کورههای کاشیپزی به شکل استوانهای ساخته میشود قطر دهانه کورهها از یک متر شروع میشود و گاهی تا دو متر و بیشتر میرسد بالای این کورهها کاسهای یا گنبدیشکل ساختهشده است که در بالای تیزه قوس به سوراخی منتهی میشود. این سوراخ جهت مشاهدهی داخل کوره است. استادان فن یا کاشیپزها آتش و حرارت کوره را از همین سوراخ تنظیم میکنند. سوراخ بالای کوره را، که قطر آن در حدود هفت تا هشت سانتیمتر است، با درپوشی فلزی یا گلی میپوشانند تا حرارت از این سوراخ خارج نشود و در مواقع لازم درپوش را کنار زده و آتش کوره با لعاب روی کاشی را از لحاظ پخت کنترل میکنند.
آتش از پایین وارد محوطه کوره میشود و داخل کوره را پر میکند. دیواره کوره از آجر نسوز یا گل نسوز ساختهشده است. کورههای پخت کاشی به دو طریق ساخته میشوند:
در کورههای عمودی اگر لعاب روی خشت کاشی از حد معمول زیادتر باشد در موقع حرارت دیدن لعاب کاشی که درحال پخته شدن است شره میکند و به پایین میریزد و کاشی را خراب میکند؛ بنابراین دقت بیشتری در لعاب دادن کاشیها بکار میرود. در کورههای مطبق چون کاشیها در سطحی افقی قرار گرفتهاند لعاب در جای خود ثابت و پخته میشود. در هر دو صورت لعاب باید به حد معمول روی خشت کاشی به کار برده شود. در کورههای مطبق مقدار حرارتی که به کاشی میرسد چند برابر حرارتی است که به کورههای آئینه داده میشود. در کورههای آئینهای حرارت مستقیماً روی لعاب کاشی است و کاشیها سریعتر پخته میشود. درصورتیکه در کورههای مطبق حرارت آتش داخل قفسهها شده و حفرههای داخل قفسهها را پر میکند و آتش بهمرور زمان به کاشی میرسد و پخت بهطور کامل انجام میگیرد. کورههای کنونی به مشعل مجهزند و سوخت آنها را نفت یا مازوت تامین میکند.
حرارتی که پخت کاشی را تامین میکند چه در گذشته و چه در زمان حال تابع نظر استادان فن است و بر تجربهای که آموختهاند متکی است؛ چون اگر مقدار حرارت از حد نصاب زیادتر شود کاشی سفتتر و در موقع تراش سختتر میگردد و چنانچه آتش از حد معمول کمتر باشد کاشی بهصورت خام پخت از کوره خارجشده و قابلاستفاده نیست .
خمیر یا ملاتی که با آن کاشی میسازند بر دو گونه است: الف-کاشی گلی، ب-کاشی جسمی.
برای تهیه کاشی گلی از سه روش استفاده میشود:
برای قالبگیری خمیر گل به دو طریق عمل میکنند:
برای آسانتر شدن کار بهجای واکوب کردن خشتها را معمولاً سه یا چهار میلیمتر بزرگتر میساختند و با صفحه فلزی که روی آن قرار میدادند با تیغه تیزی اطراف آن را میبریدند. در گل رسی که برای خشت کاشی آماده میکردند پنجتا شش درصد خاکستر کاه یا چوب مخلوط میکردند و این خاکستر از قدرت چسبندگی خاک رس میکاهد و خمیر گل پختهشده را سستتر میکند، بهطوریکه خشت پختهشده در مقابل صدمات تیشه نرمتر و تراش آن آسانتر میشود. زمانیکه خشت خشک و آماده لعاب شد، محلی را که باید به لعاب آغشته شود روی صفحهای از سنگ سنباده یا سنگهای مشابه دیگر که بتواند اضافات یا زائدههای روی خشت را برطرف کند با حرکت دورانی ساب میدادند تا زائدهای باقی نماند و صفحه صاف و آماده شود. محلهایی را که به شکل سوراخ روی خشت باقی میماند و به خشت کرمو مشهور بود با کاردک یا انگشت سبابه مقداری گل داخل آنها میکردند تا روی صفحه محل لعاب هموار شود. با یک پارچه نمدار روی خشت آمادهشده میکشیدند تا گرد و غبار آن گرفته شود و صفحه برای قبول لعاب آماده گردد.
مطالب بیانشده ذکری از کاشیسازی گذشته بود و زحماتی که برای ساختن کاشی تحمل میکردند، ولی امروزه همه کارها مکانیزه شده و ماشینهای کاشیسازی جای انسانها را گرفتهاند.
خمیر گل کاشی جسمی مخلوطی است از نرمه سنگ قلوه رودخانهای، نرمه شیشه و گل سرشور.
طرز تهیه: سنگ چخماق یا ریگ رودخانه را به وسیله ماشین یا تخماق با دست خرد کرده و به دانههای یک تا شش میلیمتری تبدیل میکنند. سپس دانههای سنگ را به آسیاب میبرند و با اضافه کردن آب، دانههای سنگ را نرم و به شکل دوغاب وارده و حوضچه هایی میکنند. گل ولای در آب تهنشین میشود. آب اضافه را خارج میکنند و یا پساز مدتی تبخیر میشود. گل سفت را درمقابل آفتاب خشک میکنند و دوباره به آسیاب میبرند و به شکل نرمه سنگ درمیآورند.
شیشه را نیز آسیاب و به شکل نرمه شیشه به کار میبرند. گل سرشور را با آب مخلوط میکنند تا دوغابی حاصل شود. او دوغاب گل سرشوی را از الک ریز عبور میدهند تا اضافات گل در الک باقی بماند و گل خالص بدست آید (گل سرشور در شیراز فراوان یافت میشود) . نرمه سنگ را با نرمه شیشه به نسبت چهل تا شصت درصد مخلوط میکنند و با دوغاب گل سرشور بههم میآمیزند تا خمیر گل بدست آید.
نسبت اختلاط گل سرشور با نرمه سنگ و نرمه شیشه به میزانی است که خمیر گل برای خشتزنی آماده شود. اگر مقدار شیشه در خمیر گل بیشازحد باشد کاشی جسمی سختتر و تیشه خور آن مشکلتر میشود؛ بنابراین در کاشی جسمی، که در معرقکاری از آن استفاده میشود، باید مقدار نرمه شیشه به نسبت گفتهشده باشد، ولی در کاشیهای نره ای که تیشه خور ندارند و مستقیماً در پوشش گنبد از آن استفاده میشود مقدار نرمه شیشه را میتوان زیادتر گرفت اگر بخواهند کاشی جسمی سختتر از حد معمول ساخته شود مقداری برادهی مس را آسیاب میکنند و به نسبت پنج درصد به خمیر گل کاشی اضافه میکنند و در پخت و درجه پخت کاشی را از حد معمول زیادتر میگیرند تا جنس کاشی سختتر شود.
مواد اولیه لعاب که در کاشیکاری از آن استفاده میشود، معمولاً مخلوطی از سرب و قلع است بهطورکلی هفترنگ کاشی را قلع و سرب تشکیل میدهد که در رنگ سفید سرب، قلع، سنگ چخماق و بلور را پساز آسیاب کردن به شکل نرمه با آب مخلوط میکنند و برای لعاب کاشی به کار میبرند. در رنگ فیروزهای از سرب، قلع، سنگ چخماق، بلور و برادهی مس استفاده میکنند. در رنگهای دیگر از مواد گفتهشده بهاضافه انواع جوهر، یا اکسیدهای فلزی میتوان استفاده کرد.
در معرقکاری معمولاً لعاب را به رنگ دلخواه روی کاشی میریزند بهطوریکه تمام سطح کاشی را بپوشاند و محلی خالی از لعاب دیده نشود. کاشی لعابدار و در کوره حرارت میدهند (سفید، مشکی، زرد، حنایی، لاجوردی، فیروزهای و قرمز) و درصورتیکه بخواهند نقشی را روی کاشی چهارگوش ترسیم کنند نخست خشت را به کوره برده، حرارت میدهند تا پخته شود سپس با لعاب سفید یا رنگ دلخواه دیگر آن را رنگ میکنند و به کوره میبرند و پساز پخته شدن بیرون میآورند و اطراف کاشی را تراش داده به یک اندازه درمیآورند. کاشیهای تراش دادهشده را روی صفحهای پهلوی یکدیگر قرار میدهند و نقش موردنظر را روی آن ترسیم میکنند و دوباره با لعاب به رنگهای دلخواه، روی نقوش کاشی را رنگآمیزی میکنند و برای بار سوم به کوره میبرند و حرارت میدهند تا لعاب دوم پخته شود. رنگ اول را زیر رنگی و رنگ دوم را نقش اصلی میگویند. مخلوط کردن رنگها و بدست آوردن لعاب با تجربه استادان فن همراه است.
امروزه با پیشرفت فناوری و ساخت کاشیها به یک اندازه مشخص کار کاشیکاری سادهشده و با استفاده از این نوع کاشیهای موجود و پهلوی هم چیدن آنها و ترسیم نقشه موردنظر و به کوره بردن و حرارت دادن آن کاشی هفترنگ آماده میشود.
کاشی گلی از نظر مقاومت در روی دیوار و مصرف آن در گروه کاری مناسب است و در مقابل کیش، کاشی تراشی و سوهان کاشیکار مقاومتی بیشتر از خود نشان میدهد (سختتر است) ، ولی در مقابل یخبندان دوام کمتری دارد و در موقع یخزدگی لعاب آن پولک میشود و از روی آجر کاشی جدا میگردد. کاشی گلی از لحاظ اقتصادی مقرونبهصرفه است.
کاشی جسمی، که مخلوطی از نرمه سنگ و نرمه شیشه است، اولاً از نظر مواد تشکیلدهنده به این علت که خشت و لعاب تقریباً همجنس هستند لعاب را بهتر به خود جذب میکند، ثانیاً در موقعی که حرارت میبیند و از کوره خارج میشود بهعلت جمع کردن ذرات شیشه و نرمه سنگ چخماق داخل کاشی خلل و فرجی به وجود میآید که به آن لانهزنبوری گویند و باعث میشود که کاشی در مقابل یخبندان بهتر مقاومت کند.
در گنبدها از نوعی کاشی به نام کاشی نره ای استفاده میشود که از کاشی گلی و کاشی جسمی ساخته میشود. تفاوت کاشی نره ای با کاشی معمولی در ضخامت گل پشت کاشی است. ضخامت کاشی معمولی یکونیم تا دو سانتیمتر است، درصورتیکه کاشی نره ای به ضخامت چهار تا پنج سانتیمتر و گاه تا پانزده سانتیمتر هم در مساجد قدیمی دیدهشده است. کاشی نره ای از لحاظ خمیر گل و لعاب روی آن تفاوتی ندارد و چون روی گنبدها برفی زیادتری مینشیند و یخ میبندد، ضخامت کاشی را بیشتر میگیرند که بهتر در ملات بنشیند و مقاومت بیشتری داشته باشد. ضخامت پشت کاشی نره ای را نسبتبه بزرگ و آبدار آن کوچکتر میگیرند که دیوار کاشی نری از محل لعابدار پشت صفحه مایل است و اگر دو کاشی را پهلوی هم قرار بدهیم ملات گچ یا سیمان بهراحتی میتواند فاصله دو کاشی را پر کند و بههم بچسباند.
به عقب برمیگردیم و کاشیسازی در حاشیه کویر را مورد مطالعه قرار میدهیم، تا دریابیم که در گذشته (مثلاً در دوره استیلای مغول) کاشی را چگونه میساختند علامت سوال گل رسی که برای کاشیسازی آماده میکردند باید خالی از هر ماده زائدی باشد تا بتوان کاشی موردنظر را تهیه کرد. کاشی را به دو طریق میساختند: کاشی مهری و کاشی پیش بر. این دو نوع کاشی گاه بدون لعاب و به شکل آجر در نماسازی و تزئین بناها به کار میرفت، که هنوز هم آثار بسیاری از این شیوه باقی است.
قالب موردنظر را آماده میکردند و کف قالب را، که نمای اصلی کاشی یا آجر را پدید میآورد، با نقوشی که برگزیده بودند کندهکاری میکردند. پستی و بلندی در این کندهکاری چشمگیر بود. پساز آماده شدن قالب، خمیر گل رس را در آنجا میدادند و پساز برداشت اضافات، آن را در محل مناسبی برگردان میکردند. گل قالب گرفتهشده پساز خشک شدن برای لعاب آماده میشد. لعاب دادن این خشتها بدون بدینطریق بود که برجستگی ها را به لعاب آغشته میکردند و ورودیها را به وضع اولیه، یعنی گل باقی میگذاشتند. پساز پخته شدن، محل گودیها به شکل آجر نمایان میشد و محل برجستگیها به شکل کاشی خود را نشان میداد.
کاشی پیش بر: گل قالب گرفتهشده را روی صفحه صافی برگردان میکردند و شکلهای موردنظر را به شکل آلت (آلت در نجاری استفاده میشود داخل درهای شبکهای) برش میدادند و آن را به کوروش میبردند و پساز حرارت دادن به شکل آجر از کوره خارج میکردهاند. این آجرهای پیش بر گاهی به شکل آجر و گاهی با لعاب از آن استفادهشده است.
هنر اسلامی باهنر ساسانیان تلفیق شد و هنری نو به وجود آورد. در اوایل اسلام آجر، این عنصر زیربنایی هر بنا، با انعطافپذیری ای که داشت داخل و خارج بنا را زینت بخشید و دیری نپایید که کاشی جای خود را پیدا کرد و در زمان صفویه میدان را از آجر گرفت و زینتبخش داخل و خارج بنا شد. در این زمان بود که انشعاباتی از کاشیکاری جدا شد و کاشیکاری به اوج خود رسید.
کاشیهایی که با طرح و نقشهای مختلف با اشکال چند ضلعی های هندسی که پهلوی یکدیگر قرار میگیرند و تشکیل نقش واحدی را میدهند بنام گره کشی مشهورند.
معرقکاری (کاشی معرق) عبارت است از قطعههای بریدهشده کاشی که از نقوش مختلف و رنگهای متفاوت تراشیده و کنار یکدیگر به شکل قطعهای بزرگ درآمد و روی دیوار نصب میشود تا زینتبخش بنا گردد. این نقوش گاهی از نقشهای گره کشی و گاهی از نقشهای مختلف مانند گل و بوته سازی اسلیمیها و ختایی ها هستند که هرکدام جداگانه میتوانند بنایی را زینت بخشند.
کاشی هفترنگ که شهرت بسیاری دارد از کاشیهای خشت یعنی چهارگوش نشأتگرفته و اندازه آن در گذشته پانزده در پانزده سانتیمتر و امروزه بیست در بیست سانتیمتر است که در کنار یکدیگر قرار میدهند و نقش موردنظر را روی آن رنگآمیزی میکنند و به کوره برده حرارت میدهند تا لعاب پخته شود. سپس از کوره خارج و بر دیوار نصب میکنند. هفترنگ متداول عبارت است از سیاه، سفید، لاجوردی، فیروزهای، قرمز، زرد و حنایی که در ابنیه تاریخی و اماکن متبرکه از این نوع کاشیها زیاد استفاده شدهاست.
نقوش معقلی (کاشیکاری معقلی) از مصالحی مانند آجر و کاشی (جدا و درهم) ساخته میشود و معمولاً در جدولهای شطرنجی قابل ترسیم است که به شرح آن خواهیم پرداخت. نقوش معقلی را میتوان فقط با کاشی و با استفاده از تنوع و تفاوت رنگ لعاب آنها ایجاد کرد و همچنین میتوان با ترکیب آجر و کاشی نقوش معقلی بسیار زیبایی خلق کرد که معماران و هنرمندان ما از گذشته و امروز آثار بسیار ارزشمندی را به یادگار گذاشته اند.
خط بنایی الهامگرفته از خط کوفی است و در کاشیکاری و معماری اسلامی جایگاه ویژهای دارد. این خط زینتبخش بخشی از کتیبهها، داخل محرابها و بالای منارهها و پشتبغلهای قوس هاست که ذکری از آن به میان خواهد آمد.
زمینه سخن در کاشیکاری ایران بسیار است، چون شیوههای اسلیمی، گره کاری، خطوط بنایی، مقرنسکاری، رسمی بندی و یزدی بندی هر یک دارای اهمیت مخصوص به خود بودهاند، و در هر یک هنر ویژهای بکار رفتهاست. در اینجا میتوان با دید باز در کار تهیه یک قطعه کاشی بزرگ یا کوچک در سطحهای مختلف دقیق شد و با برداشتی ساده مراحل گوناگون و اهمیت قدرت هنری و علاقه و حوصله کار کاشی کاران با مورد توجه قرار داد.
استاد فن، طرح کاشیکاری را که بعضی اوقات از قطعات کوچک تشکیلشده و تکرار آن سدهای بزرگ را به وجود میآورد، روی کاغذ رسم میکند. برای ترسیم یک طرح، کاغذ باید بهاندازه کافی برای نقشه موردنظر وسعت داشته باشد تا بتوان نقش را بهراحتی روی آن رسم کرد. درصورتیکه کاغذ کوچک باشد، تعدادی صفحات کاغذ را بهم وصل میکنند تا اندازه لازم بدست آید. بهم وصل کردن کاغذ را در اصطلاح کارت، کاغذ چسبانی میگویند.
امروزه استفاده از نرمافزارهای ترسیم و طراحی نیاز به کاغذ برای ترسیم نقوش را بهطورکل برطرف کردهاست و نیازی به کاغذ چسبانی در مرحله طراحی و ترسیم وجود ندارد.
در ادوار گذشته که کاغذهای کپی یا اوزالید و دستگاههای تکثیر وجود نداشت، هنرمندان از طریق گرد زنی نقشهای خود را تکثیر میکردند به این معنی که وقتی نقش اصلی کشیده میشد، روی خطوط آن را با سوزن یا سنجاق با فاصله دو تا پنج میلیمتر سوراخ میکردند فیر بود بهنحویکه تمام خطوط بهطور مشبک سوراخ میشدند سپس مقداری گرد زغال را داخل تکهای پارچهی نازک مانند وال یا متقال قرار میدادند و گرداگرد پارچه را با دست جمع میکردند تا به شکل کیسه درآید و با آن به سوراخها ضربه میزدند. گرده زغال از پارچه و سپس از سوراخها میگذشت و روی کاغذ دوم و یا در محل کار اثر خود را بهجای میگذاشت. از روی نقاط بدستآمده خطوط را بههم وصل میکردند و نسخه دوم نقش بدست میآمد. در ضمن یادآوری میشود که هنرمندان گچکار نیز از این روش استفاده میکنند و نقش سوزنی را روی دیوار یا سقف گرده زنی میکنند و سپس از روی گرده زنی کار خود را شروع میکنند.
رنگآمیزی یکی از مهمترین مراحل کاشیکاری است. انتخاب رنگ در موارد مختلف جنبه علمی دارد، ولی احساس افراد را نسبتبه رنگهای مختلف نباید ازنظر دور داشت بهطورکلی رنگ عبارت است از امواج نوری که با چشم میبینیم و در مغز تشخیص میدهیم. هنگامیکه نور بر اجسام رنگین میتابد، چشم میتواند رنگها را بهطور یکنواخت یا کمرنگ یا پررنگ ببیند. گاهی یکی از رنگها جلوه خاصی بدنبال دارد و چشم آن را بهتر تشخیص میدهد، یا بهنظر بیشتر خودنمایی میکند بهطوریکه بیننده احساس میکند که مثلاً رنگ زرد یا رنگ آبی در صفحه بیشتر شدهاست، بنابراین دید چشم و احساس بیننده اصلی ترکیب رنگ را مشخص میسازد. این احساس در هنرمندان متفاوت است و هر یک، به فراخور احساس خود، یکی از رنگها را بیانگر حالت موردنظر قرار میدهند و زمینه را بر اساس آن برمیگزینند. اگر خوب به کاشیکاریهای ادوار مختلف بنگریم، این احساس کاملاً مشخص میشود، کمااینکه در نوعی کاشیکاری که در دو منطقه انجامشده (برای مثال در زمینه گره کنت) در یک نمونه زمینی کار را زرد انتخاب کردهاند و در نمونه دیگر از رنگ قرمز یا فیروزهای کمک گرفتهاند و این امر از احساس هنرمند نسبتبه رنگ انتخابی حکایت دارد.
در کاشیکاری باید رنگها به طریقی انتخاب شوند که در نورهای مختلف روز در آن تغییری حاصل نشود و در مقابل نور زیاد یکی از رنگها انعکاس شدید پیدا نکند، یا در مقابل نور کم جلوه خود را از دست ندهد. رنگهای اصلی که از آن استفاده میکنند درحقیقت سهرنگ هستند (قرمز، زرد، آبی) که از مخلوط آنها رنگهای دیگر حاصل میشوند. اگر مقدار رنگی که مخلوط میشود کم یا زیاد گردد، رنگ دلخواه به دست نمیآید، بلکه کمرنگ یا پررنگ میشود و کار بر کاشیکاری اثر کلی باقی میگذارد.
پساز آنکه طرح آماده شد، رنگ هر قطعه باید مشخص شود. در این قسمت که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است مهارت و استادی کاشیکار و نحوهی ترکیب و بکار بردن رنگها و اینکه کدام رنگ باید کنار کدام رنگ بنشیند تا جلوه خود را حفظ کند از اهمیت خاصی برخوردار است، بنابراین کاشیکار باید بدید هنری مجهز باشد تا بتواند همه رنگها را با هم تطبیق دهد و نوآوریهایی در کار کاشیکاری پدید آورد.
راه پارچه عبارت است از مقدار کاشی تراشی شده از کوچک و بزرگ که پساز آماده شدن برای نصب کنار یکدیگر قرار میدهند و پشت آن را با مصالح ساختمانی مانند گچ یا ماسه و سیمان بههم وصل میکنند و آن تعداد قطعاتی را که بههمچسبیده و به شکل یک قطعهی نسبتاً بزرگ آمادهشده است از روی زمین برمیدارند و در محل کار نصب میکنند. در اصطلاح حرکت اطراف قطعهی بزرگراه راه پارچه میگویند و با خط ضخیمتر یا تغییر رنگ خطوط آن را در طرح نشان میدهند.
راه پارچه در قطعات مختلف فرق میکند. یکپارچگی قطعات برای نصب در مساحتهای در حدود سی تا شصت سانتیمترمربع متغیر است. بزرگی و کوچکی یا قطعات با تشخیص استاد فن است. چنانچه طرح یا نقشه تکراری باشد، راه پارچه در خطوط محیطی اشکال بهطور لولایی با حرکت مستقیم گسترش پیدا میکند. چنین طرحهایی ممکن است بر شکلهای مربع یا مربعمستطیل و چندضلعی های منتظم باشند تنظیم و ترتیب اجرا همیشه باید مورد توجه کاشیکار باشد و جزئیات کار را بررسی کند تا اشتباهی رخ ندهد. پساز تعیین رنگها راه پارچه را روی طرح کشیده و نسخه دوم آن را مشخص میکنند.
نقشه روی کاغذ اگر گره باشد یا اسلیمی یا معرق های دیگر تفاوتی ندارد این شماره و علامتگذاری بعلت این است که محل قطعه کار تغییر نکند یا با قطعات دیگر جابجا و اشتباه نشود. اگر زمینه طرح گره کشی باشد اشکال متشابه از یک شماره استفاده میکنند و اگر نقش در اسلیمی یا طرح دیگر باشد، چنانچه تشابهی داشته باشند از شمارههای متشابه و علامتهای مشابه استفاده میکنند، شمارهگذاری از لحاظ رنگ و علامتگذاری از لحاظ شکل مورد استفاده قرار میگیرد، مثلاً اگر ساقه گلی به چند قطعه تقسیم شود، چنانچه این ساقه در قسمتهای مختلف با هم تشابهی نداشته باشد، ولی همرنگ باشد دنباله یکدیگر قرار میگیرند و علامتهایی مانند حروف یا چند خط در روی نقشه و در مقابل آن روی زمینه کار قرار میدهند و در موقع جمعآوری از آنها استفاده میکنند.
اگر شکلهای بکار گرفتهشده با هم تشابهی نداشته باشند و از نظر رنگ هم متفاوت باشند، قطعات از اول با شماره یک شروع و به قطع و به تعداد قطعات شمارهگذاری میشود تا بعد از تراشیدن کاشیها، جمعآوری آنها به شکل اول بهآسانی انجام پذیرد. سپس این شمارهها را بهترتیب پهلوی یکدیگر قرار میدهند، اگر قطعهای از طرح مفقود یا شکسته باشد فورا تشخیص داده میشود و جایگزین کردن آن کار آسانی است.
طرح یا نقشهایی را که به کمک خطوط بر روی کاغذ مشخص شدهاند، به وسیله کاغذبر از روی خطها میبرند و از هم جدا میسازند. این بریده ها را اگر تشابهی داشته باشند جدا از هم جمعآوری میکنند و اگر قرینه نباشند، رنگهای متشابه را در یک جا قرار میدهند که در موقع چسبانیدن روی کاشی پیشرفت کار سریعتر انجام گیرد.
بریدن خطوط در طرحهای اسلیمی و ختایی و نقشهای متشابه مهارت خاصی لازم دارد، چون این خطوط مستقیم نیستند که به وسیله خطکش یا ابزارهای دیگر بریده شوند، فقط ماهر بودن استاد فن است که باید کاغذبر را با دست روی خطوط نقش حرکت دهد و آنها را بهدقت تمام جدا سازد. اگر کاغذبر بهدقت از روی خطوط نقشه عبور داده نشود یا لرزش دست، کاغذبر را از مسیر اصلی منحرف سازد، وضع کج و معوج خطوط و تبعیت کاشی تراش از برش اولیه پساز نصب روی دیوار کاملاً به چشم میخورد و نقش اصالت خود را از دست میدهد.
قطعات بریدهشده کاغذی را که از یک نقش به دست میآید و گرههای مربوط به رنگهای مختلف را تشکیل میدهد، بر کاشیهایی که رنگهای موردنظر را دارند میچسبانند، بهطوریکه علایم مشخصه هر یک مرئی باشد (این کاغذها روی کاشی به طرفی که لعاب دادهشده میچسبد و چسب آن معمولاً سریش است، که در خاتمه کار با مرطوب کردن آن بهراحتی از روی کاشی جدا شود) . حد فاصل بین دو قطعه کاغذ که روی کاشی میچسبد در حدود پنج میلیمتر یا بیشتر است.
این کاغذها باید خیلی صاف و بدون چینخوردگی روی کاشی چسبانده شود، چون اگر چینخوردگی داشته باشد قطعهی کاغذی که از یک برگ یا ساقه یک گل یا امثالهم تهیهشده، از حد اصلی خود کوچکتر میشود و بعد از تراشیدن نمیتواند محل خود را پر کند و کار ناقص یا درسهای حدفاصل بین دو کاشی زیاد میشود.
برای جداسازی و آماده کردن قطعاتی که در کاغذ چسبانی بر روی کاشی پانزده در پانزده سانتیمتر مشخص شدهاند و فاصله بین کاغذهای چسبانده شده در حدود پنج میلیمتر یا بیشتر است، از تیشه کاشی تراشی استفاده میشود و دقت به عمل میآید که لعاب اطراف کاغذهای چسبانده شده سالم بماند این جداسازی قطعات مهارت خاصی لازم دارد، چون خطوط مستقیم نیستند و استاد کاشیکار باید با دقت کامل تیشه کاشی تراشی را در پیچوخم طرحها حرکت دهد و قطعات را از هم جدا سازد، قطعات جداشده را در محل برای کارهای بعدی آماده میکنند. عمل جدا کردن قطعات را تکه بری میگویند.
پساز جدا شدن قطعات، استاد فن لعابهای رنگی اضافی اطراف کاغذها را که روی کاشی چسبانیده شده بودند به وسیله تیشه کاشی میتراشد، بهطوریکه در اطراف کاغذ فقط آجر پیدا باشد و لعاب رنگی زیر کاغذهای چسبانیده شده پنهان باشد این لعاب پرانی را در اصطلاح لب زدگی میگویند.
بعد از لب زدگی نوبت به گل بردگی میرسد. در این مرحله با تیشه مخصوص، آجرهای پیرامون قطعه لب زدگی را که روی لعاب آن کاغذ چسبانیده شده میتراشند، بهطوریکه آجرها از لبه کاغذ تا پشت کاشی تراشیده شوند.
تراشیدن و آماده کردن کاشیها برای ظریفکاری در مراحل بعدی کار است، چون هر چه به ظرافت کار نزدیک میشویم ابزارهای کار هم ظریفتر میشوند و اگر برجستگیهای اضافی در پشت کاشی وجود داشته باشد با ابزار ظریفکاری نمیتوان آن را از بین برد یا اگر بتوانیم وقت بیشتری لازم دارد.
در موقع گل بردگی، چون ممکن است تیشه نتواند لبههای کاشی را خوب درز کند (درز محلی است که دو بعد کاشی بههم میچسبند) ، بعد از آماده شدن قطعات کاشی از گل بردگی با سوهان های مختلف که بتواند درست در پیچ و خم زاویههای باز و بسته کاشی، صافکاری و حرکت و عمل درز کردن را انجام دهد استفاده میکنند تا اگر در محلی برجستگی باشد آن را از بین ببرد و لبه کاشیها را از روی لعابدار کاشی به پشت بهطور مایل سوهانکاری میکنند بهنحویکه لبه لعابدار کاشیها پهلوی هم قرار گیرند. اگر لبه کاشیها در خط مستقیمی باشد، میتوان از سنگ سنباده استفاده کرد. این عملیات را سوهان زنی میگویند.
در این مرحله کار دقت و مهارت بیشتری لازم است و تخمه گذاری کار استادان باتجربه میباشد. تخمه گذاری عبارت است از قطعات کوچک که به وسیله دست تراشیده میشوند و در دل قطعات بزرگتر جا میگیرند، مثلاً غنچهای که در میان برگها یا برگی که در میان چند بوته جقه ای یا اسلیمی باید جاسازی شود البته باید بدانیم که رنگ کاشیها هیچکدام مشخص نیست، چون روی آنها کاغذهای طرح اولیه چسبیده و استادکار با شماره و علامتهایی که روی کاغذها است، رنگ را تشخیص میدهد و هر کدام را در محل خود جاسازی میکند. نحوه کار از این قرار است که قطعات بزرگتر را با تیشه یا ابزارهای دیگر مانند مقار سوراخ میکنند و با سوهان های مختلف آن را به شکل کاغذ روی آن درمیآورند (حرکت سوهان تا زمانیکه روی آجر کاشی حرکت میکند میتواند دوطرفه باشد، ولی مواقعی که به لعاب کاشی نزدیک میشود حتماً باید سوهان را از طرف لعاب به پشت کاشی حرکت داد، چون اگر برعکس حرکت کند، سوهان لعاب کاشی را با کاغذ روی آن میکند و قطعه را خراب میکند). قطعه تراشیدهشده را در محل مخصوص به خود جای میدهند. باید توجه داشت که این رای گیری و درز نمودن کاشیها باید به طریقی انجام گیرد که پساز اینکه کاغذها از روی کاشیها کنده و برداشته شد، درز کاشیها آنقدر نزدیک بههم و جفت باشد که ملاتی داخل آنها نشود و هر بینندهای فکر کند که درز کاشی خط فاصل دو رنگ است.
در موقعی که قطعهی نامبرده در محل خود قرار گرفت، آن را به وسیله مخلوط گچ و سریش محکم میکنند. اگر قطعه را با سیریش تنها در جای خود محکم و نصب کنند، سیریش بعد از خشک شدن جمع میشود و حجم آن کاهش مییابد بهطوریکه از کار جدا میشود. اگر بخواهند از گچ بهتنهایی استفاده کنند، چون گچ مادهای است که خود گیری خود را زود انجام میدهد برای کاشیکار مقدور نیست با آن سرعت بتواند از گچ استفاده کند، بنابراین گچ را با سریش، که دو ماده چسبنده اند، به نسبت نصف و نصف مخلوط میکنند و مورد استفاده قرار میدهند. پساز خود گیری، حجم گچ زیاد میشود و سیریش موقع خود گیری از حجم خود میکاهد، بنابراین، این دو ماده میتوانند مکمل یکدیگر باشند و برای محکم ساختن تخمگذاری ملاط خوبی باشد. تخمه گذاری در کاشیکاری عملی بسیار حساس است و در بیشتر موارد از آن استفاده میشود.
هنگامیکه تخمه گزاری قطعات تمام شد، یکی از نسخههای تکراری طرح را روی زمین پهن میکنند و قطعات آمادهشده را از روی شمارههایی که قبلاً روی قطعات نوشتهاند و نمونه آن همروی طرح نسخه مکرر منعکس است در محل خود جای میدهند وقتی تمام قطعات روی نقش کاغذ و هر شماره روی شماره خود جای گرفت و از درستی کار اطمینان حاصل شد، روی زمین در محل مناسبی با شمشه گیری و نوار بندی، گچ کشی میکنند و یک سطح صاف به وجود میآورند (آماده نمودن زیر کار را تخمیر میگویند) و اطراف آن خطکشی یا شمشه بندی میکنند. قطعات را بهترتیب شماره یا علامت از روی کاغذ به روی سطح صاف انتقال میدهند یا با عمل گرد زنی نقش را روی تخمیر ترسیم میکنند. انتخاب تخمیر برای این است که کاشیها از طرف لعاب روی سطح گچ کشی قرار گیرد و بعد از نصب روی کار اگر برآمدگی یا فرورفتگی در سطح کار مشاهده شود نمیتوان آن را تعمیر کرد، بنابراین سطح گچ کشی باید صاف باشد تا قطعات کاشی که کنار یکدیگر قرار داده میشود، در یک سطح صاف قرار گیرد. چنانچه سطح کار که کاشی روی آن قرار میگیرد قوسی یا مورب باشد، قالبگیری گچ (تخمیر) روی زمین باید به همان شکل ساخته شود که بعد از انتقال، قطعات بههمچسبیده کاشی در محل اصلی شکل کمانی یا مورب خود را حفظ کند (کاغذهایی را که از نقش اصلی بریدهشده و روی لعاب کاشیها چسبانیده شده به طریقی قرار گیرد که کاغذها روی زمین و پشت کاشی بهطرف بالا باشد) . چنانچه نقش تعدادی قطعات لازم باشد میتوان نقش اصلی را روی تخمیر کشید و قطعات کاشی را با شماره روی تخمیر در جای خود قرار داد. ناگفته نماند در موقعی که میخواهند قطعات کاشی را در محل خود جایگزین کنند، باید اول مقداری سریش معمولی را در ظرف آب بزنند و روی قطعات کاشی را به سیریش آب زده آغشته نمایند و در محل خود قرار دهند تا به تخمیر یا روی کاغذ نقش اصلی بچسبد و در موقع ملات ریزی در پشت کاشیها قطعات جابجا نشود و نقش از حالت اولیه خود خارج نگردد.
در موقعی که قطعات را روی تخمیر یا روی نقشه اصلی قرار میدهند، اول قطعات بزرگ را در جای خود میگذارند و بعد قطعات کوچکتر را جاسازی میکنند در این موقع امکان دارد گرد و غبار یا اشیایی خارجی در محل کار ریختهشده باشد. بنابراین اگر بخواهیم با دست آنها را تمیز کنیم مقدور نیست و ممکن است کاشیهای اولیه که نصبشده کنده و جابهجا شود، بنابراین به وسیله لولهای بر سطح تخمیر در لابهلای کاشیهای نصبشده میدمند تا محل کار تمیز شود و بتوان قطعات را در جای خود جاسازی کرد.
پساز چیدن تمام قطعات نقشه روی زمین، خاک رس را با آب مخلوط و به شکل خمیری آماده میکنند. در محلهایی راه پارچه که روی نقشه اصلی مشخص کرده بودند، خمیر گل رس را با دست به شکل فیتیلهای درمیآورند و سپس آن را پهن و به عرض تقریبی سه سانتیمتر تبدیل میکنند و در محل راه پارچه بهطور عمودی قرار میدهند، یعنی ضخامت گل یک سانتیمتر در رویه راه پارچه قرار میگیرد و ارتفاع گل، که در حدود سه سانتیمتر است به اندازهی تقریبی ضخامت ملات پشت کاشیها خواهد بود و طول خمیر گل به اندازهی طول راه پارچه است. عمل فوق برای این منظور انجام میگیرد که قطعهی داخل راه پارچه، که از تعداد قطعات ریز و درشت نقش شکلگرفته بود، به بقیه قطعات اتصال پیدا نکند و آسان بتواند آن را از روی زمین برداشت. چنین قطعهای را پارچه میگویند
گفتیم که قطعه پارچه، پیرامون نامنظم دارد و طول و عرض آن درحدود سی تا شصت سانتیمتر مربع است. پساز عمل گلهگذاری راه پارچه، مقداری رطوبت به پشت کاشیها میرسانند که اگر گردوغباری پشت کاشیها باشد از بین برود، سپس دوغاب گچ یا ملات ماسه سیمان را آماده میکنند و تا ارتفاع تقریبی راه پارچه پشت کاشی میریزند. درضمن مقداری سیمهای نازک یا مفتول که دو سر آنها را به شکل قلاب یا حلقه خم کردهاند در داخل ملات جای میدهند. این قلابها دو خاصیت دارند: اول اینکه قلابهای که سر آنها از ملات پشت کاشی بیرون مانده دستگیره ای است که میتوان به وسیله آن بهراحتی قطعات پارچه را از زمین بلند کرد، و دوم اینکه وقتی پارچه را روی کار نصب میکنند و پشت آن را با ملات پر میکنند، این قلابها در ملات بعدی جایگیر میشود و استحکام کار را زیاد میکند.
پساز محکم شدن ملات پشت کاشی قطعات، تکههای پارچه را از زمین بلند میکند و در جای اصلی روی کار قرار میدهند و بعد از شاقول کاری و تراز نمودن، پشت آن را با مخلوط ملات اولیه یعنی دوغاب ماسه و سیمان یا دوغاب گچ پر میکنند (دوغاب گچ در ساختمانهای قدیمی معمول بود و امروز بیشتر از ملات ماسه و سیمان استفاده میکند).
در اطراف کاشیکاری، خطوطی پهن کشیده میشود که در معرقکاری و گره کشی به عرضهای مختلف از سه میلیمتر تا سه سانتیمتر کمتر یا بیشتر دیده میشود این خطوط را همین میگویند. همچنین در بعضی موارد گره کشی، که خطوط اطراف چندضلعی ها را پهن گرفتهاند تا نمایشدهنده زمینه کار باشد، این خطوط را نیز همین میگویند.
پیرامون کاشیکاریها معمولاً با چفت مشخص و نشان داده میشود که این شیفتها گاهی برجسته و گاهی فرورفتهاند. چفت ها (دوال ها) در حقیقت قابسازی اطراف کاشیکاری هستند که میتوان آنها را هم ایلهای برجسته یا فرورفته دانست. همینها در قسمتهای برجسته یا فرورفته سطوح کاشیکاری، زاویه نود درجه میسازند و لازم است که سطوح از چفت ها (دوال ها) که نسبت ب سطح کاشی برجسته اند در کاشی لعابدار تشکیل شوند.
پساز نصب قطعات پارچهها در محل خود و محکم کردن پشت آن، به وسیله تکهای پارچه یا قطعهای ابر مرطوب، به روی کاغذهای نقش روی کاشی رطوبت وارد میسازند و آنها را خیس و نمدار میکنند. پساز چند دقیقه کاغذها خیس میخورد و بهراحتی از روی کاشیها جدا میشود و رنگها جلوه پیدا میکنند.
منبع: کتاب کاشی و کاربرد آن. محمود ماهر النقش.