کاشیها
سه نوع عمده کاشی دیواری زرینفام وجود دارد کاشی محراب (تاقچه جهتدار) یا سنگ مزار، کاشی حاشیهای کتیبهدار، و کاشی ستارهای و صلیبیشکل محرابها پیچیدهترین ساختاری اند که سفالگران مبادرت به خلق آن کردهاند. در محرابهای بزرگ شاید متجاوز از ۴۰ کاشی جداگانه در ساختن یک قاب، معمولاً بهصورت ردیفهایی از طاقچههای بسته کاذب و حاشیههای کتیبهدار، به کار رفتهاست. قسمتهای کوچکتر بهسادگی از دو یا چهار کاشی، که یکی بالای دیگری است، ساخته شدهاند و در این کتاب اینها محرابهای متوسط خوانده میشوند.
کاشیهای تک، بهاصطلاح محرابهای کوچک گاهی بهصورت جفت یافت شدهاند طرح محرابهای کوچک و متوسط ممکن است تقلیدی از قسمتهای داخلی محرابهای بزرگ باشد و در بعضی موارد مشخص، احتمالاً قسمتی از چنین محرابی را تشکیل میدادهاند؛ قطعات باقیمانده از محرابهای بزرگ نشان میدهند که تعداد زیادی از کاشیها را پراکندهاند. نوشتههای روی بعضی از آنها، و وضعیت آنها در بناهایی که این کاشیها برای تزیین شان به کار رفتهاند، نشان میدهد که بسیاری از آنها درحقیقت بیشتر سنگ مزار بودهاند تا محراب؛ و در اینمورد لفظ محراب بهعنوان یک اصطلاح نهچندان دقیق بهکاررفته است. کاشیهای حاشیهای به شکل مربع یا مستطیل هستند و معمولاً قرنیز فوقانی برجستهای، با طرح و کتیبهای قالبگیری شده در یک زمینه اصلی دارند. این کاشیها برای این منظور طراحی شدهاند که بر بالای قابهای تزیینی کاشیهای ازاره، که دورتادور دیوارهای داخلی بنا کشیده شدهاند، قرار گیرند. آنها، از نظر ظاهر، عیناً شبیه کتیبههای محرابهای بزرگ هستند و ما نمیتوانیم بگوییم که یک قطعه جداگانه احتمالاً به کدام نوع تعلق داشتهاست. حاشیههایی کتیبهدار کوچکتر، بدون تزئینات قرنیز، هم برای بخشهایی از بنای محرابهای بزرگ و هم برای پوشاندن اطراف مقبره استفاده میشدهاست. کاشیهای ستارهای شکل که در اکثر موارد با کاشیهای صلیبیشکل هم با تزئینات زرینفام و هم با لعاب تکرنگ یک در میان قرار میگیرد، در قابهای ازاره یا برای پوشاندن سازههای مقبره بکار رفتهاست. هرچند شکل هشتگوش متعارف است، همه آنها هم هشتگوش نیستند و سایر کاشیها ششگوشه هشتضلعی یا ششضلعی هستند، اما این نوع کاشیها خیلی بندرت یافت شدهاند.
اندازه کاشیها از طرحی به طرح دیگر متغیر است. بزرگترین محراب بزرگ، که متعلق بهسال ۷۳۴ است، ۳۲۸ سانتیمتر و کوچکترین آنها، که متعلق بهسال ۶۴۰ است ۱۹۰ سانتیمتر ارتفاع دارد. اندازه کاشیهای حاشیهای کتیبهدار ممکن است چیزی بین ۲۴ ضربه در ۲۶ سانتیمتر، و حتی در کاشیهای کتیبهدار بدون قرنیز کوچکتر، تا ۴۰ در ۵۵ باشد، درمجموع، قطعات بزرگتر از کیفیت بهتری برخور دارند. اندازه کاشیهای ستارهای شکل، از یک زاویه تا زاویه متقابل، معمولاً ۱۸ و ۲۴ سانتیمتر است، کاشیهای سبک درشت نقش کوچکترند، و تعدادی از قطعات فوقالعاده عالی که به دوره پیشاز مغول تعلق دارند، و گروه کاشیهای ورامین، متعلق بهسال ۶۶۰ بزرگ ترند، اندازی این کاشیها بین ۲۸ و ۳۱ سانتیمتر است.
بررسی کاشیها نشان میدهد که فقط بخش کوچکی از تولیدات باقیمانده است. نه محراب بزرگ (و در دو مورد فقط قسمتهایی) پابرجاست که نام سفالگر، تاریخ و از سرچشمه اصلی آنها شناختهشده است؛ درحالیکه قسمتهای پراکنده حدود ۱۸ محراب بزرگ قابهای پنجضلعی بزرگ، کاشیهای پشتبغل، و امثال آن بدون اینکه چیزی درمورد منشأ و تاریخ آنها بدانیم، شناسایی شدهاند. پشتبغل میشه فضای مثلثی میان طرفین تاق.
ما دهها قطعهی جداگانه کاشیهای کتیبهدار داریم. و تعداد بیشتری کاشی ستارهای شکل که روزگاری میبایستی قسمتی از دستههای بزرگتری را تشکیل میدادهاند، اما آنچه در حال حاضر برای ما شناساییشده است، فقط نمونههای تک و پرت افتادهاست. ارائه یک نظریه کلی، بر چنین مبنایی، درمورد میزان تولید در یک دوره، بسیار مخاطرهآمیز است، و همه چنین نظریههایی که در اینجا پیشنهاد میشوند، بایستی محتاطانه تلقی گردند.
دوره پیشاز مغول
ظاهرا تا پیشاز سال ۶۰۰ پیشرفت سبک تزیینی کاشان، کاشی بهصورت انبوه تولید نمیشد. کاشیهای منقوش به یکی از سبکهای قدیمتر نسبتاً کم یابند؛ بهویژه آنها که از کاشیهای ستارهای شکل کوچکتر و بزرگترند و هم از لحاظ کیفیت فنی و هم از نظر ظرافت در نقاشی، آشکارا متفاوت با سبک کاشان هستند. رایجترین نوع آن کاشی ستارهای شکل کوچکی است با ابعاد ۱۳ در ۱۴ سانتیمتر، که همه نمونههایش بدون استثنا با تصویری از یک حیوان یا انسانی نشسته به سبک درشت نقش، و بدون حاشیه کتیبهدار، تزیین شدهاند. قطعات بزرگتر شماری از لوحههای تزیینی را، هم به سبک درشت نقش و هم به سبک ریزنقش، در بردارند، جالبترین آنها (به سبک درشت نقش) صحنهای از شاهنامه را نمایش میدهد در میان سه عدد کاشی که از این مجموعه باقیمانده است، سالمترین آنها رستم را در حالی نشان میدهد که تخت سنگ ورودی غار زندان بیژن را بلند میکند تصاویر روی خط پایه قرار گرفته، و زمین با نخلهای درهمپیچیده پر شدهاست. در این تصویر، تنها کوششی که در برپایی یک چشمانداز صورت میگیرد، تصویر بنایی آجری است که غار را باز مینمایاند. نوشته بالای آن چنین است: «آمدن رستم به سر چاه» این کاشی یکی از قدیمیترین کاشیهای باقیمانده است که حماسهی ملی ایران را به تصویر کشیدهاست، و از دورانی است که عملاً هیچ دستنوشته یا منبع منقوش دیگری بهجا نماندهاست. کاشی موزه برلین داهلم را با قاب قوس نوکتیز قالبی، با نقوش اسلیمی به سبک درشت نقش تزیین کردهاند و زمانی شاید قسمتی از یک محراب با دو کاشی کوچک بودهاست. روی این اثر نوشتهای دیده نمیشود.
پیشرفت تزیینات بزرگ اندازه، با کاشیهای زرینفام و شکلگیری سبک قدیم که سفالگران زرینفام به مدت یک قرن و نیم برای دستیابی به موفقیت آن را تداوم بخشیدند، ظاهراً بر اثر خلاقیت دو نفر بود که در این زمینه فعالیتی مستمر داشتهاند؛ یکی محمد بن ابی طاهر و دیگری ابوزید محمد بن ابی طاهر، اولین عضو خانواده سفالگری بود که تولیدات کاشان را در اختیار داشتند. و ابوزید، همانطور که قبلاً تصور میشد، احتمالاً در خصوص ابداع سبک کاشان سهمی عمده داشته و بهطورقطع، از ماهرترین سفالگران بودهاست. این دو سفالگر با یکدیگر روی مهمترین طرحهای دوران پیشاز مغول تزیین اتاقکهای تدفین در حرمهای قم و مشهد کار میکردند.
در قم، قسمت عمده تزیینات را قاب بندهای بزرگی با ۱۵ کاشی امضاشده توسط محمد تشکیل میدهد که این کاشیها روی تابوتی را میپوشانند. ردیفهای کتیبهدار باریک، جزئیات بسیار دقیق و عالی و طراحی نسبتاً مسطح، این اثر را از محرابهای بزرگ بعدی متمایز میگرداند و آن را تا حدودی یک سبک تجربی مینمایاند.اطراف تابوت با کاشیهای ستارهای شکل و هشتضلعی، که مانند حرم امام رضا علیهالسلام در مشهد با پنجضلعی های دوتایی کوچک از هم جدا شدهاند، پوشیده و به سبکی بسیار مشابه آن نیز با انگارههای اسلیمی شعاعی نقاشی شدهاست. همه کاشیها حاشیهای کتیبهدار دارند، و در آنها به همان اندازه از رنگ آبی استفاده شدهاست که از لعاب زرینفام در طراحی آن. دورتادور رویه و زیر تابوت، یعنی چهارچوب کاشیهای ستارهای شکل، یک حاشیه کتیبهدار سراسری کشیده شدهاست که، به طرزی نهچندان معمول، قرنیز ندارد، ولی در بالا و پایین آن یک حاشیه کتیبهدار کوچکتر دیده میشود. حاشیه سراسری اصلی، که به رنگ آبی بر زمینهای از نخلهای از پیش آماده و قالبگیری شدهاست، عبارتی از قرآن و امضای ابوزید را، همراه با تاریخ رجب ۶۰۲ دارد. روی یکی از ستون نماهای قالبگیری شده، که از کنارههای تابوت را شکل دادهاند، امضای علی ابن محمد دیده میشود، و بایستی قسمتی از تزئیناتی بوده باشد که بعداً به مقبره اضافه شدند.
در سال ۶۱۲، محمد بن ابی طاهر و ابوزید روی تزئیناتی در مشهد کار کردند که بسیار جاهطلبانه تر بود دورتادور دیوارهای اتاقک بقعه، که با کاشیهای هشتضلعی و ستارهای شکل پوشیده شده بود، حاشیه کتیبه دار گیرایی قرار داشت، قاب در ورودی اتاقک از کاشی بود، و دو محراب بزرگ نصبشده بود احتمالاً سایر نقاط حرم نیز ازاره ای از کاشیهای زرینفام داشتهاست. چهارچوب اطراف درب ورودی (و شاید همینطور محراب بدون امضا و کاشیهای کتیبهدار ازاره) بر عهده محمد بودهاست، این در حالی است که روی محراب کوچکتر و شماری از کاشیهای ستارهای شکل و هشتضلعی نام ابوزید دیده میشود. این اثر کیفیت بسیار بالایی دارد، با تزئیناتی که بسیار استادانه قالبگیری و زمینهای که به طرزی عالی مفصلاً نقاشی شده است.
این دو طرح، در مشهد و قم، تنها طرحهایی نیستند که در ابعاد بزرگ ساخته شدهاند، زیرا قطعاتی از آثار دیگری با کیفیت بسیار عالی باقی ماندهاست که میبایستی روزگاری به طرحهای مشابهی تعلق میداشتهاند. امضای محمد روی قطعهای از محرابی بزرگ دیده میشود؛ درحالیکه قسمتی از حاشیه کتیبه داری که بدون امضا است و در موزه ویکتوریا و آلبرت نگهداری میشود، و گزارششده که از مشهد است، طراحی مفصل و تزیینات منقوش ظریف و دقیقی دارد که سطح آن از نظر سبک حتی از آن که به زیارتگاه مشهد تعلق دارد نیز بالاتر است.
امضای ابوزید روی تعدادی از کاشیهای ستارهای شکل، به تاریخ اولین دهه همان قرن، و نیز نقاشیهایی که میبایستی در زمره بهترین آثار سبک کاشان محسوب گردند دیده میشود. بر مبنای آثار امضاشده، این وسوسه ایجاد میشود که تعدادی از سایر کاشیهای ستارهای شکل بیامضا را، که ویژگی مشابهی دارند به همان سفالگر نسبت دهیم. اینگونه آثار گاه مسئلهساز میشوند، زیرا، بر خلاف انتظار، جزء همان طرح تزیینی نیستند، اما به تاریخی بین ۶۰۰ تا ۶۱۷ تاریخگذاری شدهاند. عالیترین قطعات، تزئیناتی با نقوش انسانی و اشعاری به زبان فارسی دارند؛ حتی برخی از آنها بهنظر میرسد که صحنههایی از شاهنامه یا سایر آثار ادبی باشند، گو اینکه اکثراً با تصاویر مرسوم شخصی درحال نشستن تزیین شدهاند. این کاشیها از کاشیهای مزین به نقوش اسلیمی و هندسی، مانند کاشیهای مشهد و قم بزرگترند (۳۳ در ۲۸ سانتیمتر در مقابل کاشیهای ستارهای شکل مشهد که ۲۲ سانتیمتر هستند) ، و در تزیین آنها از رنگ آبی استفاده نشدهاست. شاید منحصربهفرد بودن این کاشیها نشاندهنده این است که از آنها نه در قابهای مفصل آثار مشابه، بلکه احتمالاً، در قابی از کاشیهای لعابدار تک فام ساده، گهگاه بهعنوان بهترین قسمت استفاده میکردهاند.
کاشیهای ستارهای شکل و محرابهای بزرگ قم و مشهد، با یکدیگر نقطه اوج موفقیت و پیشرفت فنی و هنری سفالگران زرینفام کاشان را به نمایش میگذارند. هماهنگی بین خوشنویسی و تزیینات زمینه در حاشیههای سراسری کتیبهدار، قالبگیری نقوش اسلیمی محرابها که هنوز زنده و منظم است، ترسیم بااحساس و مختصر صورتها در کاشیهای ستارهای شکل، همه و همه معیارهایی را مینهند که بعدها هرگز بدانها دست نمییابند. اولین موج حملات مغول، که در ۶۱۷ به ولایت غربی ایران رسید، با یک افول ناگهانی در کیفیت آثار سفالگران مشخص میشود.
شاید درست نباشد که کلا مغولان را سرزنش کنیم، چرا که مرگ یا ازکارافتادگی محمد بن ابی طاهر (آخرین اثر او به تاریخ ۶۱۲ است) و ابوزید (تاریخ ۶۱۶ روی آخرین اثر او دیده میشود) بود که سفالگران کاشان را از استادکاران پیشرو خود محروم کرد و خلائی به وجود آورد که بهسختی قابل پر کردن بود. مسلماً حسن بن عربشاه، که طرح بزرگ بهجایمانده متأخر را در محراب مسجد میدان در کاشان، به تاریخ ۶۲۳، اجرا کرده، نسبتبه پیشینیان خود جراتی کمتر داشتهاست. هرچند این محراب از محرابهای مشهد و قم بزرگتر است، طرحی سادهتر با طاقچههای کوچکشده دارد که در شیوه ساخت آنها پیچیدگی کمتری دیده میشود. نقوش اسلیمی قالبگیری شده این محراب، هرچند ظریف و دقیق اند، در مقایسه با آثار ابوزید، مختصرتر و عملاً دوبعدی بهنظر میرسند. در این آثار به خوشنویسی کمتر توجه شدهاست و نقوش زمینه اصلی چندان مفصل نیست. بهتر است ریزهکاریهای موشکافانه و حسی نیرومند طراحی را، که پیشینیان حسن بن عربشاه به معرض نمایش گذاشتهاند، تحسین کنیم تا آن که دستاورد او را حقیر و ناچیز شماریم؛ بااینهمه، دستاورد او چشمگیر بود و به وسایل کارگاهی مجهز و مهارت در طراحی نیاز داشت. شاید این واقعیت که تا آن زمان «مصنوعات متداول» سفالگران کاشان با ۲۰ سال سابقه به ابتکارات مخاطرهآمیز جدید ترجیح داده میشد، باعث گردید که آثار این سفالگر تأثیر و نفوذ کمتری داشته باشد. فقط یک اثر امضا شدهی دیگر از حسن شناسایی شدهاست: این اثر یک جفت کاشی کتیبهدار است که در موزه ویکتوریا و آلبرت نگهداری میشود و احتمالاً به همان طرح او، یعنی محراب بزرگ، تعلق داشته است.
کاشیهای ایلخانی
دهه ۶۲۰ با افت شدید کیفی و کمی آثار هنری همراه بود. از این دوران، بهجز محراب حسن بن عربشاه، فقط ۴ کاشی تاریخدار، با کیفیتی متوسط، شناساییشده است. از دههی بعد (۶۳۰) نیز فقط یک اثر منفرد بدستآمده است بهنظر میرسد که در دهه ۶۵۰ تولید کاشی از سر گرفته شد؛ از این زمان حداقل دو قطعهی تاریخدار شناساییشده است که یکی از آنها قسمتی از یک محراب، در اندازه بزرگ یا متوسط، است. در دهه ۶۶۰، تولید انبوه کاشی بار دیگر آغاز شد.
در اواسط این دوران نسبتاً بیرونق، یک قطعه با اهداف جاهطلبانهای که در ساخت آن داشتهاند برجسته مینماید و نشان میدهد که سفالگران کاملاً از عقیده طرحهای تزیینی پرزرقوبرق و نمایشی دست نکشیده بودند. این قطعه که در اصل در یکی از راهروهایی قرار داشت که به اتاق ضریح امام رضا علیهالسلام در مشهد منتهی میشود، اما در حال حاضر به موزه آستان قدس منتقل شدهاست محراب بزرگی به تاریخ ۶۴۰ است که علی بن محمدبن ابی طاهر آن را امضاء کردهاست. این محراب کوچکتر از محرابهای بزرگ، و ازنظر طرح حتی از محراب حسن بن عربشاه نیز سادهتر است. بااینهمه، علی سعی کردهاست که در قالبگیری، دنبال روی شیوه باصلابت و برجستهی پدرش باشد. وی، در این مرحله از زندگی حرفهای خود، هنوز بهقدر کافی مهارت نداشتهاست؛ بطوری که رنگ آبی لاجوردی، که بعضی از قسمتهای قالب را برجسته میسازد، بهنحو بدی پخش شدهاست. علی ابن محمد احتمالاً، طی چند سال، محراب بزرگ دیگری ساخته که قطعاتی از آن در یک برج مقبرهای در خرابههای شهر قدیمی گرگان یافت شدهاست. ظاهرا و به دلیل کاشی ای که امضای او را دارد، وی از همان قالب قبلی، که در محراب سال ۶۴۰ به کاربرد، استفاده کردهاست؛ گو اینکه سایر قسمتهای مشابه قبلی نیستند. بههرحال، در دهه ۶۶۰ بود که قابلیتهای واقعی علی ابن محمد شکوفا شد. در این دهه، سفالگران کاشان سفارشهای جدید متعددی را پذیرفتند، و طی این دوران کار او برجستهتر از دیگران بودهاست. اثر عمدهای که از او باقی ماندهاست، محراب بزرگ امامزاده یحیی در ورامین است. این محراب را قسمتی از یک رشته تزیینات کاشی زرینفام شکل داده که در داخل بنا جاسازیشده است.
ردیف اول شامل کاشیهای ستارهای و صلیبی شکل زرینفام است که در مدت سه ماه، از ذیالحجه ۶۶۰ تا صفر ۶۶۱ تاریخگذاری شده و در قابهای تزیینی ازاره نصب شدهاست. اندکی بیشتر از دو سال بعد، یعنی در شعبان ۶۶۳، علی برای همان بنا محراب بزرگی ساخت تزیینات این محراب تا حدود ۴۰ سال بعد تکمیل نشد، یعنی تا زمانیکه یوسف، پسر علی، بهاتفاق همکار خود، علی بن احمد، در محرم ۷۰۵، محرابی را با اندازه متوسط ساختند که احتمالاً در قسمت بالای تابوت سنگی منقوش نصب شد. بر خلاف معمول، کاشیهای ازاره نه با یک حاشیه سراسری کتیبهدار، بلکه با یک حاشیه گچی کندهکاریشده به تاریخ ۷۰۷ احاطه شدهاست.
شماری از سفارشهای دیگر را هم میتوان شناسایی کرد که به دهه ۶۶۰ تعلق دارند امامزاده جعفر در دامغان با کاشیهای ستارهای و صلیبیشکل، مزین به نقوش حیوان و انسان و نوشتههایی از اشعار فارسی، تزیین شدهاست. تاریخها از ذیالحجه ۶۶۴ تا رمضان ۶۶۵ در نوسان اند. در نقوش این کاشیها، که کوچکترند (۲۱ سانتیمتر) ، از رنگ آبی و فیروزهای استفادهشده است، و طرح و الگویی را در زمینه ساخت اکثر کاشیهای ستارهای شکل بعدی در اختیار میگذارند. ترسیم تصویر، به همان گونه ظروف، در مقایسه با دوران پیشاز مغول ساده است، منتها گیرایی فوقالعاده دارد و کیفیت فنی آن عالی است. در سال ۶۶۵ دستهای از کاشیهای ستارهای شکل در امام زاده جعفر قم نصب میشود؛ جاییکه تعدادی کاشی شکسته بر روی تابوت بهجا ماندهاست، هرچند تمام این قطعات در مجموعههای غربی نگاهداری میشوند. زیارتگاه نجف، در عراق کنونی، محراب بزرگی دارد که، در مقایسه با محراب امامزاده یحیی در ورامین، میتوان بنای آن را به دهه ۶۶۰ به علی بن محمدبن ابی طاهر نسبت داد. کاشی تکی از یک محراب بزرگ یا متوسط، که در موزه ویکتوریا و آلبرت است، بهسال ۶۶۵ تعلق دارد و ممکن است قسمتی از تزئیناتی بوده باشد که قبلاً ذکر شد.
سایر قطعات تاریخدار متعلق به این دهه، منشأ یا قرینهای ندارند. بااینهمه، اینگونه آثار، همراه با مجموعههای شناختهشده دیگر، منبع قابلتوجهی در مورد فعالیت فوقالعاده کورههای کاشان، بعد از یک رکود طولانیمدت اند. علی بن محمدبن ابی طاهر تنها سفالگر این دوران است که آثار خود را امضا میکند. هر دو طرح مهم ورامین و نجف را میتوان به او نسبت داد و بدون تردید وی، علاوهبراین دو مورد، عهدهدار طرحهای دیگری نیز بوده است.
سطح کیفی طراحی و نقاشی سرزنده و درخشان این دوره همچنان بالا باقی ماندهاست، و معمولاً کیفیت فنی آثار عالی است. اگرچه از ظرافت و فریبندگی بهترین ظروف پیشاز مغول خبری نیست، هنوز سفالگران از شور و عشق و نیروی فراوانی برخوردارند.
تنها سفارش مهمی که از دهه بعد میتوان شناسایی کرد، سفارش تزیینات قصر اباقاخان، سلطان مغول، روی تختسلیمان، یعنی قلعهای طبیعی است که از دشتی در شمال غرب ایران سر برآوردهاست. تختسلیمان، شاید به دلیل دریاچه آبگرم طبیعی آن، در دوره ساسانی و اسلامی قرارگاه مهم میبودهاست. اباقاخان مجتمع وسیعی در آنجا بنا کرد؛ قسمتهایی از هریک از بناها با کاشیهایی به سبک گوناگون، از جمله کاشیهای لاجوردی و زرینفام، بهوفور تزیین شدهاست.اهمیتی که این محل برای هدف ما دارد این است که تنها ساختمان غیرمذهبی با تزئینات زرینفام است که از این دوران باقی ماندهاست.
محل دقیق بسیاری از قطعات مشخص نیست، زیرا این بنا در طول سالها و شاید هم قرنها بارها غارت شدهاست. (ضمن حفریات «انستیتوی آلمان» ، ذخایری از کاشی کشف شد که ظاهرا از قسمتهای مختلف این بنای مخروبه گردآوری و در یک محل جاسازیشده بودند) ظاهراً از کاشیهای ستارهای و صلیبیشکل، مزین به نقوش اسلیمی و حیوانی، در تزیین داخل دو اتاقکی که جنبه ایوان اصلی قرار دارد استفاده کرده بودند. روی آنها اشعار فارسی نوشتهاند و بعضی از کاشیهای تاریخدار، سالهای ۶۷۰، ۶۷۱، ۶۷۴ را نشان میدهند. برخی از آنها اصلا حاشیههای کتیبهدار ندارند. قطعاتی از کاشیهای مصوری که در حاشیههای سراسری بکار رفتهاند، در نقاط دیگری از بنا یافت شدهاند. این کاشیها صحنههایی از شکار و نبرد را نشان میدهند و، در دو مورد، صحنههایی از وقایع حماسی شاهنامه دیده میشود: یکی، صحنهای که فریدون سوار بر گاوی است، و دیگری صحنهای که بهرام گور با محبوب خود، آزاد، درحال شکار است و این همان محبوبی است که سخنان انتقادآمیزش درباره کمانکشی بهرام باعث گردید در زیر پا لگدمال شود. روی سایر کاشیهای حاشیهای اشعاری از شاهنامه، درون نوارهایی دالبری، دیده میشود؛ درحالیکه فضای مثلثیشکل دو طرفه قوس این نوارها حیوانات عجیبی را نشان میدهد که به خود پیچیدهاند. اولین طرحهای گزارششده، که مستقیماً از منابع و بهاحتمال قوی از منسوجات چینی گرفته شدهاست، در تختسلیمان یافت میشود، ققنوس و اژدهایی کشفشده که نه به شیوه زرینفام، بلکه به شیوه لعاب مینایی و نقش طلایی رنگی روی لعاب تزیین گشتهاست. بههرحال، کاشیهای زرینفام از قالبهایی مشابه شناسایی شدهاند که بایستی متعلق بههمین دوره یا اندکی بعد از آن باشند.
سایر کاشیهای ستارهای شکل، که به اشکال مختلف بهسال ۶۷۰ تاریخگذاری شدهاند و منشأ اصلی و مجموعه کاشیهای وابسته به آنها مشخص نیست، تراز ثابتی از میزان فعالیت کورهها را نشان میدهند. تاریخ ساخت یک محراب کوچک سال ۶۷۵ است، اما تاریخگذاری یک محراب متوسط معما شدهاست. این محراب متوسط از دو تکه کاشی ساختهشده است و سه تاریخ متفاوت را نشان میدهد: محرم ۶۷۰، صفر ۶۷۰، در چندین جا، ۶۶۷ کتیبه آن، که تماماً از آیات قرآن است، هیچ شرحی در این خصوص نمیدهد. این محراب از قسمت بالای تابوت حبیب بن موسی، در کاشان، به موزه ایران باستان منتقلشده است. اطراف تابوت را یک حاشیه کتیبهدار و شماری کاشیهای ستارهای و صلیبیشکل دربر گرفتهاست که از این نظر جالبتوجه اند که با تصاویر انسان و حیوان تزیین شدهاند و تنها قطعات بازمانده از اینگونه، در محل اصلی خود، در یک بنای مذهبی اند.
از دهه ۶۸۰، در مقایسه با سالهای قبل از آن، تعداد بیشتری کاشیهای ستارهای شکل بهجا ماندهاست، اما فقط یک مجموعه را میتوان شناسایی کرد ، تزیینات آرامگاه پیرحسین در باکو، در اتاقکی که مزار او در آنست. در اینجا کاشیهای ستارهای شکل با حاشیههای کتیبهدار بهعنوان قابهای ازاره روی دیوارهها بکار رفتهاست و اطراف تابوت سنگی را میپوشاند. تاریخ کاشیهای ستارهای شکل از ۶۸۱ تا ۶۸۴ ادامه دارد، که آخرین تاریخ (سال ۶۸۴) روی حاشیه نیز دیده میشود. نقاشی این کاشیها، نسبت به آنچه از ۲۰ سال قبل از آن بهدستآمده است، زیبایی کمتری دارد. کیفیت نقوش اسلیمی و هندسی آن نامنظم و یکنواخت و نامربوط است. کاشی قسمت تحتانی یک محراب متوسط، به تاریخ ۶۸۸، و یک محراب کوچک، به تاریخ ۶۸۹، تنها نشانههای دیگر از کارهای سفارشی خاص اند.
ظاهرا دهه ۶۹۰، سالهای کسادی و رکود برای سفالگران بود. از این دوره تنها پنج کاشی ستارهای شکل، که تاریخگذاری شدهاند، بدست آمدهاست، و از قطعات باشکوه خبری نیست. اولین دهه قرن بعدی شاهد تغییر و تحولی در جهت بهبود وضعیت تولید بود. در اول رجب سال ۷۰۰، در حدود ۲۵۰ کاشی در مسجد علی قریه قهرود، در کاشان، نصب شد. این کاشیها با نقش مایه های اسلیمی و گل و گیاهی تزیین شدهاند و کتیبههایی از آیات قرآنی دارند، و با انواع معمولی کاشیهای ستارهای شکل از این نظر متفاوتاند که ششپر اند نه هشت پر.
اولین اثر ثبتشده یوسف، پسر علی ابن محمد، به تاریخ محرم سال ۷۰۵ است که، بهاتفاق علی بن احمد بنعلی الحسینی سفالگر، محرابی در اندازه متوسط ساختند که در امامزاده یحیی در ورامین، در کنار اثر پدرش، نصبشده است. یک اثر مهمتر اندکی بیشاز دو سال بعد، در شوال ۷۰۷، در مزار عبدالصمد، در نطنز برپا شد. هیچیک از کاشیهای نصبشده در محل اصلی خود باقی نماندهاست، اما نوشتههایی از قرن گذشته اطلاعات نسبتاً خوبی در مورد آنچه واقعاً در آنجا بودهاست به ما میدهند. ردیفهایی از کاشیهای حاشیهای، که یکی از آنها تاریخی را نشان میدهد، با تزئیناتی از نقوش پرندگانی در میان شاخ و برگها در زمینهی اصلی کتیبه و روی قرنیز، در فهرست آثار هنری «موزهی هنرهای تزیینی پاریس» و بهعنوان آثاری ثبتشده است که از «مدرسه نطنز، بین اصفهان و تهران» ، به آنجا انتقالیافته است. موزه ویکتوریا و آلبرت قسمت فوقانی طاقچهای دیواری را در اختیار دارد که، به گونهای بینظیر در میان ساختارهای کاشی زرینفام، به شکل سهبعدی و با تورفتگی قوس داری است که در حدود ۱۵ سانتیمتر درون طاقچه فرورفته است. گزارش شدهاست که آن را از «یک زیارتگاه یا مسجد ویران» آوردهاند و دارای کتیبهای است که آن هم تاریخ ۷۰۷ را دارد. این موزه همچنین تعدادی از قطعات حاشیهای کتیبهدار کوچک ولی بدون قرنیز دارد، اما بعضی از آنها حاشیههای باریک قالبی در قسمت بالا و پایین دارند و برخی سادهاند. این قطعات بدون شک به سازه پیچیدهتری با طاقچه تودیواری اضافهشده بودهاند. دیوارههای زیارتگاه را با کاشیهای ستارهای و صلیبی شکلی پوشانده بودهاند. اما ازآنجاکه هیچکدام در محل اصلی خود بهجا نمانده و گزارشهای موزه ویکتوریا و آلبرت هیچیک را به این محل نسبت ندادهاست، نمیتوانیم بهطور دقیق بگوییم که به این زیارتگاه تعلق دارند. از آنجا که قطعات دیگری از تزیینات این آرامگاه جزو مجموعههای غربی شدهاند، چنین فرضیهای منطقی است که تعدادی از کاشیهای ستاره شکل را هم جزو این تزیینات بدانیم. بر مبنای یک قطعه تاریخدار، میتوان دستهای از آنها را که نقوش اسلیمی و تزئیناتی دیگر و کتیبههایی دارند، بهعنوان یک مورد مناسب احتمالی پیشنهاد کرد.
در همان سال ۷۰۷، به تزیینات هفت سال قبل مسجد علی در قهرود، مجموعههای بیشتری از کاشیهایی با همان شکل و طرح اضافه شد. این کاشیها فقط ازاینجهت متفاوت بودند که در نوشتههای روی آنها، بهجای آیات قرآنی، از اشعار فارسی استفادهشده بود.
هشت قسمت یک حاشیه سراسری کتیبهدار، به تاریخ شعبان ۷۰۹، سالم باقی ماندهاست. روی یکی از آنها امضای یوسف بنعلی بن محمدبن ابی طاهر دیده میشود. این قطعه بهعلت کیفیت فنی بالا و طراحی متناسبش شایانتوجه است. همین ویژگیها و همین شیوه، با زمینه شاخ و برگی، در حاشیه بزرگی که بدون قرنیز و متعلق به مجموعه گادمن است، و نیز در حاشیه کوچکتری از همان طرح دیده میشود. متأسفانه نه قطعهی دیگری داریم که بتوانیم با این دو اثر ربط دهیم، نه هیچ نشانی از منشأ آنها. مجموعه دیگری از کاشیهای حاشیهای در اختیار داریم که متعلق به دهه بعدی است، و از هر کدام فقط آنها که تاریخ رمضان ۷۱۰ امضای یوسف بنعلی بن محمد را دارند باقی ماندهاند.
محرابی در اندازه متوسط به تاریخ همان سال موجود است که گزارشی درباره نصب چند محراب و کتیبههای ساختمانی نامعلوم میدهد محراب متوسط دیگری تاریخ ربیع الثانی ۷۱۳ را دارد و امضای آن احتمالاً از علی بن احمد است. کاشیهای ستارهای شکل تاریخ ۷۱۰،۷۱۱ و دو تای آنها ۷۱۳ را نشان میدهند؛ اما از سالهای پایانی قرن تنها یک کاشی ستارهای شکل به تاریخ ۷۱۷، و یک حاشیه تاریخدار به تاریخ رجب ۷۱۸ از امامزاده علیبنجعفر علیهالسلام در قم گزارششده است .
دهه بعدی فقط با سه کاشی ستارهای مشخص شدهاست؛ و پساز عملکردی اینچنین که پایینتر از حد معمول بودهاست، شاید مشاهده آنچه ازسرگیری فعالیت در دهه ۷۳۰ مینماید، تا حدی تعجبآور باشد. در رمضان ۷۳۴، یوسف بنعلی بن محمدبن ابی طاهر تنها محراب بزرگ نگاشته خود را برای امامزاده علیبنجعفر علیهالسلام در قم بنا کرد. با آنکه این بنا بزرگتر از سایر محراب هاست، در بسیاری موارد از عهده رقابت با آنها برنیامدهاست. تزیینات قالبی آن تا حدودی ناشیانه و فاقد ظرافت است، طرحها به طرزی عجولانه و مختصر کشیده شدهاند، و کیفیت فنی قسمتهای زرینفام آن هم چندان عالی نیست. مجموعهای از کاشیهای ستارهای شکل که در همان بنا نصب و از ربیعالاول تا جمادیالاول ۷۳۸ تاریخگذاری شدهاند، هم از نظر کیفیت نقاشی و هم فنی بهتر از محراب مذکور اند. روی دو قطعه نام هنرمند و صاحب کارگاه نوشته شدهاست: «در کاشان، در کارگاه سید علی سادات، سید رکنالدین محمد پسر مرحوم سید زینالدین علی سفالگر؛ اثر شریفترین و عالیترین استاد، استاد جمال النقاش.» دو مجموعه دیگر از کاشیهایی را که همان سال ساخته شدهاند نبایستی به این کارگاه نسبت داد؛ اینها کاشیهایی با نقوش بیروح اند که چندان دقتی در ترسیم آنها نشدهاست. دستهای از این کاشیها، که هنوز در محل اصلی خود در صحن آرامگاه محمد حنفیه، در جزیره خارک، قرار دارد، با نقش مایههایی از نقوش هندسی یا پرندگان و شاخه و برگ، که به صورتی بیروح نقاشی شدهاند و چندان مهارتی در آنها به کار نرفتهاست، تزیین شدهاند. دومین گروه، که تاریخشان بین ربیعالاول و جمادی الثانیه ۷۳۸ است، به روشی پراکنده و نهچندان دقیق نقاشی شدهاند.مجموعهای از کاشیهای حاشیهای متعلق به ذی الحجه ۷۳۸، تا حدی از کیفیت بهتری برخوردارند. شاید محراب متوسطی که احمد بن علی بنا عهدهدار ساخت آن بود نیز تقریباً بههمین تاریخ تعلق داشته باشد؛ وی کسی است که آثارش در زمینه تزیینات گچکاری نیز شناختهشده است.
چنین فعالیتی بهخوبی خبر از کورههای کاشان میدهد، اما روزگار سازگار و مهربان نبود. چهار کاشی ستارهای شکل، که در سال ۷۳۹ ساخته شدهاند، مشخصاً به گروهی منسوب اند که به طرزی پراکنده و نامربوط نقاشی شدهاند و قبلاً از آنها صحبت شد. یکی از این کاشیها، که با تصویر شخصی نشسته تزئینشده که در حال برداشتن میوهای از درون ظرف است و خدمتکاری یک بطری شرابی به او تعارف میکند، تقاضای تقریباً عاجزانه ای را در انتهای کتیبه نشان میدهد: «در کاشان، باشد که خداوند، که حمد بر او باد، این را از حوادث ایام درامان دارد» . بههرحال، چنین دعایی برای کمک (در مقابل تقاضاهایی که رو به کاهش داشت) اجابت نشد. زیرا به پایان رسیدن توالی کاشیکاری زرینفام را کاشی ستارهای شکل جداگانهای، متعلق بهسال ۷۴۰، نشان میدهد و این پایانه تولیدی بود که در حدود ۱۴۰ سال ادامه داشت و فقط در دوره مغول و بعد از آن سیر قهقرائی پیمود.
شرح بالا بر مبنای مجموعههایی از آثار عمده تاریخدار تهیهشده است. بههرحال، تعدادی از قطعات شایانتوجه وجود دارد که ممکن نیست، چه از نظر منشأ ساخت و چه از نظر تاریخ ساخت، حتی با اندک اطمینانی دستهبندی شده باشند. تعداد زیادی از کاشیهای ستارهای شکل ساخته شدهاند که، بهجای کناره کتیبهدار منقوش، طرح هندسی یا کتیبهای به رنگ سفید بر زمینه آبی دارند. رنگ آبی در این آثار گرایش به پخش شدن داشته، درنتیجه از لعاب زرینفام برای خطوط اصلی حروف بهدقت استفاده شدهاست. تاریخ تقریبی قطعات تاریخدار از ۶۶۵ تا ۷۲۹ است. بسیاری از آنها نقوش گل و بوته و اسلیمی دارند، اما تصویر انسان و حیوان نیز رایج است؛ تعدادی نقوش قالبی، با طرحهای گلوبته ای با پرندگان درحال پرواز، شناسایی شدهاند. تعداد کمی از آنها صحنههایی استثنایی را نشان میدهند: زوجی در حال بوسیدن، زوجی در بستر با خدمتکاری بر آستانه در، و سرانجام، دو مرد که در مرافعه ای نهچندان بزرگ دست به گریباناند. احتمالاً این صحنهها بهمنظور به تصویر درآوردن داستانهای حماسی کشیده شدهاند؛ هرچند مضمون آخرین کاشی، آمادهسازی رستم، قهرمان بزرگ، برای شکار است و هیچ ربطی به تصویر ندارد.
دسته دیگری از کاشیها طرح همان کاشیهای متداول را دارند، اما در اندازههای بسیار کوچکتر؛ و بعضی از آنها کتیبههایی دارند که کاملاً ناخوانا است.
کاشیهای ستارهای که شکلهای گوناگون دارند، نشان میدهند که کاشیهای ستارهای شکل هشتگوش و طرح صلیبی تنها شیوه مورد استفاده نبودهاند. کاشیهای هشتضلعی و ستارهای شکلی که به وسیله پنجضلعی های مضاعف از هم جدا میشوند قبلاً در مشهد مشاهده شدهاست، همینطور کاشیهای ستارهای شکل شش زاویه در کنار ششضلعی ها که در کاشان و قهرود دیده میشود.کاشی ستارهای شکل شش زاویه «موزهی هنرهای تزیینی پاریس» ، که از قرار معلوم ادامه کاشیهای هشتضلعی است، و نیز یک کاشی چند ضلعی کوچک، با محوری عمودی و تا حدودی سرنیزهای، که در موزه ویکتوریا و آلبرت نگهداری میشود، بهطورقطع قسمتی از یک نقشه هندسی بسیار پیچیدهای را تشکیل میدادهاند.
یک قطعه منحصربهفرد در موزه سور نگهداری میشود. این کاشی دایرهایشکل، با کناره برجستهای که بهطور کامل اطراف را دربر نگرفته است، لوحه یک بناست و متن مفصل آن تاریخچه اوضاع و احوالی را نقل میکند که، در ضمن آن، زیارتگاه برپا شدهاست، و در مورد شکل غیرعادی کاشی توضیحی میدهد. این متن میگوید که در سپیدهدم پنجشنبه (اول شوال ۷۱۱) شخصی بنام سید فخرالدین حسن طبری خواب میبیند که، درست در بیرون یکی از دروازههای کاشان، در درون باغی است و خلقی انبوه از زن و مرد در اطراف چادر ایستادهاند. در بیرون خیمه، افسار شتر و اسب را بستهاند. مرد جوان خوشسیمایی در لباس عربی از او دعوت میکند به درون چادری رود که در آن جنگجویی با هیبت که «از شجاعت و صلابت وی زمین درحالحرکت است و نور از چهره مبارکش تا آسمان میرود» نشستهاست. این شخص کسی جز امام علی علیهالسلام، داماد رسول اکرم (ص) و اولین امام شیعیان، نبود که خبر از سفر خود به هند میداد تا کافران را به جرگهی اسلام آورد. وی اشارت میفرماید که در اینجا نمازخانهای باشکوه، برای زیارت کسانی که نمیتوانند به هند سفر کنند، برپا شود. آن شخص از خواب بیدار میشود، و به طرف آن باغی میرود که امام نشسته بود و در آنجا جای پاهای آن اسب و شتر را پیدا میکند. ظاهرا امام بعداً به خواب عده دیگری هم میرود، و توصیه میکند که بهتر است شخصی به نام حیدر فارس احداث چنین بنای یادمانی را برعهده گیرد، که او هم سپس این کار را انجام داد.
کتیبهای که در اطراف کناره برجسته این کاشی است چنین میگوید: «او آن روز نعلاسبی بدین اندازه مشاهده کرد» ، این کناره، اندازه جای پای اسب امام را نشان میدهد. برپا داشتن چنین بنایی، بعد از در خواب دیدن این امام، موردی استثنایی نیست، زیرا مشابه این روایت در خصوص بنای مسجد علی علیهالسلام در قهرود، درست بیرون شهر کاشان، گفتهشده است. در این بنا، جزئیات نه روی کاشیهای زرینفامی که در مسجد نصبشده، بلکه بر روی در چوبی کندهکاریشده ای، عالی آمده است.
وجود کاشیهای محراب بهصورت جفت قابلذکر است. از علی بن احمدبن علی الحسین سفالگر قبلاً گفته شد که محراب کوچکی را با یوسف، از اعضای خانواده ابوطاهر، امضا کردهاست. یک جفت محراب کوچک نیز، به دلیل امضای او که روی یکی از آنها دیده میشود، احتمالاً به وی منسوب است: «بنده حقیر محتاج رحمت خدا، که ستایش بر او باد، علی بن احمد بن ابی الحسین این را به دست خود در ماهها (از سال) نوشت (تزیین کرد)» متأسفانه، جای کافی برای گنجاندن سال ساخت آن وجود نداشت. محراب همتای آن بدون امضاء است، اما دقیقاً از روی همان طرحها تقلید شدهاست.
در ساخت آن از قالبی مشابه قبلی استفاده نشدهاست، چنانکه کتیبهها و قالبگیری های نقوش مختلف اسلیمی آن متفاوت است. یک جفت محراب کوچک دیگر از قالبی واحد برداشته شدهاست، و تاریخ سال ۶۶۸ را دارد؛ درحالیکه بازهم جفت دیگری، که تاریخ بر روی خود ندارند، کتیبهها و قالبگیری های نقوش اسلیمی مختلفی را در معرض دید قرار میدهند که از قالبهای مختلفی گرفتهشدهاند. در مقایسه با سنگ قبرهای دوتایی که از قرن نهم هجری یافت شدهاند، میتوان چنین اظهار نظر کرد که این قطعات نیز سنگ قبر اند و بیشتر برای این طراحی شدهاند که ترجیحاً در هر طرف یا روی هر قسمت انتهایی یک تابوت نصب شوند تااینکه بهعنوان طاقچههای تو رفته جهتدار درون دیوارها جای گیرند. طرحهای مشابه آنها روی سنگ قبرهای کندهکاریشده ای از همین دوره یافت میشود.
تصویرها، کتیبهها و کاربرد کاشیهای زرینفام.
تصویرها و کتیبهها
انبوه کتیبههایی که بر روی آثار زرینفام دورههای پیشاز مغول و ایلخانی یافت میشوند، در دو مقوله میتوان جای داد : یکی آیات قرآن و دیگری اشعار «غیرمذهبی» . آیات قرآنی فقط بر روی کاشیها وجود دارند؛ ولی اشعار، هم بر روی کاشیها و هم بر روی ظروف دیده میشوند. آیات قرآن روی کاشیها آیات برگزیده محدودی هستند تمام متن قرآن بههیچوجه دیده نمیشود و برخی از آیات مورد علاقه به دفعات بیشتری آمدهاند. بهطور مثال، بر روی کاشیهای ستارهای شکل زرینفام، غالباً سوره حمد یا سوره اخلاص ترکیب شدهاست.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ .
الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ . الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ . مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ . إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ . اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ . صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ . اللَّهُ الصَّمَدُ . لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ . وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ.
آیتالکرسی سوره دیگری است که اغلب هم بر روی محرابها و هم کاشیهای ستارهای شکل یافت میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ .
اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلا نَوْمٌ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَلا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
در سایر موارد، دلایلی وجود دارد که نشان میدهد انتخاب آیه کاملاً اختیاری نبودهاست. بر روی کاشیهایی که مشخصاً از آرامگاهها بدست آمدهاند، اکثراً سورههای قسمت آخر قرآن دیده میشود، یعنی سورههایی که عمدتاً درباره روز قیامت و وحشت از جهنم است؛ درحالیکه، بهطور مثال، بر روی کاشیهایی که به مسجد قهرود تعلق دارند، سورههایی از بخشهای میانی قرآن برگزیدهاند که بر وظیفه انسان در زندگی، در مقابل پروردگار، تأکید دارند. بهنظر میرسد که هر یک از گزیدههای قرآنی با نوع بنای کاشیها متناسب است.
آنچه در مورد عدم استفاده از سورهی نور میگویند که نور الهی را با نور چراغی درون محراب مقایسه میکند اگرچه معما برانگیز است، مصداقی در اینمورد است که این آیه بر روی کاشیهای محراب، که تزیینات قالبی چراغهای آویز بهروشنی به این مسئله اشاره میکنند، دیده نمیشود و صرفنظر کردن از آن بایستی بهعمد بوده باشد.
اشعار «غیرمذهبی» بر دو نوعاند؛ یکی رباعیات و دیگری قطعاتی از متون حماسی. صدها رباعی را میتوان دید که همگی درباره یک مضمون واحد، یعنی عشق رنجآور، سروده شدهاند. درحالیکه بعضی از اشعار از آثار شاعران معاصر، که شاعران چندان بزرگی هم نبودهاند، شناسایی شدهاند، ظاهراً سایر اشعار را خود سفالگران سرودهاند و این واقعیتی است که تنها ابوزید توجه خواننده را به آن جلب میکند. اشعار نوع دوم رایجترین اشعاری اند که میتوان دید و مخصوص همه گروهها هستند. این اشعار بر روی ظروف و کاشیها، در تمام مدت ۱ قرن و نیمی که سفالگران دوره ایلخانی و پیشاز مغول به تولید خود ادامه دادند، مشاهده میشود.
اشعار حماسی، در اکثر موارد، بر روی کاشیهای ستارهای شکل دیده میشوند؛ هرچند نمونههایی بر روی کاشیهای حاشیهای و حتی ظروف شناساییشده اند. در اینمورد نیز، دامنه انتخاب محدود است. و دو قطعه از شاهنامه فردوسی، که بر روی اکثر آثار دیده میشود، دلیل موجهی بر این ادعاست. قطعهی اول، بیتهای اولیه این حماسه است:
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای خداوند روزیده رهنمای.
و قطعهی دوم از داستان رستم است:
ز موبد بر اینگونه برداشت یاد که رستم یکی روز از بامداد
غمی بُد دلش ساز نخجیر کرد کمر بست و ترکش پر از تیر کرد.
دوبیتی مذهبی نخست، روشن و دور از ابهام است؛ اما دو بیت بعدی تا حدی سوالبرانگیز است، زیرا این دو بیت لحظه مهم یا هیجانانگیز خاصی را از این داستان بازگو نمیکنند.
فراوانی این اشعار که بارها بر روی کاشیهای یک مجموعه واحد تکرار شدهاند، درحالیکه کوششی در دنبال کردن این حماسه بر روی کاشیهای دیگر نشدهاست، نشان میدهد که دلیل انتخاب آنها در چیزی غیر از ویژگی و خصوصیت چنین داستانی مطرح است.
به چنین مشاهدات معمایی، میتوان مورد دیگری را نیز افزود که آن عدم ارتباط، بهطورکلی بین تصویر و کتیبه، هم بر روی ظروف و هم بر روی کاشی هاست. اگرچه تصویر رایج یک مرد و یک زن که در کنار هم نشستهاند ممکن است تصویر مناسبی برای برخی از اشعار عاشقانه بهنظر رسیده باشد (با آنکه این اشعار معمولاً بیشتر از جدایی میگویند تا خوشیهای مصاحبت با معشوق) ، ما اینگونه اشعار را همراه با تصاویری از اشخاصی که بر تخت سلطنت نشستهاند و شکارچیان، چوگان بازان و جانوران نیز میبینیم. اینگونه تصاویر غالبا بهعنوان بخشی از «داستانهایی دربارهی شاه» توصیف میشوند و ارتباط دادن آنها با مفهوم اشعار مشکل است. مانند همان ابیات شاهنامه، که آمده شدن رستم را برای شکار شرح میدهد و قبلاً آن را نقل کردیم. این ابیات بر روی کاشیهایی نوشته شدهاند که با تصویر دو پیرمرد معمولی، که در حال مرافعه هستند، تزیین شدهاست. این ابیات همینطور بر روی کاشیهای مزین به تصویر شخصی که در زیر سایبانی نشستهاست، تصویر یک شخص نشسته دیگر (هیچ کدام از این اشخاص با تیر و کمان یا ترکش نیست) ، یک آهو و دو غزال، و، بهعلاوه، بر روی تعداد بیشماری از کاشیهای ساده و بدون تزیین مشاهده میشود. مجموعه کوچکی از کاشیهای پیشاز مغول با طرحهایی تزیین شدهاند که بهنظر میرسد تصویرهایی از متون حماسی باشند: خسرو درحالیکه شیری را در خارج از خیمه شیرین میکشد (متأسفانه نقش شیر و خیمه ازبینرفته و قطعاتی از یک کاشی ستارهای شکل دیگر جایگزین آنها شدهاست) ، و تصویر فریدون و کاوه که در میان صحنههایی قرار دارند که بهطور دقیقتری قابلشناسایی اند. بهنظر میرسد که ابیات کاشیهای ستارهای شکل هم رباعیات عاشقانه نامناسبی باشند. مفیدترین نظریه، بود در خصوص تفسیر تصویر و دستنوشته، همانست که، الگو گرا بار مطرح کردهاست. وی چنین اظهار میدارد که ارتباط این دو با یکدیگر را نه در یک سطح تصویری و روایی، بلکه در سطح دیگری میتوان یافت؛ درست مانند متن و تصویر یک کارت تبریک که ضرورتاً با یکدیگر ارتباطی ندارند، هرچند هر دو بازتاب احساساتی هستند که، بهعنوان احساساتی که مناسب چنین موقعیتی است، پذیرفتهشده است. برای تحقیقات بیشتر، در خصوص این «موقعیت» ، که ممکن است چنین عوامل ظاهرا ناهماهنگی را بار دیگر بههم پیوند دهد، ما باید به بررسی بناهای بپردازیم که کاشیهای زرینفام در آنها بهکاررفته است.
بناها
علیرغم این واقعیت که تعداد بیشماری از کاشیها دیگر در بناهایی نصب نیستند که برای تزیین آنها ساخته شدهاند و به مجموعههای موزه منتقل شدهاند، ما قادریم بناهای بسیاری را شناسایی کنیم که محل به دست آمدن این کاشیهای اند. درحالیکه این بناها، بهطورقطع فقط قسمتی از مجموعه بناهایی هستند که در اصل با کاشیهای زرینفام تزیین شدهاند، هماهنگی قسمتهای مختلف نوع بنایی که این کاشیها در آنجا به کار رفتهاند، این امکان را به ما میدهد که به نتایجی کلی دست یابیم.
از ۲۱ بنایی که بهطورقطع جزو بناهای مذهبی گزارش شدهاند، ۱۸ مورد آرامگاه، ۲ مورد مسجد و یکی هم زیارتگاه است. در بررسیهای دقیقتر ارتباط محکم این بناها با خاکسپاری تقویت میشود؛ زیارتگاهی که در کاشان است، به یاد خواب دیدن امام علی علیهالسلام ساختهشده است و اگرچه، از لحاظ فن ساختمانسازی، سبک آرامگاهی ندارد، آن را مانند یک آرامگاه مقدس زیارت میکنند و محلی برای دعا و زیارت و مرکز قبرستانی شده که در اطراف آن گسترشیافته است. بنابراین، میتوان آن را در زمره سایر آرامگاهها به حساب آورد. مسجد امام علی علیهالسلام در قهر رود بر طبق سفارش همین امام، که یکبار دیگر به خواب شخصی آمده بود، ساخته شدهاست و اگرچه از این بنا بهعنوان مسجد استفاده میشود، نوشتههای درگاه بهروشنی نشان میدهند که این بنا، بنای یادبودی نیز به شمار میرود. مسجد میدان در کاشان، که محل اصلی محراب مشهور برلین است، در واقع بنایی متعلق به قرن نهم هجری است. از محراب قدیمیتر آن، که متعلق به قرن هفتم هجری است، مجدداً استفاده شدهاست. بعداً به این بنا اهمیت چندانی داده نشد. ارتباط تدفینی کاشیهای زرینفام، با جایگیری آنها در برخی از مجموعههای بزرگتر، روشنتر میشود: در قم، مشهد، باکو و نطنز این اتاقکهای مقابر است که با کاشیهای زرینفام تزیین شدهاند نه مسجدهای مربوط به آنها یا سایر قسمتها. بهعلاوه، چهار محراب، که محل کشف آنها معلوم نیست، با کتیبههای خود نشان میدهند که سنگ مزار اند؛ و در برخی موارد، کاشیهای زرینفام از قبرستانها جمعآوریشده است .
تعجبآور تر از چنین ارتباطی با تدفین، چهبسا این باشد که تقریباً این بناها منحصراً به اقلیت شیعه تعلق دارند. سلجوقیان مرتباً شیعیان را اذیت میکردند، اما در دوران حکمرانی ایلخانیان، در فضایی که شیعیان از روادادی مذهبی و آزادی بیشتری برخوردار شدند، آنها توانستند موقعیت خود را تثبیت کنند و به متحول ساختن موجودیت و تواناییهایشان، بهعنوان اقلیت مذهبی معتبر و بااهمیت و، بنا بر موقعیت، بهعنوان اکثریت در شهرهای سرتاسر ایران، بپردازند. مهمترین زیارتگاههای شیعیان در قم، نجف و مشهد بود و قم مرکز مطالعات مذهبی آنها به شمار میرفت. گرگان و کاشان، که تمام کاشیها در آن شهرها ساخته شدهاند، و گویا ورامین، از مرکز مهم و پرقدرت شیعیان محسوب میشدند؛ آرامگاههای موجود در دامغان و خارک به فرزندان یکی از امامان شیعی تعلق دارند، و این در حالی است که در نطنز، بر روی کتیبه سردر زیارتگاه، این شعار عقیدتی شیعیان آمدهاست: «علی ولیالله» بر روی تعدادی از کاشیها، که محل کشف آنها گزارش نشدهاست، همین کتیبه آمدهاست. بههرحال، در باکو و سروستان، این کاشیها آرامگاه عارفانی را تزیین کردهاند که حداقل نامهایشان نشان میدهد که با شیعیان همدلی داشتهاند.
چهار محراب در اندازه متوسط که این عبارت «علی ولیالله» را نشان میدهند، در بناهای متعلق به شیعیان نصب شدهاست: یکی از آنها تاریخ ۶۶۳ را دارد؛ دومی در «موزه سلطنتی اسکاتلند» نگهداری میشود، ۱۹۲۱؛ سومی در موزه ویکتوریا و آلبرت است، آخری در بازار هنر در ۱۹۷۶. کتیبههای هیچیک از کاشیهای شناختهشده، حاوی مطلبی نیست که ولایت سنیان را مانند دعا کردن برای خلفای راشدین نشان دهد.
بر چنین کاربرد بسیار خاص از کاشیهای زرینفام، میتوانیم مشاهدات تعجبآور بیشتری را در اینمورد اضافه کنیم: کاشیهایی با تزیینات «غیرمذهبی» برای تزیین آثار مذهبی در نظر گرفتهشدهاند. درگذشته، بهطور مشخص چنین فرض میشد که آن دسته از کاشیها با نوشتههایی از آیات قرآن برای استفاده در بناهای مذهبی بودند، و کاشیهایی با اشعار «غیرمذهبی» را در کاخها، حمامها و نظایر این اماکن بکار میبردند. کشف کاشیهایی با آرایهها و نوشتههای «غیرمذهبی» در یک مجموعه ساختمانی مذهبی، در دامغان، اینگونه توجیه میشد که آنها تزیینات قصر ویرانه ای هستند که از آنها در آرامگاه استفاده مجدد شدهاست. این روایت زمانی شکل گرفت که جهانگرد ایرانی، صنیعالدوله برای اولینبار این کاشیها را چاپشده توصیف کرد و نویسندگان بعدی آن را تکرار کردند. ضرورت مراجعه به این فرضیه، در طی پیشبرد تحقیقات، صحت آن را بیشتر و بیشتر مورد شک و تردید قرار داد و تفسیری متفاوت را در اینمورد طلب کرد. امروز کاشیهایی با نوشتههای «غیرمذهبی» و رباعیات یا اشعار حماسی در بسیاری از بناهای مذهبی یافت شدهاند: در قم (در امامزاده علیبنجعفر علیهالسلام) ، در باکو، در دامغان، در خارک و در قهرود. کاشیهای قهرود بر اهمیت خاصی گواهی میدهند: دستهای از کاشیهای «غیرمذهبی» ، که بنا بر سفارش خاصی برای این مسجد ساخته شدهاند، با کاشیهای «مذهبی» که سالهای قبل نصبشده بودند از نظر شکل و اندازه منحصربهفرد شان همانند بودند. به همینگونه، در باکو کاشیهای «غیرمذهبی» از همان نوع کاشیهای مذهبی هستند و به آنچه بعداً به این هنر اضافه گشت شباهتی ندارند. در خارک و در دامغان، فقط کاشیهای «غیرمذهبی» کشف شدهاند. بهعلاوه، در دامغان، کاشان و قم، کاشیهایی با تصاویر انسانی در بناهای مذهبی دیده میشوند.
بهنظر میرسد که ما باید از این تزئینات «غیرمذهبی» ، تفسیری مذهبی را بررسی کنیم البته کاشیهای موجود در دو اثر تاریخی، که به صوفیان تعلق دارند، سرنخی را به دست ما میدهند صوفیان، در نوشتههای خود، از تمثیل و داستان استفاده بیشتری میکردند تا دیدگاه خود را در مورد دنیا و ماهیت جستجوی رازورانه به تصویر درآورند. ماهیت اعتقادی آنها بسیار گسترده بود، اما در نزد آنها عشق و سرمستی انسان، بهعنوان مظهری از عشق الهی و سرخوشی معنوی، کاربرد ویژهای داشت. هجران عاشق و آزار وی موضوع عمده رباعیاتی که بر روی کاشیها دیده میشود تمثیلهایی بودند که، برای به تصویر کشاندن هجران عرفانی از الوهیت، دوستداران زیادی داشتند. از حکایت جانوران برای مصور ساختن واقعیات اخلاقی استفاده میشد. درواقع، تصویرپردازی عارفان بهقدری گسترده و تغییرپذیر است که همه مضمونها و نقشمایه هایی که بر سفالهای زرینفام دیده میشوند، درخور تعبیری صوفیان اند. تفکر راز ورانه که بهعنوان عنصری در تزیینات سایر هنرهای تزیینی این دوره کاملاً لحاظ شده، در مورد بشقابی زرینفام بهطرز قانعکنندهای مورد بحث قرار گرفتهاست، و بایستی این عنصر در مورد کاشیهای زرینفام پذیرفته شود. میدانیم که در دورهای نامشخص صوفیان بسیاری از عقاید شیعیان را پذیرفتند، و ظاهرا دیدگاه آنها نسبتبه دنیا نیز طرفدارانی پیدا کرد. بههرحال، این کتیبهها و تزیینات در سطح عامهپسندی از تجربهی مذهبی قرار دارند. در زیارتگاههای عمده، مخصوصاً در قم و مشهد، که بالاترین مقام روحانیت تعلیمدیده آنها را اداره میکنند، هیچ انحرافی از تصویرنگاری پذیرفتهشده اسلامی به چشم نمیخورد نه تزئیناتی با تصاویر انسانی و جانوری هست و نه اشعار غیرمذهبی؛ بلکه فقط آیات قرآن و حدیث پیغمبر (ص)، با طرحهای برگدار و نقوش اسلیمی دیده میشود. در زیارتگاههای کوچک است که تزیینات «غیر سنتی» و صوفیانه دیده میشود؛ و اینها زیارتگاههایی بودند که بهاحتمال قوی بومیان آنها را اداره میکردند. نارضایتی مسلمانان سنتگرا از ارائهی تصویر بهاندازهی سفالگران و مشتریان آنها را متأثر کرد که مراقب بودند هیچ کاشی ای با تصاویر انسانی و آیه قرآنی تزیین نگردد؛ از طرف دیگر، کاشیهایی با تصاویر جانوری و آیه قرآنی متداول بود. تفکر مذهبی عامیانه نیز، که در ایران عقاید و خرافات غیراسلامی یا مربوط به پیشاز اسلام تا به امروز در آن باقی ماندهاست، حضور اشعار حماسی بر روی کاشیها را توضیح میدهد. متنی موجود است که تقریباً متعلق به دوره همین کاشیها است. این متن از عملکرد مبلغان مذهبی شکایت میکند که فرستاده میشوند تا «روایتهای کفرآمیز را در همه بازارهای مملکت پخش کنند» و اینها کسانی هستند که «جنگهای دروغین و داستانهای بیپایه و اساس، در ارتباط با رستم، سهراب، اسفندیار، جعل میکنند» چنین واقعیتی که این گلایه شیعیان از تفکر و راهورسم سنیان است، بدینمعنا نیست که استفاده مشابه از داستانهای پادشاهان پیشاز اسلام جزوه تفسیر مذهبی تشیع، در سطحی عامهپسند، نیست.
بهطور اجمال، استفاده از کاشیکاری زرینفام از اینکه فقط، در بناهای قرون هفتم و هشتم هجری، بخشی از استفادهی افزوده از کاشیها باشد، فراتر میرود. این کاشیها ظاهراً کاربرد ویژهای داشتهاند: اکثراً محدود به تزیین بناهای تاریخی اند که در ارتباط با خاکسپاری ساخته شدهاند و به اقلیت شیعه تعلق داشتهاند. سفالگران که در کاشان مشغول به کار بودند، مسلماً خود شیعه بودند. ماهیت ظاهراً «غیرمذهبی» تزیینات کاشیهای بناهای مذهبی بایستی با توسل به تفکر و رویه مذهبی که از اندیشه تصوف در سطحی مردمپسند تأثیر پذیرفته بود، توجیه شود.
پس، چگونه است که کاشیهای زرینفام در بناهای غیرمذهبی بکار رفتهاند. بهسبب کاشیهایی که از کاخ مغول در تختسلیمان بهدستآمده است، ما چنین کاربردی را نمیتوانیم تکذیب کنیم. بههرحال، نمیتوانیم، فقط به وسیله مضمونی که در کتیبه و تصویر مطرح است، اظهار عقیده کنیم که آیا فلان قطعه برای بنای مذهبی ساختهشده است یا نه. شکل کاشیهای تختسلیمان، از هر جهت، از آن دسته از کاشیهایی که در بناهای تاریخی مذهبی یافت شدهاست قابلتشخیص نیست. کاشیهای حاشیهای بزرگ با تزیینات تصویری یا اشعار حماسی در هیچ زمینه مذهبی یافت نشدهاست، اگرچه هر دو گونه در بناهای مذهبی و بر روی کاشیهای ستارهای شکل دیده میشود. جای بسی خوشاقبالی ماست که چنین کاخی، حتی بهعنوان ویرانهای باستانی، باقیمانده است هیچ بنای مسکونی دیگری از این دوره در اختیار نداریم، اما قادر نیستیم در اینمورد که آیا کاربردی اینچنین از کاشیهای زرینفام یک مورد استثنایی یا امری رایج بودهاست عقیدهای ابراز کنیم. ابنبطوطه، که در اواسط قرن هشتم هجری در سرتاسر خاورمیانه سفر میکرد، مینویسد که کاشیهای «کاشانی» را در شش محل دیدهاست؛ که عبارتاند از زیارتگاههای نجف و مشهد، دو مسجد در تبریز و قالهت، حمامی در اصفهان و فواره باغی نزدیک اسمورنه. این کاشیها اغلب از کاشیهای زرینفام اقتباس شدهاند، و این مدرک بر استفادهی گستردهی آنها دلالت میکند. درواقع، از این کاشیها که زرینفام یا کاشیهای «طلایی» صفتی که ابنبطوطه برای آثار زرینفام مالاگا بکار میبرد نامیده شدهاند، توصیف چندان مفصلی داده نشدهاست. محل نصب کاشیهایی که توصیف شدهاند اکثر آنها قسمتهای بیرونی دیوارها را پوشانده بودند و مقایسه آنها با کاشیهای زالیج آفریقای شمالی، این فرضیه را پیش میآورد که او معرقکاری را مشاهده میکردهاست. استفاده از لفظ «قار شانی» در خصوص کاشیکاری، بهطورکلی، بازتابی از این واقعیت است که کاشان، شهری عمده در تولید سفال بودهاست؛ و از منطقهای فقط برای تولید آثار زرینفام بسیار فراتر میرود.
در این مرحله، شخص ممکن است تحقیقات را تا ظروف زرینفام گسترش دهد، زیرا آنها دقیقاً با همان صحنهها و رباعیاتی تزیین شدهاند که کاشیها. آیا اینها هم در آن زمان، نزد شیعیان متدین، از مفهومی مذهبی الهامگرفته بودند؟ با اطلاعاتی که در حال حاضر در اختیار داریم کار دیگری جز هست حدس زدن احتمالات نمیتوانیم انجام دهیم.
بناهای مزین به کاشیهای زرینفام
امروزه تعداد زیادی از کاشیهای متعلق به بناهای مخروبه یا اشیای مکشوفه اماکن متروکه شهرهای قدیمی، در مجموعههای خصوصی و عمومی سراسر دنیا جمعآوری شدهاست. ازاینرو، هانری دالمانی، در ۱۹۱۱ توصیه میکند که «جهانگردان غیرحرفهای دیدنیها» به شهر ویرانه طوس بروند «که در آنجا کافی است زمین را خراش دهی تا زیباترین مربعها را با چنان درخشش فلزی که نتوان تصور کرد، پیدا کنی» بههرحال، شیوههای گردآوری نهچندان دقیقی نیز، بهطرز گسترده، بکار بستهشده است. قیمتهای گزافی که اروپائیان برای کاشیهای زرینفام میپرداختند، بدون تردید گروهی از سارقان را وسوسه کرد تا، در حدود سال ۱۳۲۰ هجری، کاشیهای مسجد کوچک قهرود را تاراج کنند. در اینمورد، آنها ناموفق بودند، زیرا اهالی قیلوقال به راه انداختند و اهانت گران به مسجدشان را شبانه دنبال کردند. مردم کاشیها و، همینطور، درب ظریف کندهکاریشده را دوباره بدست آوردند و نصب کردند. گزارش نشدهاست که چه اتفاقی برای سارقان افتاد، اما کاشیها تا به امروز در محل اصلی خود باقی ماندهاند. دست بردهایی مشابه بدگمانی و سوءظن مردم ورامین را به آن حد بالا برد که وقتی مادام دیولافوا میخواست وارد امامزاده یحیی شود، با عدهای از روستاییان خشمگین چماق به دست مواجه شد و فقط ارائه نامهای از طرف خود شاه ورود او را به آنجا امکانپذیر ساخت. روستائیان حق داشتند مداخله کنند، زیرا چند سال بعد داستان غارت زیارتگاه را هانری د مانی نقل میکند: وزیر مظفرالدینشاه کاشیهای محراب را بر طبق توافقی «اندکی مشکوک» مالک شد و آنها را بهطور قاچاق و «پنهان در میان بارهای اربابش» ، به پاریس فرستاد و سرانجام در آنجا به فروش رساند مذاکرات و توافقهایی که در خصوص جابجایی محراب مسجد کاشان انجامشده بود، کاملاً نقل شدهاست. طبق فهرست فروش پریز «تعداد زیادی از کاشیهایی که این محراب را تشکیل داده بودند، مخفیانه به مکانی دورتر برده شدند و بعدها، کاشی به کاشی، به دست آقای پرس رسید تااینکه بالا خره متولی مسجد وادار شد که باقیمانده و مهمترین قسمت قاب تزیینی را در اختیار آنها قرار دهد. بیشاز نزدیک به ۲۰ سال طول کشید تا این توافقها و معاملات به چنین پایانی رسد» .
بر فرض که بسیاری از کاشیها از راههای غیرقانونی در بازارهای عتیقه ایران ظاهر شدند، خوشاقبال هستیم که به همان اندازه اطلاعات موثق از محل اصلی داریم که از آثار باقیمانده؛ گو اینکه اینها بهطورقطع فقط جزء تاسفباری از کل هستند. اظهارنظرها درباره انواع بناهایی که در آنها این کاشیها یافت شدهاند، در فصل یازدهم ارائه شدهاست. ما از ۲۵ بنایی اطلاع داریم که کاشیها در آنها استفادهشده بودند:
قم: الف- حرم حضرت معصومه
ب - امامزاده جعفر
پ - امامزاده علیبنجعفر
ت - امامزاده حارث بن احمد بن زینالعابدین
ث - شاه احمد قاسم
ج - شاهزاده احمد.
مشهد: حرم امام رضا.
کاشان: الف - مسجد میدان
ب - امامزاده حبیب بنموسی
پ - قدمگاه حضرت (ع)
ورامین: امامزاده یحیی.
گرگان: امامزاده محمدبنجعفر صادق علیهالسلام.
نجف: مسجد جامع سار، مجاور حرم حضرت علی علیهالسلام.
دامغان: امامزاده جعفر.
باکو: خانقاه پیرحسین.
سروستان: امامزاده شیخ یوسف سروستانی.
قهرود: مسجد حضرت علی علیهالسلام.
نطنز: مقبره عبدالصمد.
خارک: امامزاده میرمحمد حنفیه.
یزد: الف - بقعه شاه کمال
ب - مسجد وقت و ساعت.
تختسلیمان: قصر اباقاخان.
قم
طبق نوشتهها، شهر قم از دوران قدیم و از قرن چهارم هجری مقر شیعیان بودهاست. این شهر در اطراف حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیه بنا گردید و بهعنوان مرکز مذهبی مهمی روبهگسترش گذاشت و تعداد زیادی از بزرگان دین را به خود جلب کرد و این افتخار را پیدا کرد که شمار قابلملاحظهای از آنان در آنجا به خاک سپرده شوند؛ بسیاری از قبور این بزرگان به قرون هفتم و هشتم هجری تعلق دارند یا در این تاریخ تزیین شدهاند.
الف. «حرم حضرت معصومه خواهر امام رضا علیهالسلام. این بنا احتمالاً همان بنای اولیه است اما بارها مرمت شدهاست؛ کاشیهای زرینفام آن، در حال حاضر قدیمیترین اثری است که در این حرم باقیمانده است. کاشیهای زرینفام، تابوت را پوشاندهاند و اسامی سفالگران را، محمد بن ابی طاهر و ابوزید، با تاریخ ساخت، رجب سال ۶۰۲، ذکر کردهاند. آنچه بعدها به آن اضافه میشود، اثر علی پسر محمد است.
ب. «امامزاده جعفر» پسر امام موسی کاظم علیهالسلام تابوت یکبار در قاببندی های تزیینی از کاشیهای ستارهای شکل به تاریخ ۶۶۵ پوشیده شدهاست.
پ. «امامزاده علیبنجعفر علیهالسلام» . این بنا هم مرقد علی، پسر امام جعفر صادق علیهالسلام و هم مرقد پسرعموی او، محمد پسر امام موسی کاظم علیهالسلام است. کاشیهای زرینفام به دفعات نصب شدهاند: تعدادی کاشی ستارهای شکل که به سالهای ۷۰۵ و ۷۳۸ تاریخنگاری شدهاند؛ حاشیه سراسری منقوشی از یک سفالگر دیگر به نام ابومحمد الحسین ابن مرتضی ابن محمد ابن احمد الحسینی؛ حاشیه سراسری منقوش دیگری که بدون امضاء ولی تاریخ رجب سال ۷۱۸ را دارد؛ محراب بزرگی از یوسف ابنعلی، که بهسال ۷۳۴ تاریخگذاری شدهاست؛ قاببندی تزئینی بدون تاریخی که اسامی مدفون شدگان آرامگاه را ذکر کردهاست؛ و حاشیههای منقوش دیگر. کاشیها امروزه به موزه حرم و موزه تهران منتقل شدهاند و محل دقیق آنها در بنا مشخص نیست. کاشیهای حاشیهای شاید تابوت را میپوشاندند.
ت. «امامزاده حارث بن احمد» ، همینطور معروف به شاهزاده احمد، که قسمتی از مجموعه خاک فرج را تشکیل میدهد.
این بنا قبر حارث بن احمد، نوه امام زینالعابدین علیهالسلام را در خود جا دادهاست. محراب ۳ کاشی در اندازه متوسط، رویه تابوت را قبل از انتقال آن به موزه تهران، میپوشاند.
ث. «شاه احمد قاسم» ، نبیرهی امام جعفر صادق علیهالسلام. طبق نوشتههای قرن سیزدهم هجری، این بنا با کاشیهای زرینفام تزئینشده بود که بر طبق شرحی، بهنظر میرسد میتوان قسمتی از محرابی را که سابقا در موزه برلین نگهداری میشد و تاریخ صفر سال ۶۳۳ و امضای علی بن ابی طاهر را دارد، بهعنوان اثری شناسایی کرد که متعلق به این بنا باشد.
ج. «شاهزاده احمد» ، قسمتی از مجموعه شاه حمزه را تشکیل میدهد. تابوت فرزند امام موسی کاظم علیهالسلام، با قاببندی تزئینی ۳ کاشی بزرگی پوشیده شدهاست که آیاتی از قرآن و امضایی ناقص «… طاهر ساختهاست» ، بر روی آن دیده میشود. این اثر را احتمالاً میتوان به محمد بن ابی طاهر منسوب دانست. اما این امکان هم وجود دارد که به پسر او، یعنی علی، تعلق داشته باشد.
مشهد
«حرم امام رضا علیهالسلام» . حرم امام هشتم در مشهد، حداقل یک قرن قبلاز آن که دارای تزیینات کاشیهای زرینفام گردد، آرامگاه و مرکز زیارتی مهمی بود. کاشیها هنوز در محل اصلی خود هستند و زیباترین تزیین باقیمانده را به نمایش میگذارند. در بالای قابهای تزیینی ازاره، حاشیههای کتیبهدار سراسری قرار دارد؛ در میان آن یک در و دو محراب بزرگ، بهسال ۶۱۲، به وسیله ابوزید سفالگر و محمد بن ابی طاهر سفالگر، نصبشده است؛ علی پسر محمد سومین محراب را بهسال ۶۴۰ نصب میکند. نام علی بن محمد المقری نیز نوشته شدهاست؛ اما اینکه بهعنوان یک مشتری یا یک سفالگر، مشخص نیست. نامهای علی بن محمدبن ابی زید، عزیز بن آدم و چند نام دیگر هم ذکر شدهاست، اما درباره مواد خواندنی کتیبهها تحقیقی نشده و وظیفه و کار این مردان هم معلوم نگشتهاست.
کاشان
الف. «مسجد میدان» . این مسجد قبلاً محراب بزرگی از حسن بن عربشاه، با تاریخ سال ۶۲۳ داشت که اکنون در موزه برلین است. این محراب نمیبایستی برای چنین بنایی ساختهشده باشد، ازاینرو که اسکلتبندی کنونی این بنا نمیتواند به قبل از قرن نهم تعلق داشته باشد؛ لوحه یادبود بنا، نام سلطان قراقویونلو و تاریخ ۸۶۸ را نشان میدهد. بیشک، این محراب از ساختمان دیگری به آنجا آورده و در قرن نهم هجری یا بعدها نصب شدهاست.
ب. «امامزاده حبیب بنموسی» . مقبره پسر امام موسی کاظم علیهالسلام. چارچوب ساختمان، بعدها، بهطرز قابلملاحظهای بازسازیشده است و از تزئینات اولیه آن فقط کاشیهایی که تابوت را میپوشانند باقیمانده است. یک محراب سه کاشی، در اندازه متوسط و در اصل دارای تاریخ ۶۶۷، ۶۷۰، بر سطح فوقانی این تابوت قرار دارد، سه طرف آن را حاشیه سراسری منقوش و کاشیهای ستارهای شکل دربرگرفته است.
پ. «قدمگاه حضرت علی علیهالسلام» . مطلبی از لوحه یادبود بنا قبلاً گفته شد همراه با داستان عجیبی از به خواب دیدن اولین و دوازدهمین امام شیعیان و متعاقب آن احداث بنا. قدمگاه حضرت علی علیهالسلام اگرچه عملاً مقبره نیست، استفادهای مانند آن دارد و مرکز زیارتی بشمار میآید. این بنا در وسط قبرستانی است که در اطراف آن وسعت یافتهاست. این محل تابه امروز به همان صورت باقیمانده است و در شمال غرب کاشان، در جادهای که بهطرف فیلم میرود، قرار دارد.
ورامین
«امامزاده یحیی» . کاشیهای این مقبره برج طی سالها نصبشده است. ازاره آن شامل کاشیهای صلیبی و ستارهای شکل است به تاریخ ۶۶۱؛ محراب بزرگی از علی بن محمد به تاریخ ۶۶۳؛ و یک محراب متوسط که بهاحتمال زیاد قبلاً تابوت را میپوشانده و به وسیله دو سفالگر امضا شدهاست به تاریخ ۷۰۵.
گرگان (گنبد قابوس کنونی)
«امامزاده محمدبنجعفر علیهالسلام» . در زیرزمین این بنا، که بیشتر بنایی جدید است تا قدیمی، قطعاتی از یک محراب بزرگ که امضای علی بنمحمد را دارد، یافتشده است. مقبره فعلی، که از آن پسر امام جعفر صادق علیهالسلام است، در محل مقبرهای قدیمی قرار دارد، که گزارششده است قدمت آن به گذشتهای دور، یعنی به قرن هشتم هجری، میرسد، و بهاحتمال قریب بهیقین تاریخ آن به دوره محراب بزرگ بنا، یا قبلاز آن، برمیگردد.
نجف
«مسجد جامع سار» . در مسجدی که مجاور اتاقک مزار علیبنابیطالب علیهالسلام، اولین امام شیعیان است، قسمتهایی از یک محراب بزرگ دوباره جاسازیشده است که میتواند منسوب به علی بن محمد باشد. از قرن چهارم هجری، از نجف بهعنوان شهری مقدس یاد شده و به همان صورت تا به امروز باقی ماندهاست.
باکو
«خانقاه پیرحسین» . این خانقاه صوفیان، در اطراف مقبره یکی از بزرگان تصوف واقع است که اتاقک قبر او بهطور قابلملاحظهای با کاشیهای زرینفام تزئینشده است. کاشیهای حاشیهای و ستارهای شکل، دیوارهها و اطراف تابوت سنگی را پوشاندهاند. تاریخها با سالهای ۶۸۱ تا ۶۸۴ مطابقت میکنند. این بنا هیچ ارتباط مستقیمی با مذهب تشیع ندارد، هرچند نام این شیخ، حسینبنعلی، نشانی از ارادت به امامان شیعی است.
سروستان
«امامزاده شیخ یوسف سروستانی» . ساختمانی در حال حاضر ویرانشده است که مقابر این پیر صوفی و دو صوفی دیگر را در خود جای دادهاست، تاریخ سالهای ۶۸۰، ۷۱۰، ۷۱۴ غیره را نشان میدهد. در اواخر قرن گذشته، کاشیهای زرینفام را در اینجا دیدهاند، اما از آن تاریخ به بعد از محل اصلی خود کنده شدهاند و اطلاعی از آنها در دست نیست. گرایش مذهبی شیخ یوسف مشخص نیست، هرچند اسامی دیگری که در این مقبره ذکر شدهاند، مانند باکو از ارادت نسبتبه امامان شیعی خبر میدهند.
قهرود
«مسجد علی علیهالسلام» . این مسجد بعد از اینکه حضرت علی علیهالسلام به خواب عبدالولید بن محمد، از بزرگان دینی محلی آمد ساخته شد. این واقعه در کتیبهای روی در چوبی کندهکاریشده، نوشته شدهاست. دو گروه کاشی ستارهای شکل نصب گردیدهاست: اولین گروه همان تاریخ در ورودی، یعنی سال ۷۰۰، را نشان میدهند و دومین گروه سال ۷۰۷ را لوحه یادبودی، به تاریخ ۷۳۶ در محراب کار گذاشته شدهاست. این کاشیها در ابتدای قرن حاضر دوباره جاسازی شدهاند و ما نمیدانیم که آنها نخستینبار چه جایی را اشغال کرده بودند. کاشیهای قدیمیتر با آیات قرآنی و کاشیهای بعدی با اشعار فارسی تزیین شدهاند.
نطنز
«مقبره عبدالصمد» . بهسال ۷۰۷ این اتاقک قبر، به طرزی مفصل با کاشیهای زرینفام مانند ساختمانی باشکوه تزیین گردید که با احداث مسجد بزرگتر شد و خانقاهی هم به آن اضافه کردند. قابهای تزیینی ازاره و کاشیهای ستارهای شکل دیوارها را پوشاندهاند، و محراب یا سنگ قبر سهبعدی مفصلی بنا شد. تا به امروز همه این تزیینات را از جای اصلی خود درآوردهاند. کاشیهای ستارهای شکل بهطور قطعی شناسایی نگردیدهاند. پایبندی شیخ عبدالصمد به تشیع را وجود عبارتی که روی سردر این بنا آمدهاست علی ولیالله ثابت میکند.
خارک
«امامزاده میرمحمد حنفیه» . مقبره پسر حضرت علیبنابیطالب علیهالسلام. این بنا ازاره ای از کاشیهای ستارهای شکل دارد، که تعدادی از آنها هنوز در محل اصلی خود قرار دارند، به تاریخ ۷۳۸، تمام کاشیها با اشعار فارسی نقش شدهاند.
یزد
در طی بازسازی، چند قطعه کاشی در سه بنا یافت میشود. دوتا از بناها اتاقکهای مقبره هستند: یکی بقعه شاه کمال و دیگری مسجد وقت و ساعت. مقدار معتنابهی کاشی ستارهای شکل و تعداد کمی کاشی حاشیهای نیز مشاهده میشود، اما هیچ کدام در جای اصلی خود قرار ندارد. میتوان فرض کرد که آنها به اتاقکهای مقبره تعلق داشتهاند. مدرسهای - مسجد شاه ابوالقاسم- یک کاشی ستارهای شکل منفرد دارد که ممکن است از آن استفاده مجدد کرده باشند. هر سه بنا متعلق به نیمه اول قرن هشتم هجری هستند.
تختسلیمان
«قصر اباقاخان» . این بنا با کاشیهای ستارهای شکل زرینفام و کاشیهای حاشیهای، هم تصویری و نوشتاری تزیین شدهاست. کاشیها بین سالهای ۶۷۰ و ۶۷۴ تاریخگذاری شدهاند، اما هیچکدام در محل اصلی خود نیست. این تنها بنای خانگی این دوره است که حفاری شدهاست.
اینها تنها بناهایی هستند که میتوانیم بهطورقطع به این عنوان که دراصل تزئینات زرینفام داشتهاند شناسایی کنیم. کاشیهای زرینفام بهدفعات در خرابههای شهرها یافت شدهاند بدینگونه هانری دالمانی مقارن اواخر قرن نوزدهم میلادی، از پیدایش کاشیهای زرینفام در قوچان و توس سخن میگوید، و اینکه اکثر آنها در قوچان پیدا میشوند. اورل استین قطعاتی از کاشیهای شهر ایج را انتخاب میکند و نیز قطعاتی از کاشیهای گاه را که در محل یک قبرستان بزرگ یافت شدهاند. ویلبر ، بر اساس قطعات کاشیهای مکشوف در خرابههای غازانیه شهرکی که غازانخان در اطراف تبریز ساخت چنین اظهار عقیده میکند که این کاشیها متعلق به آرامگاه غازان هستند که در آنجا ساختهشده است. قطعاتی از کاشیهای ستارهای شکل سبک کاشان و از انواع متأخر از میان خرابههای قلعه اردشیر و قلعهدختر، در کرمان دستچین شدهاست. در مرو، حفریات روسها وجود تعدادی کاشی را در محل اصلی قسمتی از بنا که به دژ معروف است و هدف از ساخت آن کاملاً مشخص نیست، برملا ساخت. اندکی متفاوت با این کاشیها، کاشیهایی منفرد هستند که از آنها، احتمالاً در زمانی نسبتاً متأخر، در دو مسجد در عقدا و بیداخاوید در منطقه یزد دوباره استفادهشده است. این اثر مجموعه گاتمن درحال حاضر در موزه برلین نگهداری میشود.
کاشیهایی که در گنبد شیخ شعیبی خنج به دست آمدهاند نیز احتمالاً استفاده مجدد شده بودهاند و استناد آنها در مورد تاریخگذاری این بنا به دوره ایلخانی قابلاطمینان نیست؛ نیم کاشیها در حاشیههای سراسری باریکی روی نمای خارجی جاسازی شدهاند. همینطور بایستی به این گزارش که نیم کاشیهای زرینفام از آرامگاه پیر بکران در لنجان آورده شدهاند، تا حدودی باشک و تردید بنگریم؛ چراکه هیچ تزیین زرینفام دیگری بر این بنا دیده نمیشود. نوشتههای روی تعدادی از کاشیهای محراب نشان میدهد که سنگ مزار اند و میبایستی در ابتدا از اتاقکهای مقبره آوردهشده باشند: سنگ مزار خدیجه، دختر امام جعفر صادق علیهالسلام به تاریخ ۷۱۳ یا ۷۲۳؛ سنگ مزار حسین زینالعابدین علیهالسلام، امام چهارم؛ سنگ مزار یک قاضی گمنام و سنگ مزار شخصی که نام او در قسمتی که از بین رفته آمدهاست به تاریخ ۶۸۸.
تعدادی از کاشیهایی که متعلق به دوره بعد از ایلخانی اند، بازهم عمدتاً در ارتباط با مراسم تدفین هستند سه سنگ مزار از بیبی ملک خاتون، محمد خیاط و مسعود شیرازی در میان آنها یافت میشود؛ و این در حالی است که نوشتههای روی بقیه آثار، اهدایی بودن آنها را به مقبره شاه یلمان در کاشان نشان میدهد. نوع بنای ابوسعید، که در نوشتههای ورودی کاشیهای زرینفام آن اشارهای بدان شدهاست، مشخص نیست؛ درصورتیکه کاشی مسجد جامع کوهپایه تنها نمونه کاشی زرینفام است که از آن برای گزارش دادن در مورد احداث یک مسجد استفاده شدهاست؛ مسجدی که در خصوص مراسم تدفین یا یادبود کاربردی ندارد. این قطعه متعلق بهسال ۹۳۵ است، یعنی تقریباً دو قرن بعد از آخرین رونق و شکوفایی عمده کاشیکاری زرینفام کاشان. کاشی منحصربهفرد دوره صفوی، بازهم به تاریخ ۲۰۰ سال بعد، یکسره ظاهری کاملاً غیرمذهبی دارد.
منبع: کتاب سفال زرین فام ایرانی.آلیور واتسون.
محراب زرین فام از مشهد، ساخته شده به وسیله ابوزید با تاریخ نوشته شده ربیع الثانی 612، ارتفاع 240 سانتی متر و عرض 184 سانتی متر
محراب زرین فام کاشان سده 8 هجری قمری، دوره ایلخانی، کتیبه به خط نسخ، اندازه 47 در 36 سانتی متر، محل نگهداری موزه ملی ایران
محراب زرین فام از کاشان، دوره ایلخانی، ارتفاع 62 و عرض 42 سانتی متر، محل نگهداری موزه ویکتوریا و آلبرت.
کاشی زرین فام از کاشان، با تاریخ نوشته شده 665 هجری، ارتفاع 52 و عرض 57 سانتی مترف محل نگهداری موزه ویکتوریا و آلبرت.
قسمتی از محراب از زیارتگاه نطنز با تاریخ نوشته شده 707 هجری، عرض 92 سانتی متر. محل نگهداری موزه ویکتوریا و آلبرت.
کاشی ستاره ایی متعلق به امام زاده یحیی در ورامین با تاریخ ذوالحجه 660 تا صفر 661 هجری، قطر هر کاشی 31 سانتی متر، محل نگهداری موزه ویکتوریا و آلبرت.
کاشی افریز، تخت سلیمان، قابل تاریخ گذاری به 1270-1275، ارتغاع 35.7 و عرض 36.5 سانتی متر، محل نگهداری موزه ویکتوریا و آلبرت.
کاشی افریز، به تصویر کشیدن بهرام گور و آزاده، تخت سلیمان، قابل تاریخ گذاری 1270-1275، ارتفاع 31.5 وو عرض 32.3 سانتی متر، موزه ویکتوریا آلبرت.
کاشی افریز تصویر حمله شیری به گاو، قرن 132 و یا 14 میلادی، ابعاد 11 در 11.5 اینچ، موزه ویکتوریا و آلبرت.
محراب زرین فام از کاشان در موزه برلین، کار حسن بن عربشاه.