مشهورترین و مهمترین منطقهای که در آن کاشی تولید میگردید شهری به نام کاشان در جنوب تهران بودهاست. بنا به گفتهی برخی از محققین اصولاً لغت کاشی که به اینگونه سرامیکها گفته میشود از اسم همین شهر یعنی کاشان گرفته شدهاست. در شهر کاشان مردی به نام ابوالقاسم زندگی میکرده که نام او بر روی بسیاری از کاشیهای آن زمان حک گردیده و نوشتههایی از او درباره تولید کاشی در سال ۱۳۰۱ میلادی باقیمانده است. کاشیهایی که از تاریخ ۱۲۰۸ الی ۱۳۳۰ میلادی در کاشان ساختهشده همگی نوعی زرین فام قهوهای رنگ است که بر روی نقوش برجسته آبی و فیروزهای رنگ مشاهده میگردد این نوع کاشیها برای پوشش دیوار بکار برده شده و دارای شکل ستارهای و یا صلیبی میباشند که هر کدام از آنها دارای نقش مختلفی است درصورتیکه قسمت بالای دیوار با یک افریز (کنارههای نواری شکل) ممتد با کاشیهای طولی و نقش برجستهی آبیرنگ پوشیده شدهاست.
از این نوع کاشیها برای مکانهای بخصوص نیز استفاده میشده مانند محرابهای مساجد که از همه آنها کاملتر میتوان محراب مسجد امام رضا در ایران و مشهد (۱۲۱۶) نام برد، در موزه برلین قسمتی از مسجد میدان از کاشان بهسال ۱۲۲۶ ، در موزه دانشگاه فیلادلفیا قسمتی از مقبره امامزاده یحیی ورامین (۱۲۶۵) وجود دارد.
صنعت کاشیسازی کاشان در این زمان رونق فراوان داشته و ترقی زیادی کردهاست. نقوش برجسته و ترسیمات بسیار ظریف و زیبای آن در هیچ زمانی مشاهده نگردیدهاست.
در زمان حکومت غازانخان (۱۲۹۵ الی ۱۳۰۴) موقعی که شهوت خرابکاری مغولها به پایان رسید و خود غازانخان به دین اسلام گرایید سعی فراوان نمود هنر کاشیسازی ایران را مجدداً زنده کند و در همین زمان اثر نفوذ هنر چینیها مانند نقش اژدها و ابرهای آسمانی و گل رز آبی در کاشیهای آن زمان مشاهده میشود.
در قرن ۱۳ طرحهای پیکر انسان و حیوانات نیز علیرغم محدودیتهای مذهبی بسیار دیدهشده است مانند طرحهای دو معشوق در باغ، حیوانات، درخت و پرندگان. کاشیهای دیواری ساخت کاشان در قرن ۱۳ بیشتر دارای طرحهای افسانهای و داستانهای مختلف است مانند چهار بیتی های (رباعیات) خیام و غیره. اما در قرن ۱۴ تمایل بیشتری به کاشیهای کناره دار با نوشتهها و نمایشهایی از شاهنامه فردوسی نشان داده شد مانند نقوش بهرام گور با معشوقهاش آزاد درحین شکار و یا نقش شیری که گاوی را درحال دریدن نشان میدهد. در اواخر قرن ۱۳ رنگهای آبی و فیروزهای اهمیت بیشتری داشت. از مشخصات دیگر این زمان که بسیار مشاهدهشده و شاید به نامرغوب گراییدند سوق داده میشود خطوط و نوشتههای درشتی است که آن لطافت و ظرافت قبل را ندارد. همزمان با آن نقوش برجسته زیبا، بهتدریج معنا و بلاغت خود را کاهش داده و صافتر شدهاند و نفوذ طرحهای چین بر روی آن بیشتر دیده میشود.
لعابهای یکرنگ فیروزه و همچنین نقوش برجسته یکرنگ آبی در جوار تولیدات زرین فام نمونههای بارز تولیدات کاشان میباشد و تمام محرابها با این روش ساخته شدهاند.
یکی دیگر از کارهای بارز و مشخصه شهرهای کاشان و ری که ابوالقاسم آن را هفتپیکر نامیده و به تاریخ ۱۲۰۰ میباشد میناکاری های آن زمان است این نوع کاشیکاری (میناکاری) بسیار زیبا و اصیل میباشد نکته در اینجا اغلب رنگهای موصلی (نفوذی) بکار رفتهاست. مشابه همین ظروف در برج آلاچیق معروف شهر کنیا در ترکیه کشف گردیده که حاکی از آن است که پساز تاخت و تازه مغولها گروهی از سفالگران شهرری به آن. رفته و در آنجا کارهایشان راحتی در زمان سلجوقیان ادامه دادند.
نوع دیگر میناکاری که ابوالقاسم آن را لاجوردی نام نهادهاست شامل رنگهای قرمز، سفید قرمز سیاه و طلایی است که بر روی زمینه آبی (لاجوردی) مو فیلی یا رنگ فیروزهای لعاب کاری شدهاست درحالیکه برای رنگ طلایی از ورقهای بسیار نازک طلا که به شکل موردنظر بریدهشده، استفاده گردیدهاست. در شهر کنیا کاشیهای قرن ۱۳ کشف گردیده که فقط با طلا به وسیله شابلن نقاشی شده و مشابه همین تزئینات در شهرهای دیگر ترکیه مانند بورسا و استانبول در قرن پانزدهم مجدداً زنده شدهاند. از سال ۱۳۵۰ تولیدات سفالگری کاشان بهتدریج عقب رفته و کاشیهای بزرگ دیگر تولید نشدهاست.
جغرافیدانان سده دهم، دربارهی گسترش فراوان تولیدات گوناگون صنعتی و پیشرفته تکنیک صنایع چیزهایی نوشتهاند ازجمله علاوه بر صنایع مختلفی که تولید میگردید کارگاههای کوزهگری و سفالسازی بسیار پیشرفتهای در ایران وجود داشتهاند بهطوریکه مصنوعات گلی و ظروف بدلچینی و کاشیهای بسیار ظریف که از لعابهای عالی پوشیده میشد در ایران تولید میگردید و عالیترین این فرآوردههای سفال در ری، کاشان و اصفهان به عمل میآمدهاست.
در آن زمان ایران یک وزنه بسیار بااهمیت در کلیه صنایع تولیداتی سفالگری و کاشیسازی بود که بعدها اروپائیان از آنها استفاده فراوانی نموده و بهمرور آنها را جزو کشفیات و اختراعات خود نام نهادند. یک نوع روش موزاییک کاری که خود سرچشمهی آن کاملاً مشخص نشدهاست بدینترتیب انجام میشده که حروف یا نمونههای نقشه موردنظر بهصورت قطعاتی مانند آجر کنار هم قرار میگرفته و آنها را با یکدیگر لعاب میدادند. اینگونه قطعات بزرگتر را که به وجود میآمد به وسیله ملات بر روی دیوار عمارات میچسباندند. با پیدایش این روش به این فکر افتادند که گنبدها و دیوارها را به وسیله همین روش ساخت صفحات بزرگ (یعنی در کنار هم گذاردن موزاییکهای کوچک) بهطور یکپارچه پوشش دهند. در ابتدا نقوشی کاملاً هندسی بکار گرفته شد و بعداً تغییراتی در آن حاصل گردید. در قرن ۱۳ این نوع موزای کاری در زمان سلجوقیان در کُنیای ترکیه و اطراف آن اهمیت پیدا کرده و کامل گردید. این در آن زمانی بود که ایران براثر تجاوزات مغولان در امان نبوده و امکان انجام پروژههای بزرگ سرامیک در آن میسر نبودهاست. سلجوقیان کُنیا در قسمتی از متصرفات رومیان در میزان تین سلطنت میکردند و قرنها قبل فرهنگ ایران را گرفته بودند آنها افراد بسیار فعال و کاردانی بودند. ساختمان مساجد را بهصورت مدرسه تغییر داده و ایوان و گنبد را با سقف مقرنس دار میساختند.
موزاییک کاری ترکیه نسبتهای زیادی با ایرانیان داشتهاست و حتی مواد سازنده آن مشابه میباشد. موزاییکهای مدرسه (sircali) در کُنیا (سال ۱۲۴۳) که علامت یک هنرمند ایرانی از طوس در شرق ایران را بر روی خود دارد نمونه بارزی از این نسبتها است.
در زمان سلطانمحمد خوارزمشاه (۱۲۰۰-۱۲۲۰) دولت خوارزمشاهی گذشته از خوارزم سرتاسر ایران را بهغیر از قلمروی اسماعیلیان و خوزستان را تصرف کرد ضمنا آذربایجان و ماوراءالنهر و افغانستان کنونی را هم به تصرف خود افزود.
چیرگی عربها بر ایران باعث تسلط زبان و ادبیات عرب از لحاظ علمی و هنری در سرتاسر ایران گردیده بود ضمن نیمه سده هشتم در ایران احساسات میهنپرستی اوج گرفت و پساز آن تغییراتی در این روند حاصل گردید.
ضمن سدههای ۹ الی ۱۱ معماری ایران از پیشرفت چشمگیری برخوردار بود. ساختمانهای مساجد به شکلهای مربع یا قائمالزاویه با سر سراها و سردرهای بلند بنا گردیدند. در سدههای ۱۱-۱۲ نماهای این ساختمانها به شکل گنبدهای هرمیشکل بنا گردیدند. از میان بناهای باقیمانده مقبره قابوس که به شکل کثیرالاضلاع ساختهشده و پوشش آن گنبد خیمهای مانندی است قابلذکر است. مصالح اصلی ساختمانهای مهم در ایران آجر پخته بود. اما به گونهای که جغرافی نویسان سده دهم آگاهی میدهند بیشتر مردم شهری معمولی در ساختمانهای گلی با خانههایی که با خشت خام بنا شده بود زندگی میکردند. نمای بیرونی این ساختمانها با آجر پخته یا گچکاری تزیین میشد. بعدها برای تزئین نمای ساختمانها موزاییکهای شفاف لعابدار یا گچبریهای نقشدار رنگارنگ به کار میرفت.
بهطورکلی عصر سلجوقی یکی از درخشانترین دورههای صنایع اسلامی است که با پیروی از سنتهای گذشته، هنرهای مختلف مخصوصاً معماری به حد اعلای شکوفایی خود رسید.
در هنر سفالسازی ساخت انواع ظروف سفالین مانند ظروف لعابدار یکرنگ، رنگارنگ با نقش قالب زده-طلائی خط سیر مینایی با نقش کندهکاریشده و ظروف معروف به لعابی با تکنیک خاص در مراکز مهم سفالسازی چون ری، کاشان، جرجان، نیشابور توسعه یافت. تحقیقات و کاوشهای باستانشناسی سالهای اخیر که منجر به کشف کورههای متعددی سفالسازی گردیده اطلاعات جالبی از چگونگی سفالگری این دوره به دست دادهاست.
از دوره سلجوقی تا پایان دوره تیموری شیوه نوشتههای ظروف سفالین تغییر نموده و به سبکهای گوناگون روی سفالینهها و کاشیها آرایش شدهاست قالبگیری یا تهیه نگاتیو از فنونی میباشد که برای نقش دادن به تزیینات موردنظر در این دوره بکار گرفتهشدهاند. بدینمنظور نوشتههای حکشده بر روی قالب، قبلاز حرارت دادن به روی ظروف سفالین منعکس میگردیدهاست. مضمون نوشتهها اغلب همان گفتهها و مضامین تزیینات دورههای قبل را دربرمیگیرد. در بین نوشتههای قالبی سفالینهها، نوشتههایی که به شیوه کوفی تحریر شدهاند، جلوه و زیبایی کتیبههای کوفی از نوع آجری، بناهای مذهبی این دوره را بههمراه دارند، همچنین یادآور نوشتههای ظروف فلزی دوره سلجوقی و خوارزمشاهی هستند و بهنظر میرسد هنرمندان واحدی مسئولیت نگارش روی ظروف و سفالینهها را عهدهدار بودهاند. اینگونه نوشتهها بر روی ظروف بیلعاب و با لعاب بهکاررفته و بیشاز همه بر ظروف ساختهشده در کارگاههای شهرهای ری، کاشان و جرجان متداول بودهاست.
از دیگر شیوههای نگارش بر روی کاشی و سفالین، شیوه شکسته تعلیق است که بسیاری از ظروف نوع نقاشی شده زیر لعاب و زرینفام دوره متوسط (قرن ۵ الی ۸ هجری قمری) اواسط دوره ایلخانی به این سبک آرایش شدهاست و تزیینات عموماً جداره داخلی، کف ظرف و سطح کاشی را دربرمیگیرد. مضمون نوشتهها عموماً رباعی یا غزل است که از دیوان شعرای بزرگ آن دوره برگزیدهشده که اشعار فردوسی، بابا افضل کاشانی، ظهیر فاریابی، حافظ، ظغانشاه مجدالدین بغدادی و مولانا بیشترین نوشتهها را شامل میشود.
توسعه تدریجی ساخت کاشی زرینفام و استفاده آن در معماری بهویژه در بناهای مذهبی از اواخر دوره سلجوقیان آغاز گردید، و در دورههای خوارزمشاهیان و بهخصوص ایلخانیان به اوج رسید و تحول چشمگیری در آن به وجود آمد. تصاویر نقش گرفته بر این نوع کاشیها بیشتر اشکال انسانی، حیوانی، گیاهی و هندسی را دربرمیگیرد.
کشف کوره کاشیسازی در تختسلیمان، ساخت و لعابدهی کاشیهای گوناگون را به اثبات میرساند همچنین در حفریات این محل تعدادی زیادی کاشی از نوع یکرنگ و زرینفام بهدستآمده که برای آرایش کاخ آباقاخان حکمران مغولی که بر ویرانههای ایوان خسرو در تختسلیمان بنا گردیده بکار رفتهاست.
برجستهکاری در روی کاشی در زمان مغول رواج داشته و تعداد زیادی از کاشیهای ستارهای شکل این دوره که در حاشیه با کتیبه و در وسط با نقوش انسان، حیوان و یا گلوگیاه مزین گردیده در کارگاههای کاشیسازی تختسلیمان ساختهشده از انواع دیگر نقشهای مختلف، مخصوصاً نقش اژدها در روی کاشیهای مستطیلشکل بیشتر به شیوه برجسته و در کاشیهای کوکبی ششضلعی و هشتضلعی به شکل ساده به چشم میخورد.
از این دوره بهتدریج نام سفالگر و تاریخ ساخت سفالینه و کاشی ظاهر میشود که پیامد آن بسیاری از ظروف و کاشیهای عهد خوارزمشاهی و ایلخانی دارای نام سازنده و تاریخ ساخت میباشد. حالت تزیینی گاهی خارج ظروف را نیز آرایش میدهد.
هنر کاشیسازی از اوایل قرن ششم هجری قمری وارد مرحله نوینی گردید و ساخت کاشیهای گوناگون مانند کاشیهای مربع، کوکبی، ستارهای و چندضلعی و محرابی رایج شد. اینگونه کاشیها که برای تزیین بناهای مذهبی مانند مساجد، مقابر یا مدارس و دیگر بناها مورد استفاده قرار گرفته نقوش تزیینی و نوشتههای گوناگون را دربرمیگیرد. قدیمیترین کاشی دارای تاریخ نیز متعلق بههمین دوره و به تاریخ ۶۰۰ هجری قمری است. از کاشی سازان و سفالگران معروف عهد سلجوقی و ایلخانی که نام و کارگاههای آنان در کاشیها و سفالهای متفاوت ثبت گردیده، میتوان از ابوزید، ابوطاهر، جمال نقاش، سید رکنالدین و محمد بن الحسن القمری یادکرد.
متأسفانه بنا بر سنت و شیوه هنرمندان عموماً رموز کاشیگر یا سفالگری مانند دیگر هنرهای سنتی، بهغیر از افراد خانواده آموخته نمیشده و در جایی نیز به ثبت نمیرسید و بههمین دلیل مدرک و یا نوشتهای که و قواعد علمی و هندسی طرحها و نگارههای این هنر را نشان دهد در دست نمیباشد، و تنها طریق انتقال این هنر، افراد یک خانواده بودند که فرزند شغل پدر را پیشه کرده و شیوه و سبک او را ادامه دادهاست. مثلاً فرزند محمد بن ابی طاهر به نام علی، سبک و شیوه پدر را در کاشی سازی ادامه داده و کاشیهایی به شیوه او از خود به یادگار گذارده که برای نمونه از آثار وی میتوان از کاشیهای امامزاده یحیی در ورامین مورخ بهسال ۶۴۰ هجری قمری را ذکر کرد.
هنرمندان کاشیساز کاشان زمانی هم مشترکاً با نقاشان به ساخت کاشی زرینفام پرداختند. ازجمله ابوزید نقاش که با هنرمندان کاشیساز یادشده فوق همکاری داشتهاست.
از جرجان، سلطانیه و ساوه بهعنوان دیگر مراکز مهم ساخت کاشی زرینفام نامبردهشده که دراینبین نقوش تزیینی کاشیهای جرجان، با طرحهای کاشی کاشان برابری میکند. جهانگردانی که در قرن دهم و یازدهم هجری قمری از ایران دیدن نمودهاند از شهرهای اصفهان، شیراز، کرمان و مشهد نیز بهعنوان مراکز ساخت کاشیهای گوناگون یاد کردهاند. ذکر این نکته مجدداً ضروری است که تا زمانیکه تحقیقات و کاوشهای علمی و دقیق در شهرها و سرزمینهای اسلامی انجامنشده نمیتوان نظریه کاملی در مورد توسعه و تحول و محل ساخت کاشی زرینفام بیان کرد.
در موقعی که حملات مغولها در سال ۱۲۱۹ از طرف شمال شرقی آسیا شروع گردید و تصرفات خود را به دست آوردن و استیلای خود را در سالهای ۱۲۵۹-۱۳۳۶ پابرجا نمودن صنعت سرامیک تحت فشار زیادی قرار گرفت و صنعتکاران و کارگاههای آن مانند غنیمت جنگی محسوب شده و و به این طرف و آن طرف کوچ داده میشدند. به دلیل این تغییر مکانها امکان مشخص کردن دقیق نوعی این تولیدات سفالی در این زمان در آسیا وجود ندارد.
گرچه حملات مغول برای مدتی فعالیت هنری و معماری را متوقف کرد، ولی بهتدریج حکمرانان مغول عمیقاً تحت تأثیر میراث هنری ایران که قبلاز حمله آنان به سرحد کمال رسیده بود قرار گرفته و با پذیرش دین اسلام به تشویق و ترویج هنرهای اسلامی پرداختند. هنرمندان و صنعتگران این دوره نیز با پیروی از شیوههای هنری متقدم، در هنر معماری، نقاشی، سفالسازی، فلزکاری و تزیینات معماری شاهکارهای متعددی به وجود آوردند. در این زمان کارگاههای سفالسازی متعددی در مراکز حکومت آنان و شهرهای مختلف چون تختسلیمان، سلطانآباد و ورامین به وجود آمد و ظروف سفالین لعابدار و بیلعاب زیبایی در طرحهای متنوع ساخته شد. معماری ایرانی نیز در این دوره نمونههای هنری فراوانی را ارائه دادهاست. ظاهرا در سدهی ۱۳ مقبره بدون تاریخی که منسوب به علویان است ساختهشده این مقبره گنبد علویان نام دارد. در سده ۱۳ آغاز سده ۱۴ مقبرههای چندضلعی گنبدیشکل به گونه مقبرههای مغولی در مراغه، سلماس، اصفهان (مقبره امامزاده جعفر) و شهرهای دیگر ساخته شدهاند در زمان تیمور و جانشینان او (۱۳۶۹) که شهر سمرقند را مجدداً بنا نمودهاند کاشیهای لعابدار نقشبرجسته با اثرات سایهروشن ساخته شد که بهعنوان کارهای قطعهای بسیار ارزشمند و مؤثر میباشد. اینگونه تزیینات بارها در بخارا و نواحی اطراف آن مشاهده گردیدهاست. این کاشیها بهطور عمقی و زاویهدار ساخته شدهاند و با تابش نور ایجاد سایههایی مینمایند. سطوح این کاشیها با لعاب معمولی آبی و یا فیروزهای پوشیده شده و در داخل نوشتههای آن، سفید، قرمز ارغوانی، یا آبیرنگ میباشد. بهترین نمونه این کاشیها در آن زمان در مقبرهها مصرف میشده و بارزترین آثار آن مقبره شاه زند و مقبره خواهر تیمور در سمرقند است و این نوع صنعت کاشی ظاهراً تا اوایل قرن ۱۵ باقیمانده و کاربرد داشتهاست.
کاوشهایی که در قسمت قدیمی سمرقند بنام افراسیاب صورتگرفته و منجر به کشف آثار معماری بسیار جالب و دیوارنگاریهای زیبا شدهاست، بهخوبی معرف عظمت و شکوه این شهر در زمانهای پیشاز اسلام و بهخصوص در دوران ساسانی است. سمرقند بعد از اسلام نیز همچنان یکی از شهرهای آباد و مشهور خراسان بزرگ و ماوراءالنهر به شمار میرفت تااینکه در سال ۱۲۲۱-۱۲۲۰ میلادی براثر یورشهای نابودکننده چنگیز بهشدت ویران گردید و پساز آن اوج عظمت سمرقند به دوره تیموریان و از سرسلسله آنان امیر تیمور گورکانی مربوط میشود. امیر تیمور سمرقند را بهعنوان پایتخت برگزید و هنرمندان و صنعتگران فراوان یا از نقاط مختلف ایران به آنجا آورد و ثروت فراوانی را صرف ایجاد آثار چشمگیر و زیبا در آن شرح کرد و به کمک امکانات مادی و تلاش صنعتگران و هنرمندان مسجدها، مدرسهها، کاخها و قرارگاههای فراوان برپا ساخت که مهمترین آنها گور امیر (آرامگاه امیر تیمور) و مجموعه آرامگاههای معروف به شاه زند، مجموعه بناهای میدان ریگستان، مسجد بیبی خانم و بالاخره باقیمانده بنای عظیم زیج الغ بیک میباشد.
ساختمان مسجد عظیم بیبی خانوم که بزرگترین بنای سمرقند بشمار میرود به دستور امیر تیمور آغاز گردید و آنچه از بنای مسجد برجایمانده بهخوبی بیانگر عظمت و قدرت معمارانی است که توفیقی ایجاد چنین بنای سترگی را به دست آوردهاند.
بعد از مسجد بیبی خانم بنای معروف گور امیر محل دفن امیر تیمور است که از نظر نمای خارجی و چه از نظر تزیینات داخلی آن یکی از زیباترین و چشمگیرترین بناهای سمرقند بشمار میرود. بنای مزبور از زمان خود تیمور و به فرمان او به وسیله محمد، معمار معروف اصفهانی برای آرامگاه نوهی مورد علاقهاش، محمد سلطان ساخته میشود.
گنبد با کاشیهای زمینه فیروزهای و طرح ترک دارش، منظره چشمگیری برای مجموعه نمای خارجی به وجود آورده و تزیینات قسمت بالای دیوارهای داخلی بنا به رنگ طلایی بر روی نوعی کاغذ روغنی شبیه به پوست انجام شدهاست.
در سرداب مزبور علاوهبر تیمور، الغبیگ، محمد سلطان و چند تن دیگر نیز دفن شدهاند.
در قرن ۱۴ موزاییک کاری در ایران بسیار مدرن گردیده و نمونههای آن در اصفهان در مسجد یزد در مقبره تیمور در سمرقند (قرن ۱۵) قابلملاحظه است.جتاین ساختمان دارای ۱ گنبد و منارهها از کاشی میباشد. یکی دیگر از آثار بسیار زیبا که در سال ۱۴۶۵ بنا گردیدهاست مسجد کبود تبریز است که زمانی بسیار مشهور و معروف بوده و امروز تا اندازهای خرابشده و صدماتی دیدهاست. بنای اصلی مسجد کبود تبریز از ابنیه زمان جهانشاه قرهقویونلو و متعلق به نیمه دوم قرن نهم هجری و بانی این بنا صالحه دختر جهانشاه است. سردر اصلی مسجد نمونه ممتازی از تزیین کاشیکاری میباشد در این سردر رواق کتیبهای به خط رقاع در متن لاجوردی بر زمینه سفید نصبشده یکی از عالیترین مظاهر زیبا و کامل معرقکاری دوره اسلامی بشمار میرود. سر در و رو مناره آن دارای رواق گنبد داری بوده که متصل به شبستان اصلی مسجد که در زیر گنبد بزرگی قرار داشته میشدهاست. اکنون از این بنای عظیم و نفیس که در زمان خود از نظر معماری و معرقکاری شاهکاری بینظیر بودهاست، جز سردر و چند جرز و پایههای شبستان و سنگهای مرمر و قطعاتی از کاشی معرق چیزی باقی نماندهاست.
در اینجا باید متذکر شد که در اواخر دوره ایلخانیان و آغاز عهد تیموریان هنر کاشیکاری با سابقهای در حد ۳ قرن به زیباترین کشف خود یعنی کاشی معرق نمایان گردید.
هنر کاشیسازی معرق یا کاشی گلوبته که نزد اروپائیان بیشتر به موزاییک شهرت دارد، از قرن هفتم هجری بهتدریج زینتبخش معماری ایران، بهویژه بناهای مذهبی گردید. اهمیت کاشی معرق نسبتبه انواع دیگر کاشی، زیبایی فوقالعاده و درجه استحکام آن است و بههمین دلیل پساز گذشت سالیان سال بر روی بناها بر جای میماند.
برای ساخت کاشی معرق ابتدا کاشی را به قطعات کوچک یا بزرگ بریده و طبق نقشهای که قبلاً تهیه گردیده در کنار هم میچینند و سپس با دوغاب گچ درزها و منافذ را پر میکنند بهطوریکه تمامی آن بهصورت ۱ قطعه کاشی یکپارچه درآید و زمانیکه سفت و محکم شد آن را بر روی بنا نصب میکنند.
هنرمندان دوره تیموری کاشیکاری معرق را در شرق ایران توسعه داده و بسیاری از بناهای مذهبی این ناحیه بهویژه در هرات، سمرقند و بخارا پایتختهای تیمور و جانشینان او با کاشی معرق تزیین گردیدهاست. به موازات رونق این نوع کاشی در خراسان بزرگ استفاده از آن در شهرهای دیگر ایران نیز رواج یافت.
مسجد مولانا به تاریخ ۸۴۸ هجری قمری مدرسه قیاسی خر گرد به تاریخ ۸۴۸ هجری قمری مسجد گوهرشاد به تاریخ ۸۲۱ هق مدرسه دودر به تاریخ ۸۰۰ جلسه هق در استان خراسان مقبره شیخ صفیالدین اردبیلی و مسجد کبود به تاریخ ۸۷۰ هجری قمری در استان آذربایجان و مدرسه امامی به تاریخ ۷۲۵ هجری قمری در امام شهر و هارون ولایت به تاریخ ۹۱۸ هجری قمری و مسجد امامخمینی یا مسجد شاه سابق و مدرسهی چهارباغ متعلق به عهد صفویه در اصفهان و مدرسه خان به تاریخ ۱۰۲۴ هجری قمری در شیراز و مسجد جامع یزد به تاریخ هشتصد و شصت ویک هجری قمری و بالاخره مسجد ورامین در استان مرکزی به تاریخ ۷۲۲ هجری قمری ازجمله بناهای مذهبی هستند که شاهکار کاشیکاری های معرق را در برمیگیرند. در کاشیکاری معرق رنگهای متنوع به کار برده شده که در این بین رنگهای سفید و آبی تیره، فیروزهای، سبز و پرتغالی بیشتر به چشم میخورد.
تا اوایل قرن ۱۷ این سبک کاشیکاری در ایران رواج داشتهاست. طرحهایی که در این زمان بیشتر مشاهده گردیدهاند عبارتاند از گل و برگ بهم پیچیده و یک قطعه، آبی (رُز آبی) و لاله آبی از چین و گلدان و گاهی نیز پرندگان.
رنگهای این آثار کاملاً با رنگهای کاشیهایی که در قرن ۱۳ ساختهشده و در ترکیه مشاهده گردیده متفاوت است. این رنگها آبی، فیروزهای متمایل به زرد، قهوهای، سبز، سفید، ارغوانی و یکرنگ قرمز مات نپخته که بر روی سطوح بدنههای خاک رُسی و یا بر روی یک لعاب زردرنگ نقاشی شده میباشد اینگونه موزاییکها نیز کاملاً با موزاییکهای ترکیه تفاوت دارند. اهمیت فوقالعاده این کاشیها و زیبایی مخصوص آنها فقط اثر هنر لعابکاری به ضخامت زیاد آن میباشد که رنگ لعاب کاملاً مشخص بوده و درخشندگی مخصوص خود را ظاهر میسازد. خواص مخصوص خاک رس و درجهحرارت پخت کم بیسکویتهای (خشتهای کوچک) مواد ایرانی و ضخیم شدن لعاب در حین انجماد میتواند دلیل زیبایی موزاییکهای فوق باشند وجود لعاب شفاف که بر روی آنها دادهشده میتواند موجب پیدایش درخشندگی بیشتر رنگها بوده باشد.
در مرز سدههای ۱۳-۱۴ ساختمانهای مهمی در تبریز و حومه آن بنا گردیدند از آن جمله مقبره غازانخان ایلخانی مغول که دارای گنبدی بسیار بلند بوده و با سنگ مرمر تزیین شدهاست، مسجد وزیر، تاجالدین علیشاه گیلانی میباشد.
برخی از ساختمانهای مهم که در آغاز سده ۱۴ ساخته شدهاند بهشرح زیر میباشند: مسجد یا مقبره هشتضلعی و گنبددار اولجایتو خان در سلطانیه، مسجدی در ورامین با سردر نوکتیز و گنبد که با کاشیهای لعابی رنگارنگی پوشیده شده و کندهکاریهای عالی محراب الجایتو خان در مسجد جامع قدیمی اصفهان که بسیار جالب و زیبا است.
در سدهی ۱۵ یک مسجد عظیم در مشهد ساخته شد این مسجد به نام گوهرشاد زن سلطان شاهرخ بنا گردیدهاست. مدرسهی سلطان حسین در هرات نیز در همان زمان ساختهشده است. مسجد و ایوان گوهرشاد از زیباترین ابنیه تاریخی قرن نهم هجری قمری ایران است. بانی آن گوهرشاد زوجه شاهرخ تیموری بوده این مسجد به سبک چهار ایوانی است که در طرفین ایوان اصلی آن دو مناره کاشیکاری جای گرفتهاست. نام معمار این بنای عظیم و مشهور قوامالدین شیرازی ضبط شدهاست. بهطورکلی مسجد گوهرشاد با گنبد پیازیشکل و کاشی و ایوان رفیع و دو مناره بدیع آن، در زمره زیباترین شاهکارهای معماری و کاشیکاری ایران بشمار میرود.
از اواخر دوره تیموری و آغاز دوره صفویه استفاده از نوع دیگری از کاشی معروف به کاشی خشتی یا کاشی هفترنگ در تزیین بناهای گوناگون متداول شد.
همانطور که قبلاً نیز یاد گردید، در اواخر دورههای تیموری و صفویه بهتدریج تزئینات کاشی هفترنگ جایگزین کاشیکاری معرق گردید. تحول و رواج کاشی هفترنگ را تا حدودی میتوان ناشی از دلایل اقتصادی و سیاسی دانست. با توجه به اهمیت معماری و احداث روزافزون بناهای مذهبی و غیرمذهبی در دوره صفویه معماران بر آن شدند که در تزیین بناهای گوناگون از شیوه تزیینی کاشی هفترنگ بهره گیرند. با استفاده از این شیوه هنرمندان قادر بودند:
از نظر اقتصادی با هزینه کمتری کاشی مورد نظر را تولید نمایند.
از نظر ساخت نسبتبه سایر کاشیها به زمان کمتری نیاز دارند.
بالاخره میدان هنرنمایی برای استادان و نقاشان بهنحوی فراهم شد که توانستند از محدودیت اشکال هندسی رهائی یافته و مناظر مختلف را روی خشتهای پخته کشیده و به شکل کاشی درآورند.
برای ساخت کاشی هفترنگ ابتدا طرحهای موردنظر را روی کاشی ساده آماده ساخته و سپس نقشها و نگارهها را به رنگهای مختلف درآورده و سرانجام لعاب داده و به کوره میبرند که هر یک از کاشیهای مربع، خود شکل قسمتی از طرح تزیینی را تشکیل میدادهاست.
طرح اسلیمی از جمله طرحهای متنوع کاشی هفترنگ است که هنرمندان دوره صفویه به آن توجه فراوانی داشتهاند. این شیوه امکان هماهنگ ساختن با معماری اسلامی را به میزان زیاد فراهم میآورد که از جمله پوشش گنبدهای مزین به طرح اسلیمی تناسب چشمگیری با ابعاد گنبد دارند. کاربرد کاشیکاری هفترنگ که از اواخر دوره تیموری در بناهای مختلف معمول گردید و تا دوره قاجاریه ادامه داشت ولی متأسفانه در دورهی متأخر این شیوه تزیین ازنظر ساخت، و رنگ و لعاب بهاستثنای چند مورد نادر، سیر نزولی پیمودهاست. رنگهای زرد و نارنجی روشن ازجمله رنگهای متداول دوره قاجاریه هستند.
اسلیمی: ترکیبی از نقوش بنایی و گلوبته پیچدرپیچ که از لفظ اسلام مشتقشده و به نام آرابسک یا عربستان منصوب به اعراب نیز معروف است. بنایی یا معقلی نوعی خط کوفی دارای زوایای هندسی است که بیشتر در تزئین بناها از آن استفاده شدهاست.
در آغاز سده ۱۷ پساز زمانی رکود، بهبود اقتصادی ایران آغاز گردید. همچنین بعد از ۱ دوره طولانی سکون در تولید کاشیکاری، سفالسازی ایرانی دوباره این صنعت شکوفا شد. فرآوردههای کاشیکاری زیبائی در کاشان، نائین، اصفهان، شیراز، کرمان، یزد، مشهد تولید میشد. مسجد صفویان با مقبرههای شیوخ و شاهان این دودمان در اردبیل نمونهای از توسعه این صنعت در آن دوره میباشد.
اصفهان که در زمان شاهعباس اول پایتخت گردید بهکلی نوسازی شد. در میدان شهر که بهتازگی بنا شده بود مسجد شاه با قبه بسیار بلند و گلدستههای زوجی و سردرها و طاقهای مرتفع که نماهای آنها کاشیکاری شده بودند ساخته شد. همچنین مسجدهای دیگر، مقبرهها و کاخهایی با ایوانهای بزرگ از جمله:
در بیرون شهر اصفهان کاخ معروف شاه در فرحآباد و اشرفیه ساخته شدند خیلی زود هنر موزاییک کاری جای خود را به صنعت دیگری که در اسپانیا به نام کرد اسکار (هفترنگ) معروف میباشد داده و این روش کاشیکاری قبلاً در قرن ۱۱ در آفریقای شمالی مورد استفاده قرار داشتهاست درصورتیکه ابتدا در قرن ۱۴ در ایران مورد پسند واقع گردید و در بعضی از بناها بکار گرفته شد و مهمترین آن مدرسه بیبی خانم در سمرقند میباشد.
نقص این روش در آنست که رنگها نمیتواند کاملاً به همدیگر متصل شوند و یک حالت جدایی رنگها مشاهده میشود در زمان حکومت سلسلهی صفوی که در ایران از سالهای ۱۵۰۲ الی ۱۷۲۲ فرمانروایی داشته و شهر اصفهان پایتخت اصلی آنها به شمار میرفت ابتدا بناها به وسیله موزائیک تزیین میشد تااینکه مسجد شاه ۱۶۱۶ با روش هفترنگ ساخته شد که یکی از معروفترین عجایب هنر در ایران بشمار میرود.
این نوع روش موزاییک کاری هفترنگ کرد اسکا بهتدریج باقی ماند و عادی گردید بهطوریکه بسیاری از دیوارهای قصرها و کلاه فرنگیهای وسط قصر به این طریق مزین میگردید. تنها روش کاملاً جدیدی که در زمان اسلام در صنعت معماری به وجود آمد ساخت قطعات یا صفحات بسیار بزرگ از کاشی بود که بهطور مجموع ۱ صحنه از پیکر انسانها را به وجود میآورد که این برای اولینبار بود که نقاشی بر روی کاشی به وجود آمد و قسمتی از تزئینات را به خود اختصاص داد. ترکیب رنگها بهطورکلی جالب نبودند ولی کاملاً روشن و درخشنده ظاهر شده بودند طرحهایی مانند یوزپلنگ و خرگوش و قسمتی از گلها، نقشهایی بودند که تا حدی مورد پسند آن زمان بود و بر روی کاشیها مشاهده میگردید و از این نمونه در سالن چینی (چینی خان) که شاهعباس در اردبیل در سال ۱۶۱۱ بنا کردهاست دیده میشود.
همچنین روش کاشیکاری هفترنگ به وسیله کاشی کاران ایرانی به ترکیه انتقال یافت و در مسجد سبز بورسا که در سالهای ۱۴۱۹-۱۴۲۴ بنا گردید از این طریق استفادهشده در اصل این بنا دارای ۲ مناره بودهاست که به وسیله کاشیهای سبز روشن و درخشنده پوشش دادهشده بود و در و داخل آن بسیار زیبا است. محلهای نشست اصلی به وسیله کاشیهای آبیرنگ کاشیکاری شده و محل نشست در اطراف در هر طرف ششضلعی های بسیار زیبایی را با قطعات بزرگ سرامیکی و گلهایی به رنگ سبز روشن درخشنده تشکیل دادهاند و همچنین محراب به وسیله کاشیهای زیبایی پوشش دادهشده و جایگاه سلطان هم بههمین طریق میباشد در مسجد سبز نوشتههایی بهصورت فرورفته با کتیبه مشاهده میگردد که به وسیله صنعتکاران تبریزی حکاکی شدهاند و مشابه همین کتیبهها در مقبره هشتضلعی سبزرنگ در بورسای ترکیه نیز مشاهده شدهاست. همچنین در اینجا دیوارهای خارجی به وسیله کاشیهای سبزرنگ ششضلعی پوشش داده شدهاند و در داخل سطوح دیوارها بهصورت ششضلعی های سبزرنگ یا فیروزهای و آبی ظاهر میشوند که بر روی آنها با طلا تزئین گردیدهاست.
در دیرینه و آنکارا و کارمان و استانبول احتمالاً کاشیهای هفترنگ به وسیله صنعتکاران ایرانی ساختهشده است. ظاهرا اینطور بهنظر میرسد که این نوع صنعت در ترکیه در سالهای ۱۴۷۰ ازبینرفته بوده و مجدداً در سال ۱۵۱۴ در زمان سلطان سلیم اول موقعی که بر شهر تبریز حکومت میکرده به وسیله صنعتکاران ایرانی به استانبول آوردهشده و به کار رفتهاست. در مسجد سلطان سلیم طرحها و نقشهای به این روش که بسیار زیبا و ظریف میباشند مشاهده میگردد و با کاشیهای هفترنگ که در قرن ۱۵ در بورسا دیدهشده کاملاً متفاوت میباشد. این تفاوت نهفقط در طرحهاست بلکه رنگهای زرد و سبز روشن نیز با درخشندگی بسیار عالی و مؤثر بر روی خاک رس سفید رنگ و لعاب کاری شدهاند.
همانطور که قبلاً شرح داده شد صنعت نقاشی زیر لعابی و روکش آن به وسیله لعابهای شفاف سربی در ایران رواج فراوان داشته و بسیار معروف بودهاست. اینگونه کاشیها برای دکور کاری در قرن ۱۳ در سوریه و مصر و در ترکیه پیدا شدهاست و بعدها با رنگهای سفید و سیاه از چینیها که بر روی پرسلان نقاشی میکردند تقلید و کاشیهای به این رنگها نقاشی کرده و میساختند. اینگونه کاشیها که امروزه به نام سرامیک کواشی یا کوباچی معروف میباشند، از تبریز برخاسته است. قدیمیترین قطعه آن از قرن ۱۵ میباشد که با رنگ سفید و سیاه نقاشی شده و یا سیاه در زیر لعاب شفاف فیروزهای رنگ است. بعدها کاشیها را با چندین رنگ میساختهاند که شامل رنگهای سیاه، قهوهای، قرمز، زرد، سبز و آبی بوده و اطراف آن با رنگ سیاه اغلب بهصورت اسگرافیتو آرایش داده میشده این روش و صنعت در ایران بسیار متداول بودهاست.
در اینجا جای دارد مقداری راجعبه مساجد ایران و بهخصوص مساجد اصفهان که از بزرگترین شاهکارهای صنایع سفال و کاشیکاری میباشند مطالبی بیان گردد زیرا عظمت این هنر متعلق به دوران گذشته نیز میباشد. در اینجا مطالبی چند درباره مسجد جامع اصفهان که یکی از مهمترین و باشکوهترین نمونه آثار فرهنگ ایرانی در دوران گذشته میباشد بهطور اختصار ذکر میگردد و نشان داده میشود که بنای این ساختمان در ادوار مختلف تکمیل و مرمت گردیدهاست. در سال ۲۴ هجری یعنی در زمان حکومت عمر در دوره ساسانیان خاک ایران به وسیله اعراب تصرف گردید و ایرانیان بهدنبال ۱ دوره فترت و از خودگزین گسیختگی اصول فلسفی اسلام را بهزودی در جامعه پذیرا شدند.
دین اسلام در مقام یک اصل حاکم وارد جامعه شد و مسجد درحقیقت پایگاه و مرکز ثقل کلیه حرکتهای اجتماعی قرار گرفت.
ایرانیان فرهنگ و هنر اصیل ایرانی را در خدمت گسترش اسلام قرار دادهاند که در این راه ضمن حفظ ملیت، سهم عمدهای نیز در بارور ساختن هنر و زنده نگهداشتن فرهنگ اسلامی دارا شدند. یکی از کهنترین و مهمترین بناهای شهر اصفهان مسجد جمعه (مسجد شیخ لطفالله) این شهر است. شهرت این مسجد بهخصوص از آن جهت است که انواع شیوههای معماری ایرانی را دربرمیگیرد. بقایایی که از معماری آن بر جا مانده از دوره خلفای عباسی تا دیلمیان و سلجوقیان و ایلخانیان و مظفریان را شامل میشوند و هر یک در ساختمان بخشی از آن سهیم بودهاند حسن بیگ آق قرهقویونلو بخشهای مهمی از این مسجد را ساخت و تزیین کرد و پادشاهان صفوی بهطرز عمده کار تزیین و ترمیم بنای آن را به انجام رساندند.
در حال حاضر نظر کلی بر این است که نخستین بنای اسلامی در این محل به عصر خلافت المنصور ۱۳۷-۱۵۹ هجری قمری برادر ابوالعباس و دوره فرمانروایی خلفای عباسی یعنی بین ۱۴۳ در ۱۵۲ هجری قمری مربوط میشود.
بنایی که در این زمان برپا گردید نقشه ای ساده داشت و از خشت ساخته شده بود که بقایای آن هنوز هم در قسمتهای مسجد به چشم میخورد و همین نقش در دورانهای گوناگون پادشاهان ایران تکمیل و ترمیم گردیدهاست.
برای ساختمان مسجد بهطورکلی معماری بخصوصی وجود ندارد. اغلب محققین بر این عقیدهاند که در دنیای اسلام مخصوصاً در مناطق غرب دنیای اسلام سه نوع معماری قابلتشخیص است که هر کدام نیز تحت تاثیر عوامل سنتهای معماری محلی، معماری محلی خانگی، ضوابط فضا و مکان، نوع مصالح مورد دسترس، سلیقههای هنری و عقاید محلی مردم به تقسیمات فرعی دیگری طبقهبندی میشوند و هر چند هیچ مرز مشخصی برای تعیین حدود سبکهای بالا وجود ندارد لیکن ترتیب زمانی سبکهای فوقالذکر بهشرح ذیل بیان میشود.
الف-مسجد عربی: این سبک به نامهای عباسی، خراسانی، هیپ و استیلی، و شبستانی نیز معروف است که مسجد فخر حجه واقع در نزدیکی یزد که در سال ۴۵ هجری قمری ساختهشده نمونهای از این سبک به شمار میرود.
در ایران تا اوایل سده چهارم هجری قمری مساجد عموماً بههمین سبک ساخته شدهاند. در این سبک بدنه اصلی مسجد را محدودهای چهارضلعی به شکل مربع یا مستطیل و فضایی که تقریباً در وسط بنا قرار داشته و در مقام صحن یا حیاط بوده، تشکیل میدادهاست. در هر چهار طرف حیاط، بخشهای سرپوشیده روی ستونهای بزرگ مدور بنا شدهاند. در هر سمت ممکن بودهاست چندین ردیف ستون وجود داشته باشد که بهاینترتیب فضاهای سرپوشیده شبستان مسجد را میساختهاند.
ب-مسجد ایرانی: طرح اصلی این فرم مساجد همان طرح عربی است مضافاً به اینکه دو عنصر مشخص طرح معماری سنتی و خانگی ایران یعنی گنبد و ایوان را نیز دارا است.
در ساختمان آتشکدههای قدیمی استفاده بسزایی از گنبد شدهاست، بهاینترتیب که معمولاً آتشکدهها را بهصورت یک بنای چهارگوش که از چهار سمت باز و به وسیله یک گنبد بلند مسقف بوده، میساختند از طرف دیگر ایوان با یک فضای پوشیده که طاق محدب شکل داشته و در یک سمت کاملاً باز و در سه طرف دیگر بسته بوده ساخته میشدهاست. بنای اینگونه مساجد شبیه به یک نوع معماری سنتی ایران است که بیشتر در ساختمان قصرهای ساسانی دیده شدهاست. فرم مساجد ایرانی به سه بخش فرعی زیر تقسیم میشود.
اولین بخش فرعی این سبک نوع رازی است که بین سدههای چهارم تا هفتم هجری قمری مرسوم بودهاست که از این زمان به بعد مساجد با یک ایوان در سمت قبله ساختهشده است نمونهای از این سبک بنا دارای ایوان با یک محراب تاریخانه دامغان است (یا خدای خانه سده دوم هجری قمری) . در این بناها استفاده از آجر که از مصالح اصلی بنا بوده برای تزیین نیز رواج داشتهاست.
دومین نوع، سبک معماری آذری مساجد ایرانی است که تا سده دهم هجری ادامه پیدا کرد. از این تاریخ به بعد مساجد با سه ایوان در سه سمت دیگر ساخته شدهاند که فرم سوم اینگونه مساجد را تشکیل میدهند. ایوان سمت جنوب پهنتر و بزرگتر و همچنین دارای یک فضای گنبددار گردید که روی سقف محراب جای میگرفت بهترین نمونه این سبک بنا مسجد زواره است که در حدود سالهای ۵۲۹ هجری قمری در حاشیه کویر بنا شده و بدنه اصلی آن با اضافه کردن گچ و موزاییک تزئینشده است.
بهتدریج ساختن مناره کنار مسجد و ایوان رو به قبله هم متداول شد. بهاینترتیب با اضافه شدن ایوانها و گنبدها حالت یکنواختی بنا از بین رفت و گنبدهای بزرگ، جهت قبله را کاملاً مشخص کردند.
ج-سبک ترکی: این سبک در سده دهم هجری قمری در ترکیه متداول شد چون سبکهای ایرانی و یا عربی در آنجا چندان رونق نگرفت و مورد پسند واقع نگردید. در مقابل، دو طرح دیگر یکی با یک گنبد بزرگ بر روی یک سطح مربع و دیگری به شکل صلیب مورد توجه قرار گرفت، این سبک بنا بیشباهت به طرح معماری کلیسای دوره بیزانس تین نیست. مسجد ایاصوفیه یکی از بهترین نمونههای این سبک معماری است در نتیجه با در نظر گرفتن کلیه موارد فوق ممکن است مساجدی یافت شود که ساختمان آنها تابع هیچیک از اصول ذکرشده نباشد.
در ایران اسلامی هر شهر و هر آبادی در کنار و یا در جوار مسجدی ساخته شدهاست. کاملترین نمونه از مساجد متعدد ایران مسجد جامع اصفهان است که با در برگرفتن تقریباً هزار سال معماری ایرانی گویای تاریخچه کامل هنر کاشیکاری و معماری مساجد ایران است.
از مهمترین مصالح ساختمانی معماری ایرانی گل است که به شکلهای متفاوتی چون خشت خام و پخته (آجر) و کاهگل بکار گرفتهشده است. اندازه آجرهایی که در مساجد و یا اماکن دیگر بهکاررفته و مورد استفاده قرار میگرفتهاست کاملاً متغیر بوده و در ابعاد 5*21*21 و 5*22*22 سانتیمتر یافت شدهاند. آجرها به اشکال مسطح و قوسی برای ساخت ستونها به کار میرفتهاست. همچنین مناسبترین زمینه برای پوشش دیوارها، پوشش گچبری یا کاشیکاری بودهاست.
عصر سلجوقیان به لحاظ ابنیه آجرینش آوازهای بلند دارد. در این دوره نکات تزیینی از آجرکاری عبارت بودند از بافت آجرکاری، مفاصل ردیفها، پست و بلندی آجرها و حالت و رنگ سطوح آجری و حتی سایههایی که بر آجرهای فرورفته یا برجسته تشکیل میشد بهعنوان عنصری تزیینی بکار میرفت. شکلهای مورد استفاده در تزیین ابنیه، شامل مربع، مثلث، دایره، بافت مشبک چلیپای مستقیم و شکسته، خطوط قطری و انواع شبکهها بودند. فضاهای خالی انتهای ردیفهای آجر با گچبریهای نفیس و متعاقباً کاشیهای لاجوردی پر میشد و گاهی سطح برهنه آجری به وسیله آجرهای تقلیدی به الوان مطلوب پوشانده میشد. این آجر تقلیدی درواقع نوعی گچ سخت بود، که بهصورت نمای آجری منقوش بود. روش مزبور در اواخر دوره سلجوقی متداول شد.
در مناطقی چون کرانههای دریاچهی ارومیه، یزد و تبریز سنگهای بهمنظور پیسازی و یا کفسازی و یا حتی تزئین یافت میشد. انواع سنگ مرمر، به رنگهای روشن و تیره، غیرشفاف و نیمه شفاف مورد پسند بود.
سنگهای آهکی که در ایران به حد وفور یافت میشود بهصورت تختههای بزرگ و نازک بریده میشدند و در تزیین سطوح تحتانی دیوارها، کتیبهها، سردرها، پایه ستونها، محرابها و پلکانها بکار میرفتند.
اوج گچبری در اعصار ایلخانیان و تیموریان بودهاست. انواع گچبریهای برجامانده به رنگهای آبی، اخرایی، سرخ، سبز، نخودی، قهوهای و حتی زراندود مشاهده میشوند. گچبری در تزئین محرابها، سطوح تحتانی دیوارها، ستونها و سرستونها و همچنین گنبدها به کار میرفت و گاهی از آن در ترکیب با قطعات کاشیکاری و آجرکاری استفاده میشد.
در تزئین بناهای دوره سلجوقی کمتر از کاشی استفادهشده است. لکن این صنعت در عصر تیموریان به حد کمال رسید و بر هنر دوره صفویه نیز اثر گذاشت. قطعه کاشیهایی به رنگهای مختلف، پساز آنکه براساس نقشهای که روی کاغذ کشیدهشده بود بریده و ساییده میشدند، با ریختن ملات بر پشت آنها بهصورت قطعاتی بزرگتر درمیآمدند که سپس بر سطح موردنظر نصب میگشتند. در بخشهایی که متعاقباً به مسجد جامع اصفهان افزوده شدهاند، نمونههایی نفیس از این کاشیکاری را میتوان ملاحظه کرد. خاک رس که از مصالح اولیه کاشی در آن زمان بود کموبیش در همهجا یافت میشد. رنگ مطلوب روی کاشی از لعاب هایی است که بر آن افزوده میشود لعابهای حاوی اکسید قلع، رنگی سفید به وجود میآورند و املاح مس بدان رنگ آبی یا فیروزهای میبخشند.
مسجد جامع اصفهان و شبستانهای دوره آلبویه، حدود ۴۷۰ گنبد آجرکاری و ستونهای آجری با تزیین زراندود بارزترین نمونه هنرهای ایرانی است. در بین آجرکاری ها غالبا خطوطی با نام خدا و کلام قرآن نقش بسته و خط را بهعنوان ۱ عنصر مهم تزئینی در معماری ایران به یاد میآورد. گاهی به وسیله برجسته قرار دادن آجر خطوط فرم هندسی میگیرند و گاه سادهنگاری کلمات الله و محمد و علی آنچنان پیشرفته که صرفاً جنبه تزیینی پیدا کردهاست.
در آذینبندی ها صرفنظر از جلوهی بیهمتای خوشنویسی و کتیبه نگاری، خطوط کوفی یا ثلث، تلفیق بسیار مناسب و هماهنگی بین تحریر خط و نقوش بنایی به وجود آوردهاست. در بخش عمدهای از اینگونه طومارهای کتیبهای هنرمند خوشنویس برای آنکه اثر خود را با بقیه اجزا متشکل و متوازن بنا، هماهنگ سازد به خلق انواع نگارشهای برجسته و درهمپیچیدهی کوفی، کتیبهای طوماری، گلدار مشبک و الواح مؤثر ثلث و نستعلیق و خط ساده دست میزند و برای پیراستن این ترکیب و موزون ساختن آن با برآمدگیها و فرورفتگیهای بنا آن را بهطور برجسته و بسیار دقیق بر متن پرکار و مشبک گلها و گیاهان درهم فرورفته اسلیمی قرار میدهد. از این ترکیب متراکم که گاه بهصورت آجرکاری و بیشتر به وسیله گچبری انجامگرفته به بازی با نور و سایه بر حجم های برجسته و فرمهای مشبک منظم میپردازد. بر روی محراب الجایتو مسجد جامع اصفهان نمونه کاملی از این تزئینات به چشم میخورد.
از دوره صفویه، نوشتههای تزیینی به شیوههای نسخ و ثلث تغییر یافت، و بسیاری از بناهای مذهبی مانند مساجد و مقابر با دارا بودن تزئینات کاشیکاری گوناگون ساده معرق و هفترنگ شیوههای متفاوت نگارش را نمایش میدهند و نام هنرمندان خوشنویسی چون علیرضا عباسی، شمسالدین تبریزی، استاد حسین بنا، باقر بنا، محمدرضا امامی، عبدالباقی تبریزی و محمد صالح اصفهانی که آثارشان بر روی کاشیهای مختلف شکلگرفته و معماری اسلامی ایران را شکوهی خاص بخشیده همچون هنرشان جاویدان خواهد ماند.
منبع: کتاب تاریخ سفال و کاشی در ایران.