کاشی‌کاری ایران

کاشی‌کاری ایران

تا پیش‌از سده چهاردهم هجری (قرن بیستم) هر کس به شهرهای ایران پا می‌گذاشت، تنها چیزی که در نگاه اول مجذوبش می‌شد، کاشی‌کاری‌های رنگارنگ گنبدها، گلدسته‌ها، سردر مساجد و آرامگاه‌ها بود. مساجد و آرامگاه‌ها از نظر تعداد و عظمت بزرگ‌ترین گروه از انواع معماری ایران هستند. از دوره تیموری تا پایان دوره قاجاری، کاشی مهم‌ترین عنصر تزئینی این بناها و مهم‌ترین دستاورد ایران در زمینه تزیینات معماری بود.

آنچه بیش‌از همه، اهمیت و تداوم استفاده از کاشی را در زینتکاری آثار معماری ایران توجیه می‌کند، علل عملی و زیبایی‌شناختی دارد. ماده اولیه فراوان و ارزان (خاک و آب) که در همه‌جا وجود داشت. کاشی حاصل تجربه‌ای طولانی در امر مصالح شناسی و شرایط اقلیمی ایران (گرم و خشک) بود.

نخستین سازندگان فضاهای معماری در فلات ایران از ش شروع کردند در آغاز هزاره چهارم پیش‌از میلاد، چینه به خشت‌های قالبی و در همین هزاره به آجر پخته و در اواخر هزاره دوم با گرفتن لعاب‌دار به آجر لعاب‌دار تبدیل شد و کاربردی فراوان یافت، اما بعد از خام‌اندیشی ها کم‌رنگ شد. پس‌از یک دوره طولانی غیبت، دوباره در قرن پنجم هجری با گرفتن لعابی تلطیف شده، آبی فیروزه‌ای با نام کاشی به عنصری تزیینی بدل شد.

تجربه نشان داده که کاشی پوششی مقاوم در برابر باد و باران، گرد و غبار و آلودگی‌های دیگر است از سازه‌های معماری در مقابل عوامل مختلف حفاظت می‌کند و باعث ماندگاری اسکلت بنا می‌شود. سطوح لعاب سرد در محیط پرغبار گرد و خاک را به خود نمی‌گیرد و به‌آسانی تمیز می‌شود و همچنین قابل تعویض است، آماده هر نوع شکل و نقش است، به تخیل هنرمند قدرت می‌بخشد، هر اندازه‌ای را می‌پذیرد و هر رنگی را جلوه‌گر می‌سازد.

اندام‌های معماری برای زیباتر شدن آماده پذیرش کاشی هستند و کاشی به عاملی برای تجلی نموده اندام‌ها تبدیل می‌شود و تمام اندام‌های نمای ساختمان را به‌هم پیوند می‌دهد. از کاشی فقط برای پوشاندن نقایص سطوح معماری استفاده نمی‌شود بلکه وسیله‌ای برای تجلی تزیین و کار مادی برای بیان ایده‌هاست. کاشی ضمن وابستگی به ساختمان مستقل است و به‌آسانی تعمیر یا تعویض می‌شود و با هر سلیقه‌ای سازگار است و هرگز کهنه نمی‌شود.

برعکس دیگر مصالح کاشی در تمامی سطوح ساختمان کاربرد دارد و چشمگیرترین جلوه آن رنگ‌های تند و تابناک است و می‌دانیم که رنگ در فرهنگ ایرانی ریشه‌ای ژرف دارد امروز در تخت‌جمشید جز رنگ خاکستری و سفید سنگ‌های آذرین و آهکی رنگ دیگری به چشم نمی‌آید، اما کشف آجرهای لعاب‌دار الوان و بقایای رنگ‌ها در خلل و فرج سنگ‌ها نشان می‌دهد که این مجموعه در زمان آبادانی و رونق، نمایشی از رنگ‌های تابناک بوده‌است.

رنگ خاکستری کوه و نخودی آفتاب‌سوخته خاک، منظره‌ای از طبیعت خشک و کویری پهنه وسیعی از ایران است که این خود موجب عطش طبع ساکنان این سرزمین به رنگ‌های پرتوان و متضاد شده‌است. دقت در سطح کاشی‌ها نشان می‌دهد که سطح آن‌ها از واحدهای گوناگون رنگی منفرد و مرکب از ریز نقش‌ها شکل گرفته‌است که هر یک رنگ خاصی بر خود دارد. تاکید در انتخاب رنگ و هماهنگ کردن آن‌ها و ایجاد بافتی زنده و پرتحرک یکی از ارکان زیبایی‌شناسی ایرانی‌ها در عموم هنرها و ازجمله کاشی است.

اهمیت تزیین در هنر ایران

ایرانی‌ها از نخستین مللی هستند که در پیدایش زندگی روستانشینی و شکل‌گیری تمدن شهری که معماری یکی از مهم‌ترین دستاوردهای آن است سهیم بوده یا حداقل همگام با اقوام میانرودانی در شکل‌گیری آن نقش داشته‌اند بر کسی پوشیده نیست که ایرانی‌ها چه پیش‌از اسلام و چه بعد از آن در انواع شکل‌های معماری موفق بوده‌اند و معماری همواره هنر اول آن‌ها به شمار آمده‌است.

در میان عناصر سازه‌ای معماری ایرانی عناصر تزیین اهمیت ویژه‌ای داشت . ایرانی‌ها در به‌کارگیری و ساخت شکل‌های گوناگون با آجر، گچ (گچ‌بری) و کاشی پیشرو بوده‌اند و به‌نظر نمی‌رسد کمتر ملتی به‌اندازه هنرمندان ایرانی، در این فنون سازه‌ای و تزئینی پیش پیشرفت کرده باشند. هنر ایران همواره عمیق‌ترین مفاهیم را در زمینه زیبایی‌های بصری در قالب تزیین ارائه کرده‌است تزیین سبب رونق معماری است و در معماری سایر کشورها، نقش‌ونگار چنین عملکرد زنده و خلاقی نداشته‌است.

ایرانی‌ها از اولین مردمانی بودند که در آغاز هزاره چهارم پیش‌از میلاد خشت‌های قالبی ساختند و در حدود سال ۲۰۰ پیش‌از میلاد (اشکانی ها در کوه خواجه سیستان) فن گچ‌بری را بکار گرفتند. ایلامی‌ها نیز در حدود ۱۲۵۰ پیش‌از میلاد از آجرهای لعاب‌دار در تزئین بنا استفاده کرده‌اند.

با شروع دوره اسلامی آرایه‌های معماری با فصل تازه‌ای آغاز شد سنت رنگ و طرح به اعتبار و جایگاه ویژه‌ای رسید و با بکارگیری انواع مصالح و فنون به ابداع‌های جدید دست یافت بین همه هنرهای ایرانی ارتباط نزدیک و متقابلی برقرار شد و شکل‌ها از هنری به هنر دیگر و در ارتباط با هم قرار گرفتند که همگی الهام فرهنگی مشترکی را بیان می‌کردند. شباهت بین شعر و طرح‌های بصری ایران متعدد است. وزن، قافیه، تأکید و تعجب همانگونه که در شعر جاری هست، در تزیین نیز مصداق دارد. طرح‌های بصری ایرانی به‌مرور به مرز تجرید و انتزاع دست یافتند، به گونه‌ای که طرح‌ها از قید زمان و مکان آزاد شدند. «طرح‌های ایرانی همواره واضح، منطقی و به کمک اندیشه و قدرت تجسم شکل گرفته‌اند. شاید از دیدگاه برخی، در تزیینات ایرانی افراط و زیاده‌روی وجود داشته باشد، اما این افراط به دلیل ارج‌نهادن ایرانی‌ها به قدرت تخیل است، .

سرچشمه آرایش‌های معماری ایران به وسعت تاریخ آن و ارتباط با دنیای پیرامون است به‌همین‌علت، همواره در تزیینات ایرانی شکل‌هایی از هنر بومیان آغازین فلات ایران (پیش‌از آمدن آریایی‌ها) ، ایلام، بین‌النهرین، شرق دور و مصر تا حجاری‌های تخت‌جمشید و نقش‌برجسته‌های و گچ‌بری‌های ساسانی به چشم می‌خورد. هنرمندان ایرانی از تجربه‌های دیگران استفاده و آن را در گنجینه هنری خود تثبیت کرده‌اند و به آن کاربردی ایرانی داده‌اند.

در هر دوره یکی از شکل‌های تزیینی اعتبار تازه‌ای کسب می‌کرد. در دوره سلجوقی هنر آجرکاری تزئینی و در دوره ایلخانی هنر گچ‌بری به اوج رسید. در دوره تیموری و صفوی نیز هنر کاشی‌کاری به جلوه‌ای ماندگار بدل شد. این سه نوع تزیین باهم در رقابت بودند، اما نه‌فقط جانشین هم نشدند بلکه به تعالی یکدیگر کمک کردند، طرح و نقش‌هایشان اغلب مشترک بود و روزبه‌روز به ابداعی تازه دست می‌یافتند.

آجرهای لعاب‌دار

سابقه نماسازی رنگارنگ به زیگورات های هزاره سوم و دوم پیش‌از میلاد در بین‌النهرین و ایلام می‌رسد. در نمای این زیگورات ها برای انعکاس جهان بالای سر از رنگ‌های طلایی و زرد (خورشید) ، آبی (آسمان) ، سرخ (مریخ، بهرام) ، سفید (ایشتار، زهره، ناهید) ، سبز (زمین) و سیاه (جهان بعد از مرگ) استفاده می‌شد و آبی آسمانی حلقه ارتباط خورشید و زمین بود. هرودت نیز به هفت‌رنگ دیوارهای تختگاه مادی ها در اکباتان و فردوسی در شاهنامه به هفت‌رنگ دیوارهای گنگ دژ اشاره دارد و سرانجام نظامی در هفت‌گنبد برای راهنمایی معماران و زینت کاران منظومه می‌سازد. نخستین تزیین آجرهای لعاب‌دار در معبد این‌شوشی‌ناک شوش متعلق به ۱۲۰۰ قبل‌از میلاد کشف شده‌است.

این آجرهای لعاب‌دار از نوع برجسته بوده‌اند که قبلاً طراحی و سپس کنار هم نصب‌شده‌اند تا بیانگر صحنه‌ای روایتی باشند. در این آجرهای لعاب‌دار تصویر خدایانی که درحال لمس درخت زندگی هستند بازنمایی شده‌است. به‌نظر می‌رسد که در اوایل هزاره اول پیش‌از میلاد استفاده از آجرهای لعاب‌دار در غرب ایران رواج چشمگیری داشته و از آن‌ها برای تزیین بنا استفاده‌شده است. نمونه‌هایی از این آجرها در منطقه سردشت به دست آمده‌است.

در دوره هخامنشی نیز آجرهای لعاب‌دار به میزان وسیعی در کاخ‌های تخت‌جمشید و شوش مورد استفاده قرار گرفت. این بناها با آجرهای برجسته چند رنگ که گاو بالدار و شیر و سربازان جاویدان بر آن نقش شده بودند تزیین گردید. پیرنیا کاشی‌های دوره عیلامی و هخامنشی را کاشی نره می‌نامد و منظور او این است که «چند رگ کاشی را طوری پهلوی هم قرار می‌دادند که نقش موردنظر را بیان کند».

 

سربازان هخامنشی

سربازان هخامنشی ، آجر لعابدار، موزه پرگامون برلین آلمان

 

از دوره اشکانی و ساسانی آثار ملموسی در مورد استفاده از کاشی در بناها موجود نیست؛ اما ساخت ظروف لعابی لعاب‌دار آبی فیروزه‌ای و آبی براق توسعه بسیار یافت که ازجمله آن‌ها ظروف و تابوت‌های لعاب‌دار دوره اشکانی و ظروف لعاب‌دار دوره ساسانی است.

دوره سلجوقی

از آغاز دوره اسلامی تا دوره سلجوقی اطلاعات چندانی در مورد استفاده از کاشی در بناها در دست نیست. «از دوره سلجوقی به‌تدریج آجرهای لعاب‌دار یک‌رنگ آبی فیروزه‌ای در بناها مورد استفاده قرار می‌گیرد» نخستین نمونه‌های کاشی که در بناهای این دوره در فاصله سال‌های ۴۳۰ تا ۶۵۵ هجری قمری پدیدار می‌شود، آجرهایی با لعاب فیروزه‌ای است که در میان رگ چین‌های آجری قرار داده می‌شوند و از نظر نقشه با شیوه چیدمان آجرکاری سلجوقی هماهنگ هستند. آجرکاری مناره مسجد تاری‌خانه‌ی دامغان (سال ۴۵۰ هجری قمری) ، سردر گنبد سرخ مراغه (سال ۴۵۲ هجری قمری) و نمای پیرامونی گنبد کبود مراغه (سال ۵۹۳ هجری قمری) چگونگی استفاده از آجرهای لعاب‌دار را بازنمایی می‌کنند. در گنبد کبود مراغه سطوحی از بنا با آجرهای فوق‌العاده ظریف به شیوه معرق در کنار هم قرار گرفته و کتیبه‌ای به خط کوفی با تزیین بسیار ظریف با آجرهای لعاب‌دار آبی فیروزی بر بدنه گنبد نصب‌شده است.

 

گنبد سرخ مراغه

جزییات نقوش گنبد سرخ مراغه

 

جزییات نقوش گنبد کبود مراغه

جزییات نقوش گنبد کبود مراغه

 

شبستان مسجد جامع قزوین که در حدود سال ۵۰۹ هجری قمری ساخته‌شده نخستین استفاده از کاشی‌کاری را بر بدنه‌های داخلی بنا نشان می‌دهد: قطعات کوچک از کاشی فیروزه‌ای در شکل قطرات اشک که در میان نواری از برگ‌های خمیده تراش‌خورده در آجر ساده جاگذاری شده‌اند باید گفت که در دوره سلجوقی کاشی و سفال به‌طور هم‌زمان در حال رشد و تحول بوده‌اند. در این دوره تحول دیگری در کاشی‌کاری رخ داد که استفاده از قالب برای ایجاد نقش بود؛ همانگونه که در سفالینه‌ها نیز از غالب برای ایجاد نقش استفاده می‌شد. نمونه این کاشی‌های قالبی، محرابی با کاشی لعاب‌دار به‌سال ۵۸۳ هجری قمری در موزه هنر اسلامی قاهره است. این محراب دارای یک کتیبه خط ثلث برجسته است؛ حاشیه و متن محراب با نقوش برجسته گل و بوته و قندیل تزئین‌شده است. این محراب شباهت فراوان با محراب بزرگ مسجد میدان کاشان دارد که در سال ۶۲۳ هجری قمری ساخته‌شده است. شیوه‌ای که در ساخت محراب سال ۵۸۳ هجری قمری به کار رفت، روزبه‌روز گسترش یافت. اندک زمانی بعد شیوه تزئینی لعاب‌های زرین‌فام که ابتدا در ساخت ظروف به‌کارگرفته شده بود به کاشی نیز انتقال یافت.

محراب زرین فام مسجد میدان کاشان

محراب کاشی زرین فام مسجد میدان کاشان

 

براساس یافته‌های باستان‌شناسی، «شهرری به‌عنوان مرکز اصلی ساخت سفالینه‌های زرین‌فام شناخته شده‌است». برخی نیز اعتقاد دارند که کاشان مرکز ساخت سفالینه‌های زرین‌فام است. و این نظر ارجحیت دارد و ظروف سفالین مکشوفه از ری، تنوع جالبی از نقش‌های پرتجمل و شاهوار را عرضه می‌دارد که روی آن‌ها سوارانی سرزنده درحال تاختن در میان انبوه شاخ و برگ‌های بازنمایی شده‌اند اندکی بعد این نقش‌ها روی کاشی‌ها راه یافت. کاشی زرین‌فام، تولیدی بسیار تجملی بود که برای تزئینات داخلی و به‌صورت قاب‌بندی ها و اسپری‌های نما بکار می‌رفت. چیدمان آن‌ها به‌صورت شکل‌های شش‌ضلعی و چلیپایی بود که در کنار هم نقشی سراسری را به وجود می‌آورد. کشف تعداد شایان‌توجهی کاشی‌های زرین‌فام شش‌ضلعی (کوکبی) و چلیپایی که مرکز تولید آن‌ها کاشان اعلام‌شده است، نشان می‌دهد که در حدود سال ۶۰۸ هجری قمری، کاشان در ساخت این نوع کاشی‌ها به شهرتی عالم‌گیر دست‌یافته بود. این کاشی‌ها معمولاً دارای ابعادی حدود ۲۱ در ۲۱ سانتی‌متر هستند و روی آن‌ها تصاویر گوناگونی چون شخصیت‌های نشسته، ایستاده و در حال گفتگو، گل و بوته، درخت سرو، نقش سیمرغ، فیل، پرنده، گاو درحال‌حرکت، شیر و خورشید و غیره نقش شده‌اند. در حاشیه برخی از آن‌ها نیز جمله‌های قصار مذهبی و ابیاتی از شاعران معروف به خط ثلث و نسخ نوشته‌شده است.

«یک نمونه کاشی زرین‌فام متعلق به قرن هفتم هجری در موزه دوران اسلامی موزه ملی ایران نگهداری می‌شود و یک سگ شکاری را نشان می‌دهد که گوزنی را درحال‌حرکت از پای درمی‌آورد صحنه شکار در متن گل و بوته و به‌صورت برجسته ایجاد شده و حاشیه بالای آن با حروفی به خط کوفی تزئین‌شده است» . قطعا این کاشی به روش قالبی ساخته‌شده است و کاشی‌ساز قادر بود از این قالب برای تولید مکرر استفاده کند. آخرین اسلوبی که تاثیر خود را در اواخر دوره سلجوقی بر کاشی گذاشت، اسلوب سفالینه‌های تجملی مینایی بود. در سفالینه‌های مینایی تصاویر جانوران، نقوش طبیعی و صحنه‌های مینیاتور گونه با رنگ‌های مینایی (آبی به‌عنوان رنگ اصلی) روی لعاب کاشی می‌نشست و سپس به کوره برده می‌شد. اجرای این شیوه بسیار پرخرج و زمان‌بر بود. از این نمونه کاشی‌ها تعداد محدودی در دست است و به‌نظر می‌رسد صحنه‌های تصویری و رنگ‌بندی آن‌ها از مینیاتورهای هم‌عصر خود اقتباس شده باشد. محل تولید این نوع کاشی‌ها مشخص نیست اما به دلیل شباهت نقش به کاشی‌های زرین‌فام، محل ساخت آن‌ها را به کاشان نسبت می‌دهند. «تولید این‌گونه سفال‌ها دیری نپایید و محدود به سال‌های ۵۷۵ تا ۶۴۰ هجری قمری بود» .

دوره ایلخانی

مغولان از سال ۶۱۸ هجری قمری حملات خود را به ایران شروع کردند، اما سرانجام هلاکوخان در سال ۶۵۴ هجری قمری به‌صورت قطعی به بر ایران مسلط شد و سلسله ایلخانی را تأسیس کرد. این سلسله تا سال ۷۳۶ هجری قمری بر ایران حاکم بود. حملات خون‌بار مغولان به ایران باعث نشد که زندگی هنری و فرهنگی این کشور از حرکت باز بماند. در برخی از شهرهای ایران سازندگی ادامه داشت و این حملات وقفه‌ای در ساخت کاشی ایجاد نکرد دوره ایلخانی آغاز رنگ در معماری است. در تزیین گنبد سلطانیه کاشی‌های مینایی و منقوش و آجرهای بریده و تراشیده و معرق استفاده‌شده است و رنگ‌های به‌کاررفته از حیث فراوانی و غلظت تا آن زمان بی‌سابقه بود. در تزیین این بنا رنگ کاشی‌ها آگاهانه انتخاب شده‌است تا تأثیری عمیق بر بیننده داشته باشد. کاشی‌ها در ترکیب آجر با رنگ‌های فیروزه‌ای روشن، آبی لاجوردی تیره، سفید و زمینه خاکی‌رنگ بنا تاثیر مطبوعی دارند. کاشی‌های کوکبی و چلیپایی بناهای اباقاخان در تخت‌سلیمان که فاصله‌های ۳۶۶ تا ۸۶۰ هجری ساخته شده‌اند از نظر طرح و نقش کم‌نظیر اند. در آرامگاه بایزید بسطامی نقشه کلی را روی آجرهای مربع و مستطیل نسبتاً بزرگ، ابتدا به‌طور برجسته نقش زده و قالب‌گیری کرده و بعد لعاب دادند.

 

گنبد سلطانیه ارامگاه الجایتو

گنبد سلطانیه آرامگاه الجایتو

 

جزییات نقوش گنبد سلطانیه

نقوش کاشی و آجر گنبد سلطانیه

 

در سال ۷۲۵ هجری قمری در امامزاده جعفر اصفهان با به کار بردن آبی لاجوردی و کبالت در زمینه‌ی سفید خالص شاهکاری به وجود آمد.

در امامزاده کاظم اصفهان که در سال ۷۴۰ ۱ هجری قمری ساخته شد علاوه‌بر دو رنگ لاجوردی و فیروزه‌ای و سفید از رنگ زرد اخرایی هم به مقدار کم استفاده شد.

بنای درب امام اصفهان، ساخته‌شده در ۷۲۰ تا ۷۴۰ هجری قمری یکی از عمده‌ترین دستاوردها و پیشرفت کاشی‌کاری دوره ایلخانی، تحول در ساخت کاشی معرق از نظر شکل، رنگ و قلمرو کاربرد آن است به این معنا که ساخت کاشی‌های لعابی فیروزه‌ای به‌تدریج دارای نقش‌های آزاد و رنگارنگ شد و تقریباً تمامی سطح را کاشی‌های کوکبی و خشتی فراگرفت؛ درحالی‌که در بناهای سده هفتم هجری زینت گری سلجوقی مبتنی بر ساخت کتیبه‌های کوفی با کاشی فیروزه‌ای بر زمینه آجری ساده بود.

از سوی دیگر در دوره ایلخانی کتیبه‌های کاشی خط کوفی معقل رواج یافت و برخی احتمال می‌دهند که شکل‌های کتیبه‌های خط کوفی متأثر از اثر مهرهای چینی است. «زیباترین معرق‌کاری های دوره ایلخانی در ایوان ورودی خانقاه نطنز (۷۰۴ هجری قمری) و گنبد سلطانیه (۷۰۷ تا ۷۱۵ هجری قمری) جلوه‌گر می‌شود. افزون بر این در این دوره رنگ‌های آبی فیروزه‌ای، زرد، قهوه‌ای، سیاه و سفید رواج یافت و از کاشی معرق الوان در سطوح داخلی نیز استفاده شد».

اواخر قرن هشتم هجری، رنگ‌های تازه‌تر مانند سبز و قهوه‌ای مایل به ارغوانی و نگاره‌های گیاهی بیشتری در معرق کاری‌های بناهایی نظیر امامزاده بابا قاسم اصفهان (۷۴۰ ۱ هجری قمری) رواج یافت و همچنین «ترکیب زرد طلایی با طرح‌های شاخ‌وبرگ، گل و نقش خطایی به‌کاررفته در مسجد جامع کرمان به‌نهایت شکل آرمانی کاشی معرق ازنظر رنگ و نقش رسید» .

دوره تیموری

تیمور حملات ویرانگر خود را از سال ۷۸۲ هجری قمری به شهرهای ایران آغاز کرد و به ساختار اقتصادی، فرهنگی و هنری شهرها آسیب جدی وارد ساخت. تیمور، هم‌زمان با این حملات، شهر سمرقند را پایتخت خود قرار داد و در توسعه آن کوشید و هنرمندان و صنعتگران شهرهای مختلف را به‌اجبار یا داوطلبانه به سمرقند فراخواند. درنتیجه به‌تدریج خراسان و ماوراءالنهر را به مرکز اصلی دولت تیموری تبدیل کرد و شهرهای سمرقند و هرات مرکز اصلی ثروت، قدرت و هنر شناخته شده‌اند. در دوره‌ی تیموری، فرمانروایان هرات و سمرقند و دیگر شهرهای خراسان هنر معماری و هنرمندان را تحت حمایت و تشویق خود قرار دادند و بناهای باشکوهی در شهرهای مختلف با مرکزیت هرات برپا کردند.

مهم‌ترین وجه اشتراک این بناها استفاده گسترده از کاشی معرق بود که چون عنصری فاخر و جلو بخش با نقش‌های پرکار و رنگارنگ در ساخت کتیبه‌ها، قاب‌بندی ها، اسپیر ها و اغلب سطوح بکار گرفته شد. توفیق مهم سفارش‌دهندگان تیموری در کاشی‌کاری به‌کارگیری مجموعه رنگ‌های غنی کاشی‌های دوره ایلخانی برای ایجاد نقش‌ونگارهای جدید همراه با خوش‌نویسی، طرح‌های هندسی، اسلیمی‌های شاخ و برگی و گل‌های چینی‌تبار بود.

هنرمندان دوره تیموری به‌خوبی توانستند تجارب دوره ایلخانی را با ابداع‌های تازه خود در هم آمیزند و مجموعه‌ای هماهنگ و شکوه‌مند را به وجود آورند. سیر تحول و تکامل کاشی معرق را می‌توان براساس بناهای تاریخ‌دار پیگیری کرد. معرق کاری‌های گور امیر تیمور در سال ۸۰۸ هجری قمری و آرامگاه گوهر شاد خاتون در هرات در سال ۸۲۰ تا ۸۳۵ هجری قمری با رنگ‌های فیروزه‌ای سیر، آبی، زرد طلایی و سفید، ترکیب و تلفیق موفقیت‌آمیز و دل‌نشین چند شیوه متفاوت در معرق‌کاری های مدرسه خر گرد در سال ۸۴۸ هجری قمری و شیوه سیال معرق‌کاری های درگاه ورودی غربی مسجد جامع اصفهان در سال ۸۵۱ هجری قمری سیر تحول و تنوع کاشی‌کاری معرق را بازنمایی می‌کند.

 

مقبره تیمور

 مقبره تیمور در سمرقند

قراقویونلو ها که در اواخر دوره تیموری بر بخش‌های غربی و مرکزی ایران (آذربایجان و اصفهان) مسلط شده‌اند در سال ۸۷۰ هجری مسجد کبود را در تبریز ساختند و با هزینه گزافی سطوح داخلی و خارجی این بنا را با طیف گسترده‌ای از ترکیبات نقش و رنگ و انواع خطوط با استفاده از کاشی آراستند. نمای درگاه ورودی با قاب‌بندی های عمودی و افقی مربع و مربع‌مستطیل کوچک و بزرگ تقسیم‌بندی شده‌است. متن قاب‌ها با شکل‌های ترنجی، گل و بوته‌های اسلیمی شاخ و برگی، لوزی و نیم لوزی های خط کوفی، قاب‌های مزین به خط ثلث در متن گل و بوته، کتیبه‌های خط ثلث عمودی و افقی و قوسی و نوارهای عمودی و افقی مزین به ریسه گل، مقرنس‌های مزین به نقش گل و بوته و غیره با رنگ‌های فیروزه‌ای، آبی، زرد طلایی و سفید تزئین‌شده است.

 

مسجد کبود تبریز

مسجد کبود تبریز 

 

این بنا شاهکار معماری رنگی ایران است که در آن توزیع رنگ‌ها درنهایت استادی انجام‌شده است. همچنین هماهنگی و سازش میان رنگ‌های آبی کم‌رنگ، سبز تیره، سفید، زرد کاهی و سیاه بر زمینه آبی پررنگ حکم‌فرما است. چیزی که مسجد کبود را به‌صورت شاهکار هنر تزیینی کاشی مطرح ساخته، چگونگی ترکیب نقشه با رنگ‌های تازه و متنوع آنست. «در این بنا رنگ برگ‌های خشک، قهوه‌ای، زرد و سبز زیتونی چنان هماهنگی به وجود آورده‌اند که نظیرش در جای دیگر دیده نشده‌است» (گدار) . برای مثال در مسجد گوهرشاد نیز رنگ‌های مشابه بکار رفته، اما به دلیل اهمیت دادن به رنگ قرمز تند از هماهنگی بین آن‌ها کاسته شده‌است. رنگ لاجوردی زمینه‌ها با قرمز درآمیخته و منظره بنفش تیره‌ای را به وجود آورده‌است.

سردر اصلی درب امام، از امامزاده‌های معتبر اصفهان در محله سنبل آن، در سال ۸۵۳ هجری توسط جهانشاه قراقویونلو تعمیر و با کاشی‌های معرق برجسته تزیین شد که جزو نمونه‌های عالی کاشی معرق ایران محسوب می‌شود و فقط کاشی‌های مسجد کبود با آن قابل‌مقایسه است.

در سال ۸۸۰ هجری و بنا به کتیبه خط ثلث سفید معرق بر زمینه لاجوردی بر سقف صفه ی صاحب، مسجد عتیق اصفهان، حکایت از تعمیر آن توسط اوزون حسن آق‌قویونلو دارد. سردر زاویه درب کوشک اصفهان توسط رستم بهادرخان آق‌قویونلو در ۹۰۲ هجری قمری با کاشی معرق زیبا تزیین شد.

اوایل سده هشتم قمری نقاشی رو لعابی مورد آزمایش قرار گرفت که به این نوع کاشی هفت‌رنگ گفته‌اند. امتیاز این نوع کاشی بر کسی پوشیده نبود و تولید آن بسیار سهل‌تر و سریع‌تر از کاشی معرق بود، اما بهره‌برداری گسترده آن در دوره صفوی امکان‌پذیر شد و ظاهراً نخستین نمونه‌های آن در مدرسه بی‌بی در سمرقند در فاصله سال‌های ۸۰۲ تا ۸۰۳ هجری قمری ساخته شد و نمونه مشخص‌تری از آن در آرامگاه گوهر شاد خاتون بین سال‌های ۸۲۰ تا ۸۳۵ هجری قمری در هرات بکار رفت.

دوره صفوی

تجارب کاشی سازان سده نهم هجری به دوره صفوی انتقال و با آن تداوم یافت. نخستین بنای دوره صفوی که از لحاظ کاشی‌کاری اهمیت دارد، بقعه هارون ولایت است که در سال ۹۱۸ هجری ساخته شد. زینتکاری این بنا تداوم عهد تیموری است. درگاه ورودی بنا با قاب‌بندی های کاشی معرق پوشش یافته‌است و متن قاب‌ها از شاخ و برگ‌های اسلیمی درهم‌تنیده و گردان با خطوط ملی و به رنگ‌های زرد طلایی و فیروزه‌ای که شکوفه‌های گل نیلوفری و سبزرنگ دارند، به شکل ساقه و گل و بوته از گلدانی روییده‌اند. انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان توسط شاه‌عباس. عطفی در تاریخ معماری و زینتکاری ایران است. در دوره شاه‌عباس مجموعه بناهای بزرگی در زمانی محدود بین سال‌های ۱۰۰۷ تا ۱۰۳۸ هجری قمری در اصفهان ساخته شد. جانشینان شاه‌عباس در مقیاسی محدود به ساختمان‌سازی ادامه دادند که مهم‌ترین آن مدرسه سلطانی یا مدرسه چهارباغ بین سال‌های ۱۱۱۸ تا ۱۱۲۰ ششم هجری قمری است. در این دوره، تزیینات کاشی‌کاری محدود به بناهای مذهبی نشد، بلکه در سایر بناها و ازجمله در کلیسای وانگ نیز بکار گرفته شد. هم‌زمان با استفاده از کاشی معرق، کاشی‌کاری هفت‌رنگ نیز به شهرت واقعی خود دست یافت. مسجد شیخ لطف‌الله از نخستین بناهای شاه‌عباس است که با کاشی‌های معرق و هفت‌رنگ به شکلی دل‌نشین و سخاوتمندانه با نگاره‌ها و رنگ‌های زیبنده و نوآورانه آراسته شده‌است. در نمای بیرونی دو شیوه از هم مجزا شده‌است. در قاب‌های نمای ورودی با کاشی‌های هفت‌رنگ و گنبد با کاشی معرق و طرح‌های درشت اسلیمی شاخ و برگی به رنگ‌های فیروزه‌ای، سیاه و سفید بر زمینه ساده آجری اجرا شده‌است. طاق داخلی گنبد نیز موفق‌ترین و تخیل آمیز ترین ترکیب این نوع کاشی را به نمایش می‌گذارد. مسجد امام نیز تکامل ترکیب و تعدیل کاشی هفت‌رنگ و معرق است و کاربست کاشی‌کاری به‌منظور ایجاد نقشی درخشان به ثمر می‌نشیند و کاشی‌های هفت‌رنگ با رنگ‌های آبی فیروزه‌ای دوشادوش رنگ‌های زرد، سفید، سبز، سیاه بر پس‌زمینه آبی و فیروزه‌ای جلوه‌ای بی‌پایانی از نمایش رنگ و طرح را به تماشا می‌گذارد.

مسجد شیخ لطف الله

مسجد شیخ لطف الله

 

مدرسه مادر شاه آخرین بنای عهد صفوی است. در این بنا از کاشی هفت‌رنگ کمتر استفاده می‌شود و کاربرد کاشی معرق افزایش می‌یابد. ایوان ورودی به صحن، نقشی متمایز و جالب دارد، نگاره‌هایی از ترنج های بیضی و لوزی‌شکل که با نازک‌کاری طراحی‌شده و با ترکیب‌بندی متعادل بر متنی از آجر لعاب‌دار ساده به رنگ زرد جایگزین شده‌است. این نوع آرایش نگاره و پس‌زمینه در دوره‌ی قاجار رواج و کمال تازه‌ای می‌یابد. در دوره صفوی کاشی‌کاری در بناهای غیرمذهبی نیز رواج می‌یابد و در جبهه غربی و پلکان‌های کاخ عالی‌قاپو با کاشی‌های هفت‌رنگ منقوش به گل‌هایی بر زمینه‌ی زرد و لچکی‌های کاخ هشت‌بهشت با کاشی‌های هفت‌رنگ مزین به نقش عقاب یا طوطی، گل و بوته، درخت‌های گل‌دار و سرو و پلنگ‌هایی درحال پیکار با انسان پوشش داده‌شده اند. در برخی از موزه‌های داخلی و خارجی آب‌هایی از کاشی‌های هفت‌رنگ تابلویی موجودند که در متن آن‌ها مناظر، صحنه‌های بزم و غیره نقاشی شده‌اند. بعضی از نقش‌ها، همانند تصاویر مینیاتورها و نگاره‌های نقاشی کاخ عالی‌قاپو و هشت‌بهشت است. در کلیساهای جلفا نیز کاشی‌های هفت‌رنگ با دنیایی از تصاویر پرندگان و جانوران سرزنده و آمیخته با شمایل نگاری مسیحی، فرشتگان بالدار به سبک نگارگری‌های صفوی به‌کارگرفته شده‌اند. این کاشی‌های کم‌نظیر با رنگ‌های جدیدی چون صورتی، ارغوانی و بادمجانی در نقش‌اندازی ها همراه هستند. این رنگ‌ها در سده‌های ۱۲ و ۱۳ هجری رواج بیشتری می‌یابند. افزون بر این کاشی‌هایی با اجرای ساده و روان منقوش به چهره سازی‌هایی از زنان و مردان، معروف به کوباچی یا کوباچه از سده‌های ۱۰ و ۱۱ هجری موجود است که ساخت آن‌ها را به کوبا چوی آذربایجان نسبت می‌دهند. تصاویر انسانی این کاشی‌ها مشابه تک چهره‌های مکتب اصفهان (رضا عباسی) و نقاشی‌های کاخ عالی‌قاپو است.

کاشی کوباچی

کاشی کوباچی دوره صفویه

رواج کاشی‌های پیکره‌ای با رونق فن ساخت کاشی هفت‌رنگ همراه بود که امکان این‌گونه نقاشی‌های بزرگ مقیاس را فراهم می‌کرد. علاوه‌بر اسپر موجود در موزه مترو پلیتن دواسپر بسیار زیبا در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن و موزه دولتی برلین نگهداری می‌شود. ساخت کاشی‌های تابلویی در دوره قاجار مورد توجه فراوان قرار گرفت.

اسپرهای کاشی‌های تابلویی یا کاشی‌های پیکرنما، ظاهراً کوششی برای احیای سنت‌های دیوارنگاری ساسانی است. این سنت با هنرپروری شاهان و تأیید اعتبار سلطنت ارتباط داشته‌است. مضامین این کاشی‌ها همانند نقاشی‌های دیواری بناهای چهل‌ستون و عالی‌قاپو و اغلب شامل مجالس درباری با زیبارویان و داستان‌های شاهنامه فردوسی است.

تابلو کاشی مجلس بزم

کاشی تابلویی مجلس بزم، اصفهان اوایل سده دوازدهم، موزه مترو پولیتن،اندازه 198*101 سانتیمتر

دوره افشار و زند

افشارها بیشتر با نام نادرشاه افشار شناخته می‌شوند. نادرشاه مشهد را به‌عنوان پایتخت خود برگزید و اغلب ایام حکومت وی به جنگ گذشت. وی تعمیرات و تغییراتی در آستان قدس رضوی انجام داد و قصر خورشید را در کلات نادری ساخت این بنا بیشتر دارای تزئیناتی از نوع حجاری است. تنها نکته شایان‌توجه در این تزیینات به‌کارگیری حجاران هندی و استفاده از نقش مایه‌های هندی و رواج میوه نگاری است. پس‌از مرگ نادر، هنرمندان هندی در برخی از شهرهای ایران بکار گرفته شدند و در نتیجه برخی از نقش نگارهای هندی در ایران رواج یافت.

کریم‌خان زند بعد از یک دوره هرج‌ومرج و جنگ‌های داخلی و خارجی توانست حکومت خود را با مرکزیت شیراز (۱۱۶۳ تا ۱۱۹۳ هجری قمری) آغاز کند. اقدامات شاه‌عباس در برنامه‌های ساختمانی و عمرانی آن‌چنان تأثیری از خود به‌جا گذاشته بود که اقدامات حکمرانان قبل و بعد از وی چندان به حساب نمی‌آمد. کریم‌خان بعد از فراهم آوردن آرامشی در ایران، با نیم‌نگاهی به اقدامات شاه‌عباس مجموعه‌ای از بناها را به تقلید از مجموعه نقش‌جهان در شیراز ایجاد کرد.

شیراز در دوره کریم‌خان ادامه سنت‌های دوره صفوی بود. شیراز در دوره صفوی نیز یکی از مهم‌ترین شهرهای فعال در تولیدات هنری بود، و کریم‌خان در جهت تامین برنامه‌های ساختمانی خود از معماران و طراحان اصفهان نیز استفاده کرد.

بیشترین تغییر در زمینه رنگ کاشی‌های دوره زندیه استفاده از رنگ‌های صورتی، قرمز و زرد بود که قبلاً در منسوجات و قالی‌های دوره صفوی وجود داشت. درنتیجه، سنت‌های دوره صفوی با رنگ‌بندی تازه‌ای که زرد و صورتی را ارجح می‌دانست با تأکیدی بی‌سابقه بر برجسته‌نمایی و موضوع‌هایی با منشاء اروپایی ادامه یافت و شکل‌ها و قاعده تزئینی دوره صفوی با پیچیدگی‌های تازه‌ای ادامه یافت.

در دوره‌ی کریم‌خان به نگارگری مکتب شیراز توجه زیادی شد و مضامین و رنگ گزینه نگارگران مکتب شیراز بر رنگ و نقش کاشی‌کاری‌ها تأثیر گذاشت. شماری چند از بناهای تزئین‌شده با کاشی هفت‌رنگ از زمان کریم‌خان به‌جا مانده‌است. درعین‌حال اصالت کاشی‌کاری این دوره را باید با اندکی تردید و تأمل نگریست زیرا درطول سده سیزدهم هجری شیراز بر اثر آسیب‌های شدید زمین‌لرزه منجر به مرمت کاری‌های بسیار شد و بدین منوال، در این‌که کدام اثر معماری این دوره به‌صورت اصلی خود باقی‌مانده است، تردید وجود دارد. باوجوداین با مقایسه‌های دقیق مشخص‌شده است که کاشی‌های پشت‌بغل‌های کوشک هشت‌ضلعی کریم‌خان اصیل هستند.

 

نقش رستم و دیو

قاب کاشی هفت رنگ با نقش نبرد رستم و اکوان دیو، کرمان، ارگ کریم خان

 

این کاشی‌ها اهمیت دارند زیرا نشان‌دهنده تفاوت میان کاشی‌کاری دوره زند با کاشی‌کاری دوره صفوی است. کاشی‌کاری شیراز دارای رنگ‌بندی متفاوتی است که در آن سفید، زرد، سبز چمنی و صورتی غلبه دارد. نگاره‌ها نیز به‌طور مستقل و مجزا در سطح سفیدی که زمینه را تشکیل می‌دهد جایگزین می‌شوند نه این‌که به‌طور زیر و رو در طراحی پیچیده و تکراری قرار گیرند، و حاوی تصاویر آدمیان و جانوران نیز هستند. قاب بزرگ کاشی‌کاری بالای درب شرقی ارگ کریم‌خان نبرد رستم و دیو سفید را نشان می‌دهد که نمونه‌ای از ذوق و پسند دوره زند است. این نوع قاب‌های بزرگ تابلویی در دوره قاجار به‌کرات تقلید شد.

منبع: کتاب کاشی کاری قاجاری محمد رضا ریاضی.