در سال ۹۴۵ م که خلیفه عباسی مجبور شد قدرت دنیوی خود را به فرماندهان نظامی که از خانواده ایرانی آلبویه برخاسته بودند تسلیم نماید سلطه عربان بر مشرق قلمروی اسلامی به پایان آمد. خلیفه فقط بهصورت ظاهر قدرت را در دست داشت. در قرن بعد تسلط سیاسی بر این منطقه پهناور به دست خاندان مختلفی افتاد که عمدتاً ریشه ایرانی داشتند و از آن میان خاندان آلبویه شاخص بود اما یک خانواده بهتنهایی این قالب را شکست: غزنویان، افغانستان و بیشتر پنجاب و قسمتهایی از شرق ایران را در اختیار داشتند. اینان در ابتدا بردگان نظامی ترکی بیش نبودند اما خود را با شیوههای ایرانی اسلامی وفق دادند. استیلای ترکان در دوره سلجوقیان بزرگ ، که پیروانشان بنام ترکمانان، چادرنشینان و راهزنان بیابانگرد و نه مسلمان بودند، بهصورت شاخص درآمد. سلجوقیان در ۱۰۵۵ م با کنار زدن غزنویان و آلبویه، بغداد را تصرف کردند و پساز آن به تغییر شکل بنیادین پیکره سیاسی مبادرت نمودند.
از قرن هفتم میلادی به بعد این اولینبار بود که چادرنشینان بر خاورمیانه حکومت میکردند که ترکان سلجوقی دامنه قدرت خود را به جانب غرب و به سواحل مدیترانه گسترش دادند و آناتولی عراق و قسمتهایی از سوریه و همچنین سرزمین ایران را به زیر سلطه خود درآوردند. آنان که از آسیای مرکزی این سرزمین مادری خود در حاشیه قلمروی اسلامی برخاسته بودند در طول سه نسل به بزرگترین قدرت اسلامی آن روز تبدیل شدند هیچ منبع مکتوب ترکی برجایمانده از آن دوران روند به قدرت رسیدن آنان را مشروح نیاورده ازاینرو تنها میتوان به مطالعه مطالبی پرداخت که تاریخنگاران بعدی که بیشتر عرب و ایرانی بودند و اساساً دریافتشان از وقایع، اسلامی است، نگاشتهاند. بااینهمه، روشن است که سلجوقیان در هنگام رسیدن به قدرت، هویت قومی و قبیلگی و بههمراه آن قدرت نظامی خود را کاملاً حفظ کرده بودند از اینجا بود که بسیاری از سنن جامعه بیابانی به قلمروی اسلامی سرازیر گشت و از جمله آنها میتوان اصول مالکیت طایفه گی را برشمرد که آشکارا فاقد هرگونه نظام جانشینی موروثی مشخصی بود. غالباً کشور میان بستگان ذکور فرمانروا تقسیم میشد. سنت دیگر انتساب نگهبان یا اتابک برای یک شاهزاده در سنین قبلاز بلوغ او بود، که این اتابکان فرماندهان نظامی بودند و غالباً قدرت را در قبضه خود داشتند. تداخل این قبیل سنتهای ترکی با هنجارهای اسلامی موجب بیثباتی جامعه گردید.
بااینهمه، این سنن ترکی به وسیله عوامل قدیمیتری تعدیل میگشت. برای سلاطین سلجوقی راهنماهایی به دولتهای مطلوب (سیاستنامه ها) نگاشته آمد و در آنها سنت ساسانی حق الوهی پادشاه به این اصل اسلامی تغییر یافت که فرمانروا باید از شرع آنچنانکه فقیهان مسلمان تعریف نمودهاند، اطاعت کند. سلجوقیان همچون غزنویان حوزه نفوذ خلیفه را تصدیق نمودند و عموماً در چهارچوب سیاسی موجود عمل میکردند، بهعنوان نمونه نام خود را در خطبههای روز جمعه در بغداد و بر روی سکهها پساز نام خلیفه میآوردند حتی لقبهای حکومتی آنان بر کاربرد واژه دین اصرار داشت این جریانات مختلف در نام بزرگترین سلطان سلجوقی، سلطان ملکشاه، تبلور مییابد که القاب سلطنتی معاصر عربی، ایرانی و ترکی را بههم درآمیخته بود.
دستگاه حکومتی سلجوقیان میان شیوههای ترکی و اسلامی توازن مشابهی برقرار ساخت، نظامی سهجانبه که در آن حکومت اشرافی و نظامی ترک به وسیله مقامات بلندپایه ایرانی و یک طبقهی مذهبی ایرانی و عرب حمایت میشد. علاوهبرآن، تداوم تعصب سنی که در واکنشی سیاسی- دینی به شیعی گری آلبویه در بغداد آغاز شده بود، در دوران سلجوقیان بزرگ استحکام یافت. سلاجقه و شخصیتهای بلندپایه آنان عزمی قومی در ایجاد مدرسهها داشتند، دانشکدههایی که علوم سنتی اسلامی در آنجا آموخته میشد و کارگزاران دولت سلجوقی در آنها به تحصیل میپرداختند مرام دینی مراجع سلاجقه صوفیگری یا تصوف بود، در واقع بعضی از سلاطین سلجوقی و مقامات رسمی ایشان صوفیان برجسته را مستشار خود ساختند و مشوق آن بودند که این حرکت با اتحادی سازمانیافته بهصورت بخشی از اسلام سنتی رسمی درآید. در همین دوره بود که شخصیت مهمی چون غزالی، حکیم مطالعه ممتاز اسلامی در قرون وسطی، به قاعدهمند ساختن نظریه خود درباره تصوف و تسنن پرداخت و از آن طریق تصوفی متعادل را در تسنن وارد ساخت. همچنین سلجوقیان تدابیر شدیدی در برابر شیعههای غالی اتخاذ کردند. پرآوازهترین وزیر سلجوقی نظامالملک در کتاب سیاستنامه خود (حدود ۱۰۹۰ میلادی) سلطان را توصیه میکند که شیعه را به کار نگمارد و اصولاً هر کجا خطبه خوانده میشود، بر شیعیان لعن میفرستادند. مساجد، مدرسهها و کتابخانههای شیعه را تاراج نمودند. بخشی از علت این سرکوبی به تجدید حیات قدرتمند شاخه افراطی شیعه - اسماعیلی- بازمیگردد که با سلاح قتل، جو رعب و وحشت را بر خاورمیانه حاکم ساخته بودند؛ اسماعیلیان را در غرب بیشتر به نام حشاشین میشناسند.
اما دولت سلجوقیان بزرگ چندان نپایید. در واقع پساز مرگ سلطانمحمد در ۱۱۱۸ میلادی امپراتوری سلجوقی به دو نیم شد؛ حکومت طولانی سلطان سنجر (متوفی ۱۱۵۷ میلادی) ثبات را در شرق برقرار ساخت اما سرزمینهای غربی با نابسامانی روبرو شد و رفتهرفته زمین چندان ارزش خود را از دست داد که طبقه دهقان که قریب پنج قرن پساز اسلام پاییده بود در اوایل قرن سیزدهم میلادی بهکلی از بین رفت. نظام اداری خارج از تعادل بود؛ وزارتها خرید و فروش میشد، تبارگماری نضج گرفت (۱۲ فرزند نظامالملک، وزیر بزرگ سلجوقی، چنان مورد تکریم بودند که گویی رهبران مذهبی اند) ، و صاحبمنصبان در فروافتادن از قدرت سرنوشت مشترکی با سروران شان داشتند. نحوه تقسیم قدرت در خانواده و مالکیت طایفه گی، تأسیس طبقه اتابک و جانشینی نامطمئن سلطان جملگی دستبهدست هم داد و بحرانهای دورهای را در طبقهی حاکم پدید آورد. نظام فاسد مالیاتی موجب از بین رفتن قدرت مرکزی گردید و درعینحال در دست گرفتن قدرت از سوی طبقهی نظامیان به بهای زیانهای عمده برای کشور تمام شد در سطحی پائینتر، عنصر چادرنشینی در جامعه سلجوقی عمیقاً مخرب بود ، ترکمانان نسبت به ایرانی شدن فرماندهان خود معترض بودند، هدف اصلی آنان گرفتن غنائم بود و در برابر سکنی گزینی از خود مقاومت نشان میدادند. موج تازه صحرانشینان، مشخصاً قبایل غزل که در دهه ۱۱۵۰ میلادی شخص سلطان سنجر و همسرش را در بند کردهاند، هرجومرج دیگری را آفرید. آخرین پادشاهان سلجوقی بهسرعت از پی هم میآمدند و مدام از وسعت سرزمینهایشان کاسته میشد تااینکه طغرل دوم، آخرین پادشاه این سلسله در ۱۱۹۴ در جنگ کشته شد.
درحالیکه از هنرهای بصری دورههای قبل سلجوقیان آثار بسیار کمی در ایران برجامانده در دوره سلجوقی این وضعیت بهطور نمایان معکوس گردیده و برای نخستینبار در ایران دورهی اسلامی میتوان با مطالعه انبوهی از آثار هنری بهقدر کفایت ذائقه مقطعی خاصی را فهمید. همچون دوره امویان این دوره نیز شاهد گسترش حیرتانگیزی در شکل، فن و اندیشه هنرهای بصری است.
در خصوص میراث سیاسی، دینی، فرهنگی سلجوقیان بهدشواری بتوان مبالغه کرد نکته تفاوت میان دورهی پیشاز سلجوقیان و دوره بعد از آن چشمگیر است در قرنهای ۱۰ و ۱۱ م با ضعف حاکم بر دستگاه خلافت، خاندانهای کوچک ایرانی و عرب در سراسر شرق قلمروی اسلامی روی کار آمدند. وحدت دینی ازهمپاشیده اما هنوز عربیزبان غالب بود تا اواخر قرن ۱۲ میلادی وضعیت بهطور قاطعی تغییر یافت: اکنون اسلام سنی بسیار قویتر بود برخی بدعتها را در خود حل ساخته و برخی را مغلوب کرده بود. اینموضوع اساساً به دودمانهای ترک غزنویان و سلجوقیان بزرگ وابسته بود خلیفه با همپیمانی سلطان سلجوقی قدرت صوری خویش را بازیافته و در شرف بدست آوردن قدرت سیاسی واقعی بود. اکنون ترکان بر خاورمیانه تسلط پیدا کرده بودند؛ سرزمینهای تحت سیطرهشان مانند آناتولی، شمال غرب ایران و آسیای مرکزی از آن هنگام ترکزبان باقی ماندهاند. سیطره ترکان در برخی زمینهها تاثیر منفی داشت؛ آنان اقتصادی شبانی داشتند که از دیرباز با کشاورزی در تعارض بود یکی از تاریخنگاران آن عصر به کنایه متذکر گردیده که مالیات کشاورزی تنها دلیلی بود که ترکان را به کشاورزی علاقمند میساخت . از آنجاکه قبایل خاصی میتوانستند بدون هر گونه تنبیه و مجازاتی اعتبار سلطان را به ریشخند گیرند، تهدید سیاسی دائمی از سوی ایشان متوجه حاکمیت بود نکته غارت، تنها هدف بسیاری از قبیل نشیمن بود و همیشه نمیشد اینموضوع را به جنگهای مقدس ربط داد اما رهبران سلجوقی بهسرعت خود را با شیوه زندگی ایرانی وفق دادند. با حمایت آنان زبان فارسی در سرتاسر قلمروی حکومت رایج گردید و ایران خود به مرکز هنری طراز اولی تبدیل گشت. مهمتر از همه مرکز ثقل قلمروی اسلامی از سرزمینهای عربی به آناطولی و ایران انتقال یافت. مراکز سنتی قدرت اسلامی در خاورمیانه-دمشق و بغداد-حالا تا اندازهای جای خود را به پایتختهای سلجوقی چون مرو، نیشابور، ری و اصفهان که همه آنها در سرزمین ایران قرار داشت، داده بودند. تفوق شرق اسلامی همراه با حکومت فاطمیان شیعی در مصر، و گاهی در سوریه، موجب گسست میان بخشهای شرقی و غربی خاور نزدیک اسلامی گردید که از آن هنگام عملاً چنین وضعیتی را تحمل کردهاست.
غالباً منطقهای را که هنر سلجوقیان بزرگ در آن شکفت، همان ایران امروزی میدانند اما بیشتر آن در حقیقت خارج از مرزهای سیاسی ایران کنونی بود تا درون آن. تتبعات امروزین بهقدر کفایت پیشرفت نکرده تا بتوان با اطمینان گستره کامل مکاتب محلی درون قلمروی ایران را مشخص ساخت، اگرچه روشن است که هنر سوریه و آناتولین ویژگی شاخص خود را دارا بود. همچنین وقایعنگاری هنر سلجوقی و مرتبط کردن آن با وقایع سیاسی دشوار است: آهنگ پیشرفت سبکها به دودمان ها وابسته نیست. نوعاً، هنر سلجوقی هم در اوایل قرن ۱۱ میلادی و هم در اوایل قرن ۱۳ میلادی یافت میگردد و بدینترتیب خارج از گستره زمانی قدرت سیاسی سلجوقی قرار میگیرد کارهای کاملاً مشابهی نیز در زمینههای مختلف هنری - مشخصاً معماری- در دوره دودمانهایی که همزمان با سلجوقیان یا پساز آن حکومت میکردند انجام گرفت. بااینهمه ازآنجاکه ایران مرکز قدرت سلاجقه بزرگ محسوب میشد این فصل به دستاوردهای دوره سلجوقی در ایران محدود خواهد شد؛ و درحالیکه برخی سلاطین سلجوقی قدرت خود را به دوردستهای غرب و به جانب شمال شرق گسترش دادند، حاکمیتشان در این سرزمینها ناپایدارتر بود بهعلاوه در این دوره هنرهای بصری در سوریه و عراق راه خود را، که در آن رسوم محلی نقش عمدهای داشت، دنبال کرد.
بهطورکلی اهمیت هنر سلجوقی در زمینه وسیعتر هنر اسلامی در آن است که موقعیت برتر ایران را تثبیت نمود؛ میتوان آن را با نقش محوری ایتالیای اواخر قرون وسطا در هنر اروپا مقایسه نمود. همچنین هنر سلجوقی روند تحول آتی هنر در جهان ایرانی را معین ساخت چنین تأثیری در زمان خودش، چه از طریق خود سلجوقیان و چه از طریق دولتهای جانشین آنان، از سوریه تا شمال هند احساس میشد. مقطع زمانی 1000 تا ۱۲۲۰ میلادی در مقولههای مختلف، از سفالگری و فلزکاری تا هنرهای مربوط به کتابآرایی و بیماری، نقطه عطفی به حساب میآید بااینحال آمیخته شدن هنر سلجوقی و هنر آلبویه، غزنویان، غوریان، قراخانیان و خوارزمشاهیان- اگر خواسته باشیم تنها برخی از گروههای عمده صاحب سبک آن روزگاران را نام ببریم- چنان است که غالبا این برچسبهای دودمانی را اگر نگوییم کاملاً بیفایده، دستکم سردرگم کننده میسازد. حقیقتی اساسی که باید به خاطر داشت وجود یکزبان رایج هنری در شرق قلمروی اسلامی در فاصله سالهای 1000 تا ۱۲۲۰ میلادی است. علاوهبرآن، این زبان در سالهای افول سلجوقیان و پساز سقوط دودمان مزبور در ۱۱۹۴ م در قویترین وضعیت خود قرار داشت، و بسیار رهین اتحاد سیاسی بود که از جانب سلاجقه بر شرق و غرب ایران حاکم گشت. پیشرفتهای فنی عمده هنر سلجوقی را میتوان به همین دوره متأخر منتسب ساخت، اگرچه در زمینه معماری و نسخ قرآنی از مدتها قبل شاهکارهای تمامعیاری پدید آمده بود. با وجود این، مسیر تحول آشکار است. در نیمه دوم قرن ۱۲ میلادی (دلوی منسوب به بوبرینسکی متعلق بهسال ۱۱۶۳ که در موزهی آرمیتاژ نگهداری میشود. شروع مناسبی به دست میدهد) شاهد توسعه غیرمنتظره تزیین تجسمی در شکل صحنههای داستانی (که مثلاً از شاهنامه فردوسی گرفته بودند) ، تصویری درباریان، حیوانات، موضوعات مربوط به منطقه البروج و تمثال هایی از چرخه تصاویری درباری با مضامین شکار، مهمانی، مطربی و مانند آن هستی کتیبههای طولانی شامل جملههای دعایی به زبان عربی در هنرهای دستی بهصورت قاعده درآمد در این ایام پیکرتراشی بر گچ، سفال و فلز اهمیت تازهای مییابد.
در این سدهها تولیدات هنرهای بصری، در مقایسه با دستاوردهای سدههای اولیه، نشاندهنده جهش عظیمی رو به جلو است این افزایش تولیدات-که یکسانسازی شکلهای در آن مؤثر افتاد-با افزایش حمایتها نیز غریبی گردید؛ این حمایت اکنون نهتنها در سطح دربار عمل میشد بلکه از بعد تازهای برخوردار بود که چهبسا نمود ثروت گسترده شهرنشینی بود که خود از اقتصادی کامیاب نشأت میگرفت و بدین لحاظ این دوره نشاندهنده نمونهای از تنوع ذائقههای جامعه آن دوران است: قرآنهای پرتجمل و قرآنهای کاربردی؛ مسجدهای شاهانه بزرگ و مسجدهای شهرستانی کوچک؛ سفال زرینفام و مینایی (با نقش روی لعاب) گرانبها و ظروف لعابدار خشن که یادآور هنر عامیانه است؛ قلمزنی مرصع پر تفصیل و قطعات ریختهگری شدهی ساده. میتوان مکتبهای محلی بسیاری را، بهعنوان مثال در معماری و سفالگری، تمیز داد. نتیجه جنبی و طبیعی این فعالیت فشرده، گستره وسیعی از نوآوریهای فنی و دارای سبکهای مختلف بود اما باید بهخاطر داشت که بهجهت حفاریهای غیرقانونی فراوانی که در یکصد سال گذشته در ایران صورتگرفته قضاوت پیرامون چشمانداز اینموضوع بهویژه در زمینههای سفالگری و فلزکاری دشوار است در دیگر کشورهای جهان اسلام غالب مصنوعات مشابه هنوز زیر خاک است و سرانجام آن که قلت مطالعات عمیق و مفصل دربارهی اشیاء و بناهای بسیار مهم بدان معناست که بیشتر اطلاعات اساسی دراینباره هنوز یا در دسترس نیست و یا بهقدر کفایت طبقهبندی نشدهاست.
بههمین لحاظ است که درباره اصالت هنر سلجوقی مبالغه میرود. در بسیاری از موارد هنرمندان دورهی سلجوقی (سخن از دودمان سلجوقیان در این خصوص گمراهکننده خواهد بود) شکلها و اندیشههایی را که از دیرباز شناختهشده بود با هم یکی، و در واقع کامل کردند میتوان در معماری به نقشه چهار ایوانی، گنبدخانه و برج مقبره؛ در خوشنویسی قرآنی، به رسیدن به حد اعلای آن میشه سبک جدید کوفی میخوانند و اینک به تذهیب فراوان آمیخته شده بود؛ در فلزکاری، به شیوه ترصیع با استفاده از چند فلز؛ و در نقاشی، به رواج تذهیب سرلوح ها (صفحات آغازین کتاب) اشاره نمود و مهمتر از همه اینکه آنچه بتوان خارج از قلمرو ایران مأخذی برای آن فرض کرد بهطور شگفتآوری اندک است. اگرچه سلجوقیان خود ترک بودند، دشوار بتوان در دوره مورد بحث به عناصر خاص ترکی در هنر ایران و استانهای شرقی آن، بهجز احتمالاً صورت ماه مانند، یا بودا گون، در نقاشیها، اشارهای نمود بهنظر میرسد این نکته دال بر تفوق هنرمندان ایرانی در زمینه هنرهای بصری باشد. در حاشیه میتوان بدین موضوع توجه نمود که در آناتولی که مردمان بااصل و نسب ترک، درصد بیشتری از جمعیت را تشکیل میدادند این چشمانداز مشخصاً متفاوت است؛ در آنجا غالباً استفاده از عقاید مذهبی مشرکان، رسوم تدفین و تشریفات درباره ترکی دیده میشود.
در خصوص حمایت از ایجاد آثار هنری چه اتفاقی افتاد؟ تنها دو قطعه از سفالینههای سلجوقی را که برای افرادی بلندپایه، یکی برای یک امیر و دیگری برای یک وزیر، ساختهشده، میشناسیم اما در زمینه فلزکاری وضعیت تنها قدری بهتر است بنابراین تولید مصنوعات متنوع و پربار در این زمینهها را احتمالاً باید به حمایتی منسوب دانست که از سوی سطوح پایینتری از جامعه نظیر بازرگانان، طبقه فرهیختگان و صنوف گوناگون اعمال میشد. بهاحتمال قوی بیشتر این مصنوعات برای مصرف بازار ساخته میشد اگرچه اینموضوع بهمعنای عدم استفاده بلندپایگان از آنها نیست معماری که با مقادیر بسیار معتنابه تر پول سروکار داشت داستان بهکلی متفاوتی دارد در کتیبههای مساجد و آرامگاهها نام شخص سلاطین سلجوقی، بهعنوان نمونه ملکشاه و سلطانمحمد یا وزیرانی چون نظامالملک و تاج الملک آمدهاست نام بزرگان دودمان ترک در برج مقبرههای خرقان، فرماندهان لشکر در ارومیه و امیران زیادی بهعنوان نمونه در مراغه، مهماندوست، قزوین و ابرقو به چشم میخورد.
مسایل مربوط به منشأ مصنوعات، مطالعه هنرهای تزئینی دوره سلجوقی را با دشواری مواجه کردهاست این حقیقت که قالب اشیاء شناختهشده از طریق حفاریهای علمی بدست نیامدهاند و از طرفی نقصان کتیبههایی که اطلاعات محکمی درباره منشأ آنها بدست نمیدهد، موجب تشدید این مسائل گردیدهاست اطلاعات دوش و متضاد در خصوص اینموضوع رو به ازدیاد دارد موضوعات بسیار کمی که خاستگاهشان مسجل شده لاجرم چونان میخی عمل میکند که تمام اقسام دیگر قطعهها بدان آویزان شدهاست، اما ارزش آنها آنقدر نمایان نیست تا این عمل را توجیه کند. اکنون عموماً این نکته را پذیرفتهاند که بهواقع تمامی سفالهای زرینفام و مینایی- گرانترین سفالینههای این دوره- در کاشان ساخته میشد اگرچه کاشیهای زرینفام شاخص و سنگین با جداره قرمزرنگ که در منطقه کرمان یافتشده حکایت از تولید محلی در آنجا دارد، و مطالعات پراکنده نشان میدهد که این ظروف تجملی به گونهای وسیع خریدوفروش میشد. بالعکس بسیاری از ظروف دیگر را که قدری کمتر تجلی کرده اما هنوز زیباست نمیتوان با اطمینان به هیچ شهر یا منطقهای مرتبط دانست، و بدین لحاظ ممکن است جدای از هم و در چند محل ساختهشده باشند (نظیر ظروف کتیبهدار و سامانی مربوط به قرن دهم میلادی که هم در سمرقند و هم در نیشابور، و نیز ظاهرا در مرو ساخته میشد.
همچنین این حقیقت که دلوی معروف به بعد بره ینی اسکی و کوزه مربوط بهسال ۱۱۸۹ م (اکنون در تفلیس) کتیبهای دارند که طبق آن، هر دو ظرف در هرات ساختهشده، اشاره بدان دارد که در این شهر اشیای فلزی مرصع نفیس ساخته میشد. نام صنعتگران که بهطور سنتی به نام زادگاهشان (نسبه) منضم است اشاره به شهرهای خراسان، هرات، مرو و نیشابور دارد و بدین لحاظ بر نقش مهم این استان در فلزکاری تأکید میکند. اما این کفایت نمیکند که ظروف را صرفاً بدان سبب که برخی ویژگیهای کارهای هرات بر آنها دیده میشود، یکسره بدان شهر منسوب بدانیم. اینموضوع بهویژه برای اشیای فلزی که بهلحاظ فنی سادهتر از قطعههای ترصیع شدهاست نامحتمل مینماید زیرا تقاضا برای اینگونه کارهای ارزانتر باید آنچنان گستردهتر بوده باشد که تنها یک مرکز تولید از پس تامین آن بر نمیآمدهاست اما این کارگاههای ایرانی دیگر دقیقاً در کجا بوده موضوعی است که پژوهشهای آینده بایستی مشخص سازد. طیف خیرهکننده شکلهایی که در فلزکاری سلجوقی دیده میشود (ازجمله بسیاری از شکلها که از اشکال معماری گرفتهشده) نیز اشاره به مراکز پرشمار تولید این مصنوعات دارد. بهنظر محتمل میرسد که بعضی از بهترین صنعتگران به همهجا سفر میکردهاند تا بهصورت قراردادی کار کنند، و قطعاتی نفیس (مثلاً از کاشیکاری کاشان) را به مسافتهای دور ارسال میکردند. مدارکی نیز از تقسیمبندی کارگران در فلزکاری و سفالگری زرینفام در دست است که سطح بالاتری از کیفیت را تامین میساخت. اما سوال بسیار مهمی باقی میماند: پژوهشها هنوز این مطلب را مشخص ننموده که آیا مراکز فعال پراکندهای در نقاط مختلف یک منطقه محدود جغرافیایی برای تولید تمام ایرانی اهمیت داشتند یا اینها منعکسکننده تخصص کاملاً جاافتادهای بودند که به منطقهای خاص محدود میشدهاست.
سنجشهای آزمایشگاهی درباره فلزکاری سلجوقی هنوز میباید به شیوهای قاعدهمند به کار برده شود، بهعنوان نمونه سندی را که در مورد آلیاژها به دست میآید میتوان با عوامل دیگر - شکل، شیوه، تزیین - درآمیخت تا تصاویر دقیقتری از انواع مختلف شناختهشده حاصل شود با سطح دانش فعلی باید گفت که ظروفی را که از ورقه فلز بود از جنس برنج میساختند درحالیکه غالب ظروف دیگر از آلیاژ چهار قسمتی بود، مفرغ واقعی رواج نداشت. از آلیاژ مفرغ با ۲۰ درصد قلع استفاده میشد اما ظروف سنتی مفرغی با درصد کمتر از قلعه شناخته نشدی است.
اشیای بسیار اندک نقرهای سلجوقی به کمبود جدی این فلز اشاره دارد که با گذشت قرن ۱۱ میلادی جدیتر هم گردید شاید بخشی از آن به لحاظ روندی بود که بهدنبال مسافرت تجار وایکینگ در طول رودهای روسیه به وجود آمد. اینان سکههای نقره اسلامی را که برای خرید بردهها، خز و کهربا استفاده میشد، احتکار نموده از گردش خارج میساختند. توقف تدریجی ضرب سکههای نقره در قلمرو ایران و آناتولی در این دوره و جایگزینی آنها با درهم مسی، بهرغم آنکه اسناد روایی درباره بقایای کاربرد مصنوعات نقرهای شخصی وجود دارد، سند بیچونوچرایی از این روند به دست میدهد.
ناگزیر فلز پایه میباید این کمبود را جبران کند اما ارزش آن به خاطره ترصیع با مس، نقره، طلا و یک ماده قیری سیاهرنگ که همگی خاصیت چند رنگی باشکوهی بدان میبخشید، بسیار بالا میرفت و بدین لحاظ استادکاری ماهرانه جای فلز گرانبها را گرفت این شیوه، با ریزهکاری فراوانش، رهین آفرینش صحنههای تجسمی پرتفصیل بود؛ حتی کتیبهها شکل انسان و جانور گرفت این مصنوعات مرصع احتمالاً از آن رو به مقدار زیاد باقیمانده که محتوای فلزی آنها (برخلاف مصنوعات نقره و طلا) چندان گرانبها نبوده که ارزش ذوب کردن داشته باشد درحالیکه ارزش ذاتی کیفیت بالای هنری آنها بر کسی پوشیده نبود.
در سفالگری، اولین ظروف با نقش زیر لعاب، زرینفام و مینایی تاریخدار با توجه به کتیبههای روی آنها بهترتیب به سالهای ۱۱۶۶، ۱۱۷۹ و ۱۱۸۰ میلادی بازمیگردد و بنابراین جملگی مربوط است به تاریخ بعد از مرگ آخرین سلطان سلجوقیان بزرگ، سلطان سنجر (متوفی ۱۱۵۷ میلادی) . بالعکس، در فلزکاری اشیای متعددی مربوط به سالهای ۱۰۶۳ و ۱۱۴۸ میلادی یعنی از خود دوره سلجوقی در دست است. بهجهت تکرار سفالینههای تاریخدار (که بسیاری از آنها دارای امضاء است) جایگاه رفیعتری را برای سفالینههای نفیس نسبت ب آنچه بیشتر دیده میشود، میتوان قائل شد. جداره ای سبک با خمیر سنگ یا خمیر شیشهگری برای ظروف ساخته شد، هرچند روشن نیست این از ابداعات دوره سلجوقی بود یا فاطمی. این ترکیب را عمدتاً از کوارتز خاکی با مقادیر کمی بلور خاکی و خاک رس مرغوب میساختند و احتمالاً تلاش سفالگران مسلمان برای تقلید از جداره ظروف چینی ساخت چین موجب پیدایش آن شده باشد (کشف ظروف دوره دنگ و چینگ پی در سواحل خلیجفارس سندی قوی از دادوستد با چین به دست میدهد) این ظروف را غالباً قالبگیری میکردند. دسته دیگر در گروهی موسوم به ظروف سایه نما یا دوجداره قرار میگیرد. در این ظروف همچون ظروف مختص قالب تزیین را با یک کارد یا شیء نوکتیز حکاکی میکردند نقش را در نوع سایه نما غالبا با شیاری سیاهرنگ در زیر لعاب فیروزهایرنگ میتراشیدند. این ظروف حکاکی شده سنت مرسوم پیشاز سلجوقیان را ادامه دادند. نقش زیر لعاب آبی و سیاه، همانند نوعی ظرف سفید نیمه شفاف که غالبا برای تاثیر بیشتر آن را شباک کاری میکردند، نیز محبوبیت داشت. بر بسیاری از ظروف گرانتر کتیبههایی از غزلهای ایرانی شتابزده به خط تحریری نگاشته شده، دیده میشد که غالبا کیفیت بالایی نداشتند و سازنده ظرف را میستودند. با تجزیه و تحلیل علمی سفالگری بهطور موفقیتآمیزی میتوان سفالینهی اصلی را از تعمیراتی که بر بدنه و تزیین صورتگرفته تمیز داد. ازآنجاکه بهجز نهانگاهی از سفالینههای زرینفام که در گرگان یافتشده عملاً هیچ قطعهای از قرون وسطی اسلامی سالم برجاینمانده، این تمایز موضوع مهمی است.
ارتباط تنگاتنگی میان پرتفصیل ترین سفالینههای سلجوقی و نگارگری کتاب آن دوره (که این نگارگری بهصورت انتزاعی خود شامل تذهیب قرآن بود) ، وجود داشت که میتوان آن را در شباهت میان صور جاندار، نوارهای نقاشی شدهی داستانی و سایر ویژگیهای سبکی مشاهده کرد اما بسیاری از ریزهکاریهای شکل و تزیین سفالینههای سلجوقی-شامل دستگیره ها، پایههای پلکانی، زنجیرهای بدلی، منقور سازی، زراندود کاری، شیارهای قاشقی از فلزکاری گرفتهشده است همچنین درخشندگی آرایش و نقش مایههای تزیینی فلزکاری سلجوقی رابطهی آشنایی نزدیک با تذهیب نسخ خطی را آشکار میسازد. همه اینها هم اشاره دارد به وابستگی هنرهای این دوره به یکدیگر و هم به وجود سلسلهمراتبی در هنرهای بصری چه همیشه هنرهای ارزانتر از انواع گرانتر گرتهبرداری میکنند نه بالعکس.
تصویر : دامغان، مناره مسجد تاریخانه، ساختهشده به فرمان حاجب ابو حرب بختیار در ۱۰۲۶ م چون بسیاری از اینگونه منارهها نوعاً از آجر ساختهشده بود از مساجدی که در کنار آنها با خشت خام بنا میشد عمر طولانیتری داشت. این مناره اکنون ۲۶ متر ارتفاع دارد و احتمالاً ایوان بالاخانه ای هم برای مؤذن داشتهاست.
تصویری : آتشکده در قالبی اسلامی. بخارا، «آرامگاه سامانیان» قبل از ۹۴۳ م. شاهکار بینظیر آجرکاری که عظمت بنا را با تزیین ظریف و فراگیر هندسی بههم آمیختهاست. ستونهای توکار، ایوان بالاخانه و گنبدهای گوشه، چهارطاقی دوره قبلاز اسلام با نقشه باز را احیا نموده است.
نتایج مطالعات اخیر که بر مبنای آنها معلوم شد اکثریت منسوجاتی که زمانی تصور میکردند متعلق به دوره آلبویه یا سلجوقی باشد درحقیقت بافتههای امروزی است، ما را ملزم میسازد تا همه ابریشمهای موسوم به سلجوقی را مورد آزمایشهای علمی قرار دهیم؛ تا پیشاز چنین کاری امکان برآورد دقیق هنری -تاریخی از آنها وجود ندارد.
مرکز اصلی نگارگری کتاب در سدههای ۱۲ و ۱۳ م عراق بود که پساز آن زیر سلطه خلافت تازه احیاشده قرار گرفت اما این نگارگری غالباً نشان از ویژگی ایرانی دارد و بر وجود یک مکتب نگارگری تمام سلجوقی دلالت میکند که تفاوتهای سبک ایرانی و عراقی در آن شاید چندان مهم نباشد. محتملترین اثری که نشاندهنده هنر عمدتاً ناپدیدشده نگارگری کتاب در دوره سلجوقی است منظومه عاشقانه «ورقه و گلشاه» عیوقی است که تصاویر آن دارای امضای عبد المؤمن خویی است. بهنظر میرسد زادگاه این اثر شمال غرب ایران است اما آناتولی نیز گزینه احتمالی شاخصی به حساب میآید. نسخهی کتابخانهی توپ قاپی سرای در استانبول ۷۰ تصویر با رنگآمیزی روشن و بهصورت نواری بر زمینهی رنگی ساده یا طرحدار، با انواع صور جاندار از نوع بهکاررفته در سفالگری مینایی، دارد. نقاشیهای مذکور کشش داستانی قویای دارد؛ با تصویرگری پیچیدهای که در آن حیواناتی که در بسیاری از تصاویر دیده میشوند، بعد نمادین به خود میگیرند و بهعنوان مثال، نماد نگهبانی، وفاداری، خیانت و شجاعت میشوند ممکن است جزئی از «کتاب صور الکواکب الثابته» الصوفی، که اکنون در کتابخانه بادلیان آکسفورد نگهداری میشود و تاریخ و منشأ آن معلوم نیست، احتمالاً متعلق به قرن ۱۳ میلادی و دارای منشاء ایرانی باشد اما با وجود کمبود اشیای برجامانده، اتکای واضح هم سفالگری و هم فلزکاری نفیس بر نگارگری و تذهیب نسخ خطی آشکارا نشاندهنده چشمانداز رفیعی است که هنرهای مربوط به کتاب در دوره سلجوقی از آنها محفوظ میشد.
تصویر : گنبد قابوس ۱۰۰۶ تا ۱۰۰۷ میلادی. این برج بر فراز تپه مصنوعی قرار گرفته و مشرف بر اطراف است؛ ارتفاع آن به ۵۱ متر میرسد. ده لبه بیرونزده از استوانه مرکزی طراحی ساده گرای چشمگیر امروزی را دارد تابوت شیشهای را همچون رسوم غیراسلامی تدفین مردگان در آیین زرتشتی رو به سوی طلوع خورشید از سقف آویخته بودند.
تصویر : آرامگاه مؤمنه خاتون، نخجوان، ۱۱۸۶ میلادی. که توسط همسرش، امیر ایلدگز ساخته شد. این اثر در معماری ایرانی. عطفی در بهکارگیری تزیین لعابدار بشمار میرود.
از قرآنهای نفیس سلجوقی چندتایی باقی است این قرآنهای تاریخدار مشتمل است بر نسخههای مشهد (۱۰۷۳ میلادی) ، تهران( ۱۰۹۲ م و ۱۲۰۹ الی ۱۲۱۱ میلادی)، فیلادلفیا ( ۱۱۶۴ میلادی ، این نسخه در همدان نگارش یافته) ، لندن (۱۱۸۶ می ) و همچنین نمونههایی که تاریخ آنها به اندکی قبلاز روی کار آمدن سلجوقیان بازمیگردد (لندن ۱۰۳۶ م و دوبلین ۱۰۳۰ ۷ میلادی) . گذشته از جزء هایی از قرآن یا برگ های انفرادی قرآن که در دهها مجموعه در سرتاسر جهان نگهداری میشود، قرآنهای پرشماری نیز که فاقد تاریخ اما احتمالاً متعلق به دوره سلجوقی است در دوبلین، پاریس، استانبول، تهران، و لندن وجود دارد. ارزش قرآنهای دوره سلجوقی به خاطره سرلوح های شکوهمند (در یک صفحه کامل یا دو صفحه روبهروی هم) و صفحه دارای امضای کاتبی است که تذهیب آنها دارای ویژگیهای بارز هندسی بوده و مهمتر از آن نوشتههای آنها درون قاب آمدهاست. این قرآنها را هم با خط نسخ و همخط کوفی سبک جدید (یا شرق ایران) نگاشتهاند در اندازه قرآنها تغییرات اساسی دیده میشود؛ قرآنهای این دوره از قرآنهای کوچک ۱۰ در ۱۲ سانتیمتر تا قرآنهای بزرگ ۲۸ در ۴۱ سانتیمتر متغیر هستند و حتی بهجهت مقدار محدود متن شاهد نگارش قرآنهای در ۳۰ یا ۶۰ بخش، با قطر بزرگ و کوچک، که هر بخش، سرلوحه خاص خود را دارد، هستیم. دامنه تفاوت در اندازه و طراحی، به شماره خطهای بهکاررفته در هر صفحه که از ۲ تا ۲۰ خط متغیر است، و نیز به تناسب، مقدار و جای تذهیبکاری هم کشیده میشود. کار تعیین تاریخ و منشا برای این حجم انبوه آثار هنری و طبقهبندی آنها تازه آغاز شدهاست.
در معماری ترسیم خط حایلی میان آنچه مشخصاً سلجوقی است و آنچه پیشاز این دوره بودهاست، مادامیکه سبک کار مدنظر باشد، حتی از زمینههای دیگر دشوارتر مینماید. اگرچه حمله مغولها و خلائی که بهدنبال آن در معماری پدید آمد، میرساند که پساز حدود سال ۱۲۲۰ م گسست شاخصی در تداوم کار پیشآمد. مثالهایی چند اینموضوع را روشن میسازد منارههای شاخص معماری سلجوقی-بلند، استوانهای، قرارگرفته بر پایهی چندضلعی و مزین به نوار کتیبهها و طرحهای هندسی با آجر-را دستکم از اوایل دهه ۱۰۲۰ میلادی میشناسند (بهعنوان نمونه در دامغان و سمنان) . از دو نوع آرامگاه رایج دوره سلجوقی شاید برج مقبره گنبد قابوس، به تاریخ ۱۰۰۶ الی 1007 میلادی، به حد اعلای خود رسید و نوع دیگر، بنای چهارگوش گنبددار پیشتر در بنای مرسوم به «آرامگاه سامانیان» در بخارا، مربوط به قبل از ۹۴۳ م، به حد اعلای تکامل دستیافته بود. این بنا همچنین شیوه بسیار پیشرفتهای از زینت آرایی با آجر و کاشی بدون لعاب را نمایش میدهد و همچنین برخی ویژگیهای شاخص معماری سلجوقی نظیر سکنج ها و پیشطاق یا مدخل های عظیم پیشتر و در قرن ۱۰ میلادی مثلاً در آرامگاه عرب آتا در تیم، دیده میشود. همین پدیده را در دیگر شکلهای هنری میتوان ملاحظه نمود، بهعنوان نمونه در سفالگری مخطط یا در ادامه تزیین. و حلقه در فلزکاری از پیشاز سلجوقیان تا دوره سلجوقی؛ و درحالیکه کمیت و گستره کاشیکاری در معماری بیشک یک پدیدهی «سلجوقی» به حساب میآید، ریشههای آن در بناهای تاریخی دوره اسلامی تا سامرا در دورهی عباسیان به عقب برمیگردد.
تصویر: خیمههایی برای زندگی واپسین. برج مقبرههای ساختهشده به دست یک معمار در حومه باز خرقان، غرب ایران، برای بزرگان ترک، ۱۰۶۷ م و ۱۰۸۶ میلادی. بسیاری از جزئیات مربوط به ساختمان و تزیین آن یادآور یورت یا چادر قبایل ترک است. برج دومی که پدیدهای در آجرکاری تزیینی به شمار میآید تقریباً از ۷۰ طرح مختلف برخوردار است.
سهم شاخص معماری سلجوقی بیشتر در تثبیت نهایی چند شکل باستانی معماری ایرانی و در استعداد معماران این دوره برای بیرون کشیدن حداکثر دگرگونی از درون این گونهها نهفتهاست. مسجدهایی با ۱، ۲، ۳، ۴ ایوان شناختهشده است؛ نقشه چهار ایوانی با یک صحن بزرگ و یک گنبد خانه قاعدهمند میشود و سلسلهمراتبی که در اندازه ایوانها رعایت شدید ایوانهای اصلی را از ایوانهای کوچکتر مشخص میسازد. مسجدهای جامع زواره، اردستان و مهمتر از همه اصفهان نمونههای شاخصی از این روند است ویژگی گنبدخانهی سلجوقی، سادگی نمای بیرونی، با تاکید صریح بر محدوده انتقالی از مکعب پای به نیمکره گنبد است، که اکنون تنها تزیین آن، نقوش هندسی با تباین شدید است. نمای داخلی محدوده انتقالی گنبدخانه بسیار پرتفصیل مینماید (در منطقه اصفهان این پدیده موجب رواج قوس سه پر شد) و ژرفا، نیرو و حرکت موزون آن با سادگی دیوارها و گنبد در تضاد است اما دیگر انواع مساجد سلجوقی نظیر مسجد دارای گنبد خانه مستقل یا شبستان طاقدار نیز شناختهشده است.
در بنای آرامگاه، پیشطاق از یک ورودی ساده بیرونزده، به پردهای بزرگ تبدیل یافت که نمای عظیم به بنای پشت خود میبخشید، چنانکه در طوس و سرخس مشاهده میشود. قاعده ابتدائاً ساده گنبدخانه مربعشکل دستخوش تغییرات عمده دیگری نیز قرار گرفت که مشخصاً میتوان به توسعه منطقه ایوان بالاخانه (سنگبست) ، ستونهای توکار گوشه (تاکستان و همدان) و گنبد دو پوشه (آرامگاه سلطان سنجر در مرو) اشاره نمود. در سراسر شمال ایران برج مقبرههای بلند، فراوان یافت میشود؛ بسیاری از آنها را برای یادبود امیران و بلندپایگان غیرمذهبی دیگر ساختهاند، اما بعضی دارای محراب است و ازاینرو دستکم تا حدی برای منظوری دینی ساخته شدهاند. شکل این بناها متغیر است: برخی چهارگوش، استوانهای یا لبهدار است اما غالبشان ۷، ۸، ۱۰ یا ۱۲ گوشه دارند و بر بالای گنبدهای داخلیشان گنبدهای مخروطی یا چند وجهی دیده میشود. شکل بناها برای تزیین آجرکاری بسیار مناسب بوده چه مدام در آنها تغییر سطوح صاف و به تبع آن تنوع زیادی در بازی سایهها دیده میشود در اینجا نیز برخی از نخستین نمونههای باقیمانده از کاشیکاریهای لعابدار به چشم میآید.
تصویر: نیزهای که به جانب کافری هدف رفتهاست. مناره جم، افغانستان، ۱۱۹۰ میلادی ساختهشده به دستور سلطانمحمد غوری، ملقب به سرکوبکننده هندوها و بتپرستان محلی. روی بدنه آن آیاتی از سوره فتح و کل سوره مریم آمدهاست؛ بهطور سنتی از آن بهعنوان وسیله تغییر کیش استفاده میکردهاند. ارتفاع ۳ اشکوب آن به حدود ۶۰ متر میرسد.
تصویر: جزییات آجری مناره جم افغانستان
توالی گیرای حدود چهل مناره سلجوقی دربرگیرنده همه شیوهها و تغییرات ساختاری است از جمله: پلکان مجزا یا دوتایی با یک ستون مرکزی یا بدون آن، بالکنهای پیش کرده نمای سهطبقه، ستونهای مفصل بندی شده با لبههای بیرونزده و ستونهای توکار و-نو آوری که تاریخ دراز در معماری ایرانی دارد-منارههای دوتایی در کنار ۱ مدخل، خواه این مدخل محل ورود به عمارتی و خواه ایوان قبله بوده باشد. بسیاری از آنها نقش نمادین دارد تا صرفاً عبادی همچنین منارهها، بناهای بلند مستقلی است که به دیگر بناها ارتباط نمییابد، و در اینگونه موارد بهنظر میرسد همچون فانوسهای دریایی میخ شده در زمین عمل میکردهاست.
تصویر: عظمت سنگین کاروانسراهای سدههای ۱۱ و ۱۲ م آسیای مرکزی. اگرچه برای بازرگانی ساختهشده، بسیار وامدار خانههای بزرگ برج و بارویی دار دورههای پیشین است. رباط ملک در ازبکستان مربوط بهسال ۱۰۷۸ م که امروزه بیشتر آن ویرانشده از قدرتی شامخ و حالتی از حجم برخوردار است که بهطرز غریبی احساس بنای امروزی را در بیننده ایجاد میکند.
از قصرهای سلجوقی هیچیک در شرایط مطلوبی باقی نمانده؛ با وجود این حاصل حفاریها موجب آشکار شدن نقشهی کف قصری چهارایوانی در مرو گردیده و کوشک قلعهی دختر در آذربایجان نیز بهرغم وضعیت ویرانه اش هنوز سر پاست. اما قصرهای ترمزی، غزنه و لشکری بازار که جملگی تزیینات فراوانی در بنایشان بهکاررفته، به حوزه فرهنگی مشابهی تعلق دارند، اگرچه بهترتیب مربوط به سلاطین سامانی و غزنوی هستند در مورد مدرسهها نیز همین وضعیت صادق است، و این نقصان هنگامی بسیار جدی خود را نمایان میکند که به شهادت صریح ماخذ ادبی این مدارس سراسر امپراتوری سلجوقی را فراگرفته بود. بقایای بحثبرانگیزی که در خرگرد-در فارس-طبس، ری، سمرقند و نزدیکی سایوت در تاجیکستان (خواجه مشهد) برجایمانده اجازه هیچ اظهارنظر روشنی را در ارتباط با شکل مدرسه در روزگار سلجوقی نمیدهد. بنای بسیار پرتجمل اما اکنون بسیار ویرانه شاه مشهد در گرجستان مربوط به سالهای ۱۱۷۵-۷۶ م که بر اساس کتیبه آن یک مدرسه بوده، متعلق به دوره غوریان است و عمارتی در زوزن به تاریخ ۱۲۱۸-۱۹ میلادی که آن نیز بنا بر کتیبه بنا یک مدرسه است و به دستور والی خوارزمشاه برپا شد. بهطورکلی از اندازههای پرهیبت و شکوه این بناها برمیآید که پرتو مدارس قلمرو ایران در این دوره بهمراتب تابناک تر از مدارس دیگر نقاط اسلامی بودهاست.
کاروانسراهای چندی که میتوان آن را به دوره سلجوقی منسوب نمود، شناختهشده است که بر چهارتای آنها-رباط ملک، دایه خاتون، رباط ماهی و رباط شرف-تزیین فراوانی دیده میشود. درواقع رباط شرف که احتمالاً در ۱۱۱۴-۱۵ میلادی ساخته و در ۱۱۵۴-۵۵ م مرمت شدید، با نقشه دو صحن بزرگ (این نقش در آچه قلعه در ترکمنستان تکرار شدهاست) خود موزهای از فنون تزیینی آن دوره به شمار میرود که چنین عظمتی آنگاه که در موقعیت مکانی خود یعنی راه اصلی مرو تا نیشابور در نظر گرفته شود، این نکته را محتمل میسازد که این عمارت یک توقفگاه شاهان بینراهی بودهاست با این حالت غالب کاروانسراهای دوره سلجوقی جنبه کاربردی داشته تا بناهای سوری، و دارای بنایی لاشه سنگ، استحکامات قوی و راحتی اندک بودهاست در بسیاری از این بناها نقشه چهار ایوانی کاملاً نمایان است.
بنابراین سلجوقیان بزرگ آخرین مقطع عمده تحول در هنر قرون وسطی اسلامی را راهبری نمودهاند. در قدرت خلاقه این دوره در تمامی مقولهها نمیتوان مناقشه کرد-اگرچه راجع به سدههای پیشاز آن چیز زیادی نمیدانیم و لذا نمیتوانیم بااطمینان سلجوقیان را نوآوران مطلق شیوه یا فنی خاص بدانیم. به هر تقدیر نقش طبقه حاکم سلجوقی بیشتر سازماندهی بود تا پدیدآورنده، اگرچه گهگاه میتوان تأثیرات جامعه صحرایی را بر هنر این دوره که در شکلگیری خصلت شاخص آن مؤثر بوده بیرون روشن ساخت. این خصلت نهتنها بر هنر ایران بلکه بر هنر دولتهای پرشمار پساز سلجوقیان تاثیر جدی نهاد. امروز این پیوستگیهای نزدیک و به تبع آن قدرت تام هنر سلجوقی مبهم گردیده اند، چراکه محققان سرسختانه سعی در جدا ساختن محدودههای تاریخی و جغرافیایی دارند نکته نکته بسیار مهم در اینجا آن است که هنر دورهی سلجوقی نشان خود را بر تمام مقولات هنر اسلامی قرون وسطا، از مصر به طرفی سرزمینهای شرقی، باقی گذارده است.
منبع : کتاب هنر و معماری اسلامی رابرت هیلن برند