تحولات سرامیک در تاریخ

 تحولات صنعت سرامیک در طول تاریخ

 به‌علت قدمت بسیار زیاد تحقیق در صنعت سرامیک امری مفصل و وسیع است. فن ساخت این اشیاء در مقاطعی از تاریخ به حال رکود درآمد و پیشرفت‌های مؤثری ازنظر زیباشناسی یا تکنیکی صورت نگرفته و یا در مواقعی تحولاتی سریع و مختلف حاصل شده که بسیار چشمگیر و باارزش می‌باشند. فقط در ادوار امپراتوران چین، اواسط گسترش اسلام در خاورمیانه و نیز قرن هجدهم اروپا به‌طور نمونه دوره‌هایی هستند که پیشرفت‌های سریع و جهش های گسترده انجام گرفته که بررسی آن‌ها در این زمینه بسیار مفید می‌باشد. در خصوص تاریخ تغییرات علمی و هنری سرامیک‌های نوشته‌های پیکو لوپسو ایتالیایی که در قرن شانزدهم به تحریر درآمده هم چنین بخشی از کتب ابوریحان بیرونی به‌طور مثال کتاب تحقیق مال الهند در قرن نهم میلادی (973) و نیز ابوالقاسم آل کاشانی در قرن سیزدهم (1201) می‌توانند منابع ارزنده‌ای جهت مطالعه دقیق‌تر قرار گیرند.

 تحول و توسعه در زمینه بدنه و لعاب

 سرامیک‌ها ابتدا و در همه نقاط جهان از اشیاء سفالین شروع شده‌است. در بعضی از این نقاط از جمله کشور چین مواد اولیه و فن ساخت کوره‌های حرارت بالا (از 1300 درجه سانتی‌گراد به بالا) تقریباً مقارن با شروع مسیحیت (در اروپا) در چین نیز تحولی از سفالگری به چینی‌سازی صورت پذیرفت. اما در سایر نقاط برای مدت‌های مدید روش‌های ابتدایی رواج داشت و فقط صنعتگران توانستند صنعت سفالگری را توسعه داده و به‌نحو مرغوب تری ارائه نمایند. دوران رواج اسلام در خاورمیانه از جمله این نوع تحولات تاریخی می‌باشد.

 در قرن هفدهم و هیجدهم براساس تجربیات اولیه سفالگران چین، اروپا توانست پیشرفت‌ها و جهش‌های سریعی در زمینه کیفیت و تولید بدنه‌های سرامیکی بنماید که بررسی آن‌ها نیز از جنبه‌های فنی و تاریخی قابل‌توجه می‌باشد.

 جهت درک بهتر موضوع تحول و توسعه سرامیکها به شرح تقسیمات زیر مبادرت می‌شود:

  • بدنه و لعاب‌های ارتن ور
  • بدنه و لعاب های استون ور
  • بدنه و لعاب‌های پرسلان و چینی
  • مواد نسوز، عایق‌ها، خازن‌ها

 بدنه و لعاب‌های ارتن ور

 خاک رس یکی از مواد اساسی در تهیه سفال‌های اولیه محسوب می‌شود. این خاک که جزو خاک‌های ثانویه به شمار می‌آید به‌وفور در اغلب نقاط کره زمین به‌خصوص مکان‌هایی که دارای قدمت زمین‌شناسی هستند یافت می‌شود.

 به‌طورکلی آن‌چه که ما امروز از شروع سفالگری در اختیار داریم این است که این صنعت بطور منطقه‌ای و جدا از یکدیگر در مکان‌های مختلف به‌آهستگی آغاز و شروع به توسعه کرد. سفال‌های خشن از زمان‌های 7000 سال قبل‌از میلاد مسیح ساخته می‌شدند درحالی‌که سابقه سفال‌های لعاب‌دار به 4000 سال قبل‌از میلاد مسیح می‌رسد.

 این اشیاء بدون لعاب تهیه می‌شدند و جهت تزیین آن‌ها از خاک‌های مختلف استفاده می‌گردید. این خاک‌ها اکثراً دارای اکسیدهای مختلف بودند که عمده‌ترین آن‌ها اکسید آهن و اکسید منگنز می‌باشد.

 سفال‌های سیاه دودی نیز نوعی از سفال‌های اولیه می‌باشند که اکثراً به وسیله زنان روستایی تهیه می‌شده است. این نوع سفال‌ها در کوره‌های سربازی که دارای اتمسفری احیا بود و دود فراوانی ایجاد می‌کردند حرارت داده‌شده و اکثراً جهت پخت و ذخیره مواد خوراکی از آن‌ها استفاده می‌شده است. به‌جهت رابطه با روستا سوخت اولیه کوره‌ها جهت پخت این نوع اشیاء اکثراً از فضولات گاو و نیز تیغ‌های بیابان حاصل می‌گردید که سوخت‌های ناقص بوده و دود زیادی ایجاد می‌کنند. در برخی از قسمت‌های دور از تمدن خاورمیانه، آمریکای جنوبی و آفریقا تهیه این نوع اشیاء هنوز متداول می‌باشد.

 سفال‌هایی با سطوح صیقلی نوع پیشرفته‌ای از سفال‌های اولیه می‌باشد. پس‌از ساخت این ظروف دوغابی بسیار نرم که معمولاً از جنس خود ظرف بوده ولی دارای درصدی از اکسیدهای رنگ کننده است بر روی آن‌ها می‌کشند. بعد از خشک شدن ظرف به وسیله تکه سنگی و یا شیئی سخت صاف آن را صیقل می‌دهند تا براق و درخشان شود و سپس در کوره‌هایی که دارای هوای سوزان اتمسفر اکسیدان و یا دودزا (احیاکننده) است حرارت می‌داده‌اند.

 سفال‌های صیقلی در دوره‌ی اشکانیان و اواسط ساسانیان در خاورمیانه به اوج خود رسید ولی صنعتگران یونانی در توسعه و تکامل این تکنیک سهم بسزایی داشتند اگرچه یونانیان قدیم هیچ‌گاه نتوانستند به‌طور دقیق به راز تهیه لعاب‌های شیشه‌ای پی ببرند. گلدان‌های معروف یونانی که بنام آن آمفورا شهرت دارند از نمونه‌های عالی سفال‌های صیقلی می‌باشند. همچنین سرخ‌پوستان آمریکا نیز این نوع تکنیک را از زمان‌های قدیم بکار گرفتند و گرچه هیچ‌گاه به مرتبه عالی ظروف یونانی دست نیافتند ولی اشیایی که امروزه تولید می‌کنند از زیبایی و تکامل خاصی برخوردار است.

 (نوعی از این تکنیک را همچنین می‌توان در قسمت‌هایی از ایران ازجمله کلپور گان سراوان در استان سیستان و بلوچستانی مشاهده نمود) .

 سفال‌های صیقلی اگرچه از جنبه‌های زیباشناسی به مراحل عالی و گسترده‌ای مخصوصاً از لحاظ نقوش ترسیم شده و حکاکی شده بر روی آن‌ها دست یافتند ولی این ظروف در مقابل مایعات قابل نفوذ بوده و همواره قسمتی از مایع به داخل آن‌ها نفوذ می‌کرد. به‌طورکلی نقص عمده سفال‌های صیقلی این است که امکان ساییدن و براق نمودن درون ظرف به‌سادگی میسر نبود و نتیجتاً این اشیاء اکثراً جنبه تزیینی دارند و از قابلیت کاربرد کمتری برخوردار می‌باشند. همچنین عمل صیقلی نمودن همواره زمانی طولانی را به خود اختصاص می‌دهد که خود نیز مشکل عمده‌ای تلقی می شود.

 پیدایش لعاب‌های شیشه‌ای که شاید عدم وجودشان در آن زمان به‌شدت احساس می‌شد جواب‌گوی همه این مشکلات می‌بود. درخشش و زیبایی بی‌مانند، سطح غیرقابل‌نفوذ، کوتاهی زمان تولید و عرضه آن‌ها، همچنین بسیاری دیگر از خواص مطلوب موجب مرغوبیت و برتری ظروف لعاب‌دار نسبت‌به اشیاء صیقلی می‌گردید.

 در مورد چگونگی پیدایش لعاب مطالب متنوع و مفصلی به وسیله باستان‌شناسان در کتب مختلف عرضه شده‌است. آن‌چه به‌طورکلی در این مورد مشاهده می‌شود این است که لعاب‌های قلیایی ابتدا به وسیله مصریان باستان در حدود 3400 تا 4000 سال قبل‌از میلاد مسیح متداول شده و لعاب‌های سربی در حدود 1700 قبل‌از میلاد در نزد صنعتگران بابل شناخته و رایج گردیده است این صنعتگران تا حدود فراوانی با لعاب‌های سربی آشنا شده و اکسید آهن را جهت رنگ‌های قهوه‌ای و کبالت را برای رنگ‌های آبی و همچنین برای اولین‌بار اکسید قلع را به‌عنوان یک عامل مات و سفید کننده کشف و در لعاب‌های خود بکار بردند. دروازه معروف بابل با تصاویر اسب و شیرهای برجسته که از آجرهای پوشیده با لعاب ساخته شده‌اند از نمونه‌های عالی پیشرفت صنعت و هنر سرامیک در آن دوره می‌باشد.

 

دروازه بابل

دروازه بابل

 

 استفاده از لعاب‌های درجه پایین (بین 850 تا 950 درجه سانتی‌گراد) اعم از قلیایی و سربی تا قبل‌از ظهور اسلام در خاورمیانه به صورتی کاملاً تجملی و گران‌قیمت مشاهده می‌گردد. چه تهیه مواد خام هنوز مشکل بود و دانستنی‌های اولیه نیز در دسترس همه صنعتگران قرار نگرفته بود با ظهور و پیشرفت اسلام، همچنین توسعه علوم، لعاب‌های شیشه‌ای نیز دوباره متداول شد و به صورتی گسترده و در دسترس همگان قرار گرفت.

 پیشرفت‌های اساسی در تاریخ ایران بعد از اسلام

 صنعتگران ایران نیز در تاریخ جهان سهم بسزایی در پیشرفت و تکمیل فن ساخت بدنه و لعاب های سفالین داشتند و با تأثیرپذیری از تمدن چین و سایر کشورهای خاور دور (وجود جاده ابریشم در این تأثیر پذیری نقش عمده‌ای داشته است) این صنعت را به‌نحوی بارز عرضه نمودند. یکی از نمونه‌های این تحول و تکامل ظروفی هستند که با طلا تزیین شده و مطلا نامیده می‌شود. این ظروف حاوی قشری از طلاست که دارای جلای خاصی می‌باشد.

 اواسط دوران اسلامی را می‌توان نقطه‌ی اوجی برای سفال‌های مطلا محسوب کرد و برای مثال عمدتاً ظروف ساخته‌شده در شهر کاشان قدیم از نوع ظروف زرین فام و یا مطلا می‌باشد.

 به‌طورکلی دوره سلاجقه ( 1037 تا 1147) را می‌توان عصر طلایی پیشرفت و توسعه هنرها، صنایع و علوم در ایران نامید. چه در این زمان اکثر تجربیات و تحقیقاتی که توسط هنرمندان و صنعتگران اوایل دوره اسلام (قرن نهم) شروع گردیده بود به تکامل و شکوفایی خود رسیدند و دوران باروری هر یک از صنایع آغاز گردید.

 مثلاً اکسید قلع که به‌صورت ماده مات کننده برای اولین‌بار در بابل جهت لعاب آجرها و نقوش برجسته دیوارها مورد استفاده قرار گرفته بود در دوران اسلامی مجدداً متداول گردید. ظروف و اشیاء پرسلان ساخت چین و سایر کشورهای خاور دور که از طریق جاده ابریشم به ایران وارد می‌گردید از همان ابتدا صنعتگران ایرانی را مصمم به تقلید و بازسازی این‌گونه اشیاء در کارگاه‌های خود نمود. مصرف دوباره لعاب‌های سفید مات بر روی اشیاء سفالین حرکتی در جهت تحول صنعت سرامیک در آن زمان می‌باشد، چه پس‌از تجارب فراوان به‌علت عدم آشنایی با کوره‌های دمای بالای 1000 درجه سانتی‌گراد و نیز به‌علت فقدان مواد اولیه مورد نیاز ساخت بدنه‌ی اشیاء سفید پرسلان در ایران مقدور نگردید. این سفال‌ها که ابتدا تمام آن‌ها را با لعابی سفید و مات کاملاً پوشانده و سپس سطح خارجی شان را با نقوش مختلف تزیین می‌نمودند گرچه شباهت بسیار با ظروف ساخت چین در دوره یانگ داشتند ولی به‌جهت زیبایی طرح و نقوش جالب از اعتباری خاص برخوردارند.

 دوره سلطه اعراب بر جنوب اسپانیا که بنام حکومت مورها معروف است، اکثر صنایع و هنرهای اسلامی از جمله صنعت سرامیک در آن کشور رایج و متداول گردید. جزیره مارجورکا که یکی از جزایر اسپانیاست، تحت تأثیر تکنیک مکاتب ایران و اسپانیا شروع به توسعه سفال‌های لعابی سربی سفید نمود که بعداً به ایتالیا وارد گردیده و بنام سرامیک‌های ماجلیکا معروف شد. ظروف دلف که امروزه در اروپا از شهرت خاصی برخوردار است ادامه ساخت اشیای ماجلیکا در اسپانیا است. تکنیک ساخت ظروف و اشیای مطلا نیز که روش خاص ایرانیان می‌باشد مانند لعاب‌های ترکیب سرب و قلب از طریق اسپانیا وارد اروپا گردیده و امروزه این روش به صورت‌های گوناگون در امریکای جنوبی، ایتالیا و اسپانیا متداول است.

 سفال‌های با لعاب قلیایی که ابتدا در مصر مرسوم شد در دوران سلاجقه مجدداً مورد بهره‌برداری قرار گرفت و کاربرد آن در قسمت‌های مختلف تجربه گردید. در این زمان مصرف براکس در لعاب‌های قلیایی به‌صورت یک عامل گدازنده و یک فلاکس کشف گردیده و از آن در ساخت پرسلان های خمیر نرم که بعداً بنام چینی فریت آمده‌است. در تهیه این نوع اشیاء ابتدا براکس، سیلیس و سودا را به یکدیگر مخلوط نموده و مخلوط را حرارت می‌دهند. نتیجه‌ی عمل را که به‌صورت قطعه‌ای سخت که از جنس لعاب است دوباره خرد و نرم کرده و به خاک بدنه ظرف اضافه می‌کنند. اشیایی که از این نوع خاک ترکیبی ساخته می‌شوند پس‌از حرارت دیدن لعاب اضافه شده در خاک ذوب گردیده و کاملاً ذرات کوچک خاک را به یکدیگر جوش می‌دهد. این عمل، ترکیب خاک و لعاب باعث می‌شود که استحکام نسبی ظرف افزایش یافته و نیز گاهی اوقات حالت شفافیت کمی در آن ایجاد شده و به ظروف چینی اصل شباهت بیشتری پیدا می‌کند. تهیه این نوع ظروف در دوره سلجوقیان مدتی متداول و سپس در اواخر آن دوره متروک شد. اروپا در قرن هیجدهم مجدداً سعی در تهیه این نوع اشیاء کرد و چینی‌های بلیک ساخته‌شده که در اوایل قرن نوزدهم به آمریکا انتقال یافت و امروزه کارخانجات له ناکس در آمریکا و تعدادی مراکز ژاپنی این روش را هنوز دنبال می‌کنند.

 شاید به‌علت تجارب متعدد که اکثراً به شکست و ناکامی منجر گردید ایرانیان پس‌از تهیه این نوع اشیاء دیگر هیچ‌گونه تغییرات و یا گسترش در بهبود بدنه سرامیکها انجام ندادند و بعد از آن تمام سعی و کوشش صنعتگران صرف تهیه لعاب‌های مختلف و نقوش و تزیینات گوناگون گردید و تهیه انواع بدنه‌های مختلف سرامیکی بدست فراموشی سپرده شد.

امروزه استفاده از بدنه‌های آرتن ور با ترکیباتی دقیق‌تر و مراحل تولید کاملاً محاسبه‌شده در صنایع کاشی و موزاییک از نوع بدنه های ترکیبی و تالکی بسیار مرسوم می‌باشد. همچنین در کشورهای غربی که سالیان متمادی فقط به تولید محصولات درجات بالا اکتفا کردند پس‌از بحران انرژی و بالا رفتن ارزش مواد سوختی بخصوص از نوع سوخت‌های فسیلی توجه بسیاری از صنعتگران به فرآورده‌های سفالین جلب گردیده و این صنعت که در طی زمانی می‌رفت به دست فراموشی سپرده شود مجدداً شروع به رشد نمود و هر زمان قدم‌های تازه‌ای در توسعه و تکامل آن برداشته می‌شود.

 بدنه و لعاب‌های استون ور

 ظروف استون ور و یا بدنه سنگی که اصطلاحاً در فارسی تجارتی آن‌ها را چینی سنگی نیز می‌نامند عبارت‌اند از اجسامی که از یک نوع خاک و یا ترکیب چند نوع خاک به‌وجودآمده و تا حد شیشه‌ای شدن حرارت دیده‌اند. کیفیت دمای کوره بستگی که به ترکیبات شیمیایی خاک‌ها از 1200 تا 1350 درجه سانتی‌گراد متغیر می‌باشد (تقریباً زمانی‌که رنگ آتش از سرخی به سفیدی گرایش پیدا کند) که معمولاً خاک‌هایی با درصد بیشتر آهن و یا ترکیبات قلیایی در درجات پایین‌تری ذوب و مبدل به شیشه می‌گردند. به‌طورکلی فرق اساسی بین سفال‌ها و بدنه‌های درجات بالا از قبیل استون ور و پرسلان‌ها در نفوذ ذرات بسیار ریز در یکدیگر و تشکیل یک جسم واحد می‌باشد.

 آغاز و توسعه ساخت ظروف و اشیاء سرامیکی سفالین را ما همان‌قدر به خاورمیانه مدیون هستیم که ساختن ظروف و اشیاء سرامیکی حرارت بالا را به خاور دور.

 جهت آشنایی با قسمت اعظمی از صنعت تولید سرامیک‌های درجات بالا، ناگزیریم که از چین، یکی از مراکز اصلی توسعه و تکامل این‌گونه اشیاء شروع کنید.

 سرامیک هایی که در اوایل سلسله هان (از 206 قبل‌از میلاد تا 220 بعد از میلاد) در چین ساخته می‌شد از جنس سفال بود که گاهی تعدادی از آن‌ها به‌طور کامل یا در بعضی قسمت‌ها با لعاب‌های سربی سبزرنگ پوشانده می‌شد. روش تهیه لعاب‌های سربی (نمک‌های سرب) بدون شک از خاورمیانه به چین منتقل گردید و صنعتگران بین‌النهرین بنیان‌گذار و مروج این تکنیک در سراسر دنیا بوده‌اند.

 تا قبل‌از دوره هان و در اوایل این دوره در چین اشیایی تولید می‌شد که بدون لعاب بوده ولی قسمتی از آن‌ها بر ا اثر مجاورت با شعله‌ی آتش و ذوب شدن ذرات خاکستر چوب به رویشان به‌صورت نیمه شیشه‌ای درآمده و تقریباً خاصیت لعاب‌ها در آن‌ها ایجاد می‌گردد.

 صنعتگران چین از خصوصیت ذوب و ترکیب خاکستر چوب (قلیایی کردن) بر روی ظروف استفاده کرده و به‌جای آن‌که این تحول را مضر تشخیص داده و اشیای داخل کوره را به وسیله گذاردن آن‌ها داخل محفظه‌ای دیگر از برخورد مستقیم آن‌ها با آتش جلوگیری نمایند شروع به توسعه و تکامل لعاب‌های تولید شده از خاکستر چوب پرداختند.

 به‌طورکلی و با توجه به شناخت خاک‌هایی که در مقابل دمای زیاد مقاومت بیشتری از خود نشان می‌دادند و نیز تکامل کوره‌ها سفال‌پزی قدیمی که می‌توانستند حرارت بیشتری را در خود نگه دارند اولین قدم‌ها در توسعه ظروف و اشیای استون ور برداشته شد. خاک رس که در سفال‌سازی برای ساخت بدنه ظروف از آن استفاده می‌گردد در اثر حرارت در درجات 1300 درجه سانتی‌گراد به صورت مذاب و شیشه‌ای درآمده و از ترکیب آن با خاکستر چوب می‌توانید یک لعاب ساخته و از آن برای آبکاری ظروف استون ور استفاده نمود.

 صنعتگران چین همچنین با توجه به چگونگی و ساخت استون ور ها به‌آهستگی و براثر تجارب طولانی به تأثیرات و چگونگی کاربرد فلدسپارها در بدنه و لعاب‌های سرامیکی پی بردند و از این عنصر به‌صورت یک فلاکس و یا عامل گدازنده ذرات کوچک سیلیس به یکدیگر استفاده نمود و بدین ترتیب راز ترکیب و اتصال بدنه و لعاب با یکدیگر در اجسام سرامیکی کشف گردید در این‌جا می‌توان اشاره کرد که به‌طورکلی یکی از نقایص عمده سفال‌ها (مخصوصاً آن تعداد که از خاک رس خالص تهیه می‌شوند) نبودن هیچ‌گونه تجانسی و در نتیجه عدم اتصال مابین لعاب و بدنه اشیاء سفالین می‌باشد، که در نهایت پس‌از مدتی قسمتی از لعاب ترک‌خورده و پوسته شده و از بدنه جدا ما می‌گردد درحالی‌که در سرامیک‌های درجات بالا به‌جهت آن‌که در فرمول بدنه و لعاب آن‌ها از یک و یا چند عنصر متشابه (از قبیل فلدسپار، کائولین بال کلی و غیره) استفاده گردیده، لعاب در روی بدنی نه‌تنها جذب بلکه با آن ترکیب می‌گردد.

 بدین ترتیب در قرن دوم و یا سوم بعد از میلاد و با شروع ساخت اشیاء استون ور جهات اصلی که صنعتگران چین در رشته سرامیک برای هزارها سال آینده‌ی خود انتخاب کردند به‌وضوح مشخص گردید.

 از نقطه نظرهای اجتماعی و اقلیمی اشیاء سرامیکی همواره نسبتی نزدیک با سنت‌ها، آداب‌ورسوم و اعتقادات هر ملتی دارد. به‌طور مثال سرامیک هایی که در دوره هان ساخته می‌شوند همواره اثری از مذهب کنفوسیوس را در خود نشان می‌دادند.

 و نیز آن‌چه در دوره تانگ ساخته می‌شد نکات بسیاری از مذهب بودا و همچنین اشیاء ساخته‌شده در زمان سلسله سانگ مبانی اساسی تئویست را در اشیاء سرامیکی منعکس می‌نمایند. گرچه نحوه‌ی ساخت استون ور ها قدمی جدید در راه تکامل و توسعه صنایع سرامیک در آن دوره تلقی می‌شد ولی این اشیاء هیچ‌گاه جنبه تشریفاتی و یا تجملی نداشت. بلکه در دسترس همگان قرار گرفته بود، که این موضوع در اثر نفوذ مذهب کنفوسیوس در ساخت این نوع اشیاء می‌باشد.

 به‌طورکلی سازندگان ظروف سرامیکی در کشور چین بیشترین سعی خود را در استفاده از عوامل و مواد طبیعی جهت آرایش و پیرایش ظروف بکار می‌گرفتند و همواره از انواع تأثیرات و عوامل مختلف که در کوره‌ها اتفاق می‌افتاد به‌عنوان یک عامل تزیینی از آن‌ها بهره می‌گرفتند.

 همزیستی با طبیعت و بهره‌گیری از زیبایی‌های طبیعی که اکثراً از رنگ و بافت خاک‌ها و لعاب‌های مختلف و نیز چگونگی فضای درون کوره و برخورد حرارت با اجسام حاصل می‌گشت به اضافه روش کار ساکت و آرام کارگاه‌های چینی سازی مشخصات اساسی سرامیک‌های خاور دور را دربر می‌گیرد.

 از لحاظ فنی از همان اوایل تمام سعی سازندگان ظروف مذکور برای افزایش و بالا برد درجه حرارت کوره‌ها و نیز تصفیه و پالایش مواد اولیه بکار می‌رفت و این تجارب سرانجام به ساخت پرسلان‌ها منجر شد. درحالی‌که سفال‌ها و نیز استون ور های اولیه خشن، هنوز تولید و مصرف می‌شدند و سفالگران تمام سعی خودشان را در تزیین فرآورده‌های سفالین بکار می‌بردند.

 فقط توجه به علم سرامیک برای دسترسی به تعالی سفالگری که همان ساخت پرسلان باشد، سبب شد که سفال سازان آن زمان از توجه به چینی‌سازی اعراض نموده و به سفالگری که همان کار سنتی آن‌ها بود قناعت نماید و برای رفع این نقیصه و هم‌تراز جلوه دادن سفالگری و چینی‌سازی به تظاهر دست زده و با تغییر تزیین سفال‌ها خود را متحول نشان می‌دادند.

 هم‌زمان با تحول و پیشرفت در زمینه تولید بدنه استون ورها نظر صنعتگران چین به چگونگی و تأثیرات لعاب‌های فلدسپاتیک بر روی بدنه سرامیکها جلب شد و در آن زمان به بررسی در نحوه و ساخت این‌گونه لعاب‌ها پرداختند.

 یکی از نتایج این تجربیات کشف رابطه اتمسفر احیاکننده در محیط کوره‌ها و نیز چگونگی عرضه‌ی رنگ‌ها در لعاب‌های درجات بالا می‌باشد. به‌طورکلی محیط احیای کوره‌ها همواره رنگ اکسید آهن در لعاب‌های فلدسپاتیک را به سبز زیتونی و نیز اکسید مس را به قرمز مبدل می‌نماید. در جوار این تأثیرات صنعتگران چین پس‌از به‌کارگیری استون ور به ایجاد مصنوعی مواد طبیعی و تولید اجسامی همانند سنگ‌های سخت، با استحکام و گاهی قیمتی روی آوردند. از نتایج این پیگیری استنتاج کیفی لعاب‌های سیلدان بر روی اشیاء سرامیکی را می‌توان نام برد. نزدیکی و تشابه ظروفی که با لعاب‌های سیلدان پوشانده شده‌اند در مقایسه با سنگ‌های قیمتی جدید و یا سنگ یشم همواره ارزش والایی به این‌گونه لعاب‌ها داده و حتی برای سالیان دراز راز تهیه این نوع اشیاء فقط به‌صورت سری از یک فرد به فرد دیگر منتقل می‌گردید.

 راز ساخت اشیاء استون ور با انواع لعاب‌های متفاوت در تاریخ چین از نسلی به نسل دیگر منتقل و هر سلسله‌ای در توسعه و تکامل آن‌ها قدمی جلوتر فرا نهادند. بدین ترتیب در طی دورانی متمادی این تکنیک به وسیله عده‌ای از خبرگان به کشور کره و بعدها به ژاپن و در قرن پانزدهم به اروپا وارد شد و سپس در آلمان و انگلیس رواج پیدا کرد. در آلمان روش لعاب‌های نمکی که صنعتی مختص صنعتگران این کشور می‌باشد به صنعت ساخت استون ور اضافه شد و با بدنه‌ای خاکستری متمایل به سفید و استحکامی عالی به تاریخ توسعه سرامیکها ورقی جدید افزوده گردید.

 کارخانجات تولیدات اشیای سرامیکی نیز تا قبل‌از دهه اخیر فقط از صنعت استون ور جهت تولید لوله‌های فاضلاب با لعاب نمکی و نیز سرامیک‌های صنعتی برای مخازن شیمیایی و اسیدها استفاده می‌کردند ولی امروزه تهیه‌ی این نوع اشیاء مخصوصاً در اروپا و آمریکا در بین صنعتگران مبتکر بسیار متداول گردید. بخش صنعتی نیز در سال‌های اخیر به‌جای تولید ظروف پرسلان و چینی اقدام به تولید اشیای استون ور نموده‌است. امروزه عمدتاً در طرح ساخت این ظروف از اجسام استون ور تولیدشده به وسیله صنعتگران چینی اقتباس فراوان می‌گردد.

 بدنه و لعاب‌های پرسلان و چینی

 یکی از شاخص‌ترین و مهم‌ترین تحولات در تمامی طول تاریخ سرامیکها، شاید تولید پرسلان حقیقی با بدنه‌ای کاملاً شیشه‌ای و شفاف در چین باشد. اواسط دوران تانگ صنعتگران تقریباً با بیشتر دانش و فنون ساخت استون ورها آشنایی حاصل کرده و قدم‌های نخستین در تصفیه و پاک نمودن مواد اولیه جهت تولید اشیای بهتر و عاری از نقص را برداشته بودند. این تحولات ابتدا منجر به ساخت برخی ظروف استون ور سفید شد که در تهیه آن‌ها از خاک کائولن که مخلوط با مقادیر کمی ناخالصی‌های آهن بود استفاده می‌گردید. راز آمیختن فلدسپار با کائولن جهت اتصال ذرات بی‌نهایت کوچک با یکدیگر به‌تدریج به چگونگی تهیه ظروف استون ور سفید نیز اضافه گردیده و نوعی بدنه پرسلان که از استحکام، سفیدی متمایل به زرد و شفافیت متوسطی برخوردار بود تولید شد.

 جهت تولید مواد اولیه این نوع اشیاء ابتدا سنگ را آسیاب و الک نموده و سپس آن را با مقادیر فراوانی آب مخلوط می‌کردند و در ظرفی می‌ریختند تا ته‌نشین شود. سپس سطح فوقانی ماده ته‌نشین شده را در ظرفی دیگر ریخته و این عمل را چندین‌بار تکرار می‌کردند تا هر مرتبه ذرات سنگین و درشت رسوب کند و در انتها به دوغابی کاملاً نرم دست می‌یافتند. بر اثر تبخیر این دو عقاب، گل اولیه جهت ساخت اشیاء حاصل می‌شد.

 مواد اولیه پرسلان‌ها اکثراً از خاصیت چسبندگی کم برخوردار بوده و صنعتگران اغلب پس‌از تهیه گل پرسلان آن را با مقادیری اسیدهای طبیعی مانند سرکه مخلوط و مدت‌های مدید آن را در محلی ذخیره و نگه‌داری می‌کردند تا با گذشت زمان خاصیت چسبندگی شان نیز زیادتر گردد (مانند پرسلان‌هایی که در سلسله مینگ در چین ساخته می‌شدند) .

 در این زمان به‌علت استقبال فراوان پرسلان‌ها در بازار جهان عرضه آن‌ها نیز افزایش پیدا نمود و اولین کارخانجات صنعتی اشیاء پرسلان جهت تولیدات انبوه و فراوان در چینگ ته چن تأسیس شدند که صدها سال فعالیت می‌کردند.

 یکی از کشفیات قابل‌توجهی که در آن زمان حاصل گردید و بعدها فراوان مورد تقلید و دوباره سازی سایر صنعتگران قرار گرفت استفاده از کبالت به مناسبت رنگ آبی حاصل از آن در ترسیم نقوش بر روی اشیاء سفید پرسلان بود. کبالت قبلاً به وسیله ایرانیان بر روی ظروف سفالین مورداستفاده قرارگرفته و از طریق آن‌ها نیز به صنعتگران چین منتقل شده بود.

 به‌طورکلی تمام مراحل ساخت، اصول اولیه و فرمول چگونگی تهیه پرسلان‌ها همیشه نزد چینیان مخفی نگه‌داشته می‌شد و آن‌ها همواره این اسرار را بصورت گنجی پاسداری میکردند.سایر صنعتگران جهان بدین لحاظ در زمان‌های بعد اصولاً به این فنون دقیقاً پی نبردند و یا خود به‌طور مستقل اصول اولیه تهیه پرسلان‌ها را کشف نمودند.

 تعداد فراوانی از پرسلان های ساخت چین همواره به وسیله تجار و بازرگانان از دیر زمان به سایر نقاط جهان منتقل گشته است. در قرن نهم این اشیاء در بین ایرانیان بسیار رایج بوده و سفالگران سلاجقه و صفویه سعی فراوان در بازسازی آن‌ها کردند. در عصر صفویان تعدادی از صنعتگران چین نیز جهت تعلیم و آموزش به ایران آمدند ولی از این آموزش دقیقاً نتایجی حاصل نگشته به‌جز آن‌که ایرانیان به‌شدت تحت تأثیر نقوش و رنگ‌های هنرمندان چین قرار گرفتند.

 در ضمن سفرهای مارکوپولو و دیگران قطعاتی از پرسلان های ساخت چین وارد اروپا گردید. این اشیاء در اروپا همانند سایر نقاط باعث غبطه و حسادت صنعتگران شد. اروپاییان در آن زمان ظروفی خشن و ابتدایی تولید می‌کردند و این عمل موجب شد که کوشش و سعی فراوان در ساختن ظروف چینی بکار رود. صنعتگران اروپایی نیز مانند ایرانیان با اضافه کردن گرد شیشه به خاک‌های سفیدرنگ ( معمولاً سیلیس) سعی نمودند که خواص پرسلان‌ها را ایجاد کنند. ولی این کشف تا سال 1709 که مقارن با شروع تحولات صنعتی در اروپا می‌باشد به وقوع نپیوست. در آن زمان سفالگران باتجربه پی بردند که تمام رازها درپی ترکیب کائولن، سیلیس و فلدسپات نهفته است. گفته می‌شود که این مسئله به وسیله باتگر که شاگرد دوافروش آلمانی بود کشف شد، اما بنا بر شواهد امروز این کشف از آن تیشرینهاس است.

 این کشف به‌سرعت در تمام اروپا اشاعه پیدا کرد و کارخانجات پرسلان سازی بسیاری در سراسر این قاره به وجود آمد که اغلب آن‌ها به وسیله خانواده‌ها و یا بستگان نزدیک آن‌ها اداره می‌شد. پس‌از مدتی تعدادی از این مراکز تولید که پایه اساسی و مستحکم علمی نداشتند از میان رفتند و فقط معدودی از قبیل سور، کپنهاگن میسن و غیره که شهرت بسیار در ساختن ظروفی مرغوب کسب کرده بودند برجا ماندند.

 کشور ژاپن را نیز از دیرزمان می‌توان جزو یکی از اولین و بزرگ‌ترین تولیدکنندگان اشیاء پرسلان محسوب داشت. محصولات این کشور همیشه به تعداد فراوان و با مرغوبیتی متوسط در سطح جهانی عرضه می‌شده است. فراورده‌های ژاپن اغلب از نقوش و فرم‌های تقلیدی برخوردار بودند و گرچه از جهات تکنیکی در سطحی عالی قرار داشتند ولی به‌لحاظ عدم ابتکار و تولیدات نامحدود، پرسلان های این کشور همواره مرتبه دوم را در سطح جهانی حائز بوده‌است.

 چینی

به‌طورکلی تفاوتی اساسی مابین اشیاء چینی و پرسلان موجود نبوده و در اغلب کشورها ظروف پرسلان را چینی نیز می‌نامند.

 اصولاً حتی امروز هم بازرگانان ترجیح می‌دهند به‌علت تطابق این لغت با اشیاء ساخت چین و نیز فوائد دیگر از استفاده سایر لغات پرهیز نمایند درهرصورت فرق کلی ما بین چینی و پرسلان از لحاظ علمی فقط در طریقه حرارت دادن این اشیاء است. بدین صورت که در هنگام پخت، چینی را ابتدا تا مرز شیشه‌ای شدن حرارت می‌دهند و بعداً لعاب (معمولاً لعاب‌های سربی) بر روی آن اضافه می‌شود (این روش مشکل بوده و معمولاً به‌علت عدم جذب آب به وسیله بدنه، لعاب را با مواد و ترکیبات روغنی مخلوط نموده و مانند رنگ بر روی شی می‌زنند. این روش نسبت‌به روش لعاب زنی آبی، مشکل‌تر می‌باشد ولی به‌علت استفاده از لعاب‌های سربی بجای لعاب های فلدسپاتیک چینی از تلألؤ و درخشندگی زیادتری برخوردار است) درحالی‌که در لعاب زنی پرسلان‌ها مانند اشیاء سفالین و استون ور در ابتدا ظرف تا 900 درجه سانتی‌گراد حرارت داده‌شده تا محکم شود و سپس بعد از افزایش لعاب (معمولاً لعاب‌های فلدسپاتیک) تا حد شیشه‌ای شدن (از 1300 الی 1500 درجه سانتی‌گراد) حرارت داده می‌شوند.

 اشیاء چینی در طی دوران تحول خود همیشه در جوار پرسلان‌ها قرار داشته‌اند و تا قبل‌از ورود به اروپا در مسیری یکسان بوده‌اند.

 تعدادی از بهترین انواع آن شاید اولین‌بار در ونیز ایتالیا و سپس در انگلستان و فرانسه به وجود آمد. امروزه شمار قلیلی از کارخانجات به تولید چینی فریت شده اشتغال دارند و گرچه ادامه تولید این نوع اشیاء از لحاظ تهیه مواد اولیه همواره با اشکالات اقتصادی مواجه بوده‌است ولی به جهت داشتن زیبایی و استحکام خوب عرضه آن‌ها به طریقه صنعتی هنوز کاملاً منسوخ نشده است.

 پیشرفت‌های اساسی پس‌از قرن هیجدهم

 در آغاز قرن هیجدهم ظروف و اشیاء سرامیکی در انگلستان به‌نحوی ابتدایی و به‌صورت سفال با استفاده از خاک‌های محلی درست همانند آن‌چه که صدها سال قبل تهیه می‌گردید تولید می‌شد. ولی در پایان همین قرن انواع مختلف بدنه‌های سرامیکی و لعاب های پیشرفته به وسیله صنعتگران به‌وجودآمده بود که با آن‌چه که قبلاً تولید می‌کردند تفاوت فراوان داشت.

 در این‌جا سؤالی اصولی مطرح می‌گردد، چه چیز باعث تمام این تغییرات و تحولات سریع در طی یک قرن گردید؟ شاید ادامه علوم و تجربیات صنعتگران چین و یا اصولاً هیجانات و جنبش‌های علمی در کشف مسائل تکنیکی که مقارن با صنعتی شدن اروپا به وقوع پیوست، موجب این تحولات و پیشرفت‌ها گردید؟

 همچنین درحالی‌که حل مسائل صنعت سرامیک به‌طورکلی براساس تجربیات، آزمایشات و نتیجه‌گیری از اشتباهات استوار بوده‌است ولی می‌بایست قضاوت خود را از نقطه نظر یک کوزه‌گر قرن هجدهم مورد سنجش قرار دهیم که در آن زمان با ابزارها و روش‌هایی کاملاً ابتدایی کار و تولید می‌کرد.

 از لحاظ علم شیمی کیمیاگری هنوز کاملاً از بین نرفته بود ولی اصول اولیه شیمی مدرن پایه‌ریزی شده و دالتون در آستانه اعلام تئوری اتم‌ها بود.

از سایر عوامل دیگر که در این پیشرفت‌ها مؤثر بودند می‌توان وجود ماشین بخار جهت تولید نیرو را نام برد. به‌سختی می‌توان تصور کرد که یک مرکز تولید تماماً به نیروی انسانی متکی باشد درصورتی‌که با کشف نیروی بخار انسان در آن زمان از قدرتی نامحدود در جهت بالا بردن سطح تولیدات می‌توانست بهره گیرد.

 کوئین ور - یکی از تحولات مهم در این دوره تولید نوعی بسیار عالی ظروف بدل چینی (سفالین) لعاب‌دار در انگلستان می‌باشد که بدنه آن‌ها از آمیختن فلینت کلسینه شده و نوعی کائولین (از مهم‌ترین‌شان می‌توان کورن وال را نام برد) با یکدیگر به‌وجودآمده که سپس با لعاب‌های سربی بسیار مرغوب آن‌ها را می‌پوشاندند.

 چینی استخوانی - در اواخر قرن هیجدهم در انگلستان بدنه‌ای کاملاً جدید به وجود آمد که احتمالاً ارائه‌ی آن را می‌توان به اسپود نسبت داد. این نوع بدنه بنام چینی استخوانی شهرت داشت که علت آن‌هم اضافه کردن پودر استخوان‌های کلسینه شده در ترکیب خاک جهت ایجاد شفافیت و استحکام شیء سرامیکی می‌باشد.

 سایر تحولات، در همان زمان سایر بدنه‌های دیگر از قبیل پرسلان، پریان، جاسپر و بازالت نیز مورد توجه قرار گرفتند. این اقدامات به توماس و جان وج ود نسبت داده می‌شود و همچنین این دو شروع به طبقه‌بندی سیستماتیک خاک‌ها کردند که قدمی مؤثر در پیشرفت‌های علمی سرامیک‌ها محسوب می‌گردد.

 مواد نسوز، عایق‌ها، خازن‌ها

این نوع صنایع در اواخر قرن نوزدهم شروع به توسعه کرد و سپس با پیشرفت صنعت برق رو به تکامل رفت. یکی از مصارف اولیه سرامیک‌ها در تمام صنایع استفاده از خاصیت جدایش (ایزولاسیون) و یا عایق بودن این اجسام می‌باشد. در این خصوص به‌طورکلی سرامیک‌ها ارجحیت فراوانی بر سایر اجسام از قبیل پلاستیک، چوب و فلز داشتند و نه‌تنها گرما و سرما بلکه الکتریسیته را نیز از خود به‌آسانی عبور نمی‌دهند، دیر گدازند و قابل احتراق نیستند.

 توجه به این خواص امروز بخش اعظمی از صنایع سرامیک را دربرگرفته و هر زمان پدیده‌ای جدیدتر و قدمی فراتر در این خصوص برداشته می‌شود.

 بشر نیز با خاصیت دیرگدازی عایق بودن مواد سرامیکی از همان ابتدا آشنا بود و ظروف سفالین جهت خنک نگه‌داشتن مایعات، تولید آجر مخصوص، آجرهای نسوز و غیره را می‌توان در این مورد مثال زد. تا قبل‌از آشنایی انسان با الکتریسیته در استفاده از این خواص تحول چندانی حاصل نشده تا این‌که در اوایل جنگ جهانی اول عایق‌های استیت مورد توجه قرار گرفت و مخصوصاً در آلمان متداول شد. این پدیده کاربرد فراوانی در صنعت برق دارد و انواع سرپیچ‌ها، مقره ها و هزاران قطعات کوچک سرامیک ساخته می‌شود که هر یک جهت قسمتی و یا بخشی از یک مجموعه تکنیکی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

 با توسعه صنایع اتومبیل‌سازی تقاضا برای ساختن شمع‌های ماشین افزایش پیدا نمود و آلبرت شامپیون در سال 1905 یکی از اولین تولیدکنندگان این نوع فرآورده‌ها بوده‌است. استفاده از الیاف سرامیکی و یا سرامیک فایبرها نیز یکی از جدیدترین تحولاتی است که در خصوص مواد دیرگداز در اواخر دهه اخیر به وقوع پیوست است. این الیاف شباهت نزدیکی به پنبه‌ی نسوز دارد ولی بسیار دیرگداز تر از آن‌ها هستند و به‌تدریج می‌روند که جای آجرهای نسوز را در قسمت‌های پوشش داخلی کوره‌ها بگیرند.

 استفاده از فرومگنتیت ها نیز تحولی دیگر بود که در تولید خازن‌ها در صنایع ترانزیستور و نیز کامپیوتر مورد استفاده بسیاری واقع شد و همواره موضوعی اساسی جهت تحقیقات علمی مواد سرامیکی در سال‌های اخیر بوده‌است.

 

منبع: کتاب صنعت سرامیک، مهندس سعید گرجستانی