پاطاق قوس سقف بالكن در ایران شمال غربی با قلم آبی در زمینه سفید و با خط کوفی ساده نوشته و تکرار شده است.

25-کتیبه با متن «علی - ابوبكر - عمر - عثمان - حسن و حسین» این کتیبه در سمت راست دیوار ایوان جنوب غربی در قسمت بالای کتیبه فتح نوشته شده است. ترکیبی کلی آن عبارت است از تکرار ۱۶ بار کلمه علی به خط ثلت در وسط تصوير و سبسی ۱۶ نیم دایره چسبیده به هم ترسیم شده و در وسط آنها کلمات (ابوبکر، عمر - عثمان - علی - حسن - حسین) تکرار شده است.

نتیجه:

مطالعات به عمل آمده در متن کتیبه ها گویای این حقیقت است که در وضعیت فعلی در کل بنای سلطانیه ۷۷ واحد کتیبه مورد مطالعه قرار گرفته از این تعداد ۴۹ کتیبه متعلق به تزئینات دوره اول و ۲۸ کتیبه متعلق به تزئینات دوره دوم است. کتیبه های دوره نخست که تا سال ۷۱۲ هجری قمری اجراء شده اند، از نظر کمی بسیار کوتاه، شامل كلمات و اسماء جلاله ۲۳ مورد، و اسم محمد (ص) در طرحهای مختلف ۱۲ مورد، نام علی (ع) در طرح های تزئینی متنوع، ۱۳ مورد، استفاده از سور قرآنی ۵ مورد، حدیث نبوی ۲ مورد و جملات تاریخی ۵ مورد، خوانده شده است. در این کتیبه ها حدود هیچگونه جریان و جهت گیری سیاسی - اجتماعی قابل تشخیص نیست اما در کتیبه های دوره نخست دو مقطع تاریخی وجود دارد، تاریخ نخست موزخ به سال ۷۱۰ هجری قمری است (نمای ایوان شرقی) و نشان دهنده پایان تزئینات بیرونی و تاریخ ۷۱۳ (طبقه دوم ایوان شرقی) نشان دهنده پایان تزئینات داخلی بتاست. این دو عدد با متون تاریخی همزمان با احداث با هم مطابقت دارد. زیرا متون معتبری همانند کتاب تجزيه الامصار و تزجية الاعصار و کتاب نفایس الفنون في عرايس العيون، تاریخ مزبور را تائید نموده اند آیات قرآنی که در تزئینات دوره اول استفاده شده کلام الهی آیت الکرسی است، به استناد نظر مورخین این آیه نگهدارنده و حافظ خواسته های مورد نیاز انسانها و به تبع اولی به منظور حفاظت شدن بنای گنبد از حوادث ایام، انتخاب و به جهت تأکید در آن سه بار تکرار شده است. دومین آیه متعلق به این دوره، سوره مبارک اخلاص و آیات ۷۸ و ۷۹ سوره اسراء است در این آیات ذات واجب الوجود و ایریا داشتن نماز به مثابه رکن اصلی و اساسی دین اسلامی بیان گردیده و پیام و محتوای آیات هم با عملکرد بنا و جلب توجه نو مسلمانان مغولی سازگار می باشد. در دوره دوم تزئینات، ۱۱ حدیث، ۸ سوره قرآنی و ۳ متن غیر مذهبی خوانده شده است. از ویژگی های این دوره استفاده زیاد از احادیث نبوی و آیات قرآنی نسبتا طولانی و مفصل است، و به نظر می رسد استفاده از احادیث، آیات و سوره قرآنی در این دوره با اغراض سیاسی - اجتماعی انتخاب و نوشته شده است. به عنوان مثال ذکر آیه ۱۲۱ تا ۱۳۷ سوره مبارک بقرة جهت ایجاد مشابهت شهر سلطانیه با شهر مکه و احتمالا گنبد سلطاتها کعبه می توانست مورد نظر می باشد. اگر به متوان منابع و مورخین همزمان با مغول اعتناء شود، حرکت مزورانه سعد الدوله ابهری وزیر یهودی ارغول برای تسخیر کعبه و تبدیل آن به معبد غیر اسلامی با این

به چنین استفاده از آیات ۱۰۵ تا ۱۱۲ از سوره انبیاء که دلالت برتحلیل و تفسیر سازگار خواهد بود. هم چنین استفاده از آیات ۱۰۵ تا ۱۲ ارجنت دین اسلام به سایر ادیان و ارجحيت قران به زبور و مالا بشارت و وعده پیروزی اسلامی مشرکین و ملحدین را بازگو می کند، تذکر و توجهی است به شمن پرستان فعولی و هدایت شدن ایشان به مسير الهی، اما طولانی ترین کتیبه گنبد سلطانیه سوره مبارک «فتح» است به استناد نظر مفسرین شأن نزول این سوره، پیروزی پیامبر اسلام بر کفر در سال ۶ هجری قمری و موسوم به صلح حدیبیه است که پیامبر اسلام جهت انجام فریضه حج با پیروان خود پیروزمندانه وارد کعبه شده اند. راقم این سطور معتقد است، انتخاب شدن سوره فتح در این بنا در تبیین و توجیه وقایع سیاسی عصر اولجایتو به شدت مفید فایده خواهد بود. این کلی گویی با بیان توضیحات تبیین می شود. بعضی از پژوهشگران غربی کوشش نموده اند دو لایه بودن تزئینات را با تغییر مذهب اولجایتو از تسنن به تشیع و تشیع به تسنن تبیین نمایند. اما مطالعات دقیق علمی در کتیبه های گنبد سلطانیه و مطابقت آنها با وقایع سیاسی - اجتماعی عصر ایلخانی گویای این حقیقت است که بر خلاف متون منابع تاریخی، شیعه یا سنی شدن، اولجایتو غیر واقعی و فاقد معنی خواهد بود زیرا در تزئینات و کتیبه های دوره نخست گنبد که در حد فاصل سالهای ۷۰۴ تا ۷۰۹ هجری قمری انجام گرفته و طبق نظر مورخین عصر ایلخانی، اولجایتو در این سالها سنی مذهب و متعصب بوده است، اما در کتیبه های گنبد سلطانیه هیچگونه سند معتبری که بر این مطلب دلالت نماید، مشاهده نمی شود. این در حالی است که در بنای گنبد همزمان با تزئینات دوره اول ۱۲ مورد اسم علی (ع) و ۱۰ مورد اسم محمد(ص) نوشته شده است. به علاوه در کتیبه ها در دو محل، حضرت علی (ع) را وصی و جانشین حضرت پیغمبر معرفی می نماید (ایوان جنوب شرقی و ایوان شرق) بنابر این سنی تصور نمودن اولجایتو در حد فاصل سالهای ۷۰۴ تا ۷۰۹ فاقد اعتبار خواهد بود.

اما تحقیق و تفسیر کتیبه شماره ۱۵ که با متن «ان من عنایت الله تعالی و کمال الطاعتة التي افاضتها... تاج الدین علیشاه... ادام الله نصرة وشد... بالعدل والإحسان...» این کتیبه به جهت اهمیت آن، حداقل در سه ایوان شمال غربی، جنوب غرب و غرب، تكرار شده آئینه تمام نمایی از وقایع و اتفاقات جاری در سالهای ۷۱۶ و ۷۱۷ هجری قمری نه تنها در سلطانیه بلکه دستگاه مدیریتی حکومت ایلخانی است. زیرا بر اهل تحقیق و تفحص مبرهن است که مجموعه سلطانیه ابتدا زیر نظر و با تولیت رشید الدن فضل الله همدانی صدر اعظم با کفایت دوره ایلخانی و اولجایتو ساخته و پرداخته شده است، پس از روی کار آمدن و مشارکت چهره سیاسی دوم در کار صدارت، به نام خواجه تاج الدين علیشاه و بروز اختلاف ما بین دو صدر اعظم ایلخانی که در نهایت به خانه نشین شدن رشیدالدین و مالا به قتل رسیدن ایشان انجامید، در مسایل سیاسی اجتماعی، باید تأثیرات و تغییرات نسبتا عمیقی گذاشته شده باشد. از جمله این تأثیر، نه تنها آرایش و تزئینات گنبد سلطانیه تغییر یافته، بلکه این تغییرات در معماری عناصر ابواب البر هم بخوبی مشهود است. نوشته شدن اسم تاج الدین علیشاه و تکرار آن در سه ایوان مذکور نشان روشن و سند متقنی است بر اختیار یافتن صدر اعظم اخير الذكر و پیروزی تاج الدین علیشاه به رشيد الدين فضل الله، بنابراین،شخص فاتح در جهت زدودن آثار و بقایای رقیب خود به مسطور نمودن تزئینات و کتیبه های قبلی و محتم کتیبه هایی که نام رشيد الدين در آنها نوشته شده، اقدام و نام خود را بر تارک حداقل سه ایوان حک نموده است. بنابر این تفکر، نگارنده این سطور تاریخ شروع تزئینات و کتیبه های دوره دوم را اواخر سال ۷۱۶ و اوایل سال ۷۱۷ هجری قمری پیشنهاد می نماید. حاجت به اذكار است که با توجه به مرگ اولجایتو در روز عید فطر سال ۷۱۶ وجود نام سلطان مزبور در تزئینات دوره دوم (کتیبه شماره ۲۳) به اسود این نظریه است.

پس نظریه کسانی که کوشش نموده اند انجام تغییرات در تزئینات گنبد سلطانیه را با تغییرات در مسایل عقیدتی و یا مذهبی و شیعه و یا سنی شدن اولجایتو تبیین نما ینا، ، مردود و بدلایل ذیل با شک و تو دیا۔ مواجه می شود.

-اولا به استثنای کتیبه های با متن «علی، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین» (کتیبه شماره ۱۹ و ۲۴) که با وجود اسامی دو تن از ائمه شیعه در آن صرفا یک شعار سنی نمی تواند باشد، در هیچکدام از کتیبه های متعلق به دوره دوم شعار و فرازی که دلالت بر سنی شدن هیئت حاکمه باشد، ملاحظه نمی شود. حتی در کتیبه شماره ۱۹ ترکیب کلی کتیبه از نام علی (ع) تشکیل یافته فلذا سنی بودن تفکر را با تردید مواجه می سازد.

. -هم چنانکه در تزئینات و کتیبه های دوره نخست هم که به اعتبار متون تاریخی و معشر همزمان با اولجایت شیعه شدن ایشان را بعد از سال ۷۰۹ هجری قمری و پس از زیارت عتبات عالیات اعلام نموده اند - هیچگونه آثار و سندی از لحاظ سنی بودن اولجایتو دید ده نمی شود تا شیعه شدن ایشان بعد از سال ۷۰۹ را پذیرفت، بلکه وجود دو کتیبه در ایوان شرقی ( کتیبه شماره ۱-۶) و ایوان جنوب شرقی ا ( کتیبه شماره ۲ - ۳ که حضرت علی را وصی نبی الله قرار داده با متون تاریخی مزبور منافات دارد، به استناد نتایج آنچه که مطالعه گردید چنین استنباط می شود که شخص اولجایتو و دولتمردان مغولی هرگز به طور واقعی و حقیقی مسلمان نشده، بلکه تظاهر به اسلامیت و یا سنی و یا شیعه بودن آنها بیشتر یک حرکت سیاسی و استراتژیکی است تا یک تفکر و اندیشه مذهبی کما اینکه دفن جسد اولجایتو در محل غير از گنبد سلطانیه هم سند متقنی بر این نظریه است.

به نظر می رسد مورد استفاده قرار دادن سوره مبارک فتح (سوره ۴۸) در این بنا همچنان نشان دهنده وقایع سیاسی حد فاصل سال های ۷۱۶ تا ۷۱۷ دربار ایلخانی می تواند باشد. این کتیبه به یاد بود و پیام اور پیروزی و ورود فاتحان خواجه تاج الدین علیشاه به اریکه صدارت باید باشد که به نوعی با پیروز مندی سرداران اسلام در حد يبيه و هم چنین با ورود فاتحانه آنها به مگه، مورد مقایسه قرار گرفته است.

نگارنده اعتقاد دارد غیر از کتیبه هایی که مطالعه و مورد مداقه قرار گرفت در لایه زیرین دوره دوم کتیبه های ارزشمند دیگری وجود دارد که با مطالعه آنها به نتایج دی قیمتی می توان دست یافت.

بررسی علایم حجاران در سلطانیه:

در سطح نما و پشت کار سنگهای منصوب در عناصر و اندامهای سلطانیه همانند برج و بارو، علایم فراوانی که به شیوه نگاری اجراء شده، قابل رویت و شناسایی است . علایمی که در سطح صاف سنگها نفر شده به شکل ظریف و هنرمندانه و علایمی که در پشت سنگ کار شده، عموما خشن تقر شده اند. از این علایم علاوه بر سلطانیه در عناصر معماری تخت جمشید، پارسارگاد، شوش، شهرگور فیروز آباد، مجموعه تاریخی کنگاور، کاروانسرای بیستون دیده شده که تا حدودی با علایم حجاران سلطانیه قابل مقایسه اند.

در باب فلسفه وجودی این علایم اظهار نظرهای متفاوتی توسط پژوهشگران ارائه شده و اکثریت قریب به اتفاق، ایشان را عقیده بر این است که حجاران به جهت دریافت دستمزد حجاری به نفر این امضاء مبادرت ورزیده اند، اما مطالعاتی که توسط راقم این سطور به عمل آمده مبین این حقیقت است اکه، چون کار مسطح و گونیا نمودن چهار طرف سنگ پیچیده گی خاصی داشته و تعدادی از سنگ های حجاری شده لاجرم نا گونیا می شوند و این ناگونیایی تنها در هنگام قرار دادن سنگ در محل اصلی معلوم می شود بنابراین اصلاح آنها مستلزم مشخص شدن صاحب کار ناگونیا برای معمار و ناظرین پروژه است.

از این نقطه نظر بود که حجاران موظف به امضای سنگ مورد حجاری خود بوده اند. اگر چه اخذ دستمزد حجاری هم میتوانست مد نظر باشد. تعدد و تنوع امضاء در سنگهای مکشوفه از بناهای مختلف و لزوم استفاده از حجاران متعدد در انجام پروژه های عمرانی به سود این نظریه است.

در سنگهای مورد مصرف در برج و باروی سلطانیه ۱۴۸ امضاء و علامت مورد شناسایی قرار گرفته که از این تعداد ۲۶ علامت به صورت زیبا و ظریف نقر شده و ۱۲۲ علامت به صورت خشن طراحی شده اند با توجه به تعداد علایم مکشوفه می توان چنین استنباط نمود که حصار سنگی سلطانیه حداقل به دست ۱۴۸ نفر حجار ساخته و پرداخته شده است . حاجت به تذکار است که اکثریت قریب به اتفاق علایم، در سنگهای مختلف تکرار شده است، تکرار علایم در روی سنگها نشان دهنده تعداد قطعات حجاری شده توسط یک حجار می تواند باشد.

اگر در طول تقریبی ۱۲۰۰ متری حصار سلطانیه، طول هر قطعه سنگ بطور متوسط ۷۰ سانتی متر و تعداد ردیف های آن مطابق طرح کرپرتر ۱۷ ردیف تصور شود، تعداد سنگهای استفاده شده را حداقل می توان ۱۴۵۱۸ قطعه سنگ دانست پر واضح است که برای تدارک و خجاری نمودن سنگهای مزبور سنگ تراشان متعددی مورد نیاز خواهد بود بهر تقدير، مطالعه در باب منشاء و مبداء علایم مکشوفه شایان توجه است. به عبارت دیگر اگر چه بعضی از علایم مکشوفه با بعضی از حروف و اعداد الفبای عربی، فارسی، یونانی، رومی لاتین، مسند، ثمودی ، قبطی قابل مقایسه است، اما با توجه به تنوع خطوط و علایم، متحمل است که حجاران، این علایم را بطور عادی و بدون علم و آگاهی از مفاهیم آنها انتخاب نموده اند.

تحلیل سازه یی گنبد سلطانیه:

 محققین و پژوهشگران بطور کلی معماری سنتی ایران را خارج از ضوابط و معیارهای محاسباتی دانسته، و بعضی از اصول شناخته شده در مسایل مربوط به ایستایی بناها و تناسبات موجود در اجزاء و المانهای معماری را مرهون ممارست بتایان در طی سالیان متمادی دانسته اند پژوهشهای باستان شناسی و معماری در گنبد سلطانیه عقیده اخیر را با شک و تردید مواجه می سازد، این کلی گویی مستلزم ارائه توضیحاتی در این باب است.

1- پی سازی :

با عنایت به عظمت بنای گنبد بدوا برای هر بینده چنین متصور است که این بنا دارای پی سازی بسیار پیچیده و احيانا عریض و طویل می باشد در صورتیکه چنین تصوری در این بنا حقیقت ندارد و سنگینی بتا از طریق ستون های هشتگانه به پی هائیکه تنها ۵۰ سانتیمتر از پیرامون جزرهای باربر بزرگتر است منتقل می شوند این پس با استفاده از لاشه سنگ و شفته آهک که اندکی هم گچ دارد، ساخته شده است. قابل توجه است که حتی پی در محل پنجره ها و درهای ورودی قطع شده و ارتفاع آنها ۹۰ سانتیمتر است. این مسئله یکی از پدیده هایی است که اطمینان و اطلاعات مهندسان سلطانیه را در ارتباط با خاک آن مشخص می سازد.

در کاوشهای باستان شناسی که توسط نگارنده در داخل گنبد خانه انجام گرفت در ترانشه شماره ۵ ایک حلقه چاه قدیمی پر شده شناسایی شده وجود این چاه پر شده در این محل پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین سلطانیه در ذهن پدیدار گردیده به جهت ایجاد امکان مطالعه دقيق، خاکهای حاصله از تخلیه چاه بطور مجزا در یک محل جمع آوری شده و تخلیه چاه تا عمق ۹ متر از کف فعلی گنبد، که انتهای چاه بود ادامه داده شده و در این سطح، چاه به آب رسیده و سطح آب ، ۶ سانتیمتر بالا آمد، مطالعه دقیق در خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ در آن وجود داشت مشخص شد که چاه پس از حفر، مجددا با همان خاک پر شده است مضافا به اینکه هیچ نوع آثار استفاده از چاه مشاهده نگردید، عدم وجود آثار تأسیسات و تجهیزات بهره برداری و همچنین ناچیز بودن دبی آب، بهره برداری عادی از چاه را با اشکال مواجه ساخت بنابراین هدف از حفر این چاه را که همان انجام آزمایش مکانیک خاک می باشد بیش از پیش روشن و مشخص می سازد.

با پیدا شدن این چاه آزمایش مکانیک بوضوح انجام مطالعات لازم برای نوع بارگذاری بر روی خاک توسط مهنا۔ سین گنبد مشخص و روشن شده است. به عبارت دیگر مطالعات لازم در مورد دانه بندی خاک در صا۔ رطوبت، عمق آبهای زیرزمینی و در نتیجه مقدار عددی تنش مجاز خاک برای محاسبان کنید. معلوم گردیده و بر اساس این اطلاعات نقشه شالوده های گنبد طرح ریزی و اجراء شده است

توضیح اینکه زمین طبیعی سلطانیه از مواد آهکی با خاک رس که اندکی هم ماسه و عناصری به ان رنگی حداکثر اسانتیمتر تشکیل گردیده و بطور طبیعی زمینی است بسیار فشرده و آماده بارگذاری متراکم.

2- ستون های هشت گانه

سلطانیه که وزن ۱۶۰۰ تنی گنبد را به شالوده ها منتقل می نمایند، از نظر محاسباتی حائز کمال اهمیت اند. سطح مقطع هر کدام از این جرزها حداقل ۵۰ متر مربع است و بار وارده بر آن ۲۰۰ تن محاسبه شده با توجه به اعداد ذکر شده، به اعتقاد بعضی از پژوهندگان که جرزهای هشتگانه را تو پر دانسته اند میزان بارهای وارده به سطح مقطع ۵۰ متر مربع، کمتر از حد مجاز و در نتیجه سطح مقطع جرزهای موجود بیشتر از حد لزوم بوده و حجم آجر چینی را در تئوری تو پر بودن ستونها افزایش داده است اما واقعیت مطلب این چنین نیست فضای پر شده گنبد در سالهای اخیر خالی شده و مشاهده گردید که در داخل ستونها، فضاها و اتاقهای متعددی تعبیه شده بنا بر این مقطع ستون ها تو خالی و مجوف است و با استناد نتایج حاصله از علم استیا تیک چون مقاومت برشی عناصر تو خالی بیشتر از عناصر تو پر است. بنابراین مقاومت این جرزها در مقابل شتاب حاصل از زلزله و فشارهای ناشی از باد را افزایش می یابد این عامل مطلب اتفاقی نیست بلکه یکی از پدیده هایی است که مرتبط بودن منطق محاسبات در ایجاد این بنا را اثبات می نماید.

3- عرض ستونهای

مورد بحث ۶ / ۷۸ متر انتخاب شده این همان عددی است که مؤلفه های رانشی و گنبد در زاویه ۴۵ درجه از این محل عبور می نمایند، به عبارت دیگر ارتفاع پا طاقی گنبد رانشی گنبد در ضخامت مورد بحث به حد نزدیک به صفر خواهد رسید. بنابراین در انتخاب ابعاد آن، محاسبات استاتیکی انجام گرفته است.

۴-  عنصر گنبد:

نیز از نظر سازه ایی قابل تعمق است و منحصر نقود، آن سیستم دو جداره بودن است. از رقوم ۴ / ۱۰ متری از کف پشت بام گنبد دو پوسته شده و در حد فاصل آنها ۶۰ سانتیمتر فضای خالی وجود دارد. در پوشش مزبور با طاقهایی به همدیگر متصل شده و این فاصله از پایین به بالا کمتر شده و منتهی الیه آن پس از رسیدن مجدد پوسته ها، ضخامت به ۹۰ سانتی متر رسیده است. به اعتقاد بعضی از محققین این سیستم گنبد سازی در دنیا بی نظیر بوده و لذا گنبد سلطانیه در تاریخ معماری جهان اهمیت شایانی می تواند داشته باشد.

ابهر نقاد بر دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسایل ایستایی قابل مطالعه است و با جهت بالا بردن مقاومت بنا در لنگرهای برشی، ینا را در مقابل زلزله و شتاب حاصل از آن آسیب ناپذير نموده است.

و به قوای استاد دکتر مهدی فرشاد این دوره نمایش دهنده درک جس مازندگان آن از اصول استاتیک پوسته ها و رفتار مکانیکی آنها بوده است.

5- مقاوم بودن بنا در مقابل نیروهای کششی:

به کارگیری تیرهای چوبی عاجدار در ابعاد و اندازه های مختلف در این بنا حائز کمال اهمیت است از آنجایی که وجود نیروهای کششی و رانشی در جای جای بنای سلطانیه امری طبیعی است محاسبان سلطانیه با آگاهی از رفتارهای مکانیکی، اتصال اندامهای بنا را در مفاصل مزبور با تعبیه چوبهای عاجدار تقویت نموده و نیروهای کششی را خنثی نموده اند. در این راستا، چوبهایی از جنس کاج که با نوعی روغن اشباع و مسموم گردیده، کار گذاشته اند. حتی با عنایت به ابعاد تیرهای جاسازی شده، مقطع این عناصر با لحاظ واقع شدن شدت کشش در هر مفصل انتخاب و کار گذاشته شده است.

به طوریکه این عناصر با مصالح امروزی آرماتور عاجدار دقیقا قابل مقایسه است. حاجت به تذکر است که پدیده های متعدد دیگری در بالا بردن توان استاتیکی بنای سلطانیه می توان ملاحظه نمود که نگرش به فرم کلی بنا که هشت ضلعی منظم انتخاب شده و تعبیه مناره های هشت گانه بنا در تبدیل نیروهای رانشی به فشاری از اهم مسایل استاتیکی است که در ذهن مهندسین سلطانیه حل و فصل شده است. بنابر آنچه که بسیار خلاصه و مؤجز بیان گردید، می توان تاریخچه بکار گرفتن منطق ریاضی و پدیده های محاسباتی در ایجاد بناها را به اوایل قرن هشتم هجری قمری منسوب، و افتخار این ابداعات را از آن مهندسین ایرانی دانست.

 

پیشگفتار

اما بعد، بدون تردید، عملیات نظامی - سیاسی مغول در اوایل قرن هفتم هجری قمری و تبعات ناشی از آن را می توان در ردیف یکی از مهمترین حرکت های نظامی طبقه بندی نمود. اگر چه این پا. يده مخوف با تخریب مراکز جمعیتی آباد و قتال ساکنان متمدنشان، شرایط اقتصادی - سیاسی و فرهنگی جدیدی را به قسمت اعظمی از جهان تحمیل نمود، به طوری که ابن الأثير مورخ بزرگ عالم اسلام می نویسد: اگر می گفتند که از زمان خلقت آدم ابوالشر تا کنون جهان چنین مصیبتی را به خود ندیده درست گفته بودند زیرا تاریخ چیزی که شبیه یا نزدیک به آن باشد نشان نمی دهد...» و اما علیرغم مصیبت ایجاد شده مطالعات دقیق نشان دهنده این واقعیت است که تشکیل یک حکومت مرکزی منسجم و سازمان یافته در محدوده جغرافیایی نسبتا وسیع و ارتباط یافتن فرهنگهای گوناگون مستقر در حوزه امپراطوری ایلخانی از شمال غربی چین تا تمدنهای مستقر در سواحل مدیترانه و شرق اروپا و آمیختگی فرهنگی قسمتی از ملل آسیایی با ملل اروپایی و رونق اقتصادی حاصل از ایجاد امنیت در جاده های مواصلاتی، به طور نسبی و تا حدودی موجبات توسعه و تعالی منطقه و ممالک مفتوحه را ا فراهم نموده است. اگر چه مطالعات نسبتا جامعی در پدیده های متعلق به این برهه از زمان انجام گرفته، اما سئوالات عدیده ای در ارتباط با این جریان هنوز بی پاسخ است. بنابراین با عنایت به حساسیت و اهمیت تاریخ مغول، مورد مداقه قرار دادن موضوع با متدهای جدید علمی توسط معماران، باستان شناسان و مورخین و حتی جامعه شناسان شایسته تحقیق خواهد بود.

منابع تحقیق این بحث به طور عمده به دو قسمت تقسیم می شوند:

 ١- متون تاریخی و سفرنامه ها

 2- اسناد و مدارک باستان شناسی و معماری

1-       متون تاریخی و سفرنامه ها

اهمیت یافتن مسئله تاریخ نویسی و ثبت و ضبط فتوحات مغول یکی از انگیزه های اصلی نضج تاریخ نویسی در این دوران می تواند باشد. متون تاریخی عصر مغول عموما دو خصوصیت را داراست. نخست این که تاریخ نویسان عصر مغول از تحلیل وقایع در سرزمینهای اشغال شده عاجز بوده اند. دوم این که محافظه کاری مورخینی که در خدمت دستگاه حاکمه بوده اند، به روشنی احساس می شود. به همین سبب، مطالب منابع مذکور با احتیاط تلقی می شود. مضاف بر این که تکرار مطالب یکسان در بعضی از منابع، عرصه مطالعه را به پژوهشگر تنگتر خواهد نمود. مشابهت مطالب منابع معتبری همانند روضة الصفا، تاریخ وصاف و نزهة القلوب از آن جمله اند. بهر تقدیر کتاب های ذیل جامع التواریخ، تاریخ وصاف، تاریخ مبارک غازانی و نزهة القلوب علیرغم محافظه کارانه نوشته شد نشان. مطالب آنها در زمره منابع معتبر طبقه بندی می شود. کتابهای جامع التواریخ رشیدی اثر حافظ ابرو و کتاب نفایس الفنون في عرايس العيون تأليف شمس الدين محمد بن محمود آملی، کتاب تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از نظر مباحث این تحقیق اهمیت بسزایی دارند. آخرین بخش منابع مدون متعلق به مطالعات مثاخرین است که عمدتا در مورد گنبد سلطانیه بوده و در رسالات نسبتا متعددی منتشر شده اند. قسمت اعظم این منابع ذکر مختصات و مشخصات کلی آرامگاه اولجایتو بوده و حتی از نظر آمار و ارقام فیزیکی بنا اشتباهات فاحشی مشاهده می شود که همین اشتباهات در اکثریت قریب به اتفاق منابع تکرار شده و ارائه مطالب جدید متکی بر متدهای علمی تحقیق نسبتا اندک است. بویژه این که عظیم و پیچیده بودن آثار سلطانیه هم مزید بر علت بوده است.

2-      اسناد و مدارک باستان شناسی و معماری

على القاعده منابع و مدارک معماری و باستان شناسی از مطمئن ترین عناصر مطالعاتی، در روشن نمودن صفحات تاریک تاریخ به شمار می رود. این مدارک در تکمیل منابع و متون از ظرفیت بسیار بالایی برخوردارست. بررسی آثار هنری، ظروف سفالی، سکه ها، کتیبه ها و بناهای تاریخی در روشن نمودن مظاهر تمدنی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مربوط به دوران خود، نقش اساسی دارند.

ضعف کلی این بخش از منابع، قلت حفاری های باستان شناسی در محوطه های باستانی مربوط به این دوره است.آثار مکشوفه قابل مطالعه این دوران، به طور عمده تصادفی بوده، لاجرم اطلاعات مأخوذه از آنها با احتیاط تلقی خواهد شد. اما آثار و بقایای شهر سلطانیه - به مثابه پایتخت بزرگترین امپراطوری در عصر خود - از نظر ظرفیت مطالعاتی یکی از منابع متقن و با ارزش این دوره می تواند مطرح شود شهر سلطانیه علاوه بر پایتخت بودن، عناصر و اندامهای شهری آن امتیازات عدیده ای را داراست که آثار دیگر این دوره فاقد آن است.

اول : سلطانیه پایتختی است که شهریت آن آگاهانه و با طرح نقشه های دقیق و با مطالعه قبلی ساخته شده و از نظر شناسایی سیاستهای داخلی و خارجی بانیان و حامیان سلطانیه دارای اهمیت و ارزش فوق العاده است.

دوم: قابل مطالعه بودن عناصر و اندامهای شهر، و وجود مدارک باستان شناسی و معماری بسیار غنی و قوی در لایه زیرین شهر فعلی سلطانیه

سوم: بررسی برج و باروی ارک سلطانیه (کهندژ) می تواند تضادهای هیئت حاکمه با مردم را بازگو نمايد.

چهارم: بر پا بودن یکی از بزرگترین آرامگاه های این دوره و تحلیل حجمی آن از یک سو و ارتباط آن با عنصر جديد «ابواب البر» در حل مسایل مربوط به اعتقادات و گرایش های مذهبی دوران ایلخانی نقش مؤثری را خواهد داشت.

پنجم: آن که آرامگاه اولجایتو بمثابه یک بنای عظیم، نمونه ای منحصر بفرد، از حجم، سبک، فرم، رابطه فضاها، تزیینات ، تناسبات، ایستایی و بالاخره فلسفه، بینش، آرمان و مقولات متعددی از این تقبيل است و به عنوان یکی از منابع معتبر جهت روشن ساختن تاريخ مغول می تواند باشد.

در خاتمه شایان ذکر است دوستانی که در تهیه و تدوین این کتاب همکاری صمیمانه داشته و بدون همکاری های ارزنده ایشان کتاب حاضر به زیور طبع آراسته نمی شد، از جمله از زحمات بی شائبه فرزندم آقای هومن ثبوتی به عنوان دانشجوی معماری که در طراحی کتیبه ها نقوش موتیف های مربوط به کاشی کاری و گچ بری و دیزاین مجدد پلان ها و مقاطع، هنرمندانه همکاری نموده اند، سپاسگزاری می شود.

از دوست فاصل و همکار گرانقدرمان آقای مهندس نظرپور، مدیر مسئول پروژه های عمرانی وزارت علوم تحقیقات و فناوری که با اهداء تعدادی عکس ارزنده که موجب زیب و زینت کتاب شده اند، ابواب ، تشکر برای همیشه مفتوح است، از جناب آقای مهدی افضلی مدیر انتشارات زنگان که با تلاش مضاعف پیگیری چاپ کتاب بوده و به لحاظ سفر مطالعاتی ایشان به خارج از کشور ناتمام مانده بنابراین شایسته سپاسگزاری است. از دوست فاضل و پژوهشگر ارزشمند جامعه فرهنگیمان جناب آقای حاجی سید علی اصغر شریعت زاده که در رابطه با چاپ کتاب و بالا بردن کیفیت آن تلاش مضاعفی نموده سپاسگزاری می نماید.

همچنین به جهت بهره مندی از امکانات معنوی و مادی سازمان میراث فرهنگی استان و کشور از مدیریت میراث فرهنگی استان زنجان جناب آقای بهرام زاده و سایر همکاران گرامی سپاسگزاری نموده

و توفیق روز افزون ایشان را در پیشبرد اهداف عالیه میراث فرهنگی و صیانت و حفاظت آثار و اتلال تاریخی استان، از خدای منان مسئلت می نمایم.

نهایتا به پاس حق شناسی و حرکات و سکنات مؤدبانه آقای هومن ثبوتی، امتیاز مادی این اثر به ایشان هدیه می شود

اوضاع جغرافیایی شهر سلطانیه

الف. موقعیت:

شهر سلطانیه در محدوده سیاسی استان زنجان به فاصله ۳۷ کیلومتری شهر زنجان ( مرکز استان )قرار گرفته است. این شهر در فاصله ۴ کیلومتری جاده ترانزیتی (تهران، زنجان، تبریز، بارزگان) واقع شده و شبکه خط آهن نیز به لحاظ بعد مسافت (۵ کیلومتر) در شبکه تحرکاتی این شهر نقشی ندارد. عنوان شهر از سال ۱۳۴۴ اطلاق گردیده و به این ترتیب شهر سلطانیه، مرکز بخش به همین نام از توابع شهرستان ابهر محسوب شده است. این منطقه از شمال به بخش طارم عليا، از غرب به بخش حومه از شهرستان زنجان، از جنوب به شهرستان خدابنده و از شرق به شهرستان ابهر محدود و ۹۴۰ کیلومتر مربع وسعت دارد. این بخش دارای ۷ روستای عمده با جمعیتی بالاتر از ۱۰۰۰ نفر و ۲۶ روستا با جمعیتی کمتر از ۱۰۰۰ نفر است و جمعا ۲۶۹۸۹ نفر جمعیت دارد.

ب. فعالیت های اقتصادی:

 بر اساس مطالعات سرشماری سال ۱۳۷۵ در بخش سلطانیه ۶۰ درصد در بخش کشاورزی، ۳۰ درصد در بخش صنایع و ۱۰ درصد در بخش خدمات، در فعالیت بوده اند، من حيث المجموع این منطقه علیرغم دارا بودن ظرفیت های لازم در توسعه اقتصادی، به لحاظ نابسامانی های حاکم بر امور مربوط به تولیدات کشاورزی، از نظر اقتصادی عقب مانده است. اراضی قابل کشت این منطقه عموما از زمینهای درجه ۲ و ۳ تشکیل گردیده و آب مورد نیاز از طریق ۵۴ حلقه چاه عمیق و ۱۰۷ رشته قنات تأمين می شده که امروزه تنها ۳۸ قنات قابل بهره برداری است و در وضعیت فعلی دامداری در سلطانیه با روش سنتی و با وجود چمن سلطانیه از رونق نسبی برخوردار است.

چمن طبیعی سلطانیه قسمتی از فلات زنجان را در بر گرفته و این فلات از فاصله گرفتن دو رشته ارتفاعات موازی که در جهت شرقي - غربي ممتد اند، تشکیل گردیده است

ارتفاعات شمالی شامل کوههای طارم از رشته جبال البرز در خط مستقیم و رشته ارتفاعات جنوبی واقع در این ناحیه که به رشته کوههای سلطانیه معروف است، از شرق به غرب از حدود صائین قلعه از کوههای شمالی فاصله گرفته و در طول ۳۰ کیلومتر در محل شهر سلطانیه به حاد، اکثر پهنای خود حدود ۱۷ کیلومتر می رسد. ادامه این حرکت در نزدیکی روستاهای یوسف آباد و بناب به حداقل و فاصله کوهها به ۳ کیلو متر رسیده است. معابر آذربایجان، قفقاز، گیلان، همدان و خراسان در این فلات به وسعت تقریبی ۳۵۰ کیلومتر مربع واقع شده است.

چمن معروف سلطانه با وسعت تقریبی ۳۵ کیلومتر مربع به طول ۲۰ کیلومتر و به عرض متوسط ۲ کیلومتر در قسمت جنوبی این فلات قرار گرفته است در وضعیت موجود شهر سلطانیه از طریق ۷ شاخه راه ارتباطی که اساسا منطبق بر راههای تاریخی می باشد، با اطراف و روستاهای حوزه نفوذ در قالب اموزشی، درمانی، خدماتی و اداری در حد ضعیف دایر و ضعف این رابطه به لحاظ وجود مراکز جمعیتی قویتر در اطراف از جمله شهرستان این در شرق به فاصله ۵۷ کیلومتر و شهرستان خدابنده در جنوب به فاصله ۴۰ کیلومتری شهر زنجان در غرب آن به فاصله ۳۵ كيلو متر تشدید شده است.

ج. موقعیت چمن سلطانیه در منطقه:

این چمن مرتفع ترین نقطه فلات زنجان و ابهر است. ( به ارتفاع ۱۸۰۰ متر) با وجود رشته کوههای واقع در جنوب و شمال آن و همچنین با مطالعه در دیاگرام های جوی، می توان این منطقه را در ردیف مناطق با آب و هوای استپی سرد قرار داد. به عبارت دیگر این ناحیه دارای تابستانهای معتدل، تا نسبتا گرم و زمستانهای سرد است.

متوسط باران در این منطقه ۳۲۰ میلیمتر در سال بوده و نزول آن در فصلهای پاییز و بهار است. مادت یخبندان در آن طولانی، و در حدود  ۵/۴ماه در سال گزارش شده است. وجود چمن مسطح سلطانیه، قرار گرفتن کوههای اطراف، ارتفاع محل، منطقه را در ردیف نواحی بادخیز قرار داده و جهت وزش بادهای غالب از جنوب غربی و شمال شرقی است که در ماههای مردادی شهریور، بهمن و اسفند شدت می یابد. (۱) اشیب عمومی ناحیه از جنوب به شمال و از شرق به غرب است. من حيث المجموع شیب شهر سلطانیه بسیار کم و در بعضی نقاط به حد صفر رسیده است. از طرف دیگر منابع آب منطقه به لحاظ ساختارهای زمین شناسی و میزان بارندگی، سطح آبهای زیرزمینی را در حد بالا نگه داشته، به طوری که ارتفاع آب در اراضی جنوبی سلطانیه در عمق ۵ متری و در اراضی شمال ۳ متر و چمن سلطانیه در ۱ متری قرار دارد. این وضعیت موجب ایجاد مراتع سرسبز و چمن در منطقه بوده است.

ه - مطالعات جمعیتی

در وضعیت فعلی بر اساس مطالعات نتایج سرشماری های عمومی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۶۵ روند تحولات جمعیتی شهر سلطانیه سیر نزولی داشته است.

لازم به توضیح است که درصد رشد جمعیت شهر سلطانیه در سالهای آماری در مقایسه با میانگین ارشد جمعیت در مناطق شهری بسیار ناچیز بوده است.

 

بررسی سلطانیه در متون تاریخی و سفرنامه ها

 بررسی نظریه مورخین، محققین، باستان شناسان و معماران مستند به متون تاریخی و همزمان با برپایی شهر از نقطه نظر جمع آوری نظریات و آراء مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر و تحلیل در کم و کی مسایل تاریخی می تواند در دستیابی به اهداف تحقيق کمک شایانی نماید. در این بخش نگارنده ضمن ارائه آراء مذکور، تقدم و تار نوشتارها را نیز مدنظر قرار داده است. حال با ذکر این مقدمه کوتاه به بررسی بعضی از متون پرداخته می شود.

تجزية الامصار و تزجية الاعصار

شهر له به نسیمه و نعیمه صفه                    تحاكى جنة الرضوان

 تمام عمارت قنغرالانگ را که پدر نیکوی پادشاه مؤسس فرمود بود چون به منزل موعود بی خیال و احول کوچ کرده ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر و ابل طل طلل آن نیز علل خلل خواست پوشیده، يرليغ موگد نفاذ یافت و آن را حوالت رفت على التفضيل و ایلچیان بر صهوات تعجیل تحصیل را روان گشتند و با یان حاذق و مهندسان چابک که بناء مهارت سنمار را به دست تخجیل عرصه شفا جرف هار سازند به عمل اشتغال نمودند و از اصقاع ممالک اصناف صاع و انواع محترقه با اهل و سکن برای توطن و تمدن به اسم قار توجی روان گشتند و قهرمانان کافی و قیمان داهی که بقیه دهاة و تتمة كفاة جهان بودند نصب رفت و بر ایشان معماران و سرکاران امین دقیقه بین نکته گیر و حرفه شناس مسارفت عمل و استدراک هر خلل بگماشتند و هر بامداد که معمار کره زمین استعمار ممالک خاک را بر سر دیوار افلاک قدم نهادی اهل حرف هر یک در عمال مخصوص شروع نمودندی و بر مثال فلک از حرکت نیاسودندی و به هنگامیکه کفه آفتاب زربار از عمود معیار و معدل النهار متمایل گشته على التدريج بر سطوح افق غرب نشستی ترازوی ادای اجرت بر ارزوی احراز مثوبت برداشتند و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر منصور به منازل خود رفتند و قلعه عذرا را که با فسحت او به چشمان صاف چون نقطه فاسد که قاف بی مقدار نماید این اقتباس از رحمت نامه مجید کرده ام .

نفایس الفنون في عرايس العيون:

...از آن جمله شهر سلطانیه که در شهور سنه اربع وسبعمایه (۷۰۴) بنیاد نهاد و در مدت ده سال به مرتبه ای رسانید که بلاد ربع مسکون معمورتر شد و در وسط سلطانیه قلعه ای بس عالی بمقدار شهری بنا فرمود، وجهة مرقد خود گنبدی بس عالی هشت مثار بر سر آن ساخته و در حوالی آن ابواب خیر ازجامع و خانقاه و مدارس و دارالسيادة که هرگز مثل آن در جهان کس نداده و نه شنیده بفرمود و بسیاری از املاک نفیسه بر آن جا وقف کرد چنانچه حاصل آن در عهد دولت او به صد تومان می رسد و چون این جمله به تعلیم و ارشاد وزیر عالم عادل صاحب سعید شهید خواجه رشیدالدین طاب مثواه بود نیابت اتولیت بدو داد و در آنجا ده مدرس و بیست معبد و صاد نفر از طلبه علم و بیست صوفی و دوازده حافظ و هشت مؤدن و چهار معلم فرمود. وجهة هر مدرس هزار و پانصد دينار موسوم کرد، و جهت هر معباد هفتصد و پنجاه دینار از جهت طالب علم و صوفی و حافظ و مودن و معلم صد و بیست دينار هر روز جهت آینده و رونده که در دارالضیافه آنجا صرف کنند سیصد دينار تعیین فرمود و از برای امراء که ملازم آنجا باشند و مجاوران و فراشان و خادمان خانقاه و خرج ایتام و مصالح دارالسیاده و دارالشفا زیاده از صد هزار دینار چنانچه در وقفيه مفصل مشروح است مقرر فرمود و جمعی که در تواریخ و سیر سلاطین و ملوک مهارتی داشته باشند، دانند که مثل این خبر در جهان از هیچ صاحب دولتی به ظهور نه پیوست. و هم در سلطانیه جامعی بس عالی و مدرسه با دارالشفا مطابق آن بنا فرمود که در ممالک هیچ یک رانظیر نیست.

تاریخ گزیده:

چون اولجایتو سلطان به عمارت مایل بود ارکان دولت در آن سعی نمودند و به اندک زمان شهری چون سلطانیه به عراق عجم که نسخه فردوس اعلی است به ساختند و در کردستان در پای کوه بیستون سلطان آباد چم چال بنا فرمود و در موغان در کنار دریا شهر اولجایتو سلطان آباد بر آوردند.

نزهة القلوب:

  سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی و طول از جزایر خالدات (فد) و عرض از خط استوا (لط) ارغون خان بن ابقای خان هلاکو خان مغول بنیاد فرمود، و پسرش اولجایتو سلطان تغمد الله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد، طالع عمارتش برج اسد و دور با روش که ارغون بنیاد کرده بود دروازه هزارگام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند. سی هزارکام و دور او قلعه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجایتو سلطان است و دیگر عمارت در آنجاست و ادور آن قلعه، دو هزار گام بود هوایش به سردی مایل است و آبش از چاه قنوات است و نیک هاضم وچاه آنجا از سه گزی است تا به ده گز و ولایت سردسیر و گرمسیر در حوالیش به یک روزه راه است و هر چه مردم را به کار آید و در آن ولایات موجود و بسیار است و علفزارهای به غایت خوب و فراوان دارد و شکارگاههای نیکو و اکنون چندان عمارت عالی که در آن شهرست بعد از تبریز در هیچ شهر دیگر نیست مردم آنجا از هر ولایت آمده اند و آنجا ساکن شده اند از همه ملل و مذاهب هستند و زبانشان هنوز یک رویه نشده اما به فارسی ممزوج ما یلتر است.

ذیل جامع التواریخ :

 ذكر عمارت شهر سلطانیه و بنای آن: یک روز سلطان اولجایتو نشسته بود. اما و ارکان دولت حاضر بودند مثل امير قتلغ و دیگر امرای چویان و امیر فولاد جنکسان و امیر حسین و امیر سونج و امیر السين قتلغ و دیگر امرای بزرگ و وزرای نامدار در صنعت پادشاهان و آثاری که از ایشان یادگار مانده است سخن گفت. فرمود که: حق سبحانه و تعالی آدمی را از جمله مخلوقات به فضیلت و لقد كرمنا بني آدم مخصوص گردانیده است و باز در میان ایشان بعضی از مزیت حکم ارزانی داشته و به درجه ظا الله رسانیده امر ایشان در میان برايا نافذ و جاری گردانیده می باید که از ایشان آثار خیرات و مبراتی که به دست دیگران بر نیاید، به تخصیص پادشاهی که به داد و انصاف زندگانی کرده اند بعد از آن فرمود که یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گي به داد و دانش ممتاز بود حاضر بودم او را داعية عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من پادشاه جهانم می خواهم که شهری بنا کنم که آن پادشاه بلاد بود. جساعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب هنر دانستند باز نمودند. آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که یا ییلاقی بسیار مته است و قرای بسیار درحوالی این و مرغزار های خوب و هوای خوش و سردسیر و گرم نزدیک و علف خوار بسیار. فرمان فرمود تا طرح شهر برکشیدند. و به بنای قلعه آن از سنگ تراشيده اشارت فرمود. اما چون بنیاد عمارت کردند زمانه فرصت نداد که به اتمام رسید. اکنون که آنچه پدر من بنا کرده بود اگر حق سبحانه توفيق بخشا به اتمام رسانم چه فرزند شایسته آن است که پیروی مادر و پدر کند و نام او زنده دارد. بیشتر از آن که سلطانی عالم به من رسد مرا در خاطر می آمد که اگر خدای تعالی توفیق دهان این عمارت که این پادشان بزرگ بنیاد کرد و به اتمام نرسیده به اتمام رسانم اکنون چون حق سبحانه و تعالی قوت و اختیار آن داد می خواهم که آنچه بر خاطر خطیر این پادشاه گذشته بود به اتمام رسانم و این شهر و قلعه نه از برای آن می سازم که اگر نعوذ بالله سختی پیش آید این موضع مرا امانی باشد، یا از آن مرا مالی حاصل شود و باعث اصلی بر این عمارت آن است که پادشاه ارغوان بنیاد کرده بود و می خواست که تمام کنا۔ روزگار فرصت نداد و در دل من می آمد که اگر توانم تمام کشم دیگر آن که من در این امر اعتماد بر قوت و اقدرت خود ندارم من نیز یک بنده عاجزم. خدای عزو جل می خواهد که در این موضع آبادانی پیدا شود او در آن حکمی باشد که فکر هر کسی به سر حد آن نرسد. این داعیه در خاطر من انگیخته است به سبب اعتقاد آن پادشاه در اندک زمانی شهر عالی معمور شد و قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر دیوار آن چهار سوار پهلوی یکدیگر توانند راند و اصل قلعه مربع نهاده اند، طول و عرض مساوی هر دیواری بگز شرع پانصد گز چنانچه دو هزار گو دور آن باشد و یک دروازه و شانزده برج دارد به غیر از دروازه و در اندرون قلعه هر کس از امرا موضعی عمارت کرده بودند، و سلطان اولجایتو از برای خود اندرون قلعه عمارتی ساخته است و آنرا أبواب البر نام نهاده و گنبدی مثمن بزرگ عالی که قطر آن شصت گز است در غایت تکلیف و ارتفاع آن ۱۲۰ گز چنانچه در اقصای بلاد عالم مثل آن نمی دهند، پنجره های آهنکوب بسیار کرده و از آن جمله یک پنجره سی ارش طول در پانزده ارش عرض دارد و متصل آن گنبد اجنا عمارت عالی ساخته است، مسجدی به تکلف و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی بجهة خاصه خود در اندرون قلعه ساخت چنانچه صحن سرا را صد در صد نهاده اند و قلعه عالی بر مثال ایوان کسری و دروازه سراچه در حوالی آن متل سرا از هر یک پنجره دری به صحن سرای بزرگ گشوده و صحن آن را از سنگ مرمر فرش انداخته و دیوانخانه بزرگ که دو هزار آدمی در آن گنجد و آن را کریاس نام کرده و غیر این که ذکر شد پادشاه و امرا، عمارت بسیار در اندرون قلعه کرده بودند و خندق آنرا در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و کوفت بسیار ساخته اما مسجد جمعه که سلطان ساخت بتكلیفی هر چه تمامتر سنگهای مرمر و کاشیکاری بسیار و دارالشفایی دیگر با اطباء و ادویه و مجموع ما يحتاج و دیگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصرية بغداد در آن شهر ساخت و امراء و وزراء و اکابر و اشراف هر یک به نام خود در آن شهر عمارات عالی کرده اند و به تخصیص خواجه رشيد الدين محله ساخته است چنانچه در اینجا قریب هزار خانه بوده و عماراتی عالی، دو مناره بزرگ بر دو طرف ایوان آن و در عمارت مدرسه دارالشفا و خانقاه هر یک با موقوفات بسیار و تاکنون بعضی از آن عبارت باقی است که در آن خواجه صاحب همت کرده بوده است و الله اعلم بالصواب.

روضة الصفا:

ذكر عمارت سلطانیه که حسب الفرموده سلطان محمد خدابنده صورت پذير شد، در بهار سنه اربع او سبعمایه شهریار جهان اولجایتو سلطان خواست که در قنغور اولانگ شهری طرح افكند چه پدرش ارغون در اواخر حیات خویش در آن امر شروع کرده بود و در بدایت آن کار رخت از این مرحلة فانی به ابلد باقی کشیده و چون نوبت خانی به سلطان محمد خدابنده رسید، فرمود تا در آن مرغزار شهری بنا انهادند. و اشارت کرد تا قلعه آن را از سنگ تراشیده ساخته و آماده گردانند و وجوه عمارات و بهاء اجناس و ادوات و آلات آن بر متوجهات ممالک حواله رفت و بنا یان حاذق و مهندسان چایکاست که در فن خویش سنقار را در عرصه تختیل می آوردند. در هر بامداد که معمار کره زمین جهت استعمار عرصه خاک بر سر دیوار افلاک برآمدی عمله عمارت هر یک به کار خویش مشغول شد و بر مثال فلک از حرکت نیاسودند و به وقتی که کلمه زرپاش آفتاب از عمود عیار معدل النهار متمایل گشته على السبيل التدريج بر سطج عزت نشستی ترازوی اداء اجرت بر آرزوی احراز مثوبت برداشتی و همه شاکر از سعی مشکور و عمل مبرور در دولت پادشاه دادگر به منازل خود رفتند و از اطراف ممالک اصناف محترفه وصناع با اهل و عیال از برای توطن و تمدن بنابر فرمان واجب الاذعان بأنصوب روان گشتند و در اندک زمانی شهری در غایت معموری ساخته و پرداخته آمد و عرض دیوار قلعه که از سنگ تراشيده مرتب شده بود چنان بود که بر سر آن چهار سوار پهلوی هم اسب میزانند و اصل قلعه را هم تبع وضع کردند چنانچه طول هر دیواری پانصد گر بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و اندرون قلعه هر کس از امراء برای خود عمارتی کردند و اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و داراضیافه و دارالشفا نیز احداث فرمود و املاک فراوان و مستغلات مرغوب بر آن وقف کرد. تقبل الله منه و هم چنین جهت خاصه خود سرای بزرگ ساخته و ایوان او را مثال ایران کسری مرتنه گردانید و دیوان خانه بزرگ که گنجایش دو هزار کس داشت از قول بفعل آورد و آن را کریاس نام نهاد و خندق قلعه را در عمق پشت گاو ماهی رسانیده و فرمان داد تا دارالشفایی با جميع ما يحتاج ترتیب دادند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی بنیاد نهادند به تخصیص خواجه رشیدالحق و الذين فضل الله طبیب که عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دارالشفا مرتب ساخت و طلبا لمرضاته تعالی به وقف بسیار مدرسان و طلاب و اطباء را خشنود گردانید و به اشارت سلطان آن شهر به سلطانیه موسوم گشت.

تاریخ حبيب السير:

و في سنة ست عشر و سبعمایه در شب عید فطر سلطان محمد خدابنده رخت سفر آخرت بر بست امرا و ارکان دولت بعد از تقديم تجهیز و تکفین بر نهج شرع سيد المرسلین آن پادشاه با داد و دین را در بلده سلطانیه به گنبدی که از مستحدثاتش بود دفن کردند و به اطعام فقرا و مساکین پرداخته از جمله آثار آن خسرو جمشید اقتدار یکی بلدة سلطانیه است و آن شهر را مربع وضع نموده بودند و طول هر دیواری از ارکانش پانصد گز بود و یک دروازه و شانزده برج داشت و دیوار قلعه از سنگ تراشیده و مرتب شده به مرتبه ای پهناور آمده که بر زبر آن چهار سوار پهلوی هم اسب می راندند و گنبدی که مقبره آن پادشاه عالیجاه است و در درون آن شهر ساخته شده قطر آن شصت گز است و ایضا؛ به اهتمام اولجایتو سلطان در سلطانیه مساجد و خوانق و دار القراء و دارالحدیث و دارالسیاده و مدرسه به تکلیف ساخته و پرداخته آمد و در آن بقعه شریفه شانزده مدرس و بیست معبد و دو پست طالب علم موطف بودند.

هفت اقلیم:

سلطانیه از مستحدثات اولجایتو خان است و آن را مربع وضع کرده و طول هر دیوار ارکانش را پانصد گز قرار داده و دیوار قلعه را از سنگ تراشیده نوعی عریض ساخته که چهار سوار بفراغ بال تردد می توانند کرد و مضجح آن پادشاه خیرخواه گنبدی است هرمان صورت که قطرش صد گز و ارتفاعش صد و بیست گز است این چنین گنبدی با نهایت تکلیف در عرض چهل روز به اتمام رسید.

تاریخ آل مظفر:

در سنه احدی و ثمانین عزیمت سلطانیه کرد و حال آن بود که سارو عادل در سلطانیه لشگری جمع کرده و بنیاد تسلط و تجهیز بدان دیار غالب شده، شاه شجاع خواست که او را ماشی دهد با لشگر فارس و عراق و لرستان عزم سلطانیه کرد تا به در سلطانیه در هیچ موضع قرار نگرفت سارو عادل نیز با لشگری بی کران مقابل شد و حربی اتفاق افتاد که وصف آن نمی توان کرد لشگر گاه شاه شجاع تمام متفرق شدند و پادشاه از اسب خطا شد با وجود آن که چند کس پیرامون او فرو گرفته بودند او پیاده به ضربه شمشیر دشمن را می راند، ملک با ورجی که یکی از بهادران لشگر بود او را بشناخت. اسب خود را بکشید تا شاه شجاع سوار شد چون لشگر خود را بر جای ندید و دشمنان مظفر شده و بغارت مشغول، خواست که بازگردد اخی کوچک که رستم روزگار بود نگذاشت که شاه شجاع منهزم گردد در این حالت ده پانزده هزار از دلیران لشگر برسیدند و پیش شاه شجاع جمع شدند.

سفرنامه کلاویخو:

شهر سلطانیه در دشتی واقع است و هيچ حصاری ندارد و در میان آن دژ بزرگی است که از سنگ ساخته اند و برجهای محکم دارد، برجها و دیوارهای آن با کاشیهای آبی آرایش شده و زیباست و هر یک از این برجها یک عراده کوچک توب قراد دارد. سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آن که از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهم تر است، بازار آن شهر، کم جمعیت تر است و در ماههای ( تابستان) ژوئن و ژوئیه و اوت مخصوصا کاروانهای بزرگی از شتران با بارهای کالا به این شهر می رسند، واژه کاروان را برای مفهوم گروهی بسیار از چهار پایان که بار می برند استعمال می کنند این شهر در این ماهها پر جنجال و شلوغ است و منابع هنگفتی به خزانه می ریزد. در روزگار پیشین سلطانیه و تبریز به همه قسمت های مغرب ایران زیر فرمان حکومت میرانشاه پسر ارشد تیمور بود اما اخیرا به علتی که خواهیم اگفت از آن مقام معزول شد میرانشاه چون به نیابت سلطنت ایران رسید گروه بسیاری از سپاهیان و نجبا را پدرش به همراه او فرستاد چون این شاهزاده به تبریز رسید همچنان دیوانگان این اندیشه در سرش راه یافت که همه خانه های شهر را ویران کند، فرمان داد که مسجدها و بسیاری از ساختمانهای مورد استفاده عموم را بکوبند که بسیاری از این گونه ساختمانها به فرمان اور ویران شد سپس از تبریز به سلطانیه آمد و همان عمل را در اینجا نیز معمول داشت آنگاه حصایر بزرگ سلطانیه که در آنجا پدرش خزانه های بسیار گرد آورده بود رفت و فرمان داد که خزاین را میان نجبا و ملازمانش بخش کنند (مسجد) و کاخ بسیار بزرگی در بیرون شهر قرار داد...

سفرنامه ديولافوا:

 او پس از تماشای اردو به راه افتادیم و مدت چند ساعت در دشت لم يزرعی راه پیمودیم این دشت متدرجة ارتفاع پیدا می کرد تا برسد به فلاتی که موسوم کنگرلند چراگاه عقابان پس از طی مسافت زیادی من در طرف مشرق لگه روشنی را دیدم و هر قدر نزدیکتر می شدیم رفته رفته این لگه به شکل گنبد مجلل و با شکوهی جلوه گری می کرد. این بنای عظیم مرتفع با پوشش کاشیهای آبی رنگ به دهکده فقیری که در پای آن واقع شده با نظر حقارت می نگرد. دهکده هم آخرین آثار خرابه های شهر سلطانیه را نمایش می دهد که در اواخر قرن سیزدهم توسط ارغون خان مغول سومین پادشاه سلسله چنگیز بنا شده و در زمان اولجایتو خدابنده بر وسعت آن افزوده اند، خدابنده این شهر را پایتخت خود قرار داد و برای خود مقبرهای ساخت که عظمت شهر قدیم را هنوز نشان می دهد، پس از مرگ خدابنده شهر سلطانیه مشهور از اهمیت و آبادانی افتاد.

 عاقبت تیمورلنگ در سال ۱۳۸۱ به غارت و ویرانی آن پرداخت و از آن تاریخ به بعد متروک ماند و تنها بنایی که تا کنون از آن باقی مانده همین این بنا تا کنون محفوظ مانده و اگر یکی از سلاطین صفوی به عنوان تعمیری دستی در آن نبرده بود عظمت و شکوه خود را بیشتر نشان می داد. این شاه که نمی دانم کدامیک از پادشاهان صفویه است، بنای بی اهمیتی به این مقبره ضمیمه کرده و غالب جاها روی زینت های آن گچ کشیده است در نتیجه این تعمیر، خاک و سنگ و مصالح دیگری اطراف آن را گرفته و منظره خارجی آن را تغییر داده و از شکوه طبیعی آن کاسته است عظمت بنا از داخل گنبد بهتر نمایان است. تماشای این بنای عالی تأثیر مخصوصی دارد و انسان خود را در حضور یک شاهکار صنعتی بسیار بزرگی می بیند که اجرای آن کاملا با مجموع بتا هم آهنگ است این تأثیر را نمی توان آن طور که باید و شاید به قلم آورد. تشريح آن کار بسیار مشکلی است چون با دقت به مطالعه این مقبره پردازنده بی اختیار در مقابل مهارت و هنر مندی معمار سازنده آن سر تعظیم فرود می آورند و خوب آشکار است که این استاد ماهر در فن خود بسیار خوب می دانسته است چندین بار وسعت و ارتفاع بنا را اندازه گرفتیم منتهی الیه گنبد از سنگ فرش کف آن ۵۱ متر ارتفاع دارد و عرض آن از هر طرف به ۳۵ / ۵ متر می رسد من مخصوص به ذکر این ارقام می پردازیم تا بتوان به اهمیت و ارزش بنا پی برد و به هنرمندی مهندس آن آفرین گفت. یک ساعت می گذشت که محو تماشا بودم و با نظر تمجید و تحسین به هر طرف می نگریستیم. این بنا با آجرهای مربع ساخته شده آجرها به این علت است که خاک را با شیر غزالان خمیر کرده اند، هزاره های محرابها و سطح ستونها از کاشیها و موزائیک استاره مانند محلوک پوشیده شده و از مینائی به رنگ آبی آسمانی ترصیع یافته و در روی زمینه ای از آجرهای سفید برجستگی و درخشندگی خاص دارند. پوشش خارجی گنبد از کاشیهای فیروزه ای مایل به رنگ آبی است. مناره ها و ستونها و گیلویی ها همانطور با مخلوطی از کاشیهای مینائی سفید و آبی تند تزئین شده اند. قسمتی از بنا بیشتر در آن استادی و هنرمندی و دقت به کار رفته و جلب نظر میکند اسقف گالریهای فوقانی بنا قرمز عنابی رنگ آمیزی شده است. این نقشه های ساده ممتاز گل و بته شالهای ترمهای هند را به خاطر می آورد اتصال دقیق کاشیهای براق و دلربای کیلویی های مرصع و ریزه کاری سقف را که مانند پارچه زردوزی شده است، نمی توان آنطور که باید و شاید با قلم تشریح کرد و تجسم داد. و در فاصله کمی از دهکده مقبره دیگری است که به اهمیت مقبره اولجایتو نیست ولی با آنهایت سلیقه و مهارت ساخته شده است. این به شکل کثير السطوح هشت ضلعی است و گنبدی هم به شکل ستاره های دوازده پر است که مانند طور مشبکی به کار رفته و از منافذ آنها داخل بنا دیده می شود.

سفرنامه اولئاریوس:

شهر سلطانیه بر دشتی هموار در حالی که هر دو طرف آن را رشته کوههایی از جمله در سوی راست کوه کیدر پیامبر فرا گرفته است، این شهر از دور دست به داشتن چند منزل برج و ستون بلند زیبا به چشم می آید لکن از درون خرابه ایست که حتی دیواره های آن نیز تقریبا به طور کامل فرسوده است سلطانیه گویا در قدیم یکی از شهرهای مهم و با شکوه مملکت با درازایی حدود بیش از نیم مایل بوده باشد زیرا درست نیم مایل مانده به شهر طرف راست جاده ای که به همدان منتهی می شود هنوز یک برج او دروازه سنگی که باید متعلق به این شهر باشد وجود دارد، سلطانیه به دست سلطان محمد خدابنده ساخته و پایتخت شده است. وجه تسمیه شهر نیز از آنجاست که پادشاهان قدیم خویش را شاه نمی خواندند بلکه مانند ترکها به خود سلطان اطلاق می کردند. بخشی از شهر به وسیله تیمورلنگ و بخش دیگر به دست یکی از حکام همانجا به سبب شورش اهالی شديدا منهدم و خراب شده است.

از بناهای دیدنی این جا که باید نام برده شود، اقامتگاه شاه است که مانند دژ مستحکمی با سنگهای مکعب دیوارکشی و برجهای چهار گوش شکلی که هنوز چند تا از آنها وجود دارد در محل تقاطع اضلاع بنا، دیده می شود زیباترین عمارت یا بنای مشایخ است که در آن سلطان محمد خدابنده آرمیده است این مسجد زیبا به طرزی جالب ساخته شده و دارای سه در است که ارتفاع آنها باید با در بنای مارکوس مقاس در ونیز برابر باشد اما بر خلاف آنچه که دیگران نوشته اند، درهای مزبور از برنز مذاب ریخته نشده بلکه با آهن و فولاد صیقا زده ساخته و نقره کوبی شده است.

بزرگترین این درها متوجه میدان شهر است که باز نمی شود. می گویند بسیاری از افراد کوشش در باز کردن آن داشته اند ولی موفق نشده اند اما اگر جمله « به عشق علی (ع) بگشا» را به زبان آورند آن وقت حتی کودکی ضعیف می تواند به آسانی این در را باز کند. گنبد مسجد را نوشته هایی بزرگ و اشکالی با کاشیهای زیبا به رنگ سفید و آبی پوشانیده بود. ارتفاع از کف مسجد تا سقف گنبد زیاد و سطوح سقف در نقطه وسط به هم رسیده و گنبد را درست کرده بودند. یک نرده آهنین قسمت بالای مسجد را از سایر بخشها جدا کرده و محراب را تشکیل داده بود. در این محراب تعداد زیادی کتب قدیمی به زبان عربی قرار داشت که درازای برخی از آنها پنج ربع ساعد و پهنایشان تقریبا برابر با یک ساعد بود حروف، یک انگشت درازا داشتند و سطور آن به وسیله آب طلا و مرکب سیاه به صورتی بسیار استادانه نوشته شده بود. من به چند برگ این کتابها دست یافتم و آنها را به کتابخانه دربار شاهزاده نشین هلشتاین برای مراقبت و نگهداری سپرده ام. این صفحات سوره ای از قرآن مجید است که با داستانی از چند شیطان آغاز می شود. در قسمت عقب مسجد به طرف محراب مقبره سلطان محمد خدابنده دیده می شود که دور تا دور آن را نرده احاطه کرده است این نرده ها اثری هنری و استادانه است زیرا مفصل با درزی بین میله های نرده که از فولاد خالص هندی و قطر آن حدود یک بازوی آدمی به همدیگر متصل شده است، دیده نمی شود. این میله ها را صیقل زده و بر روی آن نقره کوبی کرده اند. گلدسته مسجد هشت گوش است و از دور آن راهرویی می گذرد روی این گلدسته هشت منار کوچک مانند ستون دیده می شود که انسان می تواند از اپلکان مارپیچی به آن جا صعود کند جلوی مسجد حوض چهار گوش بزرگی وجود داشت که دور آن را با دیوارکی از کف زمین بالا آورده بودند، آب این حوض از کوه کیدر که به آنجا هدایت کرده بودند تأمین می شد. پشت مسجد باغی بود که در آن درختان بزرگ و کوچک را طرزی بسیار منظم کنار هم کاشته بودند و خانه زیبایی درون آن دیده می شد. اهالی سلطانیه که به زحمت تعداد آنها به شش هزار نفر می رسد به گفته چند نفر از آنها نمی توانند در زمستان به سبب سرمای شدید به جای دیگر بروند و اگر هم چنین کنند مناطق کوهستانی به قدری سرد و هیزم کمیاب است که مجبورند به زیرزمینها که کمی گرمتر است پناه برند و از آنجا خارج نشوند

سفرنامه تاورنیه:

سلطانیه قریه ایست که نيم ليو دور از جاده بزرگ واقع شده و نزدیک کوهی است. مسابقة مساجد قشنگ داشته و آنچه از آن باقی مانده دلالت بر آنچه خراب شده می کند فقط مخروبه از آنها باقی است که به مرور ایام به کلی معلوم می شوند. اغلب آن مساجد اوای کلیسای عیسوی ها بوده به مسجد، تبدیل یافته است و اگر به گفته ارامنه اطمینان کنیم می گویند یک وقتی هشتصد کلیسا و نمازخانه در سلطانیه داشته اند در سه لیو از سلطانیه یک کاروانسرا و قدری دور تر قصبه بزرگی مرسوم به ایژا دیده می شود که در آن هم کاروانسرای راحتی وجود دارد.

سفرنامه فریزر:

سلطانیه شهر فلک زده و محتری است که اهمیت آن بیشتر مدیون بنای باشکوه سلطان محمد خدابنده است که از اعقاب چنگیز و نخستین پادشاه ایرانی بود که به مذهب شیعه گروید. گنبد سلطانیه بنای چهار گوشی است با آجر کاری های مهم و گنبدی رفیع...

سفرنامه سولتيكف:

 از محل های دیدنی خرابه بسیار قابل ملاحظه ای را که در اطراف سلطانیه قرار دارد نباید فراموش کنم. این محل مسجدی بسیار بزرگ و عالی است و از کاشی آبی و سفید ساخته شده، بنا را به شاه خدا بنده که تقریبا ششصد سال قبل می زیسته نسبت می دهند...

یک سال در میان ایرانیان:

«جاده ای که از زنجان به سلطانیه می رود از فلاتی می گذرد که در طرف شمال و جنوب آن تپه های کوتاه دیده می شد و چیز قابل ملاحظه ای در آن فلات وجود ندارد. سه ساعت قبل از این که به سلطانیه برسیم گنبد بزرگ و سبز رنگ سلطانیه که به آن مناسبت شهر مزبور معروف است از دور پديدار بود وقتی که از دور منظره سلطانیه را از نظر می گذرانیم این طور تصور می شود که بنای مسجدی عظیم است ولی وقتی که نزدیک می شویم می فهمیم که مسجد خیلی بزرگ نیست بلکه عمارت دیگری در آن جا وجود دارد که در قسمت شمال غربی مسجد واقع شده است و از دور این طور به نظر می رسد که هر دو یکی هستند. به محض این که وارد سلطانیه شدیم، برای تماشای مسجد معروف آن رفتیم و سید سالخورده ای که زبان فارسی را می دانست راهنمای ما شد. بنای مسجد هشت ضلعی است و بالای آن گنبد بزرگ سبز رنگی وجود دارد که از اطراف به طوری که اشاره شد، نمایان می باشد. در یک طرف این بنای هشت ضلعی یک گوشوار چهار ضلعی که محراب در آن واقع و مدخل مسجد در طرف مشرق قرار گرفته و در داخل مسجد کاشی کاریهای گرانبها و کتیبه های عربی مشهود می باشد. چیزی که در آنجا جلب توجه می کرد این که در بعضی از نقاط ، کاشیها خراب شده بود، و با این وصف، زیر آن کاشیها کتیبه های بهتری به نظر می رسد. این مسجد چون دورافتاده می باشد و مردم کمتر به آنجا می روند بر خلاف مساجد دیگر که اروپائیان حق ورود به آن را ندارند از طرف بسیاری از مسافرین اروپایی که به ایران آمده اند، دیده شده است. و اما خود سلطانیه در گذشته شهر آبادی بوده و امروز بیش از یک قریه نیست و خانه های محقر قريه با مسجد باشکوه آن مناسبت ندارد. از سید سالخورده پرسیدم که این مسجد را چه زمان ساخته اند؟ در جواب گفت از تاریخ ساختمان اطلاع نداریم ولی می دانیم که شاه خدابنده آن را تعمیر کامل کرده است و بعد این شعر را ما قبل از ورود به سلطانیه در راه شنیده بودیم خواند.

ای شاه خدابنده ظلم کننده                ایکی تا اوک بیر کنده

یک معنی این شعر که مخلوط از کلمات ترکی و فارسی می باشد چنین است: ای شاه خداینده کسی که ظلم کند برای هر دهکده بیش از دو مرغ باقی نمی گذارد و نیز ممکن است آن را چنین معنی کرد ای شاه خدابنده کسی که ظلم بکند و از هر قریه دو مرغ می گیرد و خود کسانی که این شعر را می خوانند نمی توانند بگویند که معنی حقیقی آن چیست.

ایران امروز:

با شکوه و افول سلطانیه اولجایتو خان این که از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۶ میلادی ۷۰۳ تا ۷۱۶ هجری قمری با نام سلطان خدابنده در این سرزمین سلطنت نمود. هشتمین سلطان از دودمان مغول و از نوادگان خان بود او یا يتختهای قدیمی مغول را در تبریز و مراغه ترک گفت تا برای همیشه در سلطانیه مستقر گردد. قبلا پیشینیان وی برای گذراندن تابستانها در این محل چادر می زدند و ییلاق می کردند به طوری که تاریخ دانهای ایرانی می گویند، اولین روز سال ۷۰۵ هجری قمری یعنی در ماه ژوئیه سال ۱۳۰۵ میلادی پی ریزی بناهایی در محل سلطانیه آغاز شد و در مدت چهل روز نیز گنبد مسجد بزرگ به اتمام رسید، قرن چهاردهم هنوز به سر نرسیده بود که تیمور لنگ شهر جدید را با خاک یکسان کرد و تمامی | بازماندگان آن دودمان را از دم تیغ گذراند. شهرک کنونی سطانیه بر روی خرابه های آن شهر که روزی شکوه زودگذری داشت بنا شده و اکنون دهستان محتری است با پانصد خانه و از املاک سلطتني محسوب می شود. خانه ها در جایگاه بلندی در اطراف مقبرة بنیان گذار اصلی شهر بنا شده اند مسجد ساختمان بسیار معظمی است که تماما با آجر ساخته شده و قسمت بیشتر از رونمای کاشی کاری آن بسیار خوب مانده است.

شکل کلی بنا به شرح زیر است:

در سطح کاملا پایین یک محوطه چهار گوش با گوشه های بریاده روی آن بنایی به صورت هشت ضلعی و بعد یک گنبد بزرگ که اطراف آن را هشت ستاره کوچک احاطه کرده است از تزئینات داخل مسجد چیزی به جای نمانده است. از قبرهای خدابنده و فرزندش ابوسعید هم دیگر اثری نیست ملاهای دهستان خاطره بنیانگذار مسجد را که روزگاری از چهار سوی کشور برای برگزاری نماز در این گنبد به سلطانیه روی می آوردند، هنوز هم سخت گرامی می دارند و البته در آن ایام مردم این نواحی اسی ولی «ملانی به نام کاشفی از اصفهان به این شهر آمد. تصادف در آن زمان شاه مغول برای سومین بار همسرش را طلاق داده بود به خاطر علاقه زیادی که به او داشت سخت دلش می خواست برای سومین بار با او عقد ازدواج ببندد اما مطابق مذهب اهل تسنن برای این کار هیچ راهی در پیش نبود. ملا حسن فرصت را مناسب شمرد تا شمه ای از مزایا و آزاد اندیشی های مذهب تشیع در اینگونه موارد را به گوش سلطان بخواند و او را به حقانیت شیعه معتقده گرداند. قبر این روحانی مقدس که توفیق آن را داشت که یکی از اولین پادشاهان شیعی را در ایران بر تخت بنشاند، در امامزاده ای در مجاور آنجا قرار دارد و مزار او مورد احترام عموم مردم است. از این دست خاطره ها و یادبودها، همچنان دشت سلطانیه را بر سر زبانها انداخته بود که فتحعلی شاه نیز هوس کرد در آن محل قصری برای خود بسازد. در فاصله یک کیلومتری گنبد، نزدیک دهکدهای «قلعه» میدانگاهی است که در اطراف آن درختان بید و تبریزی کاشته اند. دو قطعه زمین مسطح و هموار به شکل مهتابی پشت سر هم قرار گرفته و به بالای کوه راه دارند. در آن بالا جایگاهی ساخته اند که از هر چهار سو بر مناظر اطراف مشرف و مسلط است و اشعاری نیز به افتخار شاه بر جبین جایگاه نوشته اند.

خانه های حرم سلطنتی در پشت آن جایگاه قرار داشت. فتحعلی شاه در هر سال تابستانها را در این دشت می گذرانید و افراد قشون نیز در پایین اردو می زدند. «آمره ژوبر» در سال ۱۸۰۶ برای دیدن شاه تا سلطانیه آمده بود اما اکنون همه آن آثار و آبادیها به ویرانه ای تبدیل شده است.

بستان السياحه:

سلطانیه از بلاد عراق و در دو منزلی قزوین اتفاق افتاده است، آنجا را سلطان غازان بنا نمود و سلطان محمد خدابنده تمام نمود. شهری خوش و مدينة دلکش بود، روزگارش چنان خراب نموده که جز قریه ای از آن نمانده. چمن به غایت دلکش است. مکرر دیده شده تفصيل احوال آن حواله به کتاب وصاف بود که در آن زمان بود و نوشته...

جغرافیای سیاسی کیهان:

سلطانیه در پانزده کیلومتری غربی خط مقسم المياه ابهر رود و زنجان رود واقع شده. اسم قدیمی آن شهر و باز بوده و جزء قزوین محسوب می شده و مغول آن را قورالان نامیده. هنوز هم قریه ای به اسم اولان در نزدیک سلطانیه دیده می شود. ارتفاع آن سبب اعتدال هوای تابستانی و فراوانی مراتع شده و اولجایتو در سنه ۷۰۵ هجری قمری برای جشن تولد پسرش ابو سعید شهر را توسعه داد و محیط حصار را به سی هزار قدم رسانیده و آن را پایتخت خود قرار داد، وزراء و اعیان هر یک قسمتی را در شهر بنا کردند و بنای آن را در سال ۷۱۳ هجری تمام شد ولی بر خلاف عقیده حمدالله مستوفی که محل سلطانیه را تمجید نموده موقعیت آن چندان خوب نیست و به همین واسطه خرابی و انحطاط آن سریع بود. بنای مهم آن مقبره اولجایتو مشهور به سلطان خدابنده است که در زمان صفویه قسمتی از داخل آن را تعمیر نموده و با گچ تزئینات آن را پوشانیده اند و در اطراف آن کم کم عمارت رو به خرابی رفته. منظره گنبد بسیار با شکوه و طرز معماری آن از روی اصول قدیمی ایرانی ساخته شده بسیار با سلیقه و مربوط به یکدیگر است. ارتفاع گنبد پنجاه و یک و قطر آن بیست و پنج متر و پنجاه سانتیمتر از این رو به اهمیت بنا می توان پی برد. در زیر گنبد بنای هشت ضلعی منتظم است که پوشیده از کاشیهایی آبی زیبا می باشد. شهر سلطانیه در زمان تیمور رو به انحطاط گذاشت و به کلی از اهمیت افتاد. در قرن نهم هجری جمعیتش به شش هزار نفر تقلیل یافت و در قرن سیزده هجری زلزله موجب خرابی عمده ابنیه گردیده...

تاریخ مغول:

بنای سلطانیه: در ۷۰۴ غازان خان در اواخر عمر خود خیال داشت که در محل چمن سلطانیه یعنی در سرزمینی که دو رود کوچک ابهر و زنجان در آن سرچشمه می گیرند و اولی به طرف قزوین و دومی ا به سمت قزل اوزن متوجه می شود، شهری بنا کند و به این کار نیز دست زد ولی حالیه سلطانیه را مغول قنغورالانک می گفتند و چمن آن مرتع احشام ایشان بود و غالبا ایلخانان و سرداران مغول در آن سرزمین ارحل اقامت می انداختند. غازان خان در این محل که به هیچ وجه آبادی نداشت اساس شهری را پی افکنده بود و اولجایتو همان را به نام سلطانیه در پنج فرسنگی زنجان و نه فرسنگی ابهر در تاریخ ۷۰۴ شروع و اتمام آن را در مدت ده سال به انجام رساند به طوری که در سال ۷۱۳ در محل قتغورآلانک که چمنی بیش نبود، یکی از اعاظم بلاد اسلامی مشرق ایجاد گردید و ابنیه بسیار از عمارات و مدارس و مساجد و حمامها و بازارها در آن افشاندند و جمعیت فراوان از هر طبقه در شهر مزبور مجتمع آمدند...

جغرافیای تاریخی ایران:

در دوره مغول مملکت ایران را پایتخت جدیدی به اسم سلطانیه به وجود آمد که بین ابهر و زنجان در نه فرسنگی اولی و پنج فرسخی دومی واقع شده بود. بنای شهر در قرن سیزدهم در عهد ارغون خان شروع و در اوایل قرن ۱۴ در زمان اولجایتو می خواست باروی بزرگی به دور شهر بکشد که سی هزار گام باشد ولی به گفته حمدالله قزوینی (۵۵) عمرش به اتمام این بنا وفا نکرد. کلاویخو (۱۷۶) در اوایل قرن پانزدهم گوید که شهر در جلگه واقع شده و بارویی ندارد ولی دارای قلعه ای است که به دور آن دیوارهای قطور کشیده و برجهای زیبایی ساخته اند. قلعه را از سنگ تراشیده ساخته بودند مطابق قول گلاويخو (۱۷۷ - ۱۷۹) سلطانیه از حیث وسعت کمتر از تبریز بود ولی اهمیت تجاری بیشتر داشت از گیلان که در قرون وسطی ابریشم کشی در آنجا رونق داشت و فقط در قرون اخیر رو به انحطاط گذاشت و همچنین از اشماخی ابریشم به سلطانیه می آورند و هكذا از جنوب ایران پارچه های ابریشمی و غیره و قالی و امتعه هند را از هرمز به سلطانیه حمل می کردند. از سلطانیه تا هرمز شصت روز راه و تابحر خزر از راه گیلان شش روز حساب می کردند حمدالله قزوینی (۱۶۳ - ۱۸۹) شاهراههایی از شهر سلطانیه که مرکز حیات سیاسی و تجارتی ایران بوده آغاز می کند به شرح ذیل: شاهراه جنوبی، راهی که همدان و آنجا به بغداد و مکه می رفته. شاهراه شرقی: راهی که قزوین و ورامین نزدیکی تهران به خراسان می رفته، شاهراه شمالی: راهی که از طریق زنجان به اردبیل و ولایت قفقاز می رفته و شاهراه غربی : راهی که از زنجان به تبریز و آسیای صغیر می رفته و شاهرا بين الشرق و الجنوب راهی که از طریق ساوه به قم و از آنجا به اصفهان و شیراز و بنادر خلیج فارس می رفته است بعداز تیمور شهر رو به انحطاط گذاشت و در اواخر قرن شانزدهم اهمیت سابق خود را از دست داده بود، قرن هفدهم جمعا قریب شش هزار نفر جمعیت داشت. در قرن نوزدهم در زمان کر پورتر که در آن ایام فتحعلی شاه قصر تابستانی و ارکی در اینجا ساخته و فکر تجدید عمارت شهر را به اسم سلطان آباد در خاطر خود پرورش می داد. جمعیت سلطانیه قریب به سیصد خانوار بود ولی بعد از جنگ روس و ایران (۱۸۲۶ - ۱۸۲۸) نقشه فتحعلی شاه متروک ماند و در این زمان فقط خرابه های قرن چهاردهم یعنی دو مسجد وسیع جالب توجه است. در مسجد بزرگ که از زلزله اوایل قرن نوزدهم صدمه های فراوان ديده قبر سلطان اولجایتو که بیشتر به اسم مسلمانی یعنی خدابنده معروف می باشد، واقع شده است. این بنا از قراری که حمد الله قزوینی می گوید درون ارک واقع بود. از عمارات ارک به طوری که از تصویر مندرجه در کتاب کر پورتر (ج ۱ ص ۲۷۸) دیده می شود فقط قسمت کمی از بارو با برجی در طرف شمال غربی آن محفوظ مانده است. وسعت ارک از روی خندق مربعی معین می شود که طول هر سمت آن سیصد یارد و یا نهصد فوت است. بنابر این محیط ارک قدری بیش از یک ورست است و این تقریبا دو هزار اگامی است که حمدالله قزوینی (۵۵) نوشته است. بهتر از همه، مسجاد بیرونی محفوظ مانده دارایگنبدی با ارتفاع ۱۲۰ فوت و چهار مناره و دو اطاق است. گذشته از اینها در اطلاعات تاریخی از مدرسه سخن می رانند که سلطان خدابنده در ردیف مسجد ساخته بود و شانزده نفر مدرس و دویست نفر طلبه داشت و همچنین از عمارات کثیری که وزیر علیشاه بنا کرده بود.

خلاصه «گزارش حفاری در گنبد سلطانیه»

در پاییز سال ۱۳۶۶ به منظور مطالعه در باب ورودیهای اصلی گنبد و تعیین کف اصلی ۱۰ واحد ترانشه توسط نگارنده در گنبد سلطانیه و محوطه آزاد شده باز، و مورد حفاری قرار گرفت. ترانشه شماره ا در وسط ضلع جنوب غربی در داخل گنبد، حفاری و در رقوم منهای ۱۱۵ سانتیمتر آثار دو کوره که احتمالا کوره های رنگرزی بوده است پدیدار گردید پلان کوره ها دایره ای شکل به شعاع ۹۰ و ۷۵ سانتیمتر اندازه گیری شده. در میان قطعات پراکنده سفالی و کاشی های شکسته، دو قطعه سفال شاخص دوران صفویه (سلادن) شناسایی گردیده است. به هر تقدير عناصر اصلی کف و لایه های ایلخانی در این اترانشه در دوران صفویه مضطرب شده است. ترانشه شماره ۳ در مقابل جزر مابین ایوانهای جنوبی وجنوب شرقی مورد حاری قرار گرفت. این ترانشه از ابتدای حفاری به لایه مضطرب شامل سنگهای لاشه برخورد نمود که در اجرای این سنگها کف اصلی از میان رفته بود. ترانشه شماره ۳ در وسط ایوان شمالی به ابعاد ۱* ۱ / ۵ متر ایجاد گردید و هدف آن مطالعه در باب نحوه ارتباط شمالی با داخل گنبد بوده است. ایوان شمالی گنبد که قرينة ایوان مشرف به تربت خانه است، دارای یک واحد پنجره بزرگ است که به لحاظ رعایت قرینه پنجره تربت خانه ایجاد شده است. کف این ایران به طور قرینه ۸۰ سانتیمتر از کف اصلی گنبد بالاتر است که علیرغم اختلاف ارتفاع نسبتا زیاد، هیچ نوع اثری از پله یا چیز شبیه به آن مشاهده نشد. در عوض، یک ردیف آجر همتراز با زیر اولین سنگ نما که به عنوان ازاره اجرا شده کارگزارده شده است. این ردیف آجرها در ترانشه های شماره ۴ و ۵ هم عینا و همتراز مشاهده گردید. از طرفی چون این آجرها با استفاده از ملات گچ به صورت ردیفی به لحاظ کیپ شدن آنها از قسمت بیرونی به هم دیگر چسبیده، بنابراین دلیل بودن (بنچ مارک)، این خط تراز محرز و مسلم می شود. در این ترانشه چهار لایه کف قابل رویت است. نخست کف فعلی آجر فرش است، لایه دوم در رقوم ۱۶۔ سانتیمتر از آجر فرش فعلی قرار گرفته. در این کف سنگهای پلاک از نوع سنگهای ماسه ای با رنگ تیره متمایل به قهوه ای به طور نامنظم و نا مرتب چیده شده است. کف سوم در رقوم ۳۴ - سانتیمتر از کف فعلی قرار گرفته، این کف از شفته کمپکت شده بسیار مقاوم است. به ارتفاع ۱۵ سانتیمتر قابل اندازه گیری می باشد. این کف به اصطلاح خاک یکر در ناحیه است. ترانشه شماره ۴ در مقابل حد فاصل جزر ایوان شمالی با ایران شمال شرقی در ابعاد ۱×۱ / ۵ متر ایجاد گردید. هدف از آن، مطالعه در باب پی سازی و تعیین کف های داخل گنبد در دوره های مختلف است. در این محل، همانند ترانشه شماره ۳ چهار لایه اقابل شناسایی است. باید این مطلب که، دلیل آجری، (بنچ مارک) هنوز ادامه دارد. در نمای جرز در این ترانشه ابتدا دو ردیف سنگ از رقوم همتراز با کف ایوان شمالی و شمال شرقی قرار گرفته. این سنگ تراشیده شده و به رنگ سبز است. ارتفاع هر دو ردیف ۵۴ سانتیمتر می باشد. لایه های ترانشه شماره ۴از بالا به پایین شامل خاک مضطرب زیر آجر فرش فعلی ۱۱ سانتیمتر ، خاک مضطرب زیر کف سنگ فرش ۱۴ سانتیمتر است محل ترانشه شماره ۵ در نزدیکی مرکز فضای داخلی گنبد انتخاب شده است و هدف آن لا یه نگاری و کنترل نهایی نتایج حاصله از ترانشه های ۱-۲-۳-۴ می باشد. لایه نگاری در این سونداژ همچنان که پیش بینی کرده بود، عناصر مشابهی از آن چه که در مقاطع ترانشه های قبلی وجود داشت مشاهده شد. در این ترانشه، بر روی خاک بکر نصف دهانه یک حلقه چاه قدیمی پر شده بود شناسایی و سپس تخليه شد. وجود این چاه پر شده در این محل که زمینه فکری سابقه داری در جهت بررسی پی سازی در گنبد سلطانیه، وجود داشت، پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین و معماران اگنبد را به ذهن القاء می کرد، ضمنا جهت ایجاد امکان مطالعه دقيق، خاکهای حاصل از تخلیه چاه به طور مجرا در یک محل جمع آوری گردید و تخلیه چاه تا عمق منهای ۹ متر از کف تا خاک یکر ادامه داده شد و در انتهای چاه، آب ۶۰ سانتیمتر بالا آورد.

 مقایسه خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ در آن وجود داشت، با نوع خاکهای موجود در مقطع چاه معلوم کرد که این چاه با همان خاک اولیه اندکی پس از حفر شدن، مجددا پر شده است. نبودن آثار و علائم استفاده از چاه، عدم طوقه چینی در دهانه و بالاخره ضعیف بودن دبی آب، هدف از حفر چاه را که همان آزمایش مکانیک خاک باشد، بیش از پیش روشن و مشخص می نماید.

ترانشه شماره در پای دیوار جنوبی تربت خانه در محوطه بیرون به ابعاد ۲*۱ متر حفر شده است. در این ترانشه سبه کف قابل شناسایی است، که نخستین محوطه پس از پاک سازی اطراف موقتا موجودیت یافته. این لایه شامل خاکهای مضطرب حاصل از ساخت و سازهای اخیر است که پس از تخریب بافت تاریخی انجام گرفته و در میان آنها قطعات تاریخی پراکنده وجود دارد، قابل رویت است. لایه دوم در عمق ۱۴۰ سانتیمتر از کف فعلی است، مقطع ضلع جنوبی این ترانشه از بالا به پایین شامل خاکهای مضطرب ۵۰ سانتیمتر بر روی کف قرن هشتم قرار دارد و سپس به ضخامت ۹۰ سانتیمتر شامل نخاله های ساختمانی است که در آن قطعات سفال و کاشی فراوان است و این نخاله ها به طور عمومی بر روی خاک بکر ریخته شده، تا رقوم محوطه در سطح مورد لزوم تثبیت گردد.

ترانشه شماره ۷ به ابعاد ۲*۱ متر در پشت باروی سنگی در جوار برج شماره یک ( برج جنوبی تربت خانه) با هدف دستیابی به عرض بارو انتخاب و حفاری شده است مقطع شمالی این ترانشه قابل مقایسه با مقطع جنوبی ترانشه شماره ۶ بوده و عرض حصار شناسایی شده در این ترانشه برابر ۳۸۵ سانتیمتر می باشد و بدون نماسازی از لاشه سنگ و ملات آهک ساخته شده، لیکن دیوار با دقت نسبتا بیشتری اجرا شده و این سنگ چینی تا خاک بکر به عمق ۱۶۰ سانتیمتر از خط تراز قرار گرفته است .

ترانشه شماره ۸ در حد فاصل ترانشه های شماره ۶و ۷ به منظور کنترل نهایی لایه ها، انتخاب و حفاری شده و نتایج حاصله قابل مقایسه با ترانشه های مذکور است.

ترانشه شماره ۹ به ابعاد ۲*۱ متر در خارج از محوطه برج بارو و به فاصله ۱۷ متر از آن در جبهة جنوبی تربت خانه ایجاد شده و هدف آن دستیابی به کیفیت و چگونگی خندق در جبهه جنوبی است. خاکبرداری در این ترانشه پس از جمع آوری آوارهای حاصله از ساخت و سازهای اخیر به ضخامت ۳۵ سانتیمتر آغاز شد. لایه دوم به ضخامت ۴۳ سانتیمتر که بسیار سخت است، شامل رسوبات سیلی است که پس از قرن هشتم هجری قمری در این منطقه جاری شده است.

لایه سوم به فاصله ۲۵ متر از بارو آثار و نشانه های خندق جنوبی ارگ، شامل خاکهای مضطرب دستی و گل و لای و زباله قابل رؤیت است. حفاری با شیب گل و لایی که در این ترانشه بود ادامه داده شده و به عبارت دیگر لجن برداری آغاز گردید، به طوری که در طول ۱۲ متری، عمق لجن به ۷ متر رسیده، و به طور تصاعدی شتاب شیب در ادامه ترانشه و برخورد آن با کوچه ای که از ترافیک نسبتا زیادی برخوردار است، موقتا تعطیل شد. ( مقطع شماره ۴)

به این ترتیب ملاحظه می شود خندق ضلع جنوبی با فاصله ۲۵ متر از باروی جنوبی قرار گرفته است. عمده نتایج حاصله از این حفاریها عبارت است از: مطالعات و تعیین کف و کف سازی در گنبد سلطانیه بود. براساس مشاهدات مزبور خصوصیات کفهای چهارگانه به این شرح مشخص می گردد کف نخستین که عبارت از آجر فرش فعلی باشد در سال ۱۳۳۷ توسط مرمتگران دانشگاه ملی انجام شده است. کف لایه دوم که سنگ فرش است، در رقوم منهای ۱۶ سانتیمتری از تراز کف فعلی قرار گرفته و متعلق به اوایل دوره قاجار است. و یا به عبارت دقیق تر کف سنگ فرش موصوف بر روی لایه مضطرب دوران صفوی قرار گرفته است. بنابراین لایه متأخر بر دوره صفوی است. لایه زیر سنگ فرش تا کف شفته آهک، لایه دوران صفوی است که آثار مطمئن تری از آن دوره ارائه گردیده به طوری که در جهت اعمال دخل و تصرف در دوره صفویه و تغییر عملکرد گنبد، کف شفته آهک متعلق به دوره ایلخانی در قسمتی از فضای داخلی گنبد برداشته شده است. از این مقوله می توان چنین استنتاج نمود که در دوره صفویه بنای گنبد سلطانیه نه تنها مورد توجه نبوده بلکه با نوعی تغییر کاربرزی از اهمیت فلسفی و هنری آن کاسته شده است. به این ترتیب انتساب بعضی از تزئینات و کتیبه های گنبد به دوران صفوی باطل اعلام می گردد. کما این که مطالعات اخیر نه تنها این فکر را قوت بخشیده، بلکه آن را مورد تأیید قرار داده است.

کف کوبیده شده لایه سوم در عمق ۵/ ۳۴ - سانتیمتر از کف فعلی قرار گرفته و ضخامت ۱۱ تا ۱۵ سانتیمتر است و آن زیر سازی کف اصلی گنبد است که در دوران بریایی با استفاده از سنگهای رخام سفید مفروش بوده است. امروزه تنها داغهای آن به ضخامت ۵ سانتیمتر در امتداد شفته آهک در محل اتصال آن با سنگهای سبز ازاره نخستین، قابل تشخیص است. فاصله کف مزبور با خاک بکر حدود ۹۰ سانتیمتر می باشد، که به منظور بالا کشاندن کف و تتثبیت آن در رقوم مورد نظر پر شده است

کف محوطه در ضلع جنوبی تربت خانه تقريبا همتراز با کف فضای داخلی گنبد است و از آثار کف سازی مطمئن در محوطه گنبد، ورودی سقاخانه می باشد. این اثر در سمت جنوبی گنبد قرار دارد و با استفاده از ۱۵ پله به عرض ۳۷ سانتیمتر و به طول ۱۰۰ سانتیمتر و ارتفاع ۲۸ سانتیمتر به فضای مدور برداشت آب منتهی می شود. از مدارک و اسناد ارزنده ای که از کف این سقاخانه به دست آمده ظروف اسبز رنگی است که وقف بوده و مزین به جمله «وقف ابواب البز» است. آخرین مرحله شناسایی کفها، درخارج از باروی سلطانیه است. باروی سلطانیه در قسمت زیرین، یک پیش آمدگی تزئینی دارد و کف دوران برپایی شهر سلطانیه را نشان می دهد. این کف در محل خاکبرداری که حدفاصل برجهای او ۲ (برج جنوبی تربت خانه و برج گوشه جنوب غربی است)، به اندازه ۳۲۷ سانتیمتر از کف اصلی ارگ پایین تر می باشد و در محل آوار برداری که قسمتی از آن سامان دهی شده. نشانه هایی از کف سازی از هر انوع که باشد، مشاهده نشد، به علاوه مشخص است که محل مذکور دارای سطح کافی نیست، فلذا چنین استنتاج می گردد که حد فاصل حصار و خندق جنوبی که ۱۷ متر می باشد، خاک طبیعی بوده و از آن در امر عبور و مرور روزمره استفاده نمی شده است.

مطالعات درباره ورودی اصلی گنبد:

با توجه به اختلاف ارتفاع سطوح صحن شرقی، غربی و شمالی نسبت به کف ایوان شرقی، غربی و شمالی و اختلاف ارتفاع کف ایوان های مزبور با کف اصلی گنبد به میزان ۸۸ سانتیمتر و تعبیه نشدن هیچ گونه پله در حد فاصل اختلاف ارتفاعات مزبور که آمد و شد عادی در آن امکان پذید نیست، بنابراین بر خلاف نظر بعضی از پژوهشگران ورودی بودن آنها را با شک و تردید مواجه می سازد. نحوه ارتباط فضاهای خارج از گنبد که در ضلع شمال شرقی، حقاری گردیده و قابل تشخیص است، ارتباط فضاهای مزبور با ورودی ایوان شمال شرقی و شمال غربی را تأیید می نماید. به علاوه، در این دو ایوان هیچگونه اختلاف ارتفاعی در کف گنبد خانه نبوده و تعبیه شدن درب های ورودی منتهی به دهلیزهای طبقه اول که محل نسوان در مراسم بوده در این دو ایوان، ورودی اصلی بودن آنها را اثبات می نماید. با ذکر این مطلب که ایوان شمال شرقی با داشتن تزئینات استثنائی و خاص درباریان و اندرونی، ورودی ضلع شمال غربی متعلق به مدعیون بوده است.

پیشینه تاریخی منطقه سلطانیه:

مهمترین مشخصه سلطانیه پس از مسایل مربوط به ارزشهای تاریخی، وجود چمن معروف سلطانیه است، در ارتباط با این چمن نقل قولهای فراوانی در کتب و نشریات مندرج گردیده است، حمدا... مستوفی مورخ قرن هشتم هجری معتقد است:

قبل از حمله مغول در سلطانیه فعلی هیچگونه اثر ساختمانی نبوده، این ناحیه به شکل مرغزار و چمنزار بوده و سلاطين مغول پس از استقرار در ایران و پایتخت قرار دادن تبریز، کم کم برای شکار و گذرانیدن ایام تابستان به آن سو روانه می شدند و با برافراشتن چادرها ایام استراحت تابستانی را در آنجا سپری می کردند، به همین جهت این محل قنغوراولانگ یا به قولى ايقرئولن یعنی چمنزار یا شکارگاه شاهین نامیده می شد.

این محل (سلطانیه) طبق کتیبه هایی که از پادشاهان آشور به دست آمده، در قرن هفتم قبل از میلاد محل سکونت طایفه جنگ آور (ساگاریتها) بوده و در عهد فرمانروایان ماد به اسم اریباد خوانده می شده است و پارتها آنرا به نام نخستین پادشاه خود آرساس نامیدند. از تاریخ سلطانیه تا حمله مغول اطلاع دقیقی در دست نیست لكن لازم به ذکر است تا پیش از تسلط مغول، سلطانیه به نام نیز آگامبی و شروباز معروف بوده است ذکر این نکته ضرورت دارد که نویسنده مزبور از منابع و مآخذ کتیبه های پادشاهان آشور، و مترجمین کتیبه ها ذکری به میان نیاورده. مع الاسف مطالب مذکور در کتب عينا تکرار شده است.

مادام دیولافوآ جهانگرد فرانسوی در سفرنامه خود از چمن سلطانیه این چنین یاد می کند؟: « پس از تماشای اردو به راه افتادیم و مدت چند ساعت در دشت لم يزرع راه پیمودیم، این دشت متدرجة ارتفاع پیدا می کند تا برسد به فلاتی که موسوم به کنگرلند ، یعنی چراگاه عقابان...

مؤلف کتاب سلطانیه: در ارتباط با چمن سلطانیه این چنین یاد می نماید:

در دشت وسیع و مرتفع کنگرلند مرتعی سبز و خرم و مرغزاری دلگشا و نزه و پر نعمت وجود اداشت که چرا گاهی مستعد برای تربیت احشام و محل مناسبی جهت سکونت اردوی سرداران و جهان گشایان بود.

و مقولات غیر قابل استنادی از این قبیل در کتب و رسالات قید و تکرار گردیده است. حال تلاش بر این است با مطالعات باستان شناسی و معماری بتوان به برخی از سوالات و پیشنهادات پاسخ داد.

در مبحث اوضاع جغرافیایی مختصرأ به فلات سلطانیه و وسعت آن اشاره گردید. در داخل این محوطه (چمن سلطانیه) شش محوطه باستانی به شرح زیر قابل تشخیص و بررسی است. این محوطه ها از غرب به شرق عبارتند از:

  • تپه تاریخی یوسف آباد
  • تپه تاریخی معروف به قلعه تپه
  • محوطه تاریخی شهر سلطانیه

۴-  تپه تاریخی ناوور

۵۔  تپه تاریخی واقع در قسمت شمالی چمن سلطانیه که تا کنون نامگذاری شده است .

6-  تپه تاریخی سنبل آباد

مطالعه در محوطه های باستانی تیه یونجه زار در روستای ده جلال و محوطه تاریخی دیزج آباد به شعاع ۷ و ۱۰ کیلومتری چمن سلطانیه و پیگیری ارتباط فرهنگی اقوام مستقر در محوطه های مذکور مسئله را تا حدودی از پرده ابهام خارج خواهد نمود.

تپه شماره ۱. تپه تاریخی یوسف آباد: در سمت جنوبی جاده ترانزیتی زنجان تهران در نزدیکی روستای یوسف آباد در مدخل چمن سلطانیه قرار گرفته است. این تپه تاریخی با وسعتی معادل ۱۱۵ به ۷۰ متر و به ارتفاع ۶ / ۳۰ متر آثاری از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد را معرفی می نماید. وجود سفالهای خاکستری با نقش داغدار و ظروف سفالی با لوله های بلند متعلق به آیین تدفین آریایی انتساب استفار اولیه و نخستین صاحبان آن را به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد روشن می نماید.

تپه شماره ۲. تپه تاریخی معروف به تپه قلعه: این محوطه تاریخی در روستایی به نام قلعه در ۳ کیلومتری شمال غربی سلطانیه و در قسمت جنوب غربی چمن سلطانیه به ابعاد ۱۴۰ بر ۷۰ متر و ارتفاع ا۱۵ متر قرار گرفته است. باستان شناسان و مستشرقینی که پس از حکومت قاجاریه (فتحعلی شاه) به ایران آمده اند، توضیحات مفصلی مربوط به قصر سلاطین قاجار که بر روی تپه قلعه احداث گردیده ارائه داده و تصاویر زیبایی را ترسیم نموده اند، که از جمله موریس دوکوتز بوئه اطلاعاتی را بازگو می نماید   ظاهرا سلطانیه نشان نمی داد که در اقامت آنجا به ما خوش بگذرد، قصر سلطنتی روی تپه ای واقع شده، اطرافش مختصری درخت است ولی ظاهر آن نمی رساند که اقامتگاه ییلاقی سلطان باشد. به علاوه نتوانستم باور کنم که شاه و همراهانش بتوانند در این عمارت منزل کنند. با تمام تفضيلات فضای بی فایده زیادی در اطراف باقی است. در عقب قریه ای به همین اسم قلعه وجود دارد بهر تقدیر محققین و باستان شناسان، تپه قلعه سلطانیه را بقایای قصر سوگلی فتحعلی شاه معرفی نموده اند. با اندکی مطالعه در لایه های زیرین این تپه عظیم، عوامل و عناصر پیش از تاریخ مین جمله وجود سفالهای با نقش داغدار که به وفور در لایه های پایین و اطراف آن پراکنده اند، انتساب نخستين لايه تمدنی آن را به اواخر هزاره دوم هم چنین فراوانی ظروف معروف سلطان آبادی و سفالهای مشخصه سلطانیه با لعاب فیروزه ای با نقش مشکی، ایلخانی بودن لایه دوم را قطعی نموده و بالاخره لایه سوم تپه متعلق به بقایای قصر معروف فتحعلی شاه است.

تپه شماره ۳. محوطه تاریخی سلطانیه: در ارتباط با این محوطه، که به طور کلی متعلق به دوران ایلخانی است، در صفحات آینده توضیحات مفصلی ارائه خواهد شد.

تپه شماره ۴. تپه تاریخی ناوور: محوطه تاریخی در قسمت جنوبی چمن سلطانیه به ابعاد ۱۵۰ *۱۵۰ متر و به ارتفاع ۱۷ متر قرار گرفته است، این تپه در منتهی الیه محل دار الشفاء واقع شده و در حقاری هایی که انجام گرفته حداقل در دوره ساختمانی شناسایی شده است. پلان و عناصر معماری مکشوفه از این لایه انتساب آن را به دوران ایلخانی قطعی می نماید. لایه نخستین این محوطه تاریخی با عنایت به پراکندگی سفالهای خاکستری تیره و مطالعه قبرستان پیش از تاریخ واقع در یک کیلومتری آن ساکنان این تپه را در ردیف تحاسنهای اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره قبل از میلاد قرار می دهد:

تپه شماره ۵: این تپه در سمت شمالی چمن به فاصله ۳ کیلومتری شمال شرقی گنبد سلطانیه درطرف راست ترانزیتی زنجان - تهران در داخل چمن قرار گرفته است و انجام حفاریهای علمی در این محل مسایل عدیده ای را به طور قطع روشن خواهد نمود، این محوطه تاریخی به طور عمده از دو تین بسته تشکیل یافته که در حد فاصل تپه ها آثار سطحی به وضوح قابل تشخیص است. تنه بزرگتر به ابعاد ۱۰۰× ۱۰۰ متر، به ارتفاع ۴ متر و تپه کوچکتر به ابعاد ۵۷ در ۶۳ متر، به ارتفاع 5/1متر واقع شده و حد فاصل تپه ها ۱۵۰ متر اندازه گیری می شود مطالعات و بررسی های سطح الارضی، استقرار تمدن ضعیفی را ارائه می دهد. به طوری که مدارک معماری و ساختمانی بسیار ناچیز است. و برعکس، وجود علائم و آثار زندگانی اردو یی قوت می گیرد. به علاوه وجود سفالهای نوع ناشناس و مشکوک (زرد متمایل به نارنجی با مخلوط ماسه و گیاه)، ایرانی بودن تمدن مستقر در این منطقه را با شک و تردید مواجه می سازد. از این نقطه نظر می توان فرضیه استقرار نخستین اقوام مغولی در این منطقه را مطرح و بر این اساس مطالعات سیستماتیک را انجام داد.

تپه شماره ٫۶ تپه تاریخی سنبل آباد: تپه سنبل آباد در سمت جنوبی جاده ترانزیتی زنجان - تهران، به فاصله ۷ کیلومتری شمال شرقی گنبد سلطانیه و در قریه سنبل آباد در مدخل شرقی چمن سلطانیه قرار گرفته است. این تپه تاریخی به وسعت ۷۵ × ۶۰ متر، به ارتفاع ۸ متر بر چمن سلطانیه و فلات منطقه اشراف دارد. بررسی های سطح الارضی عموما، مطالعه و مقایسه سفالهای پراکنده روی تپه و اطراف آن خصوصا، قدمت تپه را از اوایل قرون اولیه میلادی تا دوران تیموری نشان می دهد به عبارت دیگر در این تپه تمدنی در حدود ۸۰۰ سال قابل تعقیب و شناسایی است. محوطه تاریخی تپه یونجه زار در نزدیکی روستای ده جلال به فاصله ۷ کیلومتری جنوب سلطانیه در سمت چپ جاده سلطانیه - خدابنده قرار گرفته است.

محوطه تاریخی دیزج آباد در نزدیکی روستای دیزج آباد به فاصله ۱۰ کیلومتری غرب سلطانیه در سمت راست جاده ترانزیتی زنجان - تهران واقع شده. برخی از قبور محوطه های مذکور توسط عمال قاچاقچیان اشیاء عتیقه باز و اشیاء قبور خارج گردیده که خوشبختانه اشیاء و آثار مذکور توسط سازمان میراث فرهنگی ضبط شده است. ظروف و ادوات مختلف شامل سفالهای نخودی و خاکستری رنگ و ظروف با لبه های صاف، لوله های بلند و کاسه های دسته دار از این محل کشف و توسط نگارنده مورد مطالعه قرار گرفته است و علاوه بر آن، نوع تدفین و مسایلی از این باب ضمن قابل مقایسه بودن آثار ده جلال با دیزج آباد می توان محوطه های مذکور را به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد منسوب کرد.با توجه به آنچه که بیان گردید، چمن سلطانیه محققا قبل از استقرار اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری قمری، از اواخر هزاره دوم قبل از میلاد تا دوران اسلامی مورد استفاده اهالی منطقه بوده است. در نتیجه این قول حمدا... مستوفی که سلطانیه را قبل از حمله مغول غیر مسکونی معرفی نموده و همچنین ارساس بودن چمن سلطانیه در دوره حکومت پارتها و قول نویسنده روزنامه رستاخیز با شک و تردید تلقی می شود.

چمن و شهر سلطانیه پس از حمله اردوی مغول

وجه تسمیه سلطانیه:

روشن نمودن وجه تسمیه سلطانتيه و اسم چمن با استفاده از ابزار و ادوات باستان شناسی مختص به مطالعه در متون تاریخی است، به استناد مدارک موجود، منطقه سلطانیه قبل از حمله مغول نام شهر و پاژ - شهر ویاز، شهر و یان نامیده می شده است. در این ارتباط فرهنگ نامه زنجان چنین اظهار نظر می نماید:محلی که امروز در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی زنجان به نام سلطانیه معروف است قبل از ۷۰۳ هجری ایعنی پیش از سلطنت خدابنده اولجایتو به این نام موصوف نبود، دارای نامی شبیه شهریار، یا شهریاز بوده است.

در تاریخ مغول می خوانیم: «باید و در جواب غازان اظهار تواضع کرد و امر داد که حاصل املاک فارس را به خزانه او بفرستند ولی امیر نوروز و امرای دیگر غازان را اجازه مراجعت نداد و با ایشان به ولایت شهر و یاز (محل سلطانیه حالیه) آمد و آن جماعت را محبوس کرد.

در کتاب جغرافیای سیاسی آمده است. «سلطانیه در پانزده کیلومتری غربی خط مقسم المياه ابهر رود واقع شده و اسم قدیمی آن شهر و باز بوده و جزء قزوین محسوب می شده و مغول آن را قورالان بالاخره شهاب الدين عبد الله بن لطف الله بن عبد الرشيد الخوافی ملقب به حافظ ابرو می نویسد: «.. بعد از آن صندوق سلطان سعید (ابو سعید بهادر خان) رحمة الله علیه را به مرقد و مشهدی که در حوالی سلطانیه که آن را شهر و باز خواننده با خواص حضرت روان گردانید و مراسم تعزیت اقامت نمود و روان او را صدقات فرستاد و آش معهود بداد. مناصب چنانچه بود برقرار مسلم داشت و هیچ تغیر نکرد.

چنین استنباط می گردد که قسمتی از منطقه فعلی شهر و چمن سلطانیه قبل از حمله مغول به نام شهر ویاژ یا اسمی شبیه به آن نامیده می شده، به طوری که امروزه روستایی نزدیک تلفظ به همین نام که به «وير» و یا «ویار» موسوم است در این محل وجود دارد. به احتمال قریب به یقین به لحاظ اشکال در تلفظ و استعمال کلمه شهر و بار در زبان ترکی، این کلمه به ویر یا ویار تبدیل گردیده است. ولی آن چه مسلم و روشن است پس از حمله مغول و مورد استفاده قرار گرفتن چمن توسط اقوام مزبور، که به طور ییلاقی و موقتی بود. آن را قنغورالنگ نام گذاری کرده اند.

در کتاب روضة الصفا می خوانیم: «... در قنغورالنگ که حالا آن را سلطانیه گویند به تقبيل بساط جلالت مناط سرافراز شده خزانه را به عرض رسانید...

جماعتی که حاضر بودند بسی مواضع نام بردند و هر یک را آن چه از عیب و هنر دانستند باز نمودند، آخرالامر موضع قنغوراولانگ اختیار کردند که با پیلاقی به غایت منه است.

محل این در جایی بود که مغول به آن فنغورآلانگ می گفتند و الانگ مرتع و چمن را گویند.

چنانچه در مبحث پیش اشاره شد، این دشت در اوایل قرن هفتم هجری قمری به نام قنغورآلانگ نامگذاری شده است. هم چنین تعدادی از محققین نیز اسم قدیمی سلطانیه را «شروباز» دانسته اند در حالیکه شرو باز که امروزه «ویار» و «وير» نامیده می شود، ممنطقه مسکونی دیگری در حوالی سلطانیه است. به محل فعلی شهر سلطانيه  اما نام دیگر منطقه سلطانیه، قنغوراولانگ است. در مورد وجه تسمیه فنغوراولانگ نظریه های متعددی توسط پژوهشگران ارائه شده که فاقد وجاهت علمی است. تعدادی از پژوهشگران کلمه «قنغور» را «شاهین» معنی نموده و و تعدادی هم کلمه مزبور را منسوب به طایفه ای دانسته اند و «اولانگ» هم در زبان مغولی به معنای چمن آورده اند. اما راقم این سطور با مطالعاتی که به عمل آورده معتقد است که این کلمه از سه بخش «قون»، «قور» و «اولانگ» تشکیل یافته است و هر سه آنها ترکی می باشد. زیرا کلمه «قون» فعل امر از مصدر «قونماق» است که معنای نشستن بطور موقت را دارد و در اصطلاح به نشستن پرندگان و بویژه گنجشک اطلاق می شود، در حالیکه نشستن این پرنده بسیار موقتی است. کلمه دوم «قور» فعل امر از مصدر «قورماق» می باشد و معنای برپا نمودن چادر و خیمه را دارد و کلمه سوم «اولنگ» است که به معنای چمن می باشد. پس کلمه «قون قوراولنگ» به معنای چمنزاری است که قوم مغول هم چنانکه در ذیل جامع التورایخ نوشته شده لاقون قوراولنگ» باید باشد نه کلمه دیگردر آن خیمه ها را موقتا بر پا کرده و بطور موقت زندگی می نمودند. البته بعضی از مطالب متون همزمان با مغول نیز این نظریه را تأئید می نماید. زیرا چمن آن علف چرای احشام بوده و غالبا محل نزول ایلخانان و سرداران ایشان. بنابر این املاء کلمه نیزشهر جديد التأسيس (سلطانیه) در سال ۷۰۹ هجری قمری توسط سلطان محمد خدابنده اولجایتو و با حضور جمع کثیری از رؤسای لشگری و کشوری افتتاح و به نام سلطانیه که به سلطان محمد خدابنده منسوب است، نامگذاری شد. لازم به توضیح است که اولجایتو در پای کوه بیستون شهر سلطان آباد اچمجال و در موغان شهر اولجایتو سلطان آباد را ساخته و نام گذاری نموده است.

این منطقه به علل گوناگونی که ذیلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. ابتدا چمن مورد بحث، با آب و هوای مناسب جهت گذراندن فصل تابستان برای طوایف چادر نشین مغولی از نظر برگزاری بیلاق و تعلیف اسبان سحل بسیار مناسبی را عرضه می نموده است. به طوری که این منطقه «قون قوراولنگ» و مناطق آلاداغ، تبریز، او جان و بغداد پس از حمله اردوی مغول به ویژه هلاکوخان در دوره های مختلف ایلخانی مورد توجه و محل برپایی ییلاق و بوده است. انتخاب شهری به عنوان پایتخت، از دوران اباقا آن، بود که با حفظ زندگی اردویی شهر تبریز را برگزیده. پس از آن ارغون خان (۶۸۳۔ ۶۹) سلطانیه را که مدتی در آن سرزمین در ییلاق به سر برده بود به پایتختی انتخاب نمود. چنانچه سعد الدولة ابهری مالیات سال ۶۸۶ هجری قمری را در سلطانیه به ارغون خان تقديم نموده است.

سیاستمداران ارغون خان در انتخاب این محل به پایتختی از نظر سیاسی و سوق الجیشی راه صوابی پیموده اند. زیرا موضع قون قوراولنگ نسبت به متصرفات غربی امپراطوری ایلخانی از نظر سیاسی - اقتصادی حائز اهمیت بوده و مرکزیت داشت. فلات واقع در منطقه که از نظر توپوگرافی مورد بررسی قرار گرفت، معلوم گردیده که معابر طبیعی شمال (گیلان) و جنوب ( همدان - باختران، بغداد) و مناطق غربی (آذربایجان و اران) از این محل عبور می نماید، که این پدیده در دوران حکومت ارغون خان مملوس تر بوده، به طوری که سیاستمداران این دوره بر آن صحه گذارده اند. مطرح شدن مسئله اقتصادی و بهره برداری از موقعیت های پیش آمده مسئله ای است که بررسی آن سیاست های ایلخانی را بهتر روشن خواهد نمود در بررسی این مقوله مقامتا ذکر این نکته ضرورت دارد، که پس از استقرار جانشینان هلاکو خان به اوبه اواخر دوران ارغون خان و به بعد و در سراسر دوره های غازان، اولجایتو و ابو سعید بهادر که به زور شمشیر بندان مغولی حکومت نسبتا واحدی در منطقه بسیار وسیع از چین تا اروپا عموما و از رود سند اتنا فلسطين خصوصا، تا ترکیبی از اقوام مختلف و متمدن آن روز تشکیل یافته بود خود موجبپیشرفت سریع ارتباطات بازرگانی را فراهم نمود، تقویت و اصلاح جاده های بازرگانی و ایجاد تأسیسات مربوط به راهدار خانه ها و ایجاد انتظام در مناطق و مسیرهای تجاری و تدوین یاساهای چنگیزی به دزدان و قطاع الطريق از عوامل و انگیزه های این جریان اقتصادی است و سیاستی که توانسته است حمل و نقل کالاهای مشرق زمین را به اروپا که از طریق روسیه و دریاچه اورال انجام می پذیرفت، از طریق امپراطوری ایلخانی عبور دهند در این صورت بود که ایجاد مرکز اقتصادی بسیار قوی و واجد شرایط در منطقه ای که از نظر سیاسی پاسخگوی این نیاز باشد، امری لازم و ضروری به نظر می رسد. این منطقه با توجه به ویژگیهایی که بیان گردید، محلی به جز قون قوراولنگ که همانا سلطانیه است، نمی تواند باشد او با پیروی از این سیاست است که پس از ارغون در دوره های حکومت غازان خان و به ویژه سلطان محمد خدابنده اولجایتو این طرز تفکر جامه عمل پوشیده است.

اوصاف الحضره مورخ هم عصر سلطان محمد خدابنده می نویسد: «تمام عمارت قنغور لنگ را که بدر نیکوی پادشاه مؤسس فرموده بود چون به منزل موعود بی خیل و خول کوچ کرد ناتمام مانده و بعد از آن به تواتر اعصار تقاطر وابل طال طل آن نیز علل خلل خواست پو شید.

حافظ ابرو می نویسد: ...........بعد از آن فرمود ( محمد اولجايتو) یک روز پیش پدر خود پادشاه ارغون که از پادشاهان گیتی به داد و عدل و دانش ممتاز بود حاضر بودم و او را داعيه عمارت سلطانیه بر خاطر خطور کرده بود که همچنان من که پادشاه جهانم می خواهم شهری بنا کنم که آن شاه بلاد بود، جماعتی که حاضر بودند بسی موضع نام بردند و هر یک را آنچه از عیب و هنر دانستند باز نمودند. آخر الامر موضع قنقوراولنگ اختیار کردند.

حمدالله مستوفی می نویسد: « سلطانیه از اقلیم چهارم است و شهر اسلامی، طول از جزایر خالدات (فد) و عرض از خط استوا (لط) ارغون خان بن ابقای خان بن هلاکو خان مغول، بنیاد فرمود. پسرش اولجایتو سلطان تخمدالله بغفرانه به اتمام رسانید و به نام خود منسوب کرد.........

در این دوره پارامترهای سیاسی و اقتصادی مانع از مطالعات و مکان یابی مناسب از نظر شهر سازی شده است. به عبارت دیگر برخلاف پدیده های ملموس علمی که اکثریت تصمیمات براساس مطالعات و نظریه های مورد قبول (در زمان ایجاد) اتخاذ شده، از نظر مکان یابی برای احداث پایتخت، دچار اشكال شده که غیر عمدی بودن آن بسیار بعید به نظر می رسد. بلکه به میزان این مسئله اساسی، در مقایسه با پارامتراهای سیاسی و اقتصادی سبکتر بوده است. توضیحا به طوری که در مبحث اوضاع جغرافیای سلطانیه بیان گردید، این منطقه به لحاظ وجود بعضی از پدیده های مغایر با شهرسازی ظرفیت لازم را برای شهرسازی از این محل سلب نموده است. من جمله بالا بودن سطح آبهای زیر زمینی که احداث ساختمان در گسترش را با مشکل مواجه می سازد. هموار و مسطح بودن زمین که شیب آن گاهی به صفر درجه می رسد در دفع آبهای زاید و هجوم سيل، منطقه را نا امن نموده است. چنانچه پس از قرن هشتم حداقل دو بار سیل بنیان کن در محل شهر سرازیر شده است. در نهایت، خارج بودن شهر از محور اصلی جاده مواصلاتی شرق و غرب (در حدود ۵ کیلومتر) از مسایل و پدیده هایی است که گسترش و ادامه حیات در شهر سلطانیه را مختل ساخته، به طوری که می دانیم، شهر سلطانیه هرگز پس از بانیان و حامیان آنها قادر به ادامه حیات نبوده و زودتر از آنچه که تصور می شد متلاشی شده و از میان رفته است..

علی ای حال شهر سلطانیه در دروه بنیان گذاران آن پس از تبریز دومین شهر مهم در امپراطوری ایلخانان بوده، به ویژه این که از نظر تجارت خارجی نخستین شهر به حساب می آماده است و راههای بازرگانی سابق که از اقصی نقاط هند، دریای مدیترانه، بندر طاهری و بندر هرمز به تبریز متصل می شد، پس از افتتاح پایتخت جدید کلیه مال التجاره ها به جهت ایجاد تمرکز و اخذ مالیاتهای مورد لزوم و کنترل آمد و شد، در این شهر تخلیه و بارگیری می شده است. رونق اقتصادی به حدی بوده که گلاويخو سفیر پادشاه اسپانیا در دربار میرانشاه در سال ۱۴۰۳ - ۱۴۰۶ میلادی (۸۰۶ - ۸۰۹) هجری قمری از آن بازدید نموده چنین اظهار می نماید:

<<... سلطانیه شهری است پر جمعیت و با آنکه از لحاظ بازرگانی و داد و ستد از تبریز مهمتر است، بازار آن شهر کم جمعیت تر است. در ماههای ( تابستان) ژوئن، ژوئیه و اوت مخصوصا کاریانهای بزرگی از شتران با بار های کالا به این شهر می رسند. واژه کاروان را برای مفهوم گروهی بسیار از چهار پایان که بار می برند استعمال می کنند. این شهر در این ماهها پر جنجال و شلوغ است و سالانه مبالغ هنگفتی به خزانه می ریزد، بنابر این هر ساله گروه عظیمی از بازرگانان از هند کوچک می آیند و همه گونه ادویه می آورند. بهترین انواع ادویه که در بازارهای سوریه برای فروش عرضه می شود، به این شهر می آورند و این ادویه عبارتند از: میخک و جوز هندی و پوست جوز و غیره، این ادویه هرگز به بازار اسکندرون نمی رسد. تا بتوان از مخازن آنجا خريد. هرگونه ابریشم از گیلان که در کنار ساحل جنوبی دریای خزر واقع است و در آن کالاها و محصولات بسیاری ساخته و تهیه می شود، به این شهر حمل می گردد. ابریشم گیلان از سلطانیه به دمشق و دیگر قسمتهای سوریه و ترکیه «دکه» صادر می شوداز این گذشته همه گونه ابریشم محصول شماخی (واقع در شروان) نخ پارچه های ابریشمی در آن بسیار تهیه می شود به سلطانیه صادر می گردد و بازرگانان ایرانی و نیز بازرگانان ژن و ونیز به آنجا می آیند...

....کاروانهای که از سلطانیه میگذرند به هرمز می روند. این فاصله را در شصت روزه می پیما بينا.. مرواریدها و انجار با سایر اقسام صدف به شهرهای سلطانیه و تبریز آورده و در آنجا مدل به انگشتری و گوشواره می شوند...

به این ترتیب با توجه به آنچه که بیان گردید، خاصه بازرگانی بودن شهر سلطانیه محقق شده است و طبیعی است که تجهیزات شهری و شکل گیری آن بر اساس فلسفه وجودی شهر بوده است. این شهر از دو بخش کهندژ و شارستان تشکیل یافته. مطالعات و بررسیهای باستان شناسی در شهر ویران شده سلطانيه مؤید این مطلب است که شارستان این شهر در بافت بر در حدود ۲۰۰ هکتار بوده است.

احمد الله مستوفی می نویسد: ... دور با روش (شهر سلطانیه) که ار غون بنیاد کرده بود، دوازده هزار گام و آنکه اولجایتو سلطان می ساخت و به سبب وفات او تمام ناکرده ماند سی هزار گام...

برج و باروی شهر سلطانیه که مورخين و جغرافی دانان از آن یاد نموده اند احتمالا قسمتی از آن در مراحل اولیه اجرا متوقف شده و قسمت اعظم آن هرگز ساخته نشده است. تنها برجستگی های ممتد در جبهه جنوب غربی شهر سلطانیه سمت شمالی آرامگاه شیخ براق بابا  قابل تشخیص است که می تواند بقایای باروی شهر سلطانیه باشد.

کلاویخو که هنگام برپایی شهر، آن را بازدید نموده سلطانیه را فاقد برج و بارو معرفی می نماید. نتیجه مطالعات باستانشناسی و مقایسه آن با متون تاریخی و مطابق بودن نتایج حاصله ناقص و نیمه تمام بودن باروی شهر سلطانیه را روشن می نماید.

عناصر تشکیل دهنده این شهر عظیم اسلامی به علل گوناگون جغرافیایی ، سیاسی ، از میان رفته، تنها با مدارک باستان شناسی و معماری می توان به بازشناسی آن توفیق یافت.

به استناد متون تاریخی، این شهر به کاروانسراهای زیبا. اقامتگاههای عمومی مجهز بوده است. تا سرویس مناسب را از نظر پذیرایی و اقامت عرضه نماید به طور کلی اطلاعات ما، از شهر سازی این شهر به لحاظ قلت مطالعات علمی بسیار اندک است، و مکان یابی عناصر شهری از حد حدس و گمان تجاوز نمی کند و تنها در کلیات، به استناد بعضی از اسامی اراضی که وجهه تاریخی دارند، می توانند مبدأ نظریه هایی باشند، من جمله اراضی معروف به مسجد جامع، از آنجایی که مسجد جامع در ایران عموما با قطب اقتصادی بازار در ارتباط تنگاتنگ بوده اند، محال بازار معروف سلطانیه را که پس از آتش سوزی سال ۷۱۲ هجری قمری مجددا توسط تاج الدین علیشاه ساخته و پرداخته شده می توان حدودة در قسمت شمال غربی شهر فعلی سلطانیه دانست. یا اراضی معروف به خرابه های تاریخی سلطانیه واقع در جبهه شمالی شهر فعلی، و اراضی پشت مسجد جامع را محله صنعتگران معرفی نمود. نهایتا در اراضی دارالشفا و خرابه های اطراف آن که هم اکنون قسمتی از ساختمانهای جدید شهر در آن حدود بنا شده، می توان محله معروف رشیدیه را جستجو کرد.

اطلاعات ما درباره ارتباطات و تحرکات داخل شهری و تعیین عناصر و اندام های آن، بافت و چگونگی ترکیب محلات با اطلاعات موجود در حد صفر است و حقاری های باستان شناسی آینده، آن را روشن خواهد نمود.

ارگ سلطنتی سلطانیه :

بخش دوم شهر که همانا کهندژ باشد، در این مقوله ارگ سلطنتی نامگذاری شده و مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

محدوده ارگ سلطنتی در وسط شهر سلطانیه با ابعاد ۴۵۰*۴۵۰متر و مساحتی در حدود ۱۸ هکتار را اشغال نموده است. این محدوده از ۲ بخش خندق و حصار تشکیل یافته است. خندق این ارگ به فاصله ۱۷ متری از حصار قرار گرفته و پهنای آن در حدود ۳۰ تا ۴۰ متر بوده است. حافظ ابرو در باره خندق سلطانیه می نویسد:

«... خندق این را در غایت مغاکی رسانیده و دری بزرگ از آهن و گفت کاری بسیار کرده به جهت قلعه

چون این وضعیت حداقل در دو ضلع جنوبی و شمالی صادق است، به چهار طرف ارگ تعمیم داده می شود

احتمال دارد در جبهه جنوبی، در راستای دروازه ارگ، پل شناوری بوده باشد.

داخل این خندق، حصار و ارگ سلطنتی قرار گرفته است. این عنصر به شکل مستطیل به ابعاد ۳۱۵ × ۲۹۵ متر از سنگ تراشیده با ۱۶ برج و دو دروازه با زیبایی خاصی اجرا شده است.

ارتفاع حصار در حال حاضر به طور متوسط ۴ متر در زیر خاک و منازل مسکونی فعلی قرار گرفته، سنگها عموما از جنس ماسه ای و کم دوام انتخاب شده است. این دیوار عظیم، در پی یک پیش آمدگی به عنوان ازاره تزئینی دارد. چهار برج در چهار گوشه ارگ به قطر ۱۹ متر و بزرگتر از برجهای میانی که به قطر ۱۷ / ۵۵ متر است.

عرض این حصار در قسمت جنوبی تربت خانه ۳۸۵ سانتیمتر اندازه گیری می شود.

حافظ ابرو می نویسد: «قلعه آن را دیوار سنگ تراشیده کرده اند و بر سر آن چهار سوار پهلوی یکدیگر توانند راند...

بلندترین ارتفاع باقیمانده این حصار در وضعیت فعلی واقع در کنار برج جنوبی تربت خانه ۵۸۷ سانتیمتر در ۱۲ ردیف سنگ است. در حفاریهایی که در پای برج جنوبی تربت خانه انجام گرفته سنگهای کشف شده از میزان واقعی بسیار کمتر است. از موثق ترین منابعی که در حاضر ارتفاع حصار را تعيين می کند، طرح سر رابرت کر پر تر است.......

وی ضمن بازدید از سلطانیه در سفرنامه خود برج شمال غربی ارگ سلطانیه را به ارتفاع ۴۰ فوت و عرض آن را ۱۲ فوت اندازه گیری نموده و طرح جالبی را تهیه کرده است در طرح مزبور ۱۷ ردیف سنگ قابل تشخیص است و با محاسبه میانگین ۵۰ سانتیمتر ارتفاع هي ردیف و در برابر بودن ردیف مربوطه به جان پناه او تفاعی معادل ۹ متر را به دست خواهد داد ذکر این نکته ضرورت دارد که محاسبات استاتیکی نسبت عرض به ارتفاع، ترسيم قواعد پرسپکتیو در نمای جنوبی تربیت خانه ارتفاع مشابهی را ارائه می دهد که در نتیجه ارقام به دست آمده اندکی کمتر از ابعاد کریر تر است. به هر تقدير مجهولات این حصار عظیم بیشتر از یافته های باستان شناسی است.

این قلعه که حدود ۱۰ هکتار می باشد، آثار ارزشمندی از معماری و شهرسازی دوران مغول را در خود جای داده است به طوری که متون تاریخی متذکر شده اند، این قلعه دارای عناصر شهری گوناگونی بوده است. در اندرون قلعه هر کس از امرأ موضعی عمارت کرده بودند...»

علی ای الحال، جالب ترین عنصر شهری ارگ سلطانیه مجموعه معروف ابواب البر است، پدیده احداث ابواب البر اختصاصا متعلق به دوره ایلخانی می باشد که دارای عملکرد خاصی بوده است.اولین مجموعه از این پدیده، ابواب البر تبریز متعلق به دوران غازان بوده که از بحث این مطالعه خارج است. سلطان محمد خدابنده اولجایتو به تقلید از برادر خود به ایجاد مجموعه ای به همین عنوان اقدام نموده است. ابواب البر سلطانیه شامل مدرسه، دارالشفاء، دارالضیافه، دارالسیاده، خانقاد، دار الكتب، بیت القانون، دیوانخانه ای به نام کریاس، مسجد جامع و بالاخره آرامگاه سلطنتی با موقوفات بسیار که دارای مدیریت خاصی بوده است. و خواجه رشید الدین با عنوان نایب التولیه مدیریت مجموعه را در اختیار داشته است.

مدرسه:

سلطانیه سومین شهری بوده که پس از بخارا و تبریز به تقلید از مستنصر به بغداد مدارسی در آن تاسیس گردیده، به استناد متون تاریخی حداقل سه باب مدرسه توسط سلطان محمد خدابنده، خواجه رشید الدین و خواجه تاج الدین علیشاه جيلانی در آن سامان ساخته شده است.

صاحب نفایس الفنون که خود از مدرسان مدارس سلطانیه در دوران شکوفایی بوده، اطلاعات جالبی از این مدارس ارائه می نماید و در آن چهارده ملاس و بیست معبد و صد نفر طلبه علم و بیست صوفی و دوازه حافظ و هشت مؤذن و چهار معلم تعیین فرمود و جهت هر مدرس هزار و پانصد دینار مرسوم کرد و جهت هر معبد هفتصد و پنجاه دینار. از جهت هر طالب علم و صوفی و حافظ و مؤذن و معلم دار الشفاء از دیگر عناصر شهری سلطانیه می باشد. مطالعه در متون تاریخی موید این حقیقت است که حداقل سه باب دارالشفا توسط سلطان محمد خدابنده و رشیدالدین فضل الله که خود اصلا طبیب بوده، ساخته شده است. می خواند می نویسد: .... فرمان داد تا دارالشفائی با جميع ما يحتاج ترتیب دادند و اکابر و اشراف و اعیان ملک نیز در آن شهر عماراتی رفیع مشتمل بر مدرسه و دار الشفاء مرتب ساخت... و همچنین حافظ ابرو معتقد است که « ... و دار الشفائی دیگر با اطبا و ادویه و مجموع ما يحتاج و دگر مدرسه عالی بر نمونه مستنصرته بغداد در آن شهر (سلطانیه) بساخت...

دارالضیافه :

 ایجاد مرکزی به عنوان دار الضيافه در شهر تجاری و سیاسی سلطانیه امری لازم و ضروری بوده، این مرکز مسئولیت پذیرایی سفراء، مسافرین و مأمورین دولتی را به عهده داشته و ادای نذورات رسمی و مراسم آش پزی در این محل انجام می گرفته است صاحب نفایس الفنون مخارج روزانه دار الضيافه را ۳۰۰ دينار ذکر کرده. دارالسیاده، دارا کتب از عناصر شهری در ارگ سلطانیه بوده است.

اطلاعات فعلی در ارتباط با نوع پلان و خصوصیات معماری این عناصر بسیار ضعیف و به حدس و گمان استوار می باشد و آرامگاه سلطنتی تنها بنای باقی مانده از مجموعه ابواب البز است که مستقلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

حال با توجه به نتیجه بررسی های باستان شناسی عناصر معماری، مطالعه در متون تاریخی فر شواهد عینی، گویای این حقیقت اند که شهر سلطانیه در اوایل قرن هشتم هجری قمری یکی از شهرهای بسیار مهم کشور بوده است. پس مرگ اولجایتو و ابوسعید خان، که پایه های حکومتی مغول فرو ریخت به دلایل سیاسی جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی شهر سلطانیه متروک و متلاشی شد. هم اکنون اقسمت اعظم این شهر تاریخی به عنوان یک دایرة المعارف معماری ، شهرسازی در خاک مدفون شده و تمامی عمارات، مساجد، مدارس، دار الشفاء، دارالسیاده و کاخها در زیر شهر کنونی سلطانیه ، نهفته است. آرامگاه اولجایتو با گنبد سلطانیه یکی از آثار ارزشمند این شهر عظیم تاریخی است که ذیلا مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

گنبد سلطانیه:

در قسمت جنوب غربی کهندژ (ارگ سلطنتی)، آرامگاه اولجایتو یا گنبد سلطانیه به عنوان یکی از بناهای عظیم اسلامی و شاید باشکوهترین آنها همچون نگینی سر برافراشته و خودنمایی می کند.. این بنا در دوران حکومت سلطان محمد خدابنده اولجایتو در مدت ۹ سال (از سال ۷۰۴ الی ۷۱۲ هجری قمری) احداث شده است. درباره این بنا، فرضیه های بی شماری در ارتباط با تناسبات، ترکیبات، تلفیقات، تنوع، ایستایی، محاسبات و... وجود دارد که از این رهگذر مورخین، جغرافی دانان، مستشرقین، باستان شناسان، معماران، محققین و حتی مردم عادی به چشم می خورد.( قسمت مختصری از آنها در بخش نظر مورخین و محققین بیان گردید...)

در این مقوله نگارنده تلاش دارد، سلطانه را با شیوه ای کاملا جدید و با بررسی های سیستماتیک باستان شناسی، معماری و یاری گرفتن از دیگر علوم معین و با توجه به اطلاعات و ابزارهای جدید معرفی نماید:

عملکرد و فلسفه وجودی گنبد سلطانیه:

در ارتباط با عملکرد گنبد سلطانیه دو نظر به ارائه گردیده، نظر نخست مربوط به مورخین و جغرافی دانان متقدم است، که بنای گنبد را آرامگاه سلطان محمد خدابنده اولجایتو معرفی نموده اند از آن جمله در کتاب نفایس الفنون چنین آمده . (اولجایتو سلطان) از جهت مرقد خود گنبدی بس عالی هشت منار بر سر آن ساخته ...

 در تاریخ گزیده آمده است: «... در غره شوال سنه ست عشر سبعمایه (۷۱۶ هجری قمری) اولجایتو سلطان رحلت کرد و به دارالبقاء پیوست و در ابواب البری که جهت خوابگاه خود ساخته بود مدفون گشت...

مولف روضة الصفا می نویسد: اه اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید و مسجد و دارالضیافه و دار الشفاء نیز احداث فرمود...

نظریه دوم، انتساب و اختصاص بنا از طرف اولجایتو به آرامگاه علی بن ابو طالب (ع) و حسین بن علی (ع) است، معتقدين بر این نظریه در توجیه این افکار به طور خلاصه با بیان این که اولجایتو برای ادامه حکومت، خود را مسلمانی متعصب جلوه گر ساخت و در این رابطه طرحی داد مبنی بر ایجاد بنای باشکوهی که قبور ائمه اطهار را به آن محل انتقال دهد و با تبدیل پایتخت به بزرگترین مرکز مذهبی تشیع، بتواند خلاء بین خود و توده های مردم را پر نماید. محققین وجود کلمات على (ع) و ترکیبات متنوع آن در تزئینات داخل گنبد را، یکی از دلایل محکم بر این نظریه میدانند و معتقدند که این مسئله به لحاظ ممنوعیت نبش قبر در اسلام جامه عمل نپوشیده است.

در کتاب اصول مبانی معماری و شهر سازی می خوانیم « و ... پس از آن که از تبدیل این مقبره به آرامگاه ائمه شیعه انصراف حاصل شد تزئین کلیه قسمتهای داخلی بنا تجدید گردید و تغییر داده شد...

کار ساختمان آن (گنبد سلطانیه) مدت ۱۰ سال به طول می انجامد، قصد از بنای چنین کنبد باشکوهی آن بود تا مرقد على (ع) را به آنجا منتقل سازند، علت این کار شیعه شدن سلطان محمد خدابنده و گرایش او به امام علی بود...

با آن که مادر سلطان مزبور مسیحی بود و در طفولیت نام او را نیکلا موصوف کرده بودند، بر حسب تمایل شخصی خود در بزرگی به دین اسلام تشرف حاصل کرد و در سلک شیعه در آمد و تصمیم گرفت انه تنها محل قبور ائمه اطهار بخصوص امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب (ع) و حضرت سید الشهداء امام حسین (ع) و سایر بقاع ائمه را به این محل تغییر مکان دهد و اینجا را زیارتگاه کلیه شیعیان بسازد، بلکه از این راه به علما و پیشوایان شیعه در نجف و کربلا اعلام داشت ولی علما و دانشمندان نجف و کربلا با این نظر سخت مخالفت ورزیدند و برای این که در افواه موجبات ناراحتی فراهم نگردد، شایع کردند که پادشاه (حضرت امیر المومنین (ع) را خواب دیده است و حضرت به شاه فرموده اند ما بیشتر علاقمندیم در بین النهرین بمانیم و این رؤیا مانع انتقال اجساد ائمه اطهار به سلطانیه می شود.) ساکس در این مورد متذکر می گردد که سلطانیه را فقط برای قبور ائمه ساخته بودند و از این نظر کلیه تزئینات عالی از لحاظ کاشیکاری کتیبه، خطوط زیبا گچبری و و نظایر آنها را به همین مناسبت انجام داده اند...)

نگارنده نیز با توجه به اطلاعات و محفوظات سابق، نظرية مزبور را پذيرفته و در کتاب تاریخ زنجان آورده است ...... و خود را (اولجایتو) مسلمانی متعصب جلوه گر ساخت، در این رابطه طرحی داد ارتجاعی مبنی بر ایجاد بنای با شکوهی که قبور ائمه اطهار (ع) را بر آن محل انتقال دهد...

با بررسی های باستان شناسی و مطالعه در عناصر معماری نظریه انتساب و اختصاص بنای سلطانیه به قبور ائمه اطهار علیهم السلام به دلایل زیر مردود است: اولا گذشته از مطالب متون همزمان با برپائی شهر سلطانیه که گنبد را صراحتا مدفن سلطان محمد خدابنده معرفی می نماید، از نظر موقعیت مکانی، گنبد سلطانیه در داخل قلعه ای است که توسط خندق عمیقی محاط شده و دسترسی بر آن احتمالا از طریق پال شناور امکان پذیر بوده و تردد افراد معمولی در این قلعه بدون اشکال نبوده و با وجود گارد شاهی، از آمد و شد افراد عادی به طور یقین ممانعت به عمل می آمده است.

ثانيا ابعاد ورودی ها و حجم فضای گنبد به جهت کوچکی، فاقد ظرفیت لازم برای بنای های زیارتی مورد بحث است. ثانیا احداث ابواب التبر در دوره ایلخانی یکی از عناصر مهم شهری بوده و قابل مقایسه ابودن ابواب البر سلطانیه با ابواب البر همدان و تبریز، آرامگاه سلطنتی بودن بنا را تأیید می نماید. رابعا مطالعه در باب ورودی ها و شبکه ارتباطی گنبد سلطانیه و مشخص شدن نحوه ارتباط با با اندرونی و ابناهای جانبی، اختصاص یافتن بنا به قبور ائمه اطهار (ع) را با شک و تردید مواجه می سازد.

خامسا وجود کتیبه های متعدد، به ویژه در ضلع جنوب شرقی که جمله «سلطان محمد خدابنده اولجا بنو خالد بله، ملکه» نوشته شده، بنابراین نظریه اختصاص بنا به قبور ائمه اطهار مردود است. زیرا کتیبه ها مربوط به تزئینات دوره اول می باشد که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا اجراء گردیده، و بالاخره متون همزمان با بنای کنید. این مسئله را که آرامگاه اختصاص به سلطان محمد خدابنده اولجایتو داشته، به طور قطع به اثبات می رساند.

در کتاب نفایس الفنون می نویسد: «... و جهة مرقد خود گنبدی بس عالی با هشت منار بر سر آن ساخته...

صاحب نزهة القلوب می نویسد: «دور او قلعه ای است از سنگ تراشیده که خوابگاه اولجايتو سلطان است...

در ذیل جامع التواریخ می خواهیم: «... دار الضيافه و دارالسیاده و موقوفات بسیار بر آن وقف کرده و سرایی به جهت خاصه خود در اندرون قلعه ساخت...

صاحب کتاب روضة الصفا می نویسد: «.. اولجایتو سلطان جهت مضجع خویش گنبدی به اتمام رسانید...

در تاریخ حبیب السیر آمده: «... و گنبدی که مقبره آن پادشاه عالیجاه است و در درون آن شهر ساخته...

در کتاب هفت اقلیم آماده: (... و مضجع آن پادشاه خیرخواه گنبدی است هرمان صورت..» بنابر آنچه که بیان گردید آرامگاه اولجایتو بودن این بنا محرز و اظهار هرگونه نظر مخالف مردود خواهد بود.

مطالعات سیستماتیک در معماری دوران گذشته ایران گویای این حقیقت است که سنت آرامگاه سازی و احترام به مردگان یکی از اندیشه های کهن تمدن های فلات مرکزی ایران بوده است. کاوشهای باستان شناسی در محوطه های تاریخی همانند تپه زاغه سگز آباد واقع در بوئین زهرا و تپه سیلک کاشان و محوطه های تاریخی متعدد متعلق به هزاره پنجم و چهارم قبل از میلاد که راقم این سطور هم در بعضی  از محوطه های مزبور حفاری نموده مدلل می دارد که قبور مردگان در زیر خانه های مسکونی را می توان آرامگاه ابتدائی تصور نمود. در دوران تاریخی آرامگاه های متعددی بویژه در خوزستان کشف شده و برای نمونه آرامگاه پادشاهان عیلامی موسوم به اونتاش گال اور تپتی آهارمتعلق به هزاره دوم قبل از میلاد را می توان عنوان نمود. تفکر آرامگاه سازی و احترام به مردگان در زمان مادها، هخامنشی ها و ساسانی ها ادامه داشته است. بنابر این به نظر می رسد اندیشه آرامگاه سازی و احترام به مردگان اشخاص سیاسی و مذهبی یک تفکر کهن ایرانی بوده است. اما جالب ترین پدیده این که: این بنا نخستین آرامگاهی است که هرگز جسد بانی آن به دلایل سیاسی در آن دفن نشده است. توضیح این که نگارنده ضمن انجام کاوشهای دقیق علمی در سطح سردابه و محل قبر هیچگونه آثار و علایمی از وجود قبر در این محل مشاهده ننموده و اصولا خاک زیر کف فعلی سردابه خاک بکر بود. این پدیده از نظر نگارنده طبیعی و در غیر آن عجیب می نمود. زیرا بر خلاف نص صریح تمامی متون نه تنها اولجایتو، که هیچکدام از شاهان ایلخانی (ارغون، غازان، ابو سعید) مسلمان نشده اند، بلکه در حقیقت همه آنها دارای کیش مغولی «شمن پرست» بوده اند و تظاهر به اسلامیت آنها تنها یک حرکت سیاسی و استراتژیکی و در جهت تقویت پایه های حکومتی و تحکیم موقعیت خویش در جامعه مسلمانان بوده است. به همین مناسبت جسد پادشاهانی که تظاهر به مسلمانی نموده اند در هنگام دفن مخفیانه و طبق رسوم و آئین شمنی دفن شده و لذا جسد را با ملزومات زندگی و در قبوری که در اماکن کوهستانی تدارک شده بود دفن می نموده اند که محل قبور ارغون، غازان و ابوسعید بهادر سود این نظریه است.

هم چنین عدم پای بندی اولجایتو به مذاهب تشیع و تسنن در کتیبه های گنبد بخوبی مشهود است.

توصیف های عمومی بنا:

آرامگاه اولجایتو پس از کاتدرال سانتا ماریا دلفیوره ( کلیسای جامع مریم مقدس) در فلورانس ایتالیا و مسجد ایا صوفیای استانبول، سومین بنای عظیم تاریخی در جهان و اولین بنای عظیم تاریخی در ایران می باشد. با ذکر این مطلب که این بنا در دوران برپایی .اولین بنای مرتفع در سطح جهان بوده است. توضیحا این که بنای نخست یکصد سال جوان تر از بنای سلطانیه می باشد.

پلان این بنا در رقوم هم کف و طبقه اول با فضاهای اطراف مرتبط با گنبد، دارای پلان نزدیک به مستطيل و ادامه مجموعه در طبقه دوم و سوم دارای پلان هشت ضلعی متمایل به منتظم است. لكن فضای زیر گنبد (گنبد خانه) پلان هشت ضلعی دارد. ابواب بحث در مورد گنبد سلطانیه از نظر ترکیب فضایی و فرم مفتوح و قابل بررسی است.

در تحلیل فضایی این بنا چنین استنباط می شود که از نظر ترکیب فضایی این مجموعه حداقل از سه واحد حجم تشکیل یافته است. فضای هشت ضلعی زیر گنبد، فضای مستطیل شکل تربیت خانه بالاخره فضای سردابه که محل قبور شاهی در آن قرار دارند. سیستم و ترکیب این فضاها تقریبا با هيج کدام از مقایر مطالعه شده قبل از دوران اولجایتو قابل مقایسه نیست و به عبارت دیگر این نوع مقبره اسازی در این منطقه کاملا جدید به نظر می رسد و محتملا ریشه های این طرز تفگر در بینش مذهبی و عناصر مغولی به ویژه آیین شمنی می تواند قابل مطالعه باشد.

یکی از فرضیاتی که تأثیرات اساسی را به این شیوه مقابر قائل است، حرکت اقوام شمال و شرق آسیای مرکزی و اقوام ترک نژاد بیابانگرد است. این اقوام آیین تدفین مختص به خود را دارا می باشند که قسمتی از آنها تا امروز ادامه دارد، به طوری که دکتر «رابرت هلن براند» از مدارک و منابع کتبی یاد کرده که در مراسم تدفین بزرگان در مرحله عزاداری معمول بوده است. نخست جسد را در یک چادر تدفین در معرض دید همگان قرار می دادند و دسته عزاداران به دور آن می گردیدند. سپس مرده را در تپه ای به نام کورگان به خاک می سپردند. برجهای آرامگاهی دارای دخمه هایی بوده که جسد را احاطه می کردند گاهی اوقات مومیایی می شدو بر فراز آنها اطاقی خالی قرار داشت و محققین این مجموعه را به عنوان یک نوع معماری ترکیبی از مراسم تعبیر کرده اند. اگر صحت این فرضیه اثبات شود انتساب ترکیب فضایی از نظر معماری در مجموعه گنبد سلطانیه به طرز تدفین مغولی قطعی خواهد بود، زیرا در این صورت فضای زیر گنبد ا ( گنبد خانه) محل برگزاری مرحله اول آیین سوگواری و مراسم مشایعت بوده و محل سردابه یا دخمه به عنوان دخمه های تدفین و فضای تربت خانه دقیقا به مثابه فضای خالی بر فراز دخمه تدفین قرار داشته است.

نتیجه این که این سبک معماری و آیین تدفین قابل مقایسه و انطباق با رسوم شیوه معماری اقوام ترک نژاد می باشد.

در بررسی فرم معماری این بنا وضعیت اندکی ساده تر است. عده ای از محققین معتقدند که فرم و شکل معماری گنبد سلطانیه تقلیدی از چادرهای شاهانه و عشایری است. بررسی چادرهای مذکور، متون منابع تاریخ چین، به نفع این نظریه گواهی داده است.

در جواب این نوع نظریه پردازان قول مرحوم استاد مسلم، مهندس کریم پیرنیا کفایت بحث را در این زمینه اعلام خواهد نمود..... از کسانی که این عقیده را اظهار کرده اند به طور قطع گنبد مدرسه ضیائیه یزد را که به تصریح جامع جعفری در سال ۶۳۳ هجری مقارن ظهور چنگیز ساخته شده است، نديده اند او با زحمت آن را به خود نداده اند که مثلا گنبد سلطانیه را با گنبد هاروتية مقایسه کنند که معماری گشد مدرسه ضیائیه قابل توجه است و می توان شیوه ساختمانی آن را سرمشق و مرجعی برای ساختمان سایر گنبدهای دوره مغول دانست....

اما انتخاب طرح هشت ضلعی گنبد سلطانیه که تعدادی از محقین کو شش نموده اند آن را یک نوع سمبل عددی تلقی نموده و به یکی از پدیده های مذهبی منتسب نمایند، عمل بیهوده ای است زیرا به طور کلی برجهای مقبره ای با پلان مدور، ۸ ضلعی، ۱۶ ضلعی، ۳۲ ضلعی و کثیر الاضلاع در ابعاد مختلف ساخته شده که ذکر همه آنها سبب اطاله کلام می شود و علت تغییر فرم از پلان مربع به پلانهای مذکور پیشرفت طبیعی طرحهای مقابر است.

 مزایای پلانهای هشت گوش که فاقد پرت فضایی می باشد نسبت به پلان چهارگوش بیشتر است. با توجه به ارائه فضای مرکزی مناسب در انجام مراسم جمعی و قابلیت انجام تزئینات و نماسازی و سادگی اجرای گنبدهای بزرگ در بناهای نوع اخیر و بالاخره رعایت مسایل استاتیکی موجب انتخاب این نوع پلان شده است، و بناهای معروفی همانند برجهای خرقان ( مورخ به ۴۶۰ و ۴۸۶ هجری قمری) نمونه های متعددی از مقابر با پلان هشت ضلعی است. به عبارت دیگر از نظر پلان، معماران ایلخانی پدیده جدیدی بر طرحهای دوران سلجوقی ارائه نداده اند و گنبد سلطانیه تنها از نظر عظمت و ابعاد دارای جهش است و منحصر به فرد و نمونه بدیعی است از یک آزمایش موفق، این بنا دارای ۴۸متر ارتفاع، ۲۵ / ۶۰ متر دهانه قوس، ۶ / ۸۷ متر عرض جرزها (به استثنای جزرهای شمال غربی و شمال اشرقی که به عرض ۱۳ / ۴۰ متر است) و ۱۷ متر طول جرز از بیرون، ۸متر طول جرز از نمای داخل و در فضای مرکزی دارای ۸ ایوان مرتفع و نزدیک به ۵۰ اطاق و حجم و به طور کلی بنایی است عظیم، زیبا متناسب، سبک، و جذاب و...

قبل از بررسی اعضاء و اندامهای بنای اصلی، اشار های مختصر به فضاهای جانبی ضرورت دارد در وضعیت فعلی کلیه بناهای جانبی تخریب گردیده و تنها آثار آن، قابل شناسایی است و با حقاری هایی که اخیرا در جبه غربی تربت خانه توسط نگارنده انجام گرفته و قسمتی از دیوارها و کف بناهایی که داغ آجر و ملات آنها در هنگام برپایی بر جرزهای غربی و شرقی تربت خانه دیده می شود، کشف شده است، که با مطالعه متون تاریخی و آنچه که از توصیف ابواب البر و آرامگاه اولجایتو استنباط می شود، می تواند منشأ تصوراتی باشد. ذکر این مطلب ضرورت دارد که عده ای از محققین فضاهای جانبی حتی بنای تربت خانه را الحاقی دانسته اند و در تأیید نظرات خود عدم وجود هشت گیر و قفل و بست مناسب بین اندام مورد بحث با فضای تربت خانه را دلیل عمده ذکر نموده اند.

اما دو نکته اساسی و مهم نظرية مزبور را مردود اعلام می نماید. نکته نخست بررسی عملکرد فضاها و ارتباط آن با آرامگاه، همزمان بودن كليه آثار معماری در مجاورت گنبد را، با دوران سلطان محمد خدابنده اولجایتو، ثابت می نماید. به عبارت دیگر وجود قراء و مجاورین از پدیده هایی است که در متون همزمان با برپایی ابواب البر صراحت دارد، به ویژه این نظریه به پیدا شدن عنصری شبیه به محراب در بنای مجاور تربت خانه در جبهه غربی می تواند این نظریه را تقویت نماید، با این فرضیه و با توجه به شواهد موجود می توان فضای غربی را اطاق قاریان قرآن و تأسیسات واقع در ضلع شرقی تربت خانه را متعلق به مجاورین دانست. به هر حال آنچه که مسلم است، وجود سقاخانه ( محل برداشت آب در قسمت جنوبی، فضاهایی نظیر سرویسهای عمومی که اخیرا در ساماندهی اطراف گنبد سلطانیه پدیدار گردیده، می تواند پاسخگوی برخی از سؤالات باشد. از آثار و شواهد که در تعیین فرم گنبد نقش اساسی دارد، اثر داغ محدثات در جبهه شمالی است. به ویژه ای که در متون تاریخی از وجود ایوانی مرتفع در گنبد، سخن به میان آمده است و با وجود مسجدی از دوران صفویه به نام علامه حلی در جنب محل مزبور و تنگ بودن فضاهای مطالعاتی، در حال حاضر نمی توان درباره ایران شمالی اظهار نظر نمود. لیکن کتیبه های گچی و گچبری ها در محل اخیر و شواهد دیگر وجود طاق نما در ایوان شمالی را افزایش می دهد.

ورودی گنبد سلطانیه:

در ارتباط با ورودی ها و دسترسی های اصلی به فضای داخلی گنبد، نظریه های مختلفی توسط محققین اظهار شده است. و اکثرا ایوانهای شرقی و شمالی را به عنوان ورودی اصلی معرفی کرده اند و در تأیید نظرات خود وجود کتیبه های مفصل در ایوان شرقی و کتیبه هایی به خط ثلث در ایوان شمالی را مطرح نموده اند. در این باب ذکر این نکته ضرورت دارد که اصل قرینه سازی در بنای گنبد سلطانیه از اصول شناخته شده، قطعی و مسلم است و به طوری که در بعضی از موارد به لحاظ انحراف بعضی از سطوح از قرینه، مجددا با اندودی از گچ یا عناصر دیگر معماری، سطح و طرح مورد نظر را به قرینه رسانیده و سپس تزئینات را اجرا نموده اند.با این مقدمه وجود عناصری شبیه به درب، در ایوانهای جنوب غربی و جنوب شرقی، شمال، غرب و شرق به لحاظ قرینه سازی، تأمین روشنائی و سبک نمودن بنا اجراء شده است، بنابر این وجود آنها دلالت بر درب بودن آنها نخواهد داشت، زیرا ورودی بودن تمامی آنها به دلایل زیر مردود است:

اولا: اختلاف ارتفاع سطوح صحن شرقی با کف ایوان شرقی در حد ۳۸ سانتیمتر و کف فضای گنبد اخانه با رقوم کف ایوان شرقی به میزان ۸۸ سانتیمتر و عدم وجود پله در این دو قسمت که آمد و شد عادی را مختل می نماید، نظريه پنجره بودن این عناصر را تأیید می کند. از طرف دیگر تعبیه در ورودی از ایوان، مغایر با اصول شناخته شده در بناهای چهار ایوانی است. هم چنین همتراز بودن کف ایوانهای شمال غربی و شمال شرقی با کف گنبد خانه و وجود فضاهای مقدماتی برای داخل شدن به فضای مرتفع زیر گنبد به مثابه یک اصل معماری، در این دو دیوان، از دلایل محکمی به نفع این نظریه است.

ثانيا: وجود اطاقهای نگهبانی و مراقبت در بالای ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی و تعبیه پله ارتباطی طبقات همکف، اول و دوم در دین دو محل، فرضیه ورودی بودن آنها را ثابت می نماید. و با این توضیح که ورودی شمال شرقی با توجه به وجود تزئینات استثنایی در قسمت داخلی ایران و نحوه ارتباط آن با فضاهای خارج از گنبد که همانا محوطه های حکومت نشین باشد، ورودی شمال شرقی مختص درباریان و خواص و ورودی شمال غربی مختص مدعوین بوده است.

به علاوه مطابقت مدارک باستان شناسی و دلایل مذکور با متون تاریخی در جهت تأیید این تحقیق است. خواجه رشيد الدين فضل الله همدانی در جامع التواریخ رشیدی ضمن توصیف عمومی سلطانیه می نویسد: «... در اطراف بنای مزبور (گنبد سلطانیه) پنجره های آهنین قرار داشته است که یکی از آنها ۱۳۰ آرش ارتفاع و ۱۱۵ ارش عرض بوده است. ولئاریوس مستشرق آلمانی که به سال ۱۳۶۵ میلادی همزمان با حکومت شاه عباس دوم به ایران سفر نموده و سلطانیه را مورد بازدید قرار داده بود، اشاره به وجود سه در از فولاد صیقل یافته و نقره کوبی شده می نماید که بزرگترین آنها متوجه میدان شهر است که باز نمی شود.

باید دانست که منظور نظر اولئاریوس از توصیف درهای سه گانه ای که باز نمی شود، همان پنجره هایی است که در اضلاع شرقی، شمالی و غربی بنا تعبیه شده است. عبدالرشید خوافی در ذیل جامع التواریخ چنین نوشته «... پنجره های آهن کوب بسیار کرده، از جمله یک پنجره سی ارش طول و در پانزده ارش عرض دارد.

ورودی سوم یا آخرین ورودی مجموعه در ضلع غربی تربت خانه تعبیه گردیده، همچنان که می دانیم در حد فاصل فضای گنبد خانه و تربت خانه نرده های فولادی نصب بوده است، مضافا براین که گردش کاشی ازاره تزئینی در تربت خانه، ورودی بودن در غربی تربت خانه را را ثابت می نماید. نتیجتا در ایوانهای شمالی، شرقی و غربی پنجره های زیبایی که آهن کوبی و نفره کاری شده بود، وجود داشته است

کف گنبد و ایوانها تماما از سنگ رخام یا مرمر سفید بوده و در رقوم منهای ۳۴ سانتمیتر از کف آجر فرش فعلی با اجرای شفته آهک به ضخامت ۱۱ سانتیمتر زمینه اجرای سنگ مرمر (رخام) آماده شده به طوری که داغ کف سازی به ضخامت تقریبی ۵ سانتیمر بر سطح نمای جرزها به دشواری قابل تشخیص است. در ارتباط با سنگ فرش بودن كف گنبد خانه علاوه بر بررسی های معمارانه و باستان شناسانه در متون تاریخی نیز اظهار نظر صریح وجود دارد حافظ ابرو می نویسد: «... وصحن آن را (گنبد سلطانیه) از سنگ مرمر فرش انداخته و ایوان خانه بزرگ ...

جرزهای هشتگانه:

یکی از ویژگیهای معماری دوران ایلخانی تبدیل دیوارهای باربر به جرزهای حمال است. احتمالا گنبد سلطانیه نخستین بنایی است که تحول معماری دوران سلجوقی در آن به وضوح قابل تشخیص است. به عبارت دیگر، سنگینی عظیم گنبد و کلیه فشارهای ناشی از قوسها و المانهای معماری ، راجرزهای هشتگانه تحمل می نماید. با محاسباتی که به عمل آمده سنگینی گنبد ۲۰۰ تن محاسبه گردیده. عرض جرزها ۶ / ۷۸ سانتیمتر و سطح مقطع هر یک از آنها ۵۰ متر مربع است. با توجه به اعداد و ارقام ذکر شده بعضی از محققین همه جرزهای هشتگانه را تو پر دانسته اند، با خالی  نمودن فضای پر شده در طبقات اول، اطاقهای متعددی با عملکردهای مختلف در جرزهای مزبور کشف شده و در نتیجه جرزهای هشتگانه دارای مقاطع توخالی است و حال این کلیات با توصیفات ذیل قابل تبیین می باشد. براساس محاسبات استانی بارهای مردهایی که به جزرهای هشتگانه با مقطع ۵۰ متر مربع وارد می شود به مراتب کمتر از حد مجاز بارگذاری عادی است(80/3کیلوگرم بر سانتیمتر مربع) نتیجتا سطح مقطع جزرهای موجود در صورت پر بودن بیشتر از حد لزوم می بود و حجم آجر چینی را هم افزایش می داد.

و از طرف دیگر انتخاب عرض جرزها ( ۶ / ۸۷ متر) و به تبع آن سطح مقطع این عناصر الزاما بر اساس عبور مؤلفه های رانش گنبد در زاویه ۴۵ درجه انتخاب شده و محاسبان کنید با آگاهی کامل از رفتار مولفه های مزبور به منظور خنثی نمودن دانش، الزام داشته اند این همان پدیده ای است که علم استاتیک امروزی آن را به اثبات رسانیده. از طرف دیگر تو خالی بودن جرزها مقاومت برشی این عناصر را به شدت افزایش داده و مقاومت جرزها را در مقابل لنگرهای ناشی از زمین زلزله و فشارهای وارده از باد را افزایش می دهد.

به کارگیری تیرهای چوبی عاجدار در ابعاد و اندازه های مختلف در این باب حائز اهمیت است و وجود نیروهای کششی و رانشی در جای جای بنای سلطانیه امری طبیعی است. محاسبان سلطانیه با آگاهی از رفتارهای مکانیکی، اتصال اندامهای بنا را در مفاصل مزبور با تعبیه چوبهای عاجدار تقویت نموده و نیروهای کششی را خنثی کرده اند. در این راستا چوبهایی از نوع کاج با نوعی روغن اشباع و مسموم گردیده، کار گذاشته شده اند. حتی ابعاد این تیرها با نتیجه گیری از محاسبات، انتخاب و به کار گرفته شده به طوری که این عناصر با مصالح امروزی آماتور دقیقا قابل مقایسه است..

دو پوسته بودن کنید و کوچکتر کردن ضخامت آن از پایین به بالا به جهت سبک تر نمودن آن، نمودار رابطه محاسباتی در اجزای گنبد است. حال با عنایت به مطالعات باستان شناسی و معماری ذکر شده، چنین استنتاج می شود که عامل محاسبات ایستایی در همه ابعاد، عامل تعیین کننده در جهت طرح و اجرای عناصر و المانهای معماری در گنبد سلطانیه بوده است.

فضای گنبد خانه:

فضای گنبد خانه نخستین قسمت از آرامگاه اولجایتو است و در مباحث قبلی توضیحاتی از نظر عملکرد و فلسفه وجودی آن ارائه شد. این فضا از نظر پلان متمایل به هشت ضلعی منتظم است و طول هر یک از اضلاع از16/10 متر تا 06/10متر متغیر می باشد آکس ایوانها 40/24 متر از گوشه جرزهای متقابل

50/26متر است که جرزهای باربر قطوری در گرداگرد آن قرار گرفته، وجود این جرزها از عناصری است که مهم ترین وجه مشخصه تحول معماری از دوران سلجوقی به دوران ایلخانی را نشان می دهد. به عبارت دیگر تکامل و تبدیل دیوار قطور جانبی دوران سلجوقی به جرزهای باربر دوران ایلخانی به وضوح در این محوطه ملموس است. این جرزها به استثنای راهروهای شمال شرقی و شمال غربی که دارای 60/12متر ضخامت است. ابعاد بقیه جزر ها از 32/6تا25/7متر در نوسان می باشد متر ضخامت

فاصل این جرزها ایوانهای هشتگانه قرار گرفته. این ایوانها از نظر فیزیکی از دو قسمت طبقه همکف از رقوم آجر فرش فعلی 70/9 متر و ارتفاع ایوان طبقه اول از رقوم همکف ۱۹متر بوده و بقیه ایوانها با یکدیگر در سطح تراز ساخته شده اند.

از نظر کاربردی ایوان جنوبی مشرف به سردابه و تربت خانه است. ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی درب ورودی بوده و ایوانهای شرقی- غربی و شمالی پنجره های بزرگی به شمار آمده اند.

کف این فضا از سنگ رخام سفید به ضخامت ۵ سانتیمتر بوده که بر روی شفته آهک به ضخامت ۱۱ سانتیمتر اجراء شده و از رقوم فعلی آجر فرش 34سامتیمتر پایین تر است.

قوس ایوانها از نوع پنج او هفت تند و در منتهی الیه آنها، در رقوم همتراز، کتیبه ای که احادیث نبوی در آنها نوشته شده، پایان پذیرفتن ایران را اعلام می دارند. سپس مقرنس کاری زیبایی که وظایف ترمیه ها بر آنها محول شده با ظرایف خاصی پلان هشت ضلعی را به پلان دایره ای شکل تبدیل نموده و زمینه اجرای پا طاق گنبد را فراهم می سازند. ظرافت این تبدیل و تبدل در پلانها به حدی می باشد که تشخیص وجه تمایز آنها با اشکال مواجه است.

به کارگیری کتیبه های عمودی در جرزهای هشتگانه و حرکت خطوط اسلیمی در حاشیه باریکی در حدود ایران و قوس، عقب نشینی بالکن (طبقه اول) از سطح شاقولی ایوانها و ترکیب این فضا با حجم کروی گنبد و عواملی از این قبیل در هرچه بزرگتر و مرتفع جلوه دادن این فضا و تحقیر نمودن افراد با آن سهم بسزایی داشته است.

گنبد خانه دارای سه طبقه مشخص می باشد. پس از طبقه همکف طبقه اول شامل دهلیزهای ارتباطی است. این طبقه در ارتفاع 40/9متری قرار گرفته و از طریق سه واحد بله، دسترسی بر آن امکان پذیر است. این دهلیز دور تا دور بنا را احاطه کرده و یک پلان ۱۶ وجهی را به وجود می آورد. این دهلیزها با سقف های کم خیز پوشیده شده و در حد فاصل ایوانها فضاهای تنفسی و کاربردی ایجاد شده است. سقف این فضاها با فرمهای متنوع با استفاده از آجر، رنگ و گچ احداث گردیده است و فضاهای کاربردی بالکنهای هشتگانه ای است که از ایوانها پدید آمده و به نوبه خود دارای تزئینات زیبایی اعم از کاشی کاری، مقرنس کاری، تسمه کشی، گچ کاری و تلفیق آجر و کاشی و بالاخره کتیبه های متعدد می باشد با تعيبه دست اندازی به عنوان المان معماری و نصب دست اندازهای چوبی بلند در بالکن، از انظر کاربردی به نظر می رسد که این دهلیزها جهت حضور و شرکت نسوان در مراسم ساخته شده است و به ویژه آن که دسترسی به این دهلیزها از طریق پلکانهایی واقع در ایران شمال شرقی و شمال غربی ورودی های اصلی گنبد خانه، امکان پذیر بوده است. نزدیکی این پلکانها به ابتدای در ورودی پدیده ای است که صحت این نظریه را تقویت می نماید. مضاف بر این که آرایش و دکوراسیون دهلیزهای مشرف به ورودی اعضای حکومتی با نصب پرده های زیبا از اهمیت خاصی برخوردار است و هر یک از این ایو آنها به طور متقارن به سه واحد طاق و تویزه تبدیل شده و آرایش سقف آنها زیباترین و جذاب ترین تزئینات در هنر گچبری بناهای عالم را عرضه نموده است. از هر کدام از ایوانهای هشتگانه پنجره ای به داخل گنبد خانه باز می شود. از این طبقه پلکانهای مارپیچی مناره ها آغاز گردیده و ضمن ادامه تا بالای مناره، طبقه دوم را با طبقه سوم که پشت بام باشد، مرتبط سازد. ارتفاع طبقه سوم ( پشت بام) در رقوم80/27متری قرار گرفته.

در این طبقه پاطاق گنبد و پایه های هشت ضلعی مناره ها جای داده شده و دست اندازی که گیلویی های زیبا بر آن آویزان است اجراء گردیده، ارتفاع پاطاق40/1متر و ارتفاع گنبد ۱۹ متر از طبقه سوم است. و بدین سان با ۳۵ سانتیمتر پایین تر بودن کف اصلی گنبد خانه از کف فعلى ارتفاع دقیق و اصلی گنبد 50/48 متر خواهد بود.

تربت خانه:

تربت خانه یکی از سه فضای عمده در آرامگاه اولجایتو است. این فضا مشرف به ایوان جنوبی گنبد اخانه احداث شده و از نظر عملکردی در این مجموعه لازم الوجود بوده است. به عبارت دیگر با توجه به ارتباط ارگانیکی میان فضاهای سه گانه - که قبلا توضیح داده شده - بحث الحاقی بودن این فضا را بی مورد خواهد ساخت به ویژه آن که هشت گیرهای موجود بين اندامهای تربت خانه و اضلاع جنوب شرقی و جنوب غربی و وجود تزئینات دوره اول و دوم در اضلاع داخلی و خارجی آن، از عواملی است که اجرای همزمان تربت خانه با گنبد خانه را مسجل می نماید.

همچنین وجود سردابه به عنوان محل اصلی آرامگاه شاهی، ایجاد فضای خالی بر فراز قبور بزرگان اقوام مغول الزامأ واجب بوده است بنابراین، با عنایت به فلسفه وجودی مجموعه، این فضاها به طور تجریدی و مستقل فاقد مفاهیم لازم است، به این جهت بنای الحاقی نمی تواند باشد. بلکه ساختمان گنبد خانه قبل از ساختمان تربت خانه پایان پذیرفته، ليكن این فضا قبلا جزئی از طرحهای ساختمانی بوده است. تربت خانه از نمای داخلی فضایی است مستطیل شکل 60/17متر طول و 80/ 7متر عرض و ۱۶ متر ارتفاع دارد. در اضلاع شمالی و جنوبی رواقی به عرض ۱۶۰ سانتیمتر و ارتفاع ۳ متر به طور متقارن ایجاد شده و یکنواختی این فضاها توسط پایه تویزه های سقف، شکسته شده و عنصر محراب با خالی نمودن جرز جنوبی در قرینه ایران جای گرفته است. و در نتیجه در طرف غربی تربت خانه در قناسی موجود، اطاقی تعبیه شده است.

این مسئله مستلزم ارائه توضیحات میباشد. اولا شکسته شدن خط راست منتهى اليه ضلع جنوبی تربت خانه بر اثر انجام تعمیرات اشتباهی دانشگاه ملی صورت پذیرفته و شواهد و مدارک باستان شناسی بالاعم و مشخص شدن پی بنا بالاخص، ارائه هر نوع نظریه مخالف را منتفی مینماید. ثانيا خارج از خط گونیا شدن ضلع جنوبی تربت خانه، معلول تقدم در اجرای برج و باروی ارگ و کهندژ سلطانتيه بوده که به لحاظ موازی شدن خط حصار و ضلع جنوبی تربت خانه به ناچار از ازاویه ۹۰ درجه خارج گردید و به این سان زیبایی و پرسپکتیو حصار و گنبد تأمین شده است..

پوشش سقف تربت خانه از سه واحد طاق و تویزه ساخته شده و قطر طاق وسطی بزرگتر و به طول و متر و طاقهای طرفین به قطر ۳ متر است و در دوره دوم در المانهای تربت خانه تغییراتی داده شده که نوعی دخل و تصرف خشونت آمیز تلقی می گردد تا تغییر آرایش ساده. به هر حال این دخل و تصرف در جرزهای شمالی و جنوبی و محدوده رواقها به شدت قابل رؤیت است و تزئینات آن بر روی عناصر تغییر شکل داده شده اجرا گردیده. در ارتفاع  20/3 متری از کف، کتیبه زیبایی در دو قلم ریز به خط کوفی مشجر و قلم درشت به خط ثلث آیات قرآن نوشته شده اطراف کلمات را تزئینات اسلیمی پر نموده است و تزئینات محراب فرو ریخته ولی هنوز اجزاء مقرنس کاری در آن دیده می شود. کاشی از مهمترین عناصر تزئینی در تربت خانه بوده است. این عنصر ابتدا از رقوم همتراز کف به ارتفاع ۲۰ سانتیمتر به شکل نوار تزئینی به سبک معرق کار گذاشته شده. رنگ کاشی سفید، آبی و مشکی است و نقوش آن محدود به تکرار یک واحد طرح اسلیمی می باشد. این نقش با گردش در رقوم مزبور، اطراف در اصلی تربت خانه در جرز غربی را دور زده و ادامه حرکت با حفظ رقوم کلی، محيط قاعده را به پایان برده است. ادامه کار با کاشی های شش گوش انجام پذیرفته. این کاشی ها دارای طرحهای متنوع از گل و بوته است که نقوش آن مطلی بوده و حدود آنها با رنگ متمایل به قرمز قلم گیری شده است و کل طرح در زمینه آبی روشن اجرا شده و فوق العاده نفیس می باشد. به لحاظ همین نيفاشت، این محل بیشتر از بقیه المانهای معماری گنبد، متحمل ضایعه شده است، و حدفاصل فضای تربت خانه و فضای گنبد خانه پنجره زیبایی قرار داشته. حافظ ابرو در این مورد اشاراتی به پنجره های آهنکوب نموده و اولئاریوس به توصیف دقیق پنجره ها پرداخته  و آنها را از جواهر و نفایس عالم دانسته است. به هر تقدیر درب اصلی تربت خانه در جرز غربی است که با فضای مخصوص قراء و مجاورین آرامگاه در ارتباط بوده و هرگز به اشخاص عادی اذن دخول در آن داده نمی شده است. در گاه قرینه در ضلع شرقی به لحاظ رعایت تقارن است و جنبه کاربردی ندارد.

سردابه:

سردابه سومین فضایی است که با ترکیب فضاهای مذکور ( گنبد خانه و تربت خانه) جمع افادۂ معنی می نماید. به عبارت دیگر این زیرزمین مقر و محل اصلی قبور شاهی و وجود آن در این مجموعه کاملا ضروری بوده است.

ورودی سردابه در ایوان ضلع جنوبی تربت خانه قرار گرفته و با تعبیه ۹ واحد پله، رقوم مزبور را به منهای ۲۳۰ سانتیمتر و پس از عبور از پاگرد به طول ۱۶۵ سانتیمتر، در رقوم منهای ۲۵۰ سانتیمتر به کف سردابه منتهی می شود.

طرح معماری سردابه بسیار پیچیده و دارای فضاهای متعدد است و به عبارت دیگر حداقل ۷ واحد حجم وجود دارد که با یکدیگر ارتباط فضایی نیز ندارند. این کلی گویی مستلزم توضیح جزئیاتی به این شرح است:

پله ها به فضاهایی که نقش هال را دارد منتهی می شود. در این محل جرز قطوری که نقش سازهای دارد، در مقابل قرار گرفته و در طرفین آن معبر باریکی است که عبور و مرور عادی در آن امکان پذیر انمی باشد. این دو معبر به فضای مستطیل شکلی منتهی می شود که قرینه معابر مزبور در آن قرار گرفته و در وسط این فضا محل قبر از دو بخش به اصطلاح اندرونی و بیرونی تشکیل گردیده و قاعدتا جهت دفن اولجایتو ساخته شده است. در سمت شرقی هال با عبور از پله که رقوم آن به منهای ۳۲۰ سانتیمتر می رسد دور واحد فضا به ابعاد 20/4*20/1متر و دومی به ابعاد 20/3*20/9متر وجود دارد .

بررسی ترکیب فضایی این سردابه روشنگر این مطلب است که این روش مقبره سازی با هیچکدام از مقابر شناخته شده قبلی در ایران قابل مقایسه نیست. از طرفی با توجه به آنچه که قبلا بیان شد، این سردابه به احتمال قریب به یقین بر اساس بینش و طرز تفگر آیینهای مغولی به ویژه در ارتباط با مذهب شمن پرستی ایجاد شده با اطلاعات فعلی می توان اینچنین تحلیل و تفسیر نمود که با توجه به فلسفه و عقاید شمنی و وجود ارواح خبیثه و جادو دو فرقه مزبور و لزوم گماردن محافظان در حریم قبور به منظور انجام حراست و ممانعت از ورود و مزاحمت ارواح خبیثه، تعبیه مکانهایی به شکل آنچه که بیان گردید، امری ضروری بوده است.

علی ای الحال، تزئینات در این قسمت بسیار ساده بوده و طرح گچکاری آجری دیده می شود. سقف این سردابه ها از نوع خوزی، کلیل و عرقچین ساده است با ذکر این مطلب که سقف تربت خانه هنگام فروریزی، سقف سردابه را تخریب نموده بود و این خرابی در سال ۱۳۲۸ با اجرای قسمتی از سقف، مرمت شده است.

مناره:

در زوایای اضلاع هشت ضلعی در طبقه سوم ( پشت بام) هشت مناره تعبیه شده است و علیرغم توخالی بودن آنها، در وضعیت فعلی به استثنای یک مناره، قسمتهای اعظمی از آنها فرو ریخته است. این مناره ها از نظر فرم، اسکلت و ابعاد یکسانند .

پلان مناره از ابتدا تا رقوم ۲۰۰ سانتیمتری در قاعده ۸ ضلعی منتظم است که قطر آن40/2سانتیمتر او طول هر ضلع آن ۱۰۰ سانتیمتر است، پس از آن پلان به دایره کامل تبدیل شده و قطر دایره از نمای بیرونی متر، و ضخامت جدار مناره ۴۰ سانتیمتر می باشد و قسمت داخلی آن مجوف است، پلکان مارپیچی تعبیه شده. راه پله شش عدد از این مناره ها طبقه دوم را با ۷۲ پله به ارتفاع ۳۰ سانتیمتر و عرض ۶۰ سانتیمتر به بالای مناره متصل می نماید. حداکثر ارتفاع موجود این مناره 50/15متر است که با افزایش گلدسته های متناسب احتمالا ارتفاع اولیه آن ۱۸ متر بوده باشد

هیچ گونه شواهد و دلایلی مبنی بر چگونگی فرم گلدسته موجود نیست. ليكن گیلویی این عناصر تحقيقا با گیلویی های آرامگاه که مقرنس کاری است، قابل مقایسه می باشد.

مناره های این بنا علاوه بر داشتن جذابیت، یکی از عناصری است که در حل مسایل استاتیکی نقش فعالی را دارا بوده، به عبارت دیگر نیروهای فشاری این عناصر، نیروهای رانشی گنبد را خنثی کرده و آنها را به جرز و پی منتقل نموده اند.

گنبد:

مطالعه در بناهای دوران ایلخانی گویای این واقعیت است که پدیده گنبدسازی در دوره ایلخانی دقیقا متأثر از شیوه های دوران سلجوقی است. بنابراین گنبد سلطانیه همانند گنبدهای چپدری یا شپدری است او تغییرات حجمی آن معلول ازدیاد دهانه قوس است که در نوع خود نمونه منحصر بفردی می باشد. بههر تقدیر آرامگاه اولجایتو عنوان بزرگترین گنبد آجری در بناهای تاریخی ایران و جهان را دارا است و این عنصر5/48 متر ارتفاع و40/24متر قطر قاعده دارد که خود از ترمپه هایی که پلان هشت ضلعی را به دایره تبدیل نموده اند، تشکیل یافته، گنبد این بنا از نظر سازهای نمونه منحصر به فرد است که از تکامل تدریجی و طبیعی گنبدسازی خارج می باشد و آن، سیستم دو جداره بودن آن است. این گنبد ابتدا بر روی ساقه در وضعیت شاقولی اجرا گردیده و از رقوم طبقه سوم (پشت بام) 10/3سانتیمتر ارتفاع و60/1سانتیمتر ضخامت دارد. ادامه گنبد با اجرای قوس به عرض ۲۲۰ سانتیمتر آغاز گردیده و پس از رقوم 10/4متری اسکلت آن دو پوسته شده است و در میان پوسته ها، ۶۰ سانتیمتر فضای خالی وجود دارد. حد فاصل دو پوشش با طاقهای هلالی پر شده و ضخامت فضای مجوف و پوسته ها، به طرف تارک گنبد پیوسته کمتر شده و در منتهى اليه آن پس از اتصال پوسته ها به هم، ضخامت آن به ۹۰ سانتیمتر رسیده است. مطالعات اخیر، نظریۀ آندره گدار مبنی بر به کارگیری تیرهای چوبی در سیستم سازهای گنبد را مردود می شمارد.

سن پائولزی معتقد است که: «... از خصوصیات منحصر به فرد سلطانیه سیستم دو جداره بودن آن است که از دو قشر موازی و مجزا که صرفا با پشت بندهای اجری بین خود به هم مربوط بوده و فرم واحدی را شامل می شوند، تشکیل شده است. و این تنها نمونه در مورد گنبدهایی با وضع ساختمانی فوق الذکر محسوب می شود و به نظر ایشان نمی توان نمونه ای با وضع ساختمانی فوق الذکر در دنیا یافت که متعلق به قبل از بنای مزبور باشد. از این رو گنبد سلطانیه اهمیت شایانی را در تاریخ معماری جهان دارا است.

سیستم دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسایل ایستایی قابل بررسی است. به طوری که به لحاظ بالا بردن مقاومت بنا در لنگرهای خمشی و برشی، آن را تو خالی نموده و بنا را در مقابل زلزله آسیب ناپذیر نموده است.

دکتر مهدی فرشاد می نویسد: «.. ضخامت آن (گنبد سلطانیه) نیز از قاعده به طرف تارک تغییر میکند. این تغییر ضخامت که از لحاظ فنی و مهندسی برای افزایش استقامت و نیز سبکی گنبد ضروری است نمایش دهنده درک حس سازندگان آن از اصول استاتیک پوسته ها و رفتار مکانیکی آنها بوده است. ساقه گنبد مزین به کتیبه های معقل بوده و بدن آن توسط کاشی های فیروزه رنگ پوشیده شده است.

سن پائولزی در گزارش دیگری گنبد سلطانیه را با کاتدرال سانتا ماریا دلفیوره (کلیسای جامع مريم مقدس) در فلورانس، که یکصد سال پس از سلطانیه احداث شده، مقایسه نموده و معتقد است که طرح گنبد کلیسای مزبور را برونلسکی و گیبرتی به تقلید از گنبد سلطانیه طراحی و اجرا نموده اند، چون گنبد سلطانیه تنها نمونه گنبد دو جداره موازی است که ایشان در تمام آسیا می شناسد. بنابراین، اثر آن بر روی تنها گنبد اروپایی از این نوع، انکارناپذیر است. به هر تقدیر نگارنده معتقد است که غیر از سبک و فرم گنبد تشابهات دیگری بین بناهای مذکور متصور نیست.

ارتباطات در گنبد سلطانیه:

از پدیده های پیچیده ای که در این بنای تاریخی قابل طرح و بررسی می باشد، مسئله نحوه ارتباطات در طبقات است و در ابتدای بحث سه طبقه بودن آرامگاه اولجایتو بیان گردید. این طبقات با استفاده از پله های مناسب، علیرغم پیچیدگی، با منطقی ترین متد با یکدیگر در ارتباط اند.

در این مقوله پله های ارتباطی از نقطه نظر عملکردی و فیزیکی گروهبندی گردیده و توضیح داده می شوند. ابتدا در رقوم ۰ / ۰۰ چهار واحد پله تعبیه گردیده و با شماره های ۱-۲-۳ و ۴ نام گذاری شده است. پله های واقع در جرزهای شمال شرقی و شمال غربی که ورودی های اصلی آرامگاه است، طبقه همکف ا را به ترتیب به کلیه طبقات متصل می نماید.

راه پله شماره1:

این راه پله در محل تقاطع جرزهای جنوب غربی تعبیه شده و ورودی آن از محدثات مربوط به مجاورین است. پلان این راه پله مدور بوده و هر پله ۹۰ سانتیمتر طول و ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارد، و این پله طبقه همکف را به طبقه دوم مرتبط می سازد. در منتهی الیه آن در طبقه دوم، گنبد مدوری روی راه پله را پوشانیده است.

راه پله شماره ۲ و ۳:

بنا بر ورودی بودن ایوانهای شمال غربی و شمال شرقی، راه پله به شماره های ۲ و ۳ در انها تعبيه شده، پلان این پله ها مدور و هر کدام از آنها از ۱۰۰ الی ۱۱۵ سانتیمتر طول و ۲۳ الی ۲۵ سانتیمتر ارتفاع دارد. این پله ها طبقه همکف را با ۳۶ پله به طبقه اول (دهلیزها) و با ۳۲ به طبقه اول را به طبقه دوم ایوانهای هشتگانه) متصل می نماید در منتهی الیه هر کدام از این پله ها در طبقه دوم، تراس نسبتا بزرگی تعبیه شده که پوشش گنبدی شکل راه پله ها در آن قرار گرفته است از نظر عملکردی به شماره ۲( پله ایوان شمال غربی) مخصوص بانوان مد عيون و پله شماره ۳( پله ایوان شمال شرقی) مختص بانوان رجال و درباریان بوده و آنان را به طبقه اول دهلیزها انتقال می داده است.

راه پله شماره ۴:

این راه پله در محل تقاطع جرزهای جنوب شرقی و شرق به قرينه راه پله شماره ۱ ایجاد شده و از نظر فیزیکی و عملکردی قابل مقایسه با پله مزبور می باشد که امروزه به کلی تخریب گردیده است.

راه پله شماره۵:

پله ارتباطی شماره ۵ در سمت غربی ایوان شمالی از طبقه اول (دهلیزها) شروع گردیده و به دو اطاق منتهی می شود. یکی از اطاقها ۲۷۵ سانتیمتر طول و ۲۲۰ سانتیمتر عرض دارد. فضای اولی فاقد هر نوع روشنایی است و تعداد ۲۸ پله موجود در این قسمت، ۶۵ تا ۷۰ سانتیمتر عرض دارد. ارتباطات کلی بنا اثر تعیین کننده ندارد احتمالا این پله ها و فضاها به لحاظ تو خالی نمودن مقطع جرزها تعبیه شده و از نظر عملکردی درارتباطات.

راه پله شماره6:

راه پله مزبور محل تقاطع جرزهای شرقی و جنوب شرقی در طبقه اول (دهلیزها) قرار دارد. این راه یکی از جالبترین و اساسی ترین ارتباط، در طبقات آرامگاه را به خود اختصاص داده است. بله مورد بحث ابتدا به دو اطاق به ابعاد265*240و265*250 متر که دارای پنجره و روشنایی می باشد، منتهی می شود.

پله ها پس از ارتباط با طبقه دوم به طبقه سوم رسیده تا انتهای مناره ها ادامه پیدا می کند، به عبارت دیگر راه پله شماره ۵ طبقه اول را به ترتیب طبقات به انتهای مناره واقع در ضلع جنوب شرقی متصل می نماید. از این نظر مناره مزبور از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

راه پله شماره۷:

این راه پله در طبقه اول در سمت چپ ایوان جنوب شرقی قرار گرفته طبقه اول را با راهروی باریکی به اطاقی واقع در جرز جنوب شرقی منتهی می نماید و سپس به اطراف پشت بام تربت خانه متصل می شود،

راه پله شماره ۸ و ۹:

این راه پله ها در ارتباط با پله های شماره ۶ مسئله ارتباطات در آرامگاه را کامل نموده اند. راه مزبور در طرفین ایوان شرقی تعبیه گردیده و پلان آن مدور است و ۹۲ واحد پله این مسیر ۶۰ سانتیمتر عرض و ۳۰ سانتیمتر ارتفاع دارند.

راه پله شماره ۹ در حد فاصل طبقات اول و دوم به اطاقی منتهی می شود که این اطاق را راه پله شماره ۳ در ارتباط است و تا انتهای مناره ادامه دارد.

بنا بر آنچه ذکر گردید، چنین نتیجه گیری می شود که مناره های طرفین ایوان شرقی روی اصول خاص عملکردی ساخته شده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

راه پله های شماره ۱۰-۱۱-۱۲-۱۳-۱۴-۱۵ :این راه پله ها از ابتدای از ابتدای مناره ها در طبقه دوم شروع گردیده و این طبقه را به انتهای مناره امتصل می نماید. تعداد بله ها ۷۳ واحد به عرض ۶۰ و ارتفاع ۳۰ سانتیمتر است و از نظر عملکردی السبت به پله های شماره ۸ و ۹ از اهمیت کمتری برخوردار می باشد.

تزئینات در گنبد سلطانیه

در بنای سلطانیه، ابتکار و خلاقیت طراحان، معماران، مهندسان آن به معرض قضاوت عامه گذاشته شده و از جهت تزئینات می توان گفت مرحله کمال معماری ایران و دانشگاه هنرمندان است.

در ابتدای این بحث توضیح چگونگی لایه های آرایش ضرورت دارد. تزئینات در این بنا حداقل از دو لایه مشخص روشن تشکیل گردیده است.

بعضی از پژوهشگرانی که این بنا را بررسی نمودهاند، قسمتی از تزئینات لایه دوم را منتسب به دوارن انصراف اولجایتو از انتقال ابدان مطهر حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) می دانند. و برخی دیگر تزئینات و کتیبه های روی گچکاری را به دوران صفویه نسبت داده اند. در صورتی که براساس مطالعات اخیر کلیه تزئینات متعلق به اواخر دوران اولجایتو و اوایل دوران سلطان ابوسعید بهادر است.

این کلیات با ذکر جزئیات روشن می شود. می دانیم که ابواب البر و به تبع آن گنبد سلطانیه ابتدا با نظارت خواجه سعدالدین و سپس خواجه رشیدالدین فضل الله ساخته و پرداخته شده است. پس از قتل خواجه سعدالدین در سال ۷۱۱ه. ق، و معاونت خواجه تاج الدین علیشاه در امور حکومت، و بروز اختلاف مابین دو صدر اعظم و خانه نشین شدن خواجه رشیدالدین در سال ۷۱۵ و قبضه نمودن دارالحکومه توسط تاج الدین علیشاه که در پایان به قتل خواجه رشیدالدین منجر شد، صدر اعظم غالب ضمن کشتن وی آثار خواجه رشیدالدین را نیز از میان برد.

چنانکه به دستور وی محله رشیدیه را غارت نمودند. نتیجه این که تزئینات اولیه گنبد سلطانیه در اثر بینش سیاسی دستخوش دگرگونی و بعضا تخریب شده است.

تزئینات دوره اول به طور کلی هنگام افتتاح ابواب البر پایان پذیرفته بود. اما برای انجام تزئینات لایه دوم و ایجاد چسبندگی گچ در سطوح کاشیها، لعابها تراشیده شده اند.

تاریخ شروع تزئینات لایه دوم را سال ۷۱۶ هجری قمری پیشنهاد نموده و دلایل ذیل را در تأیید آن اقامه می نماییم:

ا۔ وجود اسم تاج الدین علیشاه در کتیبه های حاشیه ایوانهای هشتگانه که با کلمه (ا من عنایت الله تعالی) (کتیبه شماره ۱۶) شروع گرديده متعلق به تزئینات لایه دوم است. این کتیبه ها با کتیبه مكتوب به کلمه سلطان محمد اولجایتو در ایوان طبقه اول ضلع شرقی هم زمان و متعلق به زمانی است که مقدمات قتل خواه رشید الدین فراهم گردیده و از میان بردن آثار و بقایای وی لازم تشخیص داده شده

علی ای حال عوامل تزئینات در گنبد سلطانیه را به شرح زیر می توان تقسیم بندی نمود ا- تزئینات آجری ۲- تزئینات گچبری ۳- کتیبه ها ۴- کاشیکاری ۵- تزئینات رنگ و نقاشی - تزئینات سنگی - تزئینات چوبی

ا- تزئینات آجری:

به طور کلی عنصر آجر در بنای گنبد سلطانیه نقش اصلی و اساسی را ایفا نموده است. زیرا تار و پود و اسکلت بنا تماما از آجر اجرا شده و این آجرها از نوع ختایی 20*20*5و21*21*5/5سانتیمتر می باشد

این بنا دارای سه نوع آجرکاری تزئینی است:

 الف - اجرای تزئینات با آجرهای تزئینی

ب - آجرکاری تزئینی

 ج - تزئینات تلفيق آجر با کاشی

الف - اجرای تزئینات با آجرهای قالبی

این نوع اجرها در چهار ایوان جنوبی، شرقی، شمال شرقی، شمال غربی در گره های تند به کار گرفته شده اند، عناصر تزئیناتی این گره ها بسیار متنوع و پیچیده است. این آجرها در فرمهای شش و پنج یا شش بند، تکه، پاباریک، سورمه دون، سلی و ستاره ایرانی به کار برده شده و نقوش داخلی آنها را خطوط اسلیمی، گل و بوته با ترکیبات و تلفیقات متنوع تشکیل داده اند. ترکیب کلی این نوع تزئینات گره ای است از نوع شش و پنج.از تزئینات به سبک مزبور، در اضلاع ایوان شمال غربی دیده می شود با این تفاوت که در محل اخير عناصر تشکیل دهنده گره ها در مقیاس کوچکترند. در ایوان شمال شرقی سبک دیگری از این کار انجام گرفته با این تفاوت که ترکیبت کلی نقوش گره شش و چهار است. در ایوانهای جنوبی، شمال شرقی و شمال غربی نقوش عموما از عنصری به نام شمسه منشعب گردیده اما در طرفین ایوان شرقی ستاره های ۲۰ پر جای شمسه را گرفته و در آنها ترکیب كلمات محمد(ص) و علی(ع) که ۵ بار تکرار شده ظاهر می شوند. در حدود و ثغور تمامی عناصر تزئیناتی در این سبک، کاشی های فیروزه ای کار گذاشته شده. آنچه در این باب اهمیت دارد، تنوع در نقوش و دقت در اجرای کار است.

ا- آجرهای کنده کاری شده :

آجرهای تزئینی کنده کاری شده فقط در دوکنده کاری شده فقط در دو ایوان در دو جبهة شرقی و جنوبی دیده می شوند. روش و در اینجا به سبک آلت و لغت است، الت این تزئینات را آجرهای کنده کاری شده تشکیل داده اند، د بند آجرهای آلت به طور موزون، مساوی و موازی کنده شده و با اجرای آن صورت نقوش با دقت نام پدیده آمده است. ترکیب کلی تزئینات شمسه ای است از یک ستاره ۱۰ پر منشعب شده و سطح استاره را آجر قالب با نقوش اسلیمی پر نموده، در این سبک تزئینات، لغت این کار، کاشی فیروزه ای به کار رفته است.مجموع تزئینات مذکور در این ایران با حاشیه ای از کاشیکاری نوع معقل با نقوش اسلیمی محاط شده و با تلفیق در آن جذابیت خاصی بر این ایوان بخشیده است.

2- آجرهای تزئینی پیشبر

بخش دیگری از تزئینات آجری را کلمات و کتیبه های آجری تشکیل داده است و نوع این خطوط که به جلی معروف است، آیه های قرآن را با این خط و سبک نقش نموده اند. طریقه نوشتن این خطوط به این صورت است که پس از تهیه نمودن کل مخصوص آجر، آن را در محل همواری خوابانیده سپس کلمات مورد نظر را با ابزار نوک تیز از آن جدا می کنند و پس از پخته شدن، حروف و کلمات را با استفاده از گچ زنده در هر جا که لازم باشد، گذاشته و نصب می نمایند کما این که امروزه در بازسازی تزئینات سلطانیه عين از همین تکنیک استفاده می شود

3 - آجرکاری تزئینی:

اجزاء و اندامهای گنبد سلطانیه گویی محل نشو و نمای نبوغ هنری بنا یان و سازندگان آن بوده است و از این رهگذر هر کجا محلی یافته اند به هنر نمایی پرداخته اند. در این باب به کارگیری تزئینات آجری حائز اهمیت است.

مقرنس کاری آجری با استفاده از آجرهای نخودی، قرمز و تلفیق این دو رنگ در دو ایوان طبقه اول در ضلع شرقی و غربی، نقوش بدیعی را ایجاد نموده. این روش تزئینی در طبقه اول ایران شمال غربی در سطح صاف اجرا شده است. | از تزئینات آجری دیگر این بنا سبک معروف به، خفته بیدار است. و طبقه اول ایوان غربی با به کار گرفته شدن آجرهای قرمز و نخودی توسط معماران، زیبایی و جلوه خاصی را دارا می باشد.

4 - تزئینات آجری با تلفیق کاشی

ابداع و ایجاد خطوط و نقوش معقل یکی از پدیده های هنری در معماری دوران اسلامی است. و این روش تزئینی در گنبد سلطانیه در حد شکوفایی قابل رویت می باشد. تزئینات تلفيق آجر و کاشی به طور اکلی متعلق به تزئینات لایه اول است که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا، با مهارت خاصی اجرا شده اند. این روش تزئینی در طبقه اول در تمام ایوانهای هشتگانه دیده می شوند و تزئینات مزبور در ایوانهای جنوب غربی، غربی، شمال غربی در دوره دوم با کاشی های شش گوش پوشیده شده است و تزئینات ایوان شرقی را اندودی از گچ فرو پوشانیده، این روش در ایوانهای جنوبی، جنوب غربی، غربی و شمال شرقی نقوش تزئینی است و در ایوان های جنوب شرقی، شرقی و شمال غربی خطوط و متون می باشد. از این نوع تزئینات در ساقه گنبد نیز اجرا شده و کلمات و اسماء جلاله از آن پدیدار شده اند.

2- تزئینات گچی

 از دیگر عوامل تزئینی در گنبد سلطانیه، عنصر گچ را می توان نام برد که به وفور در نماهای داخل و خارج بنا به کار رفته است، این عنصر گاهی به صورت زنده و پخته و زمانی به حالت مرده و خام در پشت بند کاشی ها، ملات آجرها، گچبری ها، کتیبه ها و تزئینات قالبی و استامپی در ابعاد مختلف به خدمت گرفته شده است این ماده به دو دلیل اقتصادی و قابلیت شکل پذیری آن را نظر هنری مورد توجه معماران و نایان بوده است. کاربرد گچ در این بنا علاوه بر پشت بند کاشی ها در موارد دیگر هم مورد استفاده قرار گرفته که با توجه به نوع کار و روش اجراء به گونه های زیر تقسیم می شوند:

الف - تزئینات گچی حکاکی

 ب - تزئینات گچی نقاری

 ج - تزئینات گچی الحاقی

د- تزئینات گچی وصله ای

ه - تزئینات گچی استامپی

الف. تزئینات گچی حکاکی

تزئینات گچی حکاکی شده در تمامی سقف ایوانهای ۲۴ گانه در طبقه دوم دیده می شوند. این نوع تزئینات با روشی که به استامپی شهرت دارد، کاملا متفاوت و مستلزم مهارت و دقت خاصی در حين اجرا است و علاوه بر رعایت نهایت دقت در حدود نقوش، کنترل عمق کار و سطح ایجاد شده و در قسمت زیرین الزامی بوده است..

این نوع تزئینات در سلطانیه موفق تر از تزئینات روش مشابه در مساجد جامع اشترجان، فریومد و مقبره تربت شیخ جام است. هر یک از سقف ایوانها را با حفظ روش کلی از نظر نقوش، هر یک طرح مخصوص به خود را دارد. و به طور کلی طرح سقف در کادر های زیبایی محاط گردیده که خود نقوش در آنها به روش حکاکی ایجاده شده اند، نقوش آنها از اسلیمی ها، گل بوته های و کتیبه ها و آیات قرآن تشکیل یافته و دارای طرح های متنوعی است. پهنای این حاشیه های تزئینی از ۱۰ تا ۲۰ سانتیمتر متغیر می باشد.

سقف ایوانهای غربی و شمال غربی با طرحهای هندسی و گل بوته، حکاکی و با اسماء الله تزئین شده است. این طرحها عموما از موتیفی به نام شمسه که در وسط قرار گرفته، منشعب می شوند. در ضلع غربی به جای اسماء الله، سطح تزئینات را طرحهای هندسی و گیاهی پر نموده است، با این تفاوت که زمینه در اینجا ناهموار بوده و نقوش به شکل ستاره شش پر در داخل کادر مسدس قرار گرفته به طوری که در قوسهای مرکزی، نقوش بدیعی را ایجاد نموده و با تلفیق رنگهای سفید و اخرایی، این جذابیت مضاعف شده است در سقف ایوان ضلع شمالی در بخش مرکزی کلمه (الله) به خط زیبای ثلث و کلمه «محمد(ص)» به خط کوفی که شش بار تکرار شده، نقش بسته است.

سطح تویزه و پشت بغل قوسها در این ایوان با به کارگیری آجرهای نخودی و اخرایی با بندهایی منقوش به نقوش استامپی اور تعبیه نقوش رنگی، شاهکاری از تلفیق گچ، آجر و رنگ را به معرض نمایش در آورده است. از تزئینات ایوان شمال شرقی در قوس وسط کتیبه ایی با متن « العز الدائم والاقبال» به خط کوفی مشجر نوشته و ۱۶ بار تکرار گردیده و در وسط هر بخش موتیفی شبیه به صلیب دیده می شود. در وسط این حاشیه تزئینی، دایره ای که در مرکز آن کلمه جلالة (الله) در گرداگرد آن کلمه د محمد (ص) هشت بار تکرار و هر دوی آنها به خط کوفی مشجر نوشته شده، دیده می شوند.

گردا گرد این نقش عناصر معروف به سرمه دان و یا باریک و مسدس به طور هماهنگ و یکنواخت قرار داده شده اند. و رنگ آنها اخرایی، قهوه ای و سفید است. پشت بغل این قوسها طرحهایی نظیر حصیری که بعد سوم نیز در آنها دیده می شود به همان سبک اجرا و من حیث المجموع نوع کار در این ایران، هشت پردی نام دارد.تزئینات سقف ایوان های جنوب شرقی و شرقی با ایران شمال شرقی قابل مقایسه بوده و با این تفاوت که وسط طرح، کلمه محمد (ص) به خط ثلث نوشته شده و از رنگ سبز چمنی، در موتیفهای داخلی طرح استفاده شده است. پشت بغل این طاقها گچکاری شده و با نقوش هندسی شکسته که در وسط آن گلهای شش پر واقع شده، مزین است.

در سقف ایوان های ضلع جنوبی برای جلوگیری از ریزش احتمالی تزئینات روی آنها با یونولیت پوشیده شده و در کادر تزئینات آن کلمه علی (ع) به خط کوفی معقل لا ينقطع تکرار شده و حاشیه طرفین آنها منقش به نقوش اسلیمی است و تزئینات ضلع جنوب غربی عموما از طرحهای هندسی تشکیل و در تقاطع این خطوط، ستاره و نقوش هندسی قرار گرفته و دارای موتیفهای تزئیناتی متنوع می باشد.

کل نقوش در کادرهای دایره ای و اسم جلالة (الله) به خط ثلث در وسط و در دور آن کلمه «محمد (ص)» به خط کوفی ۵ بار تکرار شده است. این نقوش در اطراف با حاشیه تزئینی در داخل کادر ستاره شش پر قرار گرفته و به وسیله کادری شش ضلعی محاط می باشد.

با توجه به آنچه که به طور مختصر مذکور افتاد سقف ایوانهای هشتگانه که خود با آهنگ خاصی به ۲۴ طاق تقسیم شده اند، از نظر هنر گچ کاری و استفاده از گچ رنگی یکی از شاهکارهای بی بدل گچ کاری تزئینی در معماری ایران را به معرض نمایش در آورده، روشی که از نظر تکنیک و تنوع در طرح و نقش، تلفیق رنگ و عواملی از این قبیل موفق بوده است.

ب - تزئینات گچی نقاری:

تزئینات گچی به سبک نقاری در بنای سلطانیه به استثنای کادر تزئیناتی سقف ایوانهای هشتگانه بسیار کم است. تنها در یک مورد در بالای ایوان طبقه هم کف در ضلع شمالی غربی دیده می شود، طرح مذکور را نقوش اسلیمی ساده تشکیل می دهند.

حاشیه های تزئینی در ایوانهای طبقه دوم شامل نقوش، خطوط اسلیمی و نقش معروف به میاندر که یکی از پدیده های هنری در یونان است، از نقوش غالب در این حاشیه های تزئینی می باشد. این طرحها به صورت دو خطی و یک خطی اجرا شده اند.

ج - تزئینات گچی الحاقی:

تزئینات الحاقی یکی دیگر از سبکهای تزئینی در این بنای تاریخی است و روش کار به این صورت این سطوح مورد نظر پس از کادر بندی با استفاده از گچ مرده، طرحها و کلمات لازم در محل خود نوشته و پرداخته می شوند. ضخامت تزئینات در این سبک بسیار کم و از چند میلیمتر تجاوز نیم نماید و به طور معمول زمینه گچبری با به کارگیری رنگ ضمن ایجاد جذابیت به برجسته جلوه نمودن طرحها کمک شایانی می نماید. از تزئینات این سبک کتیبه میانی داخل گنبد است. این کتیبه به خط ثلث جلیا سوره مبارکه فتح در درونتادور اضلاع و جرز ایوانهای هشتگانه نوشته شده است. در بالای این کتیبه ، حاشیه تزئینی وجود دارد که نقش معروف به رزت (نیلوفر آبی) در آن تکرار شده و در امتداد کتیبه، ادامه یافته است. این نقوش با حفظ سبک تزئینات به رنگ اخرایی نقاسی شده که حدود نقوش با رنگ سیاه قلم گیری شده است

از عناصر تزئیناتی دیگر این سبک موتیفهایی است که در منتهى اليه طرفین ایوانهای غربی، شمال غربی و جنوبی غربی در داخل گنبد دیده می شود این نقوش شامل دوائر متحد المرکزی است که دو وسط آنها ۶ موتیف از نوع سلی قرار دارد.

ترکیب کلی طرح به شش گردون معروف است. این نوع نقوش تزئینی در معماری ایران، عنصر شناخته شده و به گردونه مهر معروف بوده و نمونه های بدیعی از آن در مسجد جامع تط، مقبره منسوب به یعقوب لیث و... دیده می شود. زمینی این نقش در گنبد سلطانیه با استفاده از عامل رنگ و طرحهای هندسی کامل شده است. در پشت بغل، این نقوش با طرحهای اسلیمی به روش گچکاری الحاقی و استفاده از رنگ سبز، مزین می باشد.

کتیبه های عمودی در جرزهای هشتگانه که به رنگ سفید در زمینه آبی نوشته شده به سبک گچکاری الحاقی است و این سبک با کتيبة دور ایوان ها به طور دقیق قابل مقایسه است.

د- تزئینات گچی وصله ای:

این نوع تزئین از نظر تکنیک با گچکاری نوع الحاقی متفاوت است. روش کار به این ترتیب است که کلیات طرحهای مورد نظر در سطح مورد نیاز منعکس می گردد و سپس گجکار، گچ مرده را بر روی طرحها می خواباند در جایی که اندکی از نقوش و کلمات فرو افتاده طرح و خط اوليه ظاهر شده است ضخامت نقوش در این سبک، بیشتر از گچکاری نوع الحاقی است و به لحاظ جلوگیری از فرو ریختن النقوش، کلیات طرح پس از پیاده شدن در سطوح مورد نظر با استفاده از عناصر شبیه به میخهای آهنی و یا امیخهای چوبی محل کار و میزان چسبندگی عنصر تزئینی تقویت می شوند.از عناصر تزئیناتی با این روش ترنجهای بسیار بزرگی است که در رقوم ۱۴۰ متری در بخش میانی گنبد کار شده اند. نقش این تزئینات را که تعداد آنها ۱۵ عدد است، نقوش اسلیمی تشکیل داده و كلية سطوح این نقوش علیرغم برجستگیهای نسبتا زیاد با رنگ اخرایی تیره نقاشی شده اند. بالاتر از این تزئینات در منتهی الیه کنید از جبهه داخلی تزئیناتی مشابه گچکاری وصله ای به سختی قابل تشخیص است که به لحاظ عدم دسترسی به آن، بررسی میسر نشد. در سقف ایوان های طبقه دوم در جبهه شمال شرقی بقایای آثار تزئیناتی بسیار زیبا به سبک گچکاری وصله ای دیده می شود. سطح این تزئینات اسلیمی و ضخامت نقوش به 5/1سانتیمتر می رسد. در گچکاری به سبک وصلهای رنگهایی که به کار برده شده، عبارتند از: آبی روشن، سبز، طلایی قرمز، اخرایی و قهوردای روشن آخرین تزئین گچی در داخل تربت خانه ای که محراب در آن قرار گرفته، د پیاده می شود. در این محل  آثار و بقایای کتیبه ای که به شدت تخریب شده، وجود دارد. مجموع طرح در کادر مستطیل محدود شده که دور تا دور تربت خانه اجرا شده است.

ها - تزئینات گچی استامپی:

عمده ترین تزئینات این روش در حد فاصل آجرها قابل رؤیت می باشد و سبک کار به این ترتیب است که با خالی گذاشتن حد فاصل آجرها در ردیف های عمودی و افقی که به طور یکنواخت و هماهنگ است، ضمن انجام تزئینات، فضای خالی با گچ پر و نقوش مورد نظر را که قبلا به صورت برجسته حک شده در محل معین قرار داده و سپس نقر کرده اند. از این نقوش در اندامهای گنبد سلطانیه از این نوع تزئینات در جرز ایوانهای ۲۴ گانه در طبقه دوم و بدنه دهلیزهای ارتباطی در طبقه اول دیده می شود.

فراوان است و طرحهای مذکور اسلیمی و هندسی بوده که با کلمات «علی (ع)» و «محمد(ص)» به خط کوفی مزین شده اند

در این باب ذکر این مطلب ضرورت دارد که با توجه به اطلاعات فعلی احتمال قریب به یقین می رود که گنبد سلطانیه نخستین بنایی بوده است که با وجود امکانات لازم جهت انجام آزمایش و کسب تجربه های نخستین، در گچکاری رنگی در نظر گرفته شده و به نظر می رسد استادانی که از بنای گنبد فارغ شده و به دیار خود مراجعت نموده اند این تکنیک را با خود به محل سکونت انتقال داده اند. علی ای حال این روش تزئین در گنبد سلطانیه علیرغم تجربه های نخستین بسیار موفق بوده است.

تزئینات کاشی کاری :

  • عنصر کاشی یکی از دیگر از عناصر تزئیناتی در معماری ایران است زیرا به استناد فهارس موجود حداقل در ۱۷ بنای مشخص دوران سلجوقی به طور محدود از کاشی استفاده شده است.

پس از پایان دوران وحشیگیری مغول و تجدید حیات معماری در دوران ایلخانی (غازان خان) عنصر کاشی در بناهای آن دوره از عناصر تزئیناتی بوده است، به استناد طرحهای باقیمانده از شنب غازان او محله رشیدیه، استعمال کاشی در بناهای مذکور غیر قابل انکار می باشد. به هر تقاد بر این عامل تزئینی در دوران اولجایتو اولین مرتبه در بنای سلطانیه مفصل تر و پیچیده تر و برای نخستین بار در داخل و خارج بنا کاشی مورد استفاده قرار گرفته است و با ذکر این توضیح که از ۶۵ بنایی که در فهرست بناهای دوران ایلخانی به ثبت رسیده و تاریخ احداتشان متأخر از گنبد سلطانیه می باشد، تنها ۲۵ مورد کاشی کاری در آنها به نظر می رسد که بررسی این آمار نظرتيه مزبور را تأیید می کند.

تزئینات کاشی در گنبد سلطانیه به شرح ذیل قابل بررسی است:

در نمای اصلی گنبد در ساقه و قسمت میانی آن تا رقوم ۲ متری از کف پا طاق و عناصر تقویتی تزئیناتی از تلفیق کاشی و آجر پدید آمده و كلمات محمد(ص) و علی(ع) و اسم جلاله (الله) نوشته شده و در گرداگرد گنبد ادامه یافته است. مجموع این تزئینات با دو ردیف کاشی های سیاه رنگ از قسمت بالا او پایین محصور شده و حد فاصل این خطوط، کاشیها به صورت بیدار و آجرها به صورت خفته قرار داده شده و کلمات از ترکیب آنها به وجود آمده اند، فاصله کاشی و آجر به حداقل رسیده به طوری که انجام بندکشی در آنها به طور کلی امکان پذیر نیست. در جبهه غربی و شمال غربی به همین روش ۵ واحد نیم ترنج تزئینی اجرا شده که حدو د کلمات با دو ردیف کاشی که یکی سبز روشن و دیگری آبی تیره می باشد، محصور و در وسط این نیم ترنحها كلمات محمد(ص) و علی(ع) دیدگان انسان را نوازش امیدها.. رنگ کاشمی کلمات، آبی روشن و سبز و کاشی کنید به رنگ فیروزه ای است. ابعاد این کاشی ها از ۵تا ۲۰ سانتیمتر اندازه گیری می شود. مناره های هشتگانه در طبقه سوم با کاشی مزین بوده است و این مناره ها که هیچ کدام از آنها به صورت کامل باقی نمانده. شواهد موجود این مطلب را تأیید می کند که امناره ها کلا از کاشی پوشیده بوده است. با مطالعه ۴ مناره باقیمانده که هنوز تعدادی از کاشیها بر بدنه  آن باقی مانده، چنین استنباط می شود که روش کار و سبک تزئین در تمامی مناره ها یکسان و کاشی کاری به سبک خفته بیدار بوده و در لابلای آنها کاشیهای آبی تیره جهت ایجاد خطوط معقل به کار رفته است، ابعاد و رنگ کاشی مناره ها با کاشی خودگنبد قابل مقایسه می باشد. گیلویی بالای ایوانهای هشتگانه در طبقه دوم، پشت و بغل قوسهای ۲۴گانه مزبور و حاشیه های تزئینی آنها جذاب ترین پدیده، کاشی کاری را در گنبد سلطانیه به خود اختصاص داده اند.

گیلویی ها در این بنا از مقرنس کاری موزون تشکیل شده و با ایجاد زوایای باز و بسته، سایه روشن جالبی را ایجاد نموده، تناسب و ابعاد عناصر مقرنس نسبت به پرسپکتیو و ارتفاع کار، آگاهی و بینش سازندگان و طراحان را از پدیده های علم المرايا بیش از پیش روشن می نماید. حاصل این که، قسمتهای مزبور با استفاده از روش کاشی کاری معرفی و با استعمال رنگهای آبی روشن - سبز تیره و مشکی و ایجاد طرحهای هندسی یکی از زیباترین المانهای معماری را پدیدار ساخته است. این نوع تزئینات در جبهه های شرقی، جنوب شرقی و جنوب غربی آسیب فراوان دیده و تنها در جبهه شمالی و شمال غربی نسبتا سالم مانده است.

از جمله کاشی کاریهای فرو ریخته گیلویی ستاره های هشتگانه است. آثار و مدارک باستان شناسی و معماری نشان می دهد که در منتهی الیه مناره ها قبل از نشستن گلدسته گیلویی هایی به سبک مقرنس و قابل مقایسه با گیلویی گنبد وجود داشته است.

استعمال کاشی در بدنه هشت ضلعی مقبره اولجایتو در نمای خارجی تنها در ضلع شرقی و غربی بوده، ضلع شرقی به صحن وسیعی مشرف است که تأسیسات جنوبی آن قسمتی از عناصر ابواب البر را تشکیل می داده سرتاسر این ضلع را در رو قوم هم کف بالای آزاره های سنگی، گره سازی پر کاری از کاشیها که نوعی تسمه کشی تزئینی می باشد، پوشانیده است و گردش این تسمه کاشی ها در طاق نماهای موزون و رفيع و ترکیب آن با پنجره شرقی زیبایی توصیف ناپذیری را در سطح این دیوار پديد آورده است. در ضلع غربی در پشت بغل قوس پنجره، کاشی کاری مختصری به نظر می رسد.

در قسمت داخلی بنا کاشی کاری در دو لايه مشخص قابل بررسی است او به طور کلی کاشی کاری تزئینی دوره اول به سبک معرق در رنگهای آبی تیره، سبز روشن و مشکی، سفید و زرد دیده می شود و طرح آنها عمومأ هندسی پیچیده شبیه به اسلیمی زاویه دار و ترکیباتی از نقوش ستاره ای است. ذکر این کلیات با توضیح جزئیاتی روشن می شود.

در طبقه همکف در طرفین جرزهای هشتگانه ستون نماهایی به تعدا ۱۶ عدد نصب شده. این ستون اتماها با استفاده از تکنیک کاشی کاری معرق منقوش به نقش زنجیری به رنگهای آبی تیره، سبز روشن و سفید دیده می شوند. حاشیه ایوانهای طبقه همکف متعلق به دوره اول به سبک معرق کاشی کاری شده و این تزئینات را در دوره دوم گچ اندود نموده اند.

در وضعیت فعلی پشت بغل كتية قوسهای داخلی در طبقه اول با استفاده از کاشی کاری تزئین شده اند. در ضلع شمالی، نوارهایی به عرض ۲۰ سانتیمتر با روش کاشی کاری معرق با نقوش اسلیمی زاویه دار با رنگهای آبی، فیروزه ای و سبز، حدود پشت بغل را محدود نموده و آنها را پر کشی و تسمه بندی کرده اند. در پشت بغل ایران شمال شرقی (ورودی حکومتی) تسمه کشیهای ظریفی کار زیبای گره ۱۲ را به یاد آورده اند. در ایوان جنوب شرقی، جنوب غربی، غربی و شمال غربی تزئینات دوران اول گچکاری شده و موتیف های پشت بغل این ایوانها در وضعیت فعلی با تزئینات گچکاری دوره دوم مزین است و موتیف لوتوس زینت بخش این قسمت از بنا است با ذکر این مطلب که تزئینات این ایو آنها با طرح ایوانهای مزبور قابل مقایسه بوده است.

در سطح قوس در طبقه دوم ایوانهای شمال شرقی، شرقی، شمالی و جنوب غربی کاشی کاری زیبایی به سب معرق با استفاده از کاشی های به رنگ آبی، سفید، سبز و زرد اجرا شده. نقوش ایوان شمال شرقی در داخل کادر مثلث های معرق به رنگ سفید و آبی محاط و نقش 5/5 واحده ستاره ۸ ضلعی در سطح قوس ادامه و تکرار شده است نقوش ایوان جنوب غربی از تکرار ستاره های کوچک و بزرگ پدید امده و سبک کار و رنگ کاشی قوسها یکسان است.

نقوش ایوان شرقی شامل ستاره های ۱۲ پر و ستاره های ایرانی ( پنج پر) می باشد که با تلفيق آنها نقوش بدیعی فراهم آمده است. در ایوان جنوبی با تزئیناتی به سبک آلت و لغت نقوش پیچیده ای تشکیل شده که آلت کار از کاشی و لغت آن از آجر است.

باید متذکر شد که به لحاظ تأمین چسبندگی گچ تزئینات لایه دوم، لعاب روی کلیه کاشی ایوانها در هنگام تزئینات دوره دوم تراش داده اند. تزئینات لایه دوم منحصر کاشی های شش گوشی است که سطوح جانبی ایوانهای جنوبی غربی، جنوب شرقی و تربت خانه را می پوشاند. نفاست و زیبایی این کاشی ها موجب ویرانی و غارت آنها شده است.

قسمت اعظم تزئینات دوره دوم را طراحی های روی گچ و کتیبه های تزئینی تشکیل داده است، که همگی بر سطوح صاف اجرا شده و در ایوانهای هشتگانه در طبقه همکف و اول دیده می شوند.

5-     تزئینات رنگ و نقاشی

 رنگ و نقاشی از دیگر عناصر تزئینی در گنبد سلطانیه می باشد. این عنصر نخستین تجربه های خود در معماری ایران را در این بنا به مورد آزمای گذاشته و بسیار موفق بوده است. تزئینات حاشیه ایوان جنوبی مشرف به تربتخانه موتیف اسلیمی است که طرح مذکور با سه رنگ آبی، طلایی و قهوه ای نقاشی و تکرار شده است.

کلیه کتیبه های داخل گنبد در اضلاع ایوانهای جنوب غربی، غربی، شمال غربی و شرقی طبقه همکف ترنج ها و شمسه ها و کتیبه های عمودی ایوانها و کتیبه های بخش یا طاق گنبد در جبهه داخلی که کلا متعلق به تزئینات دوره دوم است به رنگ سفید در زمینه آبی روشن اجرا شده ترنجهای تزئینی بخش میانی گنبد و گچبری غرفه های طبقه اول به رنگ گل اخرایی است. همچنین قلم گیری حدود کلمات کتیبه میانی گنبد و نقوش روزت بالای آن با استفاده از رنگ پدیدار و به طور کلی کتیبه های دوره دوم در طبقات همکف و اول با استفاده از رنگ نوشته شده اند.

6-     تزئینات سنگی

در بنای مقبره اولجایتو به استثنای ازاره های سنگی سبز رنگ که بیشتر جنبه ایستایی دارند نه تزئیناتی. تنها یک مورد به چشم می خورد که آن هم عنصری کاربردی است هم تزئینی، و آن دست انداز ایوانهای طبقه دوم می باشد که در معرض عوامل جوی واقع شده است. این دست انداز ها در غرفه های طبقه اول به چوب تبدیل شده و هنوز سه دست انداز در غرفه های شمالی، شرقی و جنوب غربی باقیمانده و با کارگروهای هشت و دوازده تزئین شده اند.

بررسی مسائل ایستایی در گنبد سلطانیه:

 محققین و پژوهشگران به طور کلی معماری سنتی ایران را خارج از ضوابط و معیارهای محاسباتی دانسته اند و بعضی از اصول شناخته شده در مسائل مربوط به ایستایی بناها و تناسبات موجود در اجراء و المانهای معماری را مرهون ممارست بتایان در طی سالیان متمادی به حساب آورده اند.

پژوهشهای باستان شناسی و معماری در گنبد سلطانیه نظریه اخیر را با شک و تردید مواجه می سازد، این کلی گویی مستلزم ارائه توضیحاتی در این باب است.

قبل از بحث در این زمینه ارائه نتیجه کلیه نیروهای عمودی در این بنا که طی مقاله ای به نام بررسی چگونگی اوضاع گنبد سلطانیه منتشر گردیده می تواند جالب توجه باشد.

بررسی پی سازی در گنبد سلطانیه:

با عنایت به عظمت بنای سلطانیه، بدوا برای هر بیننده چنین متصور است که این بنا دارای پی سازی بسیار پیچیده و احيانا عريض و طویل می باشد در صورتی که چنین تصوری در این بنا حقیقت دارد.. بارهای این بنا از طریق جرزهای هشتگانه به پی هایی که تنها ۵۰ سانتیمتر از پیرامون جوزهای باربر بزرگتر است، منتقل می شوند. این پی با استفاده از لاشه سنگ و شفته آهک که اندکی هم گچ دارد، ساخته شده. قابل توجه است که این پی در حد فاصل جرزها که در آنها پنجره ها و درهای ورودی قرار دارد، قطع گردیده و خود یکی از پدیده هایی است که اطمینان و اطلاعات معماران و مهندسان را در ارتباط با نوع خاک روشن می نماید.

حداکثر ارتفاع پی ۹۰ سانتیمتر است. حال به لحاظ روشن شدن موضوع قسمتی از گزارش ترانشه شماره ۵ حقاری سلطانیه نقل می گردد.

. در این ترانشه بر روی خاک بکر نصف دهانه یک حلقه چاه قدیمی که پر گردیده بود، شناسایی شد و سپس نسبت به تخلیه چاه اقدام گردید. وجود این چاه پر شد در این محل که زمینه فکری سابقه داری در جهت بررسی پی سازی در گنبد عظیم سلطانیه وجود داشت، پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین و معماران سلطانیه در ذهن پدیدار گردید. فلذا به لحاظ ایجاد امکان مطالعه دقیق، خاکهای حاصله از تخلیه چاه، به طور مجزا در یک محل جمع آوری شا.. تخلیه چاه تا عمق منهای ۹ متر از کف فعلی گنبد که انتهای چاه بود، ادامه داده شد و در این سطح، چاه به آب رسید و پس از تمیز نمودن آن حدود ۶۰ سانتیمتر سطح آب بالا آمد.

مطالعه دقیق در خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ وجود داشت، روشن گردید که این چاه با همان خاک اولیه خود اندکی پس از حفر مجددا پر شده است. مضاف بر این که هیچ نوع آثاری از استفاده از چاه مشاهده نشد. همچنین ناچیز بودن دبی آب، بهره برداری عادی از چاه را با اشکال مواجه ساخته و بالاخره عدم طوقه چینی و عدم نصب تجهیزات بهره برداری، هدف از حفر چاه را که همانا انجام آزمایش مکانیک خاک باشد، بیش از پیش روشن و مشخص می سازد...

با پیدا شدن چاه آزمایش مکانیک خاک، به وضوح انجام مطالعات لازم برای نوع بارگذاری بر روی خاک توسط مهندسان گنبد سلطانیه مشخص و روشن بوده است و به عبارت دیگر مطالعات لازم در هنورد دانه بندی، درصد رطوبت، عمق آبهای زیرزمینی در نتیجه مقدار عددی تنش مجاز خاک برای محاسبان گنبد معلوم و براساس این اطلاعات نقشه شالوده گنبد طرح ریزی و اجرا شده است. ابا توضیح این مسئله، زمین طبیعی سلطانیه از مواد آهکی ممزوج با خاک رس و اندکی ماسه واجزایی به بزرگی حداکثر اسانتیمتر تشکیل شده و به طور طبیعی زمینی است بسیار فشرده و یکدست چنانکه کند و او را در این منطقه با مشکل مواجه ساخته است و وسعت آن از ابتدای جنوبی چمن اسلطانیه تا دامنه تپه ماهورهای جنوبی شهر ادامه دارد و این خاک حداکثر از عمق منهای ۸۰ سانتیمتر از رقوم فعلی قرار گرفته و تا عمق منهای ۷ متری که سطح آبهای زیرزمینی در منطقه است، ادامه دارد.

مقاومت مصالح:

بر اساس نتایج آزمایشگاه مصالح شناسی دانشگاه پیزا که قطعات مختلفی از گنبد سلطانیه به طور نمونه جهت انجام آزمایشات تجزیه شیمیایی و فیزیک و مکانیک به کار گرفته شده، چنین گرفته می شود که قسمت عمده ملات به کار رفته در بنا (به استثنای ملات گنبد) مخلوطی از گچ و مقدار اندکی آهک و به طور کلی مواد آلی در نمونه مشاهده نشده است. مقاومت فشاری ملات بین ۱۰ تا ۴۹ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع گزارش شده که احتمالا جذب آب در میزان مقاومت آن بی تأثیر می باشد، وزن مخصوص آنها حدود 9/1تن بر متر مکعب مشخص شده آجرهای گنبد سلطانیه از نوع سیلیکات است که سنگهای سیلیسی درشت دانه نیز با آنها مخلوط شده و مقاومت فشاری آنها بین ۳۰ تا ۱۵۰ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع و جذب آب آن ۲۰ درصد است.

علل و يراني بنای سلطانیه:

در بحث پیرامون حال مسائل استاتیکی و انجام محاسبات فنی، توضیحات نسبتا کافی در ارتباط با استفاده از فنون محاسباتی در اجزای بنای سلطانیه ارائه گردید، لیکن علل ویرانی با مقوله دیگری است که باید به آن پرداخت

به طور کلی ویرانی ها و علت آنها متفاوت از یکدیگر می باشد، بحث نخست ویران شدن محادثات و تأسيسات جانبی گنبد سلطانیه یا به عبارت دقیق تر عناصر ابوا البر است. از بررسی های به عمل آمده این چنین استنباط می شود که علت این ویرانی ها علاوه بر عوارض سیاسی، دخالت عامل تعیین کننده زلزله در این منطقه می باشد

در فاصله چهار و هفت کیلومتری جنوب سلطانیه دو واحد گسل به طول ۳۵ کیلومتر وجود دارد اهمية كسلا منطقه را از نظر زلزله أفعال نموده به طوری که از سال ۱۳۸۰ هجری شم تا سال مع۱۳ هجری شمسی در فاصله ۸۵ سال ۳۰ بار زلزله در منطقه ثبت گردیده که شدت ۱۵ بار آن بالای 4/4ریشتر گزارش شده است. در نتیجه این تحلیل می توان علت عمده تخریب بناهای جانبی گنبد را عامل زمین لرزه دانست. مضاف بر این که این عامل در ساختمان اصلی آرامگاه علیرغم تمهیدات و محاسبات موجب گسیختگی در حدود ۷ سانتیمتر در جبهه شمال غربی از بالا به پایین و ایجاد ترکهای موضعی در مفاصل و تکیه گاهها شده است.

عامل دیگری که در ایجاد ترکهای موضعی دخالت داشته همانا بارگذاری غیر مجازی بوده که بر اثر پر نمودن خلل و فرجی است که آگاهانه توسط سازندگان و طراحان خالی گذاشته شده، انجام گرفته است. این فضاها عمدتا شامل دهلیزهای طبقه اول و فضاهای حد فاصل طبقه اول و دوم اند که احتمالا در دوران ایلخانی همزمان با تزئینات دوره دوم به دلايل غیر اصولی پر شده اند و در صورت سبک نمودن سربارهای اضافی و دوخت و دوز شکافها ایستایی آرامگاه تأمین خواهد شد.

با توجه به آنچه که بیان گردید، هیچگونه اشکالی در طرح و اجرای عناصر و اندامهای گنبد متصور نیست. تنها محدودیت در مصالح و خواص آنها در اوایل قرن هشتم هجری را می توان مطرح نمود. درست در ارتباط با این مقوله است که مناره های هشتگانه در اثر حدوث زمین لرزه ها از یکدیگر گسیخته و فرو افتاده اند.

بخش دوم ویرانی ها مربوط به از میان رفتن تزئینات است. این پدیده علاوه بر آنچه که به طور عمومی در اواخر دوران حکومت سلطان محمد اولجایتو و اوایل حکومت سلطان ابوسعید بهادر انفاق افتاده . (۲) به طور عمده حداقل بررسی سه علت کفایت بحث را اعلام خواهد نمود.

الف. علل جوی:

یکی از عوامل، تغییرات درجه حرارت روزانه و سالیانه و تحميل تنشهای غیر مجاز به مصالح است. به عنوان مثال مطالعه دیاگرامهای جوی در ۱۰ سال اخیر اختلاف سالیانه نزدیک به ۶۰ درجه سانتیگراد را نمایش می دهد. تزئینات گیلویی ها، کاشیکاری های جبهه شرقی، کتیبه و گچبری های جبهه شمالی بنا در اثر همین عامل تخریب گردیده و از میان رفته اند.

ب. فقدان عملیات حفاظتی :

فقدان عملیات حفاظتی در طی سالیان متمادی و غیر قابل استفاده شدن بنا به طور عمده، فرسایش تزئینات داخلی بنا را شدت داده است. از این نوع تخریب تزئینات گره های به سبک آلت و لغت اجرا شده در ایوانهای جنوبی، شرقی و شمال شرقی، کاشی گره مسدس اجرا شده در ایوانهای جنوب غربی کتیبه ها و گچبری ها و کاشیهای مطلای تربت خانه ، گچکاری و گچ بری سقف ایوانهای طبقه اول و بالاخره قسمت اعظمی از پارچه های نصب شده در ایوانهای شمال شرقی و شمال غربی طبقه اول را می توان نام برد.

ج. فقدان عوامل نگهبانی:

به یغما بردن مصالح و عناصر نفیس این مجموعه از عوامل دیگری است که این بنای تاریخی را از احتیز انتقاء ساقط نموده. عناصر به یغما رفته شامل کاشی های شش گوش مطلی، پارچه های نفیس، در وپنجره های آهنکوب شده و مصالحی از این قبیل بوده که عموما در دوران حاکمان و کارگزاران بی کفایت قاجاریه و بغض توسط خود آنها به غارت رفته است.

طوقه نفیس گنبد و قسمتی از کاشی های مطلای آن به دستور یکی از خوانین منطقه، از محل اصلی پیاده و به غارت برده شده است

بررسی کتیبه های گنبد سلطانیه:

کتیبه های گنبد سلطانیه یکی از منابع و عناصر موثقی است که در شناساندن این بنای تاریخی اهمیت خاصی را به خود اختصاص داده است. کتیبه های این بنا از دو جهت شایسته مطالعه و تحقیق است، جهت نخست مورد تجزیه و تحلیل قرار دادن کتیبه ها از نظر هنری است، بویژه آن که عامل تزئینی خط به مثابه یک پدیده هنری در بناهای مذهبی مطرح بوده و عامل سوق دادن انسان به عالم بالا و ملکوت اعلى و تفکر و تعقل در فلسفه هستی جهان پهناور و اساس زندگی است به همین سبب هنرمندان کاربرد آن را به عنوان عامل پویای هنری نموده اند. خطوط افقی، عمودی و مورب فضا ساز بوده و از نظر روانشناسی هر خطی برای بیننده نوعی احساس را بر می انگیزند، چنانکه خطوط افقی آرام بخش، خطوط مورب محركند و زوایای تند در خطوط معقل خط بنایی ایجاد هیجان نموده از این جهت دارای حرکت و هدف است.

کتیبه نویسی در سلطانیه همانند سایر پدیده های هنری یکی از بدایع بی بدیل جهان خطاطی را عرضه می نماید. به طوری که در این بنا انواع خطوط رایج تا اوایل قرن هشتم هجری قمری شامل خط به سبک معقل، موشح، مشجر، مورق، محقق، ریحان و نسخ، نوشته شده که ضمن معرفی هر یک از کتیبه ها لزوما عوامل زیبایی آنها ذکر خواهد شد. هم چنین، بررسی کتیبه های سلطانیه از نظر محتوایی واجد اهمیت شایانی خواهد بود، زیرا مطالعه در مفاد کتیبه ها، گویای این واقعیت است که متن آنها بطور عام. آگاهانه و با اهداف خاصی انتخاب شده و با وقایع سیاسی - مذهبی دوران اولجایتو مطابقت دارد. به عبارت دیگر، با مطالعه این متون می توان به شناسایی زوایای مبهم و نکات تاریک حوادث تاریخی عصر الجایتو، توفیق حاصل نمود.

قبل از مورد مطالعه قرار دادن کتیبه ها ، ذکر این نکته ضرورت دارد، همانطوری که در بحث راجع به تزئینات، دو لایه بودن آرایش بنا بطور مبسوط تبیین و توجیه شد، کتیبه های گنبد سلطانیه نیز همانند تزئینات، به دور دوره مشخص منسوب است. دوره نخست کتیبه هایی است که همزمان با پیشرفت فیزیکی بنا انجام گرفته و تا سال ۷۱۳ به اتمام رسیده و در این مقال، با تحت عنوان کتیبه های دوره اول طبقه بندی می شوند و کتیبه های دوره دوم که عمدتا گچی و خطی است تزئیناتی است که پس از اتمام بنا و بعد از سال ۷۱۷ هجری قمری بر روی کتیبه های دوره نخست اجراء شده و در این مطالعه تحت عنوان کتیبه های دوره دوم مورد بحث بررسی قرار می گیرند.

کتیبه های دوره نخست:

- ایوان شرقی1

ا۔ ۱۔ کتیبه با متن «سبحان ا...» این کتیبه به مثابه یکی از شعارهای مهم اسلامی در سطح اصلی قوس با تلفیق آجر و کاشی به خط زیبای معقل نوشته و ۵ بار تکرار شده است. در این کتیبه حدود حروف کاشی فیروزه ای و متن اصلی، آجر انتخاب شده است. (عکس شماره  --- طرح شماره

-2-1-کتیبه با منتن «محمد» این کتیبه در سمت راست ایران از طبقه همکف در داخل ۸ یک شمسه تزئینی قرار گرفته و نام مبارک «محمد» به خط کوفی ساده ۵ بار تکرار شده است (طرح شماره --)

-3-1-کتیبه با متن «محمد علی» این کتیبه در قرینه متن (۱- ۲) و در سمت چپ ایوان در طبقه هم کف و در داخل دو ستاره پنج پر متداخل با عنصر آجرهای پیشبر نوشته شده است. به نظر می رسد کتیبه مورد بحث یکی عالیترین و زیباترین طرح های موجود و مطالعه شده در بناهای عالم باشد. طراح این متن ۵ بار نام «محمد» (ص) و ۵ بار نام «علی» (ع) را نوشته و تکرار نموده است. بطوری که هر یک از آنها همزمان هم کلمه «محمد» و هم کلمه «علی» خوانده می شود. به عبارت دیگر در هر یک از کلمات (م و ح) محمد (ی) على و (د) محمد (ع) على است.

-4-1- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحیم. قل هو الله احد... (سوره ۱۱۲ - اخلاص) این کتیبه در غرفه طبقه اول به خط کوفی مشجر و با عنصر آجر و در زمینه کاشی معرق نوشته شده است.

۱۔ ۵۔ کتیبه با متن «الله لا اله الا هو الحى القيوم...» سوره مبارکه ۲ (بقره) آیات ۲۵۵ و ۲۵۶. این کتیبه با ذکر جمله (بسم الله الرحمن الرحيم) از سطح افقی پا طاق با عنصر آجر پیشبر و در زمینه کاشی معرق به خط کوفی تزئینی نوشته شده است. در این طرح انتهای حروف به همدیگر رسیده و ضمن تشکیل داده است. متن آیه با دو بار دور زدن سطح قوس در انتهای سطح عمودی با جمله (هو العلی العظيم) و سپس با جمله (اللهم صل علی نبی شفیع الامه محمد في سنة ثلاث و عشر و سبعمائه) ختم شده است. این کتیبه که آیت الکرسی است در بنای سلطانیه حداقل سه بار تکرار گردیده و هم چنین این آیه در بناهای اسلامی به میزان نسبتا زیادی مورد استفاده قرار گرفته است. این کتیبه از نظر هنری و مسایل زیبایی شناختی با کتیبه منقوش در مقبره شیخ عبدالصمد نطنزی و کتیبه مدرسه مرجانیه بغداد قابل مقایسه می باشد.

۱۔ ۶۔ کتیبه با متن «لا اله الا الله الواحد محمد رسول الله الصادق علی ولی الله وحی رسول الله» این کتیبه در نمای بیرونی در پشت بغل ایوان شرقی که مشرف به صحن شرقی است نوشته شده است. این متن علاوه بر این که دوباره در ایوان جنوب شرقی تکرار شده در بناهای متعددی از عصر ایلخانی مورد استفاده قرار گرفته همانند خانقاه نطنز مورخ به سال ۷۰۷ هجری قمری. محراب معروف مسجد جامع اصفهان مورخ به سال ۷۱۰ هجری قمری، مسجد جامع بسطام مورخ به سال ۷۵۶ از آن جمله اند. این کتیبه به سبک طراحی - خطاطی به خط کوفی نوشته شده سبک کار آلت و لغت وبا استفاده از آجرهای پیشبر اجراء شده است. این کتیبه تاریخ دار، هم از نظر تکنیک هنری و هم از حيث محتوایی یکی از کتیبه های ارزشمند گنبد سلطانیه به شمار می رود. هسته مرکزی طرح مکعبی است که اضلاع و سطوح آن از کلمات علی (ع) پدید آمده و مکعب های مزبور در داخل مثلث ها و سپس چند وجهي محاط شده اند که اضلاع و سطوح آنها از کلمات محمد (ص) به خط کوفی بوجود آمده بطوری که از نظر پرسپکتیو و نمایش بعد سوم کم نظیر به نظر می رسد. قابل مقایسه با این تکنیک کار در سر در ورودی مقبره شیخ عبد الصمد نطنزی در نطنز دیده میشود. در قسمت پایین سمت راست پشت بغل جمله «في سنة عشر» و در سمت چپ آن جمله افتاده با متن «سبعمائه » بوده است.

-7-1- کتیبه با متن «الب.ا» در گچبری های ایوان شرقی طبقه دوم در داخل خطوط اسلیمی نوشته شده است. با قراین می توان چنین استنباط نمود که کلمه مزبور با ید ( البقاء) بوده باشد. که در سال ۱۳۷۵ مرمت شده است.

2-ایوان جنوب شرقی

-1-2- کتیبه با متن «السلطان ظل الله خان اولجایتو» این کتیبه با ترکیب کاشی فیروزه ای و اجر در طبقه هم کف ایوان در سمت راست با خط کوفي معقل نوشته شده و کلمات کتیبه از کاشی است.

-2-2- کتیبه با متن «خلد الله ملکه و سلطانه» این کتیبه در قرینه کتیبه (۱۰۲) و در مقابل آن و در طرف چپ ایران و به سبک و سیاق کتیبه نخست و بدین سان معنای جمله هم تکمیل شده است.

-3-2- کتیبه با متن «لا اله الا الله - محمد رسول الله - علی ولی الله - وصی رسول الله» این کتیبه در طبقه هم کف ایران در سطح قوس با ترکیب آجر و کاشی فیروزه ای به خط کوفی معقل نوشته شده. تعدادی از جزئیات کاشی کاری این کتیبه افتاده بود.

-2-4-کتیبه با متن لا اله الا الله - محمد رسول الله - علی ولی الله . وصی رسول الله کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در وسط قوس مرکزی ایوان جنوب شرقی در طبقه دوم در میان گچبری های زیبا و در داخل یک واحد. شمسه کلمه «محمد» به خط ثلث نوشته شده است رنگ زمینه کتیبه سبز و شاخ و برگ های اسلیمی سفید آن را زینت داده اند

3-ایوان جنوبی

۳۔ ۱۔ کتیبه با متن «محمد» پنج بار تکرار شده . این کتیبه در سمت راست طبقه همکف ایوان جنوبی و مشرف به تربت خانه با عنصر آجر در زمینه کاشی فیروزه ای و در داخل شمسه نوشته و پنج بار تکرار شده است

2-3-کتیبه با متن احتمالا «محمد و علیه این کتیبه در وسط یک نیم شکسته با استفاده از آجر و در زمینه کاشی فیروزه ای نوشته و احتمالا سه بار تکرار شده است، کتیبه سمت راست ایران مشرف به ورودی تربت خانه نام «محمد» و در سمت چپ آن احتمالا نام «علی» نوشته شده است.

-4-3-کتیبه با متن «لملک» این کتیبه در سطح قوسی شرقی ایران طبقه دوم در حد فاصل دو اجر قرمز رنگ نوشته شده. متن این کتیبه طبق قراین احتمالا باید «الملک» بوده باشد که اسماء الله است. و در این محل » آن سهوا حذف شده است حاجت به تذکار است که این کتیبه در قسمت وسط کتیبه های تزئینی که در حد فاصل آجر با سبک استامپی (قالبی) نام (محمد) دو بار و نام (علی) دو بار نوشه شده، قرار گرفته است.

۳- ۵ – 3-5- کتیبه با متن «علی» این کتیبه در منتهی الیه سمت شرقی ایوان جنوبی در طبقه دوم به عنوان ایک حاشیه تزئینی با عنصر گچ به روش حکاکی با خط به کوفي معقل نوشه شده. ترکیب کلی آن به شکل صلیب شکسته که عناصر آن از چهار کلمه (علی) به هم پیوسته تشکیل یافته است.

۶ - ۳ – 3-6- کتیبه با متن «الملگ - الملک - الملک» در چشمه شرقی ایران در طبقه دوم نمای بیرونی اکتیبه ای با استفاده از سبک گچبری رنگی در داخل حاشیه تزئینی به خط کوفی ساده نوشته شده و در متن این کتیبه همانند بعضی از کلمات یک نقطه اضافی بر بالای حرف (م) وجود دارد.

4-ایوان جنوب غربی

1-4- کتیبه با متن «الله و محمد ( پنج بار)» ایم کتیبه در وسط قوس مرکزی ایوان جنوب غربی در طبقه دوم با استفاده از گچ و در داخل یک موتیف دایره که خود توسط ستاره ۶ پر محاط شده قرار دارد. کلمه «الله» به خط نسخ و کلمه «محمد» به خط کوفی تزئینی است. در این کتیبه در بالای حرف (ه) الله ایک نقطه بدون کاربرد قرار گرفته و در حد وسط حروف (م - موتیف تزئینی شبیه به (ع) وسط قرار گرفته.( طرح شماره)

2-4- کتیبه با متن «علی» این کتیبه در وسط قسمتی از شمسه ناقص در طبقه دوم با استفاده از گچ رنگی به خط نسخ نوشته شده و خطوط اسلیمی آن را محاط نموده اند. این کتیبه از نظر زیبایی شناسی با خطوط این بنا مطابقت ندارد.

3-4- کتیبه با متن «الملک» این کتیبه در فضای شرقی ایوان طبقه دوم به خط کوفی و با استفاده از عنصر گچ نوشته شده و از اسماء الله است.

4-4- کتیبه با متن «الم. (لک)» این کتیبه در منتهی الیه حاشیه تزئینی چشمه وسط ایران، در داخل نقوش گچبری اسلیمی به خط کوفی ساده نوشته شده که باید تکمیل شده آن کلمه «الملک» بوده باشد.

5-4- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحیم)» در طبقه اول ایران داخلی با استفاده از عنصر آجر بر زمینه کاشی نوشته شده ابتدا و انتهای کتیبه تخریب و از حير انتفاع ساقط شده است خط کتیبه کوفی تزئینی است.

5-ایوان غربی

۵۔ ۱۔ کتیبه با متن «الله» این کتیبه در قسمت جنوبی ایوان غربی در طبقه دوم و در داخل گچبری ها با نقوش اسلیمی با استفاده از گچ نوشته شده نوع خط نسخ و از نظر زیبایی شناسی و تکنیک نسبتا ضعیف است و بر بالای حرف «د» الله نقطه اضافی دیده می شود.

ا۵-۲- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در قسمت شمالی ایوان غربی در طبقه دوم و داخل گچبری با نقوش اسلیمی و با استفاده از گچ رنگی نوشته شده است.

۶۔ ایوان شمال غربی (ورودی)

1-6- کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در سمت راست ورودی در طبقه همکف به خط کوفي معقل با تلفيق کاشی و آجر نوشته و تکرار شده است عناصر تشکیل دهنده کتیبه کاشی فیروزه ای است

6-2- تکرار کلمه محمد (ص) به خط کوفی کتیبه با متن «علی» در قرینه کتیبه شماره (۱-۶) در سمت چپ ورودی طبقه هم کف به خط اكو في معقل کلمه علی نوشته و تکرار شده است، روش هر دو کتیبه مزبور در بناهای دوران سلجوقی و ایلخانی به وفور قابل رویت اند و به نظر می رسد این نوع کتیبه نویسی از دوران سلجوقی تا صفویه یکی از سنتهای کتیبه نویسی بوده است.

3-6- کتیبه با متن «الله» در سمت شمالی ایوان شمال غربی نمای بیرونی در محل به هم پیوستن حاشیه های تزئینی به خط کوفی مشجر و با استفاده از گچ حکاکی شده، اطراف کتیبه را خطوط و نقوش اسلیمی محاط نموده اند.

4-6- کتیبه با متن «الملک، این کتیبه در چشمه وسط ایوان طبقه دوم نمای بیرونی در وسط گچبری های به شکل شمسه با استفاده از گچ رنگی با خط کوفی مشجر نوشته شده است.

6-5- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در سمت جنوبی ایران طبقه دوم نمای بیرونی ضمن تزئینات گچ رنگی و نقوش اسلیمی به خط کوفی مشجر نوشته شده است.

7-ایوان شمالی

7-1- کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحيم الله لا اله الا هو الحی...» این کتیبه در هم کف در اسمت راست ایوان با استفاده از آجرهای پیشیر در زمینه کاشی فیروزه ای و به خط کوفی ساده و از پائین به طرف بالا و بطور عمود نوشته شده و در حال حاضر قسمتهایی از کتیبه تخریب و یا با تزئینات دوره دوم پوشیده شده است.

7-2-  کتیبه با متن «الله» این کتیبه در وسط ایوان طبقه دوم نمای بیرونی ضمن گچبری های رنگی به خط نسخ با استفاده از عنصر گچ نوشته شده است.

3-7- کتیبه با متن «الله» این کتیبه در فضای غربی ایوان شمالی در طبقه دوم با استفاده از عنصر گجر به خط کوفی مشجر نوشته شده

4-7- کتیبه با متن «الله لا اله الا هو الحي القيوم لا تاخذه سنته ... و هو العلی العظیم» این کتیبه در بالای گودی طاق ایوان شمالی با استفاده از گچ به رنگ آبی بطور نیمه برجسته و به خط ثلث جلی نوشته شده

۵ - ۷- 7-5- کتیبه با متن «اقم الصلاة لدلوك الشمس الى غسق اليل... من لدنك سلطانا نصیرا» (قرآن كريم سورة الإسراء - ۱۷ آیات ۷۸ - ۸۰) این کتیبه در بالای پشت بغل قوس ایوان شمالی با استفاده از عنصر گچ و بطور نیمه برجسته و به خط ثلث جلی نوشته شده و کل کتیبه با یک حاشیه تزئینی گچ بری اشد منقوش به خط اسلیمی، محاط شده است.

۶ - ۷- 7-6- کتیبه با متن ... يطلب العم..لا.. این کتیبه در سمت راست ایوان شمالی از سمت بیرونی با استفاده از گچ و به سبک نیمه برجسته و به خط ثلث خفی نوشته شده و قسمتهای زیادی از این کتیبه تخریب و غیر قابل خواندن است. احتمال قریب به یقین متن اصلی کتیبه ، حدیث میتواند باشد.

۷ - ۷- 7-7- کتیبه با متن «قال النبي عليه السلام المصلي يناجي ربه» این کتیبه در سمت چپ ایوان شمالی در نمای بیرونی با خط کوفی تزئینی با عنصر گچ نوشته شده است. این کتیبه نیمه برجسته و برای نوشتن آن، خطوط پهن مورد استفاده قرار گرفته و کل کتیبه با حاشیه تزئینی با خطوط اسلیمی محاط شده است

8-ایوان شمال شرقی

1-8- کتیبه با متن «العز الدائم و الاقبال» این کتیبه به خط کوفی در چشمه وسط ایوان طبقه دوم در داخل حاشیه ۱۶ وجهی نوشته و ۱۶ بار تکرار شده است. در حد فاصل کتیبه ها یک واحد موتیف تکرار می شود

8-2- کتیبه با متن «الله و محمد» این کتیبه در چشمه وسط ایوان شمال شرقی در داخل یک واحد شمسه به خط کوفی تزئینی با استفاده از گچ نوشته شده نام محمد در این کتیبه ۸ بار تکرار و کلمه (الله) را در وسط گرفته است

8-3- کتیبه با متن «الع..(زه) الله» این کتیبه در سمت راست طبقه دوم این ایوان با استفاده از آجرهای پیش بر به خط کوفی تزئینی نوشته شده در وضعیت فعلی قسمتی از کلمه (زة) تخریب و از حيز انتفاع ساقط شده است

4-8- کتیبه با متن «الملک الله» این کتیبه در سمت چپ طبقه دوم ایوان شمال شرقی به خط کوفی تزئینی نوشته و از نظ سبک کتیبه نویسی با بقیه کتیبه های اسماء جلاله این بنا قابل مقایسه می باشد.

5-8- کتیبه با متن «الله - محمد - علی» این کتیبه ها در ساقه گنبد ضمن تلفیق کاشی با آجر به خط كوفي معقل نوشته شده است. کلمات در این کتیبه از کاشی فیروزه ای و در گرداگرد ساقه گنبد تکرار می شوند. این کتیبه نویسی در بناهای دوران اسلامی بویژه معماری مذهبی به شدت رایج بوده است.

6-8- کتیبه با متن «البقاء» این کتیبه در قسمت بالای ساقه گنبد در محل (شکرگاه) و در داخل مثلث ها به خط کوفی معقل نوشته شده و یکی از اسماء جلاله به شمار می رود

کتیبه های دوره دوم

در مبحث مربوط به تزئینات گنبد سلطانیه در باب دو لایه بودن تزئینات و کتیبه ها و تبیین آنها بحث نسبتا میسوطی مطرح گردید. در این مبحث تنها بیان این مطلب ضرورت خواهد داشت که کتیبه های دوره دوم عمدتا در داخل بنا و با استفاده از طرح گچ نوشته شده است. در سطح پوسته داخلی بنا شش ردیف کتیبه نوشته شده که متن آنها را از بالا به پائین به شرح ذیل است

ا - کتیبه با متن «الذين اتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته او لنک...» (قرآن سوره بقره آیات ۱۲۱ - ۱۲۷) این کتیبه در حد فاصل تر مپه ها و تزئینات ترنجی با استفاده از رنگ آبی سیر بر روی گچ و با خط کوفی تزئینی نوشته بطوری که انتهای حروف به همدیگر رسیده و خطوط مقطع متحد الشکلی را تشکیل داده است. در حد فاصل این عناصر تزئینی دو ردیف موتیف دایره ای شکل کل کتیبه را زینت داده است، حاجت به تذکار است که تزئینات شبيه با این کتیبه در بناهای یزد قابل رویت می باشد.

2-کتیبه با متن «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارخریر تھا...» (قرآن سوره انبیاء (۲۱) آیات ۱۱۲ تا ۱۰۵) این کتیبه در پایین ترمیه ها و با استفاده از قلم آبی بر روی گچ به خط ثلث جلی نوشته شده است. مطالعات به عمل آمده در کتیبه بناهای اسلامی گویای این واقعیت است که کتیبه مورد بحث از حیث عظمت و زیبایی نمونه ای منحصر بفرد بوده است. بویژه این که دو ردیف بودن حروف و کلمات جلوه مضاعف و خاصی به این کتیبه بخشیده. ارتفاع حروف نزدیک به ۳ متر قابل اندازه گیری می باشد.

3-کتیبه با متن «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهكم إله واحد فمن كان...» (سوره کهف (۱۸) آیه ۱۱ و سوره ۱۳۹ به ۷۳) این کتیبه در قسمت بالای کتیبه شماره ۲ و در فواصل حروف با قلم آبی بر روی گچ به خط کوفی ساده نوشته شده است.

4-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام المومنين يوم القيامه في ضل صدقته» این کتیبه در سطح بالای پشت بغل قوس ایوان شرقی با خط ثلث خفی و با قلم سفید بر زمینه آبی سیر نوشته شده است.

5-کتیبه با متن « صدق رسول الله الدنيا ساعه و اجعلها طاعه» این کتیبه در سطح بالای پست بغل قوس ایوان جنوب شرقی با خط ثلث خفی و با قلم سفید در زمینه آبی نوشته شده است.

6-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام من امنه بالله و رسوله و اقام الصلاة و صام رمضان فان حقا على الله ان يدخل الجنة» این کتیبه در بالای ایوان جنوبی با قلم به خط ثلث خفی نوشته شده است.

7-کتیبه با متن « قال النبي صلوات الله عليه وسلم بشر رالمشائين في ظلم اليل المسجد» این کتیبه در قسمت بالای ورودی غربی با خط ثلث خفی و به رنگ سفید نوشته شده است.

8-کتیبه با متن «قال النبي عليه السلام اذا دخل احدکم المسجد فلیرکن رکعین یدخل الجنه این کتیبه در قسمت بالای سر ورودی شمال غربی به خط ثلث خفی نوشته شده است.

9- و کتیبه با متن « قال رسول الله صل الله عليه و سلم ايها الناس اقبلوا على ما القيم... و اعرضوا عما المومنین >>این کتیبه در بالا پشت بغل ایوان شمالی به خط ثلث نوشته شده است.

10-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام ارحمو من في الأرض يرحمكم من في اسماء» این کتیبه در بالای ورودی شمال شرقی به خط ثلث خفی با قلم سفید نوشته شده است.

۱۱۔ کتیبه با متن «قال النبي الدنيا ساعة فاجعلهاطاعه» این کتیبه بطور عمودی در سمت چپ ورودی شمال غربی به خط ثلث جلی نوشته شده است.

12-کتیبه با متن «قال رسول الله صلى الله عليه وسلم طلب العلم فريضة على كل مسلم ومسلمه» این کتیبه در دو ایوان جنوب شرقی و شرق تكرار شده است خط کتیبه ثلث و قلم آن به رنگ آبی می باشد،

13-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام الدنيا مزرعه الاخره این کتیبه با خط ثلث در بالای ایران جنوبی با استفاده از خط ثلث نوشته شده است.

14-کتیبه با متن « قال النبي عليه السلام القيام الى الامور و مصالح الجمهور الدام الله نصره...» این کتیبه در بالای پشت بغل فررودی شمال شرقی به خط ثلث و با قلم سفید بر روی زمینه آبی سیر نوشته شده است.

۱۵۔ کتیبه با متن «بسم الله الرحمن الرحيم انا فتحنا لک فتحا مبينة ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبک...» قرآن سوره ۴۸ (سوره فتح) این کتیبه در ارتفاع تقریبی ۳ متر از کف فعلی گنبد و دور تا دور بنا به خط ثلث خفی با استفاده از عنصر گچ نوشته شده، کلمات این کتیبه اندکی برجسته و حدود کلمات با رنگ آبی قلم گیری شده است عرض کتیبه ۷۵ سانتیمتر و طول آن به طول پیرامون گنبد است که ابتدای آن در جرز غربی ایوان جنوبی پس از (بسم الله الرحمن الرحيم) آیه آغاز شده و در قرینه جرز همان ایوان با جمله اجرا عظما سوره تمام شده است.

۱۶۔ کتنه با متن «ان من عنايته الله تعالی و کمال الطاعة التي أفاضتها... تاج الدین علیشاه ادام الله نصره... این کتیبه با استفاده از قلم آبی و با خط ثلث و بطور عمودی از پائین به بالا نوشته شده و احد اقا به جهت اعتبار آن در ۱۳ یوان جنوب غرب، غرب، شمال غرب تكرار شده است

17-نه با متن «كل من عليها فانه این کتیبه به خط کوفی ساده و با قلم قرمز و در بالای دیوار سمت راست غرفه در ایران شمالی نوشته و تکرار شده است.

کتیبه متن<< بسيح ما في السموات وما في الأرض الملک القدوس العزيز و الحكيم... >>این کتیبه یکی از دو کتیبه موجود در تربت خانه است. کتیبه های تربت خانه همانند سایر تزئینات این قمت به علت نفاست تخریب و از حيز انتفاع ساقط شده است در این کتیبه سوره مبارکه جمعه با قلم ثلث خفی و با استفاده از عنصر گچ نوشته شده است سوره جمعه یکی از صور قرآنی است که در بناهای مذهبی و مساجد بكرات از آن استفاده شده است.

19-کتیبه با متن «لا اقسم بيوم القيامة ولا اقسم بالنفس اللوامه... این کتیبه در قسمت بالایی کتیبه (شماره ۱۷) با عنصر گچ و با خط کوفی مشجر تزئینی نوشته شده است. شدت تخریب در این کتیبه به حدی است که خواندن آن با مشکل مواجه شده است.

20-کتیبه با متن «محمد - علی - ابوبكر - عمر - عثمان - حسن و حسین» این کتیبه در سطح فوقانی ایوان جنوب شرقی با قلم سفید در زمینه آبی قابل رویت است و کتیبه مزبور در کلیات به شکل دایره خورشید طراحی و در سطح قوسی تکرار شده است. ابتدا کلمه «علی» به خط ثلث نوشته و ۱۶ بار تکرار شده سپس نام « محماس» به شکل شکسته و به خط کوفی ساده نوشته و ۱۶ بار تکرار شده است در منتهی الیه ۱۶ نیم دایره بهم چسبیده طراحی شده و در داخل هر نیم دایره دو کلمه از اسامی ابو بکر - عمر - عثمان - حسن اور حسین نوشته و تکرار شده است.

21-کتیبه با متن « محمد - علی» این کتیبه در سطح فوقانی قوس ایوان جنوب غربی و با قلم سفید در زمینه آبی نوشته شده کلمه «محمد» به خط کوفی ساده و کلمه «علی» به خط ثلث نوشته و هر کدام از آنها ۱۶ بار تکرار شده این کتیبه از نظر استنساخ، طراحی و کتیبه نویسی با کتیبه شماره ۱۹ قابل مقایسه می باشد.

22-کتیبه با متن «محمد» این کتیبه در سمت راست پشت بغل ایوان جنوانسه شرقی با خط سفید در زمینه آبی و به خط کوفی ساده نوشته و ۶ بار تکرار شده است، وسط این کتیبه با موتیف لوتوس (نیلوفر آبی) با ۶ گلبرگ تزئین یافته است.حجت به تذکار است که این موتیف به گردونه مهر معروف بوده و یکی از موتیف های دبیر پای هنر ایرانی است

23-کتیبه با متن «علی» این کتیبه در سمت چپ پشت بغل ایوان جنوب شرقی با خط سفید در زمینه آبی و به خط کوفی ساده نوشته و ۶ بار تکرار شده است. همانند کتیبه شماره (۲۱) در وسط این کتیبه موتیف لوتوس با گلبرگ دیده می شود.

24-کتیبه با متن « سلطان محمد اولجایتو» این کتیبه از نظر املایی اشتباه دارد بطوری که حرف (ل) سلطان و حرف (ی) اولجایتو افتاده است. کتیبه مزبور در سطح پاطاق قوس سقف بالكن در ایران شمال غربی با قلم آبی در زمینه سفید و با خط کوفی ساده نوشته و تکرار شده است.

25-کتیبه با متن «علی - ابوبكر - عمر - عثمان - حسن و حسین» این کتیبه در سمت راست دیوار ایوان جنوب غربی در قسمت بالای کتیبه فتح نوشته شده است. ترکیبی کلی آن عبارت است از تکرار ۱۶ بار کلمه علی به خط ثلت در وسط تصوير و سبسی ۱۶ نیم دایره چسبیده به هم ترسیم شده و در وسط آنها کلمات (ابوبکر، عمر - عثمان - علی - حسن - حسین) تکرار شده است.

نتیجه:

مطالعات به عمل آمده در متن کتیبه ها گویای این حقیقت است که در وضعیت فعلی در کل بنای سلطانیه ۷۷ واحد کتیبه مورد مطالعه قرار گرفته از این تعداد ۴۹ کتیبه متعلق به تزئینات دوره اول و ۲۸ کتیبه متعلق به تزئینات دوره دوم است. کتیبه های دوره نخست که تا سال ۷۱۲ هجری قمری اجراء شده اند، از نظر کمی بسیار کوتاه، شامل كلمات و اسماء جلاله ۲۳ مورد، و اسم محمد (ص) در طرحهای مختلف ۱۲ مورد، نام علی (ع) در طرح های تزئینی متنوع، ۱۳ مورد، استفاده از سور قرآنی ۵ مورد، حدیث نبوی ۲ مورد و جملات تاریخی ۵ مورد، خوانده شده است. در این کتیبه ها حدود هیچگونه جریان و جهت گیری سیاسی - اجتماعی قابل تشخیص نیست اما در کتیبه های دوره نخست دو مقطع تاریخی وجود دارد، تاریخ نخست موزخ به سال ۷۱۰ هجری قمری است (نمای ایوان شرقی) و نشان دهنده پایان تزئینات بیرونی و تاریخ ۷۱۳ (طبقه دوم ایوان شرقی) نشان دهنده پایان تزئینات داخلی بتاست. این دو عدد با متون تاریخی همزمان با احداث با هم مطابقت دارد. زیرا متون معتبری همانند کتاب تجزيه الامصار و تزجية الاعصار و کتاب نفایس الفنون في عرايس العيون، تاریخ مزبور را تائید نموده اند آیات قرآنی که در تزئینات دوره اول استفاده شده کلام الهی آیت الکرسی است، به استناد نظر مورخین این آیه نگهدارنده و حافظ خواسته های مورد نیاز انسانها و به تبع اولی به منظور حفاظت شدن بنای گنبد از حوادث ایام، انتخاب و به جهت تأکید در آن سه بار تکرار شده است. دومین آیه متعلق به این دوره، سوره مبارک اخلاص و آیات ۷۸ و ۷۹ سوره اسراء است در این آیات ذات واجب الوجود و ایریا داشتن نماز به مثابه رکن اصلی و اساسی دین اسلامی بیان گردیده و پیام و محتوای آیات هم با عملکرد بنا و جلب توجه نو مسلمانان مغولی سازگار می باشد. در دوره دوم تزئینات، ۱۱ حدیث، ۸ سوره قرآنی و ۳ متن غیر مذهبی خوانده شده است. از ویژگی های این دوره استفاده زیاد از احادیث نبوی و آیات قرآنی نسبتا طولانی و مفصل است، و به نظر می رسد استفاده از احادیث، آیات و سوره قرآنی در این دوره با اغراض سیاسی - اجتماعی انتخاب و نوشته شده است. به عنوان مثال ذکر آیه ۱۲۱ تا ۱۳۷ سوره مبارک بقرة جهت ایجاد مشابهت شهر سلطانیه با شهر مکه و احتمالا گنبد سلطاتها کعبه می توانست مورد نظر می باشد. اگر به متوان منابع و مورخین همزمان با مغول اعتناء شود، حرکت مزورانه سعد الدوله ابهری وزیر یهودی ارغول برای تسخیر کعبه و تبدیل آن به معبد غیر اسلامی با این

به چنین استفاده از آیات ۱۰۵ تا ۱۱۲ از سوره انبیاء که دلالت برتحلیل و تفسیر سازگار خواهد بود. هم چنین استفاده از آیات ۱۰۵ تا ۱۲ ارجنت دین اسلام به سایر ادیان و ارجحيت قران به زبور و مالا بشارت و وعده پیروزی اسلامی مشرکین و ملحدین را بازگو می کند، تذکر و توجهی است به شمن پرستان فعولی و هدایت شدن ایشان به مسير الهی، اما طولانی ترین کتیبه گنبد سلطانیه سوره مبارک «فتح» است به استناد نظر مفسرین شأن نزول این سوره، پیروزی پیامبر اسلام بر کفر در سال ۶ هجری قمری و موسوم به صلح حدیبیه است که پیامبر اسلام جهت انجام فریضه حج با پیروان خود پیروزمندانه وارد کعبه شده اند. راقم این سطور معتقد است، انتخاب شدن سوره فتح در این بنا در تبیین و توجیه وقایع سیاسی عصر اولجایتو به شدت مفید فایده خواهد بود. این کلی گویی با بیان توضیحات تبیین می شود. بعضی از پژوهشگران غربی کوشش نموده اند دو لایه بودن تزئینات را با تغییر مذهب اولجایتو از تسنن به تشیع و تشیع به تسنن تبیین نمایند. اما مطالعات دقیق علمی در کتیبه های گنبد سلطانیه و مطابقت آنها با وقایع سیاسی - اجتماعی عصر ایلخانی گویای این حقیقت است که بر خلاف متون منابع تاریخی، شیعه یا سنی شدن، اولجایتو غیر واقعی و فاقد معنی خواهد بود زیرا در تزئینات و کتیبه های دوره نخست گنبد که در حد فاصل سالهای ۷۰۴ تا ۷۰۹ هجری قمری انجام گرفته و طبق نظر مورخین عصر ایلخانی، اولجایتو در این سالها سنی مذهب و متعصب بوده است، اما در کتیبه های گنبد سلطانیه هیچگونه سند معتبری که بر این مطلب دلالت نماید، مشاهده نمی شود. این در حالی است که در بنای گنبد همزمان با تزئینات دوره اول ۱۲ مورد اسم علی (ع) و ۱۰ مورد اسم محمد(ص) نوشته شده است. به علاوه در کتیبه ها در دو محل، حضرت علی (ع) را وصی و جانشین حضرت پیغمبر معرفی می نماید (ایوان جنوب شرقی و ایوان شرق) بنابر این سنی تصور نمودن اولجایتو در حد فاصل سالهای ۷۰۴ تا ۷۰۹ فاقد اعتبار خواهد بود.

اما تحقیق و تفسیر کتیبه شماره ۱۵ که با متن «ان من عنایت الله تعالی و کمال الطاعتة التي افاضتها... تاج الدین علیشاه... ادام الله نصرة وشد... بالعدل والإحسان...» این کتیبه به جهت اهمیت آن، حداقل در سه ایوان شمال غربی، جنوب غرب و غرب، تكرار شده آئینه تمام نمایی از وقایع و اتفاقات جاری در سالهای ۷۱۶ و ۷۱۷ هجری قمری نه تنها در سلطانیه بلکه دستگاه مدیریتی حکومت ایلخانی است. زیرا بر اهل تحقیق و تفحص مبرهن است که مجموعه سلطانیه ابتدا زیر نظر و با تولیت رشید الدن فضل الله همدانی صدر اعظم با کفایت دوره ایلخانی و اولجایتو ساخته و پرداخته شده است، پس از روی کار آمدن و مشارکت چهره سیاسی دوم در کار صدارت، به نام خواجه تاج الدين علیشاه و بروز اختلاف ما بین دو صدر اعظم ایلخانی که در نهایت به خانه نشین شدن رشیدالدین و مالا به قتل رسیدن ایشان انجامید، در مسایل سیاسی اجتماعی، باید تأثیرات و تغییرات نسبتا عمیقی گذاشته شده باشد. از جمله این تأثیر، نه تنها آرایش و تزئینات گنبد سلطانیه تغییر یافته، بلکه این تغییرات در معماری عناصر ابواب البر هم بخوبی مشهود است. نوشته شدن اسم تاج الدین علیشاه و تکرار آن در سه ایوان مذکور نشان روشن و سند متقنی است بر اختیار یافتن صدر اعظم اخير الذكر و پیروزی تاج الدین علیشاه به رشيد الدين فضل الله، بنابراین،شخص فاتح در جهت زدودن آثار و بقایای رقیب خود به مسطور نمودن تزئینات و کتیبه های قبلی و محتم کتیبه هایی که نام رشيد الدين در آنها نوشته شده، اقدام و نام خود را بر تارک حداقل سه ایوان حک نموده است. بنابر این تفکر، نگارنده این سطور تاریخ شروع تزئینات و کتیبه های دوره دوم را اواخر سال ۷۱۶ و اوایل سال ۷۱۷ هجری قمری پیشنهاد می نماید. حاجت به اذكار است که با توجه به مرگ اولجایتو در روز عید فطر سال ۷۱۶ وجود نام سلطان مزبور در تزئینات دوره دوم (کتیبه شماره ۲۳) به اسود این نظریه است.

پس نظریه کسانی که کوشش نموده اند انجام تغییرات در تزئینات گنبد سلطانیه را با تغییرات در مسایل عقیدتی و یا مذهبی و شیعه و یا سنی شدن اولجایتو تبیین نما ینا، ، مردود و بدلایل ذیل با شک و تو دیا۔ مواجه می شود.

-اولا به استثنای کتیبه های با متن «علی، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، حسن و حسین» (کتیبه شماره ۱۹ و ۲۴) که با وجود اسامی دو تن از ائمه شیعه در آن صرفا یک شعار سنی نمی تواند باشد، در هیچکدام از کتیبه های متعلق به دوره دوم شعار و فرازی که دلالت بر سنی شدن هیئت حاکمه باشد، ملاحظه نمی شود. حتی در کتیبه شماره ۱۹ ترکیب کلی کتیبه از نام علی (ع) تشکیل یافته فلذا سنی بودن تفکر را با تردید مواجه می سازد.

. -هم چنانکه در تزئینات و کتیبه های دوره نخست هم که به اعتبار متون تاریخی و معشر همزمان با اولجایت شیعه شدن ایشان را بعد از سال ۷۰۹ هجری قمری و پس از زیارت عتبات عالیات اعلام نموده اند - هیچگونه آثار و سندی از لحاظ سنی بودن اولجایتو دید ده نمی شود تا شیعه شدن ایشان بعد از سال ۷۰۹ را پذیرفت، بلکه وجود دو کتیبه در ایوان شرقی ( کتیبه شماره ۱-۶) و ایوان جنوب شرقی ا ( کتیبه شماره ۲ - ۳ که حضرت علی را وصی نبی الله قرار داده با متون تاریخی مزبور منافات دارد، به استناد نتایج آنچه که مطالعه گردید چنین استنباط می شود که شخص اولجایتو و دولتمردان مغولی هرگز به طور واقعی و حقیقی مسلمان نشده، بلکه تظاهر به اسلامیت و یا سنی و یا شیعه بودن آنها بیشتر یک حرکت سیاسی و استراتژیکی است تا یک تفکر و اندیشه مذهبی کما اینکه دفن جسد اولجایتو در محل غير از گنبد سلطانیه هم سند متقنی بر این نظریه است.

به نظر می رسد مورد استفاده قرار دادن سوره مبارک فتح (سوره ۴۸) در این بنا همچنان نشان دهنده وقایع سیاسی حد فاصل سال های ۷۱۶ تا ۷۱۷ دربار ایلخانی می تواند باشد. این کتیبه به یاد بود و پیام اور پیروزی و ورود فاتحان خواجه تاج الدین علیشاه به اریکه صدارت باید باشد که به نوعی با پیروز مندی سرداران اسلام در حد يبيه و هم چنین با ورود فاتحانه آنها به مگه، مورد مقایسه قرار گرفته است.

نگارنده اعتقاد دارد غیر از کتیبه هایی که مطالعه و مورد مداقه قرار گرفت در لایه زیرین دوره دوم کتیبه های ارزشمند دیگری وجود دارد که با مطالعه آنها به نتایج دی قیمتی می توان دست یافت.

بررسی علایم حجاران در سلطانیه:

در سطح نما و پشت کار سنگهای منصوب در عناصر و اندامهای سلطانیه همانند برج و بارو، علایم فراوانی که به شیوه نگاری اجراء شده، قابل رویت و شناسایی است . علایمی که در سطح صاف سنگها نفر شده به شکل ظریف و هنرمندانه و علایمی که در پشت سنگ کار شده، عموما خشن تقر شده اند. از این علایم علاوه بر سلطانیه در عناصر معماری تخت جمشید، پارسارگاد، شوش، شهرگور فیروز آباد، مجموعه تاریخی کنگاور، کاروانسرای بیستون دیده شده که تا حدودی با علایم حجاران سلطانیه قابل مقایسه اند.

در باب فلسفه وجودی این علایم اظهار نظرهای متفاوتی توسط پژوهشگران ارائه شده و اکثریت قریب به اتفاق، ایشان را عقیده بر این است که حجاران به جهت دریافت دستمزد حجاری به نفر این امضاء مبادرت ورزیده اند، اما مطالعاتی که توسط راقم این سطور به عمل آمده مبین این حقیقت است اکه، چون کار مسطح و گونیا نمودن چهار طرف سنگ پیچیده گی خاصی داشته و تعدادی از سنگ های حجاری شده لاجرم نا گونیا می شوند و این ناگونیایی تنها در هنگام قرار دادن سنگ در محل اصلی معلوم می شود بنابراین اصلاح آنها مستلزم مشخص شدن صاحب کار ناگونیا برای معمار و ناظرین پروژه است.

از این نقطه نظر بود که حجاران موظف به امضای سنگ مورد حجاری خود بوده اند. اگر چه اخذ دستمزد حجاری هم میتوانست مد نظر باشد. تعدد و تنوع امضاء در سنگهای مکشوفه از بناهای مختلف و لزوم استفاده از حجاران متعدد در انجام پروژه های عمرانی به سود این نظریه است.

در سنگهای مورد مصرف در برج و باروی سلطانیه ۱۴۸ امضاء و علامت مورد شناسایی قرار گرفته که از این تعداد ۲۶ علامت به صورت زیبا و ظریف نقر شده و ۱۲۲ علامت به صورت خشن طراحی شده اند با توجه به تعداد علایم مکشوفه می توان چنین استنباط نمود که حصار سنگی سلطانیه حداقل به دست ۱۴۸ نفر حجار ساخته و پرداخته شده است . حاجت به تذکار است که اکثریت قریب به اتفاق علایم، در سنگهای مختلف تکرار شده است، تکرار علایم در روی سنگها نشان دهنده تعداد قطعات حجاری شده توسط یک حجار می تواند باشد.

اگر در طول تقریبی ۱۲۰۰ متری حصار سلطانیه، طول هر قطعه سنگ بطور متوسط ۷۰ سانتی متر و تعداد ردیف های آن مطابق طرح کرپرتر ۱۷ ردیف تصور شود، تعداد سنگهای استفاده شده را حداقل می توان ۱۴۵۱۸ قطعه سنگ دانست پر واضح است که برای تدارک و خجاری نمودن سنگهای مزبور سنگ تراشان متعددی مورد نیاز خواهد بود بهر تقدير، مطالعه در باب منشاء و مبداء علایم مکشوفه شایان توجه است. به عبارت دیگر اگر چه بعضی از علایم مکشوفه با بعضی از حروف و اعداد الفبای عربی، فارسی، یونانی، رومی لاتین، مسند، ثمودی ، قبطی قابل مقایسه است، اما با توجه به تنوع خطوط و علایم، متحمل است که حجاران، این علایم را بطور عادی و بدون علم و آگاهی از مفاهیم آنها انتخاب نموده اند.

تحلیل سازه یی گنبد سلطانیه:

 محققین و پژوهشگران بطور کلی معماری سنتی ایران را خارج از ضوابط و معیارهای محاسباتی دانسته، و بعضی از اصول شناخته شده در مسایل مربوط به ایستایی بناها و تناسبات موجود در اجزاء و المانهای معماری را مرهون ممارست بتایان در طی سالیان متمادی دانسته اند پژوهشهای باستان شناسی و معماری در گنبد سلطانیه عقیده اخیر را با شک و تردید مواجه می سازد، این کلی گویی مستلزم ارائه توضیحاتی در این باب است.

1- پی سازی :

با عنایت به عظمت بنای گنبد بدوا برای هر بینده چنین متصور است که این بنا دارای پی سازی بسیار پیچیده و احيانا عریض و طویل می باشد در صورتیکه چنین تصوری در این بنا حقیقت ندارد و سنگینی بتا از طریق ستون های هشتگانه به پی هائیکه تنها ۵۰ سانتیمتر از پیرامون جزرهای باربر بزرگتر است منتقل می شوند این پس با استفاده از لاشه سنگ و شفته آهک که اندکی هم گچ دارد، ساخته شده است. قابل توجه است که حتی پی در محل پنجره ها و درهای ورودی قطع شده و ارتفاع آنها ۹۰ سانتیمتر است. این مسئله یکی از پدیده هایی است که اطمینان و اطلاعات مهندسان سلطانیه را در ارتباط با خاک آن مشخص می سازد.

در کاوشهای باستان شناسی که توسط نگارنده در داخل گنبد خانه انجام گرفت در ترانشه شماره ۵ ایک حلقه چاه قدیمی پر شده شناسایی شده وجود این چاه پر شده در این محل پیش فرضیه ای مبنی بر انجام آزمایش مکانیک خاک توسط مهندسین سلطانیه در ذهن پدیدار گردیده به جهت ایجاد امکان مطالعه دقيق، خاکهای حاصله از تخلیه چاه بطور مجزا در یک محل جمع آوری شده و تخلیه چاه تا عمق ۹ متر از کف فعلی گنبد، که انتهای چاه بود ادامه داده شده و در این سطح، چاه به آب رسیده و سطح آب ، ۶ سانتیمتر بالا آمد، مطالعه دقیق در خاکهای حاصله از تخلیه چاه که فقط یک تکه کاشی فیروزه ای رنگ در آن وجود داشت مشخص شد که چاه پس از حفر، مجددا با همان خاک پر شده است مضافا به اینکه هیچ نوع آثار استفاده از چاه مشاهده نگردید، عدم وجود آثار تأسیسات و تجهیزات بهره برداری و همچنین ناچیز بودن دبی آب، بهره برداری عادی از چاه را با اشکال مواجه ساخت بنابراین هدف از حفر این چاه را که همان انجام آزمایش مکانیک خاک می باشد بیش از پیش روشن و مشخص می سازد.

با پیدا شدن این چاه آزمایش مکانیک بوضوح انجام مطالعات لازم برای نوع بارگذاری بر روی خاک توسط مهنا۔ سین گنبد مشخص و روشن شده است. به عبارت دیگر مطالعات لازم در مورد دانه بندی خاک در صا۔ رطوبت، عمق آبهای زیرزمینی و در نتیجه مقدار عددی تنش مجاز خاک برای محاسبان کنید. معلوم گردیده و بر اساس این اطلاعات نقشه شالوده های گنبد طرح ریزی و اجراء شده است

توضیح اینکه زمین طبیعی سلطانیه از مواد آهکی با خاک رس که اندکی هم ماسه و عناصری به ان رنگی حداکثر اسانتیمتر تشکیل گردیده و بطور طبیعی زمینی است بسیار فشرده و آماده بارگذاری متراکم.

2- ستون های هشت گانه

سلطانیه که وزن ۱۶۰۰ تنی گنبد را به شالوده ها منتقل می نمایند، از نظر محاسباتی حائز کمال اهمیت اند. سطح مقطع هر کدام از این جرزها حداقل ۵۰ متر مربع است و بار وارده بر آن ۲۰۰ تن محاسبه شده با توجه به اعداد ذکر شده، به اعتقاد بعضی از پژوهندگان که جرزهای هشتگانه را تو پر دانسته اند میزان بارهای وارده به سطح مقطع ۵۰ متر مربع، کمتر از حد مجاز و در نتیجه سطح مقطع جرزهای موجود بیشتر از حد لزوم بوده و حجم آجر چینی را در تئوری تو پر بودن ستونها افزایش داده است اما واقعیت مطلب این چنین نیست فضای پر شده گنبد در سالهای اخیر خالی شده و مشاهده گردید که در داخل ستونها، فضاها و اتاقهای متعددی تعبیه شده بنا بر این مقطع ستون ها تو خالی و مجوف است و با استناد نتایج حاصله از علم استیا تیک چون مقاومت برشی عناصر تو خالی بیشتر از عناصر تو پر است. بنابراین مقاومت این جرزها در مقابل شتاب حاصل از زلزله و فشارهای ناشی از باد را افزایش می یابد این عامل مطلب اتفاقی نیست بلکه یکی از پدیده هایی است که مرتبط بودن منطق محاسبات در ایجاد این بنا را اثبات می نماید.

3- عرض ستونهای

مورد بحث ۶ / ۷۸ متر انتخاب شده این همان عددی است که مؤلفه های رانشی و گنبد در زاویه ۴۵ درجه از این محل عبور می نمایند، به عبارت دیگر ارتفاع پا طاقی گنبد رانشی گنبد در ضخامت مورد بحث به حد نزدیک به صفر خواهد رسید. بنابراین در انتخاب ابعاد آن، محاسبات استاتیکی انجام گرفته است.

۴-  عنصر گنبد:

نیز از نظر سازه ایی قابل تعمق است و منحصر نقود، آن سیستم دو جداره بودن است. از رقوم ۴ / ۱۰ متری از کف پشت بام گنبد دو پوسته شده و در حد فاصل آنها ۶۰ سانتیمتر فضای خالی وجود دارد. در پوشش مزبور با طاقهایی به همدیگر متصل شده و این فاصله از پایین به بالا کمتر شده و منتهی الیه آن پس از رسیدن مجدد پوسته ها، ضخامت به ۹۰ سانتی متر رسیده است. به اعتقاد بعضی از محققین این سیستم گنبد سازی در دنیا بی نظیر بوده و لذا گنبد سلطانیه در تاریخ معماری جهان اهمیت شایانی می تواند داشته باشد.

ابهر نقاد بر دو جداره بودن گنبد در ارتباط با مسایل ایستایی قابل مطالعه است و با جهت بالا بردن مقاومت بنا در لنگرهای برشی، ینا را در مقابل زلزله و شتاب حاصل از آن آسیب ناپذير نموده است.

و به قوای استاد دکتر مهدی فرشاد این دوره نمایش دهنده درک جس مازندگان آن از اصول استاتیک پوسته ها و رفتار مکانیکی آنها بوده است.

5- مقاوم بودن بنا در مقابل نیروهای کششی:

به کارگیری تیرهای چوبی عاجدار در ابعاد و اندازه های مختلف در این بنا حائز کمال اهمیت است از آنجایی که وجود نیروهای کششی و رانشی در جای جای بنای سلطانیه امری طبیعی است محاسبان سلطانیه با آگاهی از رفتارهای مکانیکی، اتصال اندامهای بنا را در مفاصل مزبور با تعبیه چوبهای عاجدار تقویت نموده و نیروهای کششی را خنثی نموده اند. در این راستا، چوبهایی از جنس کاج که با نوعی روغن اشباع و مسموم گردیده، کار گذاشته اند. حتی با عنایت به ابعاد تیرهای جاسازی شده، مقطع این عناصر با لحاظ واقع شدن شدت کشش در هر مفصل انتخاب و کار گذاشته شده است.

به طوریکه این عناصر با مصالح امروزی آرماتور عاجدار دقیقا قابل مقایسه است. حاجت به تذکر است که پدیده های متعدد دیگری در بالا بردن توان استاتیکی بنای سلطانیه می توان ملاحظه نمود که نگرش به فرم کلی بنا که هشت ضلعی منظم انتخاب شده و تعبیه مناره های هشت گانه بنا در تبدیل نیروهای رانشی به فشاری از اهم مسایل استاتیکی است که در ذهن مهندسین سلطانیه حل و فصل شده است. بنابر آنچه که بسیار خلاصه و مؤجز بیان گردید، می توان تاریخچه بکار گرفتن منطق ریاضی و پدیده های محاسباتی در ایجاد بناها را به اوایل قرن هشتم هجری قمری منسوب، و افتخار این ابداعات را از آن مهندسین ایرانی دانست.