اعراب مسلمان با خروج از شبهجزیره و ورود به مناطق همجوار که توأم با بدست آوردن ثروت و پیروزی بر رومیها و ایرانیها و نیز آگاهی نسبتبه شیوههای معماری موجود در این مناطق بود، شروع به تقلید این روشها کردند. بسیاری از صحابه در مکه و مدینه خانههای تازهای از سنگ و رخام ساختهاند که از جمله بزرگترین و زیباترین آنها میتوان خانههای عثمان بن عفّان و زبیر بن عوّام را نام برد.
تعالیم اسلامی تأثیر بسیار مهمی در هنر جدیدی که اعراب آن را اقتباس کرده، ماهرانه تقلید نموده و دگرگونیهای فراوانی هماهنگ با تعالیم جدیدشان در آن به وجود آورده بودند، بهجا نهاد به اندازهای که میتوان گفت این هنر تبدیل به هنری اسلامی شد که عناصری نیز از اینجا و آنجا جذب کرده بود، اگرچه نمونهای متکی به خویش بشمار میآمد. مسلمانان برای خواندن نماز و برگزاری گردهماییهای سیاسی خود نیازمند مسجدهای جامعی بودند.مسلماً آنان نمیتوانستند این مساجد را همانند کلیساهای مسیحی و یا پرستشگاههای یهودیان و صلیبیان بنا کنند. به این دلیل که استفاده از بتها، مجسمهها و تصاویری که مظهر موجودات زنده بودند، نزد آنان حرام شمرده میشد. بنابراین لازم بود که این مظاهر هنری محو و در مسجدهای جدید و کاخهای خلفا و امیران نمودی نیابند. البته طولی نکشید که در خلافتهای اموی و عباسی و نیز در دوره دولتهای مستقل و همچنین در آندلس، مسلمانان برای این موضوع راه گریزی یافتند؛ بدین صورت که تحریم مجسمهسازی و صورتگری را در مساجد رعایت کردند و این بناها را با ستونها، فسیفساء(فسیفساء عبارت است از قطعاتی کوچک یا مکعبهای ظریف و دقیق از شیشه، سنگ و یا صدف که بهصورت منظم بر سطحی از گچ نصب میشوند و بههنگام نصب، همسطح بودن و نیز قرار گرفتن آنها بهصورت افقی رعایت میشود.)، کاشی، تزیینات هندسی و گیاهی، چلچراغها، مقرنسها، سرستونها و قندیلهایی از طلا و نقره آراستهاند ولی کاربرد تصاویر موجودات جاندار، مجسمهها و استفاده از ظروف طلایی را که دارای نقوش و اشکال مختلفی بودند، برای خود در کاخها و ساختمانها حلال شمردند. آنان لباسهای حریر منقوش و زربافت میپوشیدند و انواع و اقسام هنر ازجمله موسیقی، نقاشی، کندهکاری و معماری نیز نزد آنان رواج داشت. مسلمانان به این وسیله بین هنر دینی که بیشتر در مسجدها و آنچه به عبادت خداوند مربوط میشد، متجلّی میگردید و هنر مدنی خالصی که به زندگانی بشر در دنیا و بهرهبرداری از زیبایی و هنرهای آن پیوسته بود، تفکیک قائل شدهاند.
مساجد مهمترین بناهایی بودند که به دست مسلمانان ساخته شدند. ساختمان مساجد در ابتدا ساده و مرکب از یک بنای چهارگوش بود که سقف آن بر ستونهایی از تنهی نخل یا آنچه از بناهای قدیمی به دست آورده بودند، قرار میگرفت. سپس نقشه مساجد به دست معماران و بناهایی از اقوام غیرعرب تحول یافت و عناصر و اجزایی در آن داخل شد که برخی صاحبنظران آنها را برگرفته از معماری مسیحیان میدانند. اندک زمانی بعد، ساختمان مسجدها به شکل و شیوهای درآمد که همچنان پابرجاست. معمولاً بزرگترین و مهمترین مسجدها شامل یک صحن بزرگ و روباز هستند که اغلب در وسط آنها حوض آبی قرار دارد. گرداگرد این حیاط چهار رواق بر ستونهای برافراشته شدهاند که رواق رو به قبله بسیار وسیع است و محراب و منبر در آن قرار گرفته است. این رواق را حرم (شبستان) مینامند.
بهلحاظ موقعیت و اهمیت، بهدنبال مسجدها، مدرسهها قرار میگیرند که از قرن پنجم هجری قمری به بعد دارای بنا و معماری خاصی شدند. تا پیشاز این تاریخ آموزش در مسجد انجام میشد.(در تاریخ اسلام تا پیش از قرن 5 هجری مکان آموزش منحصر به مساجد نبود و تعلیم و تربیت در مکتب خانه ها، قصرها و خانه های علما نیز انجام میگرفت). نقشه مدرسه معمولاً شامل یک حیاط روباز بود که گرداگرد آن را چهار ایوان عمود برهم در بر گرفته بودند. یکی از این ایوانها ورودی ساختمان بود و در آن پلکانی قرار داشت که به طبقهی بالا منتهی میگردید.
پساز مسجد و مدرسه میتوان مقبرهها را نام برد که مشهد و گاهی تربت یا قبّه نامیده شدهاند. نقشهی مقبرهها در شهرهای مختلف اسلامی گوناگون است، ولی بنای آنها از اتاقی که بر فراز آن گنبدی قرار گرفته فراتر نمیرود.
غیر از این بایستی از رباط نام برد که نوعی بنای نظامی و محل سکونت مجاهدان و سربازان بود. کار بنای رباطها در دورههای اول تاریخ اسلام گسترش یافت و نقشه آنها در کاملترین شکل خویش مرکب از بنای مستطیل شکلی بود که بر بالای آن برجهایی برای مراقبت و نگهبانی ساختهشده بود. گرداگرد صحن داخلی بنا نیز اتاقهایی قرار داشت. اینگونه ساختمانها منفذ خارجی (پنجرهای) نداشتند. با گذشت زمان کاربرد نظامی رباطها از بین رفت و این ساختمانها تبدیل به محل ریاضت و اقامت صوفیه شدند.
از دیگر بناهای مسلمانان میتوان خانقاهها یا تکیهها را نام برد که آنها نیز محل سکونت صوفیان بودند. مسلمانان همچنین راهها، بیمارستانها، کاروانسراها و بازارهایی در شهرها ساختند. حمامها نیز در تاریخ معماری اسلامی اهمیت خاصی دارند؛ حمامها بهگونهای ساخته میشدند که استحمامکننده را بهنحو مناسبی از هوای گرم به هوای آزاد منتقل میکردند به اینگونه که در هر حمام سه بخش قرار داشت که هر یک از آنها خنکتر از قسمت پیشین بود.
در خصوص قصرها باید گفت؛ با وجود آنکه مسلمانان توجه فراوانی به ساختن آنها کردند، ولی متأسفانه چیز قابل ذکری از ترتیب و نقشهی ساختمان آنها در دست نیست. بهاستثنای آنچه مربوط به دورههای متأخر - از اواخر قرن ششم هجری قمری به بعد- است، زیرا مهمترین کاخهای اسلامی، خصوصاً کاخهای عباسی در عراق، از بین رفتهاند و کاخهای باقیمانده نیز بیشتر در آندلس قرار دارند. در این قصرها میدانهای بازی، حیاط ها، انبارهای بزرگ که به خزائن(جمع خزانه) و خانات(جمع خانه) معروفند و تعداد آنها نیز زیاد بود، قرار داشتهاند که از آن جمله میتوان به خزانة الکتب(کتابخانه) که تعداد آنها در قصرهای فاطمیان به چهل اتاق می رسیده است خزانة الکسوات(انبار پوشاک)، خزائن الجوهر و الطیب و الطرایف(انبار جواهرات عطرها و اشیای نفیس)، خزائن الفرش و الامتعه(انبار فرش و اموال و اثاثیه)، خزانة الشّراب(داروخانه)، خزانة التوابل(انبار ادویه)، خزانة النبود(؟) و خزانة الازهار(گلخانه) اشاره کرد. بر این بناها بایستی حواصل (جمع حاصل) را نیز افزود که عبارت بودند از اصطبلهای اسبان و محل نگهداری شتران و فیلها، و نیز باید به سیلوهای غلات، انبارهای کاه، انبارهای اموال و کالا ها، آسیابها، آشپزخانهها و و غیره اشاره کرد که همگی در کنار باغهای ملحق به قصر قرار میگرفتند.
آوردهاند که شمار بناهای مورد استفاده ساکنان قصر مأمون از اتاق گرفته تا سایر موارد به 360 میرسید.
آخرین مطلب اینکه بناهای جنگی در تاریخ اسلام دارای جایگاه مهمی هستند و هیچ شهر مهمی نبوده است، مگر اینکه گرداگرد آن دیوارهایی برافراشته شده باشد همچنین هیچ مکان مهمی نبوده است مگر اینکه که در آن قلعه استواری که بسته به ارزش آن مکان کوچک یا بزرگ بودهاست، ساخته شدهاست.
در بررسی معماری اسلامی میتوان به این نکته پی برد که این معماری بیشتر یک معماری مذهبی است که در همان دورهای که به اسلوب خاصی دست یافت، سایر شیوههایی را نیز که شناخته بود، اقتباس کرد. معماری اسلامی در بیشتر موارد از رفاه دولت و تمایلات شخصی حکام تبعیت میکرد و نکته دیگر اینکه معماری هر ناحیهای از نواحی دنیای اسلام، با شماری از ویژگیهای خود متمایز میگردد و همین نکته امکان تقسیم مکتبهای معماری اسلامی را برای ما به شش مکتب ممکن میسازد. این شش مکتب معماری اسلامی عبارتاند از:
اشتراک شام و مصر در تاریخ، به دورهای در حدود هزار و پانصد سال پیش از میلاد برمیگردد. آثار این اشتراک، در وحدت میراث هنری این دو ناحیه نیز قابلمشاهده است. معماری اسلامی از دوره اموی به بعد، در هر دو ناحیه تحت تأثیرات محلّی یکسانی که به هنر یونانی شرقی و بیزانسی مربوط است، قرار گرفت. اشتراک مصر و شام در دوره طولونیها، اخشیدیها (خانواده ای از امیران ایرانی نژاد که از سال 323 تا 358 هجری در مصر و شام و دمشق و نیز بخشهایی از حجاز به استقلال فرمانروایی کردند) و سپس فاطمیان، ایّوبیان، ممالیک و عثمانیها ادامه یافت و این همان چیزی است که همراه پیوند جغرافیایی این دو ناحیه اسلوبهای هنری آن را نیز توضیح میدهد.
ساختمان مساجد در این مکتب تا قرن چهارم هجری قمری مستطیلشکل و سقف بیشتر آنها صاف و مسطح و بدون گنبد بود. سقفهای گنبددار در قرن چهار هجری قمری در دوره فاطمیان پدید آمد. همانگونه که عنصر تزیینی مقرنس نیز از همین دوره پدیدار شد. اما طاقها در این مکتب؛ نیم دایره، تیز و یا به شکل بریده ناقصی از طاقهای نعل اسبی و منارهها بیشتر چندضلعی و گاهی چهارگوش هستند. در دورههای اخیر، در قلمرو مکتب معماری شام و مصر، تزیین بناها به وسیله تنوع رنگی سنگهای بکار برده شده در آنها و ساختن اشکال تزیینی به این وسیله شکل گرفت.
درخشانترین دورههای این مکتب، دورهی امویان در شام، فاطمیان و ایّوبیان در مصر و ممالیک در هر دو ناحیه بود. از مهمترین بناهای این مکتب میتوان به جامعه عمرو در مصر، جامع اموی در دمشق، قبّة الصّخره در قدس جامع الازهر در مصر، مدرسه ظاهریّه و نیز مدرسه بزرگ عادلیّه در دمشق و قلعه حلب را نام برد.
اصول اولیّه شیوههای این مکتب ایرانی است. این مکتب در عهد عباسی گسترش یافت، ولی تأثیرگذاری آن به غرب عراق محدود شد. این مکتب در قرن سوم هجری قمری در شهر سامراء به اوج خود رسید. توضیح و تبیین بسیاری از شیوههای این مکتب بهجز آنچه به دورههای متأخر مربوط میگردد، برای ما امکانپذیر نیست. یکی از این دورهها دوره صفویه خصوصاً در قرنهای دهم و یازدهم هجری قمری است که یکی از درخشانترین دورههای هنر اسلامی ایرانی به شمار میآید. در این دوره بود که طاقهای ایرانی نوکتیز و کمارتفاع بکار برده شدند. در مسجدها نیز درهای بزرگ با چهارچوبهای مستطیلشکل مزینی بکار برده شدند که در دو سوی آنها دو مناره خوش قامت گردن افراشته بود. بیشتر منارههای این دوره استوانهای هستند، ولی گنبدها دراز و پیازیشکل اند و از بیرون و درون تزیین شدهاند. شهرت این مکتب به کاشیکاریهایی با تزیین های گیاهی و کاربرد نادر تزیینات هندسی است.
مهمترین آثار این مکتب در شهرهای بغداد و سامراء بهوجودآمده اند، ولی امروزه بیشتر آنها ویران اند. در ایران ساختمانهای زیبای اصفهان، مخصوصاً میدان شاه که قلب هنری شهره است و نیز مسجدهای شاه و شیخ لطفالله قابل ذکر هستند. مسجد شاه را که به دست شاه عباس(پنجمین و مشهورترین شاه صفوی حکومت 985 تا 1038 هجری) بنا شد، برخی از جمله زیباترین بناهای عالم میدانند. شهرت این بنا به فراوانی تزیینات داخلی آن است، اگرچه وحدت اسلوب معماری در آن چندان تکامل یافته نیست. از دیگر آثار این مکتب، ساختمان مشهد کاظمین(مدفن امام موسی کاظم و امام محمّد تقی علیه السلام) در کنار بغداد است، که در قرن دهم هجری قمری به دست شاه اسماعیل صفوی به پایان رسید.
در دوره صفویه بنای مقبرهها به دو صورت رایج شد. در غرب ایران مقبرهها عبارت بودند از: رواق بزرگی که در دنباله آن بنایی قرار داشت و بر بالای آن گنبدی واقع شده بود. اما در شرق ایران، مقبرهها شکل کاخهایی هشت گوش به خود گرفتند. از زیباترین نمونههای مقبرهها در دورهی صفویه، مجموعه آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی در اردبیل است که در قرن دهم هجری قمری ساخته و در اواخر قرن یازدهم هجری قمری تکمیل شد.
در قرنهای ششم تا دهم قمری در شمال هند بناهای اسلامی با شیوه هندی بهوجودآمدند. سپس در قرون دهم تا دوازدهم قمری سلاطین مغول در ساختمانهای خود طاق و گنبدهای پیازیشکل را از مکتب ایرانی اقتباس کردهاند. آنان استفاده از رخام تراشیده و ستونهای قطور را بر این سبک افزودند. یکی از مشهورترین مراکز مکتب هنر هندی، شهر دهلی است که قصر امپراطوران مغول و جامعه اکبر در آن قرار دارد. هنگام مطالعه در مکتب معماری هند، بهخصوص بایستی به شهر آگرا اشاره کرد که به اثر هنری خارقالعاده خود، تاجمحل، مشهور است. این ساختمان مقبره یادبود همسر شاه جهان است که در سال 1041 قمری درگذشت. کار ساختمان این بنا 22 سال طول کشید و بیست هزار کارگر در آن بکار پرداختند.
سبک معماری اموی همچنان تا قرن پنجم قمری در آندلس رواج داشت. این سبک بخصوص در بنای مسجد جامع قرطبه جلوهگر شد. سبک مغربی اندلسی پساز این تاریخ در دوره مرابطین موحّدین پدید آمد و شکوفا گردید این سبک در قرن نهم قمری در بنای کاخ الحمراء به اوج خود رسید. پیوستگی حکومت مغرب و آندلس نوعی تشابه و یکسانی اسلوبهای هنری را در این دو ناحیه به ارمغان آورد. این سبک در مراکش تا دوره سلسله شریفان سعدی مراکش (قرن دهم و یازدهم قمری) ادامه یافت و پساز آن رو به انحطاط نهاد.
بارزترین ویژگی این مکتب کنگرههای دندانهدار چوبی بر فراز دروازهها و نیز طاقهای بلندی است که درون آنها با مقرنس پوشیده شدهاست. بیشتر منارهها چهارگوش و پوشیده از کاشی و ستون هستند در این مکتب کاربرد گچبریها، حوضها و فوارهها و نیز استعمال رنگ طلایی در تزیینات، فراوان به چشم میخورد.
مهمترین بناهای متعلق به این مکتب در آندلس بهجز قصرهای الحمرا و الزهرا عبارتاند از: جامع قرطبه و مناره چهارگوش آن که ارتفاعش حدود 73 ذراع (ذراع فاصلهی آرنج تا نوک انگشتان را گویند) است. مدرسه عطارین و جامع قرویین در فاس و جامع الکتیبیّه در مراکش.
هنر اسلامی در اسپانیا با سقوط غرناطه در سال 897 قمری پایان نیافت، بلکه تأثیر آن در این ناحیه و جزایر اطراف آن تحت عنوان هنر مدجّن و به دست مدجّنان (مسلمانان اندلسی که تحت حکومت مسیحیان به زندگی ادامه میدادند) در حدود یک قرن ادامه یافت اثر حضور این گروه و عناصر هنری اسلامی در تزیین کلیساهای روسی و گوتیک ظاهر شد و سپس در دوره رنسانس با عناصری که از ایتالیا آمده بود، درهم آمیخت.
اولینبار هنر مدجّن در کاستیل و در ساختمان کلیساهایی که پساز سال 478 هجری قمری یعنی سال سقوط طلیطله بنا شدند، آشکار گردید. از جمله این کلیساها میتوان به کلیسای سانت رومان با طاقهای نعل اسبی و تزیینات گوناگون اسلامی آن اشاره کرد و نیز کلیساهای سانت ماری لابلانش در طلیطله و کلیسای سلطنتی یا سان فرناندو که آلفونسوی حکیم (650 تا 685 هجری قمری) آن را در مسجد بزرگ اموی قرطبه بنا کرد و معماران مقرنسها و تزیینات گیاهی آن را همانند هنر اسلامی غرناطه ترتیب دادند. همچنین بایستی به القصر در اشبیلیه اشاره کرد که نویسندگان هنری از گنبدهای آن که بهگونهای بسیار فاخر زینت شدهاند و نیز باغچههای زیبای آن سخن گفتهاند. همه این موارد بهصورت قاطع بر استمرار کاربرد هنر اسلامی توسط پادشاهان مسیحی اسپانیا تأکید میکنند.
عثمانیها در وهله اول از سبک عراقی و ایرانی و در مرحله بعد از سبک بیزانسی تأثیر پذیرفتند. آنان از مکتب ایرانی تزیینات و کاشیکاری و از مکتب بیزانسی روش ساختمانسازی را اقتباس کردند. اینچنین بود که مساجد جامع عثمانی ساخته شدهاند. این مسجدها مرکب از یک شبستان چهارگوش اند که صحن خارجی ندارند و بر فراز آن گنبد کوتاهی قرار گرفته و در هر دو سمت این شبستان اتاقهایی به شکل نیم دایره وجود دارد که بر بالای آنها نیم گنبدهایی واقع شدهاست. اما منارهها بدلیل کثرت اضلاعشان درحقیقت مدور ولی بسیار خوش قامت اند و در انتها نازک میگردند. منارههای عثمانی معمولاً دو یا سه کنگره دارند. در این مکتب ساختمانها به وسیله کاشیهای کبود و گاهی نیز سنگهای رنگی آراسته شدهاند.
مهمترین مرکز این مکتب شهر استانبول است و بارزترین بناهای متعلق به آن، بهغیر از دو قصر بزرگ دمشق و حماة عبارتاند از: جامع سلیمانیّه جامع سلطان بایزید و تکیه سلیمانیّه و جامع سنانیّه در دمشق.
ازآنجاییکه مساجد مهمترین بناهای اسلامی هستند، میتوان گفت هنر اسلامی درحقیقت در مساجد پدید آمد و این اماکن را میتوان مهمترین جایگاه تجلی معماری و هنر اسلامی بهصورت توأمان دانست. اولین مسجدهایی که در تاریخ اسلام ساخته شدهاند، چه از نظر ساختمان و چه از نظر وسایل مورداستفاده در آنها بسیار ساده بودند ولی در دورههای بعد مسلمانان توجه بیشتری به مساجد نشان دادند؛ بر مساحت شان افزودند و در ساختمان آنها از سنگ استفاده کردند. در آنها ستونهایی برافراشتند و به تزئیناتشان پرداختند و به این وسیله میان ساختمان مساجد و ثروت، قدرت و آسایشی که نصیب آنان شده بود، نوعی هماهنگی ایجاد کردند. مسجدالنّبی که بلافاصله پساز هجرت بهوسیلهی رسول اکرم در مدینه ساخته شد، از یک صحن چهارگوش کوچک که دیوارهایی از آجر و سنگ آن را دربرگرفته بودند و سقف آن از شاخههای نخل و درختان دیگر که بر تنههای درختان خرما بر افراشته شده بود، فراتر نمیرفت. این مسجد نخستین نمونه مسجد اسلامی است. 17 سال بعد، دومین مسجد در کوفه بنا نهاده شد. سقف این مسجد را بر ستونهایی از رخام که از ویرانه برخی کاخهای قدیم بهدستآمده بود، برافراشتند. پساز آن در شبهجزیره و سایر سرزمینهای فتح شده، مسجدهای دیگری ساخته شد. مسجدهای حجاز نمونههایی بودند که مساجد سایر شهرهای اسلامی همانند آنها ساخته شدهاند. آمدورفت هرساله حجاج به مکه و مدینه به این موضوع کمک میکرد.
در همان دوره حیات رسول اکرم، منبر بر مجموعهی ساختمان مسجد افزوده شد. رسول اکرم بههنگام ایراد خطابه بر منبر مینشست. خلیفه دوّم، عمر، استفاده از منبر را بهجز در مسجد مدینه منع کرد ولی پساز او مسلمانان در مساجد خویش از منبر برای سخنرانی استفاده کردند.
در دوره معاویه و به دستور او در مسجد مقصوره ای ساختند تا در میان او و نمازگزاران فاصله ایجاد شود. دلیل این کار، ترس معاویه از گرفتار شدن به سرنوشتی همانند سرنوشت علی علیهالسلام و عمربنخطّاب بود که در محراب مسجد غافلگیرانه کشته شدند. پساز او خلفای دیگر نیز به این کار دست زدند. با گذشت زمان اضافات دیگری نیز در ساختمان مساجد پدید آمد، منارهها نخستین بار در دمشق بهوجودآمدند به گفته زکی محمدحسن اینکار وقتی صورت گرفت که مسلمانان برای اقامه نماز بر فراز برجهای معبدی که مسجد اموی بر ویرانههای آن ساخته شد، اذان گفتند. آنگونه که مقریزی در کتاب الخطط آورده است، به دستور معاویه در مسجد عمرو در فسطاط منارهای ساختهاند.
از دیگر اضافاتی که در ساختمان مساجد پدید آمدند، محراب بود که برای ایستادن امام جماعت بههنگام نماز و نیز نشاندادن جهت قبله مورداستفاده قرار میگرفت. محرابهای نخستین بهترتیب در مسجدهای مدینه، فسطاط و دمشق پدید آمدند و سپس فراگیر شدند. پساز آن، ایوانها ساخته شدند که رواقهایی بودند محیط به صحن مسجد و دارای طاق هایی که بر پایهها و ستونهایی برافراشته شده بودند. در بسیاری از مساجد، غرفهها و اتاقهایی نیز ساخته میشدند که به مؤذن یا امام جماعت اختصاص داشتهاند و گاهی نیز برای سکونت دانشجویان غریب و یا بهعنوان کتابخانه مورد استفاده قرار میگرفتند. در دنیای اسلام، هماکنون هزاران مجموعه از مساجد وجود دارند که برخی قدیمی و برخی تازه سازند و تمامی آنها همانگونه که پیشاز این گفتیم، مرکب اند از: حرم (شبستان) ، گنبد و محراب و منبر، وضوخانه و مناره. ولی سبک بنا، تزیینات، محراب و شکل مناره های آنها متفاوت است. در هر ناحیهای روش معماری خاصی به چشم میخورد که خود متأثر از هنرهای معماری است که در آن منطقه رواج داشته است. مهمترین مساجدی که در تاریخ اسلام بنا شده و برجستگیهای معماری آنها در طرز بنای سایر مساجد دنیای اسلام مؤثر افتادهاند، عبارتاند از:
حرم شریف در قدس از سه مسجد تشکیل شدهاست: مسجد الصخره، مسجد عمر و مسجدالاقصی.
طرح قبة الصخره در بیت المقدس
مسجد عمر، مسجد سادهای است که در جانب شرقی حرم قرار گرفته است. این مسجد در مکانی که عمربنخطّاب هنگام تحویل گرفتن بیتالمقدس از بطریق صفر و نیوس در آنجا نماز پس خواند، ساختهشده است.
مسجدالاقصی، مسجد اصلی حرم شریف است که در غرب مسجد عمر و روبهروی آن بنا شده و نقشه داخلی آن همانند جامع اموی دمشق و جامعه بزرگ العمری بیروت است.
اما مسجد الصخره، ساختمان هشتگوش نسبتاً کوچکی است که بر فراز آن گنبد بزرگی قرار دارد. مسجد الصخره نخستین نمونه مسجدهایی است که به دلیل فاصله گرفتن از سادگی ساختمان و بیپیرایگی که ویژگی مساجد پیشاز آن بود، از سایر مساجد متمایز میشوند. بنای قبة الصخره در دوره عبدالملک بن مروان(پنجمین خلیفه اموی خلافت 65 تا 86 هجری) به انجام رسید. عبدالملک میخواست گرداگرد صخره مقدسی که ابراهیم در کنار آن ایستاد تا فرزندش را قربانی کند و رسول اکرم در شب عروج به آسمان، بر آن پا نهاد، ساختمانی برای تجمع مردم و مرکز دینی مهمی که بیانگر عظمت دولت قدرتمند و غنی عربی نیز باشد، بنا کند بهگونهای که رونق و عظمت بنا و تزیینهای آن از بزرگترین کلیساها و معابد سایر ملتها چیزی کم نداشته باشد.
صخره مقدس در قبة الصخره
صخره مقدس را ساختمان مدوری که پیرامون آن را رواقی دربرگرفته، احاطه کردهاست. بر فراز این رواق، گنبدی بر روی شانزده طاق قرار گرفته که بر چهار جرز و دوازده ستون تکیه زده است. پشت این رواق دو پایه و ستونهای دیگری برپا شده که به شکل هشت ضلعی منظمی ترتیب داده شدهاند. پشت آن نیز هشت دیوار، هر یک به ارتفاع 9 متر ساختهشده است. به این صورت مجموعه بنا از بیرون یک هشت ضلعی زیبا را به وجود آورده که با ساختمان سایر مساجد اسلامی بهکلی متفاوت است. این بنا در سرتاسر دنیای اسلام بینظیر باقیمانده است. گنبد قبة الصخره از داخل با فسیفسا تزیین گردیده بود، تا اینکه سلطان سلیمان قانونی در سال 955 قمری آن را با کاشیهای لعابی تغییر داد.
کاشیکاری نمای قبة الصخره
ساختن گنبد در بنای مساجد که پیشاز این در کلیساهای مسیحی و ساختمانهای رومی و بیزانسی مرسوم بود، و نیز استفاده از ستونهای دارای سرستون و طاقهای نیم دایرهای، مرحله جدیدی در ساختمان مساجد بود که عبدالملک در بیتالمقدس آغاز کرد و ولید بن عبدالملک (ششمین خلیفه اموی خلافت 86 تا 99 هجری) آن را در دمشق ادامه داد و بعد از آن نیز در ساختمان سایر مساجدی که در قلمروی عباسیان یا در شمال آفریقا و اندلس ساخته شدهاند، بکار رفت و تکامل یافت.
بر همان تپهای که قبة الصّخره بر آن قرار دارد، مسجدالاقصی نیز بنا شدهاست. این بنا از آثار دوره اموی است که در گذر زمان در معرض حوادث و آسیبهای فراوانی قرار گرفته است. مسجدالاقصی مرکب است از بخش مرکزی عریضی که گرداگرد آن را طاقهایی که بر ستونهایی برافراشتهاند، در برگرفته است و در دو سمت آن دو قسمت تنگتر قرار دارد و بخشهای دیگری نیز در دو جهت به آن اضافه گردیده است.
این مسجد در مکان معبدی کهن که متعلق به الههی رومی، ژوپیتر بود، بنا نهاده شد. این معبد در سال 379 قمری در زمان امپراتور تیو دو سیوس تبدیل به کلیسایی شد که به آن کلیسای قدیس یوحنّا گفتند. در هر یک از چهار گوشه این معبد، برج چهارگوشی قرار داشت. ابوعبیده جرّاح (صحابی مشهور پیامبر که در فتوحات شام شرکت کرد و پیروزیهایی بدست آورد. پس از مرگ خالدبن ولید، عمر فرماندهی سپاه شام را به او سپرد. وی در سال 18 هجری در طاعون مشهور عمواص درگذشت). این معبد را به مسجد جامع تبدیل کرد و مسلمانان از برجهای آن نیز بهعنوان مناره استفاده کردند. سپس در دوره ولیدبنعبدالملک، او که به معماری علاقهمند بود، این کلیسا را از مسیحیان خرید و دستور داد مسجد مهم و باشکوهی در آنجا بنا کردند. کار ساختمان این مسجد در فاصلهی سالهای 88 تا 96 قمری به انجام رسید. برای بنای مسجد کارگرانی از نواحی مختلف به دمشق فراخوانده شدند. گفتهاند که امپراتور روم نیز در پاسخ به درخواست ولید دویست تن از ماهرترین صنعتگران بیزانسی را به دمشق فرستاد که در کار ساختن مسجد مشارکت کنند.
جامع دمشق مرکب است از صحن مستطیل شکل بزرگ و ایوان یا شبستانی که طول آن 136 و عرض آن 37 متر است. در این ایوان سه ردیف طاق که موازی دیوار قبله اند، بر ستونهایی از رخام که دارای سرستونهای کورنتی هستند، افراشته شدهاند. بر فراز ایوان نیز قوسهای کوچکتر زده شده و در وسط آن گنبدی سنگی قرار دارد که در دورههای اخیر، هنگامیکه شبستان را به شکل بیضی میساختند، به آن اضافه شدهاست. سنگفرش مسجد از مرمر و دیوارهای آن به اندازهی قامت یک انسان با سنگهایی از رخام پوشیده شده بود. بالای سنگهای رخام نیز تزییناتی از فسیفسای رنگارنگ و طلایی وجود داشت که تنها بخش ناچیزی از آنها در رواق غربی بهجا ماندهاست.
مسجد اموی دمشق در طول حیات خود چند بار در آتش سوخت و هر بار پساز آتشسوزی در اصل بنا و تزیینات آن تغییرات و کموزیاد هایی صورتگرفته است.
پوشش برخی از دیوارها ازبینرفته و لوحهای فسیفسایی که رواقهای صحن را آرایش کردهاند، آشکار گردیده است. در این لوحها مجموعهای از درختان بلندقامت به تصویر کشیده شدهاند که مابین آنها قصرها و خانههایی به چشم میآیند. صاحبنظران معتقدند این تصاویر نشانگر غوطهی دمشق (باغهای سرسبز اطراف دمشق که از نهر بردی سیراب می گشتند) و رودخانهی بردی است که آن را سیراب میکردهاست. باستانشناسان تأکید کردهاند که ولیدبنعبدالملک پساز آنکه ساختمانهای قدیمی را که در جای فعلی مسجد بودند، خراب کرد تمامی مسجد را در یک مرحله و بهصورت کامل ساخت. لذا ساختمان مسجد، شکل ترمیم شده یا کامل شدهی بناهای پیشین نیست. دکتر سلیم عادل در این خصوص آورده است: «ما نظر برخی نویسندگان اروپایی که خود را به تکلف انداختهاند، برای اینکه ثابت کنند ولید تنها گنبد و مناره شمالی را ساخت و در بنای کلیسای سابق تنها اصلاحاتی جزئی به عمل آورد، نمیپذیریم. به دلایلی که مهمترین آنها این است که هیچ کلیسایی یافت نمیشود که نقشه آن مشابه نقشه جامع اموی باشد. دلیل دیگر ما این است که شکل عمومی بنا اصولاً با سبک معماری نصرانی شام متفاوت است. ما در این خصوص با نظرات کسانی ازجمله تیرش، ستوز کورسکی و سواژه همعقیده ایم که نمونههای متجانسی را به ما مینمایاند که پذیرش این گفته را که این مسجد طی چند دوره بنا نهاده شده باشد، بسیار دشوار میکند و دلیل آخر اینکه تزیینات اسلامی این مسجد با ساختمان آن پیوستگی کامل دارد و این مانع از آن است که ما تصور کنیم این تزیینات جدا و مستقل از اصل بنا بهوجودآمده باشند» .
دکتر زکی محمد حسن میگوید: «قبلاز فتح دمشق به وسیله مسلمانان، مسیحیان در این مکان کلیسایی ساخته بودند که ولید آن را منهدم کرد و بهجای آن مسجد جامع اموی را ساخت. بنابراین، اینکه برخی تاریخنویسان هنری گمان بردهاند که شبستان فعلی مسجد همان کلیسای یوحنّای قدّیس بود که مسلمانان پساز فتح دمشق آن را میان خود و مسیحیان تقسیم کرده اند، صحیح نیست» . مقصود دکتر زکی محمّد حسن این است که تمامی بنای مسجد به دست ولید ساختهشده و آن را نمیتوانید کلیسایی دانست که ظاهر آن را به مسجد تغییر داده باشند. او همچنین آورده است که «احتمال دارد نقشه جامع اموی متأثر از نقشه کلیساهای شام بوده باشد و نیز ممکن است قسمت بیرونی رواق قبله به شکل نمای ورودی قصرهای بیزانسی ساختهشده باشد نیز احتمال دارد که دلیل وارد کردن نیم رواق درون مسجد در این رواق، تمایل به نمایاندن اهمیت محرابی باشد که در انتهای این رواق قرار گرفته است. در این مسجد پنجرههایی از رخام وجود دارد که قدیمیترین نمونههای تزیینات هندسی در تاریخ هنر اسلامی در آنها به چشم میخورد. حق این است که این مسجد جامع یاقوتی بر تاج معماری اسلامی است» سواژه این مسجد را «اولین موفقیت معماری در اسلام میداند» و ژرژ مارسه تأکید میکند که «بنای مسیحی پیشین منهدم گردیده است» و این پیشاز ساختن مسجد بودهاست، زیرا ویژگی عمومی این ساختمان که وی به آن اشاره کردهاست؛ طاقها، سقفها و پشت بامهای سراشیب آنست که به اعتبار آنها نمیتوان این بنا را کلیسای دانست که به مسجدی تغییرشکلیافته باشه.
امیر جعفر حسنی تأکید میکند که ولید تمامی کلیسای یوحنّا را منهدم کرد و بهجای آن مسجد ماندگار خود را ساخت که یکی از بزرگترین مساجد دنیای اسلام شد. وی این بنا را همانند نمونههای پیشین نساخت؛ طراح این ساختمان از نقشهی بناهای پیشاز اسلام در شام و سبک شناختهشده این منطقه در آن زمان کمک گرفت و آنگاه بنای جدیدی را با نشانهها و شخصیتی مستقل پی افکند. مهندس و طراح و سازندگان این مسجد در ایجاد هماهنگی میان سبک ساختمانی قدیمی و تزیینات آن با آنچه مستلزم شرایط زندگانی اسلامی و تعالیم این دین بود تا آن حد توفیق یافتند که حتی فرد محقق نیز دچار اشتباه میگردد و چهبسا اصول این ترکیب را بهدرستی درنیافته و آن را یک اثر کاملاً ابتکاری قلمداد نماید. اینچنین بود که همراه با ساختن این مسجد، اصول مهندسی و معماری اسلامی وضع شد، اصول و مبانی که مسلمانان آن را پذیرفتند، برگزیدند و به تقلید از آن دست زدند.
متأسفانه پایهها و منارههای این مسجد چندینبار بر اثر زلزله ویران شده و شش بار نیز در دورههای مختلف در آتش سوخته است که اولینبار آن در سال 462 هجری قمری و آخرین آنها در سال 1311 هجری قمری اتّفاق افتاد. در اثر این حوادث تزیینات این مسجد بجز مقدار اندکی از بین رفت، ولی هر بار پساز این حوادث بنای آن با تغییراتی از نو ساخته شد. نقشه جامع دمشق بهسرعت مورد تقلید قرار گرفت و در گوشهوکنار دنیای اسلام مساجدی همانند آن ساخته شدهاند که از آن جمله مسجد اموی حلب است که کار ساختمان آن در دوره ولیدبنعبدالملک آغاز و در زمان برادرش، سلیمان بن عبدالملک (هفتمین خلیفه اموی خلافی 96 تا 99 هجری) به پایان رسید. این مسجد در مرکز شهر حلب، مابین دروازه انطاکیه و قلعه معروف حلب ساخته شد و همراه با گذشت زمان، ساختمان آن دگرگونیهایی یافت و کم و زیادی هایی در آن صورت گرفت که شکل اصلی آن را از بین برد ولی دلایل و شواهدی وجود دارد که بنای اولیه این مسجد همانند جامع دمشق بودهاست، اگرچه هزینه کمتری صرف ساخت آن شده و از نظر تزیین و آرایش نیز در حد پایین تری قرار داشته است.
نقشه مساجد : جامع زیتونه در تونس سیّدی عقبه در قیروان و جامعه قرطبه در آندلس نیز همانند نقشه جامع اموی دمشق بودهاست.
مسجد جامع قیروان
این مسجد را که جامع سیدی عقبه نیز خوانده میشود، عقبة بن نافع در سال 50 قمری بههنگام بنای شهر قیروان ساخت. سپس در سال 76 قمری ساختمان آن ویران و دوباره ساخته شد. در سال 105 قمری به دستور هشامبنعبدالملک به وسعت آن افزودند و بخش بزرگی از بنای فعلی مسجد مربوط به دوره هشام است. مشخصه جامع قیروان ستونها و سرستونهایی است که اعراب آنها را از بناهای ویران قدیمی به این نقطه منتقل و در برافراشتن سقف مسجد از آنها استفاده کردند. مساحت این مسجد در حال حاضر تقریباً با مساحت مسجد اموی دمشق برابر است؛ طول آن 135 و عرض آن 80 متر است. در شبستان جامع قیروان 17 تالار وجود دارد که به موازات محور اصلی مسجد قرار گرفتهاند. در دو طرف تالار میانی، دو گنبد خوشقامت و زیبا قرار گرفتهاند مناره مسجد نیز از سه برج چهارگوش که بر رویهم قرار دارند، تشکیل شدهاست. ساختمان دو برج اول و دوم متعلق به دوره هشامبنعبدالملک است اما دربارهی برج فوقانی، صحیحترین سخن آن است که متعلق به تاریخی بعد از قرن پنجم هجری قمری است. این مناره که گنبد کوچکی نیز بر بالای آن قرار دارد، ازجمله زیباترین منارههای اسلامی بشمار میآید.
این مسجد بهلحاظ قدمت، چهارمین مسجد قارهی آفریقاست. جامع فسطاط در سال 13 هجری قمری ساخته شد. جامعه النّاقه که همان جامع عمرو در طرابلس است، در سال 23 هجری قمری بنا گردید، جامعه عقبة بن نافع در قیروان در سال 51 هجری قمری و جامع زیتونه در سال 114 قمری بنا شد.
جامع زیتونه درحقیقت شامل رباط و جامعی است ، یا بهتر است بگوییم رباطی است که جامعی در آن قرار گرفته است. رباط حصاری بود که داوطلبان حراست از مرزها در آن مستقر میشدند. مغرب منطقه جنگی بود و نیازمند به دفاع و نگهداری از متصرّفات اسلامی، این بود که مغربیآن برای دفاع از مرزها و نگهداری آنها در برابر دشمن از طنجه تا اسکندریّه هزار رباط بنا کردند. جامع زیتونه هم در ابتدا رباطی بود که برای حفاظت از مرزها ساختهشده بود. این بنا مرکب از چهار قلعه است که از قطعه سنگهای بزرگی ساختهشده اند. در این رباط مناره مدوری نیز وجود دارد که برای کشف و پیگیری حرکات دشمن در دریا، مورد استفاده بودهاست. جامع زیتونه یک دانشگاه اسلامی است که در آن علاوه بر علوم لغت (زبان) و دین ریاضیات، علوم طبیعی و پزشکی نیز تدریس میشود. ابن خلدون در «المقدّمه» برنامه آموزشی و تمام علومی را که در جامع زیتونه تدریس میشده است و نیز روشهای تدریس و نام کتب درسی آن را آورده است. اطراف مسجد نیز بازارهایی بودهاست که به امور مربوط به علم و آموزش اختصاص داشتهاند. این بازارها عبارت بودهاند از: سوق الکتبیین(بازار ورّاقان) و سوق السفّارین.(بازار جلد سازان) علاوه بر این مجموعهای از مدارس نیز برای اقامت طلاب در کنار مسجد جامع ساختهشده بود. در جامع زیتونه کتابخانهای است که ابوزکریا، مؤسس دولت بنی حفص(حکومت 625 تا 647 هجری) آن را بنا کرد و امیران و موحّدین و مرادی و حسنی(سلسله ایی از نوادگان امام حسن بن علی (ع) که طی سالهای 951 تا 1069 با عنوان شرفا(شریفان) در مراکش حکومت کردند)، پساز او بر شمار کتب آن افزودند، تا جاییکه قریب 25000 نسخه از کتب خطی که برخی از آنها منحصربهفرد، برخی نادر و برخی بسیار نفیس اند، در آن گرد آمدهاست.
اکنون جامع زیتونه مرکب است از شبستان و صحن، منارهای که در تونس صومعه خوانده میشود و نیز وضوخانه ای.
جامع زیتونه را میتوان موزهای قلمداد کرد که دربرگیرنده سبکها و مکتبهای معماری اسلامی، از هنر مغربی (شامل آفریقایی، آندلس و مراکشی) گرفته تا هنر فاطمی، عربی و ترکی است.
بنای اولیه مسجد درحقیقت نمایانگر گرد آمدن هنرهای بیزانسی، ایرانی و عربی است که هنر آفریقایی خالص از آنها سرچشمه گرفته است. سبک معماری قلعه بیزانسی است. اسلوب صومعه مدور آن ایرانی و ترکیب عمومی بنا عربی و مشابه مسجد کوفه است. اغلبیان، محراب دوم، گنبد، مقصوره امیر، شبستان و بخشهای جانبی صحن را به سبک اغلبی مغربی که شیوه کوفی اغلبی برجسته و سادهای نیز با آن آمیخته است، بنیان نهادند. مسجد دارای گنبدی محکم، کاشیکاریهایی که کاشیهای آن را اسماعیل قیروانی از بغداد آورده بود، سرستونهای مزیّن به خوشهها و شاخههای انگور و نیز کتیبههایی به خط جلی بر قسمت بالای دیوارهای صحن است.
هنر فاطمی را میتوان در قسمت جلوی بنا و گنبد آن که شبیه به گنبد ورودی جامع عبیدالله المهدی در شهر مهدیه است و نیز در سرستونهای چهار پهلو که در هر طرف مزین به تصاویری هستند، مشاهده کرد. هنر صنهاجی خود را در تزیینات ستونها و سرستونها که به زیباترین صورت ممکن نقش بستهاند و با خط کوفی گلدار به بهترین شکل آراسته شدهاند، نمایانده است. تجلی هنر موحدین را در خط کوفی چهارگوش، درهای ورودی شمالی شبستان و صحن الجنایز و نیز کتابخانه قدیمی عبدلیه و مخازن آب مشاهده میکنیم. هنر آندلسی در تزیینات محراب و قسمتهای پایینی گنبد با خط کوفی اندلسی زیبا جلوهگر است. جلوههای هنر ترکی نیز در درهای دارالامام و قوسهای صحن الجنایز و خطوط ظریف و ریزی که با سرب سیاه به وجود آمدهاند، به چشم میآید.
خلاصه کلام آنکه جامع زیتونه را میتوان مجموعهی کاملی از هنر اسلامی نامید.
شبستان مسجد جامع قرطبه
این مسجد را عبدالرّحمن الدّاخل، دو سال پیشاز مرگش در سال 17۰ قمری بنا کرد و کوشید آن را چنان بسازد که بهلحاظ وسعت و آبادی و عظمت با مساجد شرق دنیای اسلام برابری کند. او این مسجد را همانند مسجد نبوی که به وسیله ولیدبنعبدالملک در مدینه ساختهشده بود بنا کرد. ویژگی اصلی این مسجد فراوانی ستونهای رومی و طاقهای نعل اسبی آنست. بسیاری از این طاقها مزدوج اند و رویهم قرار دارند. دیوار قبله با فسیفسای ظریفی تزیین شده که با قطعات ریز صدف و طلا آمیخته است. این تزیینات به شکلی ایجاد شدند که آنکه از سمت راست به آن مینگرد مناظری را میبیند که فردی که از سمت چپ مینگرد نمیبیند. این پدیده بدلیل انعکاس نور صورت میگیرد. در دایره قبله و محراب، آیاتی از قرآن به خط کوفی نقش بسته است و در راست و چپ قبله نیز درهای دو اتاق کوچک واقع شدهاند که یکی از آنها محل عبادت امام مسجد و دیگری محل نگهداری لوازم منبر است. محراب مسجد وسیع است و بر بالا آن سنگ یکپارچه از رخام قرارگرفته که سقف آن را تشکیل میدهد. اینها هم تا به امروز باقی ماندهاند. جامع قرطبه در سال 634 هجری قمری تبدیل به کلیسایی بنام لا مو ثکیتا شد که این لفظ اخیر خود دگرگونشدهی لفظ مسجد.
این مسجد از آجر ساختهشده است و برای حمل بار بنا نیز بهجای ستونهای رخام، از ستونهای آجری استفاده کردهاند. مشخصه دیگر این مسجد، منارهی آن است که تا به امروز باقیمانده است. این مناره مرتفع نیز از آجر ساختهشده و بهصورت پلکانی حلزونی شکل بالا رفته است.
این مسجد را احمد بن طولون در فاصله سالهای 263 تا 265 هجری قمری به سبک مسجد سامرا بنا کرد. او در این بنا مناره پلکانی و پیچدار ساخت، ساختمان آجری مسجد را با گچ پوشاند و آن را با خطوط و نوشتهها فراوانی از گچ و آجر و نیز خطوط کندهشده در چوب تزیین کرد. احمد بن طولون به استحکام ساختمان مسجد توجه خاصی کرد بهگونهای که اساس ساختمان تا به امروز باقیمانده است تا علاوه بر استفاده از آن برای برگزاری نماز، هنگام بروز خطرات داخلی و خارجی بهعنوان پناهگاه مورد استفاده قرار گیرد. او میخواست این بنا، مدرسهای دینی و دارالحکومه نیز باشد. بههمین دلیل دستورهای حکومتی را از آنجا صادر میکرد و محاکم قضایی نیز در آنجا تشکیل میشد. او در مسجد، داروخانهای پر از داروها و شربتهای مورد نیاز نمازگزاران و بیماران ساخت و پزشکی را معین کرد تا بکار مداوا بپردازد و مخصوصاً بیماریهایی را که ممکن بود به صورت ناگهانی در روز جمعه برای نمازگزاران پیش آید، درمان کند. این مورد را میتوان به پزشک و داروخانه اورژانس مانند دانست. بنابراین میبینیم که مسجد ابن طولون ساخته شد تا جامعی برای نماز، قلعهای استوار و محکم و نیز بیمارستانی باشد؛ بههمین خاطر توجه و اهتمام فراوان بانی آن در کار ساختمانش، چندان هم تعجببرانگیز نیست.
مناره مسجد ابن طولون
مناره این مسجد به وسیله نردبانی خارجی که در چهارسوی آن پیچیده و بالا رفته است، متمایز میگردد. این نردبان بر روی مناره تا سطحی معین بالا میرود. سپس نردبانی حلزونی و نیم دایره به سطح دیگری میرسد که قسمت فوقانی مناره که به شکل آتشدانی است، بر آن تکیه داده است. این مناره با پلکان خارجیاش، در مصر نمونه منحصربهفردی است و شبیه به منارهی مسجد سامرا است.
الازهر نمونهی هنر مسجدسازی در دورهی فاطمیان است. این مسجد را جوهر الصّقلی، فرمانده فاطمی، بنام المعزّ لدین الله فاطمی بنا کرد و کار ساختمان آن را در سال 361 هجری قمری به پایان برد. در گذر زمان در این بنا اضافاتی به وجود آمد تا جایی که مساحت آن افزایش یافت و به شکل امروزی خود درآمد جامع الازهر نمایشگاه هنر اسلامی در مصر از زمان فاطمیان تا دورهی خاندان محمدعلی پاشا (حکومت محمد علی یا خدیوان مصر سلسله ایی هستند که از سال 1220 تا 1372 هجری در مصر حکومت کردند و در برهه هایی از عمر حکومت خود شام و سودان را نیز به قلمرو خود ضمیمه کردند) است زیرا چهار سال پساز اتمام ساختمان آن، خلیفهی فاطمی، العزیز بالله، دستور داد در آن بخش از بنا که محتاج اصلاح و تجدید بود، اصلاحاتی به عمل آورند. سپس در سال 400 هجری قمری الحاکم، منارهی آن را تجدید بنا کرد. مستنصر (هشتمین خلیفه فاطمی 427 تا 487 هجری) نیز اصلاحاتی در ساختمان الازهر صورت داد. در دوره ممالیک، الظاهر بیبرس عمارت الازهر را تجدید بنا کرد. وی ارکان سست و رو به ویرانی آن را تعمیر کرد ساختمان را سفید و سقفها، سنگفرشها، فرشها و پردههایش را مرتب و نیکو ساخت بیبرس در مسجد مقصوره ای ساخت و دستور داد خطبه و نماز جمعه مجدداً در آن خوانده شود پیشاز این صلاحالدین ایوبی اقامه نماز و ایراد خطبه جمعه را در جامعه الازهر ممنوع کرده بود و این کار در جامعه حاکمی انجام میشد.
در قرن هشتم هجری قمری دو مدرسه بر بنای الازهر افزوده شد و یک قرن بعد مدرسهی دیگری به آن اضافه گردید. در دورهی عثمانی، امیر عبدالرّحمن کتخدا در سال 1167 هجری قمری قسمتهای مهمی به اصل و نقشه آن افزود همچنین والیان مصر از خاندان محمدعلی اصلاحاتی در آن انجام دادند.
با وجود تمام این تعمیرات و اصلاحات و اضافات، الازهر همچنان اجزای مهمی از عناصر اصلی معماری خود را حفظ کردهاست. دیوارها و نیز طاقها و گنبدها و ستونهای الازهر از آجر بنا نهاده شده و تمامی ستونها و سرستونهای آن متعلق به بناهای قدیم است به این دلیل معماران اولیه را در شکل بخشیدن به آنها فضلی نیست و نقش آنها محدود است به چیدن و کنار گذاشتن این ستونهای کوتاه بر بنیانها و آماده کردن آنها برای حمل طاقها و برافراشتن آنها تا بلندترین نقطه ایی که توانایی حمل طاقها را داشته باشند.
از تزیینات باقیمانده از بنای اصلی میتوان به لوحهای اشاره کرد که با پنجرههایی پوشیده شدهاند. این پنجرهها با پوششی از گچبریها آراسته شدهاند که اساس بعضی از آنها را دایرههای هندسی متداخل و اساس برخی دیگر برگهای گیاهی همجنس که شبیه به نصفهی بادبزنهای نخلی هستند، تشکیل میدهند. گرداگرد این لوحها و پنجرهها را چهارچوبی فراگرفته که تمامی آنها را بههم متصل میسازد. بر روی این چهارچوب آیاتی از قرآن به خط کوفی نقش بسته است.
صحن الازهر در قاهره
ازآنجاییکه الازهر، نمونه و الگوی هنر مسجدسازی فاطمیان در مصر بود، سایر مساجد این دوره همگی نظم و ترتیب مسجدهای جامع اولیه را حفظ کردند. این مساجد همانند الازهر دارای شبستانهای سقفدار برای نماز بودند که به موازات دیوار قبله ساختهشده بودند. همچنین به حیاطهای تقسیم میشدند که برخی از آنها تالارهای وسیع و روبازی بودند. بنای مساجد معمولاً به وسیله ساختمانهای پیرامونی احاطه میشدند که خود مرکب از یک یا چند رواق بودند. مساحت مسجد فاطمی کمتر از مساحت مساجد پیشین بود. مساحت الازهر نصف مساحت مسجد عمرو بود. مساحت مساجد اولیه فاطمیان مانند الجیوشی، الاقمر و سیده رقیّه در قاهره نیز اینچنین بودند. بر این مساجد حیاطهای نیز افزوده شدند که آرامگاهها و مقابر در آنها قرار داشت.
صاحبنظران دوره مملوکی در شام و مصر را جزو دورههای طلایی تاریخ معماری اسلامی به حساب نمیآورند و این البته سخن ناروایی نیست. به این دلیل که بهرغم تنوع و فراوانی ساختمانهایی از قبیل مسجدها، مدرسهها، مقبرهها، حمامها و کاروانسراهایی که در این دوره ساخته شدند، اسلوبهای موروثی معماری در آنها حفظ نشد، بلکه در بیشتر موارد کارهایی در جهت نیکو ساختن، وسعت بخشیدن، استواری و زیبایی آنها صورت گرفت. این کارها بهخصوص در قسمتهای جلوی ساختمانها، منارهها، گنبدها و نیز در تزیینات گچی و رخامی متجلّی شدند. ازجمله این اقدامها میتوان به پرداختن به قسمتهای جلوی مساجد، دگرگونی بنای محراب و ساختن آن از رخام بهجای گچ یا چوب – که در دوره فاطمی مرسوم بود- اشاره کرد. ازاینپس بود که رخام پایه و اساس بنا و تزیینات این دوره گردید. سنگهای رخام رنگین، نقش مهمی در پوشاندن دیوارها بهعهده گرفتند و کارهای چوبی و نجاری ظریف نیز در این کار سهیم شدند. خراطی و پیوند زدن چوب با صدف و عاج و آبنوس (تطعیم) نیز منبرها، درها و پنجرهها را پوشاند و سقفهای مطلّا که در درجه بالایی از استواری، هماهنگی و زیبایی قرار داشتند، ظاهر گردیدند. ازجمله مساجد این دوره میتوان به این گونهها اشاره کرد:
این مسجد در فاصله سالهای 665 تا 667 هجری قمری بنا گردید. نقشه ساختمان تقریباً چهارگوش و اساس آن صحنی است که گرداگرد آن را چهار ایوان دربرگرفته است. بزرگترین آنها ایوان رو به قبله است که خود مرکب از شش رواق است و قسمت جلوی آن با سنگ ساختهشده است. ولی قسمتهای درونی تماماً از آجر است این مسجد دارای 27 نورگیر با طاقهای نوکتیز است که با تزیینات گچی زینت یافتهاند.
این مسجد در سال 735 هجری قمری ساختهشده و اساس نقشهی آن همانند مسجد بیبرس صحنی است با چهار ایوان که بزرگترین آن ایوان سمت قبله است. جلوی محراب نیز گنبدی بزرگ است که بر ستونهایی از گرانیت قرمز قرار گرفته است.
این مسجد که زیباترین عمارتهای دوره مملوکی در شام و مصر است در دامنه قلعه جبل در شهر قاهره ساختهشده است. کار ساختن این مسجد هفت سال (از 757 تا 764 هجری قمری) طول کشید. زیباترین بخش این بنا گنبد ضربی ایوان شرقی است که یکی از اعجازهای معماری اسلامی بشمار میآید. قطر این گنبد 19 تا 20 متر است و سراسر آن را از داخل افریزی (افریز عبارت است از حاشیه سراسری در زیر قرنیز و جایگاه کتیبه نویسی یا نقش برجسته کاری) گچی پوشانده که آیاتی از سوره فتح به خط کوفی بر آن نوشتهشده است. خطوط این افریز منحصربهفرد است. دیوارهای این ایوان از رخام پوشیده شده و طاق آن بجز پاطاق که از سنگ است، از آجر بنا شدهاست. در این ایوان سکویی از رخام وجود دارد که با دقت تمام ساختهشده است. ارتفاع کلی گنبد حدود 50 متر است و از رخام عالی پوشیده شده و بر آن حاشیهای چوبی که منقوش و طلاکاری شدهاست، وجود دارد. خود گنبد از چوب ساختهشده و با لایهای از مس پوشانده شده بود، ولی پوشش فعلی آن تازهساز است.
این مسجد به بزرگی بنا، ایوانهای مرتفع، ورودی بزرگ و استوار آنکه دارای تزیینهای عالی است، دو مناره مرتفع و دیوارهای ضخیم آنکه دارای کاواکهایی عمودی است که از ارتفاع خود بنا فراتر میروند و نیز کورنیش عالی که بر روی دیوارها است و بر بالای آنها بهصورت تاج درمیآید و وحدت کل بنا را نشان میدهد، متمایز میگردد.
در گوشههای جامع سلطان حسن، مدارسی ساختهشده که از هر یک از زوایای مسجد دری با آنها باز میشود. اتاقهایی نیز برای سکونت دانشجویان به ساختمان مسجد افزوده شدهاست. سلطان حسن میخواست در این مدارس مذاهب چهارگانه اهل سنت تدریس شود.
آثار سلاجقه (سلجوقیان: سلسله ایی بزرگ با شاخه هایی متعدد از ترکمانان که از سال 429 تا 700 هجری بر ممالک وسیعی از دنیای اسلام از ماورالنهر گرفته تا ایران، عراق، شام و روم حکومت کردند) در ایران عراق، آسیای صغیر و شام پدید آمد. سلاجقه بهرغم انتسابشان به قبایل ترک و اتکا بر اهالی مناطقی که بر آنها تسلط سیاسی یافتند، فنون و هنرهای معماری را رعایت کردند. در دوره آنها مسجدها و عمارتهایی به سبک خاص و متمایز که ویژگی آنها ضخامت، قوت و استحکام قسمتهای بیرونی آنها بود، پدید آمدند. سلاجقه در بنای عمارتهای خود از سبک معماری غزنویان در هند بهویژه بناهایی که به دست سلطان محمود ساختهشده بود اثر پذیرفتهاند.
بیشتر بناهای سلجوقی مجموعههایی هستند، مرکب از: مسجد مدرسه و مقبره گاهی نام مدرسه بر مسجد نیز اطلاق شدهاست. این موضوع را در مورد مدرسه مستنصریّه بغداد شاهدیم. این مدرسه که منسوب به مستنصر خلیفه عباسی(یکی از آخرین خلفای عباسی خلافت 623 تا 640 هجری) است به تدریس مذاهب چهارگانه اهل سنت اختصاص داشت. هر ایوان به یک مذهب اختصاص داشت که در آن مسجد و جایگاهی برای تدریس وجود داشت. در درون مدرسه نیز حمام و وضوخانه ای قرار داشت و اینچنین بنای مسجد و مدرسه با هم ترکیب شده بودند.
در ایران میان نقشه مدارسی که صحن مستطیلشکل داشتند و بهکارگیری گنبدها در مساجد، به شکل خاص تلفیق به عمل آمد و صحن مساجد جدید اختلاف فراوانی با حیاط مدارس پیدا کرد. یکی از مشهورترین مساجد ایران در این دوره مسجد جمعه اصفهان است که در زمان سلطان بزرگ سلجوقی ملکشاه (سومین و یکی از مهمترین سلاطین سلجوقی حکومت 465 تا 485 هجری)، بنیان نهاده شد.
مسجد جامع اصفهان
ساختمانهای مساجد جزیره و عراق در این دوره با ایوانها، پایهها و شمعهایشان متمایز میگردند یکی از این مساجد جامعه نوری در موصل است که به دستور نورالدّین محمود زنگی، اتابک موصل ساخته شد. اساس این ساختمان صحنی بود که ایوانهای آن را دربرگرفته بودند. یکی از این ایوانها و مناره معروف آنکه به حدباء مشهور است و ارتفاع آن به بیشاز 50 متر میرسد، همچنان پابرجا ماندهاند. این مناره بهلحاظ داشتن تزیینات هندسی که نتیجهی نحوهی قرار گرفتن آجرهای آن است، برجستگی خاصّی دارد. بیشتر مساجد سلجوقی در شهرهای شام با تزیین دیوارهای قبله با سنگهای زیبا و خوش تراش متمایز میشوند.
مناره مسجد جامع ساوه از دوره سلجوقیان
در این دوره استفاده از کاشی و فسیفسای سفالین در تزیینات دیوارها فزونی یافت و محرابهای سفالین مسطحی ساختهشدند که دارای نقوشی بودند که محرابی را با دو ستون برجسته در دو سمت آن مینمایاند. خطّ کوفی گلدار مورد استعمال بود و استفاده از خطّ نسخ نیز بهویژه در قرن ششم هجری قمری تغییر و تحوّلی گسترده یافت.
هلاکو در سال 656 هجری قمری بغداد را تصرف کرد و مستعصم عباسی را کشت ولی وارثان او اسلام آوردند و حکومت ایلخانان را در ایران بنیاد نهادند که قریب یک قرن ادامه پیدا کرد. این دولت از فرهنگهای باستانی چین و ایران تأثیر پذیرفت و بناهای این دوره تحت همین تأثیر به زیبایی روی آوردهاند. ایلخانان ویژگیهای هنر معماری سلجوقی را که در مسجد جمعه اصفهان متجلّی بود، حفظ کردند، با این تفاوت که آنها را با اسلوبها و عناصر هنر چینی درآمیختند و غنی کردند. این تلفیق را در مسجد جامع ورامین، جامع گوهرشاد در مشهد و مسجد جامع یزد نیز مشاهده میکنیم.
مسجد جامع ورامین
جامع ورامین در سال 722 هجری قمری بنا شد بنای این مسجد، مرحله جدیدی در وصول به طراحی خالص ایرانی در نقشهکشی مساجد بود. اساس نقشهی مستطیلشکل این مسجد صحنی است که گرداگرد آن را چهار ایوان عمود برهم احاطه کردهاند. ایوان اصلی با گنبدی پوشیده شده و گرداگرد ایوانها رواقهایی واقع شدهاند که بر شمعها و ستونهای تکیه زدهاند و با طاقهای ضربی و گنبدی پوشیده شدهاند.
در دورهی تیمورلنگ (جهانگشای معروف مغول و بنیانگذار دولت تیموریان که فتوحات گسترده ای در هندوستان، ایران، عراق و آسیای صغیر داشت و در سال 807 هجری درگذشت) و جانشینان او، ساختن مسجدهای با گنبدهای بزرگ و ورودیهای مرتفع که عظمت و بزرگی ایشان چشمها را خیره میکرد، شایع شد. از جمله این مساجد، میتوان به مسجد کالیان در شهر بخارا اشاره کرد که ایوان بزرگ و منارهی استوانهای شکلش نوعی ترس همراه با تحسین و اعجاب را در انسان برمیانگیزد. زیباترین مساجد دورهی تیموری، مسجد کبود تبریز است که در نیمه قرن نهم هجری قمری ساختهشده است. در وسط این مسجد تالار بزرگی است که بر فراز آن گنبدی قرار گرفته است پیرامون مسجد نیز تالارهای کوچکتری واقع شدهاند که بر فراز هر یک از آنها گنبدی کم ارتفاعتر قرار دارد. در یک سمت بنا نیز مقبره واقع شده که دارای گنبد مرتفعی است. فسیفسای سفالین این مسجد در نهایت زیبایی است و با رنگهای کبود خالص، کبود مایل به سیاهی گندمگون و سبزه مایل به سیاهی خود متمایز میگردد.
مسجد کبود در تبریز
در این دوره تزیینات ساختمانها با قالبهای آجر و قطعات فسیفسا به نهایت زیبایی رسید. نمونه این پیشرفت را در همین مسجد کبود ملاحظه میکنیم. از خصوصیات این دوره، تزیین بنا با آجرهای جلا داده نشده است. همچنین میتوان به کاربرد گچ در ساختن نقوشی در محراب مساجد- گچ بهصورت آشکاری در نقوش انسانی و حیوانی قصرها بکار برده شدهاست- و فراوانی مقرنسهایی همانند مقرنسهای سبک اندلسی مغربی در قصر الحمراء اشاره کرد. تیموریان مدارسی نیز ساختند که برخی از آنها متصل به مساجد و برخی جدای از آنها بودند. از جمله این مدارس میتوان به مدرسه سمرقند اشاره کرد که در سال 803 هجری قمری به وسیله تیمور بنا نهاده شد.
صفویه دولت خود را در سال 907 هجری قمری بنیان نهاد. آنان تبریز را بهعنوان پایتخت خود برگزیدند و بعدها به اصفهان نقلمکان کردند. صفویه کوشیدند تمدن قدیم ایرانی را احیا و از اسلوبهای هنر ایرانی در ساختمانهای خود تقلید کنند. از جمله بناهای صفویان، مسجدها و ملحقات آنها ازجمله مقابر و مدارس را میتوان برشمرد.
مشهورترین مسجد دورهی صفوی، جامع و مقبره شیخ صفیالدّین اردبیلی در شهر اردبیل است. این شیخ یکی از اولیاء است که صفویه به او منسوب اند. بههمین دلیل نیز صفویان میخواستند این بنا را به درجهای از عظمت، استواری و زیبایی برسانند که با سایر مساجد و مقابر رقابت کند. توجه آنان به این بنا بهحدّی بود که پساز مدتی برای نگهداری مجموعه ظروف چینی متعلق به مقبره، نیازمند ساختن بنای مخصوصی که ملحق به ساختمان اصلی بود، شدند. این بنای دوم به چینیخانه مشهور است. مسجد شاه در اصفهان دومین اثر معماری صفویه است. تمامی مساجد و مقابر صفویه مزین به کاشیهایی با رنگهای بدیع و نقوشی از گلها و شاخههای گیاهی زیبا و نیز منقوش به تزیینهای گچی رنگینی هستند که همین عناصر، ویژگیهای هنر دوره صفوی بشمار میآیند. ویژگیهایی که ذوق هنری ایرانیان و مهارت آنان در بخشیدن سحر و جذابیت به رنگهای ملایم خویش، در آن متجلی گردیده است.
سبک معماری صفوی در خارج از ایران نیز چه در ساختمانهایی که صفویه بدست خود ساختند و چه در مساجدی که در مناطق تحت نفوذ آنان به دست شیعیان ساخته شد، گسترش یافت. این نفوذ بهویژه در عراق و در مساجد و مقابر نجف، کربلا و سامرا مشهود است و نمونه بارز آن مشهد کاظمین در بغداد است.
«بابر» که یکی از نوادگان تیمور بود، امپراطور اسلامی مغول را در دهلی بنیان نهاد. این امپراتوری در فاصله سالهای 933 تا 1275 هجری قمری حاکمیّت داشت. در این دوره مساجد فراوانی ساخته شد که در بنای آنها میان اسلوبهای قدیم هند، ماهیت عبادت در مساجد اسلامی و برخی از سبکهای معماری ایرانی تلفیقی صورت گرفت. بدینگونه روش ترکیبی جدیدی به وجود آمد که آن را بهدرستی سبک معماری اسلامی هندی نامیدهاند.
از جمله مشهورترین مساجد هند در این دوره، جامعه بزرگ بیجاپور (شهری در جنوب هند) است که در نیمهی قرن دهم هجری قمری ساخته شد و مسجد جمعهی دهلی را نیز میتوان نام برد که به دست شاه جهان ساخته شد.
تاج محل
مساجد هند با ورودیهای بزرگی که بناهای مستقل و مجزای بهنظر میرسند و نیز منارههای مرتفع و گنبدهای پیازیشکل خود ممتاز هستند. در این سبک، مقابر به مساجد ملحق شدهاند و شاید مقبره تاجمحل را بتوان مشهورترین مقبره، نهتنها در دوره اسلامی بلکه در تمام دورهها به شمار آورد. این ساختمان را شاه جهان در فاصله سالهای 1039 تا 1058 هجری قمری در پایتخت خود شهر آگرا در ساحل رودخانه جمنا برای همسر خود، ممتاز محل، بنا کرد. تاجمحل عبارت است از ساختمانی پوشیده با گنبدی پیازیشکل و مرتفع که پیرامون آن چهار گنبد کوچکتر قرار گرفته و در چهارسوی بنا نیز چهار مناره زیبا همانند برجهای دیدهبانی قرار دارند. در جلوی عمارت نیز باغ بزرگی واقع شدهاست. این ساختمان که با سنگهای مرمر سفید و صافی پوشیده شدهاست، در وسط باغها و بناهای حاشیهای آن که با سنگهای ماسهای قرمزرنگ ساختهشده اند، قرار دارد. این ساختمان با منافذ و دهانههایش و سایهروشنهایی که آنها به وجود میآورند، در مرتبه و جایگاهی قرار گرفته که میتوان آن را گوهری درخشان بر پیشانی معماری اسلامی در هند به شمار آورد.
تا پیشاز انتقال عثمانیها به استانبول و تبدیل این شهر به پایتخت، آنان از سبک معماری سلجوقی تقلید میکردند. دایرهی این تقلید البته محدود به مساجد نبود، بلکه تمامی ساختمانهای آنها را شامل میشد. پساز فتح قسطنطنیه، عثمانیها از بنای بیزانسی ایاصوفیه که به دست آنان به مسجدی تبدیل شد، اثر پذیرفتند. اولین مسجدی که تحت تأثیر اسلوب این بنا ساخته شد، مسجد محمّدیّه یا مسجد محمد فاتح (867 تا 873 هجری قمری) بود که ساخت گنبد و نیم گنبد در آن به تقلید از ایاصوفیه صورت گرفت.
دوره طلایی مسجدسازی عثمانی، دوران نقشهکشی و نظارت مهندس ترک مسلمان، سنان، است. او همان کسی است که 135 حمام ترکی را طراحی و بر ساخت آنها نظارت کرد. تعداد نقشههای مسجدهایی که او رسم کرد، از این هم بیشتر است. زیباترین آثار او جامع سلیمانیه در استانبول است که خود نیز در کنار آن مدفون است. این مسجد از صحنی تشکیلشده که رواقهایی که بر فراز آنها گنبدهای کوچک قرار گرفته، آن را احاطه کردهاست. بر بالای شبستان گنبد بزرگی قرار دارد که چهار نیم گنبد پیرامون آن واقع شدهاند.اطراف مسجد نیز منارههایی بلند با نوکهای مخروطی قرار گرفتهاند.
مهندسین عثمانی پساز مرگ سنان، سبک او را ادامه دادند. بههمین خاطر است که او را پیشوای مکتب معماری عثمانی در مسجدسازی، چه در آسیای صغیر و چه در مصر و شام دانستهاند.
مشهورترین مساجد عثمانی عبارتند از:
(ادرنه: شهری در قسمت اروپایی ترکیه. این شهر در سال 763 هجری به دست عثمانیها گشوده شد و تا سال 857 هجری قمری یعنی سال فتح قسطنطنیّه مرکز دولت آنها بود)
این مسجد را سنان ساخت و نهایت نبوغ او در برافراشتن گنبدهای حجیم بر هشت تکیهگاه بزرگ و نیز فراوانی نورگیرها و پنجرهها برای کاستن از تنگی و باریکی بنا در اینجا به ظهور رسید.
این مسجد را محمد آغا، دومین معمار مشهور دوره عثمانی بعد از سنان بنا کرد. این بنا در قسمت جنوبی ایاصوفیه قرار دارد و گنبد آن بزرگتر از گنبد ایاصوفیه است.
این بنا که به سنانیّه مشهور است، در دمشق قرار دارد و با منارهای پوشیده از تزیینات سبزفام و نیز شبستانی آکنده از سنگهای رخام سیاه و سفید رگرگ و کاشیهایش متمایز میگردد.
این مسجد بهلحاظ داشتن کاشیهایی که زیباتر، شگفتانگیزتر و خوشساخت تر از آنها توسط هنرمندان شامی ساخته نشده است، غنیترین مسجد عثمانی در سوریه است.
در این دو مسجد نیز کاشیهای زیبا بهکاررفته است.
مسجد سلیمان پاشا در قلعه
مسجد ملکه صفیّه
مسجد محمّد ابو الذّهب
مسجد محمّدعلی در قلعه
تمامی این مساجد در قاهره قرار دارند.
در بحث از مساجد عثمانی، میتوان مجموعهای از ساختمانهایی را که در این دوره ظاهر شدند اضافه کرد. این ساختمانها بهلحاظ تنوع و نیز گوناگونی کاربردشان، به زاویههای شبیه بودند که در شمال آفریقا ساخته میشدند. این ساختمانها که ضمیمه مساجد میشدند، عبارت بودند از: اتاقهایی برای درویشان و دانشجویان، غذاخوری هایی برای حجاج و فقرا و دانشجویان، تالارهای مخصوص تدریس که معمولاً باغها و بوستانهایی به آنها ملحق میشدند و با برکهها و آبگیرها و یا ظروفی سیراب میگردیدند. بهترین نمونهی این ساختمانها، تکیهی سلیمانیّه در دمشق است. در این تکیه جامعی وجود دارد که گنبد و دو مناره آن به سبک عثمانی استانبولی و در محراب و رواقهای آن به اسلوب عربی ساختهشده است. به این بنا اتاقهای مسقف با گنبدهای کوچکی که متناسب با اندازه آنهاست، ملحق شدهاست.
منارهها برای اولینبار پساز ورود مسلمانان به دمشق، در این شهر مورد استفاده قرار گرفتند و آن هنگامی بود که مسلمانان برای اعلام وقت نماز برفراز برجهای معبد دمشق اذان سر دادند. سپس همانند آن برجها را در مساجد خویش ساختند و این ماذنه ها را مناره نامیدند و این بدلیل شباهت موجود میان این بناها و بناهایی بود که در ساحل دریا ساخته میشد و برای راهنمایی کشتیها در آن آتش میافروختند. مناره را در مغرب الصومعه نامیدند و بهصورت الصمعه تلفّظ کردهاند که جمع آن صمع است.
قُطُب منار در دهلی پایتخت هندوستان با ۷۲/۵ متر ارتفاع بلندترین بنای آجری دنیا
قطب منار در دهلی
منارههای دوره اموی چهارگوش بودند. نمونه این منارهها را میتوان در مسجد اموی دمشق مشاهده کرد. مناره با این سبک در طول دوره اموی در شرق و غرب دنیای اسلام رایج بود. در این خصوص میتوان مناره جامع قیروان را ذکر کرد. سپس این سبک تغییرات یافت و منارههای مدوّر پدید آمد. مناره روباطهایی که در سواحل شمال آفریقا برای حراست از مرزها ساخته شدند، از این نوع بودند. قدیمیترین نمونههای منارههای مدوّر عبارتاند از: مناره رباطی که هرثمةبن اعین، والی هارون در منطقه تونس، در سال ۱۷۹ هجری قمری در شهر منستیر فعلی بنیان نهاد، مناره رباط سوسه که در سال 206 هجری قمری به دست زیادة الله اغلبی ساخته شد و مناره رباط جامع زیتونه که در سال 250 هجری قمری بنا گردید.
شیوه بنای منارهها در آندلس دگرگون شد. در این منطقه منارههای ششگوشه و هشتگوش ساخته و با آجرهای گود و برجسته تزیین شدهاند. یک نوع آنها نیز با کاشیهای براقی پوشیده شدند که زیر نور آفتاب میدرخشیدند. این نمونهها در تمامی منارههای دوران مرابطین و موحّدین تأثیری کامل گذاشتند. البته منارههای چهارگوش در مغرب کاملاً کنار گذاشته نشدهاند؛ مناره کتیبیّه در مراکش و صومعهی حسن در رباط و منصور در تلمسان ( شهری در الجزایر که در دوره مرابطین رونق گرفت و در دوره بنی عبدالواد نیز مرکز مغرب میانی شد در تاریخ اسلام تلمسان یک مرکز دینی، فرهنگی و سیاسی به شمار می آید) از این جملهاند.
پساز مهاجرت مسلمانان اندلسی به شمال آفریقا که ناشی از ضعف و شکست آنان بود، شیوهی ساختن منارههای اندلسی در شمال آفریقا گسترش یافت.
عربها پساز فتح سرزمینهای تازه، اندکاندک به زندگانی مرفّه روی آوردند و با ساختن قصرهای مرتفع و فراهم آوردن کنیزکان و اسباب و اثاث نفیس و فاخر، به تقلید از دیگران دست زدند در دوره خلفای راشدین در حجاز، قصرهای دو و سه طبقه ساخته شد. در دوره اموی، خلفا و امیران، برخی از قصرهای رومی موجود در دمشق و سایر نواحی شام را مورداستفاده قرار دادند و قصرهای فراوانی نیز خود بنیان نهادند. امروز تمامی این قصرها ازبینرفته اند و این بدلیل آنست که بنای این ساختمانها از گل یا خاک پخته بود که نمیتوانست در برابر عوامل طبیعی مقاومت کند. بهخصوص که آبوهوای دمشق اصولاً مرطوب است لذا بیشتر آنچه ما درباره این قصرها میدانیم، مطالبی است که در کتابها آمدهاست. در مأخذ آمدهاست که معاویه قصری ساخت بنام قصر الخضراء (کاخ سبز) که از نام آن میتوان به رنگ تزیینات و نقوش آن پی برد. ازآنجاییکه امویان اصلاً صحرانشین بودند و بهتازگی از بیابانها به شهر آمده بودند، هنوز به بیابان عشق میورزیدند. این بود که بسیاری از کاخهای قدیمی را که رومیها قبلاز اسلام بهعنوان قلعههایی برای جلوگیری از غارت بدویان ساخته بودند، مورداستفاده قرار دادند. طولی نکشید که امویان خود در بادیةالشام و ناحیه شرق اردن به ساختن کاخها و حمامهایی دست زدند. آنان همهساله برای گذراندن ایام فراغت و آسایش خود بهدور از هیاهو و گرفتاریهای پایتخت و دیوارهای آن که گویی آنها را در حصاری محبوس میکرد و از دسترسی به افقهای طبیعت لایتناهی که به آن عادت داشتند بازمیداشت به این مناطق میرفتند.
مدخل ورودی قصر الحیر غربی
یکی از مشهورترین این قصرها که در نزدیکی تدمر ( تدمر یا پالمیر شهری بود در قلب بادیة الشام که بر سر راههای تجاری قرار داشت و در سال 12 هجری بدست خالدبن ولید فتح شد) کشف و آثار آن به موزه دمشق منتقل شده قصر الحیر است که بخش مهمی از آن ترمیم شدهاست. در آثار بهدستآمده از این قصر، انواع گوناگون تزیینات به چشم میخورد، از میان چهل پنجره و نورگیر ترمیمشده آن، تنها تزیینات دو عدد از آنها شبیه بههم است. ستونهای قصر نیز دارای اشکال گوناگونی هستند، برخی مستقیم و استوانهای شکل اند و برخی کج و چندضلعی اند؛ شماری مانند تنههای درخت خرما و شماری دیگر دارای سرستونهایی به شکل چوب نخل هستند. در شرق اردن نیز بقایایی از قصر کوچک عمره برجاست. این بنا عبارت است از حمام و قصر کوچکی که بههنگام شکار مورد استفاده قرار میگرفته است. این قصر در پنجاه مایلی شرق عمان قرار دارد و در سال 1316 ه.ق آثار آن کشف شدهاست. بنای این قصر به دوره ولیدبنعبدالملک مربوط است و ساختمان آن مرکب است از تالار پذیرایی طویلی که دارای سه رواق با سقفهایی استوانهای شکل است. در دو سوی منحنی کوچکی که به رواق میانی متصل میگردد، دو اتاق کوچک قرار گرفته که در دو سوی آنها حمامی مرکب از سه اتاق کوچک ساختهشده است. خرابی به نقوش و تزیینات دیوارها و سقف راه یافته، ولی آنچه باقی مانده، نشان میدهد که اشکال رسم شده بر سقف و دیوارها عبارت بودند از: تصاویر شکار، استحمام، اشکال رقاصهها و نیز تصاویری نمادین و رمزی از الهههای: شعر، فلسفه، پیروزی و تاریخ نزد یونانیان و نیز مراحل مختلف زندگی از جوانی تا پیری، گنبد آسمان و برجهای نجومی. در این قصر تصاویر جالبتوجهی وجود دارد، این تصاویر ولیدبنعبدالملک را نشان میدهد که بر تخت نشست و دور سر او هالهای قرار دارد، بر بالای سرش سایهبانی است و دو نفر نیز در کنار او هستند بر طاق سایبان نیز نوشتههایی با خط کوفی به چشم میخورد. در تصویر دیگری، آخرین پادشاهانی که مسلمانان با آن جنگیدند و مغلوب شان کردهاند، مانند: قیصر روم، رودریک، آخرین پادشاه گاتها، پادشاه ایران، نجاشی و ... را میتوان دید در این تصویر آثار هنر ساسانی عیان است، درحالیکه سبک دیگر تصاویر کاخ، متأثر از هنر یونانی است. بههمین دلیل است که مورّخین ادّعا میکنند، هنرمندانی که این تصاویر را کشیدهاند، سوری و آرامی بودهاند، که با زبان و فرهنگ عربی و یونانی آشنایی داشتهاند.
قصری دیگر که آثار آن در آبادی المفجر در شمال اریحا (اریحا: از شهرهای فلسطین که از عصر حجر مسکونی بوده است.کنعانیها در آن اقامت داشتند.قدیمیترین شهر محصور تاریخ است.یشوع بن نون آن را فتح کرد و بعدها بخت النّصر آن را گرفت و یهودیان آنجا را به بابل منتقل کرد) کشفشده و بنای آن به دوره هشامبنعبدالملک مربوط است نیز از جمله کاخهای اموی است. در این قصر لوحی قرار گرفته که زیباترین فسیفسا کاری دوره اموی به شمار میآید. قصر المفجر مرکب از سه ساختمان بزرگ است، قصری برای سکونت، مسجدی برای نماز و یک حمّام.
ورودی قصر بر برج مستطیلشکل عظیم و هولانگیز استوار است که در اطراف آن نشیمنگاه هایی همراه با تکیهگاههای سنگی قرار دارد و درون آن با محرابهای کوچک منقوش به اشکال گیاهی تزیین شدهاست. بر فراز این ورودی طاقی قرار گرفته که همانند طاق های اندلسی، خود شامل تعدادی طاقهای کوچکتر، در درون طاقی بزرگتر است. اما نقشه داخلی و تصاویر درون قصر از سایر کاخهای امویان تبعیت میکنند. درون بنا عبارت هست از: صحن چهارگوش روبازی که در چهارسوی آن بناهایی بر دو طبقه ساخته شدهاند و هر یک مستقل از دیگری هستند. هر یک از این بناها با رواقی پوشیده از طاقهایی که بر ستونهایی تکیه دادهاند، از صحن داخلی جدا میشوند. اتاقهای طبقه بالا با فسیفسا تزیین شدهاند. در مسجد، محرابی نیز ساختهشده است و در دو سمت آن اتاقهای مستطیلشکل برای وضو و سکونت خادمان و مسئولان نظافت مسجد قرار گرفته است. حمام نیز عبارت است از: اتاق مستطیل شکلی که با فسیفسای رنگی تزیین و ترتیب دادهشده است. آنچه قصر المفجر را از سایر کاخهای امویان متمایز میکند، وجود مسجد و نیز حمام بزرگی در خارج بناست. این حمام، از نظر اتاقهای استحمام اش، همانند حمامهای رومی است که یک اتاق برای استحمام با آب گرم، یک اتاق برای استحمام با هوای گرم و اتاقی نیز برای مشتومال دادن و روغن مالیدن به بدن دارد. هر یک از این قسمتها مجهز به آتشدانهایی برای گرم کردن آبوهوا، کانالهایی برای جریان یافتن آب و یا هوای گرم و نشیمنگاهها و حوضهایی است.
ازجمله تزیینات قصر میتوان به آنچه در اتاق کوچک گوشهی ایوان بزرگ قصر قرارداد اشاره کرد. بخشی از این اتاق فسیفساکاری شدهاست که دارای تصویری است از درخت اناری که در یک سوی آن دو آهو در حال خوردن علفهایی سبز هستند و در سوی دیگر آن، آهویی قرار دارد که شیری درنده بر روی او پریده است. دیوارهای این اتاق و نورگیر های آن مزین به گچبریهای منقوش به شکلهای گیاهی و هندسی است که پرندگان و حیوانات واقعی یا خیالی و رقاصههای نیمه لخت را نشان میدهد.
خلفای بنیعباس در ساختن کاخهای مرمرین در بغداد از یکدیگر سبقت گرفتند، تا جاییکه بغداد به شهر کاخها معروف شد. قصرهای عباسی با جواهراتی درخشان که در تزیینات آنها بهکاررفته بود، میدرخشیدند و با انواع پردهها، پوششها و اساس فاخری که از سراسر عالم گرد آمده بود، تزیین شده بودند.
کاخ اخیضر
یکی از مشهورترین قصرهای عباسی، اخیضر بود که آثار آن در 120 کیلومتری جنوب غربی بغداد قرار دارد. نقشه این قصر، حلقهی اتصال شیوهی بهکارگرفتهشده در قصر مشتّی - از قصرهای اموی - و سامرّا است. شکل این بنا چهارگوش و شبیه به مشتّی است و مجموعهای مرکب از خانهها و بناهای جانبی و حیاطهای وسیع به آن ضمیمه شدهاست. در این قصر، جامعی نیز قرار دارد که کاوشهای باستانشناسی ثابت کردهاست که جزء اصلی بنا بودهاست. قصر اخیضر درحقیقت دژی دفاعی، در منطقهای بیابانی و دور از عمران و آبادی بودهاست. اخیضر از سنگ و گچ و آجر ساختهشده و همانند دژهای جنگی، گرداگرد آن را دیوار استواری دربرگرفته بودهاست.
از دیگر کاخهای عباسی میتوان به کاخهای سامرّا اشاره کرد که ازبینرفته اند و حتی بقایای آنها در طی چند قرن، به دست کسانی که میخواستند از آجرهای آنها دوباره استفاده کنند، نابود شدهاست. مهمترین آنها قصر خاقانی است که در سال 222 هجری قمری معتصم آن را در کنار دجله بنا نهاد. این قصر دارای قسمت مرتفعی بود که بدلیل شباهتش به ایوان کسرا در تیسفون به قصر الخلفاء یا تیسفون العرب مشهور شد.
فاطمیان نیز در مصر قصرهای زیبا و باشکوهی ساختند که از مشهورترین آنها میتوان القصر الغربی را نام برد. این کاخ را العزیز فاطمی (پنجمین خلیفه فاطمی خلافت 365 تا 386 هجری) ساخت و دارای تالاری بود بنام قاعة الذّهب(تالار طلا) که محل تشکیل مجلس خلیفه بود. این بنا با پردهها و حصیرهای حریر و زربافت تزیین شده بود. از دیگر کاخهای فاطمیان میتوان به العرافه و البحر اشاره کرد. ابن خلّکان میگوید که البحر در شرق و غرب مانندی ندارد. قصر اللو الو و ... نیز از آن جملهاند.
قصرهای آندلس با عظمت خاص و نقشههای زیبای خود، قصرهای شرق عالم اسلام را تحتالشعاع قرار دادند. الزهراء شامل ده قصر بود و ازین بابت به کاخ ورسای در حومه پاریس و قصر یلدیز که در دوره سلطان عبدالحمید عثمانی ساخت شده شبیه است.
از دیگر کاخهای آندلس الحمراء است، که بدلیل داشتن فضاهای بزرگ همچون حیاط شیران تالارهای سفرا، بنی سراج و عدل مشهور است.
قصر البدیع در شهر مراکش، نمونهای از هنر مراکشی را عرضه میکند. کار ساختمان این قصر بیشاز پانزده سال طول کشید و امروز به ویرانهای تبدیل شدهاست. ساختمان قصر مرکب بودهاست از: صحن مستطیلشکل بسیار وسیعی با حوض آبی در وسط آن که شباهت دوری به حیاط شیران در کاخ الحمراء داشت.
جلوه هنر مدجّن (سبک هنری آن عده از مسلمانانی که پساز خروج مسلمانان از اسپانیا در آنجا باقی ماندند) را احتمالاً میتوان در القصر، در اشبیلیه مشاهده کرد. این ساختمان را پطرس القاسی در محل قصری که پیشاز آن مسلمانان بنا نهاده بودند، ساخت. این ساختمان طی سالهای 751 تا 771 هجری قمری مسکونی بود و در قرون دهم و یازدهم و سیزدهم هجری قمری تجدید بنا شد. ویژگی القصر مقرنسهای زیبا و نقوش گچی شگفتانگیز آن و نیز ستونهای رخامی آنست. اینها مواردی هستند که بر استمرار کاربرد عناصر هنر اسلامی توسط فرمانروایان مسیحی اسپانیا گواهی میدهند.
هنگامیکه از غرب به شرق میآییم، تغییر و تحولی را در ساختمان قصرها مشاهده میکنیم. در دوره سلجوقیان شیوههای پدید آمدند که از ترکستان سرچشمه گرفته بود. دراینباره بهویژه میتوان به مواردی مانند: تصاویر جانداران، مجسمهها و تصاویر انسانی که از گچ یا سنگ ساختهشده بودند و سربازان، نگهبانان و امیران را نشان میدادند و کاربرد تزیینی داشتند اشاره کرد. از آن جمله است قصر «قره سرای» که اتابک لو لو(از آخرین اتابکان موصل امارت 631 تا 657 هجری) آن را در موصل ساخت و قسمتهایی از تالار بزرگ آن همچنان پابرجاست. در این تالار تزئیناتی از قبیل ردیفهایی از مجسمههای نیمتنه در کنار دیوارها بهکاررفته است قصر «السّلطان» در قونیه دارای مجسمههایی از حیوانات وحشی است که بسیار عالی تراشیده شدهاند. دیوار قونیّه نیز پوشیده از نقوش حیوانی برجسته است.
کاخ چهل ستون قزوین
اما کاخهای صفوی در ایران نسبتاً کوچکتر هستند و اساس نقشه بیشتر آنها تالار بزرگی است با دیوارهایی مرتفع که گرداگرد آن را تالارهای کوچکی در دو طبقه دربر گرفتهاند که به ساکنین قصر اختصاص دارند. مشهورترین کاخهای صفوی چهلستون، هشتبهشت و آیینهخانه است که دیوارهای تمامی آنها با لوحهای مصور، آینهها و منسوجات بسیار نفیس تزیین شدهاست و لوحهای روغنی بزرگی در آنها وجود دارد که تصاویر گلها، میوهها و فسیفسا مناظر زیبایی از طبیعت در آنها نقش بسته است. در این تزیینات هنر دقیق و زیبای ایرانی جلوهگر است. کتابها در وصف اثاث نفیس و وسایل تزیینی خوشساخت و گرانبهایی که در این قصرها موجود بودهاست، داد سخن دادهاند.
از جمله قصرهای عثمانی که در شام باقی ماندهاند، میتوان به قصر العظم دمشق و نیز قصری بههمین نام در حماة اشاره کرد. این دو، نمونه تمامی قصرهای عثمانی بشمار میآیند. هر یک از این دو قصر از دو بخش اصلی تشکیل شدهاند. بخشی که به خانواده صاحب قصر اختصاص داشته و آن را حرملک میگفتند و بخشی که مخصوص پذیرایی از میهمانان بودهاست و به السلملک مشهور بودهاست. به این دو بخش، بخش کوچکتری نیز ضمیمه میشود که مخصوص خدمتکاران و آشپزان بودهاست.
شاید بتوان کاروانسراهای ایرانی است که مسلمانان در مسیر جادهها میساختند و محل اقامت کاروانها هنگام توقف آنها بود، جزء کاخ به حساب آورد. در این مکانها به کسانی که چهارپای آنها در بین راه تلف شده بود، از اموال زکات مرکبی داده میشد. این اماکن برای دادوستد نیز مورداستفاده قرار میگرفتند.
اعراب با وجود فتوحات بسیاری که صورت دادند، بناهای نظامی زیادی نساختهاند، مگر زمانیکه دنیای اسلام را خطرات مهمی تهدید کرد، یعنی از قرون سوم و چهارم هجری که دوره جنگ با امپراتوری روم شرقی بود. سپس جنگهای صلیبی درگرفت. پساز آن مغولها و سپس تاتارها به فرماندهی تیمور از راه رسیدند. در این دورهها بود که بناهای نظامی فراوانی بهویژه در شام و مصر ساخته شد. این کار تا پایان قرن نهم هجری که صلیبیها بسیاری از اسلوبهای ساختمانهای نظامی را از مسلمانان اقتباس کردند، ادامه یافت. از جمله موارد اقتباس صلیبیها میتوان به مشربیات اشاره کرد که عبارت بودند از برجستگیهای پوشیده در پلهای دژها که برای تیرباران مهاجمان مورداستفاده قرار میگرفتند. ساختن ورودیهای دژها بهصورت ممری دارای زوایای قائم یا پیچدرپیچ برای مقاومت در برابر دشمن نیز یکی دیگر از مواردی است که صلیبیها از مسلمانان اقتباس کردهاند.
بدون شک بیشترین توجه به ساخت بناهای نظامی و دژها را امیران ممالیک (قرن هفتم تا دهم هجری قمری) نشان دادند. مهمترین دژهای شام عبارتاند از:
این قلعه بر تپهای سنگی برافراشته شده و در آن آثار معماری بیزانسی مشهود است. بخش اعظم ساختمان فعلی قلعه مربوط به زمان الملک الظّاهر غازی است، که دیوارهای قلعه را تجدید بنا کرد و از پایین خندق تا فراز دیوارهای آن شیبهای ساخت تا صعود بر آن غیرممکن گردد. دیوارهای قلعه حلب چندینبار در قرون هشتم و نهم و دهم هجری ترمیم شد. اما ورودی آنکه تا به امروز باقی است، از زیباترین نمونههای حصارسازی بهجامانده از قرون میانه است. این ورودی شامل برج بزرگی است که دارای یک در خارجی است. از این در تا در بزرگ و اصلی قلعه، پلکان معلقی بر فراز خندق کشیده شده که بر پایهها و طاقهای تکیه دارد. نمای آن، چه به لحاظ ساخت و چه بهلحاظ تزیینات بسیار زیباست و بر روی آن تالار عرش قرار گرفته است. درون قلعه نیز دو مسجد وجود دارد که بزرگترین آنها در سال 610 هجری قمری ساختهشده است.
قلعه حلب
این قلعه مشرف است به راه حمص - طرابلس و در کنار تلّ کلخ ساختهشده است. اینکه این قلعه در چه تاریخی و توسط چه کسی ساختهشده است، روشن نیست اما در سال 504 هجری صلیبیها آن را تصرف کردند. سپس به دست « اسبتاریه» افتاد که فرقهای دینی نظامی از صلیبیها بودند. حصن الاکراد تا سال 670 هجری همچنان در دست آنان باقی ماند تا اینکه در این سال ساکنان آن تسلیم بیبرس شدند این قلعه بهسبب داشتن باروها، برجها، انبارهای بزرگ و خندقهایش، در شمار کاملترین بناهای نظامی باقیمانده در شام است.
در گوشهوکنار دنیای اسلام، قلعههای فراوانی ساخته شدند که از آن جمله میتوان به الموت در ایران و الجبل در قاهره که توسط صلاحالدّین ایّوبی بنا شد اشاره کرد. مغرب و آندلس نیز بناهای نظامی فراوانی به خود دیدهاند.
قدیمیترین قلعه شناختهشده در آندلس، قلعه مریدا است که در سال 221 هجری قمری به دست عبدالرّحمن بن حکم اموی ساخته شد. مهندسین این بنا عناصری از معماری دژهای بیزانسی را اقتباس کردند. این قلعه دارای پلی بود که جلوی آن به روی رودخانهی گوادیانا زده شده بود. همچنین دیوار چهارگوشی از سنگهای تراشیده و برجهایی مستطیل و مربع در زوایای دیوار داشت و تنها در ورودی آن نیز مخفی بود.
تمایل به ساختن بناهای نظامی در دوره مرابطین (پنجم هجری قمری) بهنحو آشکاری شدت گرفت، شهر مراکش که در این دوره بنا شد، شهر محصور و حصینی بود. قدیمیترین دژی که مرابطین ساختند، سورالحجر نام داشت که در سال 454 هجری بنا شد و بهتازگی کشف گردیده است. این قلعه در محلی ساختهشده بود که بعدها مسجد کتیبه در آنجا بنا گردید. از نظر قدمت، پساز سورالحجر، قلعههای بنی حماد، اشیر، بجایه و تاسفیمرت - در جنوب شرقی مراکش - قرار میگیرند و بعد از آنها قلعه الغدیره که در نزدیکی اشبیلیه قرار گرفته بود.
گرایش به ساختن قلعهها و دژهای نظامی، در قرنهای هفتم و هشتم هجری در مغرب ادامه یافت. ساخت دیوارهای شهر فاس در سال 675 هجری، شهر المعسکر که مغربیان در سال 733 هجری قمری در جریان محاصره تلمسان که پایتخت بود، ساختند، بنای قلعه شیله و قلعه جبل طارق و مرکز آن و نیز ساخت برج بلند قلعه الحرّه، ازجمله اقداماتی هستند که در دوره صورت گرفت. در دو شهر تونس و منستیر نیز دیوارهایی از ساختمانهای نظامی که در این دو قرن در آنجا ساختهشده باقیمانده است.
رباطها را نیز میتوان در شمار ساختمانهای نظامی بشمار آورد. رباطها بناهای نظامی و درعینحال دینی بودند. بههمین دلیل برخی از غربیها آنها را به دیرهای محصور تشبیه کردهاند. هدف از ساختن بیشتر رباطهایی که در شمال آفریقا بهوجودآمده اند، جلوگیری از حملات دریایی فرنگیان و فراهم کردن زمینه حمله به مرزهای مسیحیان بود. در درون رباطها پیروان طریقتهای دینی گرد میآمدند، عبادت میکردند و آمادهی جهاد میشدند. بیشتر این رباطها در تونس ساخته شدند. یکی از آنها رباط شهر سوسه بود که کار ساختمان آن در سال 206 هجری قمری توسط اغلببیان به پایان رسید. نقشه این رباط بسیار ساده است، یک دیوار چهارگوش آن را دربرگرفته است، این دیوار برحسب محورهایش، در چهار گوشهی خود به برجهایی تکیه داده است. یکی از این برجها که مرتفعتر است، برای مراقبت از دشمن، مورد استفاده بودهاست. تنها در ورودی رباط در وسط یکی از اضلاع ساختمان قرار گرفته است. در داخل صحن نیز نمازخانه و اتاقهای کوچکی برای سکونت و کار وجود دارد. برخی معتقدند نقشهی این رباط، از قصرهای شام در دوره اموی اقتباس شدهاست.
رباط سوسه
ساکنان رباطها به حراست از مرزها مشغول بودهاند. برخی از آنها مدام در مناره، مراقب رسیدن ناوگان دشمن بودند. برخی نیز بر پشتبامها به حال آمادهباش به سر میبردند. سایرین نیز به کار روزانه خود مشغول بودند و برای جنگجویان خوراک و نوشیدنی و اسلحه تهیه میکردند. تمامی کارها در رباطها مجانی صورت میگرفت، طبیب، معلم، نسخه پردازان، کاغذ سازان، مسئولان کبوتران نامهبر، برافروزندهی آتش برای مبادله پیامها بهصورت رمز مابین رباطها بههنگام شب و غیره، همگی اینها کار و زندگیشان در رباطها میگذشت و خدمات خود را بهصورت رایگان عرضه میکردند و دولت نیز بهصورت گروهی به آنها چیزی میداد و نیکوکاران هم اراضی و اقطاعاتی را به قصد قربت به آنها اختصاص میدادند و احباس و اوقافی را در اختیارشان مینهادند.