به نواحی بین دو رود دجله و فرات در قاره آسیا بینالنهرین اطلاق میشود. بینالنهرین باید در صدر مطالعات تاریخ هنر جهان باستان قرار داشته باشد، چراکه این منطقه مهد نخستین و قدیمیترین تمدنهای بشری بودهاست، تمدنهایی که مبدأ اولین خط، اولین حکومتها و قوانین مدون، اولین دین رسمی، اولین آثار معماری، سفالگری، بافندگی، فلزکاری و کشاورزی سازمانیافته و مبدأ اولین اسلوبهای اندازهگیری و محاسبه بودهاند.
در آغاز هیچ حکومت مقتدری نمیتوانست برای طولانیمدت آنجا بنیان نهاده شود اما بعد از چندین سال ستیز و درگیری بین نژادها و اقوام مختلف بالاخره امپراطوریهای سومر، بابل، آکد و آشور بهسبب پیروزیهای مکرر ماندگار و تاریخساز شدند. با وجود آنهمه جنگهای داخلی و خارجی و روی کار آمدن یک سلسله و برچیده شدن ناگهانی آن، عظمت پیشرفت فرهنگی و هنری در این منطقه شگفتآور و عجیب بهنظر میرسد.
البته قبلاز این تمدنهای شناختهشده تمدنهای دیگری نیز در این منطقه بودهاند که نامشان را نمیدانیم و تنها میتوان از روی نام محل آثار کشفشده متعلق به آن تمدنها آنها را نامگذاری کرد مثل حسونا، جارمو، تل حلف، عبید، جمدت نصر و اوروک. از این نواحی تعدادی سرامیک، سفال و گلدانهای رنگی و منقوش با موتیفهای هندسی و تعدادی مجسمههای الهه برکت پیدا شدهاست.
نخستین قوم ماندگار و تأثیرگذاری که در جنوب بین النهرین مستقر شدند سومریان بودند. آنها مردمی از نژاد غیر سامی بودند اما اینکه دقیقاً از کجا به بینالنهرین آمده بودند مشخص نیست. منشأ این قوم همچنان یکی از معماهای بزرگ تاریخ جهان باستان است.
سومریان اغلب کشاورز بودند. شهرهایی چون اور، اوروک نیپور، لاگاش، اریدو و لارسا اولین شهرهایی هستند که سومریان بنا کردند. این شهرها معمولاً با دیوارهایی محاصره شده بودند.
اختراع خط میخی مهمترین خدمت سومریان به بشر بودهاست و ازآنجاکه تاریخ با ابداع خط و نوشتن آغاز میشود سومریان را باید آغازگر تاریخ مدون بشری دانست. آنها به یمن اختراع خط بود که توانستند دین، فرهنگ و هنرشان را به نواحی مجاور نیز گسترش دهند. ظاهراً همین خط میخی بود که بعدها به آکد، عیلام، آشور، بابل و سر انجام ایران هم رسیده است.
با ظهور سومریان و آغاز تاریخ مدون اولین نشانههای دین و مذهب نیز ظاهر میشود. سومریان بهجای اعتقاد به جادو که مربوط به دورههای پیش بود به خدایان نیک و بد اعتقاد داشتند که تجسمی از نیروهای طبیعت بودند مثلاً خدای آسمان آنو بود و خدای زمین بل (انلیل). همینطور سایر مظاهر طبیعت مثل آب، آفتاب، ماه و طوفان خدایی جداگانه داشتند. درواقع این دین ابتدایی برخاسته از موقعیت جوی خاص بینالنهرین بودهاست. گرمای طاقتفرسای تابستان، سیلهای شدید، خشکسالیها و آفات مختلف کشاورزی انسان را به این اندیشه واداشت که باید نیروهایی برتر و قویتر از او در طبیعت وجود داشته باشند.
اغلب آثار معماری سومریان نیز برخاسته از همین دین و مذهب بودهاست. بههمین دلیل عمدهی آثار معماری ایشان معابد آنهاست. معابد که کاهنان اداره شان میکردند نهتنها در امور دینی که در امور کشوری، فعالیتهای اداری و اقتصادی آن دوره نیز نقش داشتند و در واقع به نوعی قدرت اصلی حکومت در دست کاهنان همین معابد متمرکز بود. هر شهر خدایی مخصوص به خود داشت و علاوه بر شاه، کاهنان نیز خود را نمایندهی آن خدا میدانستند و با این عنوان بر شهرها فرمانروایی میکردند. معابد حتی کارکردهای نجومی هم داشتند، کاهنان حرکات ستارگان را از زیگورات ها رصد میکردند.
معابد سومریان که از آجر و گل ساخته میشد متشکل از بنای چند طبقهای به شکل هرم بود که زیگورات نامیده میشد. در این هرم هر طبقه نسبتبه طبقهی بالاتر مساحت بیشتری داشت و دارای رنگی متفاوت بود که احتمالاً معنی نمادین متفاوتی نیز داشت. اتاق اصلی در بالاترین طبقه زیگورات های کوه مانند قرار داشت و دسترسی به آن تقریباً سخت و مستلزم پیمودن راهی طولانی بود. این اتاق محل نگهداری مجسمه خدایان معبد بود که در مقابل آن مراسم قربانی انجام میشد. علاوهبر قربانی برای خدایان، مردم نیز هدایای گرانقیمتی به آنها هدیه میکردند که همین امر کاهنان معابد را ثروتمند و متعاقباً قدرتمند ساخته بود.
البته این معابد ابتدایی ساخته سومریان استحکام زیادی نداشت، با وجود مصالحی چون گل و آجر طبیعی است که امروزه جز پی و اسکلت چیز زیادی از آنها باقی نمانده باشد. معابد بهجای مانده از سومریان عبارتاند از معبد سفید در شهر اوروک، معبد آتنا در شهر اور و همینطور معبد عبید که دیوارهایش با موزاییکهای رنگی تزیین شده بود.
از بایگانی بعضی معابد لوحهایی گلی حاوی مطالبی راجعبه قوانین مختلف حاکم بر زندگی روزانه سومریان بهدستآمده است.
از آثار معماری سومریان که بگذریم از جمله آثار هنری باقیمانده از آنها یک لوح مستطیلشکل است بهطور چهل و پنج سانتیمتر که به پرچم اور شهرت پیدا کردهاست. این لوح شامل صحنههایی از جنگ سومریان با دشمنانش شان و پیروزی بر آنهاست. در این لوح از سنگهای قیمتی و صدف که با کمک قیر به لوح وصل شدهاند در تزیین صحنهها استفاده شدهاست بهطورکلی هنرمندان سومری با ادغام مصالح گوناگون اثر هنری خود را خلق میکردند.
پرچم اور به ابعاد ۲۱٫۵۹ در ۴۹٫۵۳ سانتیمتر امروزه این پرچم به صورت بازسازی شده در موزه بریتانیا در لندن به نمایش گذاشته شدهاست.
جعبه چنگ سومری محل نگهداری موزه پن در فیلادلفیا
اثر دیگر جعبه چنگ سومری است که از شهر اور بهدستآمده است. این جعبه از چوب ساختهشده و در آن از طلا، سنگهای قیمتی و صدف برای تزیین استفاده شدهاست. سر یک گاو با شاخهای رنگی که از ورق طلا و سنگ لاجورد ساختهشده نیز روی آن دیده میشود. گاو نر که حیوانی مقدس و شایستهی پرستش قلمداد میشده تمثیلی از باروری و قدرت بودهاست. در اینجا ریش این گاو به نشانه همین قدرتش به او اضافه شدهاست.
سپس روی جعبه در چهار ردیف چهار صحنه مختلف نشاندادهشده است. این تصاویر بهترتیب روایت کننده پیروزی سومریان بر دشمن و بردن غنایم و نهایتاً استراحت و شادمانی شاه با نوشیدن یک جام در حال گوش دادن به چنگ و آواز است. اینها همه به کمک حیواناتی نشاندادهشده است که رفتاری شبیه آدمیان دارند.
در قسمت اول تصویر پهلوانی که احتمالاً گیلگمش ( پادشاه و یا پهلوانی در اساطیر سومری که در اوروک فرمانروایی میکردهاست) است درحال دستوپنجه نرم کردن با دو گاو که سر انسان دارند دیده میشود. در صحنه دوم یک شیر و یک سگ در حال حمل غذا هستند که سگی در زیر کمربند خود خنجری را حمل میکند و شیر ساغر و پیمانه بههمراه دارد. در قسمت سوم یک الاغ و خرس مشغول نوازندگی با چنگ و یک آهو جامهایی در دست دارد. و در قسمت آخر دو جانور تلفیقی، عقرب و بزی با سر انسان مشغول حمل چیزهایی هستند. این اثر اکنون در موزهی دانشگاه فیلادلفیا نگهداری میشود.
مجسمه بز و درخت
مجسمه بز و درخت در موزه بریتیش
مجسمه بز و درخت موزه پن در فیلادلفیا
با توجه به قطعه چوبی روکش طلایی پشت بز احتمالا دارد این دو مجسمه پایه های یک میز باشند.
اثر دیگر دو مجسمه مشابه هم است که مجسمه یک بز است که از چوب و طلا و سنگ لاجورد ساختهشده است. این اثر که در شهر اور پیدا شده بزی است که روی دو پا ایستاده و دستانش را روی درختی نهاده است. بز نیز در میان سومریان حیوانی مقدس تلقی میشده است. این اثر نیز اکنون در موزهی دانشگاه فیلادلفیا نگهداری میشود. یک گلدان سنگین نیز از شهر اوروک بدست آمدهاست که روی بدنه آن در چهار ردیف چهار صحنه میبینیم. مثلاً یکی از آن تصاویر صحنه تقدیم هدیه به ایننه، ایزد بانوی آسمان سومریها، است که در کنار معبدش نشاندادهشده است.
گلدان سنگی وارکا محل نگهداری در موزه ملی عراق
همانطوریکه قبلاً اشاره شد در نقاشیهای پیشاز تاریخ تصاویر زیادی از انسان به چشم نمیخورد، حداکثر چند طرح انتزاعی و مختلط اما در هنر سومری حضور انسان چه در نقاشیها و چه در نقوش برجسته و مجسمهها دیده میشود. از آن جمله میتوان به سردیس یک زن نیز اشاره کرد که از معبد سفید در شهر وارکا بدست آمدهاست. این مجسمه که از سنگ مرمر ساختهشده است به عقیده بعضی باستانشناسان سر ایننه است که شاید بدنی هم داشته که ازبینرفته است. مشابه اغلب مجسمههای سومری این سردیس نیز دارای چشمان درشت و فراخی است که البته جای چشمها که از صدف یا سنگهای رنگی پر شده بود اکنون خالی است روی سر مجسمه نیز کلاه گیسی از زر قرار میگرفته است.
مجسمه وارکا، یا سر اینانا، یافت شده در اوروک یا وارکای امروز در عراق
از دیگر مجسمههای کشفشده مجسمه خدایانی از معبد ایشتار در شهر ماری و معبد ابو در تل اسمیر است خصوصیت مشترک همه این مجسمهها چشمان درشت و فراخی است که البته ویژگی تمام مجسمههایی است که در بین النهرین یافت شدهاند. گشادی و فراخی بیشازحد چشمها با نگاههای خیره احتمالاً نمادی از هشیاری، بینایی و علم مطلق خدایان آنهاست. در بین آنها اندازه چشمهای سردیس ابوی خدا را به نسبت سرش مقایسه کنید.
مجسمه خدایان معبد ابو در تل اسمیر
گنجینه مجمسه خدایان معبد ابو در تل اسمیر
همه این مجسمهها همانطوریکه در تصویر مشخص است اندامی قائم و استوار دارند و جامهای بلند و راست با چین هایی در پایین لباس به تن کردهاند. آنها دستها را به نشانهی احترام یا نیایش به سینه گذاشتهاند که این حس احترام در نگاههای خیره آنها نیز موج میزند. بلندترین این مجسمهها با ارتفاعی حدود هفتاد و پنج سانتیمتر اکنون در موزهی بغداد در عراق نگهداری میشود.
از سومریان تعداد اندکی مقابر زیرزمینی مربوط به شاهان که از آنها طلا و زیورآلاتی پیدا شده نیز باقیمانده است. در واقع سومریان به زندگی بعد از مرگ اعتقاد داشتند اما این زندگی ارتباط به جسد و نگهداری و مراقبت از آن نداشت بههمین دلیل از سومریان بهجای آرامگاه بیشتر زیگورات و کاخ مانده است.
در سومر دو نوع مهر ساخته میشد مهرهای گرد و مهرهای استوانهای (سیلندری) . مهرها را از گل پخته یا سنگهای مختلف تهیه میکردند. مهرهای استوانهای معمولاً ارتفاعی حدود سه یا چهار سانتیمتر داشتند با سوراخی برای گذراندن نخ از آنها. این مهرها نشان مخصوص فرمانروایان یا دیگر افراد سرشناس مثل تجار بودهاند روی آنها اشکال هندسی مختلف، تصاویر مذهبی و جنگی یا مشخصات صاحب مهر نقش می شد. روش استفاده از آنها به این نحو بود که آنها را روی رس نرم میغلتاندند و به این نحو تصاویر روی آنها که روی سنگ نقر شده بود نمایان میشده و در واقع به این وسیله نامه یا سندی که روی لوحی گلی نوشتهشده بود مهر و امضا میشد. تصاویر مهرهای هر قوم در هر دورهای از آن جهت اهمیت دارد که میتواند بهنحوی سیر تکامل هنری آن قوم را به ما نشان دهد از جمله مهرهای باقیمانده از سومریان یک مهر استوانهای است که پهلوانی را در حال جنگ با یک گاو نر نشان میدهد و موجودی نیمه انسان و نیمه گاو با یک شیر دستوپنجه نرم میکند. این مبارزه میان جانوران و هیولاها نمادی از ستیز میان نیروهای طبیعی و فوق طبیعی قلمداد میشدهاست.
بعد از سومریان آکدیان به قدرت میرسند. اما بعد از مدت کوتاهی براثر تاختوتاز قوم گوتی که قومی کوه نشین بود برکنار میشوند و گوتیآن حدود شصت سال بر بینالنهرین تسلط مییابند. دراینمیان شهر لاگاش بیشاز شهرهای دیگر سومر در حفظ استقلال خویش کوشید و پادشاه این شهر که گوده آ نام داشت در برابر نفوذ بیگانگان مقاومت زیادی کرد که همین سبب دوباره قدرت گرفتن سومر شد در زمان گوده آ بینالنهرین درخشش پیشین خود را بازجست و معابد و ساختمانهای متعددی در شهرهای آن ساخته شد. ازآنجاکه در شکلگیری سومر جدید بیشاز همه پادشاه شهر لاگاش، گوده آ، نقش داشت هنر این دوره نیز حول ساخت تندیسهایی از او شکل گرفت که از شاهکارهای پیکره سازی نیز محسوب میشوند. حدود بیست مجسمه از گوده آ از سنگ سخت دیور ریت در معبدی در شهر لاگاش کشف شدهاست. مجسمه ها اغلب چشمهای درشت و ابروهایی برجسته دارند گوده آ دستهایش را محکم درهم فشرده، کلاهی بهظاهر پشمی بر سر و قبای بلند که ازیکطرف شانهاش فرو افتاده به تن دارد.
مجسمه گوده آ در حالت ایستاده محل نگهداری موزه لور
بعضی مجسمهها نیز به حالت نشسته هستند یکی از آنها اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود که گوده آ را نشسته در حالت عبادت نشان میدهد و کتیبهای نیز روی دامن او حک شدهاست. اکثر مجسمه ها شاه را در حالت پرستش و نیایش و عبادت نشان داده اند.
مجسمه گوده آ نشسته محل نگهداری موزه لور
مهمترین اثر معماری سومر جدید زیگورات اور در شهر اور است این معبد در کنار چندین معبد دیگر واقع شده اما از باقی آنها باشکوهتر است.
نقوش روی مهرهای این دوره (سومر) بهیکباره عاری از مضامین اساطیری مربوط به دورههای قبل میشود و بهجای آن بیشتر نوشتههای روی مهرها دیده میشود. یک مجموعه از مهرهای این دوره در موزه استانبول نگاهداری میشوند.
آکدیها نیز قومی از نژاد سامی بودند که در حدود دوهزار و سیصد سال پیش از میلاد توانستند با رهبری فرمانروایی بنام سارگن بر سومریان که تا پیشاز این با آنها رابطه بازرگانی داشتند چیره شوند. آنها دولتی جدید در جنوب بینالنهرین بنیان گذاشتند که البته دوام زیادی نیافت و بعد از حدود صد و پنجاه سال مغلوب قومی بنام گوتی شد.
با غلبهی آکد بر سومر فرهنگ و تمدن سومر از بین نرفت بلکه آکدی ها به نوعی همان هنر سومریان را ادامه دادند و همان خصوصیات در هنر این دوره نیز دیده میشود، هرچند اینبار با ظرافت و زیبایی بیشتر. آنها شهرهای آکد، ماری، بابل و کیش را به وجود آوردند.
سردیس مفرغی فرمانروای آکدی احتمالا سارگون یا نوه سارگون نارامسین
اولین شاه آنها همونطور که اشاره شد سارگن بود که حدود پنجاه و پنج سال حکومت کرد. بعد از او نوهاش نارامسین پادشاهی کرد که در زمان او بینالنهرین یکی از درخشانترین دورههایش را گذراند. از آثار این دوره که اغلب از شوش در ایران و لاگاش در بینالنهرین بهدستآمده یک سردیس است از جنس برنز که در نزدیکی معبد ایشتار در شهر نینوا پیدا شده و اکنون نیز در موزهی بغداد در عراق نگهداری میشود. این اثر بارزترین نمونه فلزکاری این دوره محسوب میشود. بهطورکلی عمده پیشرفت آکدی ها در زمینه فلزکاری بود است. این مجسمه نیز به سبک سومری چشمان فراخی دارد، لبهایی ضخیم و برجسته، ابروهای کشیده، موهای مجعد و بینی خمیده که نشانی از سامی نژاد بودن آکدی ها است به اعتقاد بعضی این سردیس متعلق به سارگن فرمانروای آکدی ها است. در زمان آکدی ها پادشاه مقام خداگونه ای پیدا کرده بود و این مفهوم تازهی قدرت شاه در چهره باابهت این تصویر مشخص است.
پیروزی نارام سین بر قبیله کوهستانی لولوبی و پادشاه آنها ساتونی، موزه لوور.
اثر دیگر این دوره لوح نقش برجستهای از پیروزی نارامسین نوه سارگون است این لوح به دست ژان دمورگان باستانشناس فرانسوی در شوش کشف شده و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. در این نقش برجسته نارامسین با قامتی بلند و کلاهخود شاخدار به نشانهی مقام خداییاش و با تیر و کمانی در دست پاهایش را روی بدن دو سرباز شکستخورده دشمن (قوم لو لو بی) گذاشته، درحالیکه یکی از سربازان دشمن با تیری که گردنش را شکافته درحال احتضار است. سپاهیان شاه نیز که با هشت پیکر نمایشدادهشده اند نیزه در دست دارند و پرچمهایشان را به نشانهی پیروزی برافراشتهاند. در قسمت جلو صحنه کوه زاگرس تصویر شده و شاه درحال هدایت سپاه پیروزمندش از شیب کوه است. در بالا نیز دو ستاره به نشانهی خدایان آنها درحال درخشیدن است. این نقشبرجسته لوحی هم دارد که شرح پیروزی نارامسین بر دشمنانش به خط میخی است. طبق یک کتیبه دیگر بعدها شاه عیلام این کتیبه را بهجای غنیمت جنگی به شوش میبرد یعنی جاییکه این لوح کشفشده است.
از این دوره آثار معماری زیادی بهجای نمانده است. یکی قلعه تل براک است که به فرمان نارامسین ساختهشده و دیگری قلعهای است در تل اسمیر که بقایایی از آن بهجای مانده است.
از دیگر هنرهای درخشان این دوره نقوش روی مهرها است. در نقوش مهرها نوشتههایی به خط میخی که عنصری تزیینی در کنار تصاویر است دیده میشود و این از نوآوریهای آکدی ها بشمار میرود. تصاویر نیز بیشتر مضامین دینی و اساطیری دارند. از پادشاهان آنها که مهر استوانهای از او بهجایمانده شارکالی شاری است.
بابلیان نیز همچون آکدیها از نژاد سامی بودند. نامدارترین پادشاه بابل حمورابی بود که احتمالاً نامدارترین شاه در کل تاریخ بین النهرین بودهاست، بنیانگذار این امپراطوری نیز همو بودهاست. در زمان وی بود که بین النهرین یکی دیگر از دورههای درخشانش را پشت سرنهاده و از همه لحاظ پیشرفت بسیار کرد. اثر مهم و ماندگار زمان حمورابی که وی شهرتش را مدیون آن است لوح قوانین اوست که از شاهکارهای هنری نیز محسوب میشود. در سال 1901 ژان دمورگان این اثر را در حفاریهای شوش پیدا کرد. این لوح مشتمل بر دویست و هشتاد و دو ماده قانون بود که به خط میخی روی سنگی از مرمر سیاه حک شدهاست البته چهل ماده از آن تقریباً ازبینرفته است.
لوح سنگی قانون حمورابی موزه لور، حمورابی (ایستاده)، در حالی که نشان سلطنتی خود را از شمش (یا احتمالا مردوک) دریافت می کند، به تصویر کشیده شده است. حمورابی دستان خود را به نشانه دعا بر دهان می گیرد (نقش برجسته در قسمت بالایی سنگ نگاره قوانین حمورابی).
در قسمت بالای لوح نقش شمش را میبینیم، خدای خورشید که بر تختی نشسته و حمورابی که در مقابل وی ایستاده درحال گرفتن نشان شاهی از او است که یک عصا و حلقه است و از نگاه خیره و دقیق شاه مشخص است که شمش درحال الهام قوانین به اوست. این قوانین که در پایین لوح حک شدهاند شامل قوانین مربوط به ازدواج، خانواده، قوانین حقوقی، قوانین مربوط به کشاورزی و آبیاری ما هستند.
در زمان بابل برخلاف دورههای قبل بهخصوص زمان آکدیان نهتنها شاه خداگونه تصویر نمیشد بلکه خدایان نیز شکلی انسانیتر به خود گرفته بودند این لوح توسط یکی از کشورگشایان عیلامی به نام شوتروک نخونته به شوش منتقل شد.
بابل مرتباً با هجوم اقوام مختلف روبرو میشد مثل سامیها، هیتیها، کاسیها و عیلامیها. هرکدام از این اقوام برای مدتی حکومت را در دست میگرفتند و سپس مغلوب قوم دیگری میشدند تا آنکه سرانجام حکومت بابل به دست هیتیها برچیده شد و آشوریها روی کار آمدند. در اوایل قرن هفتم قبلاز میلاد زمانی که امپراتوری آشور با یورشهای همزمان مادها و بابلیها سقوط کرد، دوباره بابلیها حکومت مستقلی بنام بابل نو یا کلده تأسیس کردند. البته این دولت جدیدی که دوباره احیا شده بود دوام زیادی نیاورد. پادشاه معروف این دوره نبوکدنصر یا بختنصر بود که در دوران حکومت او بابل از رونق فراوان برخوردار شد و بار دیگر به شهرهای افسانهای تبدیل گشت.
گرداگرد بابل جدید دیواری عریض و طویل کشیده شد و به دژی مستحکم تبدیل شده بود. رود فرات که از وسط شهر عبور میکرد شهر را به دو قسمت تقسیم کرده بود که با پلی بههم وصل میشدند معابد بابلی معمولاً از آجر ساخته میشدند و اغلب دارای زیگورات بودند از جمله معابد شهر معبد مردوک خدای خدایان بابلیها بود که معبد او بزرگترین معبد شهر محسوب میشد.
مجموعه عظیم معبد بل با یک زیگورات عظیم نیز از جمله معابد بابلیان بود که بختنصر احداثش کرده بود. بل نام خدای خالق زمین بود. راه ورود به این مجموعه عظیم که راه مقدس نامیده میشد مسیری بود که با سنگفرش قرمز مشخص و متمایز شده بود. دو طرف این راه دیواری کشیده شده بود از آجرهای لعابدار رنگی با نقش برجسته شصت شیر غران در هر دیوار. در دو طرف این دروازه ورودی برجهای کنگرهداری نیز وجود داشت. به این راه مقدس دروازه ایشتار نیز میگفتند چون آن شیرهای باشکوه وقف الهه ایشتار شده بودند.
بقایای بازسازی شده دروازه ایشتار بابل، در موزه پرگامون، برلین
در بین تصاویر دیوارها نقشی معروف موش هوش نیز وجود داشت که در واقع این موجود افسانهای اژدهایی بود با دستهای شیر، پوست و دم و سری شبیه مار و پاهای عقاب.
نقش جانور تلفیقی ، موش هوش
بابلیها هنر ساخت آجر لعابدار را از آشوریها آموخته بودند که بعدها به معماری هخامنشی نیز راه پیدا کرد.
از دیگر آثار بابلیان باغ معلقی بود که یونانیان آن را از عجایب هفتگانه میدانستند. ازآنجاکه عکس درختان باغ در دریاچهای که از آب فرات ساختهشده بود، میافتاد مردم باغ را معلق قلمداد میکردند. ظاهراً بختنصر این باغ را برای تحمل دوری و غربت همسرش سمیرامیس (امیتیس) ساخته بود چراکه او از سرزمین کوهستانی ماد با آبوهوای خوش آمده بود و تحمل آفتاب سوزان بابل را نداشت.
همانطور که قبلاً اشاره شد ثروت فراوان، کاهنان را قدرتمند و به همان نسبت قدرت را از پادشاهان سلب کرده بود. آنها با نام خدا از مردم مالیات میگرفتند و از همین روی خزانههای معابد از اموال فراوان انباشته شده بود. مردم نیز از این وضع ناراضی بودند و همین اوضاع نابسامان دولتهای بیگانه را برای هجوم به بابل ترغیب میکرد. این وضع تا آنجا ادامه پیدا کرد که وقتی کوروش در سال 539 قبلاز میلاد به بابل حمله کرد، مردم دروازههای شهر را با خرسندی به روی او گشودند. بابل بدون درگیری به تصرف هخامنشیان درآمد و آنها دو قرن بر بابل حکم راندند.
آشوریها نیز مردمی از نژاد سامی بودند که در شمال بینالنهرین ساکن شدند. آشور یا آسور درواقع نام ربالنوعی بود که آن را پرستش میکردند. پایتخت آنها بهترتیب شهرهای نمرود، خرسآباد و نینوا بودهاست.
آنها قومی کشاورز بودند اما ازآنجاکه شمال بینالنهرین منطقهای کوهستانی بود و آنها زمین حاصلخیزی برای زراعت پیدا نکردند تصمیم به چپاول املاک همسایگان خود گرفتند. آشوریان همواره درحال جنگ با کشورهای همسایه بودند و این جنگهای بیوقفه چندین ساله آنها را به مردمی سنگدل و بیرحم تبدیل کرده بود، بهطوریکه در تاریخ دنیای کهن همیشه از شرارتهای آنها به تلخی یاد شدهاست.
در هنر آشور میتوان تأثیر هنر سومر و بابل را مشاهده کرد البته ویژگیهای نژادی و قومی آنها نیز در شکلگیری هنرشان بیتأثیر نبوده است مهارت عمدهی آشوریان در زمینه مجسمهسازی و برجستهکاری بود و شاید یکی از دلایل آن دسترسی آنها به سنگهای مرغوب برای این کار بودهاست. از این سنگها نهتنها در ساخت مجسمه و نقش برجسته که در ساخت بناها و کاخهای خود نیز سود میبردند. از جمله کاخهای باشکوه این دوره کاخ سارگن درخرساباد و کاخ کالاه در نینوا هستند. در کنار کاخ سارگن در خرساباد زیگوراتی نیز برافراشته شده بود که دور شاروکین نام داشت. این زیگورات در اصل هفت طبقه بود که اکنون فقط چهار طبقه آن باقیمانده است. هر طبقه از سنگ خاصی با رنگ متفاوتی ساختهشده بود و پلهای بهصورت مارپیچ طبقات را بههم وصل میکرد.
از آثار هنری ماندگار آشوریان مجسمههای سنگی عظیمالجثه ای است که از مدخل کاخهایشان بدست آمدهاند. این مجسمهها عظمت و شکوه کاخها را چند برابر میکنند. مثلاً در دروازه اصلی کاخ سارگن مجسمههای عظیمی از گاوهای بالدار با سر انسان قرار دارد. در این مجسمهها بدنهای حیوانات پرقدرتی مثل شیر یا گاو حکایت از قدرت فوق انسانی شاه و بالهای عقاب مانند آنها حکایت از سرعت عمل شاه در اجرای عدالت دارند. این مجسمهها که برای دور راندن دشمنان در ورودی کاخ نصب میشدند بهنظر تقلیدی اند از جانورانی که هیتیها در بغازکوی ساختهاند.
از خصوصیات اغلب مجسمههای آشوری همین حجم و ابعاد بزرگ آنهاست و دیگر اینکه این آثار معمولاً شکلی از حیوانات تلفیقی داشتند مثل گاو یا شیر بالدار با سر انسان (اسفنکس ). ساخت مجسمه به این نحو بعدها به معماری هخامنشیان هم راه پیدا کرد.
علاوهبر اینها مجسمههایی نیز از خود شاهان آشوری بدست آمدهاست مثل مجسمهی آشورنصیرپال که در حال حاضر در موزه بریتانیا نگهداری میشود.
از این دوره چندین نقش برجسته که مثل نقاشیهای دیواری رنگآمیزی میشدند نیز بهجای مانده است و شامل صحنههایی از فتوحات شاهان در جنگ و لشکرکشی، صحنههای شکار، نقش حیوانات اساطیری و مراسم دینی و مذهبی هستند. پادشاه همیشه در مرکز نقش برجسته معمولاً سوار بر ارابه یا اسب قرار دارد. از این نقش برجستهها در تزیین تالارهای درونی کاخها نیز استفاده میشده است. مثل نقش برجستههای آشوربانیپال در جنگ درحال شکار شیران یا در مراسمی مذهبی. در نقش برجسته اول آشوربانیپال روی گردونهای ایستاده و تیری در کمان نهاد و آماده پرتاب است. در بالای سرش خدایا بالدار سرزمین آشور به همان نام آشور دیده میشود که او نیز تیری در کمان نهاد است. در کنار شاه نیز سربازان آشوری در حال جنگ و کشتار سربازان دشمناند. در نقشبرجستهی دیگری پادشاهی قصد نوشیدن جامی در مراسمی آیینی دارد. نقش برجستهی دیگری نیز از شاه موجود است که در آن شیرها درحال حمله به شاه هستند. شاه بر گردونه اش سوار است و شیرهای غران را یکی پساز دیگری با تیرهای خود نقش زمین میکند.
شاه تیرهایی را از ارابه خود پرتاب می کند، در حالی که شکارچیان شیری را از پشت سر دفع می کنند
اما از شاخصترین نقش برجستههای آشوری نقش برجسته ماده شیری درحال احتضار است که درحالیکه خون از محل تیرهای فرورفته در بدنش جاری است، پیکرش را بر دو دستش میکشد. این نقشبرجسته از نینوا بهدستآمده است.
ماده شیر زخمی نینوا
در این دوره نقش برجستهکاری حتی روی فلز و عاج فیل هم انجام میشده است که این هنر در زمان یکی از پادشاهان بنام شلمنصر به اوج شکوفایی خود میرسد. چه در نقش برجستهها و چه در مجسمهها خشونت، سنگدلی، قدرت و شقاوت این قوم جنگجو در حالات چهره، کوتاهی قامت، عضلات برآمدهی دست و پاها و رگهای بیرونزده موج میزند.
مهرهای آشوریان نیز با مهارت خاص و خارقالعادهای ساخته شدهاند. بعضی از نقوش مهرهای آشوری در بینالنهرین بینظیر اند.
مهر های استوانه ای آشوری
هنر دیگر آنها بکار بردن آجرهای لعابدار برای تزیین کاخها بودهاست. از این آجرها در دیوار کاخهای خرساباد استفادهشده است. در یکی از صحنههای آجرها نقش شاه و ولیعهدش را در زیر یک طاق میبینیم که در حال عبادت اند.
کاخ خرساباد نشاندهنده یکی دیگر از هنرهای آشوریان یعنی نقاشی دیواری نیز است. در نقاشیهای دیواری نیز همان موضوعهای متداول در نقش برجستهها تکرار شدهاست. نقاشی دیواری از کاخی در تل بار سیب نیز بدست آمدهاست.
پادشاهان آشور برای جاودان ساختن نام خود در تاریخ تمدن بشری کتابخانهها و سالنامههایی نیز تهیه کرده بودند که درواقع شرح پیروزیها و دیگر کارهای برجستهی شاهان آشوری بر لوحهای گلی، کتیبههای سنگین و در و دیوار کاخها بودهاند.
سرانجام آشوریها در اوایل قرن هفتم قبلاز میلاد مقهور بابلیها و مادها شدند.
آشوریها در حدود سال 800 قبلاز میلاد به یک امپراتوری عظیم و قدرتمند مبدل گردیدند و همین امر موجب شد که در هنر و معماری پیشرفت چشمگیری داشته باشند. از لحاظ وضع اجتماعی، اخلاق و عادات، بازرگانی، صنعت و کشاورزی، آشور شباهت زیادی به بابل داشت و خدایان آشوری با اختلافی که در نام آنها دیده میشود، در واقع همان خدایان بابلی بودند. در زمینه معماری، شاهکارهای بزرگ به وجود آوردند. فراوانی سنگ در آشور موجب شد که بناهای محکمتر از ساختمانهای بابل ایجاد شود. در بناهای آشور گذشته از سنگ، آجر نیز بکار میرفت و شهرها را با دیوارهای عریض محصور میکردند و معابدی چندطبقه میساختند و نیز کاخهایی زیبا که دارای ساختمانهای متعدد بودند به وسیله حیاط هایی از هم جدا میشه شدند.
ارگ ناتمام سارگون دوم پادشاه آشور که در خرساباد ساختهشده است، با نقشهای بلندپروازانه، بازتابی از اطمینان شاهان بزرگ به قدرت همواره پیروزمند خویش است.
پرسپکتیو ارگ سارگون دوم
هنر آشوری آمیختهای از هنر سومر و بابل بودهاست. با توجه به ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی آن تکامل و رشد هنر و معماری آشوری در حدود هزار و پانصد سال قبلاز میلاد صورتگرفته و تا انهدام پایتخت آنها در زمان پادشاهی نیرومند نینوا 620قبلاز میلاد دوام یافت و در این زمان از مصالح سنگ بیشاز آجر و خشت استفاده میکردند. این ساختمانها درهای بزرگی داشت و بر جداره دیوارهای سنگی درها نقوش و تصویرهایی رسم میکردند. دیوار بناها با کاشیهای لعابی و منقوش پوشیده میشد. موضوعهایی که در حجاری و پیکر سازی مورد استفاده قرار میگرفت، مجسمه خدایان و پادشاهان و نقش گاو بالدار با سر انسان و لشکرکشی و مراسم دینی بود. یعنی موضوعاتی که حول محور فرمانروا دور میزد. در کتیبهها و نقوشی که بر دیوارها حک شده معمولاً صحنههایی از جنگ یا شکار دیده میشود و باید دانست که پادشاهان آشور در ایامی که جنگ در کار نبود وقت خود را به شکار بهویژه شکار شیر میگذراندند. برای نمونه میتوان به موضوع نقوش برجسته و کاشیهای نما و درون کاخ آشور نازیر پال در نیمرود و نینوا اشاره کرد.
نقش سارگون از نقوش کاخ سارگون دوم خرساباد
سارگون سوار بر ارابه در یکی از نقش برجسته های کاخ خود به تصویر کشیده شده است.
شایان ذکر است که معماری زیگورات از دوره سومریها تا زمان آشور تحول چشمگیری را طی کردهاست. بهخصوص از نظر ارتفاع یا تعداد طبقات و همچنین نحوه دسترسی از طریق پلکانها.
آشوریها بجز کاخ خرساباد، در زمان حاکمیت سناخریب کاخی در نینوا به برپا کردند که به کاخ جنوب غربی معروف است. این بنا نقشه ویژهای دارد، متشکل از چند حیاط محصور با ردیف اتاقها، اما نحوه قرارگیری اتاقها در پیرامون حیات از نظر شکل و عملکرد با کاخ سارگن در خرساباد متفاوت است. در این کاخ نقوش برجستهی فراوانی بر سطح دیوارها ایجاد شدهاست، که موضوع این نقشبرجسته ها تا حدودی مشابه با کاخ سارگن است. تنها مورد اختلاف، وجود صحنههای صلح و آرامش است که بهمراتب بیشاز هر دوران دیگری است.
ناپولازار حاکم بابل جدید که علیه آشوریها سر به مخالفت برداشته بود، پساز سقوط نینوا، دومین امپراتوری بابل را تشکیل داد و این دولت متحد و یا بهتعبیردیگر دستنشانده مادها به شمار میرفت. پسر وی نبوکدنزار یا بختنصر درنتیجه فتوحاتی که در جنگ با مصریان، اقوام یهود و فینیقیها داشت، موجب شد که در دوره سلطنت او تمدن بابل (کلده) شهرت و اعتبار خاصی به دست آورد. تاآنجاکه بابل جانشین نینوا شد و از بزرگترین و زیباترین شهرهای دنیا محسوب گردید. حصار عظیم این شهر را از خطر هجوم خارجیان حفظ میکرد، و معابد و کاخهای مجللی در آن ایجاد گردید. حتی در علوم مختلف نیز بهخصوص در پزشکی و نجوم پیشرفتهای چشمگیری حاصل شد.
آثار معماری دوران بابل جدید (کلدانی) نهتنها از نظر عظمت و زیبایی بسیار باارزش و بینظیر اند، بلکه ازنظر رابطه آنها با هنر قدیم بینالنهرین و بازگشت به هنر اصیل اهمیت داشت. مثلاً آشوریها نقشه زمین محراب را از سیستم عرضی که مشخصه معبدسازی دوران قدیم بینالنهرین بود، به فرم طولی تغییر دادند. اما در این دوره با ساختن معابد جدید از فرم معابد عرضی قدیم دوران سومر و آکد پیروی کردند، و مهمترین اثر این دوران معبد نین ماه در بابل است.
از آثار مهم دیگر این دوره کاخی است که نبوکدنزار با آجر در شهر بابل ایجاد کرد. اتاقهای کوچک این کاخ بهطرز پیچدرپیچ با هم ارتباط داشتهاند، و طول و عرض بنای تمامی کاخ 600 در 900 پا بود بودهاست. دیوار بیرونی کاخ با کاشی لعابدار رنگارنگ و نقشهایی از حیوانات و گلها و گیاهان و نخل خرما پوشیده شده بودهاست.
در نزدیکی کاخ زیگورات معروف بابل که بعدها در کتاب مقدس به برج بابل معروف گردید، ساختهشده و از آن زیگورات عظیم مردوک که به خدای حامی شهر بابل تعلق داشت نام بردهاند. این زیگورات دارای سه ردیف پله بود که به طبقات بالا دسترسی داشته است.
دروازه ایشتار نیز یکی از آثار برجسته معماری شهر بابل در دوران جدید است. بیرون نمای این بنا با کاشی لعابدار به رنگ آبی تیره پوشیده شدهاست و نقوش تزیینی آن عبارتند از جانورانی مانند گاو و اژدها.
هنرمندان بابل نوین که از معادن تختهسنگهای ناحیه شمال سخت دور افتاده بودند، بهجای برجهای منقوش آشوریان آجرهای پخته و لعابدار بکار بردند. آجر لعابدار ابتدا در آشور به وجود آمد، اما اینک استفاده آنچه در تزیینات سطحی و چه در ایجاد نقشهای برجسته ساختمانها مرسوم شده بود. خاصیت متمایز این شیوه معماری در نزد بابلیها در دروازه ایشتار با دروازه ارگ سارگن قابلمقایسه است. دروازهی ایشتار با جمعآوری هزاران قطعه آجر های لعابدار روی سطح دیوار با ردیفهای گاوها و اژدهایان و جانوران باوقار تمام در حرکت دستهجمعی هستند. حالت لطیف و سرور آفرین مجموعه تزیینی با سردی قیافهی عبوس هیولاهای نگهبان آشوری اختلاف کلی دارند. بنابراین معماری بابلی نسبتبه معماری آشوری در شکلی خشن و قهرآمیز ظاهر نشده است. این شاید یکی از ویژگیهای بارز معماری بابلی در عصر جدید آن باشد.