در سرتاسر عالم اسلام کانون زندگی دینی مسجد یا سجده گاه بود در شهرهای بزرگ مساجد عمده را مسجد جامع یا مسجد جمعه میگفتند. بااینحال مسجد فاقد ساختاری واحد است که در همهجا یکسان اجرا شده باشد و چیزی بنام «مسجد اسلامی» وجود ندارد و تنها با انواع محلی گوناگون مسجد سروکار داریم، نوع عربی، نوع ایرانی و نوعی ترکی که میتوان مقولههای مهمی چون نوع مغولان هند، نوعی کشمیری، نوعی چینی را بدان افزود. در آغاز نقشه مساجد نوع عربی بطور نسبی با قبول عام مواجه شد اما درنهایت معماری مسجد انعکاس معماری خانههای هر یک از موجودیتهای قومی یا منطقهای شد. در یکایک این موارد اشکال مسجد با ایدههای برگرفته از معماری پیشاز اسلامی منطقه تقویت میشد و با استفاده از برخی ملاحظات فنی خاص پیچیدهتر میشد. بااینهمه در سیر تکاملی مسجد نیازهای دینی کمترین دخالت را داشت و تفاوتهای ساختمان مسجد با بناهای پیشاز اسلامی صرفاً در پیچیدهتر شدن بنای مساجد بود. بنای مساجد نمایانگر شکل نهایی تجلیات معمارانهی پیشاز خود است.
الگوی مسجد عربی خانه شهری ساده ساختهشده از خشت خام، یا بهطور اخص خانه پیامبر (ص) در مدینه بود. بازسازی این مسجد براساس منابع تاریخی به وجود چندین صحن بزرگ با چندین ورودی اشاره دارد. در یک سمت، رواق گشوده به وسعت کل عرض صحن وجود داشت هرچند عمق این تالار های ستوندار تنها به اندازه دو ردیف از تنهی درختان بود که در نقش ستونهای نگه دارنده سقف عمل میکردند. این بخش اصلی خانه بود که در آن پیامبر (ص) پیروان خویش را ملاقات میکرد. در مقابل آن، رواقی مشابه وجود داشت هرچند عرض آن کمتر از نصف پهنای صحن بود و تنها از یک ردیف ستون تشکیل میشد. این ستاوند(تالار ستوندار) دوم سرپناه پیروان فقیر دین نو بود. اندرونی این بنا صرفاً به شکل ضمائم این مجتمع اصلی و مرکب از تعدادی حجرههای کوچک برای هر یک از زنان پیامبر بود. سرانجام بخشهای عمومی این خانه به مسجد و الگوی نیایشگاه مسلمانان بدل شد: رواق اصلی نقش خود حرم را داشت درحالیکه سرپناه کوچکتر را گسترش دادند تا گرداگرد کل صحن را بگیرد و بهعنوان سرپناه سایهدار و محل دیدار مؤمنان پیش و پساز مراسم عبادت باشد. این آرایش فضا، بهویژه بخش حرم مناسب نیازهای کلی مراسم دینی بود، هرچند تعدد ستونها در راه اجرای مراسم مانعی ایجاد میکرد. بهویژه در گونههای بزرگ مساجد ستاوند(ستوندار) که بعدها ساخته شد همه مساجد رو به مکه ساخته شد که کعبه، مهمترین حرم اسلام، در آن قرار داشت. نمازگزاران به اقتدای امام جماعت در صفوف موازی بهسان واحدهای نظامی به نماز میایستادند، با این هدف که تا حد امکان به دیواره جانبی مکه نزدیک باشند. طبیعتاً این وضع بنای مستطیل کم عمق را شکل مناسب مسجد میساخت.
مسجد شیخ زاید، ابوظبی ، از سنگ مرمر ساخته شده است و دو سبک معماری ایرانی و عربی را ترکیب کرده است. طاق های حیاط و ورودی اصلی با نقش و نگارهای ایرانی تزئین شده است.
درحالیکه آرایش ساده ستاوند(ستوندار) خانه پیامبر(ص) برای اقامه جماعت کفایت میکرد برای مرکز معنوی و همگانی دولتی پیروزمند شیوهای یادمانی ضرورت داشت. اوضاعواحوال سیاسی و نظامی این تغییر را آسانتر کرد. در شهرهایی که بدون مقاومت تسلیم مهاجمان عرب میشدند، پیروان ادیان رسمی، نصرانیها، یهودیها و زرتشتیها، میتوانستند عبادتگاههای خویش را حفظ کنند. اما چنانچه مقاومت میکردند این معابد به مسجد تبدیل میشد. در آغاز این تبدیل بویژه در سوریه صورت گرفت. این امر در عمل بدینمعنا بود که کلیساهای عظیم صدر مسیحیت را که طولشان بهمراتب بیشاز عرضشان بود و رو به شرق داشت به مساجدی رو به مکه مبدّل کردند. ازاینرو جهت طولی اولیه به عرض بنا مبدل شد و عرض اولیه بسیار محدود آن شکل عمق به خود گرفت. بهعبارتدیگر ساختار حرم جدید که بسیار عریض ولی کمعمق بود انعکاس ابعاد کلی خانه حضرت محمد (ص) بود. اما ارتفاع این بناها همراه با ستونها و سرستونهای مرمر، آنها را مجللتر و بیشتر مناسب مراکز اصلی اسلامی میساخت، بهویژه در شهرهایی که حکومت میخواست جماعت بزرگ مسیحیان را تحت تأثیر قرار دهد. در جاهایی که این نوع تغییر حاضر آماده امکانپذیر نبود از جنبههای کلی اینگونه کلیساها گرتهبرداری میشد. معابد و کلیساهای کهن برای بدست آوردن ستون و سرستون غارت میشدند نهتنها بهعنوان روشی برای درآوردن سنگ این بناها بلکه به نشانهی چیرگی اسلام بر دین قدیم. در شرق سوریه، جاییکه هیچ ستون مرمری در اختیار نبود جرزهای عظیم و آجری گچاندود سقفها را سرپا نگاه میداشت و همین امر فضای در دسترس نمازگزاران را تنگ میکرد. در همه اینگونه مساجد، ردیفهای متعدد جرزها، بهویژه وقتی به شکل اریب نگریسته میشد حسی جالب و درعینحال گیجکننده ایجاد میکرد بهویژه ازآنرو که نشانههای جهت نما بسیار محدود بود.
درحالیکه واحد فضا در مسجد فرش انداز میان چهار رکن یا دیوار بود، عناصر فضا آفرین همانا ردیف ستونها بود. میشد با افزودن این ستونها در جهت طولی یا در دو طرف، بنای موجود را گسترش داد، همانطور که در مسجد قرطبه عمل کردهاند. این نوع اصل گسترش مشابه اصل گسترش حاکم بر شعر سرایی، بهویژه در انواع موسوم به مقامات است.
چندین تحول نوآورانه ساختمان سنتی را به شکلی مشخصتر به مسجد مبدل ساخت و بر جهت آن تأکید گذارد. یکی از آنها محراب بود، فرورفتگی واقعی یا شبیه آن در دیوار جانب مکه که دیوار قبله نامیده میشد. محراب، آن بخشی از مسجد را که میبایست بههنگام نماز رو به آن ایستاد مشخص میکند، هرچند بیشتر به شکلی نمادین تا واقعی، زیرا معمولاً بهمراتب کوچکتر از آن است که همه مؤمنان قادر به دیدن آن باشند و حتی در بزرگترین مساجد عملاً در حد اتاقی کوچک است نظیر محرابی که در مسجد قرطبه وجود دارد. ناحیه غالباً بسیار مزین نزدیک محراب که مقصوره نام دارد محل نمازخانه شاهان بود و غالباً با قبه کوچک گنبد مانندی پوشانده میشد یا با یک محوطه سلطنتی که تزیینات منبت باشکوه داشت مشخص میشد.
امروز محراب را خالی نگاه میدارند و برای هیچ کاری استفاده نمیشود. در گذشته چراغی، احتمالاً زجاجی از تارک محراب آویخته میشد، بدان صورت که معمولاً روی کاشیهای زرینفام محراب ایرانی قرن هشتم و نمود های قرن نهمی آناتولی نشاندادهشده است. اگر چنین باشد علت وجودی این ویژگی محرابها در آیهی ۳۵ سوره نور قرآن است:
اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
خدا نور (وجودبخش) آسمانها و زمین است، داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن روشن چراغی باشد و آن چراغ در میان شیشهای که از تلألؤ آن گویی ستارهای است درخشان، و روشن از درخت مبارک زیتون که (با آنکه) شرقی و غربی نیست (شرق و غرب جهان بدان فروزان است) و بیآنکه آتشی زیت آن را برافروزد خود به خود (جهانی را) روشنی بخشد، پرتو آن نور (حقیقت) بر روی نور (معرفت) قرار گرفته است. و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند و (این) مثلها را خدا برای مردم (هوشمند) میزند (که به راه معرفتش هدایت یابند) و خدا به همه امور داناست.
تزیینات محراب بیشاز هر چیز به دوره و کشور بستگی دارد؛ یعنی محراب با سنگ حجاریشده یا گچبری کاشیهای سفالی لعابدار نقاشی تزیینی کاشی یا معرق کاری با سنگ پوشانده شده و گهگاه عاری از تزیین است. در ترکیه محرابهای قرنهای یازدهم و دوازدهم با نقشههای مشابه نقشه کعبه در مکه تزیین شدهاست. ممکن است محراب حاوی دو شمعدان باشد یا دو شمعدان در دو طرف آن نهاده باشند تزیینات محراب (و اطراف آن) که هیچگاه پرزرقوبرق نیست باشکوهترین تزیینات مسجد است. بهمنظور تأکید بر اهمیت محراب شبستانی پهنتر و بعضاً بلندتر از مدخل مرکزی حرم به سمت آن میرود-مثل مسجد کبیر دمشق. مسجدی دارای طرح T شکل که در قرن سوم در پایتخت موقّت عباسیان در سامرا تکمیل شد، با عریض کردن شبستان موازی دیوار قبله بر اهمیت محراب افزودند.
عنصر دیگری که در مساجد جمعه یافت میشود منبر هست (همه ما میدانیم که در همه مساجد منبر هست. منبر که در اشاره به خصوصیات مساجد جامع یا جمعه قدیم از آن یاد میشود مترادف تخت است که گویا معنای مسجد جمعه و جامعه دهد که در آن در روزهای جمعه و اعیاد دیگر خطبه کنند. «بودن منبر در شهری بهاصطلاح قدیم، داشتن مسجد جامع است که کنایه از شهر بودن و نبودن آنجاست»). منبر را در جانب راست محراب میگذارند و امام جماعت از فراز آن خطبه روز جمعه و بیعت با خلیفه میخواند. منبر اساساً از دو لچکی بسیار مزین چوبی یا سنگی تشکیل میشود که شماری پله را در میان گرفتهاند و خود به کرسی کوچکی ختم میشوند که غالباً قبّهای کوچک یا گنبددار بر فراز آن است.
کارکرد صحن هم کاربردی است هم زیباشناختی. معمولاً حوضی بزرگ و پرآب دارد که برای وضو ساختن واجب پیشاز اقامه نماز بکار میآید. صحن از فضایی روباز تشکیل میشود که بهاحتمال زیاد بهعنوان محل گفتوشنود در شهرها و شهرستانهای پرجمعیت گرامی داشته میشد است. در برخی مساجد، بهطور مثال عمدتاً در جام الازهر قاهره این کارکرد گسترش یافت تا شامل تعلیماتی که در رواقها داده میشد نیز بشود. برخی از صحن ها را با اشکال زیبای هندسی متشکل از مرمرهای رنگی که بهصورت معرق کاری کف اجرا میشد تزیین کرده بودند. نمونههای مشهور اینگونه صحنها مسجد کبیر حلب و مدرسه سلطان حسن در قاهره است. ابعاد صحن متفاوت بود. صحنها در مغرب و اسپانیا به نسبت حرم کوچک بودند. از طرف دیگر مسجد بسیار بزرگ و اینک ویرانشده رباط علاوهبر صحن متداول روبهروی حرم دو صحن جانبی در میان ستونهای تالار بزرگ به شیوه ستاوند(ستوندار) داشت. در آناتولی طی قرن هفتم صحن مساجد نوع عربی همراه با حوض و فواره اش به درون و زیر سقفی باز یا به شیوهای متداولتر به زیر گنبدی با نورگیری روباز برده شد. یک شیوه دیگر ترکی، در پیروی از الگوهای کلیساهای مسیحی چشمپوشی کامل از صحن بود، بهصورت ساخت مساجد ستاوندی با ستونهای بلند چوبی قرنهای هفتم و هشتم.
عنصری که در نخستین نگاه یک بیگانه یا مسافر، ساختمان را مذهبی و به شکل اخص مسجد نشان میداد برجی است که در عربی-ترکی و نیز فارسی مناره گویند. از فراز مناره مؤذن مؤمنان را به اقامه ۵ نماز روزانه فرامیخواند. در سوریه، اسپانیا، شمال آفریقا و در زمانهای دور حتی در عراق و ایران نیز مناره را به پیروی از کلیساهای نصرانی چهارگوش میساختند. اما در سامرا و فسطاط مناره مارپیچ از روی سازههای ساسانی تکمیل شد؛ درحالیکه در ایران، عراق، آناتولی و امپراتوری عثمانی ساخت مناره استوانهای نوکتیز جا افتاد. از سوی دیگر مصر دورهی مملوکان نوع ترکیبی مناره را میپسندید. درواقع احداث چیزی بنام مناره اجباری نیست؛ در آناتولی و مصر و ایران همین منظور با سکوهای کوچک سایبان دار بر فراز بام مسجد برآورده میشد. محل مناره نیز در ارتباط با موضوع خود مسجد جایگاهی دقیق ندارد. میتواند مثل نمونههای دمشق، قیروان و قرطبه به مسجد چسبیده باشد، یا اینکه مستقل و نزدیک مسجد ساخته شود، مثل سامرا، فسطاط و مساجد سلجوقی ایران.
در دوره سلجوقی (نیمه دوم قرن هفتم) ۲ مناره در ۲ طرف دروازهی ورودی مسجد ساخته میشد ابتدا در مسجدی در قونیه و سپس در چندین مدرسه در آناتولی. احتمالاً این عنصر یادمان سازه از نمونههای ایرانی الهام گرفته شد. به هر روی در خود ایران منارههای جفتی در دورههای مغول، تیموری و صفوی برای دروازههای ورودی و ایوانهای حرمها بهطور گسترده کاربرد داشت. در دوره عثمانی در مساجد مهم سه، چهار حتی شش مناره استفاده میشد. از نظر برجستگی فیزیکی و کارکردی عبادی کاملاً طبیعی بود که مناره معنای خاص اسلامی بیابد چنانکه عملاً به یک نماد مبدل شود.
علاوهبر این، مناره کیفیتی نمایشی داشت، بهویژه در مساجد بزرگتر و مساجد خلفا وقتی سلطان احمد اول تصمیم گرفت برای مسجد خویش در استانبول ۶ مناره بسازد (۱۰۱۸ تا ۱۰۲۵) بهناچار شش مناره حرم مکه را به هفت رساندند.
این شکل خاص مسجد بداعتی در معماری بود و معادلهای مهم و معنیدار آن را میتوان در دیگر اشکال هنر یافت. بهطور مثال نخستین نسخههای قرآن شکلی افقی داشتند که شدیداً با ستونهای عمودی طومارهای پاپیروس یونانی نسخههای خطی و کار دیوانی و دستینه های دو لوحی قونسولی در تضاد بود. همچنین هیچ همتای رایج مسیحی برای عبادتگاه با صحن بزرگ داخلی وجود نداشت. نکته پایانی اینکه ارتفاع بیرونی مساجد اولیه (مثل بیشتر خانههای شرق نزدیک) کم بود. ارتفاع مسجد معمولاً دست بالا نداشت و معماران بیشتر همّ خود را مصروف داخل خانه میکردند تا دیوارها های خارجی، تنها گهگاه، مثل مسجد قرطبه، دروازههای ورودی چهارچوبی مزین تر دارند. سردر مساجد دیرتر و تنها از قرنهای پنجم و ششم، با ساخت مساجدی چون مسجد الحکیم و مسجدالاقمار در مصر پدیدار شد.
آنچه مهم و معنیدار بهنظر میرسد این است که همه این مساجد با وجود برخورداری از سر نمونههای نصرانی و مشرکانه ریشههای عربی نیز داشتند. خانه خدا هنوز هم یک خانه عربی، با تمامی بخشهای بیرونی آن را تداعی میکرد، با وجود اینکه در ابعادی بزرگتر ساختهشده بود. محراب واژهای بود که در متون عربی پیشاز اسلام بکار میرفت و حتی نمونههایی از آن در سرزمینهای عرب وجود داشت. منبر نمایانگر سکو یا پلهی جلو خانه بود که شیخ یا دآور قبیله احکام خود را از فراز آن اعلام میکرد. افزونبراین به گفته برخی مؤلفان، حتی گنبد (قبه) جلوی محراب، که نمونه آن در مساجد کبیر دمشق، قیروان، قاهره و قرطبه است، میتوانست برای اعراب از ذهن تاریخی واجد معنا برخوردار بوده باشد. در ادوار پیشاز اسلام قبه عبارت بود از چادر چرمی کوچک گنبددار که بر پشت شتر میگذاردند و برخی قبایل سنگهای مقدس خود را در آن مینهادند. رئیس قبیله، ارباب قبه، در جنگ و صلح برای تفأل ازین بیت ایل ( خدایخانه، پرستش گاه) استفاده میکرد. ازاینرو پیش و پساز استقرار اسلام معبد متحرک گنبددار ملازم شیء مقدس و رهبری بود.(در نزد یهودیان نیز چنین بوده)
همانطورکه مساجد موجود در دامغان قرن دوم و نائین قرن چهارم و مسجد حفاریشده در شوش نشان میدهد در آغاز مساجد ستوندار عربی بهطور گسترده در ایران رواج داشت. این سبک از مسجد تا دوره مدرن نیز ادامه یافت و شاهد آن نمونهای است متعلق به قرن سیزدهم که اخیراً در مراغه واقع در شمال غرب ایران کشف شدهاست. اما نوعی دیگر از مسجد مشخصاً ایرانی که کوشکی نامیده میشود به موازات نوع عربی بکار گرفته میشد. این نوع مسجد شکل ۴ طاقی آتشکده را ادامه میداد که عبارت بود از بنایی چهارگوش با ۴ روزن عریض طاقدار و گنبدی مرتفع این بناهای غالباً بی صحن ابعادی بسیار کوچک داشتند و بههمین علت عمدتاً در خدمت شهرها و روستاها قرار میگرفتند. برای رفع این عیب اغلب ستونهایی به کنار این سازه گنبددار میافزودند. احتمال اینکه بخش دوم که با استفاده از آجر مستحکم ساخته میشد در برابر گزند باد و باران در گذر زمان جان بهدر برد بیشتر بود.
تحول اصلی دیگری که در دوره سلجوقی صورت گرفت عبارت بود از درآمیختن مساجد ستوندار و گنبددار با صحن که هر یک از ۴ ضلع آن ایوانی مرتفع در وسط دارد. نخستین ایوان ورودی مسجد بود، دومی و سومی در مرکز اضلاع جانبی قرار داشت و ایوان بسیار کمعمق چهارم که روبهروی ورودی واقع میشد به تالار پرابهت گنبددار روبهروی محراب که در جایگاه نوعی مقصوره عمل میکرد باز میشد. احتمالا نخستین ترکیب از ایندست مربوط به اواخر قرن پنجم است، هرچند قدیمیترین مسجد ۴ ایوانی که بهصورت یک کل واحد ساختهشده در شهر کوچک زواره است با تاریخ ساخت ۵۳۰ بزرگترین و پرابهتترین بنا از ایندست مسجد جمعه اصفهان، سازهای مرکب که ساختمان آن در دوره آلبویه آغاز شده و در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم بخشهایی بدان افزوده شده و بعدها دستخوش تغییرات فراوان شد. دیگر نمونههای یکپارچه باشکوه در ورامین (قرن هشتم) ، مشهد (قرن نهم) ، اصفهان (اوایل قرن یازدهم) و نقاط دیگر است که تا قرن سیزدهم ساخته شدهاند.
الگوی مساجد ایوان دار، خانه ایرانی است که نمونههای ساده یک تا چهار ایوانی آن موجود است. ازنظر باستانشناسی قدمت این نوع خانه به دوره اشکانی میرسد، هرچند بهصورت خانههای بزرگ اشرافی که آن نیز احتمالاً نوع بزرگشده خانههای عادی بود. بهاحتمال زیاد در دورهی سلجوقی اینگونهی بزرگ از طرحی ۴ ایوانی برای ساخت مدرسه یا محل جدید ارائه تعالیم دینی بکار گرفته شد که با پشتیبانی دولت تعالیم سُنّی را تقویت میکردند. بدین لحاظ این نوع بنا بسیار تأثیرگذار بود و رواج فراوان در مدرسه، ایوان بزرگ در نقش تالار خطابه عمل میکرد، درحالیکه طلاب در حجرههایی که در یک یا دو اشکوب در فاصلهی میان ایوانها ترتیب دادهشده بودند زندگی میکردند. ترکیب ایوان حرم با تالار گنبد دار محراب از یک نمونه ایرانی دیگر الهام گرفت که همانا کاخهای سلطنتی بود و همانطور که نمونههای ساسانی نشان میدهد از ایوان ورودی کمعمق استفاده میکردند که به تالار تخت گنبددار منتهی میشد. هنوز هم این تداعی و ارتباط شاهوار گهگاه بهوضوح دیده میشود؛ در اصفهان کتیبهای زیر گنبد جنوب غربی حاکی از این امر است. دو چیز نشان رواج فراوان نقشه مدرسهای است: همه دستینه های جغرافیدانان و سیاحان نیمه نخست قرن هشتم ایران بیشتر از مدرسه سخن میرانند تا مسجد؛ دیگر بناهایی که اختصاصاً برای مدرسه ساخته شدهاند، نظیر آنکه سلطان حسین در سال ۱۱۱۸ تا ۱۱۲۶ در اصفهان ساخت از نظر گونهشناسی هیچ تفاوتی با مساجد بزرگ دورهی سلجوقی و ادوار پساز آن ندارد.
ورودی مسجد شاه در میدان نقش جهان اصفهان ، تزئینات مقرنس و کاشی معرق
شکل ظاهری بسیار جالب مسجد ایرانی با ساخت ۲ مناره در ۲ طرف دروازههای ورودی و بعدها در ۲ سوی ایوانها مؤکد شد. یکی دیگر از عناصر بسیار تزیینی مقرنس بود که آن را به شکلی نهچندان مناسب به تاب لانهزنبوری ترجمه کردهاند. احتمالاً در آغاز مقرنس را بهعنوان عنصری تقویتی در ۳ کنجهای منطقه واسط میان دیوارهای محراب چهارگوش و قبه مدور آن بکار میگرفتند و تشکیل میشد از ردیفهای متناوب نیم طاقچههایی که ردیف دوم و مرتفعتر روی لبهی بیرونی ردیف اول زیر و ردیف سوم بر لبهی بیرونی ردیف دوم قرار میگرفت و به شکلی تقلیل یابنده تا انتهای فوقانی سقف اجرا میشد. نخستین نمونه مستند استفاده از آن در مقبره موسوم به عرب عطا در تیم، در جمهوری ازبکستان است که تاریخ ساخت آن را ۳۶۷ دانستهاند و نهتنها به ایران سرایت کرده بلکه در سراسر جهان اسلام رواج یافت و به یکی از ویژگیهای معماری دینی و دنیوی مبدل شد. فضاهای خالی دیگر سازههای طاقدار مثل سقف دیوارها را نیز بههمین شیوه پر میکردند؛ میشد از مقرنس برای تزیینات گچبری با پوشاندن هرگونه سطح منحنی استفاده کرد. طاقچههای مرتفع ورودیهای بسیار مزین مدرسههای سوریه و آناتولی، لچکیهای مقابر مصری و دیدنیتر از همه در مغرب بهطور مثال مسجد قرن ششمی قراویین فاس یا قصر الحمراء قرطبه از قرن هشتم که حتی دارای نمونه انبوه تر طاق مقرنس کاری شده، معروف به مقرنس گل فهشنگی است، که در آن عنصر عمودی مقرنس کاری شده از تارک هر یک از طاقچهها آویزان است، فرصتهای طلایی برای این نوع تزیین در اختیار گذارد.
شخصیت بدیع و ترکیبی مساجد ایرانی فوقالعاده جالب و تأثیرگذار است. ایوانهای بسیار بزرگشده تأکیداتی موزون ایجاد میکرد و شبستان بزرگ گنبددار بهوضوح جهت دیوار قبله را نشان میداد. بدینترتیب عیب یکنواختی رواقها و فقدان جهت مساجد ستوندار عرب از میان میرفت. اما تحقق این مهم بهایی داشت. ایوانهای جانبی تنها گهگاه بهکارگرفته میشد، وقتی خیل بزرگی از نمازگزاران گرد میآمدند و این بخش خاص از مسجد پر میشد سرریز جمعیت از آن استفاده میکرد. حجرههای واقع در دو سوی دو ایوان جانبی و دوطرف ورودی صحن بهعنوان مسکن بکار گرفته میشد و بههمین علت هیچ کارکرد آیینی در مسجد نداشت؛ و انبوه مؤمنان مستقر در ایوانهای جانبی را جرزهای بزرگ تکیهگاه گنبد از محوطه محراب جدا میساخت. رشد توأمان واحدهای دیگر برای عبادت، مراقبه، تدریس و پذیرایی بهمعنای تأکید بر بخش جداکننده فضاها بود. با اینهمه کیفیت بسیار جالب کل مجموعه بهویژه کیفیت چندمنظوره بودن آن ایرانیان را خوشآمد و به معیار ساخت مسجد و مدرسه مبدل شد. ازآنجاکه نقشهی ساختمانی مسجد مبتنی بر خانه بود طبیعتاً آرایش آن برای ساخت کاروانسرا، و دستکم در آناتولی و سوریه برای ساخت بیمارستان بکار رفت.
این نوع مسجد در هند به ساخت گونهای فرعی منتهی شد، مسجد مغولی قرن یازدهم که در آن ایوان ورودی به دروازهای بلند و جالب بر فراز یک رشته پلکان مبدل شد، درحالیکه حرم ستوندار را با سه گنبد بزرگ پیازی شکل می پوشاندند. این نقشه ایرانی، تحت عنوان مدرسه با دقت بسیار در سراسر عالم اسلام گرتهبرداری و اجرا شد.
منبع: کتاب هنر در جهان اسلام، ریچارد اتینگهاوزن