معماری ایران تا اوایل دوره قاجار کمابیش تحت تأثیر عوامل و پدیدههای داخلی کشور نوعی تطور و تحول کُند، آرام و پیوسته داشت، اما بهتدریج از اواسط حکومت فتحعلی شاه از یکسو بهسبب افزایش آمدوشد هیئتهای سیاسی از کشورهای اروپایی و روسی؛ و از سوی دیگر بهعلت شکست ایران در جنگ با روسیه بهسبب پیشرفته بودن سلاحهای جنگی روسها نسبتبه ایرانیها و همچنین سربازان آموزشدیده و منظم، تحت تأثیر فرهنگ و هنر اروپا و روسیه دگرگونیهایی در آن پدید آمد.
در وهلهی نخست، اقتباس و در مواردی تقلید از معماری غربی یا برخی عناصر آن آغاز شد طرح بعضی از ساختمانهای اروپایی، روسی و گاه عثمانی بهطور کامل مورد اقتباس قرار گرفتند عمارت خوابگاه در کاخ گلستان، تکیه دولت، قصر فیروزه و عمارت قزاقخانه از بناهایی بشمار میآیند که طرح و ترکیب آنها بهصورت گسترده از نمونههای غیرایرانی اقتباس شد. افزونبراین، شماری از عناصر و آرایههای معماری غیرایرانی مانند انواع متنوعی از سنتوری سرستونهای اروپایی مانند سرستونهای دوریک، ایونیک، کورنتین و برخی از شیوههای تزیین بنا به شکلی بارز یا گاه به صورتی ملایم در ساختمانهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفت.
اینگونه از دگرگونیها و اقتباسها بیشتر جنبه شکلی و صوری داشت، اما بیشتر از اواخر دوره قاجار و بهویژه از اوایل دوره رضاشاه، دگرگونیهای اساسی در ساختار سیاسی اجتماعی و نیز ساختار فرهنگی کشور پدید آمد و در پی آن بسیاری از عرصههای فرهنگی، هنری و اجتماعی و از جمله شیوه زندگی و الگوهای رفتاری و فضاهای معماری دگرگون شدند. تحولاتی که در این مرحله صورت گرفت غالباً جنبه ساختاری داشت و موجب شد که در طی چند دهه، ساختار و چارچوب برخی از انواع فضاهای معماری، بهویژه خانهها دگرگون شود.
در دوره سنتی، خانه محل سکونت خانواده که مهمترین واحد اجتماعی فرهنگی به شمار میرفت، بود و همانگونه که روابط خویشاوندی در مواردی بسیار استوار و در زمینه امور اجتماعی تعیینکننده بود، چگونگی شکلگیری محلههای مسکونی غالباً براساس روابط قومی، خویشاوندی و همچنین در مواردی بر پایه روابط حرفهای و اقتصادی استوار بود. بههمین سبب در برخی مواقع ملاحظه میشود چند خانه که به پدر و پسر یا پسران او تعلق داشت، در کنار هم ساخته میشد و هر کدام با یک در ورودی با دیگری ارتباط داشت. بههمین ترتیب، گاه خانههای دو یا چند برادر یا چند خویشاوند درجه دوم در کنار هم طراحی و ساخته میشد.
هر محله محدوده و مرز کموبیش مشخصی داشت، هرچند که غالباً مرز و محدوده بهطور کامل با موانع یا علایم کالبدی و فیزیکی مشخص نمیشد و اگر فردی ناآشنا به محلهای وارد میشد بهسادگی نمیتوانست محدوده محله را تشخیص دهد، اما هر یک از ساکنان محله بهخوبی میدانستند که به کدام محله تعلق دارند. در بعضی از شهرهای بزرگ، هر محله به بخشهای کوچکتری تقسیم میشد که گذر، کوی، برزن یا نامهای دیگری داشت.
در هر یک از محلههای بزرگ و متوسط غالباً یک مرکز محله وجود داشت که در آن برخی از کالاهای مورد نیاز روزانه یا هفتگی ساکنان محلی در چند دکان عرضه میشد و در بسیاری از مرکز محلهها، یک فضای عمومی برای تجمعهای مذهبی و اجتماعی مردم محله وجود داشت که بهصورت مسجد، حسینیه، تکیه و مانند آن طراحی و ساخته میشد. شکل کالبدی مرکز محله به صورتهای متنوع و غالباً بهصورت یک میدان یا به شکل عرصهای خطی و ممتد در کنار مهمترین راه یا در محل تقاطع راههای مهم بود مرکز محله، گاه بهصورت طراحیشده و گاه بهصورت ارگانیک شکل میگرفت.
شکل شبکه ارتباطات و نیز شکل محله در بیشتر شهرهای بزرگ و دارای بافت پیوسته و از جمله تهران بهصورت ارگانیک و طراحی نشده و در نتیجه شکل زمینِ بسیاری از خانهها بهصورت غیر هندسی و قَناس بود. در چنین شهرها و بافتهایی بهطور معمول خانههای واقع در انتهای کوچههای بنبست و دور از مسیرهای اصلی، ارزش اقتصادی و اجتماعی بیشتر و غالباً خانههایی که در کنار مسیرهای اصلی و بهویژه در نزدیکی حصارها و دروازههای شهر بودند ارزش اقتصادی و اجتماعی کمتری داشتند.
خانه یک واحد سکونتگاهی بود که فعالیتهای متعدد دیگری در آن جریان مییافت. در بعضی موارد محل کار برخی از افراد که منصب اداری اجتماعی داشتند در خانه آنها و بهطور معمول در بخشی از خانه بود که به آن بیرونی میگفتند و بهگونهای طراحی و ساخته میشد که ضمن وجود ارتباط بین آن بخش و بخش اندرونی که محل زندگی خانوادگی افراد بود، بخش بیرونی به شکلی مستقل طراحیشده بود که رفتوآمد افراد بیگانه و نامحرم به آنجا برای انجام کارها، مزاحمتی برای ساکنان خانه پدید نیاورد. برخی از افراد نیز کارگاه یا محل کوچکی برای کار خود در خانه داشتند و محل کار آنها نیز به شکلی بود که از فضای زندگی خانوادگی متمایز بود.
افزونبراین بسیاری از زنان متعلق به قشرهای متوسط یا پایین به غیر از کارهای روزمره در خانه مانند پختن، شستن و نگهداری کودکان و مانند آن برای تأمین هزینههای زندگی به کار دیگری نیز اشتغال میورزیدند و محصولات خود را بهنحو مقتضی در بازار عرضه میکردند. قالیبافی و ریسندگی از اینگونه مشاغل بشمار میآمدند. البته باید توجه داشت که بدلیل نبودن امکانات و فناوری کافی اداره کردن امور و کارهای خانه، از قبیل پختن نان، آمادهسازی و پختن غذا، تأمین آب، دوزندگی و بسیاری از کارهای دیگر که در خانه انجام میشد، بخش مهمی از وقت زنان را در خانوارهای متوسط و کمدرآمد به خود اختصاص میداد و تنها زنان گروههای مرفه و اعیان و رجال بهسبب کمک گرفتن از یک یا چند خدمتکار، اوقات فراغت بیشتری داشتند.
در بیشتر خانههای درونگرا در بسیاری از شهرهای مرکزی و شهرهای واقع در نواحی گرم و خشک یا سرد و خشک، برای بیشترین استفاده از شرایط اقلیمی و بهویژه استفاده از نور و تابش خورشید در زمستان و پرهیز از آن در تابستان، نوعی عرصه بندی کارکردی بهصورت زمستان نشین در جبهه شمال خانه و تابستاننشین در جبهه جنوبی و بهعبارتدیگر نوعی کوچ و جابجایی محدود فصلی در خانه وجود داشت. افزون بر آن، نوع سازه و ساختار کالبدی خانه به شکلی بود که بسیاری از فضاهای اصلی خانه براساس اندازه، وسعت و شکل کالبدی آنها نامیده میشدند، مانند اتاق سه دری، اتاق پنجدری، اتاق هفت دری اتاق یا تالار اُروسی، تالار شِکَم دَریده و مانند آن.
ساختار کالبدی خانههای درونگرا در وهله نخست متکی بر شکلگیری فضاهای ساختهشده در پیرامون حیاط یا فضای باز مرکزی بودهاست. فضای ساختهشده در بسیاری از خانهها در چهار یا سه طرف خانه و در مواردی در دو طرف و بهصورت معدود، در خانههای کوچک، در یک سمت حیاط خانه قرار داشت، هرچند که اصول طراحی کموبیش در همه آنها یکسان یا مشابه بودهاست. البته معمولاً در بخش ساختهشده در جبهه شمالی و جبهه جنوبی خانه اهمیت بیشتری نسبتبه دیگر جبههها داشتند.
بسیاری از خانههای بزرگ، طرحهای معمارانه و از پیش اندیشیده شدهای داشتند، درحالیکه بعضی از خانههای متوسط و کوچک از لحاظ کیفیت طراحی فضاهای معماری در سطحی نازل جای میگرفتند. بهعبارتدیگر برخی از اصول کلی طراحی در همه واحدها مسکونی کموبیش یکسان بود، اما در بعضی از آنها از اصول، چارچوبها و ابداعهای معماران بهنحو بارزتری استفاده میشد.
بهسبب شکل متفاوت قطعههای زمین و از سوی دیگر تفاوت توان و منزلت اقتصادی و اجتماعی خانوارهای ساکن در واحدهای مسکونی و همچنین تنوع برخی دیگر از عوامل و پدیدههای مؤثر در شکلگیری فضاهای معماری و از جمله خانهها، شکلها، ترکیبها و گاه سازماندهیهای فضایی متنوعی پدید میآمده است، هرچند که برخی از اصول کلی و عام طراحی واحدهای مسکونی مشترک و عمومی بودهاست. بعضی از اصول کلی طراحی خانههای درونگرا در شهرهای دارای بافت پیوسته و متراکم به شرح زیر است:
مرحله انتقال، دورهای بود که حدوداً از اواخر دوره قاجار آغاز شد و تا حدود دهه ۴۰ به طول انجامید. البته بهسبب تفاوت تحولات معماری در تهران و در دیگر شهرها و همچنین وجود تفاوت طراحی واحدهای مسکونی در بخشها و نواحی گوناگون یک شهر، نمیتوان زمان بسیار مشخص و یکسانی را برای تحولات معماری معاصر بهویژه در مورد واحدهای مسکونی برای همه مناطق کشور تعیین کرد.
از اواخر دوره قاجار بهتدریج زمینه تحول در نظام اجتماعی فرهنگی کشور فراهم شد و برخی از نهادهای جدید اجتماعی به پیروی از بعضی نمادها و الگوهای اروپایی شکل گرفت و پدید آمدن نهادهای جدید آموزشی، اداری و نظامی و انتظامی موجب شکلگیری روابط جدید اجتماعی شد و بهتدریج ساختار اجتماعی دگرگون شد. نظام خویشاوندی، قومی و محلی کمکم جای خود را به روابط جدید، براساس نوعی نظام شهری شرقی داد. نظامی که قوانین و ضوابط شهروندی در کنار روابط خویشاوندی و نظام استبدادی، ساختاری را پدید آورده بود که متکی بر تمرکزگرایی و نداشتن مشارکت واقعی مردم در امور اجتماعی و فرهنگی بود، بههمین سبب بسیاری از نهادهای اجتماعی و فرهنگی که با الگوبرداری مستقیم یا غیرمستقیم از اروپا یا دیگر کشورهای خارجی شکلگرفته بودند، تنها از جنبه صوری و شکلی مانند نمونههای مشابه خود بودند.
در نیمه دوم دوره قاجار بهتدریج در تهران و چند شهر مهم دیگر به معابر مستقیم و عریض که کالسکه رو برای انجام مراسم تشریفاتی مناسب باشد، توجه شد. خیابان باب همایون در تهران و خیابان جلوی عالیقاپوی قزوین از این نمونهها بشمار میآیند. البته طراحی و ساخت خیابانهای مستقیم در این دوره چندان عمومیت نیافت، تا دوره پهلوی اول که استفاده از اتومبیل، ساختن خیابانهای سواره رو را که بهصورت مستقیم ساخته میشدند، ضروری ساخت. خیابانهای ساختهشده و اهمیت دسترسی سواره بهتدریج موجب شد که بسیاری از فعالیتهای عمومی به کنار خیابانها انتقال یابد و ساختمانهای اقتصادی، آموزشی، اداری و بسیاری از بناهای فرهنگی در کنار خیابانها ساخته شدند و بهاینترتیب، محل های مسکونی به بخشهای فقط سکونتگاهی تبدیل شدند. شکل تقسیم زمین نیز دگرگون شد و قطعههای تقسیمشده برای واحدهای مسکونی بهسبب وجود ارزش بیشتر بخش واقع در کنار خیابون بهویژه کنار خیابانهای اصلی، به شکل مستطیل کشیده و بهنحوی شکل داده شدند که ضلع کوچکتر در کنار خیابان و به موازات آن و ضلع بزرگتر عمود بر آن قرار میگرفت. شکل مستطیل زمین بهخصوص پساز آنکه قیمت زمین در شهرها بهسبب تمرکز و تراکم جمعیت افزایش یافت، تأثیر بسیار مهمی در چگونگی شکلگیری فضای خانه داشت.
از یکسو پدید آمدن نهادهای اجتماعی اداری و فرهنگی جدید و از سوی دیگر اهمیت یافتن خیابان بهعنوان مهمترین مسیر دسترسی سواره و پیاده موجب شد که بسیاری از فعالیتهای غیر سکونتگاهی که در واحدها و محلههای مسکونی صورت میگرفت، از آنها خارج شود و به نهادها و فضاهای جدید اداری، اجتماعی و فرهنگی انتقال یابد اشتغال گروهی از زنان در خارج از خانه نیز بهتدریج موجب تقویت کارکرد سکونتگاهی خانه شد و بهاینترتیب یک دگرگونی اساسی و مهم در نحوه توزیع فعالیتهای شهری و در پی آن انواع و چگونگی فعالیتهای درون خانه صورت گرفت. از طرف دیگر تحولات و دگرگونیهایی که در زمینه تأسیسات، تجهیزات و فناوری مربوط به فعالیتهای درون خانه پدید آمد، بر سازماندهی فضا و شکل کالبدی آن تأثیر گذاشت. برای نمونه میتوان به کاربرد نفت و سپس گاز برای گرم کردن خانه و آشپزی اشاره کرد که موجب شد فعالیت آشپزی به فعالیتی تمیز و سریع و درنتیجه آشپزخانه به فضایی نسبتاً تمیز تبدیل شود، هرچند که در اینگونه از ساختمانها محل آشپزخانه نمیتوانست بهسرعت تغییر یابد، اما زمینههای تغییر مکان آن فراهم شد.
بهسبب کمعرض و طویل شدن شکل زمین غالباً فضاهای ساختهشده در دو جبهه از زمین و بهنحوی ساخته میشد که یک جبهه از آن در یک سوی زمین و در کنار خیابان یا معبر به جبهه دیگر در دیگر سوی زمین قرارداده شود و بهاینترتیب فضای باز یا حیاط خانه در وسط قرار میگرفت در حالتی که جهت خانه دقیقاً یا تقریباً به سمت جنوب بود، بخش آفتابی خانه قسمت اصلی بشمار میرفت و غالباً بهصورت دو طبقه ساخته میشد که طبقه همکف معمولاً محل استقرار فضاهای نشیمن و کاربردهای روزمره بود و طبقه فوقانی برای پذیرایی و دیگر فعالیتهای مشابه مورد استفاده قرار میگرفت.
بخش واقع در قسمت غیر آفتابگیر غالباً از یک طبقه زیرزمین و یک طبقه واقع در روی آن تشکیل میشد. مطبخ، سرویسهای بهداشتی و در شهرهایی مانند تهران، آب انبار در زیرزمین جای داده میشد.
دوره تجدد درمورد تحول طراحی واحدهای مسکونی دارای حیاط میانی و تبدیل آنها به حیاط جانبی و شکلگیری آپارتمان از حدود دهه ۴۰ بهتدریج آغاز میشد و کموبیش تاکنون ادامه یافته است. در این دوره، ساختار خانههای حیاطدار به کل دگرگون و مضمحل شد و طراحی و ساخت واحدهای مستقل بر رویهم به روشی معمول در احداث بیشتر واحدهای مسکونی تبدیل شد. در کنار این جریان طراحی و ساخت خانههای ویلایی ادامه یافت.
در این دوره، نظام خویشاوندی و ساختار سنتی محلههای بخشهای مسکونی تقریباً کامل از میان رفت و بسیاری از نهادهای اجتماعی و فرهنگی غربی همراه با نوعی فناوری وارداتی فراگیر شد و بهتدریج و همراه با افزایش قیمت زمین و ساختمان، خانه به یک کالای سرمایهای تبدیل شد. افزایش مهاجرت و شهرنشینی، گران شدن بهای مسکن را تشدید کرد و همزمان با شکلگیری نخستین برجهای مسکونی، مالکیت واحدهای آپارتمانی به رسمیت شناخته شد و بهاینترتیب واحدهای مسکونی از شکل تک هستهای و مستقل بودن خارج شدند و چند واحد مستقل واقع بر رویهم با یک فضای باز و برخی از دیگر فضاها و عرصههای مشترک شکل گرفت، نوعی فضا که با وجود آنکه از پیدایش آن حدود پنج دهه میگذرد، اما چگونگی سکونت در این نوع از واحدها و رعایت حقوق اجتماعی و فردی ساکنان هنوز بهصورت رضایتبخش معمول نشده و بههمین سبب مسائل و ناهنجاریهای متعددی در این زمینه وجود دارد.
بافت جدید شهری به شکلی غالباً شطرنجی توسعه یافت و هر چند که ساختار محلهای در آن پدید نیامد اما بسیاری از مناطق شهری براساس عوامل نخستین مؤثر در چگونگی تکوین فضا، یا بر پایه ویژگیهای عمومی خانوارهای ساکن در آن مناطق یا خصوصیات، منزلت و شهرت آبادی یا سکونتگاهی قدیمی در آنجا شکل گرفتند. برای نمونه میتوان به منطقه یوسف آباد، کوی نصر (گیشا) ، ستارخان، الهیه، ولنجک و مانند آن اشاره کرد که هرکدام براساس خصوصیات مکانی فضایی و عوامل اقتصادی اجتماعی شکل گرفتهاند.
برنامههای شهری و توسعه عرصهها، شهرکها و مناطق مسکونی که از دههی ۲۰ آغاز شده بود، همچنان ادامه داشت و نقش مهمی در شکلگیری بافت و ساختار شهری داشت. مناطقی مانند نارمک، تهرانپارس و همچنین مناطق یا شهرکهایی مانند اکباتان و آپادانا که برخی از آنها در ترکیب با بافتهای مجاور ایشان و بعضی مانند اکباتان بهصورت متمایز و منفک از بافت اطراف خود شکلگرفته بودند، نقش قابلتوجهی در شکلدهی به شهر داشتند.
ضابطه احداث ساختمان در ۶۰ درصد از سطح زمین و حفظ ۴۰ درصد آن بهعنوان فضای باز، تحول عظیم و تعیینکنندهای در شکل بافت شهری و مهمتر از آن در ساختار فضای معماری خانه بر جای گذاشت و از یکسو حیاط میانی به حیات جانبی تبدیل شد و از سوی دیگر شکل آپارتمان سازی واحدهای مسکونی بهصورت قابلملاحظهای به شکل غالب ساختمانسازی تبدیل شد.
تحولات اقتصادی اجتماعی و چگونگی تقسیم اجتماعی کار و اشتغال و مشارکت بیشتر زنان در امور بیرون از خانه و توسعهی نهادهای آموزشی و فرهنگی بهتدریج کارکرد استراحتگاهی و سکونتگاهی خانه را بیشاز پیش تقویت کرد. همراه با تحولات اجتماعی، دگرگونیهای چشمگیری در زمینه توسعه فناوری مربوط به خانه و نحوه معیشت آن صورت گرفت. از یکسو مواد، وسایل و تجهیزات مربوط به تأمین انرژی باعث شد که وابستگی فضاهای خانه به گرمای ناشی از تابش خورشید کاهش یابد و از سوی دیگر برق موجب شد که روشنایی مصنوعی تا حد قابلملاحظهای بتواند وابستگی فضاها به نور طبیعی را کاهش دهد. آب لولهکشی امکان دسترسی به آب را درون آپارتمان فراهم کرد و دیگر لازم نبود که فضاهای خدماتی و بهداشتی در حیاط و دور از بخش ساخته شده باشد. مصالح و سازههای جدید ساختمانی نیز از یکسو وابستگی فضاها و اتاقها را به نظام مدول بندی سازه بنایی قدمی رها کرد و از سوی دیگر چگونگی تخصیص فضا به فعالیتهای گوناگون سبب شد که غالباً هر یک از فضاهای درونی یک ساختمان یا آپارتمان به کارکردهایی نسبتاً معین و مشخصی اختصاص یابد فضای نشیمن برای زندگی روزانه، گفتوگو، نگاه کردن به تلویزیون و مانند آن، پذیرایی برای پذیرفتن میهمانان و فضایی غالباً لوکس تر و مجلل تر از بقیه بخشها است. اتاقهای خواب متناسب با شمار اعضای خانوار، آشپزخانه، حمام و سرویسهای بهداشتی از اینگونه فضاها بشمار میآیند. در خانههای بزرگ، فضاهای دیگری مانند اتاق کار یا اتاق بازی بچهها و فضاهای تفریحی و مانند آن نیز طراحی و ساخته میشود و در واحدهای متوسط و کوچک برخی از فضاها مانند نشیمن و پذیرایی با هم ترکیب میشوند.
چنانکه پیشتر اشاره شد، حیاط مرکزی به حیاط میانی و سپس به حیاط جانبی تبدیل شد و بخش ساختهشده در یک سمت، به شکلی پیوسته طراحی و ساخته شد. نحوهی تقسیم زمین بهگونهای بود که قطعهها در یک بلوک شهری در کنار هم قرار میگرفتند و این بلوکها به دو صورت پدید آمدند. در حالت نخست، یک بلوک شهری بین دو معبر یا خیابان قرار داشت و نور و تهویه بخش ساختهشده از دو سمت تأمین میشد؛ زیرا دو سمت دیگر آن در کنار بلوکهای مجاور قرار داشت و تنها برای قطعههای واقع در نبش یک بلوک، از سه طرف میتوان نور تأمین کرد. ساختار این گونه از واحدها غالباً به شکلی بود که فضاهای مهمتر و اصلیتر در بخش جنوبی ساختمان قرار میگرفت تا از نور آفتاب بهره برده شود و برخی از فضاهای خدماتی و جنبی مانند آشپزخانه در قسمت شمالی ساختمان که نور شمال وجود داشت، قرار داده میشد. البته دیدگاه طراح یا سازنده نیز در مواردی موجب پدید آمدن ساختار متفاوتی میشد. در حالت دوم بلوکهای شهری به شکلی بود که برای کاهش سطح شبکه ارتباطی نسبتبه اراضی مسکونی، دو واحد ساختمانی یا دو قطعه زمین بهصورت شمالی جنوبی (یا در مواردی شرقی و غربی) متصل بههم بودند و دو معبر، یکی برای واحدهای شمالی و دیگری برای دسترسی به واحدهای جنوبی وجود داشت. در این حالت ساختمانهای جنوبی از یک سمت از نور و منظر طرف خیابان بهره میبردند درحالیکه از سمت شمال به سبب آنکه نباید به واحد یا ساختمان واقع در شمال خود دید و اِشراف داشته باشد، باید نور اتاقها یا فضاهای واقع در آن جبهه را از طریق حیاطخلوت تأمین میکردند. بهاینترتیب حیاطخلوت بهعنوان یک عنصر مهم در معماری این نوع از ساختمانها مورد توجه قرار گرفت.
معماری خانههای صنعتی در بین انواع فضاهای معماری، بیشاز همه از عوامل محیطی، اقلیمی، مصالح، فناوری و الگوهای فرهنگی و رفتاری تأثیر میپذیرفت و بههمین سبب در هر یک از مناطق اقلیمی ایران، متناسب با شرایط محیطی و اقلیمی، گونهای خاص از معماری واحدهای مسکونی شکل گرفت که با خانههای واقع در دیگر اقلیمها تفاوت داشت از آغاز دههی نخست قرن معاصر بهتدریج تحت تأثیر ایجاد خیابانهای سواره و بافتهای جدیدش و نیز دگرگونیهایی که در فناوری ساختمان و همچنین فناوری لوازم زندگی و الگوهای فرهنگی و رفتاری مربوط به ساختمان حاصل شد، ساختار، بافت و سیمای واحدهای مسکونی دگرگون شد. این دگرگونی حداقل در دو مرحله قابل بررسی و پیگیری است. نخست، دوره انتقال یا گذر از دوره سنتی به دورهی مدرن و سپس دوره مدرن که دگرگونیهای ایجادشده موجب شکلگیری واحدهای آپارتمانی شد و خانه بهعنوان ۱یک واحد مسکونی دارای حیاط مرکزی بهتدریج کنار گذاشته شد؛ زیرا همه عوامل پدید آورنده آن دگرگون شدهاند و دیگر نمیتوان در زمینههای اجتماعی- شهری امروز چنان خانههایی را طراحی و احداث کرد. نکته بسیار مهم و قابلتوجه این است که این بررسی، روند تحول واحدهای مسکونی دارای حیاط مرکزی را دربر میگیرد، اما همزمان با آن خانههای ویلایی، خانههای ارزانقیمت که غالباً به شکل سری یا انبوه طراحی و ساخته میشدند و نیز برجهای مسکونی در این بررسی مورد توجه قرار نگرفتهاند.
منبع: کتاب خانه در فرهنگ ایرانی