حکمت اسلامی در خانه های ایرانی

مفاهیم معماری در دوران اسلامی

مبنای شناخت و درک معماری سنتی اسلامی که اصول معماری قدسی را از مسجد تا هر واحد معماری دیگر و در نهایت تا خود طراحی شهرک و شهر گسترش می‌دهد، رابطه‌ی بین کیهان، انسان به مفهوم سنتی حضرت آدم آسمانی و معماری است. وانگهی این رابطه از اصل الهی که سرچشمه همه این واقعیت‌هاست، استمرار می‌یابد و ریشه در آن دارد به‌عبارتی‌دیگر، از دید سنتی انسان و کیهان، خود محصول هنر قدسی اند انسان، کیهان و معماری قدسی، از حیث واقعیت هستی‌شناسی شان، درنهایت وابسته به ذات الهی‌اند حال‌آنکه از دیدگاه معرفت، باید گفت همه مقوله کیهان‌شناسی، انسان‌شناسی و فلسفه هنر به‌طور سنتی، مصداق کاربردهای متعدد اصول لاهوتی (متافیزیکی) در حوزه‌های متفاوتند.

دکتر عبدالحمید نقره‌کار از میان مفاهیم اسلامی، ۳ مفهوم بنیادین را به‌عنوان مفاهیم پایه‌ای مطرح می‌کند که هنر و معماری با راه‌های گوناگون به بیان کالبدی این مفاهیم می‌پردازد.

یک) مفهوم سیر از کثرت به وحدت که شعار مهم توحید و خداپرستی است.

دو) مفهوم سیر از ظاهر به باطن که شعار مهم معاد در اسلام است.

سه) مفهوم سیر به اهداف متعالی زندگی که هر دو جنبه فوق را دربر می‌گیرد.

سیر از کثرت به وحدت

اساساً باید دانست که وحدت، صفت اجزای یک سامانه نیست در معماری وحدت هرگز صفت یا ویژگی فضایی و کالبدی آن‌ها نمی‌تواند باشد. وحدت صفتی است که یکباره بر کل سامانه چیره می‌شود. وحدت همواره صفت کل است نه جز.

وحدت در یک سامانه تنها در صورت هدفمندی کل سامانه پدیدار می‌شود پس وحدت، یک ویژگی مستقل نیست که ما به یک مجموعه بدهیم کاری که ما می‌توانیم بکنیم این است که اجزای کثیر و گوناگون را در سایه یک هدف ویژه واحد، نظم و سامان بدهیم و از کثرت اجزاء به سوی وحدت حرکت کنیم.

به‌نظر نصر نموده وحدت در معماری به صورتی کاملاً تجریدی و انتزاعی است و بهترین نمود آن به‌صورت اصالت فضای خالی در معماری اسلامی، تجلی می‌یابد اما استفاده از نمادگرایی (سمبولیسم) هندسی و تمثیل پردازی های انتزاعی از دیگر راه‌های ممکن برای بیان این مفهوم در معماری است که گاه به‌صورت تزیینات، سطح بنا را می‌پوشاند و گاه در عناصر کالبدی بنا به‌صورت نمادین قرار می‌گیرد.

اما کالبدی ترین رده مفهومی اصل وحدت مربوط به فضای معماری است. یعنی خود فضا، به‌غیراز شکل و فرم در معماری اسلامی دارای وحدت است.

سیر از کثرت به وحدت از طریق مرکز گرایی، محوربندی فضایی، سلسله‌مراتب فضایی، سامان بندی و سیالیت فضا تأمین می‌شود.

اصل محوربندی فضایی در معماری

این اصل وقتی‌که به زبان معماری و شهرسازی ترجمه می‌شود و در نمونه‌ها و مصادیق فضایی-کالبدی آشکار می‌شود، خود را در اصول زیر معرفی می‌کند:

سازواری و تناسب و همکاری و هماهنگی عوامل و پدید آوردن یک سامانه‌ای از عناصر کالبدی و فضایی.

تاکید بر جفت سازی یا تقارن و محوربندی فضایی-کالبدی.

جای‌گیری فضاهای اصلی روی محورهای اصلی.

جای‌گیری فضاهای فرعی و ارتباطی روی محورهای فرعی.

جای‌گیری فضاهای میانجی و میان‌دره در دو سوی محورهای اصلی.

اصل مرکز گرایی در معماری سنتی اسلامی

هر گاه کانون فضا در میان و قلب فضا قرار داشته باشد و همه فضاها در اطراف آن به گونه‌ای سازماندهی شوند که محور آن‌ها به سمت کانون میانی فضا باشد، فضای اصلی را مرکز گرا می‌نامند.

اصل محور گرایی در برخی معابد ادیان غربی مانند کلیسا بسیار پررنگ‌تر است و اصل مرکزگرایی در ادیان شرقی شایع‌تر است.

اصل تقارن در معماری مرکز گرا

بر طبق دیدگاه‌های نقره‌کار در کتاب برداشتی از حکمت اسلامی در هنر و معماری برخی اندیشمندان، تقارن را لازمه استواری و قوام در یک فرهنگ می‌دانند.

طبق نظر الکساندر، کلیت جهان، نظامی حاوی تقارن‌ها و مراکز است که وقتی اتفاقی برای کلیت می‌افتد و یا چیزی بر روی آن تاثیر می‌گذارد، تمایز ایجاد می‌شود اما تنها زمانی گامی به جلو برداشته می‌شود که ساختار مراکز و تقارن‌های موجود تا حد امکان دست‌نخورده باقی بمانند.

در معماری اسلامی بیشتر شاهد تقارن حجمی در فضای داخلی هستیم، حال‌آنکه مسئله تقارن کالبدی در این معماری، بیشتر از طریق نماسازی می‌باشد نکته در باب مسئله تقارن در معماری ایرانی دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. داراب دیبا قرینه‌سازی را لازمه استواری و قوام در فرهنگ اسلامی می‌داند. در نظر شیخ زین‌الدین مشخصه معماری ایران، کامل بودن جزء و کامل بودن کل است، اگر در جایی تقارن وجود ندارد سعی شده تا تعادل برقرار شود و هر فضا با فضای دیگرش، با انعطاف بیشتری ترکیب می‌شود.

اصل استقلال فضاها در مرکزگرایی معماری

همه پدیده‌های جهان در یک نظام طبقه‌بندی‌شده قرار دارند در بسیاری از علوم در نظر گرفتن فرایند به‌مثابه بخش اجتناب‌ناپذیری از نظم، امری بدیهی محسوب می‌شود. در این نظام پدیده‌ها درعین داشتن هویتی مستقل، بهم وابسته هستند، نه به معنی وابستگی علت و معلول، بلکه برای دستیابی به یک هدف و رفتن به درجه بالاتر از سامانه‌ها و تشکیل سامانه تازه، نیاز به همکاری با یکدیگر دارند، ولی در هم مستهلک و آمیخته نمی‌شوند.

این اصل در ترجمان معماری آن بدین‌گونه دیده می‌شود که همه فضاها در معماری سنتی در خود کامل هستند و نیازی به یک مکمل ندارند.

این امر بدین‌گونه در معماری سنتی ما انجام‌پذیر است:

مرزبندی کامل فضاها با کالبدهای تعریف‌شده و روشن بودن مرز میان فضاها.

بهره‌گیری از فضاهای واسط و فاصله‌انداز بنام میان در میان فضاهای اصلی.

پرهیز از یکپارچگی کامل و بدون قاب‌بندی های ویژه میان فضاها و کالبدها.

داشتن ویژگی‌ها و تمایزات کمی و کیفی هر فضا برای متمایز شدن و تفرد در بیان فضاهای دیگر.

اصل سامان بندی و سیال بودن فضا در معماری

در تعریف سیالیت فضایی در معماری ایران بیان‌شده که، هر فضایی حامل پیامی از پدیده‌ای است که پدیده دیگری در درون خود دارد که حرکت به سوی آن، حرکت به سوی بخش دیگری از فضا را منجر می‌شود.

بر اساس این دیدگاه در لابه‌لای بدنه‌های معماری ایران، فضا هیچ‌گاه با قاطعیت مشخص نمی‌شود و ابهام و ترکیبات پیچیده‌ای آن به دلیل غنا بخشیدن به منظره‌ای است که نمی‌توان آن را در یک قالب محدود و تمامیت یافته تفسیر کرد.

در مقابل این دیدگاه، عده‌ای نظیر کامران افشار نادری بر این باور است که عناصر فضایی در معماری ایران مرزهای کاملاً مشخص دارند و هر فضا کاملاً دارای حاشیه و مرز و تعریف مشخص است. بر این اساس حداقل سیالیت فضایی را برای معماری ایران متصور شده‌است.

در یک نتیجه‌گیری کلی می‌توان سیالیت فضایی در معماری ایران را مرتبط با استقلال فضاها درعین وحدت فضایی دانست. بر این اساس می‌توان بیان کرد که مرزبندی فضاها با کالبدهای تعریف‌شده و روشن صورت می‌گیرد و جریان حرکتی از فضایی به فضای دیگر از طریق فضاهای واسط و فاصله‌انداز بنام میان در انجام می‌شود. از یکپارچگی کامل و بدون قاب‌بندی های ویژه میان فضاها و کالبد ها جلوگیری می‌شود و درعین‌حال جهت سیالیت و حرکت میان کالبدها نیز از فضاهای واسط استفاده می‌شود.

سیر از ظاهر به باطن

دو مفهوم ظاهر و باطن، از مفاهیم بنیادی در حکمت اسلامی می‌باشند در ترجمان معماری، سامان‌دهی اجزا، همواره با رویکرد سیر کردن از ظاهر پدیده‌ها و یادآور شدن باطن آن‌ها همراه می‌باشد.

برای دسته‌بندی انواع حرکت ظاهری انسان و شناخت امکانات لازم برای سیر و حرکت باطنی و معنوی او و انواع آن دو حالت حرکت و سکون را می‌توان زمینه‌ساز مناسبی برای دو حرکت باطنی یعنی سیر در آفاق و أنفس قرارداد ۴ حالت زیر را نسبت‌به وضعیت انسان در فضای معماری می‌توان برشمرد:

انسان درحال‌حرکت، نقطه دید متحرک مانند حرکت در یک بازار یا کوچه.

انسان درحال سکون، نقطه دید متحرک مانند قرار گرفتن در یک فضای پرجاذبه و پر آرای.

انسان درحال‌حرکت، نقطه دید ساکن مانند حرکت در یک محور یک بنا.

انسان درحال سکون، نقطه دید ساکن مانند انسان در حال نماز و نیایش.

انسان در فضایی که جاذبه حرکت ایجاد نمی‌کند.

این مراتب چهارگانه، به‌ترتیب زمینه‌سازی از آفاقی ترین حالت حرکت تا انفسی ترین حالت سکون ظاهری تنظیم‌شده است و هر چه به‌مراتب پائین‌تر نزدیک می‌شویم، امکان حرکت ظاهری کمتر و امکان حرکت عمقی و باطنی بیشتری فراهم است.

ایجاد جاذبه حرکتی از ظاهر به باطن از طریق اصولی چون به کار بردن آرایه‌های تجریدی و هندسی، نشانه گرایی، تجلی فضای درونی در کالبد بیرونی، سامان بندی چشم‌اندازها و تعامل میان معماری و طبیعت، امکان‌پذیر است.

استفاده از آرایه‌های تجریدی و هندسی از ویژگی‌های بنیادی هنر و معماری دوره‌ی اسلامی است که بیشتر در ابنیه اسلامی و عرفانی مثل مساجد کاربرد دارد. عالی‌ترین آرایه‌ها در معماری دوران اسلامی، بهره‌برداری از کلام است. کلام، مجردترین عنصر مادی و عمیق‌ترین تدقیر معنوی را دارد.

 

نقوش اسلیمی گنبد مسجد شیخ لطف الله

نقوش اسلیمی گنبد مسجد شیخ لطف الله

اهداف متعالی انسانی در معماری اسلامی

یک) اهداف کارکردی (انعطاف‌پذیری عملکردی)

دو) اهداف زیبایی‌شناسانه

سه) نوآوری و ابتکار

چهار) تهذیب نفس

پنج) اهداف ساختاری

در طراحی معماری اسلامی، هیچ‌گاه سامان‌دهی فضایی بر پایه هر فضای ویژه برای یک کارکرد ویژه مطرح نبوده‌است و همواره به کارکردهای همگون در یک بخش از ساختمان پاسخ داده می‌شده‌است.

حکمت عملی اسلام در مجموع رعایت کلیه مبانی، معیارهای فنی، مهندسی و منطقی حاصل از دستاوردهای علوم تجربی را در کار ساختمان سازی توصیه می‌کند در نظر گرفتن شرایط زمین در ایجاد بنا، بهره‌وری کامل از شرایط گوناگون اقلیمی و محیط‌زیست، دوری از اسراف و رعایت اصل صرفه‌جویی و اقتصاد در کار و درعین‌حال تامین مناسب نیازهای مادی و طبیعی انسان نیز از وجوه مشترک تمدن اسلامی با سایر تمدن‌ها و مکاتب هنری است که منطقی و واقع‌گرا باشند.

نور در معماری

نور اصلی‌ترین عامل درک بصری محیط است. نخستین عملکرد طراحی نور، روشن کردن فرم‌ها و فضای یک محیط داخلی است نور از مصالح نرم در خلق محیط بشمار می‌آید.

نور بر رفتار و ادراک انسان مؤثر می‌باشد اما زمان نیاز است تا تغییر رفتاری ثبت و مشاهده شود میزان وجود نور، سایه یا عدم وجود نور (تاریکی) بر ذهن و روان انسان، ادراک وی و نیز معانی که به محیط می‌دهد متفاوت بوده و در پی این‌موضوع بر رفتار هم مؤثر است.

نور در محیط می‌تواند باعث شادابی یا غمگینی ما شود میزان، شدت، ۹، منبع، رنگ، جهت و شیوه توزیع نور در محیط‌های متفاوت فعالیت‌های انسانی، تا حدود زیادی بر رفتارها، روحیات، بازدهی و کارایی وی تأثیر می‌گذارد. بالا بردن کیفیت نور طبیعی در فضاهایی که انسان در طول روز در آن‌جا فعالیت دارد علاوه‌بر ایجاد شرایط مناسب برای دیدن اجسام، تأثیرات آشکاری بر احساسات و خلقیات افراد نیز دارد. تابش نور طبیعی و ارتباط بصری با محیط خارج در فضاهای زیستی انسان علاوه‌بر افزایش کارایی و بازدهی فرد موجب کاهش اضطراب، بهبود رفتار و ارتقای شخصیت و نیز حفظ و افزایش سلامتی و آسایش می‌شود.

نور یکی از عوامل مؤثر بر ارزش فضایی است و این عامل به این دلیل قابل اهمیت است که قادر به تاثیرگذاری بر ادراک حسی در رفتارهای انسان می‌باشد و هر آنچه از زیبایی‌های محیطی به چشم می‌آید از پرتوی نور و روشنایی است وگرنه در تاریکی، زیبایی مفهومی نمی‌یابد.

در هنر معماری، نور به‌رغم ماهیت غیرمادی یکی از اجزایی است که کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار، نظم، مصالح، رنگ و… مطرح می‌شود و در طراحی به‌عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفا کند.

مطمئنا نور طبیعی همه مزایای تنوع را دارد شدت نور طبیعی در خلال فصل‌ها و حتی از ساعتی به ساعت دیگر تغییر می‌کند، رنگ آن از آبی ژرف آسمان‌های صاف تا خاکستری تیره روزهای ابری از روشنایی با زر فلق تا درخشش ارغوانی شفق و از طلایی پر جلای نیمه تابستان تا سفید خیره‌کننده زمستان برفی تغییر می‌کند.

در معماری ایرانی اکثر اوقات نور در شکل‌گیری ایده فضا نقش مهمی بازی می‌کند نور و آب دو عنصری هستند که اغلب محورها و مراکز اصلی فضا را مشخص می‌کنند تکرار نور و سکنار هم ریتم ایجاد می‌کند، مرز سایه و نور در جدا کردن دو فضا می‌تواند بکار گرفته شود، منبع نور گسترده و یا. ‌ای می‌تواند در فضاهایی با کیفیت سکون و یا درنگ بکار گرفته شود. نور و سایه می‌تواند بافت و رنگ‌های مصالح را آشکار و پنهان کند و همچنین به‌عنوان اصلی‌ترین عامل تاثیرگذار بصری در منظر شبانه به‌کارگرفته شود.

نور به‌عنوان عنصری مهم در معماری ساختمان‌های کوچک و بزرگ همیشه یکی از عوامل تأثیرگذار بر معماری و عمران ساختمان‌ها و حتی شهر داشته‌است. در معماری سنتی ایرانی، معماری معاصر، معماری مدرن و بسیاری از سبک‌های معماری که فرآروی بشر قرارگرفته، همواره عنصر نور به‌عنوان عامل اصلی در کنار ویژگی‌های دیگر بنا قرار گرفته و حتی در دوران رنسانس و پس‌از آن نیز در بناهای مهمی همچون کلیسای شارتر سبک گوتیک پیشرفته اروپا نیز، نور به‌عنوان تنها عامل مهم توصیف‌کننده بنا معرفی گردیده‌است. معماری ایرانی نیز از نور به‌عنوان عنصری کاربردی در تمام دوره‌های خود بهره جسته و نور چه طبیعی و چه مصنوعی توسط عناصر کنترل‌کننده نور همچون رواق، تابش بند، سایبان، ساباط، جام‌خانه، روزن، روشندان، شباک و. . . مورد استفاده قرار می‌گرفته‌اند.

کاربرد هشتی ها در معماری ایرانی و بهره‌گیری از نور طبیعی و مصنوعی در معماری غربی نیز دلالت بر کاربرد نور به‌عنوان عنصری تأثیرگذارنده بر تکامل فضای ساختمانی از نظر بصری و روانی دارد.

نور قادر است از لحاظ بصری به فضا وسعت ببخشد. اما فضایی که با نور یکنواخت پرشده باشد بسیار خنثی است و در تاریکی محض اصولاً فضایی وجود ندارد، بر خلاف این دو، فضایی که مملو از تضاد سایه‌روشن‌ها است سرشار از نیروهای بصری است. نورپردازی خوب می‌تواند اندازه‌ی ظاهری یک اتاق را تغییر دهد. باعث تقویت جوانب مثبت و کم‌رنگ شدن جلوه‌های نازیبا شود.

همان گونه که می‌دانیم، نور در تاریکی حامل پیام‌ها و اشاراتی برای انسان است. از این خاصیت می‌توان در مشخص نمودن مسیر های ورودی و خروجی مربوط به فضاهای تاریک و عاری از نور داخلی بهره گرفت. بدین‌ترتیب که فرد در یک محیط نیمه‌تاریک با مشاهده یک منبع نور در محل ورودی که در حکم راهنماست می‌تواند مسیر حرکت و موقعیت خود را در فضای داخلی شناسایی کند.

نور طبیعی یکی از عناصری است که در تغییر ماهیت فضای داخلی بنا تاثیر بسزایی دارد. ما می‌توانیم نور را به گونه‌ای بارز و مشخص داخل بنا هدایت کرده و بدین‌ترتیب با ایجاد عرصه‌هایی از نور و تاریکی، فضای یکپارچه را بدون استفاده از عناصر و مصالح جداکننده به بخش‌های مجزا تقسیم کنیم. برای کنترل خیرگی نور طبیعی در خانه‌های سنتی ایرانی مثل خانه عامری‌ها یکی از تمهیدات، کنترل عمق و هندسه فضاست. به‌طوری‌که عمق همه فضاها کمتر از عمق نفوذ روشنایی در نظر گرفته‌شده. علاوه‌برآن، انتخاب عمق کمتر از عمق نفوذ روشنایی، دست طراح را برای انتخاب نوع قاب و شیشه پنجره‌ها باز می‌گزارد. (مجموعه قاب‌های مشبک، شیشه‌های رنگی، نورگیرهای دیواری، سقف‌های گنبدی و تاق و تویزه، به توزیع متوازن نور در فضای داخلی کمک کرده‌است.) به‌طوری‌که حتی در فضاهای آفتاب‌گیر سطوح دارای خیرگی، کم است.

روش دیگر استفاده از نور، برای شدت بخشیدن به هدفی مانند مرتفع نشان‌دادن فضاست. ورود نور طبیعی از ویژگی‌های مثبت یک خانه است وجود نور مناسب در آشپزخانه نیز اهمیت زیادی دارد. ازآنجایی‌که آشپزخانه محل مناسبی برای رشد میکروب‌ها است، لازم است در آن از نور طبیعی استفاده شود و هر روز پرده‌ها را کنار زده و پنجره‌ها باز شوند تا ضمن تابش نور خورشید هوای تازه هم در آشپزخانه جریان یابد.

اما کیفیت نور در هر قسمت خانه متفاوت است و بستگی به‌جهت قرارگیری اتاق‌ها دارد نحوه نور اتاق‌ها با توجه به جهت قرارگیری شان به‌صورت زیر است.

اتاق‌های رو به شمال: این اتاق‌ها سرد هستند، نور زننده‌ای دارند و نور مستقیم خورشید به آن‌ها نمی‌تابد.

اتاق‌های رو به شرق: اولین اتاق‌هایی که با طلوع خورشید روشن می‌شوند، اتاق‌های رو به شرق هستند اما با گذشت چند ساعت از زمان طلوع، سایه‌ای بلند و طولانی‌مدت بر این اتاق‌ها سایه می‌افکند و طی روز دیگر خبری از نور خورشید در این اتاق‌ها نیست بهتر است برای تعدیل نور شدید و خیره‌کننده آفتاب در زمان طلوع و در این اتاق‌ها از نور مصنوعی استفاده شود. با این کار می‌توان در اواسط روز نیز تا حد ممکن نور طبیعی روز را در این اتاق‌ها ایجاد کنیم.

اتاق‌های رو به جنوب: نور و گرمای شدید خورشید در تمام مدت روز در این اتاق‌ها وجود دارد البته ممکن است طی روز و در فصل‌های مختلف کیفیت و میزان آن اندکی تغییر کند بهتر است آشپزخانه، اتاق نشیمن و هر جایی‌که معمولاً مدت‌زمان زیادی را طی روز در آن می‌گذرانید رو به جنوب باشد.

اتاق‌های رو به غرب: در گرم‌ترین ساعات روز، نور خورشید به این اتاق‌ها می‌تابد و زمانی‌که نور شدید است چشم را آزار می‌دهد. بعدازظهرها در این اتاق‌ها سایه می‌افتد و نور خورشید ملایم‌تر است.

سایه در معماری

سایه‌های عمیق و تاریکی ضروری اند زیرا آن‌ها وضوح بینایی را کم می‌کنند، عمق و فاصله را مبهم می‌سازد و ما را به تصور محیطی ناخودآگاه و خیال‌پردازی بساوایی دعوت می‌کنند.

خیابان‌های قدیمی شهرها با قلمروهای متناوب تاریک و روشن خود، دعوت‌کننده تر و اسرارآمیز تر از خیابان‌های روشن و با نور یکنواخت امروزی است.

تصور و خیال‌پردازی توسط نور مبهم و سایه برانگیخته می‌شود. به‌منظور داشتن تفکری شفاف-تفکراتی که با نگاه محیطی و مبهم همراه می‌شوند-وضوح بینایی می‌بایست فرونشانده شود. نور روشن همگن، تخیل را عقیم می‌سازد. به‌همین‌نحو همگن‌سازی فضا نیز تجربه بودن را تضعیف کرده و حس مکان را کم‌رنگ‌تر می‌کند. چشم انسان برای تاریک و روشن تنظیم‌شده، نه‌فقط نور روشن روز.

سایه-روشن و ابهام، با غیرشفاف کردن و مبهم سازی تصاویر بصری تخیل را بیدار می‌سازد.

درحال حاضر، نور به موضوعی کمی تبدیل‌شده و پنجره اهمیت ارتباطی خود را از دست داده‌است. بین دو جهان، بین فضای بسته و باز، درون‌گرایی و برون‌گرایی، خصوصی و عمومی بودن و سایه و نور، پنجره معنای وجودی خود را ازدست‌داده و فقط به غیاب دیوار تبدیل شده‌است.

لویی باراگان می‌نویسد:

استفاده از سطوح عظیم پنجره باعث محروم شدن ساختمان از صمیمیت، تأثیر سایه و جو محیط می‌گردد. معماران سراسر دنیا در تعیین تناسبات سطوح بزرگ پنجره‌ها یا فضاهایی که به سمت بیرون باز می‌شوند دچار اشتباه شده‌اند.

ما حس زندگی خصوصی‌مان را از دست داده‌ایم و مجبور به زیستن در عرصه‌های عمومی شده‌ایم که واقعاً دور از مفهوم خان است.

به‌علاوه اغلب فضاهای عمومی معاصر توسط نور با شدت کم و توزیع ناهمگن آن لذت‌بخش‌تر خواهند شد. فضای داخلی تاریک تالار شورای شهر اثر الوار آلتو، احساس اسرارآمیز و اساطیری از اجتماع را مجدداً خلق می‌کند. تاریکی باعث به وجود آمدن حس هم‌بستگی می‌شود و قدرت الفاظ را تقویت می‌کند.

ماهیت رنگ در عرفان اسلامی

رنگ در طبیعت همیشه بستگی به نور دارد. رنگ در جهان محسوس هم‌نشین بی‌بدیل نور است و بلکه صورت متکثر نور واحد، زیرا تجزیه که یک امر کاملاً مادی و مربوط به عالم مرکبات است تجسم طیف‌های نوری را به‌صورت رنگ سبب می‌شود بدین‌ترتیب رنگ با تجزیه نور شکلی گرفته، نمادین ترین تمثیل در تجلی کثرت در وحدت را می‌سازد، زیرا از یک‌سو رنگ همان نور است (وحدت) و از دیگر سو نور-بنا به تجزیه-تجلیات مختلف متولی می‌یابد (کثرت) به دیگر سخن، ذات متعالی، مجرد و بی‌رنگ نور که خود نماد کامل وحدت است با رنگ تجسم می‌یابد و خود تجلی و تجسم متلون بی‌رنگی می‌شود.

درنهایت می‌توان بیان داشت که جایگاه سمبولیک و ارزش محتوایی نور و رنگ در هنر اسلامی به‌مراتب بیشتر از ارزش بصری آن است که به تعبیر هنری کربن در عرفان ایرانی رنگ‌ها تبدیل به شاخصی می‌گردند برای عارف تا بدان وسیله مقام نورانی-عرفانی خویش را به داوری گیرد او فراسوی زمان است و تنها عالم رنگ جهت‌دهنده سیر و سلوک اوست.

عارف پس‌از ریاضتی سخت به توازنی دست می‌یابد و از راه روش و از راه و روش‌های کیمیایی، بسط و قبض و انعقاد و انحلال، نفس او دگرگون می‌شود.

کاربرد رنگ‌ها در اندیشه اسلامی معنا و مفهوم رنگ‌ها از لحاظ روان‌شناسی این‌چنین بیان‌شده است:

خاکستری:

رنگ خاکستری خنثی است، ۹ تیر، ۹ روشن، بلکه آزاد از هر محرک یا گرایش روانی می‌باشد افرادی که این رنگ را انتخاب می‌کنند گرایش به شرکت در کارها نداشته و از طریق اعمال خود به خود، از مشارکت در کارها خودداری می‌نمایند.

آبی:

رنگ آبی تیره نشان‌دهنده‌ی آرامش کامل است. از نظر روان‌شناسی، معنای رنگ آبی نشانگر یکپارچگی و احساس تعلق، ثبات و امنیت است.

سبز:

سبز متمایل به آبی نمایانگر عزم راسخ، پایداری و مقاومت در برابر تغییرات می‌باشد.

قرمز:

قرمز یعنی لزوم بدست آوردن نتایج موردنظر و کسب کامیابی. قرمز یعنی محرک اراده برای پیروزی، انگیزه‌ای است برای فعالیت شدید، ورزش، پیکار، رقابت و. .

زرد: صفات اصلی رنگ زرد عبارت‌اند از: روشنی، بازتاب، کیفیت درخشان و شادمانی زودگذر آن. نمایانگر توسعه‌طلبی بلامانع، سهل گرفتن یا تسکین خاطرات است.

بنفش:

رنگ بنفش، ترکیبی از قرمز و آبی است. رنگ بنفش مظهر همانندسازی به معنی نوعی اتحاد عارفانه و درجه بالایی از صمیمیت همراه با حساسیت است که منجر به ادغام کامل ذهن و هدف می‌گردد.

قهوه‌ای:

این رنگ ترکیبی از زرد و قرمز تیره است. انگیزه خلاق وسیعی را که نیروی فعال رنگ قرمز است، از دست می‌دهد. به‌گونه‌ای انفعالی، پذیرنده و حسی است.

سیاه:

سیاه به‌عنوان نفی‌کننده خود و نشانگر ترک علاقه، تسلیم یا انصراف نهایی بوده و از تاثیر قوی بر هر رنگی که در همان گروه قرار گرفته باشد برخوردار است و اگر سیاه و زرد در یک گروه یافت شوند، دراین‌صورت نشانگر نوعی رفتار افراطی است.

در سنت اسلامی، رنگ اصولاً از دیدگاهی مابعدالطبیعی در نظر گرفته می‌شود، چیزی که ناظر بر دوگانگی نور و ظلمت در حد امکانات همیشگی مضمر در عالم مثل است. عالم رنگ خالی از تضاد نمی‌تواند باشد. این عجب کاین رنگ از بی‌رنگ خواست. بی‌رنگ یا نور محض، خود قلمروی وجود ناب و احدیت است که محل افتراق نیست. نور تعیین که یافت، سرچشمه هستی می‌گردد.

رنگ در معماری

محیط خانه به‌عنوان مکانی که در آن تداوم حضور داریم تأثیرات روان‌شناختی قابل‌ملاحظه‌ای بر ما دارد پژوهشگران دریافته‌اند که استفاده از رنگ‌های مختلف می‌تواند تاثیر مثبتی روی فشار خون، کاهش استرس و افزایش انرژی داشته باشد همچنین رنگ‌ها می‌توانند موجب یک خواب راحت برای ما باشند. ازآنجاکه اتاق‌خواب خصوصی‌ترین فضا در هر خانه است، در طراحی دکوراسیون و انتخاب رنگ آن باید بیش‌از هر چیز سلیقه و نیازهای شخصی صاحب آن را در نظر گرفت، بااین‌وجود نباید از اصول طراحی رنگ در طراحی و تأثیرات ناخودآگاهی که هر یک از خانواده‌های رنگی روی روح و روان ما به‌جا می‌گذارد، غافل شد. یک اتاق‌خواب باید همواره فضایی آرامش‌بخش و راحت باشد که مکانی مناسب برای خواب و استراحت را فراهم آورد. هنگام طراحی رنگ یک اتاق‌خواب بهتر است از انتخاب رنگ‌های درخشان پرهیز کنیم، چراکه ممکن است هنگام استراحت این رنگ‌ها آزاردهنده به‌نظر برسند انتخاب رنگ در اتاق کودکان خود از قواعدی جداگانه برخوردار است. اطاق خواب نوزادان بهتر است با رنگ‌های ملایم آماده شود تحقیقات نشان داده نوزادان در اتاق‌هایی با رنگ‌های تند و محرک مثل قرمز بیشتر ناآرام اند و گریه می‌کنند.

رنگ‌های اتاق نشیمن باید براساس رنگ‌های طبیعی موجود در اتاق انتخاب شود. کف اتاق، شومینه، آجرها یا کارهای سنگین را مورد توجه قرار داد و از تضاد (کنتراست) روی میان سیاه آمیخته های تیره و روشن پرهیز کرد چراکه تضادها باعث جلب توجه می‌شوند و چون معمولاً چنین اتاقی را به مطالعه، استراحت، گوش دادن به موسیقی و گفتگو اختصاص می‌دهیم، میل نداریم هیچ موردی موجب پریشانی حواس ما شود ازآنجایی‌که رنگ‌های خیلی پریده رنگی مانند انواع رنگ‌های سبز و زرد یادآور بیماری و ناخوشی هستند، بهتر است از انتخاب این‌گونه رنگ‌ها برای اتاق غذاخوری پرهیز شود ازآنجایی‌که سفید و رنگ‌های مایل به سفید، نماد و مشوق پاکیزگی هستند، آن‌ها را می‌توان رنگ‌های خوبی برای حمام‌ها دانست. درجات روشن و متوسط آبی، فیروزه‌ای، آبی-سبز و سرخ و سبز، نماد عناصر طبیعی و تداعی‌کننده تازگی و طراوت آب و فضاهای باز هستند.

در آرمان‌شهر اسلامی که نمونه‌ای از دستگاه بی‌کران آفرینش است، باید از رنگ‌های متنوع استفاده کرد و به تناسب در موقعیت‌های اجتماعی، جغرافیایی، آب‌وهوایی و حتی در ساختمان‌سازی هم در جهت رشد و اعتلای روحیه انسان‌ها در یک شهر بهره برد.

همان‌طور که بیان شد، هر رنگی معنای خاصی دارد و باید در آرمان‌شهر اسلامی به تناسب در جلوه‌های شهری، زیبایی شهر، نماسازی ها، مبلمان شهری و غیره استفاده شود.

نمای بیرونی ساختمان‌ها بهتر است که زردرنگ باشد.

نمای داخلی ساختمان‌ها با رنگ‌های روشن مثل کرم استخوانی که ترکیبی از رنگ سفید و زرد است و روشنی بیشتر و درخشندگی افزون‌تری دارد، بیشتر رنگ‌آمیزی شود.

رنگ داخلی اتاق‌ها با توجه به اتاق‌خواب و پذیرایی و اتاق میهمان نیز باید از رنگ‌های روشن متمایل به زرد یا آبی یا سبز مثل سبز پسته‌ای یا آبی لاجوردی استفاده شود.

شاید یکی از دلایل استفاده از شیشه‌های رنگی در خانه‌های سنتی ایرانی نیز استفاده از انواع رنگ‌ها در محیط داخلی خانه در طول روز است.

نور و رنگ

در شهرها و کلان‌شهرهای کنونی ایران، قطعات زمین شهری که برای ساخت آپارتمان‌ها اختصاص می‌یابد همیشه امکان استفاده و بهره‌گیری از طیف نوری متنوع را در اختیار ساکنان قرار نمی‌دهد. در برخی شرایط یک واحد مسکونی فقط نور جبهه جنوبی (که نوری پرحرارت و نیازمند کنترل در تابستان است) را دریافت می‌کند و گاه برعکس آن، یک واحد فقط نور جبهه شمالی (که نوری ضعیف و سرد زمستان است) را می‌گیرد. در چنین شرایطی در طراحی داخلی، رنگ‌های گرم برای اتاق‌ها یا فضاهای دریافت‌کننده نور شمال و رنگ‌های سرد برای اتاق‌ها یا فضاهای در معرض نور جنوب انتخاب می‌شود تا تعادل محیطی حاصل شود.

برخی از توصیه‌های حکمت عملی اسلام درباره خانه

در کتاب برداشتی از حکمت اسلامی در هنر و معماری، تألیف دکتر نقره‌کار توصیه‌های زیر مطرح‌شده است:

توصیه به گزینش همسایگان پیش‌از گزینش جای خانه.

توصیه به حریم داشتن خانه.

پرهیز از اشراف متقابل خانه‌ها.

پرهیز از هر نوع مزاحمت هم‌جواری بین خانه‌ها و فضاهای عبوری و عمومی.

توصیه‌هایی در مورد وسعت خانه، ارتباط با طبیعت و نگهداری بعضی از حیوانات اهلی در خانه، ارتقا ارتفاع خانه، جهت‌گیری خان، نور خانه، تزیینات در خانه، استحکام و ایمنی خانه، رعایت بهداشت، پاکیزگی و بوی خوش خان.

پرهیز از هر نوع خودنمایی و تظاهر و اسراف در خانه‌سازی و رعایت حد اعتدال و نیاز.

ضرورت ایجاد فضاهای مناسب برای عبادت، پذیرایی از میهمانان و حمام.

توصیه به زیباسازی و زیبایی دوستی.

توصیه به دور از چشم بودن فضاهای بهداشتی و خدماتی.

توصیه‌هایی درباره ابعاد معنوی خانه، نظیر شرف و برکت خان، مبارکی خان، لزوم حلال بودن مواد و مصالح در خانه‌سازی.

توصیه به این‌که خانه باید محل آرامش باشد و در این خصوص در قرآن، خانه مترادف همسر و شب مطرح‌شده است و در. مقابل و مکمل آن، روز، زمین و یا طبیعت معرفی شده‌است.

جمع‌بندی

ازآنجایی‌که هنر اسلامی می‌کوشد تا محیطی را ایجاد کند که در آن انسان بتواند وزن و وقار فطری و اولیه خود را بازیابد، یکی از الگوهای مناسب برای طراحی معماری، اصول عرفانی و اسلامی است چراکه انسان و کیهان خود محصول هنر قدسی اند، درنتیجه معماری قدسی نیز از حیث واقعیت هستی‌شناسی وابسته به ذات الهی است.

طبق آنچه در این فصل بیان شد، روش استفاده از هنر قدسی در طراحی معماری استفاده از نمادها و نشانه‌هاست. زبان نمادها و نشانه‌ها همانا معرفت است. صور نمادین از جنبه‌های محسوسی از واقعیت ماورای طبیعی چیزهایی اند، خواه انسان از آن‌ها آگاه باشد یا نباشد.

اسلام به‌طور مستقیم سفارشی برای طراحی کالبدی معماری ندارد، بلکه همواره نگاهی توصیه‌ای جهت طراحی فضای زندگی برای تعالی روح بشر دارد. اهداف متعالی انسانی در معماری اسلامی، طبق آنچه بیان‌شده، اهداف کارکردی، زیبایی‌شناسانه، نوآوری، تهذیب نفس و اهداف ساختاری است از فنونی که برای قدسی شدن معماری در همه ادیان استفاده می‌شود، نور و رنگ است البته نور علاوه‌براین ویژگی نمادین دارای اثرات اقلیمی و رفتاری نیز می‌باشد تا جایی‌که میزان نور و کیفیت آن در احساس خستگی، هوش هیجانی، افسردگی، شادی و سایر واکنش‌های رفتاری و احساسی انسان اثرگذار است باید بر این نکته تاکید کرد که اثر نور زمانی عیان‌تر می‌شود که در کنار عدم نور، یعنی تاریکی و یا سایه قرار گرفته باشد. نور و سایه در کنار هم ریتم ایجاد می‌کنند. مانند آنچه که در رواق‌های بازار سنتی یا کوچه‌های سرپوشیده محلات سنتی دیده می‌شود.

فضا

فضا در خانه ایرانی اسلامی فضایی است که در آن سکونت و آرامش به‌معنای واقع، جریان داشته و فضای آن خانه‌ها بسیار سیال و روان بود کیفیت و غنای فضایی موجود در آن خانه‌ها را می‌توان در مفاهیمی همچون انعطاف‌پذیری فضایی، تنوع فضایی و هویت فضایی جستجو کرد.

برخی از فیلسوفان مسلمان نیز به‌جای واژه فضا از واژه مکان استفاده کرده‌اند که در این بین ابن‌سینا معتقد است مکان عبارت است از: چیزی که چیز دیگری در آن نهاده باشد یا بر آن تکیه کند از نظر ملاصدرا مکان داخل در عالم ماست و همان سطح درون جسم حاوی مانند ظرف است.

اشیای گوناگون و رفتارهای مختلف احتیاج به مکان‌های متفاوت دارند مکان، جا یا قسمتی از یک فضاست که از طریق عواملی که در آن قرار دارند صاحب هویت خاصی شده‌است. فضا را می‌توان جابجا کرد اما جابجایی مکان امکان ندارد.

معماری هنر سازماندهی فضا است و این هنر از راه ساختمان بیان می‌شود.

در اصطلاح معماری آنچه از منظر درونی فضا نامیده می‌شود از منظر بیرونی حجم نام دارد در معماری معاصر به دلیل توجه بیشتر به طراحی حجم و کالبد بنا و عدم توجه ویژه به روابط فضایی و کیفیت فضاهای موجود، شاهد گسست و انفصال میان درون و کالبد بنا هستیم.

حس مکان در خانه

امروز انسان‌ها بیشتر در مسکن‌ها زندگی می‌کنند ۹ در خانه‌ها و به بیانی دیگر مفهوم خانه با مفهوم مسکن تفاوت دارد به‌جای خانه می‌گوییم که با تمام وجود خویش با آن‌جا احساس راحتی می‌کنیم یعنی جایی‌که حس مکان دارد به اعتقاد شولتز سکنی گزیدن آدمی و واژه سکونت مفهومی بیش‌از قرار گرفتن سقفی بر بالای سر و به زیر پا آمدن چند مترمربعی زمین است. سکونت به مفهوم نخست، دیدار با دیگران به آهنگ دادوستد تولیدات، اندیشه‌ها و احساسات یعنی آزمون زندگی به‌عنوان عرصه امکانات گوناگون، دوم توافق با دیگران یعنی پذیرش مجموعه‌ای از ارزش‌های مشترک، سوم یافتن موجودیت از طریق گزینش جهانی کوچک و از آن خود، که می‌توان این ۳ مفهوم را به‌ترتیب مجتمع، عمومی، خصوصی خواند. واژه سکونت مکان‌هایی که از سوی آدمی برای عینیت بخشیدن به مفاهیم فوق برپا گشته را نیز شامل می‌شود.

به‌همین دلیل به مکانی خانه اطلاق می‌شود که به نوعی خلوتکده‌ی خصوصی یعنی مکانی که فرد در آن به مقصود نهایی نایل شده، همان انان بوده، پس خانه به دلیل شمولیت حصه مکان خانه است، در غیر این صورت، سرپناه است سکونت به مفهومی دال بر برقراری صمیمیت با مکانی طبیعی نیز هست. سکونت باعث احراز هویت می‌شود.

در خانه آشنایی با جهان بی‌واسطه صورت می‌پذیرد خانه مکانی است که وقوع زندگی روزمره را در خود گرفته و زندگی روزمره چیزی است که تداوم خود را در هستی ما حفظ کرده و از این جهت همچون تکیه‌گاهی آشنا به پشتیبانی ما می‌نشیند.

ورودی در خانه اسلامی با تعبیر سلسله‌مراتب حضور و محرومیت شناخته می‌شود مکان دارای معنایی است که رسیدن به کلیت آن تنها در سایه درک بینابینی جزئیات و کلیات بنا میسر است درحقیقت، ادراک خانه دارای مدارج فهمی است که با داشتن شخصیت‌های فردی، هویت اصلی خود را از درجه‌ای بالاتر یعنی کل بنا به دست آورده و ریز فضاها تنها در سنجش با مجموعه‌های بالاتر مانند شهر، عالم اسلامی و درنهایت عوالم الهی، معنا می‌یابد.

اصول کلی معماری ایرانی

پیرنیا اصول کلی معماری ایرانی را این‌چنین دسته‌بندی می‌کند: مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیایش، خودبسندگی و درون‌گرایی.

این اصول در معماری ایرانی قبل‌از ورود اسلام به ایران نیز مراعات می‌شده‌است اما تعدادی از این اصول کاملاً با سفارشات اسلامی نیز تطابق دارند. به‌عنوان مثال با توجه به اصل پرهیز از بیهودگی در معماری ایرانی تلاش می‌شده‌است که از اصراف بپرهیزند. هنرمندان گذشته ما می‌دانستند که از چه چیز به چه مقدار استفاده کنند.

نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساخت ماهی شناسی گفته می‌شده‌است. به گفته‌ی پیرنیا معماران گذشته به تجربه، به اندازه‌هایی برای پوشش‌ها و دهانه‌ها و جرزها دست‌یافته بودند که هم بر پایه نیارش به‌دست‌آمده بود. آن‌چنان‌که بیان‌شده است حکمت عملی اسلام در مجموع رعایت کلیه مبانی، معیارهای فنی، مهندسی و منطقی حاصل از دستاوردهای علوم تجربی را در کار ساختمان‌سازی توصیه می‌کند.

در نظر گرفتن شرایط زمین در ایجاد بنا، بهره‌وری کامل از شرایط گوناگون اقلیمی و محیط‌زیست، دوری از اسراف و رعایت اصل صرفه‌جویی و اقتصاد در کار و درعین‌حال تامین مناسب نیازهای مادی و طبیعی انسان نیز از اصول سفارشی اسلام است که کاملاً با اصول معماری پیش‌از اسلام تطابق دارد .

ویژگی‌های مسکن

امنیت

در یک تعریف می‌توان امنیت را قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب، هویت و عرف ملی در شرایط مطلوب معرفی کرد. نیاز بشر به احساس امنیت در فضاهای مسکونی، با توجه به تمایل به اجتماعی زندگی کردن مشهود است کمتر می‌توان خانه‌ای را دور افتاده از بستر زندگی جمعی و اجتماعی مشاهده کرد.

عمر بودن فضا خود دارای دو مؤلف است.

الف) ایمنی

به) امنیت

در مؤلفه ایمنی، اشاره به موارد و عوامل محیطی دارد که در صورت عدم تامین شرایط مطلوب، وقوع حوادث اجتناب‌ناپذیر است.

مؤلفه امنیت نیز اشاره به جرایم علیه اشخاص و اموال آن‌ها دارد که در صورت عدم تامین شرایط پیشگیری‌کننده، اموال و جان حاضران، عابران و ناظران را به‌صورت بالقوه و بالفعل تهدید خواهد نمود.

امنیت به‌لحاظ کیفیت، دومین مرتبه نیاز انسان را طبق هرم مازلو به خود اختصاص می‌دهد. از ابتدای تاریخ بشر، امنیت بر تمامی فعالیت‌های بشر مؤثر بوده‌است انسان همواره به‌دنبال یک سکونت‌گاه و یک مجتمع زیستی بوده که این سکونتگاه‌ها برمی‌گردد به اجتماع‌پذیری یا سوسیالیسم بودن انسان.

آرامش

آرامش یک حالت درونی است که قابل‌رؤیت نیست اما آثار آن در برخوردهای فردی و اجتماعی مشهود است.

آرامش در دو سطح فردی و اجتماعی به‌عنوان یک نیاز طبیعی و اساسی مطرح است.

آرامش به معنی برآورده‌شدن نیازهای انسانی است، چه نیازهای مادی و چه معنوی مسکن نیز یکی از نیازهای انسان است کلمه سکینه از ماده سکون است و معنایش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنی است. قرارگیری عناصر فضایی تشکیل‌دهنده مسکن در تسلسل مناسب موجب بالا رفتن کیفیت فضا، افزایش رضایتمندی ساکنان و در نهایت افزایش آرامش آن‌هاست.

خلوت در خانه‌های سنتی ایرانی

خلوت فرآیند نظارت بر مرز خود با دیگری است که فرد و همین‌طور گروه گاه نیاز به با دیگران بودن دارد و گاه نیاز به جدا از دیگران بودن در خانه‌های سنتی ایرانی اسلامی، ارتباط انسان با خود، با خدا، با طبیعت و با دیگران که از مبانی اصلی شناخت خویشتن بوده‌است با تعاریف فضاهایی برای خلوت، عبادت، مواجهه با آسمان، خاک و گیاه و ارتباط با اعضای خانواده و میهمان‌ها نمود پیدا می‌کند.

خلوت ازجمله مفاهیم و عناصری است که در طراحی و سامان‌دهی فضایی معماری و شهرسازی، تاثیرگذار بوده و معمار مسلمان برای برآورده کردن و تأمین این نیاز، راهکارهای خاصی را بکار گرفته‌است سلسله‌مراتب فضایی (حرکت قدم به قدم از کوچه یا خیابان به فضای ورودی خانه و سپس فضاهای خصوصی) و همچنین نظام اندرونی و بیرونی ازجمله تدابیر لازم برای تأمین خلوت مطلوب بوده‌است همچنین سامان‌دهی خانه به شکل درون‌گرا علاوه‌بر تأثیر عوامل اقلیمی و امنیتی تا حدود زیادی تحت تأثیر عوامل فرهنگی، مذهبی و اجتماعی بوده‌است.

در مقابل مفهوم خلوت با مفهوم ازدحام مواجه هستیم. ازدحام بااحساس عدم کنترل محیط همراه است. ازدحام نتیجه احساس کمبود فضاست. در کالبد معماری نیز افزایش ارتفاع سقف حس ازدحام در محیط را کمتر می‌کند. اتاق‌هایی که گوشه‌های تعریف‌شده دارند نسبت‌به آن‌هایی که دیوار منحنی دارند حس ازدحام کمتری ایجاد می‌کنند.

اتاق‌هایی با پلان مستطیل نسبت ب پلان مربع حس ازدحام کمتری را القا می‌کنند و اتاق‌هایی که به منظره‌ای دید دارند حس ازدحام کمتری ایجاد می‌کنند.

برای غلبه بر ازدحام دو راه وجود دارد، یکی راه‌حل طراحان و دیگری قلم روپایی و محافظت از فضای شخصی است.

در معماری پیش‌از مدرن، به‌ویژه معماری بومی، می‌توان فضاهایی را یافت که به‌منظور امکان خلوت‌گزینی ساخته می‌شدند مثلاً با توجه به مبانی اعتقادی شکل‌دهنده به فرهنگ ایرانیان، در خانه‌های ایرانی فضاهایی با نام پستو، صندوق‌خانه، کنج یا خلوت‌خانه وجود دارد، که کارکردی مشابه اتاق شخصی برای افراد داشته، تحقیقات اخیر نشان می‌دهد، ساکنان خانه‌های قدیمی از این فضاها مشخصاً به‌منظور تأمین خلوت خود استفاده می‌کرده‌اند.

انعطاف‌پذیری

همان‌طور که بیان شد، یکی از راه‌های مقابله با ازدحام راه‌حل طراحان است غلبه بر ازدحام در معماری گذشته برخی کشورها مثل ژاپن که همیشه کمبود زمین جدی بوده، تجربه‌شده است.

ژاپنی‌ها خانه‌های خود را منعطف می‌سازند. از یک قسمت خانه به کمک دیوارهای متحرک برای چندین کار استفاده می‌کنند درحالی‌که در اغلب خانه‌های مدرن شهری معمولاً یک اتاق بیش‌از یک کارکرد ندارد در ژاپن یک اتاق می‌تواند در آن واحد هم اتاق غذاخوری باشد، هم اتاق بازی بچه‌ها و هم گاهی اتاق‌خواب. در معماری معاصر ژاپن نیز وفاداری به انعطاف‌پذیری معماری گذشته را شاهد هستیم. مثلاً شیگرو بان معمار معاصر ژاپنی در طراحی هوشمندانه خانه دو پنجم سعی کرده طوری از زمین محدوده پروژه استفاده کند که هم قوانین شهرسازی را رعایت کند و هم با ایجاد امکان حرکت دیوارهای اتاق‌های خانه، ساکنین بتوانند از کل فضای (باز و بسته) در مواقع لزوم استفاده کنند.

در ایران علی‌رغم آن که هیچ‌گاه مسئله کمبود زمین وجود نداشته اما مسئله کمبود جدی آب، موجب گسترش عمودی شهرها می‌شود. وجود تأسیسات زیربنایی محدود، تراکم را زیاد کرده و به تبع آن احساس ازدحام در شهرها هر روز بیش‌از قبل احساس می‌شود.

خانه دو پنجم توسط شیگرو بن طراحی‌شده است. پلان مستطیل‌شکل این خانه به ۵ قسمت مساوی پنج‌در ۵۰ یک‌متری تقسیم‌شده و به‌صورت یک‌درمیان برای حیاط جلویی، بنای داخلی، حیاط مرکزی، فضای داخلی و حیات عقبی، اختصاص‌یافته است.

در خانه‌های قدیمی ایران ایده مبلمان نرم موجب شد که فضاها و فعالیت‌های درون آن‌ها انعطاف‌پذیر باشد و بنابراین در سطح کمتری از زمین، تمامی فعالیت‌های یک خانه سامان‌دهی شود، ضمن آنکه طبیعت نیز درون حیاط خانه‌ها امکان حضور می‌یافت. به‌این‌ترتیب که خانه‌ها نه بر مبنای عملکرد بلکه بر مبنای فعالیت و رفتار، ساخته می‌شدند به‌طوری‌که (مانند خانه‌های مدرن و عملکردی) فضایی به اسم اتاق‌خواب، اتاق مطالعه، ناهارخوری، نشیمن، سالن پذیرایی به‌طور جداگانه در خانه‌های کوچک و متوسط ایرانی وجود نداشت بلکه اتاق‌ها با اسامی ۳ دری، پنج‌دری و ۷ دری بر مبنای اندازه و بزرگی اتاق‌ها شناخته می‌شدند. با استفاده از مبلمان نرم در طول شبانه‌روز استفاده‌های گوناگون از اتاق می‌شد. مثلاً در یک اتاق، صبح سفره پهن و پس‌از صرف صبحانه جمع می‌شد و در طول روز تا ظهر امور مختلف خانه درون آن انجام می‌شد. درطول عصر همان اتاق می‌توانست پذیرایی مهمان و غریبه‌ها باشد و در شب و هنگام رختخواب پهن می‌شد تا اتاق مبدل به استراحتگاه شود و صبح هنگام این مبلمان نرم دوباره جمع می‌شد و به‌این‌ترتیب در سطح کمی تمام فعالیت‌ها سازماندهی می‌شد.

درون‌گرایی و برون‌گرایی در معماری ایرانی

درواقع معماری درون‌گرا معماری است که در آن ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده‌شده است و پوسته ظاهری، فقط پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می‌کند.

بیشتر کسانی که به بررسی معماری اسلامی و معماری ایرانی (پیش و پس‌از اسلام) پرداخته‌اند، بر توجه خاص در این معماری به اصل درون‌گرایی تاکید کرده‌اند که البته علل و انگیزه‌های متفاوتی را برای آن برشمرده‌اند. در مطالعات مختلف صورت‌گرفته برای این اصل دلایل مادی چون تامین امنیت یا مسائل اقلیمی بیان شده‌است. به گفته‌ی هرالد، امنیت و صرفه‌جویی، موجب کنار هم قرار گرفتن خانه‌ها می‌شده‌است.

برخی اندیشمندان هم این ویژگی را از ویژگی‌های عام معماری می‌دانند که جدای از اقلیم یا جهان‌بینی است. سیدرضا هاشمی درباره معماری مسکن، همین نظر را دارد: اساس و هدف از ایجاد خانه، یک فضایی غیر از بیرون است و مفهوم خانه تلازم ذاتی با مفهوم درون دارد. به‌این‌ترتیب درون‌گرایی یک ویژگی همه معماری هاست و اگر می‌خواهیم درباره درون‌گرایی معماری ایرانی سخن بگوییم، باید نحوه توجه ایرانیان به این اصل را درک می‌کنیم که چگونه ایرانیان بیرون را به درون آورده‌اند و این مسئله ممکن است ناشی از اقلیم و جهان‌بینی باشد .

بر مبنای تفکر عده‌ای دیگر از اندیشمندان، فراتر از عوامل مادی علل دیگری همچون فرهنگ، تفکر و جهان‌بینی هم در جهت‌گیری ساختمان به سوی درون یا برون مؤثر می‌باشد.

در این نگرش درون‌گرایی را از ویژگی‌های نوع تفکر عرفانی شرق می‌دانند که در معماری اسلامی نیز ظهور کرده‌است ولی به‌طور مطلق نمی‌توان این اصل را شرقی دانست اما به‌هرحال چه ریشه این اصالت درون، در عرفان ایرانی باشد و چه در عرفان شرقی، باید پذیرفت که بازتاب این مفهوم در تمدن اسلامی، به گونه افراط و تفریطی نبوده و ترکیب متعادل و مناسب درون‌گرایی و برون‌گرایی در معماری و شهرسازی دوران اسلامی، تجلی یافته‌است.

در اعتقاد اندیشمندانی چون دکتر نصر حالات مختلف سلوک جسمانی که دستاورد آن نبود جسمانیت است، در معماری در فضاهای مثبت تجلی می‌یابد. به عقیده او، معماران و طراحان شهری مسلمان که کار خود را مبتنی بر مبنای مثبت فضای خالی در تفکر دینی اسلامی می‌ساختند، با به‌کارگیری ماهرانه فضای منفی می‌توانستند فضایی خلق کنند که در آن صرف غیاب جسمانیت، یا به درون‌گرایی و تفکر منتهی می‌شود که نمونه آن را در بنای باغ‌های ایرانی شاهد هستیم، یا به انبساط و نشاطی روحانی می‌انجامید که در فضاهای مسجد بزرگ مشرف به فضای بسته و منفی بازار و خیابان‌های شهرهای سنتی اسلامی احساس می‌کنیم.

جهت‌گیری خانه‌های ایرانی

جهت قرارگیری خانه‌ها مربوط به آب‌وهوا، طرز تابش، جهت وزش (باد مطبوع، طوفان، گردباد و غیره) و مکان قرارگیری و جنس زمین می‌باشد.

بر این اساس در ایران س رن را در نظر گرفته‌اند:

یک- رون راسته

دو- رون اصفهانی

سه- رون کرمانی

جهت رون راسته تقریباً مواجه با قبله است. در شهرهایی که ساختمان‌ها در جهت رون راسته ساخته می‌شدند، پس‌از اسلام و با ساخته شدن بناهای مثل مساجد در جهت قبله، بناها مسئله‌ای نداشتند.

متأسفانه اخیراً با در نظر نگرفتن این مسئله و با جهت‌گیری جدید شرقی غربی، خانه‌هایی را ساخته‌اند که می‌بایست در فصل گرما، آن‌ها را از شدت گرما کرد کرد.

پنام

پنام به‌طورکلی تقریباً به معنی عایق، یا مانعی برای رسیدن چیزی از یک جسم به جسم دیگر است. در معماری سنتی ایران هیچ ساختمانی چه با پوشش تخت و یا سق (منحنی) نیست که پوشش آن دو پوش نباشد.

در خانه‌ها نسبت ب رون های در نظر گرفته‌شده و حرکت خورشید و مزاحمت‌هایی که گزش و گرمای آن ایجاد می‌کرده، از پنام های عمودی و افقی استفاده می‌شده‌است.

جمع‌بندی

خوان از دیدگاه معماری، دشوارترین موضوع برای فهم یا طراحی است مهم‌ترین دلیل این دشواری، تفاوت زیادی است که بین دو مفهوم خان و کاشان وجود دارد.

معماران معمولاً کاشان طراحی می‌کنند اما تبدیل کاشان به خانه در احساس و ادراک ساکنان آن، امری ساده نیست.

خانه مکانی است که وقوع زندگی روزمره را در خود گرفته‌است سرپناه، تنها نیازهای اولیه ما را تامین می‌کند ما در کاشان اتراق می‌کنیم اما در خانه مقیم می‌شویم. مقیم شدن نوعی ریشه دوانیدن و تعلق یافتن است، اما اطراق کردن، دمی آسودن و قدری منزل کردن است.

سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان در زندگی کلان‌شهری امروز که بر خلاف زندگی سنتی که بر پایه تولید بوده‌است، بر پایه مصرف است، خانه‌ای برای سکونت طراحی کرد که جایگاه آسایش باشد؟

منبع: کتاب حکمت اسلامی خانه ایرانی/مهناز محمودی زرندی - نسرین غفراللهی