سپاس بیقیاس آن نگار یگانهی مطلق را که نگارگر ازلی و ابدی نگارههای بیشمار نگارستان بیکران عوالم غیب و شهادت است؛ همان که نهایت نگارش خویش را در کلمه خود آشکار ساخت و آن را در چهره نگارگری بینظیر، برای خود متجلی ساخت و انسان کاملش نامید و از تمام نگارههای خویش ستودهتر (احمد) دانست.
ز احمد تا احد یک میم فرق است
جهانی اندرین یک میم غرق است
درود بیپایان بر آن اشرف مخلوقات که مظهر اسم اعظم است و نور نخستین، و آیینهای است که جلوهی نگارین آن نگار مطلق را چنان مینماید که هر پرتو آن چشمانداز عالمی از نگارهها است.
اینهمه عکس و می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد
و درود بیپایان بر اوصیای او که پرتو انوار اویند و آینه تمام نمای نگارستان وجود و خلق را بهترین هادی و راهنمای.
آن نگارگر ازلی بهرهای از صورت بیمثال خویش را هدیه آدم کرد و آنگاه این تجلی عظمی را بر خویش تبریک گفت. سپس او را بیان آموخت و چهره گشای پرده نگارستان قدسش کرد و به رحمت خاصه خود، شمایل بیمثال عالم ملکوت را در مثال نگارههای خویش، بر صحیفه دل دوستدارانش چنان نقش زد که جلوهای پرشور و پرنشاط را در ساحت خط نگارگری اسلامی، رقم فیض بخشید.
رهین منت اویند ایرانیان، که این عطیه همایون تقدیرشان شد و قلم آنان شرف نگارش جلوههای بیمثال قدسی محمد مصطفی ( ص) و علی مرتضی (ع) و اولاد با کرامت ایشان یافت، که اینان دلیل راه آنان بودند. ایران جلوهگاه عشق ازلی و میعادگاه آشنایان محرم راز الهی در حلقه اولیا شد و بنیاد علوم و معارف و هنرهای معنوی در این سرزمین پاک ریشه دوانید.
آنچه عیب مینمود از غیر بود وگرنه روی زیبای نگارگر ازلی همواره شاهد جاوید نگارگری اسلامی بود. اسف آنکه گروهی بیگانه این نگارههای قدسی را، که تجلی نقش زیبای هنر رحمانی است، مینیاتور نام نهاد و گمگشته گان این راه نیز آن را پذیرفتند و این ناسزا را بر نام نیکش ترجیح دادند تا اینکه ندای تجدید عهد از باطن انقلاب اسلامی طنین افکند و ودایع خداوندی که در گنجینههای آسمان بود، سر از سراپرده غیب برآورد و نگارگری اسلامی ایران افسر گوهرین خود را بار دیگر بر سر نهاد.
نگاره گریز یوسف از زلیخا، بوستان سعدی، اثر کمال الدین بهزاد
نگارگری بهمثابه قسمتی از هنر نقاشی جزجمال معبود نمینگارد، چرا که از هزار نقش نقاشان، نقشی به دلپذیری نگارش نمییابد. نگارگر هنرمند سالکی است که در این مقام گام نهاد و وادی عشق و معرفت را تا سرحد فنا طی کرده و بهحق، بقا یافته است. نگاره تجلیگاه مشاهدات نگارگر مسلمان از عالم قدس است. نگارخانه مکانی است مقدس که در آن جلوههایی از مشاهدات نگارگران که حاصل تجربه روحانی آنهاست، ارائه میشود. نگارستان نیز میعادگاه هنرمندان دردمند سالک و محل مشاهدهی مناظر حسن الهی در آیینهی نگاره هاست. حقیقت کلمات نگار، نگاره، نگارگر، نگارخانه و نگارستان، در اولین مراتب تجلی خود، بر زبان ادیبان و شاعران عارف مسلمان ایرانی جاری شد و در هر مرتبه ، پردهای از جلوههای نگارین حق را برگرفت و رازی از رازهای نهان آن را مکشوف ساخت.
هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
حافظ
کاشکی پرده برافتاده از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را
حافظ
نسخه چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویم اش اینچنین بکن صورت قوس و مشتری
سعدی
نقش و نگار، که مناسب لفظی و معنوی با نگاشتن و نگریستن دارد حاکی از دیدار حقایق ازلی است که نگارگر آن را در قالب نقوش گزارش میکند و شرط دیدار این حقایق سیر از عالم کثرت به وحدت ازلی است که جز با حیرت و شگفتی، وصول بدان ممکن نیست.
نگارگری عرصه حضور هنرها و فنون گوناگون است که هر یک به زبانی، ذکری از نگار ازلی را بازمیگویند. بدینسان نگارگری در مجموعه تاریخ تمدن اسلامی قرار میگیرد و همه عوامل مؤثر در ایجاد آن، حتی ابزار و مواد نیز واجد همان تاریخ قدسی شده و جلوهای رحمانی مییابند.
در نگاهی هرچند سریع، میتوان فضای درون نگاره ها را در وجهی هماهنگ با واقعیت عالم دید که با روابطی معقول و باطنی مشهود، حکایت از عالم مشهود میکند. این خصیصه همه هنرهای اسلامی است که با ظاهر قانونمند، موجبات ادراک عام را فراهم میکنند و باطن مشهود خود را نیز بر خواص اهل طریق آشکار میسازند.
همین ممیز در اوج خود سبب ظهور دو جلوهی مجرد و متعین در نگارگری شدهاست؛ جلوهی مجرد را، که نشانی از عالم بینشان است، اصطلاحاً تذهیب، و جلوهی متعین، که ظاهر موجودات و اشیاء را در مشابهت با واقعیت آنها مینمایاند ، اختصاصاً نگارگری نامیدهاند.
نگارگری جلوهای از حقایق مکنون قرآن کریم را در قالب اشکال مثالی افشا میکند. با این افشاگری، شکلها، رنگها، تزیینات و سایر عناصر تشکیلدهنده یک نگاره، فضایی را به وجود میآورد که بیشترین مناسبت را با مضامین عرفانی و ازسوی دیگر، با مضامین حماسی برقرار میسازد. اثرپذیری نگارگری از حماسه و عرفان، که دو جلوه از ظاهر و باطن یکدیگرند، سبب شدهاست که بیان نگارگری وسعت یافته و بلاغت تصویری بسیار یابد و بتواند هر مضمون متعالی را بهخوبی بیان کند. این امکان به برکت انس نگارگری با ادبیات اسلامی ایران حاصل شده و ازاینرو، تعالی ادبیات سبب تعالی هنر نگارگری شدهاست.
شاید بیان این نکته لازم باشد که نگارگری ضمن استفاده از مضامین ادبی، بهویژه داستانی، گرفتار روایتگری نشدهاست. گرچه اولین نگارهها صرفاً دربرگیرنده مضامین ادبی است، بهتدریج با کسب قابلیت بیان تصویری، امکان ظهور معانی متعالیتر فراهم آورده و نگارگر توانسته است ساحت خیال خود را به آفاق دیگری نیز گسترش دهد. همزمان با ایجاد چنین تحولی در معنی بهکارگیری عواملی همچون نمادگرایی شکل و رنگ و زدودن پرسپکتیو موجب شکلگیری نگارها با فضایی متنوعتر از قبل شدهاست.
هرچند ظاهر نگارگری اغلب جلوهای روایی دارد، باطن آن، که سبب قوام این هنر میشود، حکمت قرآنی است. جلوه روایی، همواره حجابی بر حقایق مکنون نگارهها است برخلاف هنرهای تصویری جدید غرب، که تلاش میکند هر آنچه در باطن دارد تخلیه کرده و عامهپسند سازد و ازاینرو افق عالم راز بر آن بسته شدهاست، نگارگری در قالب روایی ، عامی را از انواع مضامین بهرهمند ساخته و اسرار خویش را تنها بر خواص اهل نظر مکشوف کردهاست.
این نوع بیان هنری، که به منزلهی سنتی حسنه سبب اقبال خاص و عام از هنر اسلامی شد، ابتدا در ادبیات عرفانی و حماسی و اخلاقی تجلی کرد و پساز همسخنی ادبیات و نگارگری، توجه و استفادهی نگارگران را نیز در پی داشت.
از سویی ، مستور ماندن جلوه حقیقت در پس حجاب روایت اشتیاق ظهور و پیدایی آن را از بطن این نقوش تشدید میکند و سبب هدایت بیننده از ورای نقوش متکثر به سوی عالم حقایق مجرد میشود. هر بیننده در مقابل چنین جلوهای از بیان هنری به سهولت مجذوب نمیشود، زیرا شرط جاذبه انس مدام است. در نتیجه انس با نگارهها، بیان نگارگری مکشوف و حقایق این تصاویر بر سالک این طریق معلوم میشود.
نهتنها هر نگاره، بلکه اجزای نگارهها نیز بیانگر حقیقتی اند که هنر اسلامی در جهت کشف حجاب از رخسار آن حقایق ظهور کردهاست. قابلیت نقوش نگارگری در پذیرش و بیان حقایق، نتیجه سیر باطنی هنرمند از ظاهر اشیاء (جزء) به حقیقت آنها (کل) و رجوع مجدد از کل و حقیقت، به آن مظاهر جزئی است. این نقوش گرچه جلوه ظاهر اشیاء را نشان میدهند، به سهولت میتوان دریافت که صرفاً صورتی از مشاهدهی اولیه هنرمند نبوده بلکه قالبی تعالی یافته برای پذیرش معانی متعالی است. برای مثال، چهرههای انسانی، که با ویژگیهای یک انسان و حتی خصوصیات فردی نیز تصویر شده، بازگوکننده حقیقتی ورای یک انسان مشخص یا حتی نوع انسانی است. زمانیکه گفتگو با دهان بسته نشان داده میشود و کلمات از پس لبهای بسته شنیده میشوند مرز واقعیت میشکند و پلی به سوی حقیقت ایجاد میشود. ساختوسازهای نگارگری نیز نشاندهنده عینیت اشیاء و موجودات آنها نبوده و صرفاً بهانهای برای دستیابی به کمال مطلوب اند، ازاینرو از قواعد حجم نمایی اشیاء (پرسپکتیو) تبعیت نمیکنند.
مجموعه این خصایص سبب میشود که نگارگری همواره در معرض ابداعات جدید قرار گیرد. این ابداعات، همانگونه که در مکاتب قدیم بروز کرده، درعین پاسداری از اصول و مبادی، سبب تعالی و توسعه هرچه بیشتر نگارگری میشود.
گذشته از طرح و رنگ، شیوههای بافت و تزیین و پرداخت در نگارگری نیز بسیار فاخر است. این تعالی در روش به زیبایی خاص و با شکوهی، مجموعهای کمال یافته را به ظهور رسانیده است. قوانین و قراردادهای تصویری در نگارگری، برگرفته از تجربیات هنری یا قراردادهای مورد توافق و هنرمندان نیست بلکه از موازین عالم غیب نشأت گرفته و از مناسبات عالم ملکوت بهره دارد؛ ازاینرو، گوهر نگارگری متعلق به عالم قدس است.
نگارگری هنری محترم است و این حرمت را از وجه قدسی باطنی خویش و محاکات حقایق عالم غیب حاصل کردهاست.
در نگارگری، هیچیک از عناصر بر دیگری شرافت ندارد و صرفاً چگونگی گزارش از مضمون، سبب ایجاد مقامهای گوناگون در یک نگاره میشود. تصویر انسان در نگارگری، در قیاس با دیگر اجزای نگاره، شرافت خاصی ندارد؛ زیرا به همان میزان که به نگارههای انسانی توجه میشود، نقوش حیوانی و نباتی و جمادی نیز اهمیت مییابد به این دلیل، حتی بوتههای بسیار ریز، که صرفاً بهمنظور ایجاد بافت در یک نگاره ظاهر میشوند، ساختار دقیقی دارند.
یکی دیگر از موارد تحقق این هنر شریف رعایت آداب معنوی برای صیانت از اصول و مبادی آن است. به این منظور، هنرمندان نگارگر ریاضت خاصی با هدف تطهیر نفس، انجام داده و رنج و زحمت فراوانی برای ابداع اثر هنری خود متحمل میشوند و این رنج مقدس را جزء لاینفک حصول به نتیجه مطلوب میدانند. همین امر سبب میشود تا نسبتبه موازین این هنر، غیرت یابند و از حدود آن بهشدت دفاع کنند. آنان این اصول و آداب را از متن و بطن قرآن کریم و گفتار و کردار معصومان ( ع) اخذ کردهاند. احادیث و روایاتی همچون فرمایش پیغمبر اسلام(ص) که فرمودند (هرکسی به جماعتی مانند شود، از آن جماعت است)، سرمشق هنرمندان در طریق معنوی آنها و سبب محافظت از سنن و ودایع قدسی گذشتگان شدهاست. حاصل این مراقبت، پیدایش مکتبی خاص شد که سراسر جهان اسلام را در بر گرفت و ارمغان گرانقدری را به جوامع مسلمان تقدیم کرد.
بااینهمه افتخارات، متأسفانه کج اندیشان غربزده این هنر شریف را متأثر از دربارها دانسته و برای آن جایگاهی درخور و شایسته قائل نیستند، درحالیکه نگارگری جلوهای عینی از معرفت اسلامی است و به ساحت علم و معرفت ربانی تعلق دارد و هیچ قیدی از جمله دربار، نمیتواند آن را وادار به پذیرش نگرشی خاص کند.
گروهی از اغیار نیز با طرح حرمت تصویر در اسلام، سعی میکنند تلاش هنرمندان نگارگر مسلمان را بهمثابه جنگ سردی در مقابل فقه و تفکرات اسلامی مطرح سازند، درصورتیکه هرگز فقه محرک یا موجه هنر نبود و هنر اسلامی، موافقت شرعی خود را در برگرفتی دردمندانه از تفکر عرفانی و باطن قرآن مجید به دست آورده است. این جلوههای مقدس با پیروی از طریقت پیامبر اکرم و اوصیای کرام ایشان، که پردهداران عالم غیبند، بر صحیفه دل هنرمندان سالک نقش بسته است. از سویی، پاسداری از مواریث و ودایع نگارگری اسلامی ایران، گذشته از تکلیف روحانی، زمینهساز تجدید عهد در ادوار مختلف تاریخ شده و امکان ابداع آثار جدید را بر طبق آن میثاق، به وجود میآورد.
محمد علی رجبی
منبع: کتاب تصویر زن در نگارگری