در نظر عموم کاشیکاری قاجاری در مباحثه با کاشیکاری صفوی از جمله کاشیکاری مدرسه مادر شاه در اصفهان که نمونه عالی و نهایی آن هنر شناخته میشود منحط و مطرود بشمار میآید. گواینکه برخی نیز عقیده دارند که با معماری مدرسه مادر شاه، همه هنرهای ایران در مرکز اصفهان به اوج کمال خود رسید و متوقف ماند. بااینهمه کاشیکاری در دوره قاجار متوقف نماند بلکه از درهم آمیختن سنتهای فنی و طراحی با شمایل گری و نگاره گزینی سرزنده خود حیات و حرکت تازهای به آن هنر بخشید. افزونبراین باید متذکر بود که در عهد قاجاری کاربست کاشیکاری محدود و متوقف بنای مساجد و مزارها و بقاع و خانقاهها نماند، بلکه شامل کاخها و عمارتهای اعیانی و دروازه تزیینی شهرها و نهادهای دولتی نیز شد که در آن صورت، میتوان تصویر کاملتر و متعادلتری از نوع و کاربرد کاشیهای تزیینی در عصر قاجار و ازآنپس را بدست آورد.
اهمیت هر دو گونه معماری مذهبی و غیرمذهبی تا حد زیادی مدیون تزیینات بود. یکی از فنونی که بیشتر بکار گرفتهشده کاشیکاری چند رنگی بود که عمدتاً در دوران قاجاریه در تهران، شیراز و اصفهان تولید میشد. سه شیوه اصلی مورد استفاده عبارت بود از :
۱. کاشی معرق که در آن طرحهای هندسی در قطعات مربع و چهارگوش به رنگهای فیروزهای، سفید، زرد و سیاه بکار میرفت.
۲. نقاشی روی لعاب که در این شیوه طرحهای پرکار و استادان در رنگهای زنده صورتی، ارغوانی، زرد، طیفی از آبی، سبز و نارنجی به شکل دقیق قلم گیری نقاشی میشدند.
۳. نقاشی زیر لعاب که در آن ارائهای ماهرانهتر رنگها، با اضافه کردن رنگ مشکی برای قلم گیری و طراحی بود که البته فقط از حدود سال ۱۲۹۸ هجری به بعد پدید آمد.
بیشتر ساختمانها در دوره پادشاهی طولانی فتحعلیشاه (۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ هجری قمری) و ناصرالدینشاه (۱۲۶۴ تا ۱۳۱۳ هجری قمری) بنا شدند. برپایی بررسی ویژگیهای این معماریها و نیز مدارک، معلوم شده که چند مرکز تولید کاشی وجود داشتهاست. بدیهی است تهران در مقام پایتخت و نیاز به شمار زیادی ابنیه شهری و تشریفاتی مواد لازم را همواره با کورههای کاشیپزی گردآورده است، که جایگاه آنها بهطور مناسب در بیرون دیوارهای شهر تعیین میشد. اصفهان دیگر مرکز اصلی کاشیسازی به حساب میآمد و به تولید کاشی هفترنگ ادامه داد و نفوذ نقشاندازی صفوی بر آنها آشکار ماند. شیراز نیز در کاشیسازی شکوفا شد و حاصل آن گونهای مشخص از کاشی بود که هنوز در ساختمانهای سده سیزدهم هجری این شهر جلب نظر میکند.
در دوره قاجاریه در شیراز مکتبی از نقاشان کاشیساز محلی به وجود آمد. نقاش شیرازی شهر گل، گل سرخ و میخک های سرخ و زنبق بنفش را با برگهای سبز و بلندش نقاشی میکرد. کاشیساز ها برای مدرسهی خان و مسجد وکیل و ابنیه دیگر ترکیبهای تزیینی بس مطبوعی ساختند که اگرچه مناسبتی با خود آن ابنیه ندارند ولی مطبوع و زیبا و نسبتبه نظایر این نوع کار که در قرن سیزدهم هجری در سایر نقاط کشور ساخته میشدند برتری دارند. به عقیده گدار، «کاشیهای منقوش دوره قاجاریه اغلب ناچیز و از نظر هنری فقیرند و چیزی جز تقلیدی ناقص و بد از کارهای قرن گذشته نیستند. ناصرالدینشاه عدهای از نقاشان را برای تحصیل به موزههای رم و پاریس میفرستاد و گاه بعضی از نقاشان در هنر خود پیشرفتی میکردند و کارهای نویدبخشی به وجود میآوردند، اما کارگران ساده کاشیساز نمیتوانستند بهخوبی از آن استفاده کنند. با وجود این یا اقلاً به عقیده ناصرالدینشاه هنر کاشیسازی متجدد شد. نقش نگهبانان به اندازههای طبیعی روی آجرهای کاشی سردر ادارات دولتی یا کارمندان و منشیان جوان خوش لباسی که به طرف دفاتر کار خود میروند در سردر یک مدرسهی نظامی، توپها، تفنگها و هرم هایی از گلولههای توپ و مسلسلهای عجیب همچنان روی آجرهای چهارگوش نقش شدهاند.
در سردر مدرسه دیگری در یک طرف آدم بدبخت ژندهپوش - بیسواد - و در طرف دیگر جوان زیبا و خوشپوشی – باسواد - که در کالسکهای لمیده نشان داده شدهاست. روی دیوارهای کاخهای سلطنتی هم افسانههای کهنه ایرانی به شیوه تازه نقش شدهاند. تزیین ساختمانی که در چند قرن آنقدر عالی و باشکوه و نفیس ساخته میشد، در این دوره بکلی فاقد روح و هنر گردید.»
امروزه این نظر پذیرفتنی نیست. برنامههای ساختمانی فتحعلیشاه شامل تعداد شایان ملاحظهای مسجد و مدرسه است که هر دو شیوه کاشیکاری معرق و خشتی به طرزی موزون و هماهنگ در آنها بهکاررفته است. قابهای کاشی معرق در طرحهای هندسی پرکار برای قسمتهای عمودی و برای طراحی و تزیین مقرنسها و برای پوسته گنبدها به کار میرفت و کاشیهای خشتی در ترکیبات بدیع، شامل نقش مایههای رز و زنبق و نقوش اسلیمی، برای پوشاندن پشتبغلهای طاقها و سطوحی مثل نوارها و قابهای تزیینی بکار رفتهاند که تاثیر بصری آنها بسیار زیاد بود.
کاشی کاران دوره فتحعلیشاه شیوه معرق بهکاررفته در مدرسه مادر شاه اصفهان را توسعه و تکامل بخشیدند که اصالتاً عبارت بود از طرحهای هندسی با رنگبندی زرد، فیروزهای، سیاه و سفید و خصوصا بهرهگیری از نقش مایههای ستاره، چلیپا، خیزابی ها و شطرنجی ها، و کتیبههای کوفی و ثلث. در مقابل آن کاشی هفترنگ برای نقشاندازی خمیده خطهای اسلیمی و نگارههای گل و گیاه و شاخوبرگ بکار رفت. رنگ آبی اکثراً برای زمینه انتخاب میشد و زرد، فیروزهای، سبز چمنی، ارغوانی و صورتی ملایم در نگارهها به کار میآمد. مقایسه میان دو مسجد، ضوابط کاربست و نشوونمای این دو نوع کاشیکاری را روشن خواهد ساخت.
مسجدالنبی قزوین اولین مسجدی است که به فرمان فتحعلیشاه بر پا گردید، و بر طبق کتیبهی سردر ورودی تاریخ ساخت آن سال ۱۲۲۲ هجری است. دومی مسجد جامع سمنان است که ۲۰ سال بعد (۱۲۴۲ هجری قمری) به پایان رسید (طبق کتیبهای در ایوان جنوبی صحن) . هر دو مسجد بر پایه نقشه چهار ایوانی ساختهشده اند. در مسجدالنبی قزوین بهمنظور تاکید بر تناسب های درگاه ورودی، دوسویه داخل ورودی با کاشی هفترنگ و پشتبغل ها وزیر رخ بام ایوان و دو سوی ورودی با اسپرهای عمود مطابق با شیوه کاشی معرق تزیین شده و تمام نمای ایوان در شکلهای لوزی گون بازنمایی شدهاند و در کاشی هفت رنگی از طرحی سیال و سراسری و الهامگرفته از اصل چینی مشتمل بر گلهای آبی و نگارههای شاخه برگی روی زمینه سفید محدود گشتهاند. در صحن مسجد تقلید از تلاش بیشاز حد معماران صفوی در پوشاندن هر سطح و گوشهای با کاشیکاری منسوخشده و در عوض تزیین با کاشی بهمنظور تاکید بر تضاد میان هلالهای منحنی و جرزهای قایم به سطوح پشتبغل ها، توأم با واگذاردن باقی آن بخش ساختمانی به رگچین آجری ساده محدود شده است.
در هر دو مسجد پشتبغل ها، دو سطح نیم قوسی واقع میان دو جانبه حلال با راست گوشههای درگاه، با کاشی هفترنگ با نقوش سرشاخه ای در قزوین، و لوزی های گل و گیاهی مکرر در سمنان، بر زمینههای زرد و آبی متناوب، تزئینشده است. لیکن متنوعترین کاشیکاری متمرکز در ایوان هاست، خصوصاً ایوان جنوبی (در مسیر قبله) که به شبستان گنبددار راه مییابد.
همچنین در هر دو مسجد معرقکاری بهصورت سلسله قاببندی های مستطیلشکل قائم واقعی بر دو جانب ورودی ایوان اجرا شدهاست. در مسجدالنبی قزوین این قاب بندها حاوی نگارههای مکرر شکلگرفته از واحدهای لوزی یا نوارهای خارماهی و توام با کتیبههای کوفی با نام الله، محمد(ص) و علی(ع) هستند.
در ایوان مسجد قزوین کاربست لوزی و ششضلعی و ستارهای با ناشیگری، و در مسجد سمنان با ظرافت انجام گرفتهاست. همچنین کاشی هفترنگ در ایوان شبستان محراب روی قاب بندهای بزرگ را با ردیفهای مکرر نقش بتّه جقّه پوشاندهاست، آنهم با رنگهای صورتی، آبی، سبز محاط در داخل ترنج های متناوب زرد و سفید. این طرح شباهتهای نزدیک با طرحهای منسوجات کرمان دارد و برای نخستینبار در کاشیکاری ابنیه فتحعلی شاهی بکار میرفت.
هنرمندان دستگاه ناصرالدینشاه صاحب سنتی تکاملیافته و تجربیاتی در صنعت کاشیکاری شده بودند. فعالیت ساختمانی ناصرالدینشاه بهخصوص در تهران زیاد شد و به حرکتی انقلابی در نوسازی پایتخت انجامید که در سال ۱۲۸۴ هجری آغاز شد و ثمرات خود را در عرصه ساختمانهای مذهبی و غیرمذهبی مزین به انواع کاشیکاری با نوآوریهای فنی و ایجاد مضامین تصویری بر جا گذاشت.
هر دو نوع کاشیکاری معرق و هفترنگ همچنان ادامه داشت، اولی با رنگهای خشنتر و نگارههای گوشهدار تر و دومی با بکار گرفتن رنگهای تازهای چون آبی دریایی و زرد نارنجی به روش سایهدار و اندک هاشورخورده. کاشی هفترنگ با استفاده از نقش مایههایی نظیر دستههای فراوان گل رز و گلدان و انواع میوه انگور، خربزه و انار تلطیف شد. در تمامی این سبک، سلایق عصر ملکه ویکتوریا مشهود است که این تأثیر را میتوان در نقشمایه هایی نظیر صحنههای چشمانداز و مناظر اروپایی که بهطور قطع از کارتپستالهای معاصر وارداتی و تصاویر مجلهها کپیبرداری شدهاست بهخوبی مشاهده کرد.
شاید تکیه معاون الملک در کرمانشاه را بتوان یکی از فوقالعادهترین بناهای مذهبی ازنظر استفاده از کاشیکاری دانست که با قابهای بزرگ کاشیهای خشتی که یک رشته از وقایع تعزیه و موضوعهای عارفانه را نشان میدهد تزیین شدهاست. این کاشیها از نظر استفاده از رنگ، همانند یک اثر نقاشی است. همچنین در این کاشیها تصاویری از شخصیتهای بزرگ مذهبی و مقامات حکومتی گنجانده شدهاست که به شیوه سیاهقلم روی زمینه سفید کار شدهاند و از نظر محتوا قطعا تحت تاثیر لیتوگرافها و عکسها هستند. عالیترین کاشیهای هفترنگ با نقش گل و میوه و ساختمان در آستان شاهعبدالعظیم و بر نمای امامزاده طاهر ابن آستان جان گرفتهاند. کاشیکاری بناهای مذهبی بهتر از همه در مسجد سپهسالار عرض شدهاست که سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۳۰۲ هجری در تهران اجرا گردید. این بنا مسجدی است با تناسب های دست و دلباز، بر نقشه مستور و آراسته به منارههای پرزادوولد. منارههایی که هم با اندازه و هم با کاشیکاریهای خود قدرتنمایی میکنند و در غلافی از هفت رنگی خشتی به نقش مکرر لوزی های درشت پوشیده شدهاند. با نگرشی دقیقتر معلوم میشود که نقش مایههای انباشته در لوزی ها بهصورت گلدانهایی پر از گل سرخ و زنبق یا منظرههای طبیعی اقتباس شده از کارتپستالهای تازهوارد از اروپا و گاه جایگزین درون قابی بیضیشکل از شاخ و برگه زردرنگ مضامین تصویری بیسابقهای در کاشیسازی بودهاند.
کاشیکاری جداره داخلی گنبد مسجد سپهسالار
کاشی کاری مسجد سپهسالار
در داخل ساختمانهای دربارهی دورهی ناصری ساماندهی سنتی و تزیینات معمول دوره فتحعلیشاه ادامه مییابد. ازاره حجرهها، پشتبغلهای حجرههای پیرامون حیاط و طاقنماهای ایوان جنوبی مسجد سپهسالار با کاشیهای هفترنگ با انواع نرگسهای نوپیدای آمیخته به شاخ و برگهای بسیار انبوه، پشتبغل ها و ازارههای هر یک از طاق نماها را زینت میبخشد. برای پوشش طاقهای قوسی، معرقکاری با آذین گلسرخی نازککاری شده و به رنگهای فیروزهای، زرد، سیاه، سفید و قرمز بکار گرفتهشده است. ایوان جنوبی مسجد پرنقش ترین و متنوعترین مجموعه کاشیکاری را عرضه میدارد، خصوصاً در پیشطاق حرم گنبددار. در اینجا نیز هر دو نوع اسلوب کاشیکاری بطور متناوب بکار گرفتهشدهاند. کاشی هفترنگ (یا تابلویی) یک سلسله ترنج های بیضوی قابشده در انبوه طوماریها بهکارگرفته است تا درون آنها نقشی چون تابلوهای گل و میوه مخلوط درهم هندوانه، انار، گلابی، خوشه انگور و گل سرخها و زنبق ها را به تجسم درآورد، که بازهم برای سطوح کاشی مضمون تصویری تازهای بود. روی کاشیهای قاجاری به درجات متفاوت ضخامت و با اختلاط کارشناسانه مواد کانی و رنگ مایهها لعاب دادهشده است تا بارها جلوی مینایی و کاملاً طبیعی بخشد.
این خود یکی از ویژگیهای نوظهور کاشیسازی ایرانی است که باید با اسلوب مشابه بهکاررفته در کارخانههای سفالینه سازی اروپایی (سرامیک) در همان زمان مورد مقایسه قرار گیرد و نه با هیچیک از اسلوبها و سنتهای کاشی گری بومی ایران. اهمیت کاشیکاری در ابنیه غیردینی به سرپرستی و تشویق ناصرالدینشاه این بودهاست که ضمن ایجاد نگارههای فراوان شاخ و برگی، و گل و گیاهی معمول در معماری ایران، صحنههای تصویری و گزارشی «نقاشی سان» نیز بر آنها افزوده شد. البته بازنمایی تصویری از موجودات طبیعی از دورههای گذشته، یعنی طی سدههای یازدهم و دوازدهم، در کاشیکاری استفاده میشد، ولی در ابنیه دوره ناصری آن عناصر با هم ترکیببندی منطقی یافت و بهصورت صحنههایی منسجم و مرئی در زندگی روزمره، و اجراشده به شیوه واقعنما ارزش شد. نمونههای خوب این زمره کاشیکاریها را میتوان در کاخ گلستان و کاخ سلطنتآباد مشاهده کرد.
کاشیکاری کاخ گلستان
کاخ گلستان با مجتمع ساختمانی واقع در باغهای مرکزی تهران قدیم هم محل دیوانخانههای کشوری بود و هم اقامتگاه شاهان قاجاری. اما در فاصله سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۱۰ هجری قمری به امر ناصرالدینشاه چنان نوسازیها و چندان الحاقاتی در آن صورت گرفت که رواست کل آن مجتمع ثمره سرپرستیهای شخصی ناصرالدینشاه شمرده شود.
کاخ سلطنتآباد در سال ۱۳۰۵ هجری برای اقامتگاه تابستانی پادشاه برپا شد. در سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۰۰ هجری کاشیکاری زیادی به نمای خارجی و دیوارهای باربر کاخ گلستان افزوده شد. معرق با شکلهای هندسی و رنگهای فیروزهای، زرد، سفید و سیاه در حاشیهبندی های دور قاب درها و پنجرهها به کار رفت؛ و کاشی هفترنگ به سهم خود سلسله قاببندهایی تزیینی با مضامینی چون پیکار جانوران، درفشی قاجاری شیر و خورشید، یا صحنههای شکار و امور زندگی روزانه و مانند آن را آمیخته به انبوهی از گل سرخها و شاخ و برگها به وجود آورد.
برخی از جذابترین اینگونه کاشیکاری پوشش افریز در دهلیز بالای پلکان داخلی کاخ را تشکیل دادهاند، با کتیبههای تاریخدار در میانشان که نصب آنها را بهسال 1304 هجری مشخص میسازد. آنها ازاینجهت نیز اهمیت دارند که اسلوب زیر لعابی نقش یافتهاند، یعنی اسلوبی که تا آن زمان خاص سفالگری بود و ندرتاً در کاشیکاری بکار میرفت. اکثر قطعات ممتاز کاشی قاجاری تولیدشده در تهران، کار استاد علیمحمد اصفهانی، کاشیساز نامدار دورهی ناصرالدینشاه از وی از خبرگان سرشناس بود. از روی کاشیهای تاریخدار و امضاشده وی مشخص میشود که در سال ۱۳۰۲ قمری اصفهان را به مقصد تهران ترک کرده و در محل کاشی سازان نزدیک به دروازه قدیمی شاهعبدالعظیم واقع در جنوب پایتخت سکنی گزیدهاست.
ازاینرو بعید نیست که او و هم عصراش برای تولید کاشیهای دو کاخ گلستان و سلطنتآباد کارکرده باشند. این کاشیها بسیاری از بنمایههای ادبی و افسانههای ملی ایران، صحنههای نسخه برداری شده از روی عکسها و کارتپستالهای اروپایی، و وقایعی عادی از زندگی ایرانیان آن زمان را به تصویر درآوردهاند. مجموعه کاشیهای آخری از جنبهای جالب برخوردارند؛ زیرا به روش سایهاندازی و هاشور زنی با رنگ سیاه توام با مرکب قهوهای اجرا شدهاند و این خود نشانهای بودهاست از نفوذ عکاسی در نگارگری ایران.
با توجه به اینکه ناصرالدینشاه شخصاً عکاس مشتاق و کارآزمودهای بود و مجموعه بزرگی از آلبومهای عکس فراهم آورد که راهنمایی مناسب برای طراحی کاشیها بود، گفته بالا موجب شگفتی ما نخواهد شد. در کاخ گلستان کاشیهایی وجود دارد که ناصرالدینشاه را در حال سان دیدن از سپاهیان یا در تک کاشی کوکبی دیگری شاه را مجذوب گوش دادن به نوای پیانو نشان میدهد در برخی کاشیها نیز مناظر شهری و ساختمانهای یادبودی از جمله عمارت شمسالعماره ساختهشده در سال ۱۲۸۲ هجری مصور شدهاست.
گستردهترین سطح یکدست پوشیده از کاشیهای زیر لعابی در افریزی سراسری به دور دیوارهای یکی از تالارهای پذیرایی در کاخ سلطنتآباد - که آسیبندیده و برجا مانده -مشاهده میشود نقش کاشیها بهطور یکسان دارای ستاره برجسته مرکزی با صحنههایی از اشخاص به رنگهای بسیار روشن است که با هاشور زنی، سایهاندازی و ژرفا نمایی اجرا شدهاند تا هر چه بیشتر واقعی بنمایند. ویژگی جالب در اینمورد نیز فهرست غنی مضامین نگارگری است که از هر دو مجموعه سنتهای ایرانی و اروپایی اخذ شدهاست از زمره این آثار یکی چهرهسازی کمنظیری از مردی کاشیساز درحال کار و دیگری تصویرگری غیررسمی از بانوی ایرانی در جامعه تفرج است و دراینمیان مضامینی هم به نقش درآمدهاند که بهطور مستقیم و آشکار تقلیدشده از روی عکسها و آثار تصویری اروپایی است و هیچ نشانی از نگارگری ایرانی ندارد، از جمله، چهرهسازی هایی از بانوان فرهنگی در جامعه و کلاه دهه ۱۸۸۰ میلادی، کودکانی با سر و مو و جامعه دوره ملکه ویکتوریا که سگ یا گربهای در بغل گرفتهاند، و مردی که بادکنکهایی بسته به نخ در دست دارد اینها همه بنمایههای تصویری هستند که در سده سیزدهم بهطور روزافزون وارد ایران شدند.
در خانههای اعیانی نیز در مقیاسی کوچکتر از کاخها کاشیکاریهای شایانتوجهی با علایق شخصی و محلی بر نماها به کار رفت. در باغ ارم شیراز سنتوری مرکزی که حدود سال ۱۲۹۲ هجری ساخته شد با یک سلسله صحنههای نقش شده بر کاشیهای معرق و خشتی – تابلویی - در رنگهای روشن تزیین یافت که حاوی مضامینی از گزارشها و توصیفهای سنتی یا معاصرند. از موضوعهای مورد توجه و متداول ناصرالدینشاه سوار بر اسب در جامهی شاهی است که با جزئیات نشاندادهشده است. در نمونههایی دیگر به گرد همین تصویر اصلی صحنههای کوچک و مجزا در وصف مضامینی ادبی و کهن نیز نقش شدهاند، مانند خسرو سوار بر اسب و حیرتزده از دیدن شیرین به حال آبتنی در گوشه رودخانهای دور از انظار، یا مجلس زلیخا با ندیمه اش که در نظاره جمال بیمثال یوسف از خود بیخود شدهاند. عمارت اربابی عفیفآباد، بناشده در حومه شیراز بهسال ۱۲۸۲ هجری، مزین به کاشیکاری هفترنگ در سنتوری سردر اصلیاش است که مضمونی عمده در هنر و فرهنگ ساسانی، یعنی صحنهی اعطای منصب از جانب اهورامزدا به پادشاه (اردشیر ساسانی) را از روی برجستهکاری صخرهای نقشرستم در نقشی درشت و شگفتانگیز تقلید کردهاست.
کاشیکاری تصویری و منظره نما همچنین زینتبخش بناهای عمومی یا شهری از جمله دروازهها شد. یکی از دروازههای تزئینی دروازه ارگ سمنان است که به فرمان ناصرالدینشاه در سال ۱۳۰۲ هجری با کاشیکاری صحنههای مختلط از مضامین سنتی و معاصر برای شهرها برپا شد. سنتوری مرکزی پر شدهاست از ترکیبهای تصویری رستم در نبرد با دیو سفید به رنگهای روشن، و نیز با نازککاری تمام در تجسم بخشیدن به بافتهای پوست بدن و جامه تن. نظر افکندن بر سربازان ایرانی اونیفورم پوشیده در حین شلیک کردن توپ یا درحال ایستادن به حالت خبردار گواهی بر ورود به دنیای جدید است.
مظفرالدینشاه (۱۳۱۳ تا ۱۳۲۴ هجری قمری) کار پدر را در کاخ گلستان دنبال کرد و نخست کاشیکاری به نقشه زیر لعابی در افریز دهلیز واقعی بر بالای پلکان ورودی را توسعه داد و آنها را با کاشیهای تک خشتی مورخ ۱۳۱۶ هجری و نقشاندازی شده به روش تکرنگ هاشورخورده با تأثیرپذیری از عکاسی همعصر تکامل بخشید. موضوعهای تصویری این کاشیها از سه منبع گرفتهشده بود:
۱-مجموعه پادشاهان پارتی به شکل نیمرخ با نوشته نام سلسله و نام پادشاه در قابی مدور که از روی سکهها تقلید شدهاست.
۲-مجموعه پادشاهان ساسانی و فرمانروایان بعدی، مانند شاه طهماسب، شاهعباس کبیر و نادرشاه، مقتبس از تصاویر کتابهای چاپ سنگی در اواخر سده سیزدهم هجری ازجمله نامه خسروان.
۳-مجموعهای از مناظر طبیعی و شهری، بناهای یادبودی، یا معماریهای تاریخی از بقعهها و مزارهای برجدار و پلهای نواحی ساحلی خزر تا اهرام مصر که منبع الهام آنها عکسهای آلبومهای شاهی بودهاست.
لیکن شماری از چشمگیرترین کاشیهای اوایل سده چهاردهم هجری در پادشاهی آخرین فرد سلسله قاجار یعنی احمدشاه (۱۳۲۷ تا ۱۳۴۴ هجری قمری) تولید شد. دروازه باغ ملی تهران ساختهشده بهسال ۱۳۴۰ هجری آخرین دروازه مزین به کاشیکاری در سنت قاجاری است. کاشیهای هفترنگ آن قاب بندهای بزرگ و حاشیههای کتیبه به وجود آوردهاند، افزون بر نگارههای سده سیزدهم هجری همچون نقش درفش شیر و خورشید یا پیکر زنانه بالدار تمرکز عمدهای به شمایل گری نظامیان دادهاند. سربازان در دو جانبه دروازه به نگهبانی ایستادهاند، درحالیکه لباس یکشکل قزاقهای ایرانی را به تن دارند و آسمانی آبی و ابرآلود را در پشت سر.
دروازه باغ ملی، نمای بیرونی
دروازه باغ ملیف نمای درونی
دروازه باغ ملی، نمای نزدیک
مراحل تحول کاشیکاری ایرانی در گذر قرون بهروشنی نمایانگر سنتی سرزنده و نوجویی مستمر است همانطور که ممکن است بهدرستی گفته شود فنون معرقکاری در عهد تیموریان و فنون کاشیهای هفترنگ در عصر صفویان به کمال خود رسید میتوان دریافت که در دورههای زند و قاجار نیز تنوع و ابتکار به صنعت کاشی سازی ایران و رونقی تازه بخشید.
همچنین به واسطه اشیاء و آثار دورههای مختلف در تاریخ ایران کاشیکاری چه از نظر شیوه و چه از نظر لحاظ اسلوب و مضمون امکانات زیادی را پیش روی کاشیگر قرارداد، چنانکه این امر در مقایسهی معرقکاری منضبط و به انقیاد درآمدهی سلجوقی با کاشیکاریهای مصور، واقعنما، و انعطافپذیر دوره قاجار، مشهود است.
منبع: کتاب کاشی کاری قاجاری محمد رضا ریاضی.